سید حسن نصرالله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید حسن نصرالله (۱۹۶۰م - ۲۰۲۴م)، دبیرکل
حزبالله لبنان، در ۱۹۶۰ در
بیروت متولد شد. او از نوجوانی تحت تأثیر
امام موسی صدر بود و پس از پیوستن به
جنبش امل، در
حوزه علمیه نجف تحصیل کرد. در ۱۹۸۲، به دلیل اختلافات سیاسی، نصرالله از جنبش امل جدا شد و در تأسیس حزبالله نقش مهمی داشت. او حزبالله را در جنگهای موفقی مانند
جنگ ۳۳ روزه (۲۰۰۶) رهبری کرد و روابط نزدیکی با
جمهوری اسلامی ایران برقرار کرد. در ۱۹۹۷، پسرش
سید هادی در نبرد با اسرائیل شهید شد، که این واقعه تعهد نصرالله به مقاومت را برجسته کرد. او سرانجام در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳ش در جریان بمباران اسرائیل به همراه تعدادی از یاران خود به شهادت رسید.
سید حسن نصرالله در ۳۱ اوت ۱۹۶۰ میلادی (نهم
شهریور سال ۱۳۳۹ ش) در محله فقیرنشین
کرنتینا در بخش شرقی بیروت متولد شد. پدرش سید عبدالکریم اهل روستای
بازوریه از توابع شهر
صور در جنوب لبنان بود که به بیروت مهاجرت کرده بود و در این محله مغازه میوه فروشی داشت. سید حسن بزرگترین فرزند خانواده است او سه برادر و پنج خواهر دارد. اکنون دو برادرش حسین و محمد شغل آزاد دارند. برادر دیگرش جعفر کارمند دولت است و چهار خواهرش زینب، زکیه، امینه و سعاد متاهل و در بخشهای خدماتی و اجتماعی حزب فعال هستند. خواهر پنجمش فاطمه هم با پدر و مادر زندگی میکند.
دوران کودکی و نوجوانی سید حسن در حومه بیروت گذشت. او تحصیلات ابتدایی را در
مدرسه النجاح در شرق بیروت و بخشی از تحصیلات متوسطه را در
دبیرستان التربویه در محله مسیحی نشین
سن الفیل گذراند. او در این سالها برای کمک به مغازه پدر میرفت، مغازهای که بر دیوارش عکس
امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان آویزان بود. سید حسن شیفته امام موسی صدر بود و آرزو داشت روزی مانند او شود. سید مثل سایر بچههای محله اوقاتش را با
فوتبال و شنا در دریا نمیگذراند، بلکه برای
نماز جماعت به مسجد کرنتینا میرفت و اگر چه هیچ یک از افراد خانواده اش روحانی نبودندبه رعایت مسائل دینی بسیار علاقمند بود و این علاقه از محدوده انجام فرایض معمول دینی مانند
نماز و
روزه هم فراتر رفته بود.
او که در سنین نوجوانی تحت تاثیر رفتار و سخنان امام موسی صدر قرار گرفته بود، به محله البرج در مرکز شهر بیروت و میدان شهدای کنونی میرفت تا از دست فروشها کتاب دست دوم خریداری کند. کتابهای اسلامی و سیاسی را میخرید و اگر گاهی کتاب علمی و فکری خاصی به دست میآورد و نمیتوانست محتوایش را درک کند، آن را کنار میگذاشت تا وقتی بزرگ شد، بخواند.
رهبر شیعیان
لبنان امام موسی صدر در روزهای آغازین سال ۱۹۷۵ م (۱۳۵۴ ش) ضمن خطابهای پر شور که به مناسبت سالگرد عاشورای حسینی ایراد نمود، مردم لبنان را به تشکیل یک گروه مقاومت نظامی در برابر تجاوز
رژیم اشغالگر قدس و توطئههای مزورانه دولت
اسرائیل برای بیرون راندن لبنانیها از سرزمینهای خویش فرا خواند. هفت ماه بعد در یک کنفرانس مطبوعاتی به طور صریح تاسیس یک گروه مسلح را به نام افواج مقاومت لبنانی (امل) در حیات سیاسی، مذهبی کشور لبنان اعلام نمود.
در همین سال و با آغاز جنگهای داخلی لبنان، سید حسن پانزده ساله همراه خانواده به روستای بازوریه، زادگاه پدرش در جنوب لبنان کوچ کرد و تحصیلات دبیرستانی را در شهر صور ادامه داد. او در روستای بازوریه به صفوف
جنبش امل پیوست. این پیوستن براساس میل قلبی او بود، چون مانند همه مردم جنوب لبنان به امام موسی صدر بنیانگذار جنبش امل علاقه فراوان داشت. روستای بازوریه در آن روزها همچون سایر مناطق لبنان، جولانگاه روشنفکران چپگرا، به ویژه هواداران حزب کمونیست لبنان یا گروههای فلسطینی بود. به هر حال دیری نپایید که سید حسن و برادرش سید حسین با آنکه جوان بودند، مسئولیت جنبش امل در روستای بازوریه را بر عهده گرفتند.
در آن ایام شوق تحصیل علوم دینی لحظهای سید حسن جوان را آرام نمیگذاشت. او که بسیار تحت تاثیر اندیشه امام موسی صدر بود به قشر روحانیت علاقمند و وارد
حوزه علمیه «
امام علی علیه السلام » در شهر
بعلبک شد و مقدمات علوم دینی را نزد اساتید آن حوزه فرا گرفت. مؤسس این حوزه امام موسی صدر بود که آن وقت به مدیریت شهید
سید عباس موسوی اداره میشد. در این حوزه علاوه بر سید حسن نصرالله، آقایان شهید
شیخ علی کریم ،
شیخ حسن یاسین و
شیخ محمد خاتون نیز تحصیل میکردند و با وی هم درس بودند
در مدت حضور در جنوب لبنان با «
سید محمد غروی » امام جمعه شهر
شیعه نشین صور آشنا شد
وی سید حسن را به تحصیل در
حوزه علمیه نجف تشویق کرد و سرانجام سید عازم حوزه علمیه نجف شد.
