• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید حسن‌ تقی‌زاده‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تقی زاده‌سید حسن تقی‌زاده (۱۲۵۷-۱۳۴۸ش)، دیپلمات، رجال سیاسی و فرهنگی، از مشروطه‌خواهان و مشهور به غرب‌گرایی در ایران بود. درباره وی دو نظر متفاوت وجود دارد، گروهی وی را بسیار خدمت‌گذار به ایران و مشروطه می‌دانند و برخی نیز وی را خائن به ایران و مشروطه و عامل عقب‌ماندگی و وابستگی ایران به‌شمار می‌آورند. تقی‌زاده بسیار جذب فرهنگ اروپایی شده بود و آن را الگوی مناسبی برای پیشرفت ایرانیان می‌دید و این جمله که: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس، را در مقاله‌ای به‌چاپ رساند.
وی در چندین دوره به‌نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شده، و پس از به توپ بسته شدن مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی، به‌سفارت انگلیس پناهنده شد. وی در دوره وزارت مالیه با قراردادی که با انگلیس بست و بیشتر به نفع طرف انگلیسی بود، اتهامات را به‌سمت خود بازگرداند و به‌عنوان مزدور و جاسوس انگلیس و خیانت‌کار به کشور ایران نام برده شد. وی رابطه بسیار نزدیکی با انگلیس داشت که علت بسیاری از اتهامات وی همین بود.
بعد از ترور آیت‌الله بهبهانی توسط هم‌فکران وی، او متهم شد و علمای نجف در اعلامیه‌ای به فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده حکم دادند. تقی‌زاده به مناصب مهمی‌ چون استانداری، وزیرمختاری، سفارت و وزارت رسید. وی از اعضای فعال فراماسونری در ایران به‌حساب می‌آمد.



سید حسن در خانواده‌ای مذهبی در سال ۱۲۵۷ش (برابر با ۱۲۹۵ هجری قمری) در تبریز به‌دنیا آمد.
[۱] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۲، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، چاپ اول، تهران، بی‌تا.
پدر وی سید تقی از اهالی قفقاز روسیه بود. سید حسن پس از فوت پدر یک‌بار برای فروش باغ پدری از رود ارس گذشت و به قفقاز رفت و آن باغ را به عمویش فروخت و به تبریز بازگشت.
[۲] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۲.
[۳] موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۱۹، تهران، چاپ موسسه فرهنگی قدر ولایت، چاپ اول، ۱۳۸۷.

وی دروس حوزوی را ابتدا در تبریز و سپس به‌مدت هفده سال در نجف از محضر بزرگانی چون شیخ مرتضی انصاری گذراند و سپس به تبریز آمد و در آن‌جا به تدریس و امامت جماعت و امور مردم پرداخت
[۴] سرگذشت تقی‌زاده، ص۷.
و در سال ۱۳۱۴ش وفات یافت که سید حسن در آن زمان نوزده ساله بود.
[۵] موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۴، ص۲۲.

مادر وی معصومه خانم نیز از اهالی شبستر بود که وی نیز از خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده بود.


سید حسن از کودکی به یادگیری علوم حوزوی و سپس به یادگیری علوم ریاضی و زبان‌های خارجه پرداخت. وی در سال ۱۳۲۱ هجری قمری به ترکیه و مصر و لبنان سفر نمود و پس از بازگشت به ایران به‌کارهای سیاسی پرداخت. وی در سه دوره نخست نماینده مردم تبریز در مجلس ملی بود و سپس سه دوره بعد از ناحیه تهران به‌نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد و هم‌چنین نماینده مردم تبریز در دوره پانزدهم نیز شد.
[۶] سایت مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، مجلس شورای اسلامی/ نمایندگان/ سیدحسن تقی‌زاده.
وی در سال ۱۳۴۸ش در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
سید حسن از کودکی به یادگیری قرآن و هم‌چنین شرکت در مکتب آن زمان که بیشتر به کتب فارسی از شعراء و نویسندگان معروف ایرانی بود، پرداخت. پس از آن، از سن هشت سالگی دروس حوزوی و صرف و نحو و منطق و اصول فقه و فقه را فرا گرفت (که خود وی آن را از سر اجبار پدر می‌دانست) و از سنین نوجوانی از دروس حوزوی جدا شد.
[۷] موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۴، ص۲۲.

وی در نوجوانی به سمت ریاضیات قدیم و حساب و هندسه کشیده شد و پس از آن برخی از کتب علم کلام و فلسفه را نیز خواند و سپس به خواندن برخی کتب علم جفر و رمل نیز پرداخت. پس از آن وی به‌خواندن کتب طب قدیم مشغول شد و پس از آن شروع به کتب طب جدید نمود که به‌خاطر همین شروع به یادگیری زبان فرانسه نمود. وی فرانسه را به همراه دوست خود محمدعلی‌خان تربیت نزد میرزا نصرالله‌خان سیف الاطباء به مدت شش سال فرا گرفت؛ وی علوم غیرحوزوی خود را دور از چشم پدر خود می‌خواند که بنابر قول وی اگر وی مطلع می‌شد به‌شدت منع می‌کرد.
[۸] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۶.

وی هم‌چنین کتب شیخیه را نیز مطالعه می‌نمود و از احوال آنان اطلاع کاملی داشت؛ سیدحسن کتب شیخ احمد احسایی را نزد یکی از علمای شیخیه به نام شیخ علی معروف فرا گرفت؛ به این‌صورت که پیش از طلوع خورشید نزد وی می‌رفت و شرح فرائد شیخ را می‌خواند.
[۹] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۶.

وی طریق و روش شیخیه را بهتر از روش علمای عصر خود می‌دانست و این روش را روش حکمت و تصوف یاد نمود و روحانیون مخالف را متعصب می‌دانست؛
[۱۰] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۹.
وی از سنین بیست سالگی با مطالعه آثار عبدالرحیم طالبوف، میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله و روزنامه‌های تجددخواه فارسی خارج از کشور و کتاب‌ها و مجلات جدید عربی و ترکی که در مصر و عثمانی منتشر می‌شد با‌ اندیشه‌های سیاسی و ضد استبدادی و آزادی‌خواهی اروپایی آشنا شد و تمایل به آن پیدا نمود.
[۱۱] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک سیدحسن تقی‌زاده، مقدمه، ص۷، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول ۱۳۸۳.

پس از آن به یادگیری زبان انگلیسی نیز مبادرت نمود. وی انگلیسی را از مدرسه‌ای آمریکایی در تبریز فراگرفت.
[۱۲] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۳۱.



وی از سن بیست سالگی شروع به‌کارهای فرهنگی نمود که از آن جمله تدریس و تاسیس مدرسه و کتابخانه است. سیدحسن تقی‌زاده تدریس را از مدرسه دارالفنون مظفری شهر تبریز که شعبه دارالفنون تهران بود، آغاز نمود و پس از آن به‌کمک چند نفر از دوستان تبریزی خود؛ از جمله یوسف‌خان آشتیانی اعتصام‌الملک (پدر پروین اعتصامی)، محمدعلی تربیت و حسین عدالت مدرسه تربیت را دایر نمود که دومین مدرسه در تبریز بود که با اصول جدید و غیر مکتب‌خانه‌ای اداره و تدریس می‌شد.
[۱۳] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۷_ ۲۸.
در این مدرسه‌ اندیشه‌های غربی ترویج می‌شد و دانش‌آموزان فرهنگ غربی را یاد می‌گرفتند؛ اما مخالفت روحانیون و مردم مذهبی مانع ادامه کار مدرسه شد.
سپس شروع به ترجمه کتاب عجایب آسمانی از زبان فرانسه به فارسی شد که از جمله تالیفات وی به حساب می‌آید. پس از آن به کمک چند نفر از دوستان تبریزی خود از جمله سیدمحمد شبستری، اعتصام‌الملک، محمدعلی تربیت و حسین عدالت کتابخانه تربیت را نیز تاسیس کرد. این کتابخانه در جریان انقلاب مشروطیت سوزانده شد.
[۱۴] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۹.

