سید صدرالدین محمد جبل عاملی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید صدرالدین محمد جبل عاملی (۱۱۹۳ـ۱۲۶۳ق)، فرزند
سید صالح کبیر موسوی عاملی مکی نواده دختری
شیخ حر عاملی، از علما و فقیهان
شیعه در
قرن سیزدهم هجری قمری که در نویسندگی چیرهدست بود.
سید صدرالدین در کودکی مقدمات
علوم دینی را فرا گرفت و
فقه و
اصول را نزد
سید مهدی بحرالعلوم،
صاحب ریاض،
وحید بهبهانی،
میرزا محمدمهدی شهرستانی،
سید محسن اعرجی کاظمی،
شیخ جعفر کاشف الغطاء،
موسی بن جعفر کاشفالغطاء و دیگران به شاگردی پرداخت و قبل از
بلوغ به
درجه اجتهاد رسید. او به دلایلی به
اصفهان هجرت کرده و در آنجا سکونت گزید و به تدریس، تحقیق و خدمت پرداخت. سید در اواخر عمر به
نجف بازگشته و در آنجا به سال
۱۲۶۳ق درگذشت و در
حرم امام علی (علیهالسلام) دفن شد. او در نویسندگی چیرهدست بود و تالیفات متعددی نگاشته است که به کتاب
شرح قطر الندی فی النحو میتوان اشاره کرد.
سید صدرالدین محمد جبل عاملی، در حدود سال
۱۱۹۳ق در روستایی از توابع
جبل عامل لبنان، در یک خانواده روحانی و عالمپرور زاده شد.
او در پنج سالگی از فراگیری علوم مقدماتی فارغ شد.
سید محمد بن سید صالح بن سید محمد بن سید ابراهیم سید شرفالدین بن سید زینالعابدین بن سید نورالدین بن سید علی نورالدین بن سید حسین بن سید محمد بن سید حسین بن سید علی بن سید محمد بن سید ابی الحسن بن سید تاجالدین عباس بن سید محمد بن سید عبدالله بن سید احمد بن سید حمزة صغیر بن سید سعدالله بن سید حمزة کبیر بن سید محمد ابی السعادات بن سید محمد بن سید عبدالله بن سید محمد بن سید ابی الحسن علی بن سید عبدالله بن سید ابی الحسن محمد المحدث بن سید ابی الطیب الطاهر بن سید حسین القطعی بن سید موسی ابی سبحه
ابراهیم مرتضی بن
امام موسی کاظم (علیهالسّلام).
خاندان صدر در لبنان و
عراق، از مشاهیر تشیع محسوب میشوند، در هر برهای از تاریخ تشیع، دارای عناوین و القاب مختلفی بودهاند که عبارتند از:
۱. آل ابی سبحه؛
۲. آل حسین القطعی (قطیعی)؛
۳. آل عبدالله؛
۴. آل ابی الحسن؛
۵. آل شرفالدین و آل صدر.
نام سید صدرالدین جبل عاملی در کتابهای رجالی «محمد» ذکر شده است و صدر یا صدرالدین، از القاب معروف این خاندان است و به این لقب، شهرت یافتهاند.
آیت الله
سید صالح کبیر (
۱۱۲۲-
۱۲۱۷ق)، فرزند
سید محمد کبیر، معروف به سید صالح کبیر موسوی عاملی مکی، از نوادگان دختری
شیخ حر عاملی است که در سال ۱۱۲۲ق. در قریه «شحور» از توابع
جبل عامل متولد گردید. او در سال
۱۲۱۷ق. در سن ۹۵ سالگی در جوار
مرقد امام علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در
نجف اشرف، وفات یافت.
