زمینههای قیام امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامعه دینی، پس از رحلت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گرفتار برخی نابخردیها و کجرویهایی شد که اثری نامطلوب بر سیاست
حکومت اسلامی باقی گذاشت و با تسلط عناصر فاسدی چون امویان، نوعی جمود و رکود در
عالم اسلام پدید آمد، اما بیشک استواری و شکوفایی این جامعه اسلامی، مدیون موضعگیریها، تدابیر و
سیره الهام گرفته از
وحی ائمه اطهار (علیهمالسلام) است؛ به طوری که آنها با روشهای بسیار مدبرانه خود، اصل و اساس
دین اسلام را نجات دادند و با فداکاری،
صبر، موعظه، و حتی با
شهادت و تحمل اسارت خود توانستند تحرکی نوین به جامعه اسلام بخشیده، آن را به پیش ببرند.
بیگمان
سقیفه سر منشأ اصلی انحرافات و بدعتهای فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین پس از دوران
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود. با کنار گذاشتن
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از
امامت و رهبری و قرار گرفتن
خلافت در دست سیاستمداران
فاسق و دنیاطلب، احکام دینی یکی پس از دیگری جای خود را به بدعتها و پدیدههای نوین غیر اسلامی داد؛ و هر چه جامعه اسلامی از عصر رسالت فاصله پیدا کرد، این بدعتها گستردهتر و عمیقتر شد و رفتهرفته کار به جایی کشیده شد که در زمان حاکمیت امویان تخلف از کتاب و
سنت موارد بیشمار به خود گرفت؛ آنگونه که به واسطه این بدعتها، دین وارونه و جاهلیت به جای اسلام نهادینه گردید.
اکنون به برخی بدعتهای
خلفا در امر
دین اشاره میشود:
همزمان با آغازین روزهای
خلافت ابوبکر، بدعتها و انحرافات وسیع دینی و اجتماعی نیز یکی پس از دیگری در جامعه اسلامی رخ نمود.
قطع سهم ذوی القربی از
خمس که از مسلمات و از منصوصات
قرآن کریم بود، از جمله انحرافاتی بود که در این زمان صورت گرفت.
ابوبکر سهام ششگانه خمس را که بنا بر
نص قرآن به
خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ذوی القربی و
یتیمان و مساکین و در راه ماندگان تعلق داشت، تنها به یتیمان و مساکین و در راه ماندگان اختصاص داد و خویشاوندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را از آن بیبهره گذاشت.
قطع سهم
مؤلفة قلوبهم نیز از دیگر انحرافاتی بود که توسط ابوبکر و در زمان خلافتش انجام گرفت.
بدعتها و تحریفات دوران خلافت ابوبکر با روی کار آمدن
عمر بن خطاب پی گرفته شد و بسیاری از این تحریفات رفته رفته به صورت قانون و دستورالعمل حکومتی درآمد.
عمر پس از نشستن بر مسند
خلافت، دستور ممنوعیت نقل و انتشار حدیث نبوی را صادر نمود. این ممنوعیت، که از دوران خلافت عمر آغاز شد و تقریباً یک قرن به طول انجامید، زمینه
جعل حدیث،
تفسیر به رأی قرآن، اجتهادات بیاساس و... را فراهم آورد. با منع نقل و کتابت
احادیث پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، حکام خوشگذران و دنیاطلب بهراحتی توانستند اعمال خود را توجیه کنند؛ به گونهای که با به اجرا درآمدن این سیاست، در طول بیش از دو دهه و در گذشت
اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در این مدت، کسانی پا به عرصه وجود گذاشتند که هرگز سخنی از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نشنیده بودند و جز با فتوای حکام و احادیث ابوهریره و
ابوموسی اشعری و امثال آنها آشنا نبودند. وضع به گونهای حاد شده بود که به تعبیر
امام علی (علیهالسلام) «از اسلام چیزی جز اسمش باقی نمانده بود».
همچنین در زمان خلافت خلیفه دوم ـ برخلاف نص قرآن و سنت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ـ سیاست تبعیض نژادی بنیان نهاده شد. امری که موجبات تفضیل و برتری
عرب بر
عجم و تضییع حقوق غیر عرب و در نتیجه دشمنی و
کینه آنان نسبت به یکدیگر را فراهم آورد. این سیاست بعدها پیآمدهای بسیار وخیمی در
جهان اسلام به جا گذاشت که یکی از ناخوشآیندترین این پیآمدها گرایش
مسلمانان به
دنیا و به وجود آمدن اختلاف طبقاتی در بین آنان میباشد.
