• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رجوع مجتهد به غیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رجوع مجتهد به غیر به معنی تقلید مجتهد از مجتهد دیگر با قدرت بر استنباط است.



رجوع مجتهد به غیر، یعنی تقلید مجتهدی از مجتهد دیگر در حکمی از احکام شرعی که در نزد او مجهول است، ولی قدرت استنباط آن را دارد.


اصولی ها در دوجا از رجوع مجتهد به غیر، سخن گفته اند:
در جایی که مجتهد به مسئله ای جهل دارد و سپس از راه اجتهاد، حکم آن را به دست می آورد؛ در این مورد، همه عالمان مسلمان اتفاق دارند که رجوع چنین مجتهدی به مجتهد دیگر جایز نیست؛
در جایی که فقیه ملکه اجتهاد را دارد، اما در مسئله مورد نظر هنوز اجتهاد نکرده و حکم آن را به دست نیاورده است و با این که توان اجتهاد دارد، به رأی مجتهد دیگر رجوع می نماید.
در جواز رجوع چنین مجتهدی به غیر، اختلاف وجود دارد:
مشهور عالمان شیعه و بسیاری از اهل سنت، آن را مطلقا جایز نمی دانند؛
عده ای از اهل سنت آن را مطلقا جایز می دانند؛
بعضی از اهل سنت تقلید این مجتهد را فقط از صحابه جایز دانسته اند ـ نه از غیر آنها؛ برخی دیگر تقلید وی را فقط از صحابه و تابعین جایز دانسته اند؛ بعضی ها تقلید چنین مجتهدی را فقط از مجتهد اعلم جایز دانسته اند، و برخی میان مسائلی که مختص به مجتهد است و مسائلی که مختص او نیست تفصیل داده اند.