سید محمد غروی یادداشتی به دست سید حسن داده بود که در آن طلبه جوان به محضر شهید و الامقام آیتالله
سید محمد باقر صدر متفکر، عالم و مجاهد وارسته عراقی معرفی شده بود. هوش سرشار طلبه جوان و تلاش وجدیت او مورد اهتمام و عنایت شهید صدر قرار گرفت. به طوری که از شهید سید عباس موسوی خواست بر وضعیت علمی نصر الله نظارت داشته باشد و به او کمک کند. بدین ترتیب روابط دوستانه و صمیمانه میان این دو شکل گرفت. در حقیقت سید عباس نه فقط دوست و برادر بزرگ تر سید حسن، بلکه استاد و رفیق راه او نیز بود. دیدار شهید صدر نیز برای سید حسن جوان سراسر لطف بود.
عالم فرزانهای که ضمن برخورداری از هوش سرشار و ظرافتها و دقتهای علمی، نوآوریهای بسیاری را در عرصههای گوناگون علوم دینی رقم زد و برای زدودن گرد شبهات از چهره درخشان
اسلام ، همت بسیار نمود. آن مرد مجاهد با همه اشتغالات علمی، هیچ گاه از مبارزه غافل نماند و در عرصه سیاسی حضوری نقش آفرین داشت.
تاسیس «
حزب الدعوه » از تلاشهای او در این عرصه بود که زمینه خدمات و روشنگریهای بسیار را فراهم آورد. از سوی دیگر رابطه او با
امام خمینی رحمةاللهعلیه و عبارت شور آفرین او در باره امام (ذوبوا فی الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام، در خمینی ذوب شوید، همان گونه که او در اسلام ذوب شده است) جنبش عظیمی در عالم اسلام ایجاد کرد.
سید حسن نصرالله این جلوهها را در سیره شهید صدر مشاهده میکرد و از این رو در نجف نیز دست از مبارزه برنداشت تا اینکه در سال ۱۳۵۷ ش عراق را مخفیانه و به دور از چشم نظام بعثی صدام حسین - که در آن روزگار به طور فجیعی بر ضد حوزههای علمیه شوریده بود - ترک کرد.
سید حسن نصر الله پس از بازگشت به لبنان، قبل از هر چیز علاقه داشت تحصیلات حوزوی خود را ادامه دهد. مدتی نگذشته بود که سید عباس موسوی با همکاری تعدادی از علمای دینی لبنان، حوزه علمیه
امام منتظر عجل الله فرجه الشریف را در شهر بعلبک تاسیس نمود.
این حوزه از جمله مراکز نمونه به شمار میرفت و نقش بسیار مؤثر تبلیغی در منطقه بقاع و سایر مناطق همچون بیروت و جنوب لبنان داشت. سید حسن نصرالله در این حوزه هم در سطوح بالاتر درس میخواند و هم به طلاب جدید درس میداد.
سید حسن نصرالله در سال ۱۹۷۸ م (۱۳۵۷ ش)، در سن ۱۸ سالگی با بانو فاطمه یاسین از روستای العباسیه واقع در شهرستان صور
ازدواج کرد. یک سال بعد اولین فرزندش به دنیا آمد. پدر فرزندش را گرم در آغوش گرفت و در گوش او
اذان و
اقامه گفت. این نوزاد بهشتی،
سید محمد هادی نصرالله بود که ۱۷ سال بعد به
شهادت رسید. از آغازین روزهای کودکی، نشانههای نبوغ، تیزهوشی، ثبات شخصیت، مهربانی، خدمتگزاری و فروتنی در سیمای محمد هادی هویدا بود.
او همواره برای برادرانش محمد جواد و محمد علی و یگانه خواهرش زینب، برادری مهربان و دوستی وفادار بود.
پیش از ظهر روز ششم
آبان ۱۳۶۰ ش یاران جنبش امل به همراه سید حسن نصرالله در جماران به حضور امام خمینی رحمةاللهعلیه رسیدند. همان روز سید حسن نصرالله، حکم
اجازه اخذ وجوهات شرعیه را در ۲۱ سالگی از امام دریافت نمود.
این در حالی بود که امام خمینی رحمةاللهعلیه به ندرت چنین شرایطی را برای کسی ایجاد کرده بود شیخ صبحی طفیلی از سران مقاومت، هفت سال بعد (۱۴ آبان ۱۳۶۷) و شهید سید عباس موسوی اولین دبیر کل حزب الله، نیز در ۲۰ بهمن ۱۳۶۶ اجازه تصرف در
امور حسبیه و شرعیه را به امر امام پیدا کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
و بعد، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید حسن نصرالله (دامت افاضاته) از طرف اینجانب مجازند در تصدی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه و مصرف مظالم عباد و زکوات و کفارات در مصارف مقرره شرعیه و در مورد سهمین مبارکین نیز مجازند در اخذ و صرف آن در مخارج خودشان به نحو
اقتصاد و در مورد مازاد بر مخارج نیز مجازند نصف آن را در خارج سادات عظام ـ کثرالله امثالهم ـ و ترویج
شریعت مقدسه صرف نموده و نصف دیگر را ارسال دارند.
واوصیه - ایده الله تعالی ـ بما اوصی به السلف الصالح من ملازمه التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی امور الدین و الدنیا و ان لانیسانی من صالح دعواته و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی
سید حسن نصرالله به موازات تحصیل در
حوزه علمیه بعلبک ، به فعالیت سیاسی در صفوف جنبش امل ادامه داد. در سال ۱۹۸۲م به عضویت کمیته سیاسی این جنبش برگزیده شد و مسئولیت سیاسی جنبش امل در منطقه
بقاع را بر عهده گرفت. در همین سال و به دنبال یورش ارتش
رژیم صهیونیستی به لبنان، اختلافات سیاسی در جنبش امل بالا گرفت.
این اختلافات بر سر موضع جنبش در برخورد با تحولات سیاسی و نظامی لبنان و پیامدهای یورش اسرائیل به لبنان و اشغال بیروت به عنوان دومین پایتخت عربی، پس از بیت المقدس، توسط نظامیان این رژیم پیش آمد و نقطه عطفی برای سید حسن نصرالله و دوستان متدین و متعهد او در جنبش امل بود.