وی از عالمان بزرگ
شام و لبنان در عصر خود بود و ریاست مذهبی و مرجعیت علمی حوزه تشیع و پیروان مکتب علوی در لبنان و عراق، به وی
منتهی میشده است. او علوم مقدماتی را در زادگاه خود، نزد پدرش سید محمد کبیر و دیگران به پایان رساند و آنگاه از محضر برخی از عالمان عصر،
حجاز و عراق کسب دانش کرد. وی علاوه بر
علوم منقول و
معقول حوزوی، آشنایی کاملی نسبت به
علوم غریبه داشت و با اسرار و فنون علوم متداول روز نیز آشنا بود.
سید صالح کبیر، به خاطر دفاع از حیثیت و کیان مسلمین و حراست از مرزهای فکری و فرهنگی تشیع، دچار مصائب و سختیهایی شد. در سال
۱۱۹۷ق. مورد خشم یکی از عناصر
یهود، به نام احمد جزار ـ که از عوامل نفوذی دولتهای متعصب و جاه طلبی چون عثمانی بود ـ قرار گرفت و همراه با تعداد کثیری از عالمان نامدار لبنان به زندان افتاد و مدتها در زندان به سر برد، ولی سرانجام سید و همراهان، با توسل به
اهل بیت (علیهمالسّلام) و با قرائت دعای معروف به «طائر رومی»، از زندان نجات یافت و بدینطریق، ناگزیر از لبنان به عراق مهاجرت کرد. پس از این حادثه، احمد جزار به خانه سید و سایر عالمان هجوم برده، تمام کتابها و آثار خطی و قلمی ایشان را که بالغ بر چندین هزار جلد میشد، از بین برد.
سید صالح کبیر، دارای پنج فرزند پسر و یک دختر بود. پسران وی عبارتند از:
۱. سید ابوالحسن. ۲. سید محمدعلی. ۳. سید صدرالدین محمد. ۴. سید مهدی. ۵. سید ابوالبرکات هبة الله.
دختر او، همسر شیخ
حسین آل محفوظ عاملی کاظمینی، یکی از عالمان بزرگ و از شاگردان
سید محسن اعرجی و
سید عبدالله شبر بوده است.
مادر سید محمد صدرالدین، دختر شیخ علی از نوادگان شیخ
حسن، فرزند
شهید ثانی بوده است.
احمد جزار ـ که یکی از عوامل سرسپرده دولت عثمانی در جبل عامل بود ـ از گذشتههای دور، کینه پیروان اهل بیت را در دل داشت. او تصمیم گرفت با قبیله علی صغیر وائلی، نواحی شیعهنشین لبنان، یعنی جبل عامل را تصرف نماید، از اینرو با سپاهی مرکب از چرکسیها، مراکشیها و فلسطینیها، از راه صور به نواحی جبل عامل حمله کرد. مردم به مقاومت پرداختند و سرانجام احمد جزار شکست خورد و با خانواده خود، لبنان را به قصد شام ترک کرد، اما پس از مدتی به لبنان بازگشت و در سال
۱۱۹۷ق. جبل عامل و نواحی آنرا به تصرف خود درآورد و به قتل عام مردم و ویران کردن مناطق شیعیان پرداخت و بسیاری از کتابها و کتابخانهها را طعمه حریق ساخت به طوریکه تا یک هفته سوخت تمام نانواییهای جبل عامل از کتابهای شیعیان آن دیار بود.
وقتی شهر صور را به تصرف خود درآورد، تا سه روز، شهر، اموال و نوامیس مردم مسلمان را در اختیار سپاه خود قرار داد و تعداد بسیاری را قتل عام کرد. وقتی به زادگاه سید صالح کبیر، یعنی قریه «شحور» رسید، از هیچ جنایتی کوتاهی نکردند. مردم نیز به رهبری عالمان گروههای مقاومت تشکیل دادند و با مهاجمان به مبارزه پرداختند. مهاجمان، تعداد زیادی از عالمان را به شهادت رساندند و فرزند سید صالح، مرجع تقلید و پیشوای بزرگ عالم شیعه یعنی سید ابوالبرکات را دستگیر کرده و در برابر چشمان پدر به شهادت رساندند. از اینرو، سید مجبور شد به همراه خانوادهاش، زادگاه خویش را به قصد عراق ترک کند و بدینترتیب، محمد که کودکی پنج ساله بود، در سال ۱۱۹۷ق. به همراه پدر و خانوادهاش به عراق مهاجرت کرد.
