روابط سیاسی با آمریکا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با حکم انفصال "
دکتر مصدق" و انتصاب "سرلشگر زاهدی" در ۲۲ مرداد ۳۲ دورهای جدید برای
ایران رقم میخورد. و روابط جدیدی بین ایران و ایالات متحده
آمریکا به وجود آمد، که در این نوشتار به آنها پرداخته شده است.
زاهدی در زمان "رزمآرا" سمت کل ریاست شهربانی را داشت و در زمان مصدق جزء نمایندگان مجلس سنا و از جناح راست سیاست
ایران بود. زاهدی برای اینکه مجددا با کمونیستها روبرو نشود و وضع مانند زمان مصدق نباشد حزب توده را غیرقانونی اعلام کرد. بلافاصله در شهریور "آیزنهاور" رییس جمهور وقت
آمریکا یک کمک فوری ۴۵ میلیون دلاری برای تامین کسر بودجه به ایران تخصیص داد. پرداخت این کمک تا مدت سه سال بعد از سقوط مصدق به هر ماه پنج ماه پنج میلیون دلار ادامه داشت. از سوی دیگر کمک فنی "اصل چهار ترومن" نیز تا دو سال بعد از زمامداری زاهدی مانند دوره مصدق پرداخت میشد. بنابراین پس از سقوط مصدق که آمریکاییان نسبت به پرداخت وام تعلل کردند، آمریکاییها این بار ایران را تنها نگذاشتند و سعی کردند که ایران را از این ورشکستگی اقتصادی نجات دهند. پس از دریافت وام زاهدی نامهای به آیزنهاور مینویسد و اظهار میدارد که ایران برای انعقاد یک موافقتنامه درباره
نفت موافق است. یک هفته بعد ایالات متحده
آمریکا اعلام کرد که علاوه بر بیشتر از ۲۰ میلیون دلار که قبلا از طریق "اصل چهار" پرداخت شده بود، ۴۷ میلیون دلار به ایران وام میدهد. در ۱۷ اکتبر ۱۹۵۳ (۲۵ مهر ۳۲) وزارت خارجه
آمریکا اعلام کرد که "هربرت هوور" مشاور مخصوص از طرف
آمریکا برای یک ماموریت ویژه که مربوط به اختلافات نفتی ایران و
انگلیس میشود، به
تهران میآید. در بیانیه وزارت خارجه ذکر شده بود که "هوور" هیچگونه اختیاری برای مذاکره نداشته و هیچگونه پیشنهادی با خود همراه ندارد.
بالاخره مسئله نفت به این ترتیب حل میشود که قرارداد جدیدی برای ایجاد یک کنسرسیوم بینالمللی نفت منعقد گردد. کنسرسیوم مزبور متشکل از ۸ کمپانی بود که ۴۰ درصد سهام را "بریتیش پترولیوم" و ۳۵ درصد دیگر را پنج کمپانی آمریکایی و ۵ سهم را ۹ کمپانی آمریکایی دیگر دارا بودند. به این ترتیب اختلاف ایران با انگلیس با مداخله آمریکاییها این گونه حل میشود.
در اردیبهشت ۳۳ صندوق مشترک ایران و ایالات متحده
آمریکا به وجود میآید تا از طریق آن به توسعه اقتصادی و صنعتی ایران کمک شود. در همین سال واشنگتن اعلام میکند که ایالات متحده میتواند، ۱۲۷ میلیون دلار برای برنامه هفت ساله دوم ایران خرج کند و توصیه میکند که عملیات باید زیر نظر "ابوالحسن ابتهاج" هزینه شود. در این سالها چند موسسه نمونه آمریکایی؛ از جمله "انستیتو فرانکلین" تاسیس مامور میشوند تا به چاپ و انتشار آثار آمریکایی بپردازد؛ اما نه آثاری که جوانان را به سوی کمونیزم سوق دهد.