در پی سقوط بیروت پنج تن از سیاستمداران لبنان به دستور رئیس جمهور وقت لبنان، جبهه نجات ملی را تشکیل دادند تا با فرستاده آمریکا و رژیم صهیونیستی مذاکره کنند. در نتیجه این مذاکرات طرح صلح فیلیپ حبیب فرستاده لبنانی تبار آمریکا پذیرفته شد. مشارکت نبیه بری، رئیس جنبش امل، در کمیته نجات ملی و توافق با طرح صلح انعکاس وسیعی میان شیعیان و جنبش امل داشت و باعث نارضایتی شدید آنان گردید، به گونهای که برخی از کادرهای جنبش امل و به ویژه سید حسن نصرالله به مخالفت با نبیه بری برخاستند و هواداران جنبش به صورت خود جوش مقاومت علیه ارتش رژیم صهیونیستی را ادامه دادند.
به این ترتیب مقدمات انشعاب در جنبش امل فراهم گردید. سید حسن نصرالله همراه با تعداد بسیاری از کادرهای درجه اول جنبش امل همچون سید عباس موسوی، سید حسین موسوی،
شیخ صبحی طفیلی و
سید ابراهیم الامین از این جنبش کناره گیری کردند و هسته اولیه حزب الله را به وجود آوردند.
تشکیلات حزب الله در سال ۱۹۸۹ م (۱۳۶۳ ش) با انتشار بیانیه سرگشادهای به نام «پیام به مستضعفین جهان» موجودیت خود را به طور رسمی اعلام کرد. به موازات فعالیتهای نظامی رزمندگان مقاومت اسلامی و پیش از صدور بیانیه رسمی اعلام موجودیت، تلاش سران و بنیانگذاران حزب الله برای سازماندهی تشکیلات خود و یافتن یک چهار چوب سیاسی که بتواند در آینده روحانیون و شخصیتهای سیاسی مبارز را هماهنگ و منظم کند، ادامه یافت.
در این زمینه کمیتهای ۹ نفره از علمای بزرگ
شیعه و شخصیتهای مستقل تشکیل شد و با انتشار بیانیهای تعهد خود را به ولایت فقیه و جنگ با اسرائیل اعلام کرد.
این کمیته هئیتی پنج نفره را به نام «
شورای لبنان » به ریاست شهید سید عباس موسوی تشکیل داد و آن را برای ملاقات با امام خمینی رحمةاللهعلیه و کسب تکلیف شرعی از محضر ایشان به
تهران اعزام کرد. این هیئت در دیدار با امام اهداف و برنامههای خود را شرح داد و سپس با ایشان
بیعت کرد. امام خمینی رحمةاللهعلیه به عنوان ولی امر مسلمین این شورا را تایید کردند و از اعضای آن خواستند که راهشان را ادامه دهند. در این دیدار شهید سید عباس موسوی در مورد شرایط وقت لبنان و عزم اسلام گرایان برای مقابله با ارتش اسرائیل که بخش عظیمی از لبنان را اشغال کرده بود، صحبت کرد. امام در جواب فرمودند: «مهم عمل است. شما در مرحله کربلایی قرار دارید. توقع نداشته باشید که ثمره عملتان را در دوران حیات خود بچینید.
»
شورا پس از بازگشت به بیروت کار ساماندهی و تهیه پیش نویس اساسنامه حزب الله و هماهنگی همه بخشها و گروههای وابسته را آغاز کرد. همه فعالیتها و برنامهها در قالب حزب الله و خدمت به رزمندگان
مقاومت و عملیات مسلحانه ضد صهیونیستی متمرکز شد.
از ابتدای تاسیس حزب الله و آغاز مقاومت اسلامی در لبنان سید حسن نصر الله در این حزب نقش اصلی ایفا کرد. او در کنار مبارزات سیاسی به تحصیلات علمی خود در حوزه علمیه بعلبک ادامه داد و در سال ۱۹۸۵م (۱۳۶۴ ش) به سمت مسئول
حزب الله در منطقه بقاع برگزیده شد.
وی پس از گذشت دو سال به بیروت
انتقال یافت و به عنوان معاون مسئول حزب در آن شهر منصوب شد. او ضمن تدوین وظایف، تشکیلات و بخشهای مهم درون حزبی واحد بسیج داوطلبان شرکت در مقاومت را نیز تشکیل داد.
به مرور تشکیلات حزب الله در سراسر لبنان گسترده تر و مسئولیتهای سیاسی از تشکیلات سازمانی جدا شد. در پی جداسازی برخی از بخشهای سازمانی، سید حسن بخش سیاسی حزب را انتخاب کرد. دیری نپایید که شورای اجرایی حزب تشکیل و در سال ۱۹۸۷ م (۱۳۶۶ ش) مسئولیت آن به سید حسن نصرالله واگذار شد.
اصلیترین ویژگی حزب الله در مقایسه با گروههای
اسلام گرای جهان عرب، پذیرش کامل نظریه
ولایت فقیه و رهبری امام خمینی است این حزب در کتابچهای که در خصوص تاریخچه و دیدگاههای خود انتشار داد، چنین بیان داشت:
«در خصوص ولایت امر ما خود را به
ولایت مرجعیت رشیدی پایبندی میدانیم. ولایت در
ولی فقیه جامع الشرایطی که
عدالت ، اعلمیت، کفایت، آگاهی به مسائل روز، مدیریت،
تقوا و سایر صفات لازم در او تجلی یافته است. این ولایت
فقیه و مرجعیت دینی شایستگی زعامت دینی سیاسی و رهبری مسلمانان را دارا میباشد. نقشی که روحانیون در ارکان مختلف حزب الله دارا هستند در هیچ یک از احزاب و سازمانهای لبنانی سابقه ندارد.
از ابتدای تاسیس حزب الله تاکنون همواره اکثریت اعضای شورای حزب الله راروحانیون تشکیل میدادهاند و ریاست شوراهای مهم حزب الله همچون شورای اجرایی و یا شورای جهادی همواره بر عهده یک روحانی بوده است. سخنگو، دبیر کل و معاون دبیر کل حزب الله همیشه از میان روحانیون انتخاب شدهاند..