در راستای همین سیاست تبعیض نژادی، عمر در پرداخت
اموال به مسلمانان قانون مساوات عصر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را
نقض کرد. او سابقین در
اسلام را بر مسلمانان دیگر،
مهاجرین قریش را بر غیر قریش، مهاجران را بر همه انصار و عرب را بر عجم و غیر برده را بر بردگان برتری داد.
سیاستی که پس از مرگ عمر و با روی کار آمدن
بنیامیه با شدت و دقت بیشتری پی گرفته شد.
عمر علاوه بر تبعیض در تقسیم اموال بین عرب و عجم، در احکام جزایی اسلام نیز
تبعیض قائل شد؛ چنانکه نقل شده که او در برخی قضاوتهایش، برتری عرب بر عجم را لحاظ کرده،
حکم قصاص را به نفع طرف عرب تعطیل و به دیه حکم کرد.
عمر حتی با انگیزه برتری بخشیدن عرب بر عجم، تزویج زنان عرب بر غیر عرب را ممنوع اعلام کرد و چنان با شدت این سیاست را به اجرا درآورد که بین موالی و همسران
عرب آنان جدایی افکند.
عمر آشکارا اعلام میداشت که تا دیروز دو چیز برای شما
حلال بود که من امروز آن را حرام اعلام میکنم و هر کس
اطاعت نکند، او را
مجازات خواهم کرد، یکی
حج تمتع و دیگری
متعه.
او
اذان را نیز تغییر داد و به جای "حی
علی خیر العمل"، "الصلوة خیر من النوم" را جایگزین کرد که این امر موجب اعتصاب
بلال و خودداری او از اذان گفتن گردید.
انحطاط اخلاقی و سیاسی و انحرافات فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین در زمان خلافت عثمان به اوج خود رسید.
عثمان رژیم مبتنی بر اشرافیت را برای اولین بار در جامعه اسلامی حاکم نمود
و نظام اقطاعی را بنیان گذارد.
او مناصب دولتی را به خویشاوندان خود به خصوص بنیامیه واگذار کرد و
اموال عمومی را به خویشاوندان و برخی خواص
اختصاص داد.
بخششهای وسیع و بیحد و حصر او از
بیت المال ثروتهای هنگفتی را نصیب برخی افراد کرد و موجب پیدایش قشر بسیار مرفهی از مسلمانان در جامعه اسلامی گردید. افرادی که علاوه بر دارا بودن کاخها و مزارع و احشام فراوان، به قدری
طلا در خزانههای خود اندوخته بودند که برای تقسیم آن بین
ورثه مجبور بودند با تبر آن را تکهتکه کنند.
بدعتها و انحرافاتی که خلیفه سوم در حوزه سیاسی و اجتماعی مسلمانان به وجود آورده بود، مانع بدعتگزاریها و نوآوریهای عثمان در امر
دین نشد. او اولین کسی بود که برخلاف سنت نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
نماز را پیش از خطبه (های
نماز جمعه و
عیدین) به جای آورد.
او همچنین نماز خود را
علی رغم صریح
قرآن در مسافرت تمام خواند که مورد اعتراض اصحاب و مسلمانان قرار گرفت؛ لکن او توجهی نکرد.
بدعتها و نقض احکام خدا در حکومت خلیفه سوم آن قدر اوج گرفت تا اینکه سرانجام فریاد
امر به معروف و نهی از منکر از هر سوی بلند شده، بسیاری از
مهاجران و
انصار از اینکه جامعه اسلامی به سوی ارزشهای عصر جاهلی سوق داده شده و تعصب قومی و نژادی به تمام معنا احیا گردیده است، به اعتراض برخاستند و سرانجام با قتل عثمان و در هم پیچیدن طومار خلافت او، به بدعتها و انحرافات سیاسی و اجتماعی او پایان دادند.
