زمینه تفکر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفکر یا در امر
دین است یا در غیر آن میباشد.
مراد از امر
دین ، معامله بین عبد
و رب است
و در این صورت همه افکار عبد یا به خود
و صفات
و احوال خویش تعلق داشته، نظر او در موارد رضایت
و غضب پروردگار منحصر است یا به معبود
و اسما
و صفات
و افعال وی از
ملک و ملکوت و آنچه در
آسمان و زمین
و بین آنهاست تعلق دارد
ولی کسی که جز به دنیا
و امور رفاهی آن نمینگرد، تفکر او از حدود ماده نمیگذرد
و خداوند به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دستور اعراض از چنین کسی را میدهد
: «فَاَعرِض عَن مَن تَوَلّی عَن ذِکرِنا ولَم یرِد اِلاَّ
الحَیوةَ الدُّنیا».
بر اساس برخی آیات که انگیزه
نزول قرآن بر پیامبر را تبیین
وحی الهی
و تفکر
و اندیشیدن مردم: «
و اَنزَلنا اِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم ولَعَلَّهُم یتَفَکرون»
و تدبر در
آیات قرآن و تذکر صاحبان خرد: «کتابٌ اَنزَلناهُ اِلَیک مُبارَک لِیدَّبَّروا ءایاتِهِ ولِیتَذَکرَ اولوا الاَلباب»
معرفی میکند، یا آیاتی که هدف توصیههای الهی
و تبیین آیات را تعقل
و تفکر میدانند: «ذلِکم وصَّاکم بِهِ لَعَلَّکم تَعقِلون»،
«کذلِک یبَینُ اللّهُ لَکمُ الأیاتِ لَعَلَّکم تَتَفَکرون»
میتوان قرآن
و آیات آن را یکی از مهم ترین زمینههای تفکر دانست.
از همین روست که
خداوند قرآن را به زبانی نازل کرده که معارف آن
فهم و ادراک پذیر باشند: «اِنّا اَنزَلنـهُ قُرءنـًا عَرَبِیا لَعَلَّکم تَعقِلون»
و در آن قصهها: «
و لَو شِئنا
لَرَفَعنـهُ بِها...فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یتَفَکرون»،
«لَقَد کانَ فی قَصَصِهِم عِبرَةٌ لاُِولِی الاَلباب...»
و مَثَلهایی آورده است: «لَو اَنزَلنا هـذا القُرءانَ عَلی جَبَل لَرَاَیتَهُ خاشِعـًا مُتَصَدِّعـًا مِن خَشیةِ اللّهِ وتِلک الاَمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یتَفَکرون»،
«اِنَّما مَثَلُ
الحَیوةِ الدُّنیا کماء اَنزَلنـهُ مِنَ السَّماءِ فاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَرض... کذلِک نُفَصِّلُ الأیـتِ لِقَوم یتَفَکرون»،
براین اساس
و نیز با توجه به تقبیح
و مذمت خداوند نسبت به کسانی که در
قرآن تدبر نمیکنند: «اَفَلا یتَدَبَّرونَ القُرءان»،
عقیده جماعتی از حَشَویان
و اخباریان باطل است که میگویند: معنای قرآن را جز با سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نشاید دانست؛ نیز سخن مجبّران مردود است که میگویند: هرچه را خدا خواهد کسی بداند به قلب او القا میکند
و کوشش
و تدبر بنده در تحصیل
علم قرآن
و غیر آن مفید نیست.