وی هم‌چنین در سال ۱۳۲۰ق مجله گنجینه فنون را منتشر ساخت که اغلب مقالات آن ترجمه مقالات خارجی بود.
[۱۵] عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی، ج۱، ص۵۰۵.



از حدود سال ۱۳۲۰ه. ق در بسیاری از شهرهای جنوبی ایران وبا شایع شده بود و از آن‌جا به بسیاری از مناطق سرایت کرد. به همین‌جهت سیدحسن تقی‌زاده به‌خارج از کشور مسافرت نمود. وی به شهرهای قفقاز از جمله ایروان، تفلیس، باطوم و سپس به استانبول و اسکندریه مصر و قاهره و بعد از آن به دمشق و بیروت رفت و پس از حدود یک سال و نیم فرار از وبا و گشت و گذار در کشورهای مختلف به تبریز بازگشت.
[۱۶] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۳۷- ۴۵.

مقاله‌ای از وی به‌دست آمده است که در زمان حضور خود در استانبول نوشته بود و در آن به مبارزه با پوشیدن لباس غربی‌ها و وابستگی ایرانیان به غرب در لباس پرداخت:
«... و ما از روی کفران نعمت و جهل، تعلیمات الهیه را ترک و اوامر شرع شریف را رفض کرده، در لباس دنیوی و اخروی از عمامه تا کفن محتاج بیگانگان شده‌ایم و این همه اوامر و شرعیات دین خود را در امور صناعت و تجارت و قطع احتیاج از دشمنان دین دور‌ انداخته‌ایم و خود را اسیر ایشان کرده‌ایم. حضرت مولای متقیان می‌فرماید: احتج الی من شئت تکن اسیره
[۱۷] افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۶۲، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ اول، ۱۳۵۹.
».


همان‌طور که گذشت، وی با مطالعه کتب و مقالات سیاسی عربی و ترکی با نظرات آزادی‌خواهان و انقلابیون کشورهای عثمانی و مصر و هم‌چنین نظرات سیاسی اروپاییان آشنا شده بود.
ورود وی به تبریز پس از مراجعت از سفر، مقارن با شروع نهضت مشروطیت در تهران بود که با مهاجرت علمای تهران به قم و هم‌چنین فشار مردم تهران به حکومت، عاقبت شاه قاجار راضی به ایجاد مجلس ملی شد و مجلس ملی شکل گرفت.
در تبریز به‌جهت حضور ولیعهد، محمدعلی میرزا و سخت‌گیری‌های وی، جنبش مشروطیت به تاخیر افتاده بود و مردم حتی از اخبار تهران آگاهی نداشتند؛ ولی پس از افزایش آگاهی و فشار مردم، بالاخره محمدعلی میرزا نیز تسلیم شد و مجبور شد که اخبار مشروطیت و خبرهای تهران را به‌اطلاع مردم تهران برساند؛ به همین‌جهت در تبریز انتخابات برای تعیین نماینده یا وکیل آغاز شد.
سیدحسن تقی‌زاده برای این‌که از اخبار تهران به‌صورت کامل‌تری اطلاع پیدا کند، ابتدا به روسیه و تفلیس رفت تا از آن‌جا به تهران بیاید؛ وی در باکو با یکی از دوستان عبدالرحیم طالبوف آشنا شد که به‌جهت دعوت وی برای ملاقات با طالبوف، به تمیرخان شوره داغستان رفت و با طالبوف ملاقات نمود.
[۱۸] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۵۲.
(در مورد صحبت‌ها و گفتارهایی که بین تقی‌زاده و عبدالرحیم طالبوف رد و بدل شده، آگاهی در دست نیست؛ ولی با توجه به شخصیتی که از طالبوف سراغ داریم و این‌که وی ایرانی و از دیار تبریز بوده، باید گفت که موضوع صحبت‌های آن‌ها بیشتر درباره خبرگرفتن طالبوف از وضعیت ایران و تبریز باید باشد.)
سپس به باکو بازگشت و با کشتی به رشت و پس از آن به تهران آمد تا از احوال مجلس نیز خبردار شود؛ ولی در آن‌جا خبری شنید که منجر به ماندن وی در شهر تهران شد. وی نماینده مردم تبریز در مجلس شده بود.
[۱۹] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۵۹.


۵.۱ - چگونگی انتخاب به‌عنوان نمایده

در آن دوران انتخابات به‌صورت صنفی انجام می‌پذیرفت و هر صنفی برای خود نماینده‌ای انتخاب نموده و به مجلس می‌فرستاد؛ بر همین اساس سیدحسن تقی‌زاده نیز به‌عنوان نماینده از طرف تجار تبریز برگزیده شد و از طرف مردم آن‌جا به مجلس راه پیدا کرد.
در مورد علت رای آوردن وی در مجلس اول از سوی صنف تجار تبریز اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی باید گفت یکی از اصلی‌ترین علل رای آوردن وی از شهر تبریز مسلما پدر وی بود که بنا به گفته خود وی، بیست و چهار سال مرجعیت درجه اول در تبریز را داشت و دارای محراب و مسجد بود که حتی مظفرالدین شاه که در آن زمان ولیعهد قاجار بود، سال‌ها طالب دیدار و ارتباط با وی بود.
[۲۰] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۸_۱۹.

از دیگر علل آن باید به‌کارهای فرهنگی وی در شهر تبریز اشاره نمود که شرح آن گذشت.
هم‌چنین وی از آزادی‌خواهان به حساب می‌آمد و در مقالاتی که در مجلات مختلف چاپ نموده بود، مخالف استبداد بود و مردم وی را از مخالفان استبداد به‌حساب می‌آوردند. وی هنگام اعلام خبر انتخاب شدن برای مجلس شورای ملی در تهران بود که به‌وسیله تلگرافی مطلع شد که نماینده تبریز شده است؛ تقی‌زاده در آن دوران سن نسبتا کمی‌ داشت و در نطق‌های مجلس به‌عنوان تماشاچی حضور داشت.
[۲۱] مقاله‌ی "تقی‌زاده پس از بیست سال راز مهمی‌را فاش کرد"، اطلاعات، شماره‌ی ۱۱۹۹۲، پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۴۵.


۵.۲ - مخالفت با شاه قاجار

در جریان درگیری محمدعلی شاه قاجار با مشروطه‌طلبان، سیدحسن تقی‌زاده یکی از اشخاصی است که به‌شدت با محمدعلی شاه قاجار مبارزه می‌کرد و از وی انتقاد می‌نمود و محمدعلی شاه برای مقابله با افرادی مانند وی می‌گفتند، برای ما مشروعه کفایت می‌کند و نیازی به مشروطه نداریم.
[۲۲] موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۲۳.
در حالی‌که مسلما منظور محمدعلی‌شاه از این کلام مشروطه مشروعه نبود؛ بلکه حذف مشروطه و ادامه سلطنت بی‌چون و چرای شاهان قاجاری بود.
آن‌چه که بیش از همه تقی‌زاده را در مجلس معروف کرد، خطابه‌هایی است که وی در مجلس ایراد نموده بود و تحسین بسیاری را برانگیخت: «مجلس ما خیلی ناقص است و بدتر آن‌که در راه ترقی و تکمیل هم نیست؛ چه اگر دول و ملل عالم و ترقی و تنزل آنان را مقیاس قرار داده و تقسیماتی با درجات اعلی و دکات اسفل ثبت کنیم، چون از صفر بالا رویم پله پله از درجات ترقی ملل صعود کنیم، می‌رسیم به دول منظمه قانونی چون روس و عثمانی و چون از آن بالا رویم به دول مشروطه اطریش و آلمان و انگلیس و از آن بالاتر به دولت فرانسه و سویس و امریکا می‌رسیم که رفته رفته نواقص کمتر می‌شود و اغلب اصلاح شده و در آن درجات اعلی باز می‌بینیم که نسبت به‌خودشان نواقصی دارند که پارلمنت‌های ایشان مشغول اصلاح آن هستند. ولی چون در عالم وهم از آن‌ها نیز بگذریم و دولتی فرض کنیم که نواقص هم در آن رفع شده باشد، بالجمله به حد کمال نوع بشری رسیده باشند؛ چون این دولت را معکوس کنیم دولت و ملت ما خواهند شد؛ همان‌طور که از قلب مناره چاه پدید آید. چون این نقائص فوق‌العاده خود را دیدیم باید از راه ملت‌پرستی به رفع آن‌ها بکوشیم و به اصلاح آن‌ها همت بگماریم..
[۲۳] کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، ص۲۸، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول، ۱۳۴۹ ه. ش
»