در سال ۱۹۹۰ م (۱۳۶۹ ش) با برقراری آرامش نسبی در لبنان سید حسن نصرالله که همچنان تشنه علوم و معارف
اهل بیت علیهم السلام بود، توانست برادران خود را در شورای مرکزی حزب الله (بر خلاف
اراده و خواست آنان) متقاعد کند که عازم شهر مقدس قم شود. او میدانست با فراگیری هر چه بیشتر علوم اهل بیت علیهمالسّلام میتواند قویتر و با دست پر به میدان مقاومت باز گردد تا مسئولیت خود را به نحو احسن ادامه دهد و این بار نقش بین المللی را ایفا کند.
ارتباط سید حسن نصرالله با اوضاع لبنان با آمدن او به
قم قطع نشد. با آنکه وی در
حوزه علمیه قم حضور داشت، اما اوضاع لبنان و حزب الله را با دقت پیگیری میکرد. او برای کسب دانش بیشتر و فراگیری بحث خارج
فقه به قم آمد تا در کلاس درس شاگردان امام خمینی رحمةاللهعلیه شرکت کند و با کسب آگاهی و عرفان بیشتر بتواند جنبش مقاومت اسلامی لبنان راغنی سازد.
او قصد داشت دو سه سالی را با خدای خود خلوت کند. دانش و
عرفان بجوید و با روحی سرشار از
علم و
معرفت به بیروت باز گردد، ولی برخی از اعضای شورای رهبری حزب الله در بیروت سید حسن را به حال خود نگذاشتند و به او
اجازه ندادند به آرزوی دیرینه خود برسد. ویژگیها و توانمندیهای سرشاری که داشت، به مسئولان
جمهوری اسلامی و حزب الله اجازه نداد از استعدادها و توانمندیهای او چشم پوشی کنند.
در ماههای اول آمدن به قم او میخواست همه وقت خود را صرف فراگیری علم کند و با برخی از طلاب لبنانی قرار گذاشت در کلاس درس علمای مشهور شرکت کند. او تنها در کلاسهای درس فقه و علم
اصول شرکت نمیکرد، بلکه در دروس
تفسیر قرآن آیتالله جوادی آملی نیز حضور مییافت.
او به صورت نامنظم در بیشتر درسهای بحث خارج فقه حوزه شرکت میکرد. از جمله کلاسهای بحث
آیتالله فاضل لنکرانی رحمةاللهعلیه و آیتالله
سید کاظم حائری . همچنین او از ابتدای پیوستن به طلبگی علاقه و صف ناپذیری به علمای
عارف و سالک داشت.
او در محضر بزرگانی چون
آیتالله بهجت و
آیتالله کشمیری رحمةاللهعلیه حضور مییافت. پس از پایان اقامت در قم و بازگشت به بیروت، هرگاه به
ایران میآمد از برادران مسئول میخواست ملاقات او را با آیتالله بهجت و آقایان کشمیری رحمةاللهعلیه و
حسن زاده آملی تدارک ببینند.
با علمای بزرگ دیگری که در عرفان و سلوک شهرت داشتند و ساکن تهران و مشهد بودند، ملاقات میکرد و اصول عرفان عملی و سلوک الی الله را از آنان جویا میشد.
از اقامت سید حسن نصر الله در قم چند ماهی نگذشته بود که طبق معمول بحرانهای سیاسی لبنان دوباره آغاز شد. مسئولان حزب الله به تهران و قم آمدند و خواهان بازگرداندن او به بیروت شدند. وی در ابتدای امر با بازگشت مخالفت کرد و هنگامی که شهید سید عباس موسوی از باز گرداندن سید حسن نا امید شد، گفت: «به این شرط اجازه میدهم در قم بمانید که موضوع روابط حزب الله با جمهوری اسلامی ایران را اداره کنید.
سید حسن نصرالله به اهمیت و حساسیت این پرونده آگاهی کامل داشت، اما جز اینکه آن را بپذیرد، چاره دیگری نداشت، لذا این دستور را بر خلاف میل درونی خود پذیرفت. پس از عهده دار شدن این مسئولیت، بیشتر اوقات خود را در تهران میگذراند و روابط حزب الله با ایران را پیگیری میکرد.
او مرتب به تهران میرفت تا ماموریت جدید خود را ادامه دهد. در روزهای آخر اقامتش در قم، مشاغل او آنقدر زیاد شد که از درس باز ماند. برای او فرق نمیکرد که در قم زندگی کند یا لبنان به هر حال پس از گذشت حدود دو سال اقامت در قم، به این باور رسید که نمیتواند به طور منظم تحصیلات علوم دینی را ادامه دهد و در نتیجه تصمیم گرفت به لبنان باز گردد.
وی در آن دو سال کوشید میان طلاب لبنانی قدیم و جدید حوزه علمیه قم ارتباط و هماهنگی به وجود بیاورد برای آنان جلسات فرهنگی دایر کرد و از برخی شخصیتهای ایرانی دعوت کرد برای طلاب لبنانی سخنرانی کنند در آن مرحله حجت الاسلام
سید علی اکبر محتشمی پور و
آیتالله مصباح یزدی دعوت شدند. او با سایر طلاب خارجی حوزه علمیه قم نیز ارتباط برقرار کرد. نظر به اینکه او یک چهره حوزوی نبود و در حقیقت میهمان حوزه محسوب میشدبرخی از مدارس طلاب غیر ایرانی از وی دعوت میکردند در مناسبتهای سیاسی سخنرانی کند.
او افزون بر منسجم کردن طلاب لبنانی و طلاب کشورهای عربی، با طلاب پاکستانی و افغانی هم روابط دوستانهای برقرار کرد و کوشید تجربه تاسیس حزب الله لبنان را به آنان منتقل کند. با باز گشت به لبنان حوزه علمیه قم یکی از مجاهدان بزرگ و راستین خود را از دست داد و او به پایگاه اصلی خود بازگشت.
زمانی که سید حسن نصرالله و خانواده اش در قم اقامت داشتند، دو پسرش شهید محمد هادی و محمد جواد در دبستان شاهد نور ایمان واقع در خیابان
بلوار امین قم (آموزش و پرورش بخش یک قم) به تحصیل اشتغال داشتند. آقای
علی حجتی آوینی از فرهنگیان با سابقه قم و مدیریت وقت آموزشگاه مذکور، در این خصوص میگوید: «سال تحصیلی ۷۰-۶۹ بود. من مدیریت
دبستان شاهد نور ایمان را بر عهده داشتم. بهمن ماه بود. چند ماه از شروع سال تحصیلی میگذشت. از بنیاد شهید قم در مورد ثبت نام فرزندان آقای سید حسن نصرالله با من تماس گرفتند و هماهنگی لازم به عمل آمد.
