سوء (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سُوء (به ضم سین) از
واژگان قرآن کریم به معنای بد و
سَوء (به فتح سین) به معنای بدی است. مشتقات سوء که در آیات قرآن آمدهاند عبارتند از:
سُوأى اسم تفصیل و مؤنّث اسوء است به معنای بدتر،
سَيِّئ وصف است به معنى بد و قبيح،
سيّئة مؤنث سَيِّئ است و جمع آن
سيّئات است.
سَوءَة به معنای چيزی كه ظهورش ناپسند است.
سُوء به معنای بد و به فتح آن به معنای بدى است. به عبارت ديگر، به ضمّ سين اسم و به فتح آن
مصدر است چنانكه در
صحاح و
قاموس و
اقرب و
المنجد گفته است
ولى
بیضاوی و
زمخشری سوء (به ضم سين) را ذيل
آیه ۴۹ بقره مصدر دانستهاند
و مصدر آن
متعدی میباشد. ولى «سَاءَ يَسُوءُ سَوْءاً» لازم است.
راغب گويد: سوء به ضم سين هر چيز اندوه آور است.
در اقرب گويد «سَائَهُ ... سَوْءاً» به او كار ناپسند كرد يا او را محزون نمود.
سوء (به فتح سین) در قرآن كريم ۹ بار و به ضم آن پنجاه بار آمده است.
به نظر نگارنده در ۹ آيه كه سوء به فتح سين آمده همه مصدر به معنى
فاعل است. مثل
(عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ) يعنى «بر آنهاست بلاى حزن آور يا حادثه مكروه آور»
و مثل
(إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ) «حقّا كه آنها مردمان بدكار،
فاسق بودند.»
در آيه اول سوء را به ضمّ نيز خواندهاند. در جاهائی كه سوء به ضمّ آمده اسم است و در معنى خود به كار رفته است. مثل
(يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ) «وارد میكردند بر شما عذاب بد را.» گويا از اضافه سوء به عذاب با آنكه عذاب همهاش بد و ناگوار است، شدّت آن مراد است مثل عذاب اليم، عذاب شديد.
(فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ) «با نعمت و فضل خدا برگشتند و حادثه بدى به آنها نرسيد.»
سُوأى مؤنّث اسوء است مانند
حسنی مؤنث
احسن و يا مصدر است مثل
بشری.
(ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ) عاقبة خبر كان و سوأى اسم آن است مثل «
وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» و جمله «
أَنْ كَذَّبُوا» در مقام تعليل است يعنى: «سپس نتيجه بدتر و حالت رسوخ
کفر، عاقبت بدكاران شد زيرا كه آيات خدا را
تکذیب كردند.»
اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.
بعضى «
سوآى» را مفعول «
أَساؤُا» گرفته و «
أَنْ كَذَّبُوا» را خبر كان دانستهاند يعنى: «عاقبت بدكاران به تكذيب و
كفر منجر شد.» در
المیزان فرموده: گرچه اين معنى فى نفسه درست است ولى معنى اول مناسب مقام است ...
سَيِّئ وصف است به معنى بد و قبيح.
(وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ) «حيله بد نمیگيرد مگر حيلهگر را.»
(كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً) «
كُلُّ ذلِكَ» اشاره است به كارهاى نيم و بد در آيات گذشته يعنى: «كارهاى قبيح از ميان آنچه گفته شد نزد خدايت ناپسند است.»
سيّئة مؤنث سيّىء است و آن پيوسته وصف آيد مثل خصلت سيّئه، عادت سيّئه و امثال آن اگر آن را لازم گرفتيم به معنى بد و قبيح است و اگر متعدى دانستيم معناى بدآور و محزون كننده میدهد. جمع آن در قرآن سيّئات است.
(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها) (هر كس كار نيكى به جا آورد، ده برابر آن
پاداش دارد، و هر كس كار بدى انجام دهد، جز به مانند آن، كيفر نخواهد ديد.)
سيّئة در آيه كار بد و گناه است.
(وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ) (و آنها را در زمين به صورت گروههايى، پراكنده ساختيم؛ گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نيكىها و بدىها آزموديم، شايد بازگردند.)
و آن در قرآن به معنى آثار گناه و
گناه و
شفاعت بد و عذاب و غيره آمده است رجوع به «غفر».
سوءة چيزی كه ظهورش ناپسند است.
لذا به طور كنايه به فرج و آلت رجوليت و جسد
میّت و غيره گفته شده در صحاح و قاموس آن را عورت و فاحشه (كار بد)
و در
مفردات كنايه از فرج گفته.
در
نهایه گويد: سوأة در اصل به معنى فرج و سپس به هر چه ظهورش شرم آور است گفته شده.
(فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ ...) مراد از سوأة در اينجا جسد ميت است يعنى «خدا
کلاغی فرستاد كه زمين را میكاويد تا به او نشان دهد چگونه
جسد برادرش را زير زمين پنهان كند.»
(قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ) (لباسى براى شما آفريديم كه اندام شما را مىپوشاند.)
لباس سوأههاى مردم را كه ديده شدن آنها را خوش ندارند مىپوشاند.
(فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما) (و به اين ترتيب، آنها را با
فریب از مقامشان فرود آورد. و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان (عورتشان) بر آنها آشكار شد.)
مراد از سوأة عورت زن و مرد است. ايضا در آيه
(فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما) (سرانجام هر دو از آن خوردند، و لباس بهشتى آنها فرو ريخت، و عورتشان آشكار گشت.)
از جمع آمدن سوأة میتوان فهميد كه مراد عورتين هر دو از آدم و زنش است.
(وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ ...) به نظرم سىء به معنى اندوه است يعنى «چون فرستادگان ما پيش
لوط آمدند از آمدنشان غمگين شد.»
ايضا در
(سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا) (صورت
كافران زشت و سياه مىگردد.)
و در آيه
(لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ) «تا رويتان را غمگين كنند است كه اثر غم در وجه انسان نمايان میشود.»
(وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ) سوء در آيه به مرض و آفت گفتهاند. غرض آن است اين تغيير رنگ ضررى نخواهد داشت يعنى «دستت را بگريبان خود جمع كن تا سفيد و روشن بدون آفت خارج شود.» بعضىها سوختن احتمال دادهاند يعنى «دستت نمیسوزد.»
اين لفظ در
سوره نمل آیه ۱۲ و
قصص آیه ۳۲ نيز آمده است.
در الميزان فرموده: ظاهرا اين قيد تعريض به
تورات فعلى است كه در سفر خروج باب چهارم آيه ۶ گويد: دست
موسی مثل برف مبروص (پيس) شد.
(إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ) (چرا كه
حسنات، سيّئات و آثار آنها را از بين مىبرند.)
اين آيه در «حبط» گذشت و در «غفر» ديده شود.
در تمام آيات قرآن در
علاج سيئات
تکفیر آمده است. مثل
(وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ) (و از گناهان شما مىكاهد.)
و درباره هيچ يک يغفر السيّئات نيامده مگر در آيه
(وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ) (و از گناهانشان مىگذريم.)
كه به جاى
تكفير تجاوز آمده است. اين ظاهرا از آن جهت است كه «
كفر» در لغت به معنى پوشاندن است و در
علاج بدىها و ناپسندها تعبير پوشاندن آنها مناسب است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سوء»، ج۳، ص۳۴۶.