رَسّ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رَسّ (به فتح راء و تشدید سین) از
واژگان قرآن کریم و مراد از آن محلى است كه قومى به آن نسبت داده شدهاند.
رَسّ در لغت به معنى اثر جزئى و اول تب و دفن مرده و غيره آمده است ولى ملاحظه آيه نشان میدهد كه مراد از آن در قرآن كريم محلى است كه قومى بدان نسبت داده شدهاند.
(وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً) (همچنين قوم عادو ثمود و اصحاب رسّ
[گروهى كه
درختان صنوبر را مىپرستيدند
] و اقوام بسيارى را كه در اين ميان بودند، هلاک كرديم.)
(كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِ وَ ثَمُودُ) (پيش از آنان قوم نوح و «اصحاب رسّ»
[قومى كه در يمامه زندگى مىكردند و پيامبرى به نام حنظله داشتند
] و قوم ثمود پيامبرانشان را تكذيب كردند)
در
نهج البلاغه خطبه ۱۸۲ آمده :
«أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ» (اصحاب شهرهای «رس»، همانها که
پیامبران را کشتند کجایند؟)
(شرحهای خطبه:
)
از فرمايش
امام (علیهالسّلام) به دست میآيد كه شهرهائى بوده به نام شهرهاى رسّ كه مردم آنها پيامبرانشان را كشتهاند.
از دو آيه فوق كه اصحاب رسّ در رديف اهل
عذاب از
عاد و
ثمود نقل شده به دست میآيد كه آنها در اثر عذاب آسمانى هلاک شده و از بين رفتهاند و ما بعد آيات درباره هلاكت آنها صريح است.
به نظر میآيد مراد از رسّ رودخانه ارس فعلى است كه در شمال آذربايجان بطول ۸۰۰ كيلومتر از كوههاى ارض
روم در
ترکیه سرچشمه گرفته پس از عبور از دشت مغان برود كورا متصل میگردد و به
دریای خزر میريزد. قسمت عمده آن مرز
ایران و
شوروی است.
در قسمتى از كرانههاى اين رود بزرگ، تمدنى وجود داشته كه فعلا از بين رفته است و مدائن رسّ در نهج البلاغه عبارت از همان تمّدن و شهرهاست.
محمد عبده در شرح جمله فوق از نهج البلاغه تصريح كرده كه مراد از رسّ رود ارس فعلى در آذربايجان است. در
صافی از قمى نقل كرده رسّ نهرى است در ناحيه آذربايجان.
در
المیزان از
عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) از على (عليهالسّلام) حديثى را بدين صورت تلخيص كرده كه: اصحاب رسّ
درخت صنوبر را
عبادت میكردند و به آن شاه
درخت میگفتند آن را
یافث پسر
نوح در كنار چشمهای كه به آن روشن آب میگفتند كاشته بود. آن قوم را دوازده شهر بود در كنار نهری که آن را رسّ میگفتند نام آن شهرها عبارت بود از آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار، فروردين، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تير، مهر، شهريور.
عجم نام ماههاى خود را از نام آن شهرها گرفته است.
در هر شهر از آن
صنوبر دانهاى كاشته و آب چشمه فوق را بر آن جارى كردند آب آن چشمه را بر خود و
چهارپایان تحريم كردند و هر كه از آن چشمه میخورد میكشتند و عقيده داشتند آن چشمه زندگى خدايان است و كسى حق ندارد از حيات خدايان كسر كند.
در هر شهر براى خود عيدى قرار دادند، روز عيد كنار آن
صنوبر رفته مراسم و قربانى به راه میانداختند آنگاه گوشت
قربانی را در آتشى میانداختند و وقت ارتفاع
دود آن، به
درخت سجده میكردند و تضرّع و ناله مىنمودند ... اين بود عادت آنها در شهرها و چون وقت عيد شهر بزرگشان فرا میرسيد و در آن پادشاهشان به نام اسفندار سكونت داشت اهل شهر ها به آنجا آمده دوازده روز عيد میگرفتند ...
خداوند پيامبرى بر آنها مبعوث كرد به او
ایمان نياوردند. وى
دعا كرد
درخت صنوبر خشكيد، اين عمل را سخت ناپسند شمردند ... تصميم به
قتل پيامبر گرفتند، چاهى كنده وى را در آن افكنده و سر آن را گرفتند پيوسته ناله او مىشنيدند كه فوت شد پس از اين كار خداوند عذابى فرستاد و همه را از بين برد.
مشروح اين حديث در
تفسیر برهان از مرحوم
صدوق و نيز در صافى از عيون اخبار نقل شده
و نيز در برهان و صافى نقل شده از جمله كارهاى ناپسند اصحاب رسّ
مساحقه زنان بود
، ايضا حديث فوق را محمد عبده در شرح نهج البلاغه از
سید رضی از على (عليهالسّلام) نقل كرده است.
طبرسی از
عکرمه نقل كرده: رسّ چاهى است كه آنها پيامبر خود را در آن دفن كردند. از وهب نقل كرده اصحاب رسّ،
قوم شعیب است و ايضا گفتهاند شهرى است در
یمامه و چاهى در
انطاکیه و از
حضرت صادق (علیهالسّلام) آورده كه زنان اصحاب رسّ اهل مساحقه بودند.
ناگفته نماند شايد مراد از
مجوس كه در
آیه ۱۷ سوره حج آمده اصحاب رسّ باشند و يا مجوس از اخلاف آنها باشد.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رسّ»، ج۳، ص۸۸.