مفهوم سیاست از دیدگاه صاحب نظرانعلم سیاسیت چندان روشن نیست و همه تعریفهایى که از این واژه شده، نسبی است و هر کدام ناظر به یک یا چند بُعد آن است و همین مسئله مفهوم سیاست را در ردیف مفاهیمپیچیده و دشوار قرار داده است. علت پیچیدگى و دشوارى آن، یکى فزونى مباحث و موضوعات گوناگونى است که با سیاست پیوند خورده است، و دیگرى شمول و فراگیرى سیاست نسبت به همه افراد و گروههاى جامعه بشری است. بدیهى است موضوع مطالعه و پژوهش هر اندازه گسترده و اجزاء و آحاد گوناگون آن، پراکنده و ناهمگون باشد، ارائه تعریف جامع و فراگیر نسبت به همه مصادیق آن، دشوارتر خواهد بود.
هرچند تعریفى به نسبت جامع، یا جامعترین تعریفها است، لیکن حدود این تعریف روشن نیست و هر صاحب نظرى از نگاه خود مىتواند بر گستره آن بیفزاید یا آن را محدود کند.
در کتب و ابواب فقه بابى مستقل به سیاست اختصاص نیافته است؛ لیکن برخى فقها کتابى مستقل در موضوع سیاست یا برخى شئون مربوط به آن نگاشتهاند، مانند «تنبیه الامّة و تنزیه الملّة» نوشته میرزای نائینی (م. ۱۳۵۵ ه. ق)، «قاطعة اللجاج» نگاشته محقق کرکی (م ۹۴۰ ه. ق)، «ولایت فقیه» اثر امام خمینی (م ۱۴۰۹ ه. ق)، «الفقه، السیاسة» نگاشته سید محمد شیرازی (م ۱۴۲۲ ه. ق) و «دراسات فى ولایة الفقیه» نوشته حسینعلی منتظری (م ۱۴۳۱ ه. ق).
از دیدگاه اسلام، قوانین دو گونهاند: نخست قوانینى که در متنکتاب یا سنّت معتبر آمده است. این نوع قوانین، ثابت و تغییرناپذیرند که خود بر دو قسم است: قسم نخست به طور مستقیم از جانبخداوند متعال وضع شده است و قسم دوم قوانینى است که خداوند متعال، حق وضع و تشریع آنها را به پیامبر اعظم صلّى اللَّه علیه و آله و دیگر معصومان علیهم السّلام عطا کرده است؛ چنان که مفاد برخى روایات چنین است.
بدون شک، حاکم حقیقی و على الاطلاق تنها خدای متعال است و همه هستی مقهور قدرت و تحت اراده و مشیت او است و هیچ امرى در عالم هستی رخ نمىدهد مگر به اذن و اراده او. از آنجا که ذات حق تعالی برتر از وهم و درک بشر است و دسترسى به آن غیر ممکن مىباشد و نیز براى انسانها، دریافت وحی و آگاهى از قوانین الهی بدون واسطه مقدور نمىباشد، خداوند متعال در میان خلق براى خود جانشینانى برگزیده تا مجری احکام و قوانین الهی در میان بشر باشند و مردم آن احکام را از ایشان دریافت کنند. این جانشینان، همان پیامبران و اوصیای آنان علیهم السّلام هستند. البته عرصه اجرای قانون، دو حوزه مدیریت و رهبرى جامعه و قضاوت و داورى است. در هر دو حوزه، مجرى، پیامبر یا جانشین او است. از این رو، امام صادق علیه السّلام در حدیثى مىفرماید: «حکومت از آنِ نبی یا وصی نبی است.» امیر مؤمنان علیه السّلام خطاب به شریح قاضی فرمود: «اى شریح تو در مقامى نشستهاى که جز نبى یا وصىّ نبى و یا فرد شقی (منحرف و غاصب این مقام) در این جایگاه نمىنشیند.»