زرارة بن اعین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زُرارَة بن اَعْیَن بن سُنسُن شَیبانی کوفی، مکنّی به ابوالحسن
و ابوعلی، (حدود ۷۰ - ۱۵۰ق) از
اصحاب اجماع و صحابه خاص
امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) و از بزرگترین فقها
و متکلمان
شیعه بود.
نام اصلی او عبدربه
و مکنّی به ابوالحسن
و ابوعلی
و فرزند
اعین بن سُنْسُن شیبانی است. وی از اعیان فقها، ادبا،
متکلمان امامیه و از بزرگان روایی عصر خود
و از مشایخ برجسته
و مورد اعتماد محسوب میشود که در
دیانت و فقاهت و وثاقت و زهد گوی سبقت از همگنان ربوده است. چهره ظاهری او نیز به محاسنش افزوده بود: او فردی تنومند
و سفید چهره بود که آثار
سجود بر پیشانی مبارکش نقش بسته بود.
آل اعین، خاندان شیعی مذهب در
کوفه هستند. این خاندان از زمان
امام سجاد (علیهالسلام) تا
غیبت کبرا همراه
اهل بیت (علیهمالسلام) بوده اند. أعین به معنای گشاده چشم است
و پدر
زراره أعین بن سنسن غلامی رومی بود كه مردی از
قبیله بنیشیبان او را در شهر
حلب خریداری
و پس از آموختن
قرآن و معالم
دین وی را آزاد كرد. فرزندان أعین همگی از دانشمندان بزرگ
شیعه هستند. نام
زرارهً درخشندهتر
و پرآوازهتر از فرزندان دیگر اعین است.
زراره حدود سال ۸۰ ه ق متولد شد
و در سال ۱۵۰ ه ق كمتر از دو ماه پس از
شهادت امام صادق (علیهالسلام) درگذشت
و از یاران مخلص
و راویان سرشناس
امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بود.
او از
فقه،
حدیث،
کلام،
ادب و شعر بهره برده است، أمّا تخصص وی بیشتر در فقه است. بابی از
ابواب فقه نیست مگر اینكه حدیثی از
زراره در آن موجود باشد. بیش از دو هزار
حدیث از طریق
زراره در آثار مهم شیعه یافت میشود.
زراره از مردانی است كه شایستگی
و معرفت او موجب شد تا
کتاب امام علی (علیه
السلام) با املای
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و دستخط
امام و حاوی تمام
احکام حلال و حرام الهی را مشاهده كند. امام باقر (علیه
السلام)
بهشت را به
زراره بشارت داد
و فرمود: «بر
خدا حق است كه تو را در بهشت جای دهد.» امام صادق (علیه
السلام) نیز او را از فروتنان دانست
و به او وعده بهشت داد.
زراره از یاران مقرّب امام باقر
و صادق
و کاظم (علیهم
السّلام) بوده است
و روایاتی از
ائمه هدی (علیهمالسّلام) در
مدح او وارد شده است. (گفتنی است که وی در جامعه به علاقمندی به ائمه
و مکتب آنها شهره بود. حضرت صادق (علیه
السّلام) از باب
تقیّه گاهی او را مذمّت میکرد تا او را از شرّ دشمنان برهاند. شاهد این نکته روایتی است که کشی در رجالش
آورده است. البته برخی از روایات ذامّه نیز سندشان ضعیف است لذا صدور آنها از ناحیه
معصوم (علیه
السّلام) قابل اثبات نیست.)
تعابیر بلندی که در اینگونه روایات به چشم میخورد
بیانگر نقش والای او در حفظ مواریث
و احادیث آل علی
و انتقال آن به طبقات بعد است.
دانشمندان
علم رجال نیز او را به نیكویی ستودهاند.
نجاشی رجال شناس معروف شیعه میگوید: «
زراره، بزرگ
و استاد اصحاب ما،
فقیه،
متکلم،
شاعر، ادیب
و استاد
علم قرائت بود
و همه معیارهای فضیلت شخصی
و دینی در او جمع بوده است. راستگو، مورد اعتماد
و در زمان خویش بر همه اصحاب مقدم بود.
علامه حلی در
خلاصة الاقوال مینویسد: ایشان از بزرگان
امامیه در عصر خود بود که بر همگنان خود تفوّق
و تقدّم داشته است،
قاری قرآن، فقیه، متکلّم، شاعر
و ادیب بوده
و خصایص دین
و دانش و فضل را در خود جمع داشته است. از موثقان شمرده شده
و در آنچه روایت میکند، صادق
و درستگفتار است.
ابن داود مینویسد: او راستگوترین زمان خویش
و فاضلترین ایشان است.
صاحب
ریحانة الادب درباره او مینویسد: از اکابر
اصحاب حضرت باقر و حضرت صادق (علیه
السّلام) است. قاری، فقیه، متکلّم، شاعر
و ادیب بارع
و جامع خصال فضل
و دیانت است. از اعاظم فقه
و حدیث شیعه
و از
حواریون حضرت باقر (علیه
السّلام) بوده است. بنابر نقل بعضی منابع دینی نسبت به حضرت صادق (علیه
السّلام) دوستترین مردم از زندگان
و مردگان
و محبوبترین اصحاب حضرت باقر (علیه
السّلام) بود. یکی از چهار تنی است که به نجبا، امنای حلال
و حرام الهی، اوتاد ارض، اعلام دین، سابقین، مقرّبین
و قائمان به
قسط و عدالت توصیف شدهاند
و تصریح شده که در نبود ایشان آثار
نبوّت مندرس
و منقطع میشد. سه تن دیگر
محمد بن مسلم،
ابوبصیر لیث
و برید بن معاویه هستند….
اصحاب
و یاران ائمه (علیهم
السّلام) نیز به مکانت علمی
و موقعیت برتر او اعتراف داشتند. فردی در حضور
جمیل بن دراج ـ از فقها
و محدثان نامی شیعه ـ محضر پرفیضش را ستود؛ جمیل فرمود: «به
خداوند سوگند که مَثَل ما در برابر
زراره، مثل کودکان دبستانی در نزد معلّم خود بوده.»
ابو غالب زراری مینویسد: در جدول
و مخاصمت در کلام، امتیازی تمام داشت
و هیچکس را قدرت آن نبود که در
مناظره، او را مغلوب سازد مگر کثرت
عبادت او را از کلام بازداشته بود.
ابو غالب
زراری (م ۳۶۸ ه) که در زمان
غیبت صغری میزیسته
و خود از خاندان
زراره بوده است درباره ویژگیهای
زراره میگوید: «
زراره فردی خوش سیما، تنومند
و سفیدپوست بود، برای
نماز جمعه خارج میشد. در حالی که کلاهی سیاه بر سر
و عصایی در دست داشت. اثر سجده در پیشانیش ظاهر بود. مردم در دو طرف راه میایستادند
و به خاطر جلال
و هیبتش، وی را مینگریستند. او اهل بحث
و مناظره بود
و هیچ کس به پای او نمیرسید، تنها عبادت بود که او را از سخن باز میداشت.
