تفاوت سنت با حدیث در این است که حدیث عبارت است از قولومحکی قول، فعلوتقریرمعصوم علیه السّلام؛ لیکن سنّت اعم از آن است و شامل موارد یاد شده و خود فعلوتقریر نیز مىشود.
تنها راه غیر قطعى که- به سبب وجود دلایل قطعى بر حجیت آن- از سوى همه متأخرانو بسیارى از قدما پذیرفته شده، خبر واحدی است که راوی آن مورد وثوقواطمینان باشد.
در دلالت فعلمعصوم علیه السّلام بر جوازواباحه به معناى عام- و نه اباحه به عنوان یکى از احکام پنج گانه تکلیفی- شکى نیست، مانند جمع بین نماز ظهر و عصرو یا مغربوعشا که بیانگر روا بودن آن است، مگر در جایى که فعل، عبادى باشد که در آن، قصد قربتمعتبر است. در این موارد، مدلول فعلمعصوم علیه السّلام رجحان آن است؛ هرچند وجوب یا استحباب آن مشخص نمىشود.
در ناحیه ترک، انجام ندادن فعلى توسط معصوم علیه السّلام بیانگر عدم وجوب آن است؛ هرچند بر حرمت، استحباب، کراهتو یا اباحه آن به معناى خاص دلالتى ندارد.
البته در مواردى که معصوم علیه السّلام در صدد بیان حکمى و یا تبیین عملى عبادى، چون وضوونماز است، فعل او بر حسب قراینوشواهد موجود مىتواند بیانگر نوع حکم، همچون وجوب یا استحباب یا غیر آن باشد.
در اینکه فعلمعصوم- در موارد عدم وجود قراین- آیا علاوه بر اباحه، بر وجوب یا استحباب دلالت مىکند؟ و یا دلالت بر این دو ندارد، مسئلهاختلافی است.
منظور از تقریر یا امضای معصوم علیه السّلام این است که فردى نزد معصوم علیه السّلام کارى انجام دهد و یا سخنى بگوید ومعصوم علیه السّلام بدون وجود مانعى همچون تقیه با سکوت خود آن را تأیید کند. تقریر همچون فعل، نوع حکم را تعیین نمىکند، مگر آنکه قراینى بر آن وجود داشته باشد.
احکامى را که قرآن در ظاهر متعرض آنها شده، عمدتاً در حدّ بیان اصل تشریع آنها است و نه تفصیل و خصوصیات مرتبط با آنها از قبیل شرایط، موانعو چگونگى انجام دادن آنها. سنّت در جایگاه تبیین و تشریح کننده قرآن کریم در این زمینه، به تشریح و بیان تفصیلى احکام پرداخته است.
احکامى که در سنّت آمده یا تأکید کننده احکام کلی قرآنی است، مانند روایاتى که به نماز، روزه، زکاتوحج، امرو از شرابوقمارنهی مىکنند، یا تشریح و تبیین کننده آن، مانند روایاتى که متکفل بیان اجزاء، شرایط و موانع نماز، روزه و حجاند و یا تبیین کننده احکامى جدیداند که در ظاهر قرآن کریم نیامده است، از قبیل محرومیتقاتل از ارثوحرمت جمع بین عمهودختر برادر او یا خالهودختر خواهر او، مگر با اجازه عمه و خاله. بنابر این، انکار سنت در هر یک از عرصههاى یاد شده و قائل شدن به کفایت کتاب خدا، انکاراصل اسلاموقرآنو موجب کفر است.
سنّت به معناى دوم بر عمل واجبى اطلاق مىشود که وجوب آن از راه سنّت ثابت شده باشد. مقابل آن فریضهقرار دارد و بر واجبى اطلاق مىشود که وجوب آن از طریق قرآن به اثبات رسیده است.
کاربرد این نوع سنّت بیشتر در روایات است. به عنوان مثال، در روایتى آمده است: «غسل جنابت فریضه وغسل میت سنّت است». مراد این است که حکم غسل جنابت در قرآن وحکم غسل میت در سنّت بیان شده است.