زَکَریا (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زَکَریا (به فتح زاء و کاف) از
واژگان قرآن کریم و یکی از انبياى مشهور بنىاسرائيل است. نام مباركش در هفت بار در
قرآن مجيد آمده است.
زكريّا از انبياى مشهور
بنیاسرائیل هستند. نام مباركش هفت بار در كلام اللّه مجيد آمده است.
(ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا) (اين يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش
زكريا)
قرآن مجيد او را از پيامبران و بندگان صالح میشمارد.
(وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ) (و همچنين
زكريا و
یحیی و
عیسی و
الیاس را؛ كه همگى از
صالحان بودند.)
دو قضيّه از وى در
قرآن آمده است يكى تكفل
مریم و دوّم استجابت دعاى او درباره فرزند
خواستن از خدا .
تکفل مریم آنگاه كه مريم را تحويل معبد
بیت المقدس كردند درباره تكفل او
قرعه كشيدند.
(وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ) (و تو در آن هنگام كه قلم
هاى خود را براى قرعهكشى به
آب مىافكندند تا كدام يك كفالت و سرپرستى مريم را عهدهدار شود، و نيز به هنگامى كه علماى بنىاسرائيل، براى كسب افتخار سرپرستى او، با هم كشمكش داشتند، حضور نداشتى.)
تا بالاخره كفالت مريم بعهده
زكريّا واگذار شد و هر وقت پيش مريم میآمد در نزد وى
رزق به خصوصى میديد و میگفت: اين از كجاست؟ مريم میگفت از جانب خدا.
زكريّا چون اين بدانست با آنكه خودش پير و زنش نازا بود از خدا فرزندى
خواست خداوند يحيى را به وى عنايت فرمود
(وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا؟ قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ • هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ...) (خداوند، او (مريم) را به طرز نيكويى پذيرفت؛ و به طرز شايستهاى، نهال وجود او را رويانيد (و پرورش داد)؛ وسرپرستى او را به
زكريا سپرد. هر زمان
زكريا وارد
محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در كنار او مىديد. پس از او پرسيد: اى مريم! اين روزى از كجا نصيب تو شده؟! گفت: اين از سوى خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بىحساب روزى مىدهد. آن جا بود كه
زكريا، با مشاهده آن همه شايستگى در مريم، پروردگار خويش را خواند و گفت: پروردگارا! از سوى خود، فرزند پاكيزهاى نيز به من عطا فرما....)
دوّم استجابت دعاى اوست درباره فرزند
خواستن از خدا كه در
سوره آلعمران از آيه ۳۸ تا ۴۱ ياد شده است
و مشروح آن در
سوره مریم چنين است: «اين خبر رحمت پروردگار با بنده خويش زكرياست. آندم كه خدايش را نهانى ندا كرد و گفت: پروردگارا من استخوانم سست شده و سرم از
پیری سفيد گشته «
وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً» و در دعا كردن شقى و دست خالى نبودهام در گذشته من
دعا كردهام و تو اجابت فرمودهاى من از بعد خويش از اقوام و اقربايم بيم دارم و زنم گذشته از پيرى همواره
نازا بوده است. مرا به قدرت خويش فرزندى عطا فرما كه از من و از خاندان
یعقوب (طرف مادر)
ارث ببرد و او را پسنديده گردان.
خطاب رسيد اى
زكريا ما تو را مژده پسرى میدهيم كه نامش يحيى است و از پيش همنامى براى او قرار ندادهايم گفت: پروردگارا چگونه پسرى خواهم داشت حال آنكه زنم از پيش نازا بوده و خودم از پيرى بفرتوتى رسيده و خشک شدهام. فرشتهاى او را ندا كرد و گفت: پروردگارت چنين گفته كه آن بر من آسان است تو را از پيش آفريدم كه چيزى نبودى.
گفت خدايا براى من نشانهاى تعيين كن گفت: نشانه تو آن است كه سه
شب تمام با مردم نتوانى سخن گوئى پس از عبادتگاه بسوى قوم خود رفت و به آنها فهماند كه: بامداد و شبانگاه خدا را
تسبیح گوئيد.»
ناگفته نماند سلب قدرت
تکلم از
زكريا علامت
فرزند بود كه فرموده
(قالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا) و در سوره آلعمران آمده
(قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزاً وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيراً ...) قيد «
أَيَّام» روشن میكند كه مراد از «
ثَلاثَ لَيالٍ» فقط سه شب نيست بلكه روزها هم مراد است. و نيز كلمه «
النَّاسَ ... و اذْكُرْ رَبَّكَ» به دست میدهد كه سلب تكلّم نسبت به مردم بود و گر نه نسبت به خدا و
عبادت زبانش قدرت داشت. و «
أَلَّا تُكَلِّمَ» نشان میدهد كه خدا قدرت تكلّم را سه روز از او سلب فرمود.