در فوریه ۱۹۵۵
ترکیه و
عراق، "پیمان بغداد" را امضا میکنند و در طی سال ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵ شوروی از
ترس اینکه ایران وارد این پیمان گردد، در ایران چندان فعالیتی نمیکند. در اردیبهشت ۳۴ سناتور "لیندون جانسون"
رهبر اکثریت سنای
آمریکا در کنفرانسی که در کاخ سفید ترتیب میدهد، جزئیات کمک
آمریکا به کشورهای مختلف را مطرح ساخت. این پیشنهاد قبلا توسط آیزنهاور پیشنهاد شده بود. طبق این طرح مبلغ کمک پیشنهادی برای ایران ۴۵ میلیون دلار بود که در اختیار ایران قرار داده شده بود. در ۱۵ مرداد ۳۴ بین ایران و
آمریکا یک قرارداد
دوستی و روابط اقتصادی و حقوقی و کنسولی در تهران امضا شد. مذاکرات این قرارداد از سال ۱۹۴۸ شروع شده بود. در آبان همین سال هیئت پارلمانی ایالات متحده مرکب از ۸ نفر که عضو کمیته روابط خارجی مجلس بودند به همراهی نماینده وزارت دفاع ایالاتمتحده وارد تهران شدند و با
شاه و زاهدی به مذاکره نشستند. در آبان همان سال قراردادی بین دولت ایران و
آمریکا در زمینه خرید کالا و وسایل کشاورزی از جانب ایران منعقد شد. همچنین در اسفند ۳۴ قرارداد ۵ ساله برای برنامه صنعتی
خوزستان بین ایران و متخصصین آمریکایی در تهران امضا شد. کمی بعد در ۱۶ فروردین ۳۵ زاهدی از سمت خود استعفا داد و جای خود را به حسین علا داد.
در طی زمامداری علاء ایالات متحده کمکهای اقتصادی خود را ادامه میدهد و نفوذ بیشتری را در ایران دارد. ضمنا در اسفند ۳۴ قراردادی بین ایران و ایالات متحده منعقد میگردد که طبق آن استفاده از انرژی اتمی را برای مقاصد صلحآمیز متذکر میشود. در این دوره ریچارد نیکسون معاون ریاست جمهوری
آمریکا در فروردین ۳۶ از ایران بازدید به عمل میآورد. علا به دلایلی که از عهده اجرای برنامهها برنیامد با مخالفت شدید مواجه شد و استعفا داد.
کمی بعد از نخستوزیری "منوچهر اقبال" در خرداد ۳۶ بین ایران و
آمریکا عهدنامه مودت و روابط اقتصادی و حقوقی به اجرا درآمد. طبق این قرارداد دولت ایران تعهد نمود که در صورت ملی شدن سرمایهها و یا صنایع آمریکایی در ایران دولت خسارت وارده به
آمریکا را جبران نماید. تقریبا یک ماه بعد نیز بین ایران و
آمریکا موافقتنامهای منعقد شد. این موافقتنامه درباره تجهیزات و مواد مربوط به کمک دفاعی متقابل بین ایران و
آمریکا میباشد. کمی بعد یک هیئت برجسته آمریکایی جهت شناخت موقعیت سیاسی و اقتصادی ایران وارد ایران شد و به موجب قراردادی که بین دو دولت منعقد گردید. سرمایهگذاران خصوصی آمریکایی به سرمایهگذاری در ایران تشویق و ترغیب شدند. در اسفند ۳۶ نماینده "چیسمانهاتانبانک" و "براداران لازارد" بانک توسعه صنعتی و بانک ایران و خاورمیانه را در ایران تاسیس کردند. بدین ترتیب در این سالها نمودار نفوذ
آمریکا در ایران به لحاظ مسائل سیاسی، اقتصادی و دفاعی از اوایل این دهه حالت صعودی به خود میگیرد و به همین ترتیب این صعود و افزایش از حالت دوستی تغییر مسیر میدهد و روز به روز امتیازات
آمریکا در ایران افزوده میشود. این سالها را میتوان یکی از پربارترین سالها برای
آمریکا دانست. به عبارت دیگر در زمان اقبال زمینه مهیا و آماده گشت تا نتایج بیشتری برای آنها به ثمر برسد.
سازمان امنیت و اطلاعات کشور (
ساواک) در سال ۱۳۳۶ ایجاد شد. پس از کودتا و حضور مستقیم امریکا در سیاست ایران و تصمیم بر اینکه ایران به عنوان پایگاه اصلی
آمریکا در منطقه باشد، به این امر توجه کردند و به سازمان دادن سیستم اطلاعاتی و امنیتی پرداختند. توجه آنها ابتدا معطوف به ایجاد سازمان قوی و فعال ضداطلاعات در ارتش شد و سپس به تاسیس ساواک پرداخته شد. در سال ۱۳۳۵ لایحه تشکیل ساواک توسط مجلس تصویب و در سال ۳۶ رسما تاسیس شد.
سازمان ساواک مامور سرکوب و مقابله با مخالفان رژیم و مبارزات سیاسی بود. این سازمان که در واقع اداره مرکزی سیا در خاورمیانه بود، تیمهای تعقیب و مراقبت متعدد داشت و به تدریج به یک سازمان مخوف تبدیل شد. ایالات متحده و سیا در تاسیس و سازماندهی آن نقش اساسی داشتند. یک سخنگوی کاخ سفید در همان سالها تایید نمود که ۱۷۵ ساواکی در حال حاضر مشغول گذراندن دوره تعلیماتی در مرکز سیا در "مکلین ویرجینیا" میباشند.