چند روز بعد آقای نصرالله همراه فرزندانش به دفتر مدرسه آمدند. معرفی نامهای از بنیاد شهید داشتند. ایشان بسیار خوش برخورد و مهربان بود. پسرانش دوقلو و بسیار پر جنب و جوش و فعال بودند. آنها اصلا فارسی بلد نبودند. آزمون اولیهای از محمد هادی و محمد جواد گرفتم. بعد آنها را در پایه سوم ابتدایی ثبت نام کردم و به کلاس آقای محمد رضا رضوان طلب فرستادم. آقای رضوان طلب هم اکنون باز نشسته شده است. ایشان با کمک آقای محمد شاطر کریمی مربی پرورشی دبستان به آموزش شاگردان جدید خود همت گماشت. در اوایل محمد هادی و محمد جواد از بچههای مدرسه فاصله میگرفتند، چون فارسی بلد نبودند و نمیتوانستند با دیگر دانش آموزان ارتباط برقرار کنند.
یک روز که در سالن مدرسه قدم میزدم، صدای زیبایی از نمازخانه شنیدم به زیرزمین رفتم. دوقلوها در خلوت و تنهایی با صدایی بسیار زیبا و هماهنگ مشغول خواندن سرود حزب الله به
زبان عربی بودند. «فان حزب الله هم الغالبون» در همان ایام گروه سرود مدرسه مشغول تمرین سرود «ای شهید» برای شرکت در مسابقات چند گانه امور تربیتی بود. به فکرم رسید سرود حزب الله را هم به عنوان مهمان به مسابقات ببریم. این پیشنهاد را با مربی پرورشی آموزشگاه در میان گذاشتم.
خیلی خوشحال شد و استقبال کرد. باید از آقای نصرالله هم اجازه میگرفتم. یک روز به منزل ایشان رفتم. خودشان در را باز کردند. با هم صحبت کردیم. ایشان موافقت کردند. روز برگزاری مسابقات سرود ناحیه، سالن امور تربیتی واقع در
خیابان شهیدان فاطمی (دور شهر) قم پر از جمعیت بود گروه سرود مدرسه ما سرودای شهید را اجرا کرد. آن گاه من از دست اندر کاران و داوران مسابقات اجازه گرفتم تا پسران آقای نصرالله هم به عنوان گروه مهمان برنامه خود را اجرا کنند.
آن دو در جایگاه قرار گرفتند. سرود حزب الله را بسیار زیبا در سالن اجرا کردند. اصلا فراموش نمیکنم. سرود که تمام شد، جمعیت حاضر در سالن، گروههای دانش آموزی، داوران، مربیهای پرورشی یکپارچه از جابر خاستند و چند دقیقه متوالی شهید محمد هادی و برادرش محمد جواد را تشویق کردند. به لطف اجرای زیبای این دو برادر گروه سرود مدرسه ما در ناحیه اول شد و به مسابقات استانی راه یافت.»
سید حسن نصرالله پس از بازگشت به لبنان، ضمن حفظ عضویت در شورای رهبری مسئولیتهای دیگری نیز بر عهده گرفت. هنگامی که سید عباس موسوی به دبیر
کلی حزب الله انتخاب شد،
شیخ نعیم قاسم را به عنوان معاون خود برگزید و سید حسن نصرالله به مسئولیتهای خود در شورای مرکزی حزب الله ادامه داد.
به دنبال شهادت سید عباس موسوی،
سید حسن نصرالله به اتفاق آرای اعضای شورای مرکزی حزب و در حالی که تنها ۳۲ سال داشت، به دبیر
کلی حزب الله انتخاب شد. سید حسن زمانی که ریاست شورای اجرایی را بر عهده داشت، روابط گستردهای با نیروهای مردمی و طرفداران حزب بر قرار کرده بود. این روابط میتوانست یکپارچگی حزب را پس از شهادت سید عباس موسوی حفظ کند.
دبیر کل حزب الله در تشریح احساس خود پس از این انتخاب چنین میگوید: «در آن روز که به دبیر
کلی حزب الله انتخاب شدم، به شدت دچار
اضطراب و سراسیمگی شده بودم، زیرا سن من از همه اعضای شورای مرکزی کمتر بود. پیش از انتخاب به دبیر
کلی، ماموریت من صرفا جنبه تشکیلاتی و سازمانی و درون حزبی داشت. روابط خارجی حزب الله هیچ سنخیتی با مسئولیتهای اجرایی نداشت، اما برادران شورای مرکزی پا فشاری کردند این سمت را بپذیرم. ابتدا با این پیشنهاد مخالفت کردم و اصرار داشتم که شخص دیگری را
انتخاب کنند. شورای مرکزی در پی مخالفت من جلسه دیگری تشکیل داد و بار دیگر بر لزوم واگذاری دبیر
کلی به من مهر تایید زد و سرانجام آن را پذیرفتم»
مقاومت اسلامی لبنان در زمان دبیر
کلی سید حسن نصرالله، در برابر تجاوزهای مستمر رژیم صهیونیستی به حاکمیت سیاسی و تمامیت ارضی لبنان ایستادگی کرد و صحنههای درخشانی از شجاعت و پایداری دربرابر متجاوزان را به نمایش گذاشت.
جنگ تسویه حساب در ژوئیه سال ۱۹۹۳ م (۱۳۷۲ ش) و
جنگ خوشههای خشم در آوریل سال ۱۹۹۶ (۱۳۵۷ ش) از مهمترین حملههای اسرائیل به لبنان بود. در جریان جنگ خوشههای خشم، مقاومت بی نظیر رزمندگان حزب الله به امضای
تفاهم نامه آوریل منجر شد.