اينكه
زكريا از خدا علامت
خواست معنىاش آن بود هر وقت زنش باردار شد با آن علامت باردار شدن آن را بداند؟ و يا براى آن بود كه بداند اين ندا از ملک است و از
شیطان نيست؟
المیزان وجه دوّم را تأييد میكند و میگويد: آنچه سبب
وحشت قوم از اين وجه شده آن است كه گفتهاند:
انبیاء در اثر
عصمت بايد كلام رحمانى را از شيطانى تشخيص بدهند، جايز نيست
شیطان آنها را به بازى گيرد كه تشخيص از دستشان برود.
اين سخن حق است ولى بايد دانست كه تشخيص انبياء با نشان دادن خداست نه مستقلا از جانب خودشان و چون چنين است چه اشكالى دارد كه
زكريّا از خدا راجع به آن علامتى بخواهد كه واقعيت را تشخيص بدهد بلى اگر دعايش مستجاب نمیشد اشكال در جاى خودش بود ... آيه آن بود زبانش سه روز قادر به تكلّم نبود و زبانش جز به ذكر خدا بند میشد و اين ... تصرّف خاصّى است در نفس پيامبر و زبانش كه شيطان به علت
عصمت پيغمبر از آن عاجز است پس نداى فرزند دادن رحمانى بوده است تمام شد.
در
تفسیر عیاشی ذيل
آیه ۴۱ آلعمران از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده:
زكريّا چون از خدا
خواست تا فرزندى بوى عطا كند
ملائکه جواب استجابت را به او رساندند.
خواست بداند كه اين ندا از جانب خداست خدا
وحی فرمود كه نشانه خدائى بودن ندا آن است كه سه روز زبانش از تكلّم خواهد ماند. چون از تكلّم عاجز شد دانست كه به سلب تكلّم جز خدا كسى قادر نيست. و آن است قول خدا «
رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزاً»
.
مجمع البیان آن را علامت حمل گفته كه
زكريّا با آن دانست زنش
حامله شده است.
قرآن مجيد بيشتر از آنكه گفته شد درباره
زكريّا چيزى نفرموده است ولى در اينجا مطالبى افسانه نيز درباره آن رسول گرامى نقل شده است كه بطور فهرست اشاره ميشود.
۱- در الميزان ج ۳ ص ۱۸۵ گويد:
حرفهائى از قدماء مفسّرين در اينجا نقل شده كه غير معقولاند مثل آنكه از قتاده و عكرمه نقل شده: شيطان پيش
زكريّا آمد و او را در اينكه
بشارت فرزند از جانب خداست به
شک انداخت و گفت: اگر اين ندا از جانب خدا بود مخفى به تو میرسيد چنانكه تو خدا را نهانى خواندى و در
انجیل لوقا باب ۱ بند ۲۰ آمده كه
جبرئیل بزكريّا گفت: تو تا روزی كه اين خبر واقع شود گنگ و لال خواهى بود كه سخن مرا باور نكردى.
نگارنده به
انجیل مراجعه كردم همانطور است كه الميزان نقل كرده است.
۲- در
صحیح مسلم، بابى درباره فضائل
زكريّا منعقد كرده مجموع آن باب را فقط يک روايت تشكيل میدهد و آن اينكه
ابو هریره از
رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نقل كرده كه «كَانَ
زَكَرِيَّا نَجَّاراً»
زكريّا نجّار بود. شايد اين روايت درست باشد كه روزى آن حضرت به مناسبتى اين سخن را فرموده است ولى تشكيل چنين بابى با اين سرمايه خندهآور است.
۳-
ابن اثیر در
تاریخ کامل ج ۱ ص ۳۰۶ باب «ذكر قتل
زكريا» میگويد: چون يحيى كشته شد پدرش
زكريّا فرار كرد و داخل باغى در بيت المقدس گرديد پادشاه در پى او فرستاد. درختى
زكريا را خواند و گفت اى پيامبر خدا پيش من بيا چون
زكريّا آمد درخت از وسط پاره شد و
زكريا درون آن قرار گرفت سپس درخت به هم متصل گرديد شيطان طرف لباس او را گرفته بيرون كشيد تا مدركى بر گفته خويش داشته باشد.
آنگاه به مأموران شاه گفت:
زكريّا ميان اين درخت رفته اين هم حاشيه لباس اوست. درخت را با تير دو نصف كردند و با منشار (اره بزرگ) آن را بريدند
زكريّا مرد.
عبدالوهاب نجّار ذيل اين قصّه میگويد: اين سخن محض
افترا است چه فائدهای است در رفتن به درون درخت با آنكه طرف لباسش بيرون خواهد ماند. اين بلا شک دسيسهای است براى اعظام ابليس و عجب اينجاست كه اين ناپسندها به كتب اسلامى راه يافته است آفرين بر
قرآن عظيم كه از هر گونه سخن سبک خالى است.
نام
زكريّا در آيات
قرآن به قرار ذيل است:
آلعمران آیه ۳۷ ،
آلعمران آیه ۳۸ ،
انعام آیه ۸۵ ،
مریم آیه ۲ ،
مریم آیه ۷ ،
انبیاء آیه ۸۹ .
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «زکریا»، ج۳، ص۱۶۴.