در دیماه ۳۸ اعلام شد که آمریکاییها پرداخت ۲۰ درصد کسر بودجه ایران را به عهده میگیرد. چند روز بعد؛ یعنی ۲۶ دی
اردشیر زاهدی به سمت سفیر جدید ایران در ایالات انتخاب میشود و رهسپار
آمریکا میگردد. انتخاب زاهدی را میتوان یکی از عوامل بسیار مهم حسن رابطه ایران و
آمریکا دانست. به سخن دیگر تغییر رابطه دوستانه را به یک دستوری محض در نتیجه فعالیتهای زاهدی میتوان دید. در ۲۱ ژانویه رییس اتحادیه مطبوعات
آمریکا "مونتگومری" وارد تهران میشود. این موضوع جامعه مطبوعات ایران را تحت تاثیر قرار داد و "روزنامه اطلاعات" مطالبی درباره گزارشگران مطبوعات آمریکایی مینویسد و اضافه میکند که اخباری که این گروه مینویسد، خلاف واقع است. این موضوع بالا میگیرد به نحوی که شاه، اول بهمن ۳۸ از مقالاتی که بر علیه ایران در پارهای از مطبوعات
آمریکا منتشر میشود، انتقاد میکند.
از دیگر مسائل دوره اقبال بازدید شاه از انگلیس و
آمریکا است. آیزنهاور نیز از ایران دیدار میکند و حمایت خود را نشان میدهد. دکتر اقبال همچنان بر سر کار است؛ اما اوضاع اقتصادی ایران به نحو شدیدی سخت و دشوار میشود. بنابراین دولت اقبال با مخالفت جمعی از نمایندگان ساقط میشود.
انتخاب کندی به ریاست جمهوری
آمریکا در آبان ۳۹ تکان شدیدی به رژیم ایران داد. رژیم کودتا با کمک جمهوریخواهان روی کار آمده بود. مادام که آیزنهاور زمام امور را در دست داشت آسوده خاطر بود، کمکهای نظامی و مالی
آمریکا به سوی ایران سرازیر بود و شاه به خودش اجازه میداد که با شورویها سرشاخ شود و حتی با آمریکاییها قرارداد دفاعی ببندد. همان طور که گفته شد همه چیز بر طبق دوستی و حمایت پیش میرفت؛ اما روی کارآمدن کندی همه معادلات را به هم میزد. او با سر دادن شعارهای آزادی، انتخابات، آزادی فعالیتهای سیاسی شاه را نگران کرده بود. دکتر "علی امینی" نیز که در سال ۳۷ به دنبال مصاحبهای در واشنگتن گفته بود که بهتر است درآمد کشورهای نفتخیز خاورمیانه در صندوقی جمعآوری و به نسبت جمعیت کشورهای مزبور بین آنان تقسیم شود،
غضب شاه را بر انگیخته بود و احضار شده بود. جریانات سیاسی با توجه به نقش علی امینی و ارتباطات او با پرزیدنت کندی منجر به جوی علیه شاه و به سود امینی شد. در اواخر اسفند ۳۹ کندی، "هریمن" نماینده ویژه خود را به تهران فرستاد تا به شاه بگوید که اصلاحات اجتماعی در ایران ضروری است. همچنین آنها برای شاه روشن ساخته بودند که امینی را بهترین گزینه برای انجام اصلاحات میدانند. در ۱۶ اردیبهشت "
شریف امامی" استعفا داد و علی امینی نخستوزیر شد. امینی در ابتدا یک وام ۷۵۰ میلیون دلاری از
آمریکا درخواست کرد که واشنگتن آن را موکول به اجرای اصلاحات ارضی کرد.
چهارمین سفر شاه به واشنگتن در اواخر فروردین ۴۱ در واقع بسیار حساس و سرنوشت ساز بود و در رویدادهای بعدی ایران تاثیر فراوان داشت؛ زیرا اصولا کندی از شاه و طرز
حکومت او خوشش نمیآمد؛ اما شاه، حفظ موقعیت خود را در گرو
مذاکره با کندی میدانست. کندی از شاه خواست بخشی از هزینههای نظامی خود را صرف بهبود وضع اقتصادی کشور کند و ارتش ۲۰۴ هزار نفری خود را در یک دوره دو یا سه ساله به ۱۵۰ هزار نفر کاهش دهد. پذیرفتن این پیشنهاد برای شاه بسیار دشوار بود؛ اما به ظاهر آن را پذیرفت. در عوض شاه از کندی خواست از حمایت علی امینی دست بکشد؛ چرا که اصلاحات امینی برای او اعتبار قابل ملاحظهای کسب کرده بود تا این حد که این موقعیت را داشت که شاه را به
مبارزه بطلبد. پس شاه زمینه برکناری او را فراهم نمود.
