• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سگ (فقه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مشابه: کلب (علوم دیگر).


سگ یکی از حیوانات معروف است که دارای انواع مختلف می‌باشد. عنوان یاد شده در بابهاى طهارت، صلات، حج، تجارت، اجاره، وقف، وصیت، اطعمه و اشربه، لقطه، قصاص و دیات به کار رفته است.



امام خمینی در تحریرالوسیله در بحث از دیه جنایت بر حیوان، با ذکر دیه چهار نوع سگ (شکاری، گله، بستان و زراعت) در بیان دلیل موجب دیه نبودن اتلاف غیر این‌ها تصریح دارند «و لا یملک المسلم من الکلاب غیر ذلک‌ فلا ضمان باتلافه» پس به عقیده ایشان مالکیت مسلمان بر سگ منحصر به این چهار نوع می‌باشد و دلیل عدم مالکیت و عدم تعلق دیه هم عدم مالیت آن‌ها است.


همه انواع سگ- جز نوع دریایى آن حتى اجزای فاقد حیات آن همچون مو و ناخن و نیز رطوبتهاى بدنش از قبیل آب دهان و بینی نجس و غیر قابل تطهیر و تذکیه است. سگ دریایی بنابر قول مشهور پاک است.
امام خمینی با ذکر این‌که «سگ (خشکی) و لعاب دهان و تمام اجزای آن اگرچه از چیزهایی باشند که حیات در آن‌ها حلول نمی‌کند مثل مو و استخوان و مانند این‌ها نجس می‌باشد. اما سگ آبی (دریایی) پاک می‌باشد.» در کتاب الطهارة در بیان چرایی و دلیل نجاست آن می‌فرمایند: «و تدلّ علی‌ نجاسته مضافاً الی الاجماع المستفیض‌ روایات مستفیضة، کقوله (علیه‌السّلام) فی صحیحة البَقباق‌ رجس نجس لا یتوضّا بفضله‌. و کصحیحة ابن مسلم قال: سالت اباعبداللَّه (علیه‌السّلام) عن الکلب یصیب شیئاً من جسد الرجل، قال‌ یغسل المکان الذی اصابه‌. و فی روایة معاویة بن شریح‌ لا و اللَّه، انّه نجس، لا و اللَّه، انّه نجس‌.... الی‌ غیر ذلک.» و دلالت می‌کند بر نجس بودن سگ علاوه بر اجماع مستفیض، روایات مستفیضه مثل بیان او (حضرت صادق) علیه‌السلام در صحیحه بقباق (که می‌فرماید) رجس است نجس است با نیم‌خورده آن وضو گرفته نمی‌شود. و مانند صحیحه ابن مسلم. گفته است از ابا عبدالله (حضرت صادق) (علیه‌السلام) پرسیدم از سگ که به جایی از بدن مرد برخورد می‌کند، فرمود شسته می‌شود جایی که سگ برخورد کرده است. و در روایت معاویة بن شریح است: نه والله همانا آن نجس است، نه والله همانا آن نجس است.... الی غیر ذلک.


براى تطهیر ظرفی که سگ آن را لیسیده یا از آن، آب یا مایعى دیگر خورده، بنابر مشهور باید ابتدا آن را خاک مالی کرد و سپس دو مرتبه با آب شست. و «احتیاط (واجب) آن است که خاک پاک باشد. و چیزی حتی در وقت اضطرار جای خاک را نمی‌گیرد و در شستن با خاک، بنابر احتیاط (واجب) باید اولاً آن را با خاک خالص خاکمالی کرد سپس آن را بعد از ریختن مقدار کمی آب که آن را از خاک بودن خارج نکند، خاکمالی نمود.»

۳.۱ - مورد لزوم خاک مالی

لزوم خاک مالى بنابر قول مشهور اختصاص به ولوغ دارد. بنابر این، ظرفى که با آب دهان سگ- بدون ولوغ- یا بر اثر رطوبتى از بدن آن و یا افتادن سگ درون آن نجس شده، نیازى به خاک مالى ندارد.
لیکن از نظر امام خمینی «احتیاط (واجب) آن است که دهان سگ با هر کیفیتی به ظرف‌ خورده باشد، به ولوغ ملحق گردد؛ مثل لیسیدن و مانند آن، و آشامیدن بدون ولوغ، و ریخته شدن آب دهان سگ در ظرف‌ بدون ولوغ.» و اما «تماس سایر اعضای سگ با ظرف‌، بنابر اقوی ملحق به ولوغ نمی‌شود و البته احتیاط کردن خوب است.»


برخورد کردن لباس با سگ، در صورتى که هر دو خشک باشند، موجب نجاست لباس نمى‌شود؛ هرچند به قول مشهور، پاشیدن مقدارى آب روى آن مستحب است.


سگ از حرام گوشتان و بنابر آنچه در برخى روایات آمده از مسخ شدگان است.