خانواده سید محمد صدرالدین سالها در
کاظمین و نجف به سر بردند. سید محمد هر چند کودک به نظر میآمد و کمتر در محافل علمی عرض اندام مینمود، ولی در همان سنین کودکی بیشتر از محضر پدر کسب علم و دانش میکرد. سید محمد صدرالدین، در حدود سال
۱۲۰۵ق. یعنی در سن ۱۲ یا ۱۳ سالگی، به
درجه اجتهاد رسید و نزد عالمان
حوزه نجف، از احترام والایی برخوردار شد.
در این دوران سید بیشتر از
سید مهدی بحرالعلوم که از فقهای عصر خود بود، استفاده میبرد و در درس فقه وی شرکت میکرد. سید نزد استاد از ارزش والایی برخوردار بود و استاد به مقام علمی و ادبی او اعتقاد داشت به طوریکه استاد، قصیده معروف «درة الفقیة» و دیگر اشعار خود را به این شاگردش میداد تا وی آنها را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد.
سید صدرالدین در سن ۷ سالگی، بر کتاب
قطر الندی که در موضوع
ادبیات عرب است، شرحی نگاشت و نیز در دوازده سالگی رساله حجیة ظن را تالیف کرد. سید در این زمان، در درس اصول استاد اعظم آن روز حوزه، یعنی
وحید بهبهانی شرکت میکرد و با استاد خود در ابواب مختلف
فقه و
اصول بحث و گفتوگو میکرد.
صاحب ریاض در سال
۱۲۱۰ق. به سید صدرالدین
اجازه روایت داد و در اجازه نامهاش تصریح کرد که سید قبل از
بلوغ به درجه اجتهاد نایل آمده اشت.
سید صدرالدین با برخی از علمای
اهل سنت در شهرهای
بغداد و کاظمین مناظراتی در باب
امامت داشت و بارها مخالفین خود را وادار به تسلیم کرد که یکی از آنان،
سید صبغة الله، دانشوری از اشاعره اهل سنت بود.
منابع رجالی، افراد زیر را از مشایخ اجازه سید برشمردهاند:
۱. سید صالح کبیر، سید محمد صدرالدین؛
۲. سید مهدی بحرالعلوم (متوفای
۱۲۳۱ق)؛
۳. سید علی، معروف به صاحب ریاض (متوفای
۱۲۲۸ق)؛
۴. سید محسن بن
سید حسن اعرجی کاظمی، (متوفای ۱۲۲۸ق)؛
۵.
شیخ جعفر بن
خضر بن کاشف الغطاء نجفی (متوفای ۱۲۲۸ق.)؛
۶.
میرزا مهدی شهرستانی موسوی حائری (متوفای
۱۲۱۸ق)؛
۷. شیخ
سلیمان بن معتوق عاملی (متوفای
۱۲۲۷ق)؛
۸. شیخ
حسین عشاری (متوفای
۱۲۱۳ق)؛
۹. شیخ
موسی بن جعفر کاشف الغطاء (متوفای
۱۲۴۳ق)؛
۱۰. وحید بهبهانی (متوفای ۱۲۲۸ق)؛
۱۱. سید صبغة الله افندی حیدری صفوی.
بدون تردید سید در نجف و
کربلا هم تدریس داشته است و شاگردان نامداری را تربیت کرده است اما اغلب تدریس وی در
حوزه علمیه اصفهان بوده است. از تعداد شاگردان سید اطلاع دقیقی در دست نیست اما برخی از شاگردان وی عبارتند از:
۱.
شیخ مرتضی انصاری، مؤلف کتابهای
رسائل و
مکاسب.
۲. میرزا
محمدهاشم چهارسوقی اصفهانی.
۳.
سید محمدباقر موسوی، مؤلف کتاب
روضات الجنات.
۴.