اما در این مبارزه ناتوانی امینی در رویارویی با نارضایتی طبقه متوسط که تجلی آن در دانشگاه تهران روی داد، نمایان شد. شاه دستور یک حمله نظامی به دانشگاه را داد و فجایعی را به بار آورد که به آمریکاییها بگوید آزادی مورد نظر شما به این اعتراضات میانجامد. چرا که شاه اجرای دموکراسی غربی را در کشورهایی مانند ایران غیر ممکن میدانست و کوششهای
آمریکا را در جهت بستن پر و بال خود میدانست.
شاه چند ماه بعد نسخهای را که کندی به عنوان نسخه اصلاحاتی برای کشورهای جهان سوم و
آمریکای لاتین تهیه کرده بود به عنوان "انقلاب سفید" اعلام کرد و "
اسدالله علم" را که مهرهای انگلیسی بود به جای امینی روی کار آورد و دوباره
آمریکا، شاه را به عنوان
دیکتاتور مصلح مورد حمایت قرار داد و به این نتیجه رسید که تاکید بیش از حد بر فضای باز سیاسی منافع آنها را تامین نمیکند.
در نتیجه آزادیهای سیاسی کوتاه مدت دوره شریف امامی و امینی جنبشهای ملی و مذهبی جدیدی آغاز شد که بیشتر خواست قانونی و علنی داشت؛ اما تنها حرکت گسترده ضد رژیم در پایان این دوره در سال ۴۲ به
رهبری امام خمینی آغاز شد که تا
قیام ۱۵ خرداد ادامه داشت.
با ترور کندی پیش از پایان دوره ریاست جمهوری، وی در سال ۴۲ "لیندون جانسون" جانشین او شد.
او همان دکترین کندی را دنبال کرد، با این تفاوت که نیروی نظامی کشورهای زیر سلطه را نیز در دستور کار خود قرارداد. روابط ایران و ایالاتمتحده در این دوره ابعاد بسیار گستردهای به خود گرفت. از این رهگذر در حالی که
آمریکا به شدت تمام، اجزای حکومت شاه را به زیر سلطه خود درمیآورد، وزارت دفاع این کشورها مدتها بود که ایران را برای اعطای مصونیت سیاسی به نظامیان آمریکایی مامور در ایران و وابستگانشان تحت فشار قرار داده بود. بنابراین در ۲۶ آبان ۴۲ دولت علم لایحه اعطای مصونیت قضایی نظامیان آمریکایی در ایران را به مجلس سنا تقدیم کرد؛ اما پس از آن لایحه از نخستوزیری برکنار شد و منصور به جای او نشست. منصور با پافشاری این لایحه را تصویب کرد و
آمریکا پس از تصویب اعطای مصونیت با پرداخت وام به ایران موافقت کرد.
اما کارشناسان آمریکایی خود متوجه میشدند، این روند به یک انقلاب گسترده منجر خواهد شد. "پرفسور کویلریانگ" وابسته سابق سفارت
آمریکا در تهران در گزارشی که به سمینار مشکلات معاصر ایران تسلیم کرده بود، گفته بود: «از سال ۳۲ به بعد به استثنای ۱۵ ماهی که حکومت در دست دکتر امینی بود، شاه همواره تمام امور کشور را در اختیار داشت و اکنون نیز حکومت ایران مسئلهای است، مربوط به شخص او و دیکتاتوری او... من ادعا نمیکنم که روزهای حکومت شاه به سر رسیده است؛ اما به درستی میتوان گفت که سالهای او شمرده شده است. یک قیام یا یک تصادم برای واژگون کردن این حکومت اجتنابناپذیر است. این واقعیت را نمیتوان منکر شد که تندروان چپ و راست دارند در ایران با هم متحد میشوند و نتیجه هر چه باشد به نفع
آمریکا نخواهد بود، بنابراین برمیگردیم به این که بایست برنامه و روش ما در ایران تغییر یابد.
مرگ نابهنگام "کندی" و حکومت "لیندون جانسون" سرآغاز بهبود روابط ایران و
آمریکا بود. "
محمدرضا شاه" در دوران حکومت "جانسون" دو بار در سالهای ۴۳ و ۴۷ به طور رسمی از ایالاتمتحده
آمریکا بازدید کرد و مورد استقبال قرار گرفت. به رغم گرمی روابط مابین "محمدرضا شاه" و "پرزیدنت جانسون" بین ایران و
آمریکا بر سر خرید جنگ افزار اختلاف نظرهایی وجود داشت، چرا که اشتهای شاه در انبار کردن سلاحهای مدرن پایانناپذیر بود.
از سوی دیگر در اواسط دهه ۴۰ دولت ایران با کنسرسیوم بر سر میزان سهمیه خرید نفت کشمکش پیدا کرد. شاه خواستار فروش هر چه بیشتر نفت و تحصیل
پول برای اجرای برنامههای مدرنیزه کردن کشور و نیز خرید جنگ افزار بود. سرانجام با مداخله دولت
آمریکا کمپانیهای آمریکایی با افزایش تولید و خرید نفت ایران موافقت کردند؛ ولی تحویل جنگ افزارهای آمریکایی به خصوص هواپیمای مدرن به علت مخالفت کنگره با بنبست روبهرو شد. در تابستان ۴۵ شاه به دوست قدیمیخود "روزولت" متوسل شد و در مذاکرات سه ساعته با او از روش آمریکاییها در بیتوجهی به خواستههایش گله کرد و گفت: از این که مانند بچههای مدرسه با او رفتار میشود، خسته شده است. سرانجام پس از مذاکرات طولانی و به رغم مخالفتهای چند تن از سناتورها که در راس آنها "ویلیام فولبرایت" رییس کمیته خارجی سنای
آمریکا قرار داشت، دولت "جانسون" با فروش دو اسکادران هواپیمای "اف ـ ۴" و جنگ افزارهای دیگر تحت شرایطی موافقت کرد. روابط جانسون و شاه نیز تا بدانجا رسید که جانسون در تاریخ ۲ ژوئن ۱۹۶۸ در نامهای به "آرمین مایر" سفیر ایالات متحده در ایران نوشت: «دوستی و همبستگی من با اعلی حضرت یکی از عوامل مسرتبخش دوران حکومتم بوده است.»
روابط شاه با ایالات متحده از نیمه دوم دهه ۱۹۶۰ به تدریج توسعه و تحکیم بیشتری یافت. "اردشیر زاهدی" و "
هوشنگ انصاری" سفیر ایران در
آمریکا در بهتر شدن این روابط نقش مهمی ایفا کردند. از سوی آمریکاییان سرمایه دارانی "لیلیانتال"، "راکفلر"، "روزولت" و سیاستمدارانی؛ چون "رستو"، "آرمین مایر" در ایرن زمینه نقش داشتند. "لیلیانتال" یکی از ستایشگران شاه در کاخ سفید پس از دیدار با رییس جمهور چنان به وجد آمده بود که گفت: «وضع ایران تقریبا از هر جای دیگر
جهان بهتر است.» براساس "دکترین نیکسون" در سال ۴۸ ایالاتمتحده مسئولیتهای دفاعی و امنیتی گذاشته را به عهده دوستان و متحدین خود محول میکرد. در عوض فروش جنگافزار و تجهیزات نظامی مورد نیاز آنها و آموزش مربوط برای استفاده از این جنگ افزارها را به آنان که مسئول دفاع از خود بودند، به عهده میگرفت. نقش
آمریکا در بالا بردن قیمت نفت نیز در راستای همین هدف بود. در واقع آمریکاییها با پشتیبانی از طرح بالابردن بهای نفت به هزینه مصرفکنندگان جهان برای شاه و سران کشورهای عرب صادرکننده نفت در حوزه خلیجفارس پول کافی فراهم میآمد. تا به حد وفور جنگافزار از
آمریکا خریداری کنند. در عین حال ایران به یک قدرت نظامی تبدیل گردد. هر چند اتومبیلداران آمریکایی و دیگر مصرفکنندگان سوخت و انرژی زیانهایی متحمل شوند؛ اما در عوض سازمان دفاعی
آمریکا در طول جنگ ویتنام آسیب دیده بود، مرمت شد.
افزون بر این، اقتصاد در حال رکود ایالات متحده دوباره رونق گرفت. شاه نیز قبول کرد، بخش عمده درآمد نفت را در مقابل اوراق قرضه طویلالمدت دولت
آمریکا به بانکهای
آمریکا برگرداند. انفجار بهای نفت به رقیبان تجاری ایالات متحده در ژاپن و کشورهای اروپایی لطمات شدیدی وارد کرد. این معامله تا زمانی که محمدرضا شاه در ایران حکومت کرد، در راستای منافع
آمریکا بود. در حقیقت شاه یکی از بازیگران تیمی بود که دانسته یا ندانسته به سود
آمریکا عمل میکرد. به گفته "کیسینجر" شاه ایران تنها متحد
آمریکا بود که به هواپیمای حمل و نقل شوروی اجازه نداد، برای تحویل
اسلحه به
اعراب در سال ۱۹۷۳ از فراز
خاک ایران به خاورمیانه پرواز کنند. "کسینجر" در یک سخنرانی میگوید: «ایران از نظر ژئوپولوتیک اهمیت فوقالعادهای برای غرب دارد.»
پس از استعفای "نیکسون" از ریاست جمهوری و جانشینی "جرالدفورد" روابط ایران و
آمریکا روال عادی خود را طی میکرد؛ زیرا مقامات ارشد دولت نیکسون؛ مانند "کیسینجر" وزیر امور خارجه که روابط نزدیک و دوستانهای با شاه داشتند، در پستهای خود ابقا شدند؛ ولی روند افزایش قیمت نفت که شاه در آن نقش اساسی داشت، تنشهای زیادی در کشور پدید آورد. نطقهای اعتراضی وزیران
آمریکا شاه را خشمگین کرده بود. انتقادات آمریکاییها از افزایش قیمت نفت همراه با انتقاد آنها از تک حزبی کردن کشور به نام "حزب رستاخیز" این انتقادها را افزایش داد. این تنشها در زمان زمامداری "فورد" بیشتر شده بود.
یکی از مسایلی که وزارت دفاع
آمریکا در زمینه واگذاری سلاحهای مدرن به ایران با آن روبهرو بود، نگرانی از دستیابی شورویها به این گونه سلاحها بود. در سال ۱۹۷۰ کمپانی هواپیما سازی درصدد فروش هواپیماهای مدرن "اف ـ ۱۴" به ایران برآمد. بحران روابط ایران و ایالات متحده با انتقاد از برنامه فروش جنگافزار در کنگره
آمریکا که منجر به تصویب قانون محدودیت کمکهای خارجی در سال ۱۹۷۴ گردید، شروع شد. به موجب این قانون، کنگره میتوانست ظرف سی روز هر یک از معاملات فروش اسلحه را متوقف سازند. سناتور "هنری جاکسون" به "کسینجر" وزیر خارجه توصیه کرد با امضای قرارداد ۱۹۷۵ بین ایران و عراق و کاهش بحران بین دو کشور، ایالاتمتحد
آمریکا در سیاست خود نسبت به ایران و نیز میزان فروش جنگ افزار به تهران تجدیدنظر به عمل آورد. چندی بعد "گلین بلیتجن" یکی دیگر از مقامات وزارت دفاع برای بررسی ظرفیت جذب و کاربرد سلاحهای خریداری شده به تهران آمد. "بلیتجن" به زودی متوجه شد که اوضاع و روال کار رضایتبخش نیست. وزارت دفاع پس از دریافت گزارش دومین فرستاده خود، یادداشتی در پایان سال ۱۹۷۵ تسلیم "پرزیدنتفورد" کرد. در این یادداشت پیشنهاد شده بود، سیاست ایالاتمتحده در مورد فروش جنگافزار به ایران مورد تجدیدنظر قرار بگیرد. مقامات وزارت خارجه و شورای امنیت ملی که موافق ادامه سیاست موجود بودند با پیشنهاد وزارت دفاع موافقت نکردند. "هنریکسینجر" طراح سیاست پشتیبانی تمام و کمال از شاه بود.
از سال ۱۳۵۳/ (۱۹۷۴) به بعد سیاست اقتصادی ایران متکی به درآمد نفت بود؛ ولی اوجگیری تورم و نیز بالا رفتن قیمت سلاحهای سفارش شده قبلی و سفارشهای جدید و از سوی دیگر ثابت ماندن درآمد نفت، اجرای طرحهای مهم با هزینههای زیاد نظیر جاده سازی، فرودگاه، اسکلهها و... به علت کمبود پول و پرسنل متخصص متوقف یا کند شده بود. شاه برای فروش بیشتر نفت "سپهبد حسن طوفانیان" را به واشنگتن فرستاد. "طوفانیان" در دیدار با "دونالد رامسفلد" در ۱۹۷۶ درخواست کرد بهای جنگافزارهای مورد نیاز ایران کاسته شود. همچنین ایالاتمتحده نفت بیشتری از ایران خریداری کند. "طوفانیان" تهدید کرد، چنانچه واشنگتن با خواستهای شاه موافقت نکند، ایران سلاح مورد نیاز خود را از محلهای دیگری خریداری میکند و به متحدین دیگری روی خواهد آورد. شاه نیز به غرب هشدار داد و از کمپانیهای نفت خواست به جبران نفت کمتری که از ایران میخرند، بهای بیشتری بپردازند. وزارت دفاع در پاسخ به تهدیدهای "طوفانیان" گفت: «
آمریکا نمیتواند جنگافزار بیشتری به ایران بفروشد و چنانچه تهران مایل به لغو قراردادهای موجود باشد، ایالاتمتحده بیدرنگ با آن موافقت خواهد کرد.
محمدرضا شاه آمریکاییها را به حقه بازی فریبکاری و اغفال متهم کرد، آمریکاییها نیز
فساد رژیم ایران را عامل نابسامانیها میدانستند؛ اما مسئله فساد و رشوهای که در معاملات خرید و فروش اسلحه اتفاق افتاده بود، نیز به بحران روابط دو کشور دامن زد. متعاقب انتقادات شاه از
آمریکا امیر عباس هویدا نخست وزیر نیز کمپانیهای خارجی را به دلیل سو اعمال و رفتار شان و مطبوعات غرب را به مناسبت انتقاد از رژیم ایران مورد حمله قرار داد. شاه که از پشتیبانی واشنگتن نسبت به خود تردید پیدا کرده بود به سیاست
آمریکا خرده گرفت و گفت: تنها راهی که واشنگتن میتواند، انتخاب کند ادامه فروش اسلحه یا آشفتگی در اوضاع منطقه است من نگران پایین آمدن اعتبار ایالاتمتحده هستم. شما بیشتر به یک غول افلیج شباهت دارید. ماده بازار دیگر برای تامین خواستههایمان در اختیار داریم؛ هم اکنون کسانی هستند که در انتظار فرصت نشستهاند.
همزمان به مخالفت و انتقادهایی که در زمینه فروش جنگ افزار به ایران در مطبوعات و کنگره
آمریکا به عمل آمد، روابط ایران و
آمریکا و نیز سیاست اختناق و سرکوبگرانه رژیم شاه در محافل سیاسی و مطبوعات مورد بحث و انتقاد قرار گرفت. در مطبوعات و رسانههای خبری امریکا و غرب ساواک ابزار اصلی اختناق و سرکوب مخالفان رژیم شاه معرفی شده بود و این تعبیری درست بود. از اوایل سال ۱۳۵۵ روابط ایران و ایالاتمتحده دستخوش تغییراتی شد و به تدریج به سردی گرایید. جنگ ویتنام و نارضایی وسیع مردم
آمریکا لزوم تغییر در سیاست خارجه ایالاتمتحده را تاکید میکرد.
درباره مشی سیاست دولت
آمریکا در قبال ایران و در خواست پایان ناپذیر خرید انواع جنگ افزارها سه تن از رهبران بلندپایه دولت امریکا پس از مذاکرات طولانی بدین نتیجه رسیدند که واگذاری همه سلاحهای مورد تقاضای شاه ایران به خصوص تعداد بیشتر هواپیماهای جنگی عملی نیست.
در سال اول حکومت کارتر دلایلی برای خشنودی و نیز نشانههایی از ابهام و مخالفت به شخص او احساس میشد. سران دو کشور در مذاکرات خود از پیوندهای ناگسستنی بین دو کشور و اتحاد نظامی
آمریکا و ایران سخن گفتند. شاه قول داد در اجلاس آینده اوپک از افزایش بیشتر قیمت نفت جلوگیری کند، کارتر نیز وعده داد برنامه ارسال سفارشهای ۱۲ میلیاردی تسلیحانی ایران با مشورت کنگره ادامه یابد.
سه عامل موجب ثبات نسبی سیاست
آمریکا نسبت به ایران در آغاز زمامداری کارتر شد. نخست این که
آمریکا از گذشته تعهدات زیادی نسبت به ایران در زمینههای سیاسی و نظامی و تسلیحاتی داشت که نمیتوانست به یک باره آنها را کنار بگذارد. اهمیت موقعیت استراتژیک ایران حتی برای کسانی که خواهان تغییراتی در روابط
آمریکا با ایران بودند، قابل انکار نبود. دومین عامل رکود سیاست
آمریکا در ایران در اوایل حکومت کارتر عدم درک عمق بحران ایران تا اواخر سال ۱۹۷۸ بود. اغتشاش و تظاهرات ضد رژیم در ایران از اوایل ۱۹۷۸ آغاز شد؛ ولی حکومت کارتر پس از ده ماه آن را جدی گرفت. سومین عاملی که موجب کندی و عدم تحرک
آمریکا در مقابله با بحران ایران شد اکراه کارتر و مقامات مسئول سیاست خارجی
آمریکا از مشارکت و قبول مسئولیت در سرکوبی حرکتهایی بود که ظاهرا ریشه مردمی داشت.