امام علی (علیهالسلام) در یکی از سخنان خود در توصیف جامعهای که از سه حاکم پیش از خود تحویل گرفته بود، چنین فرمودند: «عباد الله انکم... و قد اصبحتم فی زمن لا یزداد الخیر فیه الا ادبارا و لا الشر فیه الا اقبالا و لا الشیطان فی هلاک الناس الا طمعا....؛ بندگان خدا ... شما در روزگاری واقع شدهاید که
خیر و نیکویی به آن پشت کرده و
شر و بدی از هر سو بدان رو آورده است و
شیطان هر روز بیش از پیش در کار
گمراهی مردم
طمع میورزد... به هر طرف که میخواهی نگاه کن و
چشم بگردان چیزی نمیبینی جز فقیری که با فقر در کشمکش است یا ثروتمندی که نعمت خدا را تبدیل به
کفر کرده و حقناشناسی نموده است یا بخیلی که از طریق نپرداختن حق خدا (
خمس و
زکات یا
انفاق) ثروتاندوزی کرده است یا متمردی که برای جلوگیری از شنیدن موعظهها و پیامهای اخلاقی پنبه در گوشش فرو برده است؛ کجایند آن نیکمردان و اهل خیر و صالحان شما؟ کو آن آزادگان و بخشایندگان مهرورز؟ کجایند آن کسانی که در کسب و کارشان پرهیز از حرام میورزند و در رفتار و عقیدهشان پاکی میورزند؟. ... .
فساد همه جا را فرا گرفته است... آیا با این وضع میخواهید و
امید میبرید که به دار قدس خدا و جوارش راه یابید و در درگاهش عزیزترین اولیائش باشید؟ چه بعید است این
انتظار و آرزو».
بنیامیه و بالاخص
معاویه که در دوران خلافت
عمر بن خطاب نشو و نما یافتند و در پی سیاستهای نژادپرستانه و قومگرایانه عثمان در عرصههای سیاسی و نظامی و اقتصادی به سرعت بر
قدرت و
اقتدار خود افزوده بودند، چنان نفوذ و قدرتی برای خود دست و پا کرده بودند که توانسته بودند اندکی پس از مرگ عثمان، خلیفه
مسلمین را کنار زده، خود بر مسند قدرت تکیه بزنند.
معاویه پس از به دست گرفتن قدرت، اقدامات ضد دینی خود را آغاز کرد.
او در یکی از نخستین اقدامات خود دستور ممنوعیت نقل و انتشار فضایل
علی (علیهالسلام) و فرزندانش را صادر کرد. او فرمانی عمومی برای کارگزارانش در تمامی بلاد اسلامی صادر کرد که در آن آمده بود که: «هر کس چیزی در
فضیلت ابوتراب و خاندانش
روایت کند، خونش هدر است و مالش
حرمت ندارد و از حوزه حفاظت حکومت بیرون خواهد بود».
او به این امر هم قانع نشد و دستور داد تا احادیثی را در ذم حضرت (علیهالسلام) و فرزندانش
جعل نمایند. معاویه با به خدمت گرفتن گروهی از اصحاب و تابعان آنان را واداشت که اخبار ناشایستی را درباره
علی (علیهالسلام) نقل کنند تا مردم را از توجه و احترام به
اهل بیت (علیهمالسلام) باز داشته، آنان را از اهل بیت (
علیهمالسلام) گریزان کنند.
تبلیغات
کذب معاویه آن قدر مؤثر واقع شد که مردم شام بنیامیه را از اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قلمداد میکردند و برای ایشان، اهل بیت (
علیهمالسلام) و بستگانی غیر از بنیامیه نمیشناختند.
کار به جایی رسیده بود که حتی برخی بزرگان شام
امام علی (علیهالسلام) را پدر
فاطمه (سلاماللهعلیها) همسر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) !!! و فاطمه (سلامالله
علیها) را دختر
عایشه خواهر معاویه!!! قلمداد میکردند.
او به این کار هم بسنده نکرد و برای هر چه بیشتر مهجور کردن
امام علی (علیهالسلام) و فرزندانش دستور
سب امام علی (علیهالسلام) را بر منابر مسلمین صادر نمود.
معاویه با مخالفان خود به خصوص با بزرگان
شیعه به شدت برخورد میکرد. بر این اساس او دستور
شهادت بزرگانی چون رشید هجری و عمرو بن حمق خزاعی و
حجر بن عدی و یارانش را صادر کرد و کارگزاران او همچون
سمرة بن جندب و
زیاد بن ابیه و دیگران دستان پلید خود را به خون پاک هزاران نفر از
مسلمانان به جرم علاقهمندی و وفاداری به
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آلودند.
