رعایت اهلیتها در مدیریت پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اهلیت به معنی برخورداری از شایستگی لازم برای تصدی امور در حیطههای مختلف میباشد. رعایت این اصل در عرصهی مدیریت، یکی از مهمترین مسائل محسوب میشود.
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مدیران را با توجه به اهلیت آنان به عنوان
مدیر،
جانشین، و
فرمانده انتخاب میکردند، که به نمونههایی از آنها اشاره میشود.
رعایت این اصل به قدری اهمیت دارد، که
خداوند متعال در
قرآن کریم، در مورد آن هشدار داده است: «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها؛
خداوند متعال امر میکند شما را که امانتها را به اهلش بسپارید.»
آنان که بدون برخورداری از شایستگیهای لازم به خود این اجازه را میدهند تا بر مصدر امور قرار گیرند و بدون داشتن تخصّص دست به کاری بزنند، آن چه را که تباه میسازند فراتر از چیزی است که اصلاح میکنند. از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح؛
آن که بدون
علم کاری انجام دهد، آن چه نابود میسازد بیشتر از آن چیزی است که اصلاح میکند.»
و نیز فرمودند: «ان الرئاسة لا تصلح الا لاهلها، فمن دعا الناس الی نفسه و فیهم من هو اعلم منه، لم ینظر الله الیه یوم القیامه؛
ریاست شایسته نیست؛ مگر برای اهلش، پس هر کس مردم را به خود بخواند و در میان مردم داناتر از او وجود داشته باشد، خداوند در
روز قیامت به او نظر نخواهد کرد.»
در جایی دیگر رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) فرمودند: «چنین فردی نه تنها خود را به سقوط و تباهی کشانده است؛ بلکه امور مردم را که متصدی آن است، را نیز به تباهی کشانده است.»
از عوامل عمدهی ضعف مدیریتها و عدم پیشرفت کارها، سپردن امور به کسانی است که از شرایط کافی جهت تصدی مسئولیتها برخوردار نیستند.
یعنی افراد فاقد علم و تخصص،
قدرت و اقتدار،
عدالت و تجربه هستند و بیبصیرت، ترسو و تنگنظر و....رهبران دینی و الهی خود همواره تاکید بر سپردن امور به افراد لایق و شایسته داشتهاند.
«ابو برده» از «ابو موسی» نقل کرده است که گفت من به همراه دو نفر از پسر عموهایم بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) وارد شدیم. یکی از آن دو گفت: «ای رسول خدا ما را بر قسمتی از آن چه که خداوند تو را بر آن
ولایت داده است، زمامداری ده.» دیگری نیز سخنی چنین گفت. حضرت فرمود: «انّا والله لا نولّی علی هذا العمل احدا ساله و لا احدا حرص علیه؛
به
خدا سوگند ما هرگز به کسی که درخواست
حکومت کند و یا بر کسب آن
حریص باشد، حکومت نخواهیم داد.»
اینها به دلیل این است که چنین شیوههایی باعث افول قدرت و زوال حکومت خواهد شد. از
امیرالمؤمنین روایت شده است که آن حضرت دربارهی شایستگی خویش برای
خلافت گفت که آنان مکرر از رسولخدا شنیده بودند که میفرمود: «ما ولّت امّة رجلا قطّ امرها و فیهم اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ما ترکوا؛ هیچ امتی امر زمامداری خویش را به عهدهی شخصی که آگاهتر از وی در میان آن امت وجود دارد نمیسپارد؛ مگر این که روز به روز کار آنان به پستی و مذلت کشیده شود تا آن که به آن چه وا گذاشتهاند باز گردند».
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) زمانی که متوجه میشدند فردی لیاقت و توانایی انجام کاری را ندارد، از او سلب مسئولیت کرده و آن را به فرد دیگری با تواناییهای بیشتر واگذار میکرد.در ماجرای ابلاغ
سورهی برائت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ابتدا این وظیفه را به
ابوبکر سپرد. پس از اعزام ابوبکر، علی را خواست و به او دستور داد تا خود را به ابوبکر رسانده و ماموریت او را فسخ نماید و
نامه را بگیرد و خودش ابلاغ کند.
در
سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به ویژه در غزوات و سرایا، موارد متعددی را میتوان در زمینهی رعایت اهلیتها یافت. گرچه این امر موجب اعتراض برخی سران قبائل که هنوز پایبند سنن جاهلی پیشین بودند، میشد. تخلف و نافرمانی از تصمیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) مبنی بر فرماندهی «
اسامة بن زید» و اعزام نیروها به
رهبری وی به سمت مرزهای روم تنها به دلیل جوان بودن اسامه،
نمونهای از این اعتراضات به ساحت مقدس پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) است. در این جا به برخی از مواردی که حاکی از رعایت این اصل میباشد، اشاره میکنیم.