و متکلمان شیعه از شاگردان وی میباشند.»
محمد بن اسحاق الندیم (م ۴۳۸ ه ق) در مورد شخصیت
زراره چنین یادآور شده است: «
زراره در بعد فقه، حدیث
و کلام یکی از بزرگترین رجال شیعه میباشد.»
ابوالعباس احمد بن علی بن العباس النجاشی (م ۴۵۰ ه) در مورد شخصیت
زراره چنین مینویسد: «او در روزگار خود بزرگ
و پیشگام اصحاب ما در قرائت قرآن، فقه، کلام، شعر
و ادبیات بود. وی ضمن دارا بودن فضل
و ایمان، در گفتار
و نقل حدیث صادق بود.»
تقیالدین، حسن بن علی بن داود حلی (م
قرن هفتم) درباره وی چنین میگوید: «
زراره راستگوترین
و فاضلترین شخصیت زمان خود بود تا آنجا که امام صادق (علیه
السّلام) درباره وی فرمود: اگر
زراره نبود میگفتم: احادیث پدرم بزودی از بین خواهد رفت.»
خیرالدین زرکلی، نویسنده معاصر در مورد شخصیت
زراره مینویسد: «او مردی متکلم، شاعر، عالم، ادیب
و از اهالی کوفه بود.»
شیخ طوسی در
اختیار معرفه الرجال چندین روایت در منزلت
و والایی شان
زراره نقل کرده است که ما به برخی از آنها اشاره میکنیم.
محمد بن ابی عمیر میگوید: «به جمیل بن دراج گفتیم، براستی مجلس
و محفل علمی شما بس آراسته
و مغتنم است! جمیل گفت: به خدا سوگند، ما در مقابله با
زراره بن اعین مانند کودکان هستیم در مدرسه
و در مقابل معلم.»
این تعبیر جمیل بن دراج میرساند که وی با تمامی معلوماتی که داشته
و در زمان خودش به عنوان فقیهترین افراد به شمار میرفته
خود را در مقابل
زراره چقدر کوچک احساس میکرده
و این خود بزرگترین گواه بر مرتبه بلند
زراره در میدان علم
و دانش است.
نویسنده رجال کشی، ابوعمرو، محمد بن عمر بن عبدالعزیز (م ۳۴۰ ه) مینویسد: «همه فقهای امامیه بر تصدیق گروهی از اصحاب امام باقر
و امام صادق (علیهما
السّلام) اجماع دارند
و سر تعظیم در برابر فقاهت آنان فرود آوردهاند، فقیهترین آنها شش نفرند؛
زراره،
معروف بن خربوذ، برید، ابو بصیر اسدی،
فضیل بن یسار و محمد بن
مسلم طایفی.
و گفتهاند که فقیهترین آنها
زراره بن اعین است.
»
جمیل بن دراج میگوید: از امام صادق (علیه
السّلام) شنیدم که میفرمود: کوههای زمین
و نشانههای دین چهار نفرند، محمد بن
مسلم، برید بن معاویه، لیث بن البختری المرادی
و زراره بن اعین.
در این تشبیه امام صادق (علیه
السّلام) بالاترین مراتب فضل
و کمال را در کوتاهترین عبارت، برای
زراره نمایانده است. سخن
و توصیف امام (علیه
السّلام) را نباید تعارف پنداشت، زیرا امام (علیه
السّلام) در موقعیت
و مسؤولیتی است که هرگز بیجهت از کسی تعریف نمیکند. بلکه ملاک
و میزان در گفتههای آنان حق
و رضایتحقتعالی است.
فضل بن عبدالملک میگوید: از امام صادق (علیه
السّلام) شنیدم که میفرمود: محبوبترین
خلق خداوند نزد من چهار نفرند چه زنده باشد
و چه مرده. برید بن معاویه،
زراره، محمد بن
مسلم و احوال.
ابراهیم بن عبدالحمید میگوید: امام صادق علیه
السلام فرمود: خداوند
زراره بن اعین را رحمت کند. اگر
زراره و امثال او نبودند، چه بسا احادیث پدرم از بین میرفت.
ابی عبیده حذاء، میگوید: از امام صادق (علیه
السّلام) شنیدم که میفرمود:
زراره، ابوبصیر
و محمد بن
مسلم و برید، مصداق این سخن خدایند که میفرماید:
و السابقون السابقون اولئک المقربون.
مفضل بن عمر میگوید: روزی که
فیض بن مختار نزد امام صادق (علیه
السّلام) آمده بود، آیهای از قرآن را خواند. آن حضرت
آیه را برای او تاویل کرد، فیض به حضرت گفت: خدا مرا فدایت گرداند، این اختلاف بین
شیعیان شما چیست؟ امام (علیه
السّلام) فرمود: ای فیض کدام اختلاف؟ فیض به حضرت عرض کرد. در جلسات بحث آنان در کوفه شرکت میکنم
و از اختلاف آنها در روایاتشان به شک میافتم، تا این که به مفضل بن عمر مراجعه میکنم، او مرا از این شک باز میدارد
و نفسم از این گرفتاری نجات مییابد،
و قلبم مطمئن میگردد. پس حضرت به او فرمود: ای فیض درست میگویی، همانطور است که گفتی، بدرستی که مردم در دروغ بستن بر ما ولع دارند. گویا خداوند بر آنها دروغ بستن بر ما را واجب گردانیده
و جز این چیزی از ایشان نخواسته است مطلبی را با یکی از آنان در میان میگذارم. هنوز از نزد من خارج نشده آن را بر غیر تاویلش، تاویل مینماید
و این کار به خاطر آن است که هدفشان از حدیث
و محبت ما الهی نیست
و امیال دنیایی دارند.
و هر کدامشان دوست دارد که برای خود سری باشد، هیچ بندهای نیست که نفس خود را بلند گرداند مگر این که خداوند او را پست نماید،
و هیچ بندهای
فروتنی و تواضع ننماید، مگر این که خداوند او را بلند مرتبه گرداند
و شرافت دهد. پس هرگاه در جستجوی حدیث ما برآمدی، بر تو باد که به این شخص که این جا نشسته به او مراجعه کن!
و با دست اشاره به یکی از اصحاب ما نمود.
از حاضران سؤال کردم که آن مرد کیست؟ گفتند: او
زراره بن اعین است.