برخی دیگر از زمینهها
و موضوعات تفکر، عبارتاند از
صحت و سلامت قوای ادراکی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جهت ادراک حقانیت وی: «ثُمَّ تَتَفَکروا ما بِصاحِبِکم مِن جِنَّة»،
خلقت آسمانها
و زمین برای پی بردن به راز
آفرینش آنها: «
و یتَفَکرونَ فی خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا باطِلاً»
و نیز وجهه باطنی
و جنبه ارتباط آنها
و هر چیزی که خدا آفریده است با پروردگار، برای تحصیل
یقین : «
و کذلِک نُری اِبرهیمَ مَلَکوتَ السَّمـوتِ والاَرضِ
و لِیکونَ مِنَ الموقِنین»،
«اَو لَم ینظُروا فی مَلَکوتِ السَّمـوتِ والاَر ضِ
و ما خَلَقَ اللّهُ مِن شَیء...»،
کیفیت آفرینش
شتر ، برافراشتگی
آسمان ، برپا داشته شدن کوهها، گستردگی
و استوای زمین
و در نتیجه مهیا بودن آن برای سکونت
و زندگی
: «اَفَلا ینظُرونَ اِلَی الاِبِلِ کیفَ خُلِقَت _
و اِلَی السَّماءِ کیفَ
رُفِعَت _
و اِلَی الجِبالِ کیفَ نُصِبَت _
و اِلَی الاَرضِ کیفَ سُطِحَت»،
اعمال
و رفتاری که انسان برای روز حساب از پیش میفرستد: «
و لتَنظُر نَفسٌ ما قَدَّمَت لِغَد...»،
اطوار
خلقت انسان ، از مرحله
خاک تا
نطفه و سپس
علقه و نیز دورههای سنّی وی از طفولیت
و جوانی
و سالمندی که در این میان برخی
مرگ پیشرس یافته تا سرانجام هرکس به مدّتی که مقرّر است برسد: «هُوَ الَّذی خَلَقَکم مِن تُراب ثُمَّ مِن نُطفَة ثُمَّ مِن عَلَقَة ثُمَّ یخرِجُکم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغوا اَشُدَّکم ثُمَّ لِتَکونوا شُیوخـًا
و مِنکم مَن یتَوَفّی مِن قَبلُ ولِتَبلُغوا اَجَلاً مُسَمًّی
و لَعَلَّکم تَعقِلون»،
اُفتِ در خلقت در عمر دراز: «
و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکسهُ فِی الخَلقِ اَفَلا یعقِلون»،
تاریخ زندگی گذشتگان برای شناخت سنن
و قوانینی که خداوند بر جوامع بشری حاکم فرموده: «قَد خَلَت مِن قَبلِکم سُنَنٌ فَسیروا فِی الاَرضِ فَانظُروا...»،
«اَفَلَم یسیروا فِی الاَرضِ فَینظُروا کیفَ کانَ عـقِبَةُ الَّذینَ مِن قَبلِهِم...اَفَلا تَعقِلون»،
فرجام تکذیب آیات
و سرپیچی از دستورات الهی: «
و اَغرَقنَا الَّذینَ کذَّبوا بِـایـتِنا فَانظُر کیفَ کانَ عـقِبَةُ المُنذَرین»،
«واَمطَرنا عَلَیهِم مَطَرًا فانظُر کیفَ کانَ عـقِبَةُ المُجرِمین»،
دشمنی آشکار
شیطان با فرزندان
آدم (علیهالسلام)
و گمراه کردن انبوهی از آنان: «... اِنَّهُ لَکم عَدُوٌّ مُبین...
و لَقَد اَضَلَّ مِنکم جِبِلاًّ کثیرًا اَفَلَم تَکونوا تَعقِلون»،
آیات
و نشانههای الهی، مانند نحوه زندگی زنبور
و کیفیت عسل سازی آن با رنگهای مختلف
و نیز ویژگی درمانی آن: «...