۵.۳ - مخالفت با امین‌السلطان

از مهم‌ترین حوادثی که در دوران مجلس اول اتفاق افتاد، قتل اتابک میرزا علی‌اصغر ظل‌السلطان بود که تقی‌زاده به‌دلیل مخالفت‌های فراوانی که با اتابک داشت، متهم به شرکت در قتل وی شد.
امین‌السلطان معروف به اتابک
[۲۴] افشار، ایرج، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۰، خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، تهران، هدایت، تاریخ پیشگفتار، ۱۳۳۸.
[۲۵] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۲، ص۴۲۵-۳۸۷، جلد دوّم، تهران، زوار.
از همان ابتدای ورود تقی‌زاده به تهران با وی مخالفت ورزید. دلیل این امر سخنرانی تقی‌زاده بود که در آن اتابک را به خیانت متهم کرده و به بازگشت او به ایران اعتراض نموده بود.
[۲۶] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۴۱، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
مخالفت و خصومت این دو نفر هر روز افزایش می‌یافت. حتی تقی‌زاده از روزنامه حبل‌المتین که به مخالفت امین‌السلطان مقاله نوشته بود، دفاع کرد. هم‌چنین تقی‌زاده، امین‌السلطان اتابک را «خائن‌السلطان» و وطن فروش خوانده بود.
[۲۷] رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج۲، ص۲۸۶، انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۵۷.

وی در مقاله‌ای نوشت: «... اولاد یک وطنی چگونه می‌توانند، ببینند کسی که حقوق وطن‌شان را به خارجیان فروخته، با استقراضات هنگفت بار دوش دولت را سنگین نموده و اجل انقراض آن را پنجاه سال پیش‌ انداخته، دامن عصمت مادر وطن را از محصول بطن او محروم گذاشته و به گرگان همسایه بخشیده، مملکت را بواسطه سندات مخفی و امتیازات خانه‌برانداز که هنوز هم مکتوم و مستور حجاب بی‌ناموسی و الواث اداره وزارت خارجه است "من غیر رسم" به تحت حمایت دولت خارجی داده، کسی که منشاء جمیع بدبختی‌های این خاک فلک‌زده است دوباره قدم به سینه آن مادر مهربان بگذارد. بلی من مدعی آن هستم که خیانت‌های میرزا علی‌اصغر به این وطن بدبخت نازنین محبوب عزیز بیچاره خراب ما زیاده از یک "آنسیکلوپیدی" صدجلدی است...
... محمود ندیم پاشای عثمانی آن‌قدر خیانت به‌عثمانی نکرد که علی‌اصغر به ایران کرد. فیروزه را به روس‌ها بخشید، چهل و پنج کرور استقراض با آن شرائط انقراض دولت را که نمود؟ قطعات مملکت را به پنجاه ذرع عرض و پنجاه فرسخ طول پاره‌پاره که زیر آب ثروت ملک بودند، به اجانب که فروخت؟. .
[۲۸] افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۶۹-۷۱، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ اول، ۱۳۵۹.
».
به جهت همین مخالفت‌های خصمانه، وقتی اتابک در جلو مجلس ترور شد، تقی‌زاده متهم ردیف اول شناخته شد. قاتل اتابک، عباس تبریزی بود که از اعضای انجمن آذربایجانی‌ها بود.
باقر عاقلی در کتاب نخست‌وزیران ایران گفته‌ است: «آن‌چه مسلم است، قاتل عباس‌آقا تبریزی عضو انجمن آذربایجانی‌ها بوده است و این امر مسلم است که سیدحسن تقی‌زاده در این انجمن نقش و تاثیر بسیار عمده‌ای داشته است
[۲۹] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۵۰.
».
به هر‌حال هم تقی‌زاده و هم‌فکرانش در حزب دمکرات و همچنین شاه از ترور اتابک سود فراوانی بردند. (محمد علی همایون کاتوزیان در مقاله سیدحسن تقی‌زاده، سه زندگی در یک عمر درباره قتل اتابک و ارتباط آن با تقی‌زاده و شاه نوشته است:
«اتابک می‌کوشید با کمک مشروطه‌خواهان معتدل، بویژه سیّدعبدالله بهبهانی، نوعی هم‌زیستی و سازگاری بین مشروطه خواهان و دولتی‌ها بوجود آورد. امّا این‌را نه دموکرات‌ها و تندروان می‌خواستند نه دولتی‌ها و شاه، چون هر یک از این دو گروه می‌خواست دیگری را به کلّی براندازد نه اینکه به نوعی سازش و مصالحه و توافق برسد و به‌همین دلیل هم هردو خواستار از میان بردن اتابک بودند. چنانکه در شبی که او در صحن مجلس ترور شد هم آدم‌کشانِ شاه (به سرکردگی موقّر السلطنه) در آنجا بودند هم عباس آقا، صّراف جوان تبریزی که به او تیراندازی کرد. به‌همین دلایل از آن زمان به بعد درباره هویّت واقعی کشنده یا کشندگان امین السلطان بحث و اختلاف بوده است. برآورد تمام شواهد و همه آرایی که در این‌باره ابراز شده می‌رساند که تیر عباس آقا اتابک را به قتل رساند. امّا شکّی نیست که شاه نیز در فکر بود که او را به تیر غیب گرفتار کند.
مخبرالسلطنه اعتقاد دارد که اتابک را مزدوران شاه کشته‌اند، یعنی موقرالسلطنه و مفاخرالملک و مدبرالسلطان که در شب حادثه هنگامی‌که مجلس تعطیل شد در آن اطراف بوده‌اند؛ دولت آبادی می‌گوید که شاه اتابک را نمی‌خواست و شاید نقشه‌ای برای قتل او داشته، ولی قاتل بی‌گمان عباس آقا بوده است؛ ناظم الاسلام نیز می‌نویسد ارشدالدوله از طرف شاه مشغول طرح‌ریزی قتل اتابک بود که عباس آقا مشکلِ او را حلّ کرد. از تاریخ‌نگاران جدیدتر، کسروی (تاریخ مشروطه ایران) قتل اتابک را کار خود جوان انقلابی می‌داند، اگرچه از دشمنی شاه هم با او اطلاع دارد؛ جواد شیخ الاسلامی‌(«ماجرای قتل اتابک» در قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر) معتقد است که قتل او کار عباس آقا بوده ولی مثل ناظم الاسلام تاکید دارد که شاه هم در فکر سر به نیست کردن اتابک بوده است.»)
تقی‌زاده در سال‌های پایانی عمر خود، این اتهام را از خود دفع نموده و حتی گفته از قتل اتابک بسیار متاثر شده بود.
در این مطلب دو نکته حائز اهمیت است: اول این‌که اظهار تاثر شخصی مانند تقی‌زاده از قتل اتابک بسیار بعید است؛ دوم آن‌که صرف این شایعه که تقی‌زاده پیشاپیش از ترور اتابک خبر داشته یا دستور قتل وی را داده، می‌رساند که در آن زمان وی از سران تندروان طراز اوّل به‌شمار می‌رفته است.