خرید و فروش سگ، جز سگ شکاری جایز نیست؛ لیکن به قول برخى داد و ستد توله سگ، جهت آموزش دادن آن براى شکار جایز است.
بسیارى از فقها سگ نگهبان خانه، باغ، مزرعه و گله را نیز در حکم به سگ شکارى ملحق کرده‌اند؛ لیکن برخى خرید و فروش این نوع سگها را جایز ندانسته‌اند.
البته بنابر قول به عدم جواز داد و ستد، نگهدارى آنها به منظور استفاده در نگهبانى جایز است و نگهدارى غیر آنها جایز نیست. اجاره دادن سگ شکاری و سگ نگهبان جایز است.


نگهداری و مواظبت از سگ درنده که بى جهت به افراد حمله مى‌کند بر صاحبش واجب است و در صورت کوتاهى در این امر، ضامن جنایت سگ خواهد بود.

۷.۱ - تحریک سگ برای حمله

اگر بر اثر تحریک سگ درنده به سوی کسی، وى کشته شود، در صورتى که سگ غالباً کشنده یا قصد تحریک کننده، کشتن طرف باشد، تحریک کننده قصاص مى‌شود؛ زیرا نقش سگ در این صورت نقش آلت قتل است.

۷.۲ - حمله سگ در خانه صاحب خانه

اگر کسى وارد خانه‌اى شود و سگ صاحب خانه به او آسیب برساند، در صورتى که ورودش با اذن صاحب خانه بوده، صاحب خانه ضامن است، وگرنه ضمانى متوجه وى نیست.


بنابر قول مشهور، دیه سگ شکاری چهل درهم است.
[۳۹] مفاتیح الشرائع، ج۲، ص۱۶۰.

برخى قدما دیه یاد شده را به سگ سلوقی اختصاص داده‌اند؛ لیکن برخى، مراد قدما از سگ سلوقى را همان سگ شکارى دانسته‌اند.
از برخى قدما نقل شده که دیه سگ شکارى قیمت آن است، به شرط آنکه از چهل درهم بیشتر نباشد.
بعضى گفته‌اند: مراد از سگ شکارى نوعى خاص از سگ است که استعداد شکار کردن و آموزش دیدن براى این منظور را دارد، نه سگى که بالفعل براى شکار آموزش دیده باشد.
لیکن در مقابل، برخى دیگر قائل‌اند: مراد از سگ شکارى، سگ آموزش دیده جهت شکار است و سگى که استعداد شکار کردن- هرچند با آموزش دیدن- دارد، اما هنوز آموزش ندیده، ملحق به آن نیست.

۸.۱ - دیه سگ گله

در اینکه دیه سگ گله یک گوسفند نر است یا بیست درهم و یا بهاى خود سگ، اختلاف است. قول دوم، منسوب به مشهور است.

۸.۲ - دیه سگ نگهبان

دیه سگ نگهبان باغ بنابر قول مشهور بیست درهم است. برخى دیه آن را قیمتش دانسته‌اند.

۸.۳ - دیه سگ مزرعه

دیه سگ مزرعه بنابر قول مشهور، یک پیمانه (قفیز) گندم است. برخى دیه آن را قیمت خود سگ دانسته‌اند.

۸.۴ - دیه دیگر سگها

بنابر قول مشهور، جز سگهاى یاد شده‌ براى دیگر سگها ارزش و قیمتى نیست؛ در نتیجه دیه‌اى نخواهند داشت. برخى قدما دیه آنها را یک زنبیل خاک ذکر کرده‌اند.

۸.۵ - دیه غصب و کشتن سگ

برخى گفته‌اند: دیه سگ در موارد ثبوت، در ازاى صِرف کشتن سگ است. بنابر این، چنانچه کسى یکى از سگهاى یاد شده را غصب کند و سپس آن را بکشد، ضامن بیشترین مقدار از دیه و قیمت سگ است. برخى گفته‌اند: چنانچه غاصب سگ را بکشد، ضامن بالاترین مبلغ از دیه و قیمت است و اگر سگ نزد غاصب تلف شود، او تنها ضامن قیمت آن خواهد بود؛ بیشتر از مقدار دیه باشد یا کمتر. برخى، غاصب را همچون غیر غاصب، تنها ضامن دیه دانسته‌اند.


اگر سگى در چاه آب بیفتد و بمیرد، براى تطهیر آن چهل دلو آب کشیده مى‌شود و اگر نمیرد هفت دلو. کشیدن مقدار یاد شده بنابر قول مشهور متأخران، مستحب است.


نماز گزاردن در خانه‌ای که در آن سگ غیر شکاری است مکروه مى‌باشد.


مُحرمى که سگ خود را به سوى شکار فرستاده و سگ آن را کشته، ضامن است و چنانچه حیوان در حرم باشد، دو کفاره بر عهده‌اش مى‌آید؛ یکى کفاره صید در حال احرام و دیگرى کفاره صید در حرم.