داود بن سرحان میگوید: شنیدم که اباعبدالله (علیه
السّلام) فرمود: برخی از افراد را در جریان بعضی مطالب قرار میدهم،
و او را از
جدل و ریاء در دین خدا،
و از
قیاس نهی میکنم، ولی به مجرد این که از نزد من خارج میشود به تاویل
و توجیه ناروا میپردازد، به بعضی دستور میدهم که سخن گویند،
و برخی را از گفتگو
و مباحثه نهی میکنم، اما هر کسی (امر
و نهی مرا) برای خود تاویل مینماید
و با این کار خدا
و رسولش را عصیان میکند، اگر میشنیدند
و اطاعت میکردند، آنچه را پدرم به اصحابش سپرد، من نیز به آنان میسپردم، به درستی که اصحاب پدرم در حال حیات
و مرگ مایه افتخارند، یعنی
زراره، محمد بن
مسلم …
محمد بن ابی عمیر از جمیل بن دراج نقل میکند: شنیدم امام صادق (علیه
السّلام) میفرمود: به اهل ایمان
و تواضع، بشارت بهشت دهید، برید بن معاویه عجلی، ابوبصیر لیث بن البختری مرادی، محمد بن
مسلم،
و زراره، اینان چهار نفری هستند، که نجیبان
و امینان خداوند بر حلال
و حرام وی میباشند، اگر این افراد نبودند، آثار نبوت قطع میشد
و از بین میرفت.
پس از بررسی دیدگاهها
و نظراتی که درباره شخصیت علمی
و فرهنگی
زراره ابراز شد، به بررسی توان علمی وی در مناظرات
و مباحثات میپردازیم. همانگونه که پیشتر گفتیم، وی شخصی عالم، فقیه، ادیب، شاعر
و متکلم بود،
و در فقاهت نیز مانند سایر علوم به درجه والایی رسیده بود، به حدی که توانست فقه صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهد
و به انحراف استادش
حکم بن عتیبه پی برد،
و از هواداری او دست بردارد،
و ملازم درگاه ائمه (علیهم
السّلام) گردد.
گذشته از اینها،
زراره در فقاهت به حدی رسیده بود که امام صادق (علیه
السّلام) او
و برخی دیگر از یارانش را برای مباحثه با علمای دیگر مذاهب انتخاب میکرد،
و با صراحت تمام به مخالفان میفرمود: اگر بتوانید اصحاب مرا در مباحثه علمی شکست دهید، چنان است که مرا شکست دادهاید.
این سخن امام صادق (علیه
السّلام) بیانگر میزان
اعتماد آن حضرت به مرتبه والای علمی
زراره و همانندهای او است.
در میان مناظرهها
و احتجاجهای امام صادق (علیه
السّلام) با مخالفان به نمونهای بر میخوریم که حضرت بعضی از اصحاب خود را برای مباحثه با خصم انتخاب مینماید. امام (علیه
السّلام) از این کار چند هدف را دنبال میکند.
۱- از این طریق مزیت یاران
و اطرافیان خود را به همگان بشناساند.
۲- ناتوانی
خصم را آشکار کند.
۳- به آنها گوشزد نماید که آنان توانایی مباحثه
و مقابله با یاران وی را ندارند، چه رسد به خود آن حضرت. امام (علیه
السّلام) در این مناظره اصحاب خود را به مباحثه با عالم شامی فرا میخواند،
زراره نیز از جمله افراد این گروه منتخب است، که در بخش فقهی با وی به مناظره
و مباحثه میپردازد.
هشام بن
سالم در اینباره چنین میگوید: با جماعتی از اصحاب نزد امام صادق (علیه
السّلام) بودیم که مردی از اهل شام آمد
و اجازه ورود خواست. حضرت اجازه فرمود، مرد داخل شد
و سلام کرد، امام (علیه
السّلام) فرمود. بنشین! اگر نیاز
و مطلبی داری در میان بگذار! مرد شامی گفت: به من خبر رسیده که هر چه از شما سؤال شود، شما پاسخ آن را میدانید، از اینرو آمدهام تا با شما مناظره کنم.
حضرت فرمود: در چه زمینهای؟
مرد شامی گفت: در اعراب قرآن (
وقف،
سکون،
جر،
نصب و رفع آن.) پس امام (علیه
السّلام) فرمودند: ای حمران، با این مرد به مباحثه بنشین!
آن مرد به حضرت عرض کرد: من میخواستم با شما مباحثه کنم نه با حمران.
حضرت فرمودند: اگر بر حمران غلبه یافتی چنان است که بر من غلبه یافتهای.
پس از آن مرد شامی روی به حمران آورد
و مرتب از او سؤال میکرد
و حمران جواب میداد، تا این که مرد شامی خسته شد.
حضرت فرمود: ای مرد شامی حمران را چگونه یافتی؟
مرد شامی گفت: او را ماهر دیدم، چیزی از او نپرسیدم، مگر این که جواب گفت.
سپس امام (علیه
السّلام) به حمران فرمود: اکنون تو از او سؤال کن، پس حمران همواره از او سؤال میکرد تا این که مرد شامی از جواب دادن باز ماند.
مرد شامی به حضرت عرض کرد: میخواهم با شما در عربی مناظره کنم.
امام (علیه
السّلام) از
ابان بن تغلب خواست که با او مناظره نماید.
پس از آن مرد شامی خواست که در فقه مناظره کند.
امام (علیه
السّلام) به
زراره فرمود: ای
زراره با او به مناظره برخیز!،
زراره با مرد شامی به مناظره برخاست
و او را رها نکرد تا آن هنگام که مرد شامی از جواب باز ایستاد.
این مناظره را نباید دست کم گرفت، اگر چه در این مناظره که هشام بن
سالم آن را روایت کرده، اشارهای به سؤالات مرد شامی
و جوابهای
زراره نشده است، ولی تعبیر امام (علیه
السّلام) که میفرماید: با آنان مناظره کن اگر بر آنها غلبه یافتی، چنان است که بر من غلبه یافتهای، سخنی است بس بزرگ
و پراهمیت! زیرا؛ اگر امام (علیه
السّلام) ذرهای در توان علمی اینان نسبت به مرد شامی شک داشت چنان قاطعانه سخن نمیگفت.
با توجه به این که مرد شامی شخصی عامی
و بیسواد نبوده است
و اصولا هم نمیتواند چنین باشد، چون عقلایی نیست که فردی بیسواد از
شام حرکت کند، آن همه رنج
سفر را بر خود هموار سازد
و به مناظره کسی آید که به گفته خودش شنیده است او عالم به تمام پرسشهایی است که از وی سؤال میشود، بنابراین، نمیتوان این مناظره را کماهمیت دانست
و به سادگی از کنار آن گذشت.
زراره با همه دانش خود، خویشتن را برتر از دیگران نمیشمرد
و به خود
مغرور نمیشد
و در این راه به مباحثه
و جدل نمیپرداخت. او بشدت از
تفرقه بین اصحاب پرهیز میکرد،
و کمتر حاضر میشد، در امور اختلافی بین اصحاب با دیگران به بحث بپردازد، اما آن هنگام نیز که وارد میدان بحث میشد، بسیار مستدل
و قاطع سخن میگفت، گاهی اوقات که افرادی از او میخواستند، تا با دیگران وارد بحث شود، از این کار امتناع میکرد
و میگفت: این کار باعث
کینه و عداوت میشود.