۵.۴ - تنظیم قانون اساسی

از اصلی‌ترین کارهای مجلس اول تنظیم قانون اساسی و پس از آن گرفتن امضای شاه برای اجرایی شدن آن بود.
در ماجرای تنظیم قانون اساسی دو نوع دیدگاه وجود داشت: اول دیدگاهی که می‌گفت «مجلس ما خیلی ناقص است و بدتر آنکه در راه ترقی و تکمیل هم نیست، باید با بررسی پارلمان‌های غربی مجلس را بسازیم» که یکی از حامیان این دیدگاه در مجلس اول تقی‌زاده بود؛ و دوم دیدگاهی که می‌گفت، هرچه در مجلس تصویب می‌شود، باید به امضای شرع برسد؛ نماینده این دیدگاه شیخ فضل‌الله نوری بود که نسبت به روشنفکران بدگمان بود و نظر وی این بود که مشروطه غیر مشروعه، موجب ‌دین‌ستیزی و حذف احکام اسلام از اداره جامعه می‌شود.
تقی‌زاده در کتاب خاطرات خود علماء را طرفدار شاه می‌خواند و می‌گوید:
«شاه می‌گفت من مشروعه را قبول دارم و نه مشروطه را؛ آخوندها گفتند بلی این درست است.
[۳۰] تقی‌زاده حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۶۵.
»
در حالی که مخالفت علماء و در راس آن‌ها شیخ فضل‌الله نوری با مشروطه بر سر کلمه نبود؛ به خاطر اصلی بود که می‌خواستند در قانون قرار دهند و آن اصل عدم مخالفت قانون با احکام شرعیه و لزوم نظارت علماء بر قانون است که به‌همت شیخ فضل‌الله نوری و علمای مجلس این اصل به‌قانون اساسی اضافه شد و با وجود مخالفت‌های فراوان تقی‌زاده و برخی از نمایندگان تبریز و تحریک‌شدن مردم تبریز توسط این نمایندگان، این اصل به‌عنوان اصل دوم قانون اساسی تصویب شد.
[۳۱] موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۵۵.


۵.۵ - به توپ بستن مجلس

پس از درگیری‌های فراوانی که بین شاه و مجلس روی داد، شاه و دربار، گروهی از اوباش را جمع نمود و به آن‌ها دستور داد تا به مجلس حمله نمایند.
[۳۲] «خطابه آقای سیدحسن تقی‌زاده مشتمل بر شمه‌ای از تاریخ اوائل انقلاب و مشروطیت ایران»، ص۵۵، انتشارات باشگاه مهرگان، ۱۳۳۸، تهران.
پس از حمله این افراد به مجلس برای به‌ هم‌زدن مجلس، پس از جمع شدن مردم برای حمایت از مجلس، وی در جمع مردم سخنرانی نمود.
[۳۳] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۶۸.

وقتی شاه از این ماجرا چیزی عایدش نشد و نتوانست که مجلس را ببندد، دست به دامان روسیه شد و از آن‌ها خواست تا به وی کمک کنند؛ روس‌ها نیز کلنل لیاخوف را همراه وی ساختند تا مجلس را منحل نماید؛ کلنل لیاخوف پس از حضور در تهران مستقیما به طرف مجلس رفت و مجلس را به توپ بست.

۵.۶ - پناهنده شدن به سفارت انگلیس

پس از به توپ بسته شدن مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی، بعضی از نمایندگان به باغ اتابک فرار کردند و در آن‌جا کشته شدند؛ مانند ملک‌المتکلمین و سید جمال واعظ؛ برخی دیگر از نمایندگان مجلس مانند بسیاری از مشروطه‌طلبان فرار نموده و برخی نیز به سفارت انگلیس پناهنده شدند که از جمله این افراد تقی‌زاده بود.
[۳۴] موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۲۴.
یکی از نتایجی که از به توپ بستن مجلس به‌دست آمد، پناهنده شدن بسیاری از نمایندگان مجلس؛ از جمله حسن تقی‌زاده به سفارت انگلیس بود.
[۳۵] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۸۳.

انگلیس در طی سال‌های قبل به دفعات در منظر مردم نشان داده بود که می‌خواست از مشروطه و مشروطه‌خواهان دفاع نموده و خود را از طرفداران مشروطه در ایران نشان دهد.
در اطلاعیه‌ای که تقی‌زاده و معاضدالسلطنه در لندن انتشار دادند چگونگی پناهنده‌شدن تقی‌زاده به سفارت انگلیس این‌چنین آمده است: «... و تقی‌زاده نیز آن روز حادثه در خانه خود بود و بسبب ناخوشی عازم بر این بود که آن روز را استراحت کند؛ ولی دو ساعت از روز رفته شلیک تفنگ او را باخبر از این واقعه غیرمترقبه کرده عازم رفتن به مجلس گردید. ولی قزاق‌ها که دور مجلس و مسجد را احاطه کرده بودند، او را نمی‌شناختند مانع از رفتن به مجلس شده و برگردانیدند. همه آن روز را در خانه خود به‌ سر برده شب از تاریکی استفاده نموده به سفارت انگلیس رفت که پس از یک ماه توقف در آن‌جا او با نه نفر دیگر به موجب قراری که میان شارژدافر انگلیس و شاه گذاشته شد، به مدت یک سال و نیم از ایران نفی شدند..
[۳۶] افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۱۱۴.
».
به‌نظر می‌رسد که تقی‌زاده و هم‌فکرانش از قبل، پناهنده شدن به سفارت انگلیس را در سر داشتند
[۳۷] دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۲، ص۳۴۲، انتشارات عطار و فردوس تهران، ۱۳۷۱.
و اگر این‌مطلب را نپذیریم، حداقل باید گفت که انگلیسی‌ها مترصد چنین فرصتی بودند و از قبل بر روی اشخاصی مانند تقی‌زاده کار کرده بودند و به‌خوبی وی را می‌شناختند.


تقی‌زاده پس از پناهنده‌ ‌شدن به سفارت انگلیس تحت حمایت انگلیسی‌ها به باکو رفت و از آن‌جا به پاریس رفته و به مدت یک ماه در پاریس اقامت نمود.
ادوارد براون پورفسور انگلیسی که به زبان فارسی اشراف داشته، وی را به انگلیس دعوت می‌نماید. وی در دعوت‌نامه خود، بسیار متواضعانه از وی درخواست مسافرت به انگلیس را می‌کند. ادوارد براون نامه خود را با این شعر آغاز نموده است:
شنیدم صفات تو عاشق شدم ••••• به دیده ندیده رخ فرخت
به یاد تو برخاست صبر از دلم ••••• چه‌ها خیزد آیا چو بینم رخت
هم‌چنین براون در این نامه خود را «مخلص» خوانده و از وی به‌عنوان «سرکرده مجاهدان وطن‌پرست گوش‌زده این دعاگوی اخلاص کیش» یاد نموده است.
[۳۸] عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۳، شرکت سهامی‌کتاب‌های جیبی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، تهران.
باید گفت که براون با این‌کار می‌خواسته تقی‌زاده را کاملا مجذوب خود کند که در این مورد بسیار موفق بوده است.

ارتباط ادوارد براون با تقی‌زاده و به‌طور کلی ارتباط تجددطلبان با انگلیسی‌ها حاوی چندین مطلب بسیار مهم است که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌گردد:
- به‌دست آوردن اطلاعات از میزان نفوذ کتاب‌های مختلف بر ایرانیان؛ به‌طور مثال در نامه‌ای ادوارد براون از تقی‌زاده می‌خواهد که درباره نفوذ روزنامه ملانصرالدین و کتاب‌های سیاحت‌نامه ابراهیم بیک و تاریخ بیداری ایرانیان برای وی بنویسد.
[۳۹] عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۸۹.