سگهایى که تملک آنها جایز است، از قبیل سگ شکارى، وقف کردن و وصیت به آنها نیز جایز مى‌باشد.


اگر سگى با گوسفندى آمیزش کند و بچه‌اى متولد گردد، عنوان هریک از آن دو که بر بچه صادق باشد، حکم همان را خواهد داشت.


در جواز گرفتن سگ گم شده قابل تملک همچون سگ شکارى، اختلاف است. بنابر قول به جواز، تا یک سال اعلام مى‌کند و پس از آن چنانچه صاحبش پیدا نشود، مى‌تواند از آن استفاده کند، لیکن در صورت تلف، ضامن قیمت آن است.


۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۴۵، کتاب الدیات، الثالث من اللواحق:فی الجنایة علی الحیوان.    
۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۶۶.    
۳. طباطبایی حکیم، محمدکاظم، العروة الوثقی‌، ج۱، ص۱۴۲.    
۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۳۱.    
۵. طباطبایی حکیم، محمدکاظم، العروة الوثقی‌، ج۱، ص۱۴۲.    
۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۶۶.    
۷. طباطبایی حکیم، محمدکاظم، العروة الوثقی‌، ج۱، ص۱۴۲.    
۸. طباطبایی حکیم، محمدکاظم، العروة الوثقی‌، ج۱، ص۲۹۵.    
۹. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۵، ص۳۶۸.    
۱۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۲۳، کتاب الطهارة، فصل:فی النجاسات.    
۱۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۱۰، کتاب الطهارة، ج۳، ص۲۲۷.    
۱۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۳۳، کتاب الطهارة، فصل:فی المطهرات.    
۱۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۶، ص۳۵۵-۳۶۱.    
۱۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۳۳، کتاب الطهارة، فصل:فی المطهرات.    
۱۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۳۳، کتاب الطهارة، فصل:فی المطهرات.    
۱۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۶، ص۲۰۲.    
۱۷. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۵، ص۹۹-۱۰۱.    
۱۸. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۱۹۶-۱۹۷.    
۱۹. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۳۶.    
۲۰. حلیف حسن بن یوسف، نهایة الإحکام، ج۲، ص۴۶۲.    
۲۱. عاملی جبعی، علی بن احمد، الروضة البهیة، ج۳، ص۲۰۹.    
۲۲. طوسی، ابن جمزه، الوسیلة، ص۲۴۸.    
۲۳. حلی، ابن ادریس، کتاب السرائر، ج۲، ص۲۲۰.    
۲۴. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۵، ص۱۲.    
۲۵. عاملی جبعی، علی بن احمد، الدروس الشرعیة، ج۳، ص۱۶۸.    
۲۶. عاملی جبعی، علی بن احمد، مسالک الأفهام، ج۳، ص۱۳۵.    
۲۷. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۲۲، ص۱۳۷.    
۲۸. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۵۸۹.    
۲۹. طوسی، محمد بن حسن؛ النهایة، ص۳۶۴.    
۳۰. حلی، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام، ج۲، ص۲۶۵.    
۳۱. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۱۸۳.    
۳۲. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۱۶۶.    
۳۳. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۲۵۸.    
۳۴. حلی، ابن ادریس، کتاب السرائر، ج۲، ص۲۱۵.    
۳۵. عاملی جبعی، علی بن احمد، مسالک الأفهام، ج۳، ص۱۳۵.    
۳۶. نجفی جواهری، محمد بن حسن، جواهرالکلام، ج۴۳، ص۱۲۹.    
۳۷. نجفی جواهری، محمد بن حسن، جواهرالکلام، ج۴۲، ص۴۲.    
۳۸. نجفی جواهری، محمد بن حسن، جواهرالکلام، ج۴۳، ص۱۳۴.    
۳۹. مفاتیح الشرائع، ج۲، ص۱۶۰.
۴۰. طوسی، محمد بن حسن، النهایة، ص۷۸۰.    
۴۱. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۷۶۹.    
۴۲. حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۲، ص۱۰۰۹.    
۴۳. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۹، ص۴۲۳-۴۲۴.    
۴۴. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة، ج۱۴، ص۳۵۰.    
۴۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۹۸.    
۴۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۹۳-۳۹۷.    
۴۷. خویی، ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۴۲۸-۴۳۱.    
۴۸. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۹۷.    
۴۹. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۹۸-۳۹۹.    
۵۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱، ص۲۳۳.    
۵۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱، ص۲۵۴.    
۵۲. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی‌، ج۲، ص۴۰۰.    
۵۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۰، ص۲۸۹.    
۵۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۸، ص۱۸.    
۵۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۸، ص۳۱۶.    
۵۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۶۸-۳۶۹.    
۵۷. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۸، ص۲۵۴.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۵۰۶-۵۰۹.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار