رذایل اصحاب ایکه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب
ایکه، مردمی بیتقوا و مفسد بودند. از جلوههای فسادگری
اصحاب ایکه، وارد کردن نقص در کالا و جنس مردم (در معاملات) و وارد کردن نقص در حقوق دیگران است. کمفروشیهای اصحاب
ایکه، جلوه
فساد آنان در
زمین است.
اصحاب
ایکه، مردمی بیتقوا بودند:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
کلمه (
ایکه) به معناى بیشهاى است که درختان تو در همى داشته باشد. بعضى گفتهاند این بیشه جنگلى بوده در نزدیکیهاى مدین که طایفهاى در آن زندگى مىکردهاند و از جمله پیامبرانى که به سویشان مبعوث شده
شعیب (علیهالسلام) بوده، وى اهل آن محل نبوده است و با مردمش بیگانه بوده، به دلیل اینکه در این
داستان مانند داستانهاى قبل، پیغمبر مورد بحث را برادر آن قوم نخوانده و نفرموده (اخوهم شعیب) به خلاف
هود و
صالح که هموطن با قوم خود بودهاند، و هم چنین لوط که از راه مصاهره و سببى فامیل قوم خود بود و لذا درباره این سه تن فرموده: (اخوهم هود) و (اخوهم صالح) و (اخوهم لوط).
•• «إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ»؛
«هنگامى که شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمىکنيد؟!».
در
حقیقت دعوت شعیب از همان نقطه شروع شد که سایر پیامبران میکردند
دعوت به
تقوا و پرهیزکاری که ریشه و خمیرمایه همه برنامههای اصلاحی و دگرگونیهای اخلاقی و اجتماعی است.
قابل توجه اینکه در این داستان تعبیر اخوهم که در
داستان صالح و هود و
نوح و
لوط آمده بود، دیده نمیشود، شاید به خاطر اینکه شعیب اصلا اهل مدین بود و تنها با مردم آنجا خویشاوندی داشت نه با مردم
ایکه لذا در
سوره هود آیه ۸۴ هنگامی که فقط سخن از مدین میگوید این تعبیر آمده است: و الی مدین اخاهم شعیبا؛ ولی چون در آیه مورد بحث سخن از اصحاب
ایکه است و آنها با شعیب خویشاوندی نداشتند، لذا این تعبیر
ذکر نشده است.
•• «وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ»؛
«و از (نافرمانى) کسى که شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!».
در
مجمع البیان فرموده کلمه (جبلة) به معنای خلقی است که هر موجودی بر آن
خلق مفطور شده.
پس مراد از جبله، صاحبان جبلت است و معنای آیه این است که: از خدایی که شما و صاحبان جبلت گذشته را آفریده بترسید، همان خدایی که پدران گذشته شما و شما را با این
فطرت آفریده که
فساد را تقبیح نموده به شئامت آن
اعتراف کنید.
و شاید این نکتهای که به آن
اشاره کردیم باعث شده که خصوص مسئله جبلت در آیه بیاید، به هر حال آیه شریفه به
توحید در
عبادت دعوت میکند؛ چون مشرکین از خدای
خالق که رب العالمین است، هیچ پروایی نداشتند.
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
نهتنها شعیب پیامبری که مبعوث بر آنها بود مورد
تکذیب آنها قرار گرفت که دیگر پیامبران هم از نظر
وحدت دعوت، مورد تکذیب آنان بودند، و یا اصولا هیچ مذهبی از مذاهب آسمانی را پذیرا نشده بودند.
ایکه در اصل به معنی محلی است که درختان در هم پیچیده دارد که در فارسی از آن به بیشه تعبیر میکنیم، سرزمینی که نزدیک مدین قرار داشت به خاطر داشتن
آب و درختان زیاد
ایکه نام گرفت، قرائن نشان میدهد که آنها زندگی مرفه، و
ثروت فراوان داشتند، و شاید به همین دلیل غرق غرور و
غفلت بودند!
•• «إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ»؛
«هنگامى که شعيب به آنها گفت: «آيا
تقوا پيشه نمىکنيد؟!».
•• «فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»؛
«سرانجام او را تکذيب کردند، و
عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقهخيز) آنها را فرا گرفت؛ يقيناً آن عذاب روز بزرگى بود!».
ظله در اصل به معنی قطعه ابری است که سایه میافکند. بسیاری از
مفسرین در ذیل آیه چنین نقل کردهاند که هفت روز گرمای سوزانی سرزمین آنها را فرا گرفت، و مطلقا نسیمی نمیوزید ناگاه قطعه ابری در
آسمان ظاهر شد و نسیمی وزیدن گرفت، آنها از خانههای خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتی به سایه ابر پناه بردند.
در این هنگام صاعقهای مرگبار از ابر برخاست، صاعقهای با صدای گوش خراش، و به دنبال آن
آتش بر سر آنها فرو ریخت، و لرزهای بر
زمین افتاد، و همگی هلاک و نابود شدند.
