روایت ینام رسولالله بین علی و عائشه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از شبهاتی که
اهلسنت به
شیعه وارد میکند این است که میگویند طبق روایتی که در کتابهای مختلف
شیعه وجود دارد، در مسافرتی علی (رضیاللهعنه) با
عائشه در زیر یک لحاف خوابیدهاند
، از طرف دیگر خود شیعه نقل کردهاند که اگر دو نفر
نامحرم را زیر یک لحاف پیدا کردید، او را صد ضربه شلاق بزنید: اذا وجد الرجل و المراة فی لحاف واحد، جلدا مائة جلدة.
شما شیعهها با نقل این روایات هم به علی (رضیاللهعنه) توهین کردهاید هم به یکی از همسران رسول خدا. در ادامه با نقل اصل روایت و بررسی آن پاسخهایی به شبهه میدهیم.
اصل روایت مورد استناد این خواننده گرامی در
کتاب سلیم بن قیس هلالی است که
مرحوم طبرسی و
علامه مجلسی (رضواناللهتعالیعلیهما) نیز از همین کتاب این روایت را نقل کردهاند:
قَالَ اَبَانٌ: قَالَ سُلَیْمٌ: سَاَلْتُ الْمِقْدَادَ عَنْ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالَ: کُنَّا نُسَافِرُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَبْلَ اَنْ یَاْمُرَ نِسَاءَهُ بِالْحِجَابِ وَهُوَ یَخْدُمُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَیْسَ لَهُ خَادِمٌ غَیْرُهُ وَکَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لِحَافٌ لَیْسَ لَهُ لِحَافٌ غَیْرُهُ وَمَعَهُ عَائِشَةُ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَنَامُ بَیْنَ عَلِیٍّ وَعَائِشَةَ لَیْسَ عَلَیْهِمْ لِحَافٌ غَیْرُهُ فَاِذَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ مِنَ اللَّیْلِ یُصَلِّی حَطَّ بِیَدِهِ اللِّحَافَ مِنْ وَسَطِهِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ عَائِشَةَ حَتَّی یَمَسَّ اللِّحَافُ الْفِرَاشَ الَّذِی تَحْتَهُمْ وَیَقُومُ رَسُولُ اللَّهِ فَیُصَلِّی فَاَخَذَتْ عَلِیّاً (علیهالسّلام) الْحُمَّی فَاَسْهَرَتْهُ فَسَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بِسَهَرِهِ فَبَاتَ لَیْلَهُ
مَرَّةً یُصَلِّی وَمَرَّةً یَاْتِی عَلِیّاً (علیهالسّلام) یُسَلِّیهِ وَیَنْظُرُ اِلَیْهِ حَتَّی اَصْبَحَ فَلَمَّا صَلَّی بِاَصْحَابِهِ الْغَدَاةَ قَالَ: اللَّهُمَّ اشْفِ عَلِیّاً وَعَافِهِ فَاِنَّهُ قَدْ اَسْهَرَنِی مِمَّا بِهِ مِنَ الْوَجَعِ فَعُوفِیَ فَکَاَنَّمَا نَشَطَ مِنْ عِقَالٍ مَا بِهِ مِنْ عِلَّة....
ابان از سلیم نقل میکند که گفت: از
مقداد درباره
علی (علیهالسّلام) سؤال کردم. او گفت: ما با
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
مسافرت میرفتیم و این قبل از آن بود که به همسرانش دستور
حجاب دهد. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) خدمتگزاری آن حضرت را انجام میداد و خادمی غیر از او نداشت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقط یک لحاف داشت و
عایشه همراه او بود. حضرت بین علی و عایشه میخوابید و هر سه یک لحاف بیشتر نداشتند.
هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شب برای
نماز برمیخواست وسط لحاف را بین او و عایشه پائین میآورد بطوری که لحاف به بستری که زیرشان بود میرسید، و حضرت برمیخاست و نماز میخواند.
یک شب علی (علیهالسّلام) را
تب گرفت و او را بیدار نگه داشت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم بخاطر بیداری او بیدار ماند، و آن شب را به صبح آورد در حالی که گاهی نماز میخواند و گاهی نزد علی (علیهالسّلام) میآمد و او را آرام میکرد و به او نگاه مینمود، تا صبح شد. وقتی
نماز صبح را با اصحابش خواند عرض کرد: «خدایا علی را
شفا بده و عافیت عنایت فرما، او از دردی که داشت مرا بیدار نگه داشت». امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) عافیت پیدا کرد بهطوری که از ناراحتی کاملا راحت شد....