به موجب این تفاهم نامه، حزب الله به عنوان یک سازمان مقاومت ملی که برای آزاد سازی سرزمینهای اشغالی جنوب لبنان میجنگد، به رسمیت شناخته شد. رزمندگان مقاومت اسلامی در ادامه ضربات کوبنده خود بر اشغالگران صهیونیست در روز ۲۵ مه ۲۰۰۰ (۱۳۷۹ ش) توانستند جنوب لبنان را آزاد کنند یکی دیگر از دستاوردهای حزب الله لبنان در زمان دبیر
کلی سید حسن نصرالله، حضور چشمگیر حزب الله در فعالیتهای سیاسی داخلی لبنان بود.
حزب الله در سال ۱۹۹۲ م (۱۳۷۱ ش) برای اولین بار در انتخابات پارلمانی این کشور شرکت کرد و ۱۲ نامزد این حزب موفق شدند به مجلس لبنان راه یابند. این انتخابات نخستین انتخاباتی بود که پس از توقف جنگهای ۱۵ ساله داخلی لبنان برگزار میشد. نمایندگان حزب الله در پی ورود به پارلمان «
فراکسیون وفاداری به مقاومت » را تشکیل دادند.
عصر روز دوازدهم
سپتامبر سال ۱۹۹۷ م (۱۳۷۶ش) نیروهای مقاومت تحرکات یک گشتی اسرائیلی را در منطقه جبل الرفیع در اقلیم
التفاح شناسایی کردند که به سوی هدفی در شهرک
عربصالیم در حال حرکت بود. دستور لازم به گروههایی متعدد از نیروهای مقاومت داده شد تا تحرک خود را آغاز و کمین گذاری کنند. در یکی از این گروهها فرزند بزرگ دبیر کل حزب الله
سید هادی نصرالله نیز حضور داشت.
این گروه با نیروهای اسرائیلی درگیر شد و ضربات قاطعانهای به آنها وارد کرد و ماموریت خود را بدون آنکه صفوف رزمندگان مورد اصابت قرار گیرد، انجام داد و پس از آن افراد گروه به خطوط پشت
جبهه نبرد عقب نشینی کردند. با این همه، آتش سنگینی که اسرائیل علیه مسیرهای بازگشت مجاهدان ریخت منجر به شهادت سه تن از آنان شد که عبارت بودند از: سید محمد هادی فرزند دبیر کل حزب الله،
علی کوثرانی و
هیثم مغنیه نفر چهارم توانست به سلامت برگردددر حالی که دشمن اجساد شهیدان سه گانه را به دلیل قرار گرفتن مکان عملیات در منطقه اشغال شده با خود برد.
شهادت سید هادی شتاب فوق العادهای به مسیر حرکت حزب الله داد. او فرزند دبیر
کلی بود که همه زندگی اش را در راه این حرکت وقف کرده بود و زمینه را برای فرزندش فراهم کرده بود تا انتخاب داوطلبانه خود را در پیمودن این راه نشان دهد. این اقدام تنها مشارکتی محدود در یک عملیات نبود، بلکه در هم شکستن موقعیتی خطرناک در خطوط مقدم و اول نبرد بود. معمولا در چنین مواقعی نشانهها و بیرقهای
شهادت از پیش به چشم میخورد. این رویداد نشانگر سازگاری و انطباق رهبری با خود و دیدگاهها و طرحهای مبارزه و اجرای عملی این اندیشهها و درگیر شدن در نبرد با همه دارایی و گذشتن از همه علایق است.
شهادت سید محمد هادی نشان دیگری بر سینه دبیر کل حزب الله زد که بیانگر آرامش و شجاعت او در پیگیری راه به رغم چالشها و خطرهای متعدد بود.
شهادت سید محمد هادی برای بسیاری از شخصیتهای جهان غافلگیر کننده بود. پس از شهادت او تعدادی از نویسندگان و تحلیلگران عرب نوشتند در حالی که فرزندان بسیاری از شخصیتها و سیاستمداران عرب در بهترین دانشگاههای دنیا سرگرم تحصیل هستند و یا برای خوشگذرانی به پایتختهای گوناگون سفر میکنند، فرزند دبیر کل حزب الله داوطلبانه در جبهههای جنگ با دشمن صهیونیستی حضور مییابد تا نشان دهد میان فرزند دبیر کل و فرزندان مقاوم جنوب لبنان تفاوتی نیست.
حزب الله مدتها بود از حمله گسترده اسرائیل اطلاع پیدا کرده بود، از این رو روز چهارشنبه بیست و یکم تیر ماه ۱۳۸۵ یک پایگاه سربازان رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار داد. در جریان این عملیات هفت سرباز اسرائیلی به هلاکت رسیدند و بیست و یک تن مجروح شدند. حزب الله دو سرباز اسرائیلی را نیز به
اسارت در آورد. پس از آن ارتش اسرائیل حمله خود را از زمین و دریا و هوا به لبنان آغاز کرد. سید حسن نصرالله در سخنانی که از
شبکه المنار پخش میشد، گفت: «پیروزی در نبرد همه جانبه در راه است».
به دنبال این سخنان موج موشکهای حزب الله آسمان شمال
فلسطین را پر کرد. ناو چه پیشرفته رژیم صهیونیستی در نزدیکی ساحل لبنان منهدم شد. اکثر موشکهای حزب الله به بندر
حیفا اصابت کرد و بیشتر ساکنان شهرکهای صهیونیستی از خانههای خود گریختند. آمریکا و انگلیس پیش نویس قطعنامه
شورای امنیت درباره آتش بس را و تو کردند.
با شهادت حدود سی کودک در روستای
قانا در جنوب لبنان خشم مردم دنیا برانگیخته شد. از سویی دیگر
وحدت شگفتی در لبنان بر لزوم حمایت از حزب الله پدید آمد. تلاش ارتش اسرائیل برای پیاده کردن نیرو در شهر صور ناکام ماند. نیروهای این رژیم به دفعات در کمین گاه نیروهای حزب الله گرفتار و کشته و زخمی شدند. اسرائیل روزهای سختی را پشت سر میگذاشت.
سید حسن نصرالله پس از حمله هوایی ارتش اسرائیل به بیروت اعلام کرد اگر اسرائیل بار دیگر به بیروت حمله کند،
تل آویو را مورد حمله قرار خواهد داد. تنها راه پیش روی این رژیم فشار بر آمریکاو شورای امنیت برای تصویب قطعنامه بود. شورای امنیت قطعنامه ۱۷۰۱ راتصویب کرد که در آن بر آتش بس فوری و حضور نیروهای حافظ صلح در مرز لبنان تاکید شده بود.
