رُکوب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رُکوب ( به ضم راء) از
واژگان قرآن کریم و به معنای
سوار شدن است.
مشتقات
رُکوب که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
الرَّكْبُ (به فتح راء مشدد و سکون کاف) به معنی سواران،
رُكْبان (به ضم راء) جمع راكب به معنی سواره،
رِكاب (به كسر راء) به معنی شتر،
رَكُوب (به فتح راء) مبالغه و شتر سوارى و به معنى مركوب،
رَكِب (به فتح راء و کسر کاف) به معنی سوار شدن،
رَكَّبَكَ (به فتح راء و کاف) به معنی ترکیب،
مُتَراكِب (به ضم میم و فتح تاء) به معنی قرار گرفتن بعضی بر روی بعضی است.
رُكوب به معنای سوار شدن است.
راغب گويد: ركوب در اصل، بودن
انسان است در پشت حيوانى و گاهى به
کشتی نشستن اطلاق میشود.
جوهری از
ابن سکّیت نقل كرده:
راكب فقط به شتر سوار اطلاق میشود و به
اسب سوار و
خر سوار فارس گفته میشود.
راغب گويد:
راكب در عرف مختص به
شتر سوار است.
رَكْب جمع راكب است در
اقرب شتر سواران گفته است.
رِكاب (به كسر راء) : در اقرب گويد: رِكاب شتر و مفرد آن راحله است.
به مواردی از
رُكوب که در
قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ) (هنگامى كه سوار بر كشتى مىشوند، خدا را با اخلاص مىخوانند.)
(وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ) «و آنها در كناره دور وادى بودند و سواران پائينتر از شما بودند.»
مراد از ركب كاروان
ابوسفیان است و شايد به واسطه شتر سوار بودن ركب گفته شده است.
(فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً) «اگر ترسيديد،
نماز بخوانيد در حالی كه پياده يا سوارها هستيد.»
رُكْبان جمع راكب است.
(فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ) یعنی «بر آن اسبى و شترى نتاختيد.»
مراد از رِكاب در آيه شتر است.
(وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ) رَكوب در آيه به معنى مركوب است. يعنى: «
چهارپایان را براى آنها رام كرديم مركوبشان از آنهاست و از آنها میخورند.»
رَكُوب (به فتح راء) مبالغه و شتر سوارى و به معنى مركوب است.
(حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ ...) (تا آنكه سوار كشتى شدند.)
ركوب در آيه در سوار شدن به
کشتی به كار رفته است.
(يا بُنَيَ ارْكَبْ مَعَنا) (پسرم! همراه ما سوار شو)
ركوب در آيه در سوار شدن به
کشتی به كار رفته است.
(فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ) ( و در هر صورتى كه خواست تو را تركيب نمود.)
تركيب، گذاشتن اجزاء شىء بعضى بر بعضى است. صورت و شكل ظاهرى انسان در اثر بودن بعضى از اعضاء بر بعضى است.
(نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً) (و از آنها دانههاى متراكم خارج ساختيم.)
«دانههایی كه بعضى بر بالاى بعضى است.»
(لَتَرْكَبُنَ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ) «از حالى به حالى میافتيد و از درجهاى به درجهاى بالا میرويد.»
ظاهرا مراد اطوار
حیات و
مرگ و
بعث است. مثل
(وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رکوب»، ج۳، ص۱۱۷.