انتخاب مکرر یک فرد برای ماموریتهای متعدد، خود نشانگر لیاقت و اهلیت آن شخص بود.جانشینی «
ابنام مکتوم» سیزده بار به جای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) برای مثال در جنگهای ذی قرد، بنیلحیان، بنی
سلیم نمونهای از رعایت اهلیتها در سیرهی نبوی است.
نیز سپردن فرماندهی به «
زید بن حارثه» در سریههای متعدد از جمله سریههای عیص، طرف، حشمی و قرده از این قبیل میباشد.
از جملهی این موارد میتوان به انتخاب
حضرت علی (علیهالسّلام) از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به عنوان پرچمدار
لشگر مسلمین در پیکار خیبر اشاره نماییم. در این نبرد که در سال هفتم هجری در
مدینه رخ داد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به منظور سرکوبی
یهودیان که درصدد ضربه زدن به پیکره
اسلام بودند، تصمیم گرفت تا کانون توطئهی خیبر را درهم شکند. ایشان پس از اینکه پرچم را به افرادی سپردند که در فتح قلعهی خیبر ناکام ماندند، در مرحلهی آخر پرچم را به دست علی (علیه
السّلام) سپردند و ایشان نیز با
شجاعت و مدد الهی موفق به فتح خیبر شد.
سال نهم هجری،
عربستان شاهد بزرگترین حرکت نظامی
مسلمانان بود. این
جنگ علیه امپراطوری بزرگ
روم بود که ظهور قدرتی جدید را تحمل نمیکرد. پیامبر به دلیل دوری مسافت و
بیم آن که
دشمنان بر مدینه هجوم آورند و
منافقان توطئه کنند؛ لذا میبایست شایستهترین افراد را جانشین خود در مدینه نماید. به همین خاطر رو به علی کرد و فرمود: «مدینه را جز ماندن من یا تو شایسته نیست.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به هیچ وجه، رتبه و موقعیت شخص را در انتصاب فرماندهی دخالت نمیداد. ایشان «
ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومی» را فرماندهی سریهای نمود که در آن کسانی به خاطر موقعیت و منزلت از او محقتر بودند، حضور داشتند.
هم چنین عامل سابقه در
اسلام مطرح نبود بلکه معیار اصلی، شایستگی و لیاقت بود؛ زیرا «
عمروعاص» را به فرماندهی سریهای برگزید که در آن
ابو عبیده جراح و فرماندهان بزرگی مانند ابوبکر و
عمر بن خطاب حضور داشتند، در حالی که هنوز چند ماه از
اسلام عمروعاص نمیگذشت.
در منابع تاریخی آمده است که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با غیر
مسلمان اگر اهلیت داشت، در موضوع پزشکی
مشورت میکرد. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) پس از حصول اطمینان به حاذق بودن آنها،
بیماری خود را وصف و مشورت مینمود. برای نمونه مشورت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با حارث را در موضوع دوا و درمان نقل کردهاند.
پس از
فتح مکّه، طولی نکشید که
جنگ حُنین پیش آمد و به ناچار، پیامبر خدا و سربازانش باید از
مکّه خارج شده، به سوی جبهه جنگ میرفتند. چون مکّه به تازگی از دست
مشرکان خارج شده بود، باید فرماندار لایق و با تدبیری برای اداره آن تعیین میشد که به امور
شهر مکّه که مرکز
جزیرةالعرب و مورد توجّه عموم قبایل و اقشار مختلف مردم بود، رسیدگی کند و علاوه بر این، جلوی بینظمیهایی را که ممکن بود دشمنان به وجود آورند، بگیرد.
پیامبر خدا، در میان همه یاران، جوان ۲۱ سالهای را به نام «عَتّاب
بن اسید»، برای این مسئولیت بزرگ برگزید و برای وی فرمان صادر کرد.در این باره، آمده است:
پیامبر خدا، پس از صدور فرمان حکومت مکّه برای عَتّاب، درباره اهمّیت این مسئولیت، خطاب به او فرمود: ای عَتّاب! میدانی تو را بر چه کسانی گماشتم؟ تو را بر مردمان شهر خدا گماشتم، و اگر برای آنان بهتر از تو سراغ داشتم، او را بر ایشان میگماشتم.
و در نهایت بارزترین نمونهی این مساله در سیرهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)، برگزیدن حضرت علی (علیه
السّلام) به عنوان جانشین و
امام مسلمانان بعد از خود در جریان
غدیرخم میباشد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رعایت اهلیت ها در مدیریت پیامبر(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۱۰.