و به این طریق از بحث
و جدل کنارهگیری میکرد. تنها زمانی وارد میدان بحث میشد که طرف مقابل به این کار تمایل نشان میداد، در این صورت اقدام به مناظره میکرد.
زراره میگوید: در
مدینه به مجلس مباحثه جماعتی رفتم که در میان آنها عبدالله بن محمد
و ربیعه الری نیز حضور داشتند، عبدالله گفت: ای
زراره در مسایل مورد اختلاف سؤالهایی را مطرح کن
و از ربیعه بپرس!
گفتم: مجادله
و بحث باعث کینه میشود. اما ربیعه گفت: ای
زراره سؤال کن.
گفتم: رسول الله (صلیاللهعلیه
وآله
وسلّم) شارب
خمر را با چه چیزی حد میزد.
ربیعه گفت: با ترکه درخت
و نعلین.
پس گفتم: اگر مردی را امروز دستگیر کنند که شراب خورده باشد،
و نزد حاکم آورند، چه حکمی درباره او جاری میشود؟
ربیعه گفت: شلاق زده میشود، چون
عمر شلاق زد.
عبدالله محمد گفت: پناه بر خدا، رسول الله (صلیاللهعلیه
وآله
وسلّم) با ترکه درخت میزد
و عمر با شلاق! آنچه را رسول خدا انجام داد ترک مینمایند
و به آنچه عمر انجام داد عمل میکنند.
همانطور که از روایت پیداست،
زراره تسلط کامل بر موضوعات فقهی داشته
و به ریزه کاریهای احکام آن نیز، آگاه بوده است. لذا او با عبارتی ساده
و روان
و منطقی سلیس ربیعه را مقهور منطق خود میسازد، آنچنان که ربیعه راهی برای گریز
و توجیه حکم خود نداشته باشد،
و ناظران
و شنوندگان بحث نیز آن را به آسانی درک نمایند.
توانایی زیاد
زراره در مباحث فقهی از دقت
و باریکبینی وی نشات میگرفت. او در پارهای موارد به سؤال کوتاه اکتفا نمیکرد، بلکه تا موضوعی دقیقا برایش روشن نمیشد، دست از سؤال کردن بر نمیداشت.
در این زمینه به روایتی بر میخوریم که مصداق کامل ادعای ما است، روایت از این قرار است.
زراره میگوید: به امام باقر (علیه
السّلام) عرض کردم: فدایت شوم. دو خبر یا حدیث معارض از شما به ما میرسد. کدام یک را بگیریم
و به آن عمل کنیم؟
حضرت فرمود: ای
زراره؛ آن حدیث را که بین اصحاب مشهورتر است بگیر،
و آن را که اندک
و نایاب است رها کن.
عرض کردم: آقای من؛ گاهی آن دو حدیث یا خبر هر دو مشهورند
و هر دو ماثور از جانب شما؟
حضرت فرمود: آن حدیث را که رواتش نزد شما عادلتر
و موثقترند بگیر
و به آن عمل کن.
عرض کردم: روایتگران هر دو حدیث
عادل و موثق و مورد رضایتند.
امام (علیه
السّلام) فرمود: بنگر
و ببین کدام یک از آنها موافق مذهب عامه است پس آن را رها کن
و به دیگری که مخالف عامه است عمل نما.
عرض کردم: چه بسا هر دو موافق عامه باشند یا مخالف آنها در این صورت چه کنم؟
حضرت فرمود: آنچه که
احتیاط دین تو در آن است بگیر،
و آن را که مخالفت احتیاط است رها کن.
عرض کردم: بدرستی که گاهی آن دو موافق با احتیاط است
و یا مخالف با احتیاط در این حال چه کنم؟
حضرت فرمودند: در این صورت مخیر هستی که یکی را بگیری
و دیگری را ترک نمایی.
این روایت بخوبی تلاش
و کوشش
و دقت نظر
زراره را میرساند، که چگونه
احادیث را از زوایای مختلف بررسی میکرده است،
و همین دقت
و کاوشگری وی بود که توانست از او فقیهی زبردست بسازد.
در این بخش به آثار باقیمانده از
زراره و تاثیر آن در رشد فکری، فرهنگی جامعه خواهیم پرداخت.
وی که از خاندانی دانش دوست
و عالمپرور بود، همگام با سایر افراد خانواده، کمر همت به فراگیری علوم مختلف بست، او زندگی خود را وقف این کار کرد
و در اکثر علوم رایج عصر خویش نیز سرآمد گردید، او در رشتههایی چون فقه،
حدیث،
کلام،
ادبیات
و شعر
تحصیل نمود،
و در رشته قرائت نیز مهارت کامل داشت.
با وجود این، در آثار رجالی، کتابهای زیادی از او یاد نکردهاند!
در اکثر کتب رجالی آمده است. «
لزراره مصنفات منها کتاب الاستطاعه والجبر.»
و بیش از همین کتاب استطاعت
و جبر متذکر کتاب دیگری برای ایشان نشدهاند، ولی این نمیرساند که او جز کتاب یاد شده کتاب دیگری نداشته است.
هشام بن سالم،
عمر بن أذینه، جمیل بن درّاج از جمله مشایخ او هستند
و بسیاری همچون بكیر بن أعین،
حمران بن أعین و... از او روایت نقل میكنند.
درباره اشعار
زراره، صاحب
اعیان الشیعه میگوید:
جاحظ در کتاب
النساء و کتاب
عرجان الاشراف متذکر ابیاتی از اشعار
زراره گردیده است.
با این که اکثر رجال نویسان معتقدند که وی شاعر بوده، اما معلوم نداشتهاند که آیا دیوان، شعری از خود برجای گذاشته یا نه! همچنین معلوم نداشتهاند، که آیا او دارای اشعار فراوان بوده یا گهگاه شعر میسروده است، همچنین مشرب شعری او را بیان نداشتهاند، که در چه زمینههایی شعر میسروده است.
در رشته فقه نیز بر کتاب
و رسالهای از وی دست نیافتیم.
آنچه در زندگی
زراره مانند ستارهای میدرخشد، جنبه حدیثی ایشان است که در این میدان به تمام معنا درخشیده
و آثار فراوان حدیثی از خود باقی گذاشته اشت.
و همین بخش از آثار
زراره نیز مدنظر ما میباشد، آنگونه که قبلا یادآور شدیم او در فقه
و حدیث سرآمد روزگار خود بود. اگر چه محمد بن
مسلم میگوید: من از امام باقر (علیه
السّلام) سه هزار
حدیث و از امام صادق (علیه
السّلام) شانزده هزار حدیث شنیدم.