اقدامات خفقانآور معاویه و کارگزاران او بهتدریج
روح عزتطلبی و روحیه
امر به معروف و نهی از منکر را از مسلمانان گرفته بود و آنان را وادار کرده بود که جهت حفظ جان خود در گوشهای خزیده و مانند بسیاری از بزرگان و سران مسلمین آن
روز جهان اسلام، سکوت
اختیار کرده، سازش را بر اعتراض و
قیام ترجیح دهند. (آنان در آغاز قیام
امام حسین (علیهالسلام) ایشان را نیز توصیه به
صبر و
سکوت میکردند؛ در
مدینه، در راه
مکه و نیز بین راه مکه تا کربلا همه جا حضرت (علیهالسلام) را سفارش به سکوت میکردند و از
امام (علیهالسلام) میخواستند تا جهت حفظ جانش از خود حرکتی نشان ندهد).
کینه و
عداوت معاویه تنها به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و فرزندان و
شیعیان او محدود نمیشد، بلکه او
قسم یاد کرده بود که تا نام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را به
خاک نسپارد، آرام ننشیند.
او نهایت تلاش خود را در راه انجام این مقصود به کار بست و در این راه از جعل احادیث و پایین کشیدن مقام و منزلت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از حد یک
مسلمان هم ابا نکرد.
معاویه همچنین سیاستهای حکومتی عمر را در تبعیض نژادی با شدت بیشتری پی گرفت. اما اینبار، ملاکهای فضیلت و سابقه در
اسلام و شرکت در جنگها، لحاظ نگردید؛ بلکه میزان تقرب به دستگاه اموی و مقدار سرسپردگی به
حکومت ملاک قرار گرفت؛ عطایای موالیان حذف شد و معاویه تنها یک بار دستور پرداخت پانزده درهم در سال را برای آنان صادر نمود که آن هم پرداخت نگردید.
گرچه معاویه عملاً اسلام را
تحریف نموده، حکومت اشرافی اموی را جایگزین خلافت ساده و بیپیرایه اسلامی ساخته و جامعه اسلامی را به یک جامعه غیر اسلامی تبدیل کرده بود، ولی با این وجود ظواهر
اسلام را نسبتاً حفظ مینمود و مقررات اسلامی را به ظاهر اجرا میکرد و همواره سعی داشت به حکومت و اعمال خود رنگ و لعاب شرعی و اسلامی ببخشد؛ اما پس از مرگ معاویه و به
حاکمیت رسیدن یزید، مبارزه با مبانی و ارزشهای الهی شکل علنی به خود گرفت و بار دیگر
جاهلیت با همه ویژگیهایش ظهور یافت؛ به گونهای که
دین اسلام در معرض نابودی قرار گرفت.
یزید علناً به میگساری میپرداخت و همبازی میمونها و سگها شده، با کنیزان خود به عیش و نوش و خوشگذرانی میپرداخت.
در ایام حکومت یزید، معنویت از جهان اسلام رنگ باخت و گرایش به
دنیا و هواپرستی رایج گردید. در اثر تظاهر یزید به
گناه در بین مردم و عمال و کارمندان حکومت در عصر وی
فسق و فجور شایع گردیده، حتی در شهرهای مقدسی (چون
مکه و
مدینه) نیز
غنا و استعمال
آلات لهو و لعب و نوشیدن شراب علناً رایج گردید».
آنگونه که
امام حسین (علیهالسلام) در توصیف این دوره فرمود: «ای مردم! آگاه باشید اینان (بنیامیه) اطاعت خدا را ترک، و پیروی از شیطان را بر خود فرض نمودهاند.
فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل نموده، فیء (اموال عمومی) را (که مختص به خاندان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است) به خود اختصاص دادهاند و حلال خدا را حرام و
حرام او را
حلال ساختهاند...».
(برخی منابع نیز بر این اعتقادند که این سخنان نه یک سخنرانی، بلکه متن نامه
امام حسین (علیهالسلام) خطاب به برخی سران
کوفه است).
امام (علیهالسلام) در موضعی دیگر درباره اوضاع اسفبار روزگار خویش در سخنانی چنین فرمودند: «.... . بهدرستی دنیا دگرگون شده، زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است، و از فضیلتها جز اندکی مانند قطرات تهماندهی ظرف آب باقی نمانده است. مردم در زندگی پست و ذلتباری به سر میبرند و صحنه زندگی، همچون چراگاهی سنگلاخ و کمعلف، به جایگاه سخت و دشواری تبدیل شده است. آیا نمیبینید که دیگر به حق
عمل نمیشود و از
باطل خودداری نمیشود...».
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زمینههای قیام امام حسین (علیهالسلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۶.