در پاسخ به این شبهه باید به چند نکته اساسی توجه کرد:
زبیر بن عوام، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و یکی از همسرانش زیر یک لحاف:
اولاً: عین همین روایت در کتابهای اهلسنت از زبیر
بن عوام نقل شده است که همراه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یکی از همسرانش در زیر یک لحاف خوابیده است.
این روایت از نظر سندی هیچ اشکالی ندارد و
حاکم نیشابوری آن را تصحیح کرده است. وی در
المستدرک علی الصحیحین مینویسد:
حدثنا ابو العباس محمد
بن یعقوب ثنا محمد
بن سنان القزاز ثنا اسحاق
بن ادریس ثنا محمد
بن حازم ثنا هشام
بن عروة عن ابیه عن عبدالله
بن الزبیر عن ابیه قال: ارسلنی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی غداة باردة فاتیته وهو مع بعض نسائه فی لحافه فادخلنی فی اللحاف فصرنا ثلاثة... هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.
عبدالله بن زبیر از پدرش نقل کرده است که: رسول خدا در شب بسیار سردی مرا خواست، وقتی رفتم او با یکی از همسرانش در زیر لحاف بود، پس مرا نیز در زیر لحاف جا دادند و ما در زیر لحاف سه نفر شدیم.
این روایت سندش صحیح است؛ ولی
بخاری و
مسلم نقل نکردهاند.
زبیر و یکی از اصحاب و رسول خدا و
ام سلمه زیر یک لحاف:
اسحاق بن راهویه با
سند صحیح از زبیر
بن عوام نقل میکند که او و یکی از اصحاب به همراه پیامبر و امالمؤمنین امسلمه زیر یک لحاف خوابیدهاند:
۱۶۴ - ۱۹۷۷ اخبرنا روح
بن عبادة نا حماد
بن سلمة عن هشام
بن عروة عن ابیه ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعث لیلة الاحزاب الزبیر ورجلا آخر فی لیلة فقال قرة فنظروا ثم جاءوا ورسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی مرط لام سلمة فادخلهما فی المرط التزق رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بام سلمة.
هشام بن عروه از پدرش نقل میکند که در شب
جنگ احزاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زبیر و یکی از اصحابش را برای نگهبانی خواست! آنان رفتند و نگاه کردند و سپس آمدند؛ در حالی که رسول خدا و امسلمه در زیر لحاف بودند؛ پس آن دو نفر را نیز زیر لحاف جا دادند و خود آن حضرت خود را به امسلمه چسباند.
وقتی عین همین روایت با سند صحیح در کتابهای اهلسنت نقل شده است، چرا
اهلسنت به خاطر همان روایت به
شیعیان ایراد میگیرند و این همه تبلیغات به راه میاندازند؟
ثانیاً: این قضیه قبل از نزول
آیه حجاب بوده است؛ چنانچه در اصل روایت اینمطلب تصریح شده است:
قَبْلَ اَنْ یَاْمُرَ نِسَاءَهُ بِالْحِجَابِ....
بنابراین اشکالی متوجه آن حضرت نیست.
از طرف دیگر طبق نقل بزرگان اهلسنت
خلیفه دوم قبل از نزول آیه حجاب با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و عائشه سر یک سفره نشستند و هنگام خوردن غذا دست عمر دست عائشه را لمس کرد.
محمد بن اسماعیل بخاری، صاحب
صحیح در کتاب الادب المفرد مینویسد:
حدثنا الحمیدی قال حدثنا سفیان عن مسعر عن موسی
بن ابی کثیر عن مجاهد عن عائشة رضی الله عنها قالت: کنت آکل مع النبی صلی الله علیه وسلم حیسا فمر عمر فدعاه فاکل فاصابت یده اصبعی. فقال: حس لو اطاع فیکن ما راتکن عین فنزل الحجاب.
مجاهد از
عائشه نقل کرده است که گفت: من با
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غذا میخوردیم که عمر از آنجا گذشت، رسول خدا او را (برای خوردن غذا) دعوت کرد، در هنگام خوردن غذا دست او به انگشتان من اصابت کرد، سپس عمر گفت: اگر تو (پیامبر خدا) از من درباره زنانت اطاعت میکردی، هیچ چشمی آنان را نمیدید؛ پس آیه حجاب نازل شد.