لیکن در عمل حدیث زیادی از وی برجای نمانده است، اما از
زراره علی رغم حساسیتهایی که دستگاه خلافت
و مخالفان علیه وی نشان میدادند، احادیث فراوانی برجای مانده، که مجموع آنها در «مسندالزراره» مشتمل بر حدود دو هزار حدیث است.
و البته این مقدار حدیث، در برگیرنده تمامی احادیث
زراره نیست، چه بسا روایات مطرح شده در مسند
زراره بخشی از احادیث
زراره باشد که از دست حوادث روزگار به
سلامت رسته
و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است.
به هر حال، بسیاری از مباحث فقه شیعه شکوفایی خود را مرهون زحمات طاقتفرسای
زراره و امثال او است
و در هیچ بابی از ابواب فقهی نمیتوان نقش احادیث
زراره را ندیده گرفت، چنانکه در آینده به تنوع حدیثی
زراره در ابواب مختلف خواهیم پرداخت
و میزان احادیث وی را در هر بخش معلوم خواهیم کرد.
زراره و دیگرانی چون او بودند که با پرسشهای مختلف
و ضبط دقیق گفتار ائمه (علیهم
السلام) بزرگترین
و بالاترین افتخارات را به مکتب امامیه ارمغان دادند، تا امروز فقیهان بتوانند در میدانهای مختلف فقه با دستباز به
اجتهاد بپردازند.
از آنجا که فرصت زمانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
و ائمه معصومین (علیهم
السّلام) برای بیان مطالب
و رساندن آن به همه نسلها محدود بوده است، وجود کسانی چون
زراره در ثبت
و ضبط
و انتقال معارف آنان به نسلهای دیگر، اهمیتی انکارناپذیر داشته است. این فراگیری
و گسترش تشیع
و باروری فقه شیعه نتیجه احادیثی است که از ائمه (علیهم
السّلام) نقل شده
و مردانی چون
زراره به حفظ
و نشر آن پرداختند.
اثبات این نکته چندان دشوار
و پیچیده نیست، زیرا آنگونه که مشخص است در عصر
امامت و قبل از غیبت دسترسی به ائمه (علیهم
السّلام) ممکن بود، هر چند برای همگان این ارتباط به دلیل بعد مسافت یا ممانعتهای سیاسی حکام میسر نبود.
از سوی دیگر میبینیم که
استنباط احکام از قرآن
و تطبیق کلیات بر امور جزئی نو پیدا کاری چندان سهل نیست
و نیازمند نوعی تخصص
و نیز استفاده از سنت
و بیان روش معصومین (علیهم
السّلام) است.
از جمله شاگردان پرورش یافته در مکتب معصومین
زراره و دیگر اعضای خاندان وی بودند، در میان شاگردان امام باقر
و صادق (علیهما
السّلام)
زراره یکی از سخت کوشترین، آنها بود. وی با این که در کوفه سکونت داشت، توانست قریب به دو هزار حدیث جز اندکی را بدون واسطه از زبان امام باقر
و صادق (علیهما
السلام) دریافت کرده
و نقل کند. با توجه به بعد مسافت بین کوفه تا مدینه محل سکونت امام باقر
و صادق (علیهماالسلام) این کار شگفتانگیز میسر نبود مگر در پرتو عزمی جزم
و همتی بلند
و سینهای فراخ که تمامی این خصوصیات در
زراره وجود داشت. وی با همه مشکلات از پای ننشست
و سعی وافر خود را به کار بست تا توانست از دریای مواج علوم باقری
و جعفری حظی وافر برد.
شیوه های فراگیری
زراره را میتوان در سه بخش خلاصه کرد.
۱- شیوههای فراگیری معمول
و متداول، به این صورت که در مجالس آن بزرگواران حاضر میشد
و مانند دهها
و بلکه صدها تن دیگر که در حوزه درسی آنان حضور مییافتند
و به
استماع میپرداختند وی نیز به استماع دروس میپرداخت
و از این راه توشه
و ثمرهای در حد توان خود فرا میگرفت، که البته بیشترین بهره وی از روایات آن بزرگواران از این نوع است، از اینرو، در آغاز بسیاری از احادیث وی با تعبیرهایی این چنین مواجه میشویم: سمعت عن الباقر علیه
السلام او الصادق علیه
السلام، قال الباقر علیه
السلام او الصادق علیه
السلام، سمعت عن احدهما (علیهما
السّلام) یا سمعت هما
و…
آنگونه که از تعابیر
زراره در ابتدای احادیثش پیداست وی تنها به شنیدن اکتفا نمیکرد، بلکه در بسیاری از موارد به پرسش از حضرت میپرداخت. لذا در اوایل تعدادی از احادیث کلمه سالت عن الباقر (علیه
السّلام) او الصادق (علیه
السّلام) او عنهما (علیهما
السّلام) به چشم میخورد.
۲- شیوه دیگر فراگیری این بود که، وی گاهی در غیر از مجالس درس
و بحث، در ملاقاتهایی با امام، با سود جستن از فرصت به فراگیری حدیث میپرداخت در این گونه مجالس وی راحتتر از مجالس عمومی بوده،
و دقیقا میتوانسته مطالب مورد نظر خود را سؤال کند،
و پاسخهای فراخور آن نیز از حضرت بشنود.
همین آسودگی در سؤال
و جواب بود که
زراره میتوانست مسائل بسیار مهم
و اختصاصی را از حضرت فراگیرد، در این خصوص
علی بن عطیه از قول
زراره چنین نقل میکند.
زراره گفت به خدا سوگند اگر بازگو نمایم آنچه را که از امام صادق (علیه
السّلام) شنیدهام، هر آینه مردانی بزرگ بردار خواهند شد.
سخن
زراره خود بهترین گواه بر مدعای ما است.
۳- شیوه دیگر
زراره در فراگیری این بود که هنگام دسترسی نداشتن به آن بزرگواران، به وسیله نامه
و یا فرستادن افرادی خاص
و مورد اطمینان به کسب علم
و حدیث میپرداخت، که در اینباره میتوان به فرستادن فرزندانش حسین
و حسن نزد امام صادق (علیه
السّلام) اشاره کرد. در این ملاقات حضرت پس از سخنانی که بین آنها رد
و بدل میشود به بیان احکام فقهی میپردازد
و به آنان میفرماید: به پدرتان بگوید آن عمل را چنین انجام دهد
و آن عمل دیگر را طوری دیگر انجام دهد.
همچنین از طریق نامه درباره برخی احادیث که از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است از حضرت سؤال میکند.
زراره همچنان که در راه فراگیری حدیث نهایت سعی خود را به کار میگرفت، در حفظ
و ضبط آن نیز دقت فراوان میکرد، زمانی که نزد امام باقر (علیه
السّلام) یا امام صادق (علیه
السّلام) میرفت، لوحهای نیز همراه خود میبرد، تا پاسخهای آن بزرگواران را عینا یادداشت کند، مبادا دست نسیان
و فراموشی در آنها مؤثر افتد
و خللی بر آنها وارد آید.