- کسب اطلاع از شیعه و شخصیت‌های مهم شیعه و دولت‌های شیعی از جمله صفویه؛ مثلا در نامه‌ای ادوارد براون از تقی‌زاده می‌خواهد تا اطلاعاتی درباره شیخ صفی‌الدین و شاه اسماعیل صفوی و دلایل تشیع آن‌ها بدهد؛ هم‌چنین ابهاماتی درباره آن‌ها مطرح می‌نماید که وی را وادار کند تا مطالبی را درباره این افراد نگاشته و انتشار تشیع در ایران را به آن‌ها و با زور شمشیر نشان دهد.
هم‌چنین اطلاعاتی راجع به تعزیه برای وی بنویسد و بگوید تحریک کننده و «مخترع!» تعزیه در ایران چه کسی بود.
[۴۰] عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۱۸.

- ارتباط دادن تقی‌زاده با برخی از عناصر انگلیسی؛ به‌طور مثال در نامه‌ای ادوارد براون به تقی‌زاده به وضوح مشخص است که وی در صدد چنین کاری است.
[۴۱] عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۳۷_ ۱۳۸.

- کمک به چاپ کتاب‌های ایرانیان تجددخواه و آزاد‌ی‌طلب و همچنین کتبی که در آن‌ها نکات انجرافی و القاء تحریفات در آن‌ها به‌طور آشکاری به‌چشم می‌خورد؛ به طور مثال کتاب‌های نسب‌نامه سلسله صفویه، ترقی روح ایران نوشته کاظم‌زاده، وجه دین نوشته عبدالشکور و مانند آن.
- سفارش ایرانیان متجدد و ترقی‌خواه به مقامات انگلیس و سایر کشورها.
- تشکیل کمیته ایران در لندن برای حمایت از مشروطه ایران و تشکیل کمیته بالکان برای حمایت از مشروطه ایران و تشکیل حکومتی غربی در عثمانی.
[۴۲] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۰۰_ ۱۰۱.

- ارتباط و کمک به انجمن سعادت؛ انجمن سعادت توسط مشروطه‌طلبان استانبول و مهاجرین تهرانی آن‌جا به‌وجود آمده بود.
[۴۳] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۲۴.

- حمایت از روشنفکران غرب‌گرا در جنبش مشروطیت در برابر علماء و روحانیت؛ که نمونه بارز این امر، ترور شخصیتی شهید شیخ فضل‌الله نوری است که پس از ترور شخصیتی، وی را بر چوبه دار می‌کنند و به شهادت می‌رسانند.
[۴۴] موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ص۵۷۰-۵۷۲.

ادوارد براون برای تقی‌زاده مقرری ماهیانه ده لیره در نظر می‌گیرد و وانمود می‌کند که این را کتابخانه‌ای که در آن کار می‌کند برای وی معین داشته است.
[۴۵] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۹۸.

تقی‌زاده پس از یک سال و نیم حضور در اروپا و به توصیه ادوارد براون به ایران و تبریز بازگشت.


پس از پیروزی مشروطه‌خواهان و پناه بردن محمدعلی شاه به سفارت روس و به قدرت‌ رسیدن احمد شاه کودک، جمعی از سران مشروطه مجلس عالی تشکیل دادند تا وضعیت کشور را مشخص سازند.
در ماجرای حمله مشروطه‌خواهان به تهران، تقی‌زاده؛ از جمله کسانی بود که از ترس حمله قوای روسی به آذربایجان و سپس تهران، اصرارهای فراوانی کرد که نیروها به تهران حمله نکنند.
[۴۶] افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۳۳.

پس از چندی این مجلس منحل شد و اداره امور انقلاب مشروطه به هیات مدیره مشروطه اعطا شد که نام سیدحسن تقی‌زاده، حسین‌خان نواب، محمدولی خان تنکابنی، سرداراسعد بختیاری، وثوق ‌الدوله و حکیم‌الملک در میان هیات مدیره به‌چشم می‌خورد.
وظایف این هیئت اداره حکومت و کشور تا برگزاری انتخابات بود. از جمله کارهایی که این هیئت مدیره تقریبا تمام انگلیسی انجام داد، دستور محاکمه و قتل شیخ فضل‌الله نوری بود. جرمی‌که هیچگاه تقی‌زاده زیر بار آن نرفت. تقی‌زاده گرچه گفته هیئت مدیره شیخ فضل‌الله را محاکمه نمودند؛ ولی خود را از اعضای ابتدایی آن که دستور محاکمه شیخ فضل‌الله را دادند، ندانسته و آن را به دیگران نسبت می‌دهد.
[۴۷] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۴۹_ ۱۵۰



تقی‌زاده در دوره دوم بار دیگر به‌عنوان نماینده مردم تبریز برگزیده شد. تقی‌زاده ریاست حزب انقلابی دموکرات را برعهده گرفت و کسانی چون حیدر عمو اوغلی تروریست قفقازی نیز در راس حزب دموکرات قرار گرفتند. در مقابل حزب دموکرات، اعتدالیون بودند، که روحانیونی مانند آیت‌الله بهبهانی و نیز سپهدار تنکابنی و ستارخان و باقرخان عضو این حزب بودند. اعتدالیون، دموکرات‌ها و تقی‌زاده را به هم‌کاری با استعمارگران متهم می‌کردند.
در دوره حضور تقی‌زاده در مجلس دوم بار دیگر قتلی اتفاق افتاد که تقی‌زاده از متهمان اصلی آن به‌حساب می‌آمد. آیت‌الله بهبهانی رئیس حزب اعتدالیون باز هم به دست برخی از آذربایجانی‌ها مقتول شد؛ ولی این‌بار پیامدهای سنگینی برای تقی‌زاده به‌همراه داشت.
در دوره مجلس دوم آیت‌الله بهبهانی از سران حزب اعتدالیون ترور شد. ترور آیت‌الله بهبهانی فرصتی مناسب برای حمله به تقی‌زاده فراهم آورد؛ آیت‌الله بهبهانی بدست رجب‌ سرابی و حیدر اردبیلی و حیدرعمو اوغلی و دو نفر دیگر کشته شد؛ اما تقی‌زاده بار دیگر متهم گردید و همه نگاه‌ها متوجه وی شد. البته به‌خاطر همراهی وی با اشخاصی که در قتل بهبهانی دست داشتند، باید گفت که گرچه ممکن است که وی دستور مستقیم به قتل نداده باشد؛ ولی مطمئنا از طرح ترور توسط این اشخاص آگاهی کامل داشته است.
پس از ترور، اصناف مختلف در جلو مجلس گردآمده و مجازات تقی‌زاده را می‌خواستند و حتی چند نفر از مجاهدان اعتدالی در صدد کشتن او برآمدند. مجاهدین اعتدالی علی‌محمدخان خواهرزاده تقی‌زاده (البته برخی می‌گویند، این محمدعلی خان خواهر زاده تقی‌زاده نیست و شباهت اسمی‌ با خواهرزاده تقی‌زاده دارد.) و همچنین علی‌محمد تربیت دوست صمیمی‌ وی را کشتند و به شدت فشار بر مجلس افزودند.


هم‌چنین از طرف علمای نجف اطلاعیه‌ای آمد که وی را دارای فساد سیاسی دانسته و خواستار عزل وی شدند.
[۴۸] مجتهدی، محمد، تقی‌زاده و روشنگری‌ها در مشروطیت ایران، ص۱۶۲، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، ۱۳۵۷.