سید محمدشفیع، مؤلف کتاب
روضة البهیة۵. شیخ
سلیمان بن معتوق عاملی.
۶.
سید جواد عاملی، مؤلف کتاب
مفتاح الکرامة.
۷. آیت الله
سید محمدحسن شیرازی.
۸.
سید جعفر بن محمد اشرف طباطبایی.
۹. شیخ
محمدحسن نجفی، مؤلف کتاب
جواهر الکلام.
۱۰.
سید محمدحسن بن محمدتقی موسوی اصفهانی.
۱۱. شیخ
حسن بن شیخ جعفر نجفی.
۱۲. حاج میرزا
زینالعابدین موسوی چهارسوقی.
۱۳.
سید عیسی بن محمدعلی عاملی (برادرزاده سید).
۱۴.
شریف العلماء مازندرانی.
۱۵.
سید ابوالحسن هاید بن سید محمدعلی (برادر زاده سید).
۱۶.
سید محمدباقر شفتی، معروف به حجة الاسلام شفتی اصفهانی.
علامه سید محمد صدرالدین عاملی، پس از سه دهه و اندی علمآموزی از عالمان حوزه نجف اشرف، میرفت که به عنوان جوانترین مرجع دینی در عرصه فقاهت و سیاست قد برافرازد که ناجوانمردانه در معرض تهدید و سوء قصد مخالفان حوزه و مرجعیت شیعی قرار گرفت به طوریکه بارها مورد هجوم ناجوانمردانه واقع شد. از اینرو، سید ناگزیر شد
حوزه علمیه نجف را به قصد زیارت حرم هشتمین امام ترک کند. از اینرو، با خانوادهاش وداع کرد و رهسپار
خراسان شد.
سید در یکی از ماههای سال ۱۲۲۸ق به
مشهد رضوی مشرف شد. سید در جوار تربت جدش، به سرودن قصیده رائیهای که معروف به «الرحله» است، مشغول شد و وقایع هجرت امام از
مدینه تا
مرو و داستان شهادت وی را به نظم درآورد. این قصیده در ۱۶۰ مصرع و به
زبان عربی سروده شده است.
سید پس از وصول به مقصود، به سوی سرزمین کویری
یزد حرکت کرد و میخواست از آن مسیر هرچه زودتر خود را به حوزه اصفهان و خویشاوندانش که در آنجا مقیم بودند، برساند. سید برای رفع خستگی، چند صباحی در یزد اقامت گزید. عالمان یزد به دیدار سید شتافتند و از وی تقاضا کردند تا در یزد اقامت کند. سید مدتی در این شهر ماندگار شد و با یکی از دختران پاکدامن این شهر ازدواج کرد.
سرانجام پس از مدتی، سید وارد
اصفهان گردید و مورد استقبال بزرگان و مردم دین دوست و هنرمند شهر قرار گرفت و آنان از علامه سید محمد صدرالدین خواستند که در این شهر بماند.
علامه صدرالدین نیز ماندن در حوزه علمیه اصفهان را برای زندگی و تربیت طلاب انتخاب نمود و پس از چندی خانواده وی نیز از نجف وارد اصفهان شدند. آیت الله سید محمدباقر شفتی که از علمای نامدار شهر محسوب میشد، منزلی در محله چهارسوق و یا بیدآباد اصفهان برای علامه سید صدرالدین خرید و حاج رسول بادکوبهای -که از مهاجرین آن دیار بود ـ با همکاری مردم محله، مسجدی در جوار منزل سید بنا کرد تا وی در آن به اقامه جماعت بپردازد. این مسجد، اکنون به نام مسجد نور حاج رسولیها معروف است، آیت الله صدرالدین تا حدود هفتاد سالگی ـ یعنی تا سال
۱۲۶۲ق- در اصفهان مشغول تدریس، تحقیق و خدمت بود.