عبدالله بن بکیر در اینباره چنین میگوید:
«
زراره خدمت امام صادق (علیه
السّلام) شرفیاب شد
و عرض کرد: شما به ما فرمودهاید
نماز ظهر و عصر را آن هنگام بخوانید که سایههاتان به اندازه یک یا دو
زراع شده باشد
و سپس فرمودهاید که در تابستان سایه را بیشتر کنید، چگونه سایه را بیشتر کنیم، سپس لوحه را گشود تا آنچه را حضرت میفرماید، ثبت کند. امام (علیه
السّلام) جوابی به
زراره ندادند.
زراره لوحه را بست
و عرض کرد بر ما لازم است که از شما سؤال کنیم، ولی شما به آنچه انجام میدهید، عالمتر هستید
و سپس از نزد حضرت خارج گردید.
پس از آن ابو بصیر خدمت امام (علیه
السّلام) آمد. حضرت به ابوبصیر فرمود:
زراره چیزی از من پرسید که جوابش نگفتم،
و از این سبب ناراحتم، سوی وی برو تو فرستاده من به سوی او هستی به او بگو: نماز ظهر را آن هنگام بخوان که سایهات مثل خودت شده باشد
و نماز عصر را آن هنگام به جای آور که سایهات دوبرابر خودت شده باشد.
آنگونه که پیش از این متذکر شدیم، بیشترین میراث علمی
زراره احادیث
و نیز شاگردانی است که وی از خود برجای گذاشته است. بنابراین سخن ما از این پس در خصوص همین دو مورد خواهد بود. نخست احادیث ایشان را بررسی خواهیم کرد
و سپس به معرفی شاگردان
و حوزه حدیثی وی خواهیم پرداخت.
طبق نقل کتاب
معجم رجال الحدیث، بیش از دو هزار
و نود
و چهار
روایت از طریق
زراره به ما رسیده است.
و طبق نقل کتاب
مفتاح الکتب الاربعة، روایاتی که به مباشرت از معصوم (علیه
السّلام) در
کتب اربعه دارد، هزار
و دویست
و پنجاه
و چهار روایت است.
در مورد تعداد احادیث روایت شده از
زراره، آرای مختلف اظهار شده است بعضی تعداد آن را بالغ بر دو هزار
و شصت حدیث میدانند
و گفتهاند:
اسم
زراره در اسناد تعداد زیادی از روایات واقع گردیده که به دو هزار
و شصت
و چهار مورد بالغ میگردد. او از ابوجعفر (علیه
السّلام) تعدادی روایت نقل کرده است که به هزار
و دویست
و سی
و شش عدد میرسد.
و از ابی عبدالله (علیه
السّلام) نیز تعدادی روایت نقل کرده که به چهارصد
و چهل
و هفت عدد میرسد. همچنین وی تعدادی روایت از ابی جعفر
و ابی عبدالله (علیهما
السّلام) نقل نموده است که به هشتاد
و دو مورد بالغ میگردد
و روایاتی که به عنوان (احدهما) از یکی از آن بزرگواران نقل نموده است بالغ بر صد
و پنجاه
و شش مورد میشود. همچنین
زراره تعدادی روایت بدون این که مشخص کند از کدام امام نقل میکند روایت کرده است که با الفاظ قال (علیه
السّلام)، سمعت (علیه
السّلام)، قلت له (علیه
السّلام) بیان شده که بالغ بر هفتاد
و هشت حدیث میشود.
اما آنچنان که در مسند
زراره آمده است، روایات باقی مانده از وی بالغ بر هزار
و نهصد
و بیست حدیث است، که ضمن پنجاه
و نه عنوان فقهی، تاریخی
و… ثبت شده است. (برای اطلاع بیشتر به شماره
و عناوین فهرست مسند
زراره مراجعه شود.
وی هزار
و صد
و هفتاد
و پنج حدیث از امام باقر (علیه
السّلام)، چهارصد
و چهل
و یک حدیث از امام صادق (علیه
السّلام)، صد
و یازده حدیث به طور مشترک از امام باقر
و صادق (علیهماالسلام)،
و صد
و شش حدیث بدون تعیین نام امام
و فقط با لفظ «احدهما» روایت کرده است.
از مجموعه احادیث وی شصت
و سه حدیث بدون مروی عنه
و با تعبیر قلت له (علیه
السّلام) یا سمعت عنه (علیه
السّلام)
و یا قال لی (علیه
السّلام) نقل شده است.
و بیست
و چهار روایت باقی مانده را سخنان
زراره و احادیث سایر ائمه (علیهم
السلام) تشکیل میدهد که گاهی با یک
و یا چند واسطه نقل شده است.
جالب توجه این که از مجموع احادیثی که
زراره روایت کرده است، فقط بیست
و چهار حدیثبا واسطه از ائمه (علیهم
السلام) نقل شده است
و جدای از نوزده حدیث دیگر، همگی بدون واسطه بوده است به این معنا که شخصا آن سخنان را از امام (علیه
السّلام) شنیده
و سپس نقل کرده است.
در کار این پژوهش
و تحقیق، سعی ما در جهت استقصای احادیث
زراره بوده است، که پس از تحقیق به نکاتی تازه
و شایان تامل دست یافتیم، که آنها را فهرستوار، در جدولی نمایاندهایم تا اهل تحقیق به تناسب زمینههای پژوهشی خود از آن سود جویند. جدول یاد شده، دارای ده بخش است که به ترتیب، مربوط میشود به:
۱- موضوع حدیث.
۲- امامی که
زراره روایت را از وی نقل کرده است.
۳- احادیثی که در آن موضوع از هر امام نقل کرده است.
۴- احادیثی از هر امام سؤال کرده
و حضرت به آن پاسخ داده است.
۵- احادیثی که از هر دو امام نقل کرده است.
۶- احادیثی که از یکی از دو امام بدون تعیین نام نقل کرده است.
۷- احادیثی که با واسطه از امام روایت کرده است.
۸- روایاتی که با تعبیر «سمعت عنه»
و یا «قلت له»، «قال لی» بدون تعیین نام امام نقل کرده است.
۹- احادیث که از غیر امام باقر
و صادق (علیهما
السّلام) متذکر شده است.
۱۰- جمع احادیثی که در هر موضوع روایت کرده است.
هنگام توجه به کمیت
و کیفیت احادیث
زراره، دو نکته خودنمایی میکند:
۱- حجم بسیار بالای احادیث.
۲- تنوع موضوعات احادیث.
وی در احادیث خود از
خداشناسی که اولین
و مهمترین گام معرفتی است شروع کرده
و سپس به شناخت رسول
و فرستاده خدا
و جانشینان وی پرداخته است. نسبت به حقوق اجتماعی
و تغذیه روحی
و جسمی کوشیده
و در نهایت به قوانینی پرداخته که رعایت آن باعث ثبات
و نظم اجتماعی میشود، در اینباره میتوان به موضوعات،
قضا،
شهادت،
حدود و تعزیرات،
دیات و قصاص اشاره کرد، که هر یک به جای خود رکنی از ارکان ثبات اجتماعی میباشد.