متن اعلامیه به شرح ذیل است:
«مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم، مجلس محترم ملی، کابینه وزارت، سرداران اعظم.
چون ضدیت مسلک سیدحسن تقی‌زاده که جدا تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و از مکنونات فاسده‌اش علنا پرده برداشته است؛ لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانونا و شرعا منعزل است.
منعش از دخول در مجلس ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء اعلام و اولیاء امور و امناء دارالشورای کبری و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران ایدهم‌ الله بنصره العزیز واجب و تبعیدش از مملکت ایران فورا لازم و‌ اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت (علیه‌السّلام).
بجای او امین دین‌پرست وطن‌پرور و ملت‌خواه صحیح‌المسلک انتخاب فرموده او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمن‌های ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عز اسمه را اخطار فرمایند و هر کس از او همراهی کند در همین حکم است، ولاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و بجمیع ما رقم، قد صدر الحکم
من الاحقر عبدالله مازندرانی، و قدر صدر الحکم من الاحقر الجانی محمدکاظم خراسانی. بذلک
[۴۹] افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۲۰۷_ ۲۰۸، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ اول، ۱۳۵۹.
».
در ایران برخی از مردم حکم مراجع عظام را تکفیر دانستند؛ به‌همین جهت گروهی از مردم به نامه‌نگاری با مراجع نمودند و حکم تقی‌زاده را مجدد جویا شدند. آیت‌الله مازندرانی در جواب آن‌ها پس از ذکر مواردی درباره حکم تقی‌زاده نوشتند: «... بعد از بیان این مقدمه عرض می‌شود، حکمی‌که در باب تقی‌زاده از ماها دو نفر صادر شده که متفقا حکم کردیم، اولا تکفیر نبوده. هر کس نسبت تکفیر داده کذب محض است؛ بلکه حکم به فساد مسلک سیاسی و منافات مسلکش با اسلامیت مملکت بود..
[۵۰] افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۲۱۱.
».
این نامه به مجلس موجب شد که مجلس اعتبار نامه تقی‌زاده را ملغی ساخت. البته وی در خاطرات خود گفته که مرخصی دو ماهه از مجلس گرفته و خود به خارج کشور رفته است.
[۵۱] مجتهدی، محمد، تقی‌زاده و روشنگری‌ها در مشروطیت ایران، ص۱۶۲.

به دنبال اخراج یا خارج شدن تقی‌زاده از مجلس، وی به تبریز رفت؛ ولی در آن‌جا استقبالی از او نشد؛ لذا به استانبول رهسپار گردید؛
[۵۲] کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان یا سرنوشت گردان و دلیران، ج۱، ص۴۵۷، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ نهم، ۱۳۵۷ ه. ش (۲۵۳۷ش.
[۵۳] کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان یا سرنوشت گردان و دلیران، ج۱، ص۴۷۴.
پس از وی رهبری دموکرات‌های مجلس را سلیمان میرزا برعهده گرفت.


تقی‌زاده از استانبول به اروپا رفت و به مدت پانزده سال در خارج از کشور ماندگار گردید.
[۵۴] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۵۷، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، چاپ اول، تهران، بی‌تا.
گرچه مراجع بزرگ تقلید آن‌زمان حکم به اخراج وی و پایان دادن به فعالیت‌های سیاسی در ایران دادند؛ اما با این‌حال وی از طرف مردم تبریز در دو نوبت سوم و چهارم نیز از طرف مردم تبریز و تهران به‌نمایندگی مجلس برگزیده شد. اگرچه وی در مجلس شرکت نکرد؛ ولی صرف انتخاب وی قابل تامل است. مطمئنا حضور مجدد وی یا حتی حضور اسم وی در رجال سیاسی نوعی مقابله با علما و مراجع تقلید بود و هدف آن‌ها منزوی کردن علماء و خارج نمودن آن‌ها از مسائل سیاسی ایران بود. چگونگی انتخاب و حتی کاندیداتوری وی از دید تاریخ‌نویسان پوشیده مانده است.
وی در خارج از کشور به هم‌کاری با انگلیسی‌ها ادامه داد؛ سپس به آمریکا رفت و در آن‌جا بیشتر کارهای تحقیقاتی انجام می‌داد؛ بعد از آن و با شروع جنگ جهانی اول به دعوت آلمان به آن کشور سفر کرد و در «کمیته برلن» که کمیته‌ای در خاک آلمان و بر ضد انگلیس بود! عضو شد. درباره علت حضور وی در آلمان گفته شده است که آلمان سعی داشت که در کشورهای مستعمره دشمنان خود، طرفدارانی برای خود دست‌ و پا کند و آن کشورها را به سمت خود متمایل گرداند؛
[۵۵] مقاله «تقی‌زاده در آلمان قیصری، ملاحظاتی درباره همکاری با آلمان در اثنای جنگ جهانی اول» نوشته ایلزه ایچرنسکا.
به همین‌جهت لایق‌ترین فردی که آلمان می‌توانست برای تبلیغات خود در ایران پیدا نماید، تقی‌زاده بود.
در همان دوران از سوی مستوفی‌الممالک به‌سمت وزارت خارجه نیز برگزیده شد که باز هم آن را نپذیرفت.
تقی‌زاده از جانب دولت به چند ماموریت سیاسی رفت که از همه مهمتر سفر او به مسکو برای مذاکره در باب عقد قرارداد تجارتی بود. پس از بازگشت از مسکو به آلمان وی با زنی آلمانی ازدواج کرد که اسم وی را عطیه گذاشت؛ هم‌چنین در آن‌جا روزنامه کاوه را تاسیس کرد که به گفته وی تمام مخارج آن را آلمان‌ها می‌دادند. وی در این مجله مقاله معروف خود را چاپ نمود که بسیاری تنها جمله‌ای از آن را به یاد دارند: «ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس.»
برای ارزیابی این گفته تقی‌زاده باید بخش‌های بیشتری از این مقاله را خواند. آن‌چه که به‌خوبی در این مقاله پیداست، این است که تقی‌زاده بسیار جذب فرهنگ اروپایی شده بود و آن را الگوی مناسبی برای پیشرفت ایرانیان می‌دید.
[۵۶] مجله کاوه سرمقاله شماره اوّل دوره دوّم کاوه، جمادی الاولی ۱۳۳۸ ه. ق (ژانویه ۱۹۲۰م.
این مقاله در ایران واکنش‌های متفاوتی ایجاد کرد.
[۵۷] افشار، ایراج، نامه‌های قزوینی به تقی زاده، تهران.

از دیگر اقدامات وی آشنایی با ژون ترک‌ها بود که سعی می‌کردند، نظام مشروطه را در ترکیه برقرار نمایند.
[۵۸] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۰۷_ ۱۰۶.
مجموعا وی حدود شش سال در ترکیه و انگلیس و آمریکا زندگی کرد و سپس به مدت نه سال در آلمان زندگی نمود که پس از حدود پانزده سال به ایران بازگشت.


تقی‌زاده در دوره پنجم نیز به نمایندگی از طرف مردم تهران برای مجلس برگزیده شد. گویا وی در آن وقت احساس کرد که ماجرای عزل سیاسی وی از طرف مراجع به فراموشی سپرده شده و آب‌ها از آسیاب افتاده است. به همین‌جهت در سال ۱۳۰۳ه. ش به ایران بازگشت و دوره‌ای جدید در زندگی خود را شروع نمود. دوره‌ای که وی دیگر از یک منتقد از دستگاه دولتی و مشروطه‌خواه ضد استبدادی، خارج شده بود و به یکی از کارگزاران و عمال کاملا وابسته به شاه که مناصب بزرگ حکومتی را پذیرفته بود، تبدیل شد.
در مجلس پنجم وی از اعضای بی‌طرف بود که نه طرفدار رضاخان به‌شمار می‌رفت و نه مانند شهید مدرس از مخالفان رضاخان به‌حساب می‌آمد.
[۵۹] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۳۴۹، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
البته در هر دو دوره رابطه وی با انگلیس تفاوت چندانی نکرده بود. وی رابطه بسیار نزدیکی با انگلیس داشت که علت بسیاری از اتهامات وی همین بود.
تقی‌زاده در عصر حکومت رضاشاه پهلوی نیز به مناصب مهمی‌ چون استانداری، وزیرمختاری، سفارت و وزارت رسید. در برنامه‌های اصلاحات رضاشاه از همکاران نزدیک او بود. در سال ۱۳۰۷ش به پیشنهاد تیمورتاش استاندار خراسان شد؛ در سال ۱۳۰۸ه. ش به‌عنوان وزیرمختار به انگلیس رفت.

