سُرَیٰ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سُرَی (به ضم سین و فتح راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای رفتن در شب است. أَسْرَى نيز مثل سُرَى است.
سُرَی (بر وزن صرد) به معنای رفتن در
شب است.
راغب گويد «السُّرَى: سَيْرُ اللَّيْلِ يقال: سَرَى وَ أَسْرَى»
در
اقرب آمده سَرَى الرَّجُلُ يعنى تمام شب را راه رفت.
أَسْرَى نيز مثل سُرَى است و گويند: أَسْرَى براى اوّل شب و سُرَى براى آخر آن است.
طبرسی ذيل
آیه ۶۵ سوره حجر گويد: اسراء شب رفتن است سرى يسرى سرىّ و اسرى اسراء دو لغت به يک معنى است.
اسراء در تمام قرآن با «با» تعديه شده است. مثل
(وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي ...) «
موسی را
وحی كرديم كه بندگان مرا شبانگاه از
مصر بيرون ببر.»
(فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ ...) (در تاريكى شب، خانوادهات را از اين شهر حركت ده....)
اسراء دلالت به شب رفتن دارد گويند كلمه «
اللَّيْل» براى تأكيد آمده كه حتما بايد شبانگاه برويد زيرا كه وقت صبح بنا بود عذاب نازل شود
(إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ) (وعد آنها صبح است؛ آيا صبح نزديک نيست؟!)
(سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ) (پاک و منزّه است آن كس كه بندهاش را در يک شب، از
مسجدالحرام به
مسجدالأقصی - كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخى از نشانههاى خود را به او ارائه دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست.)
مراد از مسجد الحرام مسجد
مکّه و از مسجد اقصى كليساى
بیت المقدس است و چون سرزمين
فلسطین پر
آب و
علف است و محصول فراوان دارد لذا «
بارَكْنا حَوْلَهُ» آمده و اين كلمه در چند آيه ديگر تكرار شده است. «
لَيْلًا» منصوب است براى ظرفيت يعنى اسراء در شب واقع شده.
زمخشری گويد: «
لَيْلًا» و تنكير آن با آنكه اسرى به شب دلالت دارد براى بعضيّت است و اينكه مدّت اسراء قسمتى از شب بوده با آنكه فاصله آن دو محل مدّت چهل شبانگاه است.
طبرسى گويد: بعلت بعد مسافت ميان آن و مكّه، الاقصى گفته شده.
اين آيه صريح است در اينكه خداوند آن حضرت را در يک شب از مكّه به مسجد اقصى برده و علّت اسراء نشان دادن قسمتى از آيات خدا بوده است «
لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا» ديگر از اينكه از مسجد اقصى به آسمانها عروج كرده آيه از آن ساكت است ولى روايات و اقوال علماء صريح است در اينكه آن حضرت از مسجد اقصى به آسمانها عروج فرموده و
معراج از آنجا واقع شده است.
جمله «
لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا» كه هدف اسراء را بيان میكند در
سوره نجم به طرز ديگرى آمده است.
(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى • عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى • عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى • إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى • ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى • لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى) يعنى «پيامبر بار ديگر جبرئيل را ديد آن رؤيت در نزد
سدرة المنتهی بود كه
بهشت نزد آن است. موقعى او را ديد كه
سدره را میپوشانيد آنچه میپوشانيد، چشم
پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) در آن رؤيت به خطا و اشتباه نرفت (آنچه ديد حقيقت بود) از آيات بزرگ پروردگارش ديد.»
اين آيات را حمل بر جريان زمينى كردن مشكل است و روشن میشود كه شرح حال معراج است مخصوصا جمله «
عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى» كه ظاهرا آن بهشت موعود است در آيه اسراء كه «
لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا» آمده اگر مراد از آيات مثلا ديدن مقام پيامبران دربيت المقدس و ديدن
طور سینا و يا ديدن اينكه خداوند او را چگونه در یک شب آن همه مسافت راه برد و يا مانند اينها باشد هيچ و اگر منظور از آن همان «
لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» باشد، معلوم میشود كه اسراء مقدمه معراج بوده است.