سید محمدباقر موسوی درباره سید صدرالدین چنین نوشته است:
«سید صدرالدین عاملی، از افاضل علمای وقت در فقه، اصول،
حدیث، ادبیات،
عروض و
شعر بود. در تقریر و نحوه نگارش، زبردست بود، دارای سرشت پاک و بصیرت کاملی بود، شاعری شیرین بیان بود. از ایشان، آثار بسیار ارزشمندی مانده که آثار وی علو مقام و مرتبت علمی بلند ایشان را میرساند، در علوم روایی و حدیثی مهارت کامل داشت و در
علم رجال، صاحب بصیرت بود، در فقه، ید طولایی داشت و در علوم عربی نیز سرآمد روزگار بود که نگارنده را یارای وصف او نیست.»
آیت الله
سید حسن صدر جبل عاملی چنین نوشته است:
«سید صدرالدین عاملی، عالمی کامل و عامل بود که هرگز گرد
هوای نفس نگشت و از ملامت سرزنش کنندگان نهراسید، آمر به معروف و ناهی از منکر بود. خود اقامه حدود میکرد، از زاهدان وارسته و گسسته از دنیا بود به طوریکه از حلال دنیا به کمتر از آن اکتفا نمود، میراثی غیر از کتاب باقی نگذاشت. سید نه زمین داشت، نه منزل و نه باغی در حالیکه عیال زیادی داشت. وضعیت معیشت و زندگی سید در نجف و اصفهان تغییر نکرد نه از حیث خوراک و نه لباس.
شیخ
محمد حرزالدین چنین نگاشته است:
«سید والامقام به ایران هجرت نمود و مدت مدیدی در اصفهان ماندگار شد. وی در اصفهان تدریس میکرد و بزرگان در حلقه درس وی شرکت میکردند. او از جاه و منزلت بالایی برخوردار بود. بزرگانی از ایشان نقل حدیث نمودند در حالی به نجف بازگشت که از فقها، علما و محققان محسوب میشد و احاطه کامل در حدیث و
کلام داشت. او ادیب و شاعر زبردستی بود. ایشان قصائدی در وصف امیرمؤمنان (علیهالسّلام) سرودند.»
میرزا
محمدعلی مدرس تبریزی درباره سید چنین نوشته است:
«آیت الله سید صدرالدین از اکابر فقهای شیعه و علمای
امامیه میباشد که در فقه و اصول و حدیث و رجال و فنون ادب و عروض و دیگر علوم متداوله، از افاضل علمای وقت خود بود علاوه بر مراتب علمیه، قریحه شعری صافی هم داشت در ایام صغر، غالبا در حوزه درس سید مهدی بحرالعلوم حاضر میشد.»
شیخ عباس قمی، سید را چنین توصیف میکند:
«علامه صدرالدین عاملی از فقهای بزرگ و از علمای سترک و افضل از متاخرین بود، در استنباط و استخراج، بینظیر بود، از نوادر قرن و یادگار سلف صالح بودند و از حیث حسب و نسب، در اعلا درجه بزرگی قرار داشتند.
سید محسن امین اینگونه نوشته است:
«وی در نجف به تحصیل علوم پرداخت و در کاظمین از محضر استاد شیخ جعفر کبیر استفاده کرد و به دامادی ایشان افتخار یافت در محضر صاحب
مفتاح الکرامه و شیخ سلیمان بن معتوق عاملی و سید محسن اعرجی نقل حدیث نمود و از آنان اجازه روایت گرفت. مشایخ اجازه ایشان از حیث سند به ده نفر بیشتر میرسید که از آن جمله از پدرش و از جدش و از شیخ
محمدحسن حر عاملی،
صاحب وسائل، نقل روایت میکرد. سید در پیشگاه علما و فضلا و ارباب دانش (امامیه و عامه)، عزیز و محترم بود.»
مؤلف
تکملة امل الآمل مینویسد:
«شیخ جابر کاظمی که از ستارگان ادب و شعر محسوب میشود، درباره عظمت علمی سید صدر گفته است: سید صدرالدین، در باب منزلت شعر و ادب، بالاتر از
سید رضی (مؤلف
نهج البلاغه) بوده است».
سید احمد بن سید حیدر حسینی از عالمان کاظمین گفته است:
«سید صدرالدین، در روزگاری که همراه خانواده خود در بغداد حضور داشت، در درس یکی از علمای بزرگ اهل سنت به نام سید صبغة الله حاضر میشد و درباره امامت و... مناظراتی با وی داشت به طوریکه استاد اهل سنت، از مناظره با سید عاجز گردید. از اینرو، عرصه را بر سید تنگ کردند و بارها وی را مورد سوء قصد و اهانت قرار دادند تا او ناگزیر شد صحنه را ترک گوید.»
شیخ
صادق بن محسن اعسم نجفی گفته است:
«هرگاه سید صدرالدین بر شیخ محمدحسن، صاحب جواهر و شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء در نجف وارد میشد، آنان با تمام قامت جلوی پای سید بر میخاستند و جلو او دو زانو، مثل شاگرد، مینشستند و حال آنکه آن دو از استادان درجه اول حوزه علمیه نجف اشرف محسوب میشدند.
در کتاب تکمله چنین آمده است:
روزی شاگردان صاحب جواهر، دور استاد خود حلقه زده بودند که آیت الله سید صدرالدین جبل عاملی وارد شد همین که شیخ، سیمای نورانی سید را ملاحظه کرد، از جا بلند شد و به استقبال وی شتاف، تشانههای بستر سید را گرفته، در جایگاه خود نشاند و خود نیز مانند شاگردان در برابر سید زانو زد. در خلال گفت و گوهای علمی، سخن از اختلاف آرای فقها به میان آمد که سید رشته
کلام را به دست گرفت تا رسید به طبقات فقها و آنچنان موضوع مورد بحث را تبین کرد که شنوندگان متحیر شدند و بعد صاحب جوابی فرمود: «عجیب جواهر گهر باری از کام سید فرو افتاد سبحان الله سبحان الله از این ذهن جوال و فکر سیال. به خدا سوگند این سید از عجائب روزگار است بایسته است فقهای ما خود را برای خوشهچینی از خرمن دانش سید آماده سازند.»
سید در یکی از شبها، در عالم خواب، به حضور
امام علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) رسید. حضرت خطاب به سید فرمود:
«یا صدر، انت فی ضیافتی فی النجف؛ فرزندم در همین نزدیکیها بر سر تربتم میهمان
من خواهی بود.»
سید دریافت که هجرت از این جهان نزدیک شده است و باید آماده رفتن باشد، از اینرو تصمیم گرفت تا هرچه زودتر با اصفهان و حوزویان این شهر وداع گفته، خود را به سرزمین نجف برساند. از این جهت، در اواخر
شوال ۱۲۶۳ق اصفهان را ترک کرد و به
شهر کاظمین رفت و چند ماهی در جوار مرقد اجداد خود اقامت گزید و بعد به کربلا و سرانجام به نجف اشرف رفت.
سید در نجف، در منزل برادرش، سید ابوالحسن ساکن شد و پس از یک سال و چند ماه، سرانجام در ۱۴
محرم الحرام ۱۲۶۳ق به جهان ابدی شتافت.
سید محمد صدرالدین در
سادهزیستی،
تقوا و
حسن معاشرت، کمنظیر بود. شیخ
عبدالعالی اصفهانی نجفی، چنین نقل کرده است:
«شبی از شبهای
ماه مبارک رمضان، در
حرم امیرمؤمنان بودم که آیت الله صدر وارد شد پس از اتمام ادعیه و زیارات مخصوص، پشت ضریح مقدس قرار گرفت شروع کرد به قرائت دعای سحری که راوی آن
ابوحمزه ثمالی است تا رسید به این جمله: «الهی لاتودبنی بعقوبتک» این جمله را آنقدر تکرار کرد که از حال رفت و بیهوش گردید و زائرین و خادمان وی را از حرم به بیرون منتقل کردند.»
سید معمولا قبل از اذان وارد حرم میشود و بسیار
اشک میریخت بارها شنیده شده که در حال راز و نیاز، این بیت را زمزمه میکرد:
رضاک رضاک لا جنات عدن ••• و هل عدن تطیب بلا رضاک
خدای
من! ارباب
من!
من تنها رضایت تو را میخواهم نه
بهشت عدن را. آیا بر فرض ورود به بهشت، عدن، بیروی تو، چه ارزشی میتواند داشته باشد.
سید در حوزه اصفهان علاوه بر تدریس و مرجعیت، بر کرسی
قضاوت نیز تکیه زده بود و
حکم خدا را نسبت به مجرمین اجرا میکرد. اصفهان با آمدن سید آرامش و سکون یافته بود به طوریکه کسی از خلافکاران و سارقان، جرئت انجام عمل خلافی را نداشتند، زیرا سید اجرای حدود میکرد و متخلف را به جزای اعمالش میرساند به طوریکه متخلفان از خادم وی هم میترسیدند.
یکی از کرامات سید این است که یکبار در اصفهان مجلس
عزاداری برای
امام حسین (علیهالسّلام) برقرار شد که سید و جماعتی از اعیان و اشراف نیز در آن مجلس حضور داشتند در همین وقت، یکی از شاهزادگان جوان وارد شد در حالیکه ریشش را تراشیده بود. سید نگاهی به صورت او انداخته، گفت:
«حلق اللحیة
من شعار المجوس و صار
من عمل اهل الخلاف؛ تراشیدن ریش، از نشانههای مجوسیان است و الگویی برای اهل خلاف شده است».
مجلس در سکوت محض فرو رفته بود و نفسها در سینه حبس شده بود کسی در برابر سید جرات سخن گفتن و دفاع از عمل خلاف شاهزاده را نداشت، محفل در بن بست عجیبی گرفتار شده بود. سید با خود میگفت: مجلسی که برای عزاداری امام شهدا منعقد شده، میترسم که سقف بر سر همه فرو ریزد، ناگاه صاحب مجلس از واعظ تقاضا کرد تا منبر برود. تمام وجود سید را خشم فرا گرفته بود. وقتی واعظ بر فراز منبر قرار گرفت، سید از جا بلند شد و از مجلس بیرون رفت و ناگهان سقف فرو افتاد و جمعی مجروح و مصدوم شدند.
صدرالدین از فقیهان زبردستی است که در نویسندگی چیرهدست بوده است. آثار سید عبارتند از:
۱. شرح قطرالندی فی النحو شیخ
ابوعبدالله انصاری.
۲. رسالة فی حجیة الظن.
۳. تعلیقة علی
منتهی المقال.
۴. قرة العین فی النحو.
۵. منظومة فی الرضاع.
۶. حاشیه بر کتاب تسهیل
ابن مالک.
۷. حواشی بر کتاب
منتهی الآمال من کلام مغنی اللبیب شیخ احمد معروف به حلبی.
۸. اسرة العترة (فقه استدلالی).
۹. القسطاس المستقیم.
۱۰. المستطرفات (فقه).
۱۱. رسالة فی مسائل ذی الراسین.
۱۲. رسالهای در احوال محمد بن ابی عمیر.
۱۳. رسالة فی شرح مقبوله عمر بن حنظله.
۱۴. قوت لا یموت (رساله عملیه فارسی).
۱۵. و المجال فی الرجال.
۱۶. تعلیقة علی نقد الرجال سید مصطفی تفریشی.
۱۷. قصائد و اشعار عربی.
مؤلف کتاب روضات الجنات که شاگرد و از دوستان علامه سید صدرالدین بود، مینویسد:
«سید محبت عجیبی نسبت به
من و تالیفاتم داشت به گونهای که برخی از نوشتههای مرا مطالعه و بررسی میکرد. او همواره از
خداوند میخواست که شهادت نصیبش شود و در حرم حضرت علی (علیهالسّلام) به خاک سپرده شود.»
او همچنین از قول نوه آیت الله صدر ـ سید محمد فرزند سید ابوالحسن چنین نقل میکند: «شب آخر حیات جدم، در محضر وی بودم. او لحظهای غافل از ذکر حضرت حق نبود. پاسی از شب گذشته بود و جمعی از خویشاوندان اطراف وی حلقه زده بودیم که ناگاه آقا فرمود: بروید بخوابید. همه رفتند، فقط
من ماندم مشغول مطالعه کتابی شدم. آقا فرمود: چه میخوانی؟ گفتم:
شرح ابن ناظم بر
الفیه ابن مالک را. گفت: کدام قسمت را؟ عرض کردم: بحث «الف و لام» را. گفت: ابن مالک میگوید:
«ال حرف تعریف او اللام فقط
کالطرس ذی الحظ الملیح و النفط» ولی
من میگویم:
«ال هی للتعریف لا اللام فقط• • • کالطرس...»
آنگاه تفاوت این دو بیت را از
من پرسید و بعد متوجه شدم که آقا میخواهد بگوید که لحظهای مرا تنها بگذارید. از اینرو، از اتاق خارج شدم و در گوشهای نشسته، مشغول نگارش تفاوتهای دو بیت مذکور شدم که ناگهان صدای حزینی به گوشم رسید. گوش دادم صدای آقا بود که میگفت: لا اله الا الله، محمد رسول الله.... فهمیدم که لحظات وداع و سکرات مرگ آیت حق، سید صدرالدین است. با سرعت به پدرم خبر دادم و با هم وارد اتاق سید شدیم. آقا، رو به سمت
قبله نموده بود و منتظر جان دادن به صاحب جان بود و بعد در یک چشم بر هم زدن، سید صدرالدین، برای همیشه جهان را وداع گفت. پاسی از شب بود که درب حیاط کوبیده شد. رفتم درب را باز کنم دیدم مرد بزرگواری پشت در ایستاده است. برای اولین باری بود که وی را زیارت کردم. او گفت: سید صدرالدین به دیدار حق شتافت و از این ویرانه زندان پر گشود. گفتم: آری. گفت: در یکی از حجرههای صحن شریف مرتضوی، نزدیک باب الفرج، قبری آماده است تعجب کردم و دیگر آن مرد را ندیدم!»
سرانجام آیت الله سید صدرالدین، در شب ۱۴ محرم الحرام ۱۲۶۳ق. به جهان ابدی سفر کرد و فردای آن روز، تشییع بزرگی صورت گرفت و بر پیکر سید، شیخ
محمدعلی، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء
نماز گزارد و در زاویه غربی صحن امام علی (علیهالسّلام) معروف به باب السلطان، به خاک سپرده شد.
علامه سید صدرالدین عاملی، همسرانی اختیار نموده و صاحب فرزندان زیادی بود. اولین همسر وی، دختر استاد بزرگوارش شیخ اکبر کاشف الغطاء بود که در نجف تشکیل خانواده داد و از این بانو، صاحب یک فرزند پسر و چهار دختر شد که عبارتند از:
۱. آیت الله سید محمدعلی معروف به
آقا مجتهد؛
۲. همسر ملا
محمدصالح جویباری؛
۳. همسر حاج شیخ
محمدباقر نجفی؛
۴. همسر آقا میرزا
محمدهاشم چهارسوقی؛
۵. همسر میرزا
محمدتقی حسین آبادی.
دومین همسر وی، دختر
سید ابوالحسن خوشمزه اصفهانی بود. همسر سوم سید، اهل یزد بود.
دیگر فرزندان سید عبارتند از:
۱.
سید اسماعیل؛
۲.
سید ابوالحسن؛
۳.
سید حسین؛
۴.
سید ابوجعفر؛
۵. همسر شیخ
عبدالهادی قاضی؛
۶. همسر شیخ
محمدشریف دزفولی.
•
سیّد حسن احمدی نژاد بلخی، سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید محمد صدرالدین»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۲/۲۶.