۱۱.۱ - وزارت مالیه

حسن تقی‌زاده در سال ۱۳۰۸ه. ش به ایران بازگشت و در سال ۱۳۰۹ با عنوان وزیر طرق و شوارع به کابینه مخبرالسلطنه هدایت راه یافت.
[۶۰] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۴۱۸.
در مرداد همان سال به وزارت مالیه، همزمان با کفالت وزارت طرق و شوارع، منصوب شد.
تقی‌زاده در زمان عهده‌دار شدن وزارت مالیه قرارداد دارسی را لغو نمود و سپس با قراردادی تازه با همین شرکت با شرایطی که بیشتر به نفع طرف انگلیسی بود، دوباره اتهامات را به‌سمت خود بازگرداند و برای مرتبه‌ای دیگر از وی به‌عنوان مزدور و جاسوس انگلیس و خیانت‌کار به کشور ایران نام برده شد. اتهامی‌که قابل دفاع نبود. طبق این قرارداد نفت ایران به مدت شصت سال دیگر در اختیار انگلیسی‌ها بود.
[۶۱] نجمی، ناصر، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، ص۱۲۳، تهران، انتشارات انیشتین، چاپ اول، ۱۳۷۳.

امضای تقی‌زاده در آخر این سند بود و تا آخر عمر چنین ننگی بر پیشانی وی نقش بست. وی در توجیه این عمل خود گفته بود که این قرارداد باید امضا می‌شد و اگر او امضا نمی‌کرد، کسی دیگر امضا می‌نمود و وی در این ماجرا تنها «آلت فعل» بود. تقی‌زاده در اواخر عمر از انجام این‌کار نیز به شدت پشیمان شده بود.
[۶۲] صدرالاشرافی، ضیاء، مقاله خاطرات سید حسن تقی‌زاده.
به هر صورت تقی‌زاده مدتی پس از امضای قرارداد دارسی از وزارت مالیه اخراج یا خارج شد.

۱۱.۲ - وزیرمختار ایران در فرانسه

تقی‌زاده در سال ۱۳۱۳ه. ش به سمت وزیرمختار ایران در فرانسه انتخاب شد و به فرانسه رفت. در همان سال ظاهراً از وی خواسته شد که جلو مطالب تند درباره رضاشاه را در مطبوعات فرانسه بگیرد. تقی‌زاده در پاسخ این درخواست رضاشاه گفت که در این‌جا آزادی مطبوعات بیشتر از این است که شخصی خارجی بخواهد، جلوی آن را بگیرد. در همان ایام مقاله‌ای از تقی‌زاده در مجله تعلیم و تربیت انتشار یافت که در آن با مصوبات شورایی به نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت شده بود. جواب تقی‌زاده به شاه و آن مقاله موجب برکناری وی از سمت وزیرمختاری در فرانسه شد.
پس از عزل وی از وزیرمختاری، تقی‌زاده را به تهران فراخواندند؛ به‌نظر می‌رسد که وی احساس خطر نمود و به‌جای بازگشت به ایران به برلین رفت؛ پس از آن حدود شش سال در انگلیس به تدریس و تحقیق پرداخت و از سیاست کاملا به دور بود.
در سال ۱۳۲۰ه. ش پس از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط کشورهای بیگانه و به تبع آن تبعید رضاشاه و به پادشاهی رسیدن پسرش محمدرضا، کابینه فروغی روی کار آمد و تقی‌زاده به سفارت ایران در لندن برگزیده شد. در زمان نخست‌وزیری قوام‌السلطنه در سال ۱۳۲۱ه. ش، وی تقی‌زاده را به‌عنوان وزیر دارائی معرفی نمود؛ ولی تقی‌زاده از قبول این پست خودداری نمود و به ایران بازنگشت.
[۶۳] نجمی، ناصر، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، ص۱۲۴.
تقی‌زاده در سال ۱۳۲۳ه. ش به سمت سفیر کبرای ایران در لندن ارتقا یافت. وی در سال ۱۳۲۶ه. ش به خاطر رای آوردن در مجلس ملی پس از سیزده سال به ایران بازگشت.

۱۱.۳ - عضویت در مجلس سنا

سیدحسن تقی‌زاده در پانزدهمین دوره مجلس در سال ۱۳۲۶ه. ش به‌سمت نماینده مردم تبریز برگزیده شد. به‌همین خاطر وی به ایران بازگشت و به مجلس وارد شد. در هنگام طرح اعتبار نمایندگی وی، در مجلس جنجال به راه افتاد و مخالفین به خاطر تمدید قرارداد نفت توسط وی، سعی داشتند اعتبارنامه‌اش را ملغی نمایند. تقی‌زاده در هنگام دفاع از خود گفت: «من در تهیه لایحه نفت و گذراندن آن از مجلس آلت فعل بودم و دیگری عامل و فاعل بوده است.
[۶۴] نجمی، ناصر، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، ص۱۲۴.
»
هم‌چنین دو سال بعد اولین دوره مجلس سنا شکل گرفت. وی از طرف مردم تهران برای این مجلس رای آورد و به‌مجلس راه یافت. تقی‌زاده از سوی نمایندگان به مدت شش سال به ریاست مجلس سنا انتخاب شد و در سال ۱۳۳۴ه. ش از ریاست مجلس استعفا کرد و به جایش سید محسن صدر، صدرالاشراف، به ریاست سنا رسید.
[۶۵] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۵۹۱.

تقی‌زاده گرچه با شخص مصدق درگیری‌های دیرینه‌ای داشت؛ با این‌حال در این دوره در برخی تصمیم‌گیری‌های دولت مصدق از وی حمایت کرد و سعی می‌کرد روابط مجلس ملی و دولت را تعدیل نماید. وی در اواخر دچار فلج پا شد و با صندلی چرخدار حرکت می‌کرد.


تقی‌زاده در زمانی که نماینده نخستین دوره مجلس بود، در سال ۱۳۲۵ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد.
[۶۶] رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران، ج۳، ص۵۲۱_ ۵۲۲، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۵۷.

وی چند ماه بعد درخواست ارتقا به «مرتبه رفاقت» نمود و پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم می‌رسد؛ بنابراین باید گفت که تقی‌زاده از اعضای فعال فراماسونری در ایران به حساب می‌آمد.
[۶۷] رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج۳، ص۵۳۱