و اَوحی رَبُّک اِلَی النَّحلِ...ثُمَّ کلی مِن کلِّ الثَّمَرتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّک ذُلُلاً یخرُجُ مِن بُطونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ اَلونُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ اِنَّ فی ذلِک لاَیةً لِقَوم یتَفَکرون»،
آمد
و شد شب
و روز: «... واختِلافِ الَّیلِ والنَّهار... لاَیات لِقَوم یعقِلون»،
مسخر کردن شب
و روز
و خورشید
و ماه برای انسان
و نیز مسخر بودن ستارگان به فرمان الهی: «
و سَخَّرَ لَکمُ الَّیلَ والنَّهارَ والشَّمسَ والقَمَرَ والنُّجومُ مُسَخَّرتٌ بِاَمرِهِ اِنَّ فی ذلِک لاَیـت لِقَوم یعقِلون»،
آنچه را خداوند در زمین به رنگهای گوناگون برای
انسان پدید آورده است: «
و ما ذَرَاَ لَکم فِی الاَرضِ مُختَلِفـًا اَلونُهُ اِنَّ فی ذلِک لاَیةً لِقَوم یذَّکرون»،
گستردگی
زمین و وجود رودها
و کوهها در آن، جفت جفت قرار دادن میوهها
و پوشاندن روز به
شب : «
و هُوَ الَّذی مَدَّ الاَرضَ وجَعَلَ فیها رَوسِیَ واَنهـرًا ومِن کلِّ الثَّمَرتِ جَعَلَ فیها زَوجَینِ اثنَینِ یغشِی الَّیلَ النَّهارَ اِنَّ فی ذلِک لاَیـت لِقَوم یتَفَکرون»،
آمدن
باران و سیراب شدن مردمان
و رویش گیاهان
و درختان به وسیله آن: «هُوَ الَّذی اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکم مِنهُ شَرابٌ ومِنهُ شَجَرٌ فیهِ تُسیمون_ینـبِتُ لَکم بِهِ الزَّرعَ والزَّیتونَ والنَّخیلَ والاَعنابَ
و مِن کلِّ الثَّمَرتِ اِنَّ فی ذلِک لاَیةً لِقَوم یتَفَکرون»،
آفرینش همسر برای انسان
و قرار دادن مودّت
و رحمت بین همسران: «
و مِن ءایـتِهِ اَن خَلَقَ لَکم مِن اَنفُسِکم اَزوجـًا لِتَسکنوا اِلَیها
و جَعَلَ بَینَکم مَوَدَّةً
و رَحمَةً اِنَّ فی ذلِک لاَیـت لِقَوم یتَفَکرون»،
مرگ
و حیات و خواب و بیداری انسان ها: «اَللّهُ یتَوَفَّی الاَنفُسَ حینَ مَوتِها والَّتی لَم تَمُت فی مَنامِها فَیمسِک الَّتی قَضی عَلَیهَا المَوتَ ویرسِلُ الاُخری اِلی اَجَل مُسَمًّی اِنَّ فی ذلِک لاَیـت لِقَوم یتَفَکرون»،
کشتیهایی که در دریا رواناند با آنچه به مردم سود میرساند، زنده ساختن زمین مرده به وسیله نزول باران
و پراکندگی هرگونه جنبندهای در زمین، تغییر مسیر بادها
و ابرهای مسخر در میان زمین
و آسمان: «... والفُلک الَّتی تَجری فِی البَحرِ بِما ینفَعُ النّاسَ وما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحیا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها وبَثَّ فیها مِن کلِّ دابَّة
و تَصریفِ الرِّیـحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ والاَرض لاَیـت لِقَوم یعقِلون»،
بیم آور
و امیدبخش نمایاندن برق: «
و مِن ءایـتِهِ یریکمُ البَرقَ خَوفـًا
و طَمَعـًا... اِنَّ فی ذلِک لاَیات لِقَوم یعقِلون»
و زنده ساختن برخی از مردگان در دنیا: «... کذلِک یحیِ اللّهُ المَوتی
و یریکم ءایـتِهِ لَعَلَّکم تَعقِلون».