وی در موضوعات،
نماز،
طهارت،
حج،
ازدواج،
طلاق،
زکات،
ایمان و کفر،
تجارت و ارث، از خود روایات ارزندهای برجای نهاده
و به ترتیب بیشترین احادیث را در این موضوعات حفظ کرده
و نشر داده است.
توجه به تعداد حدیثی که
زراره به صورت سؤال در هر بخش از امام (علیه
السّلام) پرسیده است
و مقایسه آن با سایر بخشها میرساند که
زراره در آن مسایل با تعقل
و ادراک عمل کرده
و اهل فهم
و نظر به شمار میآمده
و صرفا روایتگر شنیدهها نبوده است.
بعضی نکات قابل طرح دیگر راجع به احادیث
زراره عبارتند از:
۱- چرا
زراره برخی از احادیث را از هر دو امام یاد کرده است، آیا این کار دلیل خاصی داشته است؟
۲- چرا بعضی از روایات بدون تعیین نام امام (علیه
السّلام) آمده است، آیا این امر ناشی از فراموشی
زراره بوده، یا روات بعدی آن را فراموش کردهاند
و با تعبیر «احدهما» یکی از دو امام مطرح ساختهاند؟
۳- در برخی دیگر از روایات که ما تحت عنوان «بدون مروی عنه» ذکر کردهایم نیز از تعیین صریح نام امام (علیه
السّلام) خودداری شده است، این کار به چه علت بوده است. آیا به منظور تقیه بود یا چون بحث قبلی اختصاص به یکی از دو امام (علیه
السّلام) داشته است؟
زراره با توجه به آن گفته است، از حضرت پرسیدم: «سالت عنه علیه
السلام»
و یا شنیدم «سمعت عنه علیه
السلام»
و یا به من گفت «قال لی علیه
السلام»،
و پاسخ به این پرسشها با مطالعه دقیق
و شناخت کامل زمان حیات
زراره و ائمه معاصر وی میسر میگردد.
اگر چه در کوفه خاندانهایی که به عنوان خاندانهای علمی به شمار میرفتند، بیشمار بودند،
و در واقع کوفه حوزه فراگیری علوم اهل البیت (علیهم
السلام) به شمار میرفته، به شکلی که مؤلف کتاب «
تاریخ الکوفه» متذکر نام بیش از بیست خاندان از آنها میشود، ولی خاندان اعین بزرگترین
و با شکوهترین آنان به شمار میآیند.
خاندانهای علمی ساکن کوفه عبارتند از:
۱-
آل ابی الجعد؛ رافع الغطفانی الاشجعی.
۲- آل ابی الجهم؛ القابوسی اللخمی من ولد قابوس بن النعمان بن المنذر.
۳-
آل ابیرافع.
۴-
آل ابی ساره.
۵-
آل ابی شعبه الحلبیون.
۶-
آل ابی صفیه،
و اسم ابی صفیه؛ دینار
و هو ابوثابت المعروف بابی حمزه الثمالی الکوفی.
۷-
آل اعین.
۸-
آل حیان التغلبی مولی بنی تغلب.
۹-
آل نعیم الازدی الغامدی.
۱۰-
آل ابی اراکه مولی کنده البجلی،
و اسم ابی اراکه میمون.
۱۱- بنوالحر الجعفی والحر هذا مولی جعفی.
۱۲- بنوالیاس البجلی.
۱۳- بنو عبدربه بن ابی میمونه بن یسار الاسدی.
۱۴-
بنو ابی سبره. ۱۵- بنو سوقه.
۱۶-
بنو نعیم الصحاف.
۱۷-
بنوعطیه.
۱۸- بنو رباط، اهل بیت کبیر من بجیل، او من موالیهم.
۱۹- بنو فرقد.
۲۰- بنو دراج.
۲۱- بنو عمار البجلی الدهنی مولاهم.
این خاندانها که نویسنده «تاریخ الکوفه» نامشان را ثبت کرده است تنها خاندانهایی هستند که بهرهای از علوم صادق آل محمد (صلیاللهعلیه
وآله
وسلّم) داشتهاند.
که یا همزمان
زراره بودهاند،
و یا اندکی پس از وی درخشیدهاند. این خاندانها، توفیق خویش را در این زمینه بیشتر مدیون مدت اقامت امام صادق (علیه
السّلام) در کوفه هستند، زیرا؛ آن حضرت در زمان
ابوالعباس سفاح در کوفه اقامت گزید.
اگر چه این مدت بیش از دو سال به طول نینجامید ولی منشا خیر
و برکات فراوانی برای مردم
عراق گردید. تا آنجا که بعدها حسن بن علی بن زیاد وشاء بجلی به ابن عیسی قمی گفت:
دیدم در این مسجد
مسجد کوفه نهصد عالم را که هر کدامشان میگفت: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد (علیه
السلام).
چیزی که
زراره را از دیگران ممتاز مینمود
و حلقه درسی وی را در کوفه شکوه میبخشید، آگاهی وی به بیش از هزاران حدیثی بود که از امام باقر (علیه
السلام) فرا گرفته بود،
و این خود بالاترین امتیاز برای وی محسوب میشد، اگر بر این باور باشیم که آنچه نویسنده «تاریخ الکوفه» متذکر شد، صددرصد دقیق
و متقن باشد که تمامی این خاندانهای علمی روات احادیث امام صادق (علیه
السّلام) بودهاند
بنابراین باید
زراره یکی از پیشاهنگان تاسیس حوزه علوم باقری در کوفه بوده باشد
و برهمین اساس است که معلوم میگردد، وی قبل از سفر حضرت صادق (علیه
السّلام) به کوفه (بین سالهای ۱۳۲ تا ۱۳۶) حوزه درسی داشته است چون عمدتا خاندانهای علمی
و افرادی که در کوفه حوزه درسی داشتهاند جزو روات احادیث امام صادق (علیه
السّلام) بودهاند، در حالی که
زراره قبل از ایشان، روایتگر احادیث امام باقر (علیه
السّلام) نیز بوده است،
و همین امر باعث پیشگامی وی در تاسیس حوزه درسی در کوفه شده است.
در مورد گستردگی مجلس درس وی باید متذکر شویم که حداقل نود
و شش نفر از
زراره روایت کردهاند که ما در پایان نام آنها را یاد خواهیم کرد.
و اما در مورد آراستگی حوزه درسی ایشان باید گفت: جمیل بن دراج در زمان خودش از فقها بهشمار میرفت در پاسخ محمد بن ابی عمیر که از وی سؤال میکند. مجلستان چه نیکو
و محفلتان چه آراسته است، میگوید: «به خدا سوگند ما، در کنار
زراره همانند کودکان هستیم در مقابل معلم.»