میدانیم
صاعقه که نتیجه مبادله الکتریسته نیرومند در میان ابر و زمین است هم صدای وحشتناکی دارد، و هم جرقه آتشبار بزرگی، و گاهی با لرزه شدیدی نیز در محل وقوع صاعقه همراه است، به این ترتیب تعبیرات گوناگونی که راجع به عذاب قوم شعیب در سورههای مختلف قرآن آمده، همه به یک حقیقت باز میگردد، در
سوره اعراف آیه ۹۱ تعبیر به رجفة (زمین لرزه) و در سوره هود آیه ۹۴ تعبیر به صیحة (فریاد عظیم) و در
آیات مورد بحث، تعبیر به عذاب یوم الظلة آمده است.
هرچند بعضی از مفسرین مانند قرطبی و فخر رازی احتمال دادهاند که اصحاب
ایکه و مدین دو گروه بودند و هر کدام
عذاب جداگانهای داشتند؛ ولی با دقت در آیات مربوط به این قسمت روشن میشود که این احتمال چندان قابل ملاحظه نیست.
(یوم الظله) همان روز عذاب قوم شعیب است، که ابرى برایشان سایه افکند و
تفصیل داستانشان در
سوره هود گذشت.
•• «وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ»؛
«و (نيز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأيکه (= قوم شعيب)، اينها احزابى بودند (که به تکذيب پيامبران برخاستند)!».
همچنین
قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب الایکه (
قوم شعیب ) اینها احزابی بودند که به تکذیب پیامبران برخاستند (و ثمود و قوم لوط و اصحاب الایکه اولئک الاحزاب).
آری اینها شش گروه از احزاب جاهلی و
بتپرست بودند که بر ضد
پیامبران بزرگی قیام کردند.
قوم نوح در برابر این پیامبر عظیم.
قوم عاد در مقابل
حضرت هود.
فرعون در برابر
موسی و
هارون.
قوم ثمود در برابر
صالح.
قوم لوط در برابر
حضرت لوط.
و اصحاب الایکه در برابر شعیب.
آنها آنچه در توان داشتند در تکذیب و آزار و ایذاء پیامبران و
مؤمنان به کار گرفتند؛ اما سرانجام عذاب الهی دامانشان را گرفت و همچون مزرعه خشک شده آنها را درو کرد.
قوم نوح با طوفان و بارانهای سیلابی نابود شدند.
عاد با تندبادی سرسخت و کوبنده.
فرعون و فرعونیان با امواج نیل.
قوم ثمود با صیحه آسمانی (صاعقهای عظیم).
قوم لوط با زلزلهای وحشتناک توام با بارانی از سنگهای آسمانی.
قوم شعیب نیز با صاعقهای مرگبار که از ابری بر سر آنها فرود آمد و به این ترتیب
آب و باد و
خاک و
آتش که وسایل اصلی زندگی
انسان را تشکیل میدهند مأمور
مرگ آنها شدند، و چنان طومار عمر این سرکشان یاغی را در هم نوردیدند که اثری از آنها باقی نماند.
این مشرکان
مکه باید بیندیشند نسبت به این
اقوام گروه کوچکی بیش نیستند، چرا از خواب
غفلت بیدار نمیشوند؟
•• «إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ»؛
«هر يک (از اين گروهها) رسولان را تکذيب کردند، و عذاب الهى درباره آنان تحقق يافت!».
تاریخ نشان مىدهد که چگونه هر گروهى از آنها به بلایى جان سپردند و در مدت کوتاهى شهر و دیارشان به ویرانهاى تبدیل شد، و نفراتشان به جسدهایى بىروح!
آیا این
مشرکان مکه با این کارهاى خود سرنوشتى بهتر از آنها مىتوانند داشته باشند،؟ در حالى که اعمال آنها همان
اعمال است و
سنت خداوند همان سنت؟!
•• «وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ»؛
«و «اصحاب الايکه» (= قوم شعيب) و قوم تبع (که در سرزمين يمن زندگى مىکردند)، هر يک از آنها فرستادگان الهى را تکذيب کردند و وعده
عذاب درباره آنان تحقق يافت!».
این آیه
تهدید و انذاری است برای
کفار، به خاطر اینکه
حق را بعد از اینکه در دسترسشان قرار گرفت و آن را شناختند، از در عناد و
لجاجت انکار کردند - که قبلا هم صحبتش شد. و همچنین سرگذشت
اصحاب رس، در
تفسیر سوره فرقان و اصحاب
ایکه که همان قوم شعیب باشند - در
سوره حجر و
سوره شعراء و
سوره ص، و
داستان قوم تبع در
سوره دخان گذشت.
و در اینکه فرمود: (کل کذب الرسل فحق وعید) اشارهای است به اینکه اصولا وعید و تهدید به هلاکت همیشه هست؛ ولی وقتی درباره قومی منجر و حتمی میشود که رسولان را
تکذیب کنند، خدای تعالی میفرماید: (فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین) یعنی این سرنوشت سرنوشتی است عمومی، هر قومی چنین باشد چنان سرنوشتی دارد.
ـــ اصحاب
ایکه، مردمی مفسدند:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
•• «وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛
«و
حق مردم را کم نگذاريد، و در
زمین تلاش براى
فساد نکنيد!».