۱. رساله‌ی تحقیق احوال کنونی ایران یا محاکمات تاریخی، قاهره، ۱۳۲۳ق.
۲. مقدمه‌ی تعلیم عمومی‌یا یکی از سر فصل‌های تمدن، تهران، ۱۳۰۷ش.
۳. از پرویز تا چنگیز، تهران، ۱۳۰۹.
۴. گاه‌شماری در ایران قدیم، تهران، ۱۳۱۶.
۵. تصحیح تحفةالملوک (از متون قدیمه‌ی مجهول‌المؤلف). تهران، ۱۳۱۷.
۶. لزوم حفظ زبان فصیح فارسی، تهران، ۱۳۲۶.
۷. تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و قبل از آن، در ۳ جزوه، تهران، ۱۳۳۰.
۸. خواص فطری و ملّی (خطابه‌ای که در سال ۱۳۳۳ق در مجمع محصلین ایرانی پاریس ایراد کرده)، راهنمای کتاب، سال نوزدهم، شماره‌های۷-۱۰، مهر – دی ۱۳۳۵.
۹. مانی و دین او، تهران، ۱۳۳۵.
۱۰. خطابه مشتمل بر شمه‌ای از تاریخ اوایل انقلاب و مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۳۸.
۱۱. تاریخ انقلاب ایران (تقریرات)، مجله‌ی یغما، سال چهاردهم، شماره‌های ۲ – ۸، ۱۳۴۰.
۱۲. اخذ تمدن خارجی، تهران، ۱۳۴۰.
۱۳. بیست مقاله‌ی تقی‌زاده، ترجمه‌ی احمد آرام و کیکاوس جهانداری، تهران، ۱۳۴۰.
۱۴. روزنامه‌ی کاوه (برلن)، ۱۹۲۲ – ۱۹۱۷م.
۱۵. همچنین ایرج افشار مجموعه مقالات وی را جمع‌آوری نموده و آن را در پانزده جلد کتاب جمع‌آوری داشته است که هر جلد مربوط به موضوعی خاص است:
۱. تحقیقات و نوشته‌های تاریخی.
۲. شرق شناس‌ها، سرگذشت‌ها، کتاب‌ها.
۳. زبان و فرهنگ، تعلیم و تربیت.
۴. جوهر تاریخ و مباحث اجتماعی و مدنی.
۵. تاریخ، اجتماع، سیاست (به انضمام تاریخ مختصر مجلس ملی ایران).
۶. تحقیقات ایرانی (به زبان‌های اروپایی).
۷. نوشته‌های سیاسی (به زبان‌های اروپایی).
۸. نوشته‌های پراکنده و چاپ نشده (به زبان‌های اروپایی).
۹. نوشته‌های دیگر (به انضمام از پرویز تا چنگیز – مانی و دین او).
۱۰. گاه‌شماری در ایران قدیم.
۱۱. مقالات و نوشته‌های تازه یاب (چاپ شده و چاپ نشده).
۱۲. یادداشت‌های مربوط به گاه‌شماری و تاریخ زمان.
۱۳. یادداشت‌های مربوط به ساسانیان.
۱۴. پراکنده‌های تحقیقی.
۱۵. نطق‌های پارلمانی.


سیدحسن تقی‌زاده در سال ۱۳۴۸ش سرانجام در سن ۹۱ سالگی وفات یافت.
جنازه او از مسجد سپهسالار تشییع و از برابر ساختمان مجلس شورا عبور داده شد و در مقبره ظهیرالدوله دفن گردید.


۱. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۲، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، چاپ اول، تهران، بی‌تا.
۲. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۲.
۳. موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۱۹، تهران، چاپ موسسه فرهنگی قدر ولایت، چاپ اول، ۱۳۸۷.
۴. سرگذشت تقی‌زاده، ص۷.
۵. موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۴، ص۲۲.
۶. سایت مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، مجلس شورای اسلامی/ نمایندگان/ سیدحسن تقی‌زاده.
۷. موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۴، ص۲۲.
۸. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۶.
۹. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۶.
۱۰. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۹.
۱۱. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک سیدحسن تقی‌زاده، مقدمه، ص۷، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول ۱۳۸۳.
۱۲. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۳۱.
۱۳. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۷_ ۲۸.
۱۴. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۲۹.
۱۵. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی، ج۱، ص۵۰۵.
۱۶. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۳۷- ۴۵.
۱۷. افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۶۲، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ اول، ۱۳۵۹.
۱۸. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۵۲.
۱۹. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۵۹.
۲۰. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۸_۱۹.
۲۱. مقاله‌ی "تقی‌زاده پس از بیست سال راز مهمی‌را فاش کرد"، اطلاعات، شماره‌ی ۱۱۹۹۲، پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۴۵.
۲۲. موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۲۳.
۲۳. کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، ص۲۸، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول، ۱۳۴۹ ه. ش
۲۴. افشار، ایرج، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۰، خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، تهران، هدایت، تاریخ پیشگفتار، ۱۳۳۸.
۲۵. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۲، ص۴۲۵-۳۸۷، جلد دوّم، تهران، زوار.
۲۶. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۴۱، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۲۷. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج۲، ص۲۸۶، انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۵۷.
۲۸. افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۶۹-۷۱، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ اول، ۱۳۵۹.
۲۹. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۵۰.
۳۰. تقی‌زاده حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۶۵.
۳۱. موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۵۵.
۳۲. «خطابه آقای سیدحسن تقی‌زاده مشتمل بر شمه‌ای از تاریخ اوائل انقلاب و مشروطیت ایران»، ص۵۵، انتشارات باشگاه مهرگان، ۱۳۳۸، تهران.
۳۳. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۶۸.
۳۴. موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ج۱، ص۵۲۴.
۳۵. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۸۳.
۳۶. افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۱۱۴.
۳۷. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۲، ص۳۴۲، انتشارات عطار و فردوس تهران، ۱۳۷۱.
۳۸. عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۳، شرکت سهامی‌کتاب‌های جیبی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، تهران.
۳۹. عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۸۹.
۴۰. عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۱۸.
۴۱. عباس زریاب و ایرج افشار، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۳۷_ ۱۳۸.
۴۲. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۰۰_ ۱۰۱.
۴۳. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۲۴.
۴۴. موسسه قدر ولایت، نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران، ص۵۷۰-۵۷۲.
۴۵. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۹۸.
۴۶. افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۳۳.
۴۷. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۴۹_ ۱۵۰
۴۸. مجتهدی، محمد، تقی‌زاده و روشنگری‌ها در مشروطیت ایران، ص۱۶۲، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، ۱۳۵۷.
۴۹. افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۲۰۷_ ۲۰۸، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ اول، ۱۳۵۹.
۵۰. افشار، ایرج، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ص۲۱۱.
۵۱. مجتهدی، محمد، تقی‌زاده و روشنگری‌ها در مشروطیت ایران، ص۱۶۲.
۵۲. کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان یا سرنوشت گردان و دلیران، ج۱، ص۴۵۷، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ نهم، ۱۳۵۷ ه. ش (۲۵۳۷ش.
۵۳. کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان یا سرنوشت گردان و دلیران، ج۱، ص۴۷۴.
۵۴. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۵۷، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، چاپ اول، تهران، بی‌تا.
۵۵. مقاله «تقی‌زاده در آلمان قیصری، ملاحظاتی درباره همکاری با آلمان در اثنای جنگ جهانی اول» نوشته ایلزه ایچرنسکا.
۵۶. مجله کاوه سرمقاله شماره اوّل دوره دوّم کاوه، جمادی الاولی ۱۳۳۸ ه. ق (ژانویه ۱۹۲۰م.
۵۷. افشار، ایراج، نامه‌های قزوینی به تقی زاده، تهران.
۵۸. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ص۱۰۷_ ۱۰۶.
۵۹. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۳۴۹، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۶۰. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۴۱۸.
۶۱. نجمی، ناصر، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، ص۱۲۳، تهران، انتشارات انیشتین، چاپ اول، ۱۳۷۳.
۶۲. صدرالاشرافی، ضیاء، مقاله خاطرات سید حسن تقی‌زاده.
۶۳. نجمی، ناصر، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، ص۱۲۴.
۶۴. نجمی، ناصر، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، ص۱۲۴.
۶۵. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۵۹۱.
۶۶. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران، ج۳، ص۵۲۱_ ۵۲۲، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۶۷. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج۳، ص۵۳۱



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سید حسن تقی زاده از تولد تا اتهام به قتل اتابک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۹/۰۴.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زندگی سید حسن تقی زاده از قتل اتابک تا قتل آیت الله بهبهانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۹/۰۴    
پژوهه، برگرفته از مقاله «سید حسن تقی زاده از قتل آیت الله بهبهانی تا مرگ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۹/۰۴    






جعبه ابزار