کلماتی که جمیل بن دراج راجع به آراستگی محفل درس
زراره بیان داشته دست کم مشتمل بر دو نکته اساسی است:
۱- این که
زراره قبل از آن تاریخ در کوفه حوزه درسی داشته است
و کسانی در جلسات درسی وی حاضر میشدهاند.
۲- این که سطح آگاهی
و دانش
زراره آن قدر بالا بوده است، که افرادی چون جمیل بن دراج خود را چونان کودکی بیسواد در برابر کوهی از علم
و دانش میدیدهاند.
در پایان این بحث صورت نام شاگردان
زراره خواهد آمد،
و منظور از «شاگردان» کسانی هستند که از وی نقل حدیث کردهاند، هر چند شاگرد امام باقر
و صادق (علیهما
السّلام) نیز بودهاند، وگرنه مشکل خواهد بود که بگویم افرادی همچون هشام بن حکم از شاگردان
زراره بودهاند.
اساس نامهای شاگردان
زراره را به ترتیب تعداد حدیثی که از وی نقل کردهاند خواهیم آورد:
۱-
حریز بن عبدالل ه حزیر. ۲-
عبدالله بن بکیر. ۳-
عمر بن اذینه. ۴-
موسی بن بکر. ۵- جمیل بن دراج. ۶-
علی بن رئاب. ۷- ابان. ۸- جمیل. ۹-
ابان بن عثمان. ۱۰-
ثعلبه بن میمون. ۱۱-
عبدالله بن مسکان. ۱۲-
مثنی الحناط. ۱۳- مثنی. ۱۴-
محمد بن حمران. ۱۵-
حماد بن عثمان. ۱۶- هشام بن
سالم. ۱۷- حماد. ۱۸- ربعی بن عبدالله. ۱۹- ابی جمیله. ۲۰- محمد بن علی الحلبی. ۲۱- اسحاق بن عبدالعزیز. ۲۲- قاسم بن عروه. ۲۳- درست الواسطی. ۲۴- داود بن سرحان. ۲۵-
خالد بن نجیح. ۲۶- اسماعیل بن جابر. ۲۷-
حماد بن عیسی. ۲۸-
صفوان. ۲۹- مسمع بن عبد الملک کردین. ۳۰- علی بن سعید. ۳۱- علی بن عطیه. ۳۲-
هشام بن حکم. ۳۳- یونس. ۳۴- ابن نویه. ۳۵- ابوجعفر احول. ۳۶- ابراهیم بن عبدالحمید. ۳۷-
حسن بن موسی. ۳۸- حسین بن عثمان. ۳۹- داود عجلی. ۴۰- صالح. ۴۱- عبدالعزیز بن حسان. ۴۲- علی بن عقبه. ۴۳- فراش. ۴۴- فضیل. ۴۵- مثنی بن عبدالسلام. ۴۶- محمد بن سماعه. ۴۷- محمد بن عطیه. ۴۸- معاویه بن وهب. ۴۹- هیثم بن حفص. ۵۰- ابن ابی قره. ۵۱- ابن ابی لیلا. ۵۲- ابن رباط. ۵۳- ابوعیینه. ۵۴- ابی بصیر. ۵۵- ابی زیاد الهندی. ۵۶- ابی الهیثم. ۵۷- ابی ایوب خزار. ۵۸- ابان الاحمر. ۵۹- ابان بن تغلب. ۶۰- ابراهیم بن عمر. ۶۱- اسماعیل البصری. ۶۲- اسماعیل بن فراش. ۶۳-
بکیر بن اعین. ۶۴- جمیل بن صالح. ۶۵- حسن بن عبدالملک. ۶۶- حسن بن عطیه. ۶۷- حسن بن علی. ۶۸- حسینبن احمد المنقری. ۶۹- حسین بن موسی. ۷۰-
حمادبن ابی طلحه. ۷۱-
حمران بن اعین. ۷۲- حنان. ۷۳-
رومی بن زراره. ۷۴- سیف التمار. ۷۵- عبدالله. ۷۶- عبدالله بن ابی یعفور. ۷۷- عبدالله بن محمد. ۷۸- عبدالله بن یحیی کاهلی. ۷۹- عبدالحمید الطائی. ۸۰- عبدالرحمان بن حجاج. ۸۱- عبدالرحمان بن یحیی. ۸۲- عبدالعزیز عبدی. ۸۳- عبدالکریم. ۸۴- عثمان. ۸۵- عبید. ۸۶- عبید بن
زراره. ۸۷- عقبه بن خالد. ۸۸- علی بن حدید. ۸۹- علی بن جعفر حضرمی. ۹۰- علی بن حمزه. ۹۱- عیسی بن ابی حمزه. ۹۲- فضاله بن ایوب. ۹۳- قاسم بن محمد. ۹۴- مثنی بن ولید. ۹۵- محبوب بن شهاب. ۹۶- محمد بن حسن. ۹۷- محمد بن حمران. ۹۸- محمد بن
مسلم. ۹۹- معاذ. ۱۰۰- یحیی بن مثنی. ۱۰۱- یعقوب.
در میان نامهای روایتگران از
زراره تعدادی از آنها به نظر شخص واحد جلوه میکنند،
و ممکن است گمان شود، نام یک فرد دو یا چند بار تکرار شده است ولی چنین نیست، مخصوصا زمانی که تنها در سلسله سند حدیث آمده باشد چون این نامها مردد بین دو تا سه راوی است. از اینرو این نامها را در جاهایی که بدون پسوند یاد شده است ما نیز بدون پسوند یاد کردیم
و چنین است در جاهایی که با پسوند ذکر شده است. هر چند در بعضی موارد احتمال یکی بودن بعضی از نامها نیز میرود.
زراره، شش پسر داشته است:
رومی و عبداللّه ـ که از راویان ثقهاند ـ
و حسن و حسین که از
اصحاب امام صادق (علیه
السّلام) بودهاند.
در تاریخ وفات این مرد بزرگ، اختلافنظر وجود دارد:
برخی از محدثان، سال ۱۵۰ هـ. را تاریخ رحلت
زراره دانستهاند، اما بیشتر دانشمندان، سال ۱۴۸ هـ. ـ بعد از ارتحال امام صادق (علیه
السّلام) به فاصله دو ماه یا کمتر ـ را ثبت کردهاند
و میگویند
زراره در بستر
بیماری بود که امام صادق (علیه
السّلام) جهان را بدرود گفت
و به همان مرض هم از
دنیا رفت.
براى آگاهى بیشتر درباره او به این منابع رجوع کنید:
سایت علما و عرفا، برگرفته از مقاله «زندگینامه زراره»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۲. سایت اندیشه قم سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصحاب اجماع (قسمت اول)»، تاریخ بازیابی ۲۳/۱۱/۹۵.