ناگفته نماند روايات معراج از طريق
شیعه و
اهل سنت به قدرى زياد است كه نمیشود وقوع آن را فى الجمله انكار نمود و بزرگان اسلامى در عقيده به مطلق معراج متفق القولاند.
براى نمونه به
تفسیر مجمع البیان،
صافی،
برهان، و
المیزان و غيره ذيل آيه اسراء رجوع شود
همچنين به
بحار ج ۱۸ طبع جديد رجوع شود كه از ص ۲۸۲ تا ص ۴۱۰ مجموعا ۱۲۸ صفحه به اين مطلب اختصاص داده شده است.
طبرسى رحمهاللّه در مجمع البيان فرموده: درباره معراج پيامبر ما (صلّىاللّهعليهوآله) روايات زيادى نقل شده و بسيارى از
صحابه مثل،
ابن عباس،
ابن مسعود، انس،
جابر بن عبدالله،
حذیفه،
عایشه،
ام هانی و غيرهم آن را از آن حضرت نقل كردهاند. بعضى زياد و بعضى كم كرده است و مجموع آنها به چهار قسم منقسم است اول آنچه يقينى است چون اخبار درباره آن متواتر و علم به صحت آن حاصل است. دوّم آنچه در اين باره نقل شده از چيزهائی كه عقل جايز میداند و اصول اسلامى از آن ابا ندارد ما نيز آن را جايز دانسته و قطع میكنيم كه آن در بيدارى آن حضرت بوده نه در خوابش، سوّم آنچه ظاهرش مخالف اصول است ولى میشود طورى توجيه كرد كه مخالف عقل نباشد بهتر آن است كه مطابق حق و دليل تأويل شود. چهارم آنچه ظاهرش صحيح نيست و تأويل آن جز به مشقت بعيد ممكن نمیباشد. بهتر آن است كه آنرا قبول نكنيم.
امّا اوّلى كه مقطوع به است آن است كه آن حضرت فى الجمله معراج كرده است. امّا دوّمى از آن جمله است كه روايت شده آن حضرت در آسمانها گردش كرد و پيغمبران و سدرة المنتهى و بهشت و جهنّم و امثال ذلک را ديد. اما سوّمى نظير آنچه نقل شده مردمانى را در بهشت ديد كه متنعّم بودند و از اهل آتش كسانى را مشاهده كرد كه در عذاب بسر مىبردند اين حمل بر آن میشود كه صفت و يا نامهاى آنها را ديده است. اما چهارم نظير آنچه نقل شده آن حضرت با خدا آشكارا صحبت كرد و او را ديد و با خدا در تخت نشست و نحو ذلک از چيزهائی كه دلالت بر تشبيه دارد.
مجلسی (رحمهاللّه) در بحار مجموع آنچه را كه گفته شد از مجمع نقل كرده
الميزان نيز كلام طبرسى را نقل كرده و تقسيم آن را پسنديده است ولى در غالب امثله آن خدشه كرده و فرموده سير در آسمانها و ديدن انبياء و نظير آنها تمثيلات برزخى و يا روحى است ... و در آنها بعدى نيست كه احاديث معراج از اين قسم تمثيلات مملو است.
ناگفته نماند مفصّلترين روايات درباره معراج، روايت
علی بن ابراهیم است از پدرش از
ابن ابی عمیر از
هشام بن سالم از
امام صادق (علیه السّلام).
رجال اين روايت همه موثّقاند جز ابراهيم بن هاشم كه هر چند توثيق نشده ولى قدحى هم ندارد و از بزرگان میباشد. علماء شيعه روايات آن بزرگوار را تلقّى به قبول كردهاند. اين روايت در تفسير برهان
و تفسير صافى
و تفسير الميزان
نقل شده و علّامه مجلسى آن را در بحار از
تفسیر فرات نقل كرده است.
لازم است در اينجا چند مطلب را بررسى كنيم:
۱- اسراء از مسجد الحرام به مسجد اقصى حتمى و صريح آيه است اگر در حقيقت معراج كه آيا در خواب بوده يا در بيدارى صحبت شود، اسراء جاى صحبت نيست و اگر كسى بگويد كه اسراء در خواب بود سخنش باطل و بى جاست زيرا رفتن به مسجد اقصى در عالم خواب چندان اهميت ندارد كه قرآن مجيد با آن طمطراق بيان دارد. در روايات و تفاسير هست كه آن حضرت در همان شب بر گشت و صبح جريان را به مشركين مكّه حكايت كرد و نشانههائى از شتران آنها كه در راه بودند بيان داشت و همانطور بود كه بيان فرمود.