دوازدهمین و آخرین سفر رسمی شاه به
آمریکا برای شاه رضایتبخش بود. قول مساعد کارتر برای ادامه ارسال اسلحه به ایران و وعده شاه برای تثبیت قیمت نفت هر دو طرف را راضی کرده بود. تنها نقطه تاریک این سفر تظاهرات بیسابقهای بود که علیه شاه در
آمریکا برگزار شد. علایم بحران و نارضایتی در ایران حتی قبل از سفر شاه به امریکا نیز نمودار شده بود. هویدا که طولانیترین دوران نخست وزیری در ایران را داشت به دنبال بروز مشکلات اقتصادی و کمبود کالاهای مصرفی و اختلال در تولید نیروی برق که به خاموشیهای روزانه تا پنج ساعت منجر شد، استعفا داد و شاه جمشید آموزگار را به جانشینی وی منصوب کرد. تغییر نخست وزیر با وعدههایی که درباره تغییر رویه گذشته و اعطاعی آزادیهای بیشتر به مردم همراه بود؛ ولی مخالفان رژیم بیشتر به تغییر سیاست
آمریکا چشم دوخته بودند و تصور میکردند که شاه تحت فشار
آمریکا ناچار خواهد شد، آزادی عمل بیشتری به آنان بدهد. اظهارات کارتر در مسافرت به تهران که ضمن آن ایران را جزیره ثبات خاورمیانه خواند و از رهبری شاه و محبوبیت او در میان مردم ایران سخن گفت برای مخالفان مایوس کننده بود.
در روزهایی که بحران در ایران اوج میگرفت و تظاهرات مردم شدیدتر میشد. واشنگتن به مسائل دیگری اشتغال داشت. علیرغم بدبینی بعضی از کارشناسان امور ایران و پژوهشگرانی؛ مانند پرفسور "جیمز بیل" که رژیم ایران را در خطر میدیدند مقامات سازمان سیا و پنتاگون نسبت به اوضاع ایران و توانایی شاه در مقابله با مشکلات خوشبین بودند.
دوری و انزوای روز افزون شاه از واقعیتها و ناتوانی او در اتخاذ تصمیم مقتضی برای رویارویی با مشکلات در ملاقاتهای مکرر با "ویلیام سولیوان" سفیر
آمریکا و "سرآنتونی پارسونز" سفیر انگلیس در تهران به خوبی نمایان بود، شاه همه مخالفان خود را از جناح چپ میدید و حتی به مخالفان مذهبی خود نیز مارکسیستهای اسلامی
لقب میداد تا بیشتر توجه سفرای دو کشور غربی را که تنها ترساشان نفوذ مارکسیست و کمونیست در ایران بود، جلب نماید؛ ولی دو سفیر جز کلی گویی و پشتیبانی لفظی راه چاره مشخصی پیش پای شاه نمیگذاشتند تکیه کلام سولیوان این بود که ایالاتمتحده تعهدات خود را محترم میشمارد.
اما بعداز واقعه میدان ژاله یا جمعه خونین گزارشات نگران کنندهای که از تهران میرسید،
آمریکا را مجبور با تشکیل گروه ویژهای برای بررسی اوضاع ایران را به ریاست "وارن کریستوفر" معاون وزارت خارجه
آمریکا منجر گردید. نخستین تاثیر بحران داخلی ایران در معاملات اسلحه با
آمریکا لغو سفارش دو میلیارد دلاری خرید هفتاد هواپیمای اف ـ ۱۴ بود که فقط چند هفته قبل از آن سفارش داده شده بود.
بالاخره اولین علایم نگرانی از اوضاع ایران در اواسط آبان ۵۷ پدید آمد و برژینسکی مشاور امنیت ملی برای نخستین بار از خطر سرنگونی شاه در صورت مهار نشدن بحران سخن گفت در این جلسه به این نتیجه رسیدند که سقوط شاه نه فقط منافع حیاتی امریکا را در ایران به خطر خواهد انداخت، بلکه متقابلا عراق که از حمایت شوروی برخوردار است به صورت قدرت برتر منطقه درخواهد آورد و رژیمهای سلطنتی دیگر منطقه و
اطمینان خود را بر تعهدات
آمریکا از دست میدهند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «روابط ایران و آمریکا بعد از کودتا تا قیام ۴۲» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۱۰. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «روابط سیاسی با آمریکا از خرداد ۴۲ تا ریاست جمهوری کارتر» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۱۰.