کلمه (بخس) به معنای نقص در وزن و اندازهگیری است؛ همچنانکه کلمه (اخسار) به معنای نقص در راس المال است.
و از ظاهر
سیاق برمیآید که جمله (و لا تبخسوا الناس اشیاءهم - کالا و متاع مردم را کم ندهید) متمم جمله (و زنوا بالقسطاس المستقیم) است؛ همچنان که جمله (و لا تکونوا من المخسرین) قیدی است متمم جمله (اوفوا الکیل) و جمله (و لا تعثوا فی الارض مفسدین) تأکید هر دو نهی، یعنی نهی در (لا تخسروا) و نهی در (لا تبخسوا) است و اثر شوم کمفروشی را بیان میکند.
(و لا تعثوا فی الارض مفسدین) - کلمه (تعثوا) از (عثی) است، که مانند (عیث) به معنای
افساد است؛ بنابراین کلمه (مفسدین) حالی است که (تعثوا) را تأکید میکند و در داستان شعیب در سوره هود و نیز در
تفسیر آیه (و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تاویلا) گفتاری پیرامون اینکه کمفروشی چه فسادهایی در اجتماع پدید میآورد گذراندیم، به آنجا مراجعه فرمایید.
ـــ وارد کردن نقص در کالا و جنس مردم (در معاملات) از جلوههای فسادگری اصحاب
ایکه است:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
•• «وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛
«و
حق مردم را کم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نکنيد!».
ـــ وارد کردن نقص در حقوق دیگران از جلوههای فسادگری اصحاب
ایکه است:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
•• «وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛
«و حق مردم را کم نگذاريد، و در
زمین تلاش براى فساد نکنيد!».
ـــ کمفروشیهای اصحاب
ایکه، جلوه فساد آنان در زمین است:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
•• «أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ»؛
«
حق پيمانه را ادا کنيد (و کم فروشى نکنيد)، و ديگران را به خسارت نيفکنيد!!».
کلمه (کیل) به معنای مقیاسی است که متاع را از نظر حجم با آن میسنجند و
وفا کردن به کیل به این معناست که آن را کم نگیرند، و کلمه (قسطاس) به معنای ترازویی است که متاع را از نظر وزن با آن میسنجند، و (
استقامت قسطاس) به این است که آن را عادلانه به کار بزنند. و این دو آیه دستور میدهد به اینکه کمفروشی نکنند و در دادن و گرفتن کالا کیل و ترازو را درست به کار ببرند.
•• «وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛
«و حق مردم را کم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نکنيد!».
ـــ فسادگری اصحاب
ایکه مورد نهی
حضرت شعیب (علیهالسلام) قرار گرفت:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
•• «إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ»؛
«هنگامى که شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمىکنيد؟!».
•• «وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛
«و حق مردم را کم نگذاريد، و در
زمین تلاش براى فساد نکنيد!».
اصحاب
ایکه، از ستمگران و
ظالمان هستند:
•• «وَإِن كَانَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ»؛
«اصحاب الأيکه» (= صاحبان سرزمينهاى پردرخت = قوم شعيب) مسلماً قوم ستمگرى بودند!».
کلمه (
ایکه) به معنای درخت به هم پیچیده است، و جمع آن (
ایک) است، و به طوری که گفته شده (قوم
ایکه) در سرزمینی پر درخت چون جنگل زندگی میکردهاند که درختهایش سر به هم داده بود.
و نیز به طوری که گفته شده این مردم، معاصر با شعیب (علیهالسلام) و قوم او بودند، و یا یک طایفه از قوم او بودهاند. مؤید اینکه طایفهای از قوم او بودهاند این است که در ذیل
آیه میفرماید: (و انهما لبامام مبین)، یعنی منزلگاه
قوم لوط و قوم
ایکه، هر دو بر سر بزرگ راهی قرار داشت. و این را میدانیم که مقصود از این راه، آن راهی است که
مدینه را به شام وصل کند. بلادی که در این مسیر قرار داشتهاند منزلگاه قوم لوط و
قوم شعیب بودهاند، و چون میدانیم که همه این مسافت جنگلی بوده است، نتیجه گیریم که قوم
ایکه یک طایفه از قوم شعیب و سرزمین ایشان یک ناحیه از حوزه
دعوت شعیب بوده که
خداوند بهخاطر کفرشان هلاکشان نموده است، و در
سوره هود داستانشان گذشت.
کفرورزی، از اوصاف اکثر اصحاب
ایکه است:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
•• «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ»؛
«در اين ماجرا، آيت و نشانهاى است؛ ولى بيشتر آنها
مؤمن نبودند».
کمفروشی، از ویژگیهای اصحاب
ایکه است:
•• «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛
«اصحاب
ايکه (= شهرى نزديک مدين) رسولان (خدا) را تکذيب کردند».
•• «أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ»؛
«حق پيمانه را ادا کنيد (و کم فروشى نکنيد)، و ديگران را به خسارت نيفکنيد!!».
•• «وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛
«و حق مردم را کم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نکنيد!».
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۰۷، برگرفته از مقاله «رذایل اصحاب ایکه».