۲- بعضى گويند معراج در خواب بود و بعضى گفتهاند روحانى بود نه جسمانى. ولى روحانى بودن آن را معناى روشنى نيست و بايد گفت كه روح آن حضرت از بدنش خارج شد اين جز
مرگ معنى ندارد و شايد مراد اين عدّه ان كشاف و يا نظير
عالم خواب باشد.
۳- معراج آن حضرت يكى از دو جور است يا در عالم ظاهر و بيدارى با قدرت خداوند به آسمانها رفته و آنچه را میبايست ببيند ديده است و آن از قدرت خداوند بعيد نيست و لازم بود براى وسعت علم آن حضرت وسعه صدرش چنين جريانى پيش آيد.
و موضوع خرق و التيام در افلاک كه يگانه مستمسک مانعين است امروز از موهومات میباشد و اينكه با كدام سرعت رفته آيا با سرعتى شبيه بسرعت نور و در آن صورت ماده قهرا مبدّل به نيرو میشود چنانكه گفتهاند و اگر با كمتر از آن رفته آن وقت اين همه مسافت را در آن مدت كم چطور پيموده است؟ بايد اين را محوّل به قدرت و
علم خدا كرد ما از علوم عالم جز اندكى بلد نيستيم.
جور ديگر آن است كه خداوند به چشم آن حضرت وسعت داده و در جاى خود آسمانها و هر آنچه را كه در روايات معراج آمده ديده است. فرض كنيد كسى در ايران نشسته خداوند بديد او چنان وسعت بدهد كه ممالک آمريكا و شهرها و حتى ميان خانههاى آنها را ببيند و اين هيچ بعيد نيست چنان كه در حديث آمده كه جبرئيل
کربلا و محل شهادت
ابا عبدالله (علیهالسّلام) را به آن حضرت نشان داد و از مدينه آنجا را ديد چنانكه
سبط ابن جوزی و ديگران آن را نقل كردهاند.
و
محدث قمی در
نفس المهموم از سبط ابن جوزى نقل میكند.
عیاشی در تفسير خود ذيل آيه اسراء از هشام بن سالم از حضرت صادق (عليهالسّلام) نقل میكند: چون رسول خدا (صلّىاللهعليهوآله) جريان اسراء را به كفّار مكّه خبر داد گفتند از او از
شهر ایله، كه در وسط راه است بپرسيد ... و جبرئيل آمد و گفت يا رسول الله (صلّىاللهعليهوآله) سرت را بلند كن و خلاصه حديث آنكه خداوند پستى و بلندىهاى زمين را از بين برد آن حضرت ايله را آشكارا ديد. كفّار سؤال میكردند و آن حضرت به شهر نگاه كرده و به آنها خبر میداد.
و چنانكه در شكستن سنگ خندق و جهيدن برق از آن از فتح يمن و شام و غيره خبر داد. منافقان گفتند: تعجب نمیكنيد نمیتوانيد به قضاى حاجت برويد اين شخص میگويد: از مدينه كاخهاى حيره و شهرهاى مدائن را مىبينم و آنها فتح خواهد شد. اين سخن را طبرسى و ديگران در جريان خندق نقل كردهاند.
از اين قبيل چيزها در احوال آن حضرت بيشتر میتوان يافت.
خلاصه آنكه هيچ بعيد نيست كه رسول خدا (صلّىاللهعليهوآله) در جاى خود بنشيند و خداوند به چشم او چنان قدرت دهد كه آسمانها و كرات را ببيند و چشمش اصلا اشتباه نكند.
(ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى) (چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نكرد آنچه ديد واقعيّت بود.)
ولى روايات معراج وجه اول را میرسانند يعنى آن حضرت به آسمانها رفته است براى تحقيق بيشتر به روايات رجوع كنيد.
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سری»، ج۳، ص۲۶۰.