حزب الله بنا به مصلحت اعلام کرد در صورت موافقت دولت لبنان با این قطعنامه، آن را خواهد پذیرفت. سرانجام پس از سی و سه روز مقاومت خداوند پیروزی دیگری نصیب حزب الله کرد و نیروهای اسرائیلی با شکستی مفتضحانه خاک لبنان را ترک کردند. دبیر کل حزب الله در نطقی تلویزیونی ضمن
تبریک پیروزی عظیم به مردم لبنان، اعلام کرد مرحله بعدی اقدامات حزب الله بازسازی مناطق ویران شده و بازگرداندن آوارگان به وطن خویش است.
گزیدهای از پیام
مقام معظم رهبری خطاب به دبیر کل حزب الله به مناسبت پیروزی در نبرد سی و سه روزه با اشغالگران صهیونیستی: برادر مجاهد و بسیار عزیز جناب آقای سید حسن نصرالله ادام الله عمره و عزه و عافیته. سلام علیکم بما صبرتم. درود بر شما و بر دیگر برادران و بر یکایک مجاهدان حزب الله.
آنچه شما با
جهاد و مقاومت بی نظیر خود به امت اسلامی هدیه کردهاید از حد توصیف این جانب بالاتر است. جهاد دلاورانه و مظلومانه شما که
نصرت الهی را به شما ارزانی داشت، بار دیگر ثابت کرد که سلاحهای مدرن و مرگبار در برابر ایمان و صبر و
اخلاص ناکار آمد هستند و ملتی که ایمان و جهاد دارد، مغلوب سیطره قدرتهای ستمگر نمیشود. پیروزی شما پیروزی اسلام بود. شما توانستید به حول و قوه ی الهی ثابت کنید که برتری نظامی به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و تانک نیست، بلکه به قدرت ایمان و جهاد و
فداکاری همراه با عقل و تدبیر است.
شما برتری نظامی خود را بر رژیم صهیونیستی تحمیل و تفوق معنوی خود را در ابعاد منطقهای و جهانی تثبیت کردید. افسانه ی شکست ناپذیری و هیبت دروغین ارتش صهیونیست را به مسخره گرفتید و آسیب پذیری رژیم
غاصب را به نمایش گذاشتید. شما به ملتهای عرب عزت بخشیدید و تواناییهای آنان را که دهها سال به وسیله ی تبلیغات و سیاستهای استکباری انکار شده بودند در صحنه ی عمل به همه نشان دادید. آنچه اتفاق افتاد حجتی از سوی خداوند بر همه ی دولتها و ملتهای اسلامی و به ویژه در منطقه
خاورمیانه است...
دشمن به غلط پنداشته بود که با حمله به لبنان ضعیفترین حلقه ی کشورهای منطقه را هدف قرار میدهد و طرح وهم آلود خاورمیانه دلخواه خود را کلید میزند. دشمن یعنی آمریکا و اسرائیل از صبر و هوشمندی و دلاوری ملت لبنان غافل بود از توانایی بازوان ستبر لبنان غافل بود. از سنت الهی «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین» غافل بود. ملت لبنان و جوانان دلاور و سیاستمداران هوشمندش با سیلی سخت خود، او را از این
غفلت بیرون آوردند.
دشمن اکنون در صدد بریدن این بازوی توانا و کار آمد است در صدد ایجاد اختلاف میان سیاستمداران است. در صدد پاشیدن ویروس بی صبری و تردید در مردم است. همه باید در برابر این سمپاشیها بیدار باشند. به حول و قوه الهی شما در خنثی کردن توطئههای آنان موفق خواهید شد. و پیروزی دومی به دست خواهید آورد. ان شاء الله جهادی که اکنون در این میدان جدید پیش روی شماست مانند جهاد فداکارانه شما در میدان نظامی حائز اهمیت و در آن
صبر و
توکل و اخلاص و
تدبیر تعیین کننده است. به شماو دیگر برادران و دلاوران عرصه جهاد درود میفرستم و دست و بازوی همه شما را میبوسم.
سید علی خامنهای ۲۵ مرداد ۱۳۸۵.
در سال ۱۳۷۹ ش کنفرانس بین المللی فلسطین در تهران برگزار شد. بعد از سخنرانی مقام معظم رهبری، آقای سید حسن نصرالله در برابر چشم همگان و در حالی که مراسم از دهها ایستگاه تلویزیونی به طور زنده در سراسر جهان پخش میشد، در وسط سالن جلو آمد و متواضعانه بر دستان مقام معظم رهبری بوسه زد. بعد از آن در مصاحبهای از او دلیل این حرکت را در چنین فضایی پرسیدند، وی با صراحت پاسخ داد:
«هدفم این بود که اگر در پی پیروزی بزرگ و آزادی جنوب لبنان و فرار ذلیلانه صهیونیستها مرا به عنوان قهرمان و محبوبترین چهره جهان عرب مطرح کردندبه جهانیان نشان بدهم ما هر چه داریم نتیجه پیروی و پیوند با ولی امر مسلمین است.
»
«از نظر ما
امام خمینی مرجع دینی، امام و رهبر به تمام معنای کلمه میباشد. همان گونه که هر رهبر بزرگ دینی در هر کیشی در جهان این گونه است. اما امام برای ما بیش از این است. ایشان سمبل و نماد انقلاب علیه طاغوتها، مستکبران و نظامهای استبدادی است. به طوری که موفق شد روح امید در جانهای مستضعفان بدمد. ایشان نظریه اراده ملتها در مقابل اراده مستکبران را احیا کرد. بدین ترتیب امام برای ما بیش از یک سمبل دینی مطرح است. نه تنها برای ما بلکه برای همه مستضعفان جهان مطرح است. این رابطه روحی و معنوی بین ما و امام حتی قبل از تجاوز نظامی اسرائیل در سال ۱۹۸۲م نیز وجود داشت.
»
به رغم جفای برخی از شخصیتهای مذهبی به آرمان و اهداف حزب الله اغلب شخصیتهای جهان اسلام حزب الله را مورد ستایش قرار میدهند. نمونههایی را مرور میکنیم.
«مقاومت شریفترین پدیده در امت اسلامی است. چه در فلسطین چه در لبنان.
شیعه بودن مقاومت لبنان به این مسئله اشکالی وارد نمیکند. شیعیان بخشی از امت اسلامی هستند.»
(مفتی مصر): «مقاومت حزب الله در برابر دشمنی اسرائیل، دفاع از لبنان است. این مقاومت
ترورسیم نیست.»
(رهبر اخوان المسلمین): «ما از تحریک کنندگان به ایجاد
فتنه و دعوت کنندگان به تنها گذاردن مقاومت میپرسیم و به آنان میگوییم. شما چه کار کردهاید؟ چگونه با انجام این کوتاهی با ملتهای خود روبرو میشوید؟ ملتها میفهمند و درک میکنند که اگر همراه مقاومت نباشند در کنار دشمن صهیونیسم و آمریکایی هستند.»
(رئیس هیئت اعلای اسلامی و رئیس هیئت علمای فلسطین): «مقاومت لبنان توانایی خود را اثبات کرد. زیرا بر مبنای ایمان حرکت میکند. حزب الله لبنان ترس را در ملت اسرائیل نفوذ داده بسیاری از مردم اسرائیل در پناهگاهها زندگی میکنند. ما امیدواریم خداوند مقاومت لبنان و فلسطین را
عزت ببخشد.»
(نماینده
ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران): «سید حسن نصرالله و تمام عناصر حزب الله پیوسته خود را مقلد و شاگرد حضرت امام رحمةاللهعلیه و مقام معظم رهبری دانستهاند و قوام و دوام و پیروزیهای خودشان را مرهون ولایت فقیه که پر تویی از ولایت مطلقه امیرالمؤمنین و امام زمان عجّلاللهفرجهالشریف است، میدانند.»
(رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران): «قابلیت ذهنی بسیار بالا، قدرت تجزیه و تحلیل بسیار شاخص و نبوغ در تمام زمینه هااز سید حسن نصرالله شخصیت جامعی ساخت و آن چه امروز شاهد آنیم، در اصل درگیری با مسائل و موضوعات لبنان است که از ایشان یک رهبر تمام عیار ساخته است که نه تنها جریان حزب الله یا مقاومت لبنان بلکه مقاومت جهان عرب و بیش از آن جهان
اسلام را در مواجهه با اسرائیل
هدایت و رهبری میکند.»
(ازمسئوولان پیشین جنبش امل): «همه اسرائیلیها میگویند که اگر دبیر کل حزب الله سخنی بگوید به آن عمل میکند. این بیان گر
صداقت اوست. شیوه رفتار سید حسن ثابت کرده که او
انسان صادقی است و اعتماد مردم و جوانان و رزمندگان مجاهد را کسب کرده است. این رهبر فرزانه اوضاع را خوب میسنجد و آن چه را که در توان دارد انجام میدهد. مهم تر از همه این که او اراده انجام مسئولیت هایش را دارد.»
(وزیر سابق کشور): «یکی از ویژگیهای آقای نصرالله که این را هم از انبیاء و مرسلین و اولیای خدا به
ارث برده، راستگویی و درستکاری است. چنین انسانهایی از هر گونه ظلم و ستمی بیزاری میجویند و از مظلومان طرفداری میکنند. لذا ردههای پایین جامعه و مستضعفین کاملا به آنها عشق میورزند و علاقه دارند. دشمن به او احترام میگذارد زیرا در رفتارش صداقت دارد و درستی در کردار او موج میزند.»
(رئیس مرکز پژوهشهای راهبردی یا فا - قاهره): «تاریخ از سید حسن نصرالله به عنوان نماد عزت و
کرامت در جهان یاد خواهد کرد. هر جا که عزت و کرامت در روش یا موضعگیری کسی جلوه گر شودتاریخ از او به عنوان یکی از تاریخ سازان یاد خواهد کرد.»
(دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین): «سید حسن نصرالله پس از گذشت شش سال از پیروزی بزرگ آزاد سازی جنوب بار دیگر ثابت کرد که توانسته است از نظر کمی و کیفی و معنوی روحیه فداکاری و ایثار را چنان میان رزمندگان مقاومت اسلامی توانمند کند که فرماندهان و نیروهای دشمن را شگفت زده و آنان را وادار کند تا در برنامه ریزیهای نظامی خود تجدید نظر کنند و در برابر حزب الله سر
تسلیم فرود آورند.»
(دبیر کل پیشین جبهه خلق برای آزادی فلسطین): «به نمایندگی از سوی ملت فلسطین و لبنان و همه ملتهای آزادیخواه عرب مقاومت دلیرانه و پیروزی غرور آفرین رزمندگان مقاومت اسلامی را به برادر ارجمند و بزرگوار جناب آقای سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله تبریک و
تهنیت میگویم.»
(وزیر دفاع پیشین
سوریه ): «وقتی سید حسن با قامتی سربلند و استوار و صدایی رسار قاطع پشت تریبون قرار میگیرد و به ایراد سخن میپردازد تا خواری و شکست را نفی کند: سرا پا گوش میشوم و سخنان دلنشین او را میشنوم و به او
غبطه میخورم و مباهات میکنم. به او مینگرم و در خطوط چهره اش ارادهای را میخوانم که تا آسمان هفتم صعود کرده است و ستارهها را یکی پس از دیگری میچیند.»
در حملهی هوایی رژیم صهیونیستی به منطقهی
ضاحیه در
جنوب لبنان در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، سید حسن نصرالله، دبیرکل
حزبالله لبنان، به همراه تعدادی از فرماندهان این حزب از جمله علی کرکی به شهادت رسید. ارتش رژیم صهیونیستی ادعا کرد هدف از این حملهی خونین، نابودی مرکز فرماندهی حزبالله بوده است.
با اعلام این خبر تکاندهنده، موجی از اندوه و خشم در جهان اسلام و بهویژه لبنان برپا شد. حزبالله لبنان نیز در بیانیهای رسمی، شهادت سید حسن نصرالله را تأیید کرد و از ایشان بهعنوان یک رهبر شجاع، بصیر و الهامبخش یاد کرد که به جمع شهدای کربلا پیوست.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«سید حسن نصرالله».