و
طبرانی در معجم اوسط نقل میکند: حدثنا ابراهیم
بن بندار الاصبهانی قال حدثنا محمد
بن ابی عمر العدنی قال حدثنا سفیان عن مسعر عن موسی
بن ابی کثیر عن مجاهد عن عائشة قالت: کنت آکل مع النبی صلی الله علیه وسلم حیسا فی قعب فمر عمر فدعاه فاکل فاصابت اصبعه اصبعی. فقال حس اوه اوه لو اطاع فیکن ما راتکن عین فنزلت آیة الحجاب.
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: رواه الطبرانی فی الاوسط ورجاله رجال الصحیح غیر موسی
بن ابی کثیر وهو ثقة.
این روایت را طبرانی در معجم اوسط نقل کرده و راویان آن، راویان صحیح بخاری هستند؛ غیر از موسی
بن ابی کثیر که او نیز مورد اعتماد است.
و
سیوطی مینویسد:
واخرج الطبرانی بسند صحیح عن عائشة قالت: کنت آکل مع النبی...
طبرانی با سند صحیح از عائشه نقل کرده است که گفت: من با رسول خدا در حال خوردن غذا بودیم که...
و طبق روایت دیگری که بخاری با آب و تاب فراوان نقل و آن را از فضائل بینظیر خلیفه دوم بهشمار آورده، خلیفه دوم به زنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نگاه میکرده و سبب آزار و
اذیت آنها میشده است:
عَنْ هِشَامٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَائِشَةَ، رضی الله عنها، قَالَتْ خَرَجَتْ سَوْدَةُ بَعْدَ مَا ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا، وَکَانَتِ
امْرَاَةً جَسِیمَةً لاَ تَخْفَی عَلَی مَنْ یَعْرِفُهَا، فَرَآهَا عُمَرُ
بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ یَا سَوْدَةُ اَمَا وَاللَّهِ مَا تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا، فَانْظُرِی کَیْفَ تَخْرُجِینَ، قَالَتْ فَانْکَفَاَتْ رَاجِعَةً، وَرَسُولُ اللَّهِ، صلی الله علیه وسلم، فِی بَیْتِی، وَاِنَّهُ لَیَتَعَشَّی. وَفِی یَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنِّی خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِی فَقَالَ لِی عُمَرُ کَذَا وَکَذَا. قَالَتْ فَاَوْحَی اللَّهُ اِلَیْهِ ثُمَّ رُفِعَ عَنْهُ وَاِنَّ الْعَرْقَ فِی یَدِهِ مَا وَضَعَهُ فَقَالَ «اِنَّهُ قَدْ اُذِنَ لَکُنَّ اَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِکُنَّ».
پس از واجب شدن
حجاب،
سوده همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای انجام کاری از منزل خارج شد و چون زن تنومندی بود، شناخته میشد،
عمر بن خطاب او را دید و گفت: ای سوده از نظر و نگاه ما مخفی نمیمانی، مواظب باش که چگونه بیرون میروی، سوده برگشت، در آن لحظه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اتاق من مشغول غذا خوردن بود، سوده وارد شد و گفت: ای پیامبر خدا! از منزل برای کاری بیرون رفتم و عمر به من چنین و چنان گفت. پیک
وحی نازل شد، رسول خدا فرمود: به شما اجازه داده شده که برای برآوردن امور و انجام حاجات از منزل خارج شوید.
و در روایت دیگر نقل میکند: حدثنا اِسْحَاقُ اخبرنا یَعْقُوبُ
بن ابراهیم حدثنا
ابی عن صَالِحٍ عن
بن شِهَابٍ قال: اخبرنی عُرْوَةُ
بن الزُّبَیْرِ اَنَّ عَائِشَةَ رضی الله عنها زَوْجَ النبی صلی الله علیه وسلم قالت: کان عُمَرُ
بن الْخَطَّابِ یقول لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: احْجُبْ نِسَاءَکَ قالت: فلم یَفْعَلْ وکان اَزْوَاجُ النبی صلی الله علیه وسلم یَخْرُجْنَ لَیْلًا الی لَیْلٍ قِبَلَ الْمَنَاصِعِ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ وَکَانَتْ
امْرَاَةً طَوِیلَةً فَرَآهَا عُمَرُ
بن الْخَطَّابِ وهو فی الْمَجْلِسِ فقال: عَرَفْتُکِ یا سَوْدَةُ! حِرْصًا علی اَنْ یُنْزَلَ الْحِجَابُ قالت: فَاَنْزَلَ الله (عزّوجلّ) آیَةَ الْحِجَابِ.
عروه از عائشه نقل کرده است که گفت: عمر
بن الخطاب به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگفت: زنانت را بپوشان؛ ولی رسول خدا گوش نکرد، زنان رسول خدا شبانه برای انجام کارهائی بیرون میرفتند، سوده همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از منزل خارج شد و چون زن تنومندی بود، شناخته میشد، عمر
بن خطاب او را دید و گفت: ای سوده من تو را شناختم. این کار عمر به این خاطر بود که خیلی دوست داشت آیه حجاب نازل شود، عائشه گفت: پس از آن آیه حجاب نازل شد.
اگر خوابیدن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) با عائشه در زیر یک لحاف، عیب محسوب شود، نگاه کردن به همسران رسول خدا و شرمنده کردن آنان و نیز لمس کردن دست عائشه، عیب بسیار بزرگتری است.
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) پاکتر از آن است که احدی کوچکترین شکی نسبت به آن حضرت بنماید و چه کسی آگاهتر از رسول خدا نسبت به امیرمؤمنان (علیهالسلام)؟!
جالب این است که عمر
بن الخطاب اعتقاد داشته که رسول خدا هر فاجری را به خانه خود راه میداده و آنها با زنان پیامبر سخن میگفتهاند.
بخاری به نقل از عمر
بن الخطاب مینویسد:
قلت یا رَسُولَ اللَّهِ لو اَمَرْتَ نِسَاءَکَ اَنْ یَحْتَجِبْنَ فانه یُکَلِّمُهُنَّ الْبَرُّ وَالْفَاجِرُ فَنَزَلَتْ آیَةُ الْحِجَابِ.
گفتم: ای رسول خدا! به زنان دستور بده که خود را بپوشانند؛ چرا که آنها با هر نیک و بدی گفتگو میکنند؛ پس از آن
آیه حجاب نازل شد.
حال از اهلسنت سؤال میکنیم که چطور شما وارد شدن هر فاجری را به درون خانه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عیب نمیدانید و آن را با افتخار از زبان عمر نقل میکنید؛ اما به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) که
قرآن کریم به پاک بودن او
شهادت داده است، ایراد میگیرید و آن را
توهین به رسول خدا میدانید؟
ثالثاً: بر فرض صحت روایت، روشن است که این روایت اعتماد کامل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) ثابت میکند. و این
اعتماد کاملا طبیعی است؛ چرا که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از نخستین روز ولادت تا آخرین لحظات عمر شریف پیامآور خدا، لحظهای از آن حضرت جدا نشده و تربیت شده مستقیم آن حضرت است.
به همین دلیل است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گاهی او را ملازم
حق و گاهی ملازم
قرآن معرفی میکند؛ چنانچه
هیثمی در
مجمع الزوائد مینویسد: وعن
ابی سعید یعنی الخدری قال: کنا عند بیت النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی نفر من المهاجرین والانصار فقال الا اخبرکم بخیارکم؟ قالوا: بلی. قال: الموفون المطیبون ان الله یحب الحفی. قال: ومر علی
بن ابی طالب فقال: «الحق مع ذا الحق مع ذا».
رواه ابویعلی ورجاله ثقات.
از
ابوسعید خدری نقل شده است که ما به همراه عدهای از
مهاجرین و
انصار در کنار خانه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودیم، آن حضرت فرمود: آیا میخواهید از بهترین فرد شما باخبرتان سازم؟ گفتیم: بلی، فرمود: کسانی که به عهد خود وفا میکنند و از بوی خوش استفاده میکنند، خداوند شخص مهربان را دوست دارد، ابوسعید گوید: در این هنگام علی
بن ابی طالب (علیهالسّلام) از آنجا عبور کرد، رسول خدا فرمود: حق با او است، حق با او است.
این روایت را ابویعلی نقل کرده و روات آن قابل اعتماد هستند.
و
حاکم نیشابوری به نقل از
ابی ثابت مولی
ابی ذر از
ام سلمه نقل میکند: سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول: «علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض». هذا حدیث صحیح الاسناد وابو سعید التیمی هو عقیصاء ثقة مامون ولم یخرجاه.
علی با قرآن است و قرآن با علی است و از هم جدا نمیشوند تا اینکه در کنار حوض نزد من آیند.
این روایت دارای سند صحیحی است و ابوسعید تیمی، نام او عقیصاء است و مورد اطمینان؛ اما این روایت را (بخاری و مسلم در صحاحشان) نیاوردهاند.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت:«رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ینام بین علی و عائشة» صحت دارد؟».