قرآن کریم انسانها را از
تفکر در ذات الهی برحذر داشته است: «
و یحَذِّرُکمُ اللّهُ نَفسَه» ،
زیرا مخلوقات نمیتوانند به وی احاطه علمی پیدا کنند: «
و لایحیطونَ بِهِ عِلمـا»
اما درباره تفکر در صفات
و اسما
و افعال خدا چنین منعی نیست، بلکه در آیات بسیاری به آن تشویق شده است.
به گفته برخی، در طریق معنوی تفکر،
حجاب است
و خداوند جلی تر از آن است که
عقل با تفکر
و نظر او را بشناسد
و بر عاقل است که قلب خود را از تفکر تهی سازد
و آن گاه که میخواهد خدا را بشناسد باید از راه مشاهده باشد.
امام خمینی با استناد به روایتی تفکر در کنه ذات
و کیفیت آن را ممنوع میداند، از طرف ایشان باتوجهبه روایتی که بالاترین عبادت را تفکر مداوم در خدا
و قدرت او میشمارد
و روایاتی که از اقوامی ژرفاندیش در آخرالزمان یاد میکند که به معنای دقیق بعضی از
آیات توحید پی میبرند، معتقد است تفکر در حق
و اثبات ذات
و تفکر در قدرت
و دیگر اسماء
و صفات، افزون بر آنکه نهی نشده، بالاترین عبادت است به اعتقاد امام خمینی نظر در ذات
و تفکر در ذات، برای اثبات وجود، توحید، تنزیه
و تقدیس حقتعالی، غایت بعثت انبیا
و آمال عارفان است.
ایشان با اشاره به برخی از جاهلان که با تمسک به حدیث نهی از تفکر در ذات الهی، نظر در معارف را حرام میشمارند، معتقد است این گروه از دو جهت به خطا رفتهاند؛ زیرا گمان میکنند، حکما تفکر در ذات میکنند، درحالیکه آنان تفکر در کنه ذات را غیرممکن میدانند، افزون بر اینکه این افراد، معنای حدیث را ندانستهاند
و گمان میکنند که مطلقاً نباید از ذات مقدس اسمی برده شود.
ایشان با بیان این مطلب که از مجموع روایات روشن میشود که تفکر در کنه ذات
و کیفیت آن ممنوع است، به جمع میان روایات امر کننده به تفکر
و نهیکننده از آن درباره خدا میپردازد
و چنین نتیجه میگیرد که نهی از تفکر در مورد خداوند، شامل افرادی است که استعداد ورود به این مباحث را ندارند؛ اما برای کسانی که اهل آن هستند، تفکر درباره خداوند برای آنان رجحان دارد، بلکه برتر از جمیع عبادات است.
امام خمینی در تفسیری دیگر با فرق گذاشتن میان
مشاهده حضوری و مکاشفه ذوقی با تفکر، معتقد است مشاهده
و مکاشفه با براق ذوق
و عشق صورت میگیرد
و برطرفکننده تمام تعینات است
و این مراد از روایاتی است که به تفکر
و معرفت خداوند ترغیب میکنند که مراد، مشاهده حق با رؤیت قلبی است؛ اما فکر که ترتیب امور معلوم برای تحصیل امر مجهول
و در مقاتل بیان حدّ است، در شناخت
و معرفت ذات حقتعالی جایگاهی ندارد
و این مراد از روایاتی است که تفکر در ذات خداوند را مذموم شمردهاند
و از آن نهی کردهاند.
(۱) قرآن کریم.
(۲)الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۳)سید حیدر عاملی، جامع الاسرار
و منبع الانوار، ترجمه: طباطبائی، علمی
و فرهنگی، ۱۳۶۸.
(۴)قیصری(م. ۷۵۱ ق.)، شرح فصوص الحکم، به کوشش آشتیانی، تهران، علمی
و فرهنگی، ۱۳۷۵ ش.
(۵)الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۹۸ ق.
(۶)فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبیه، قاهرة، دارالغد العربى.
(۷)تفسیر موضوعی قرآن كریم، جوادی آملی، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ ش.
•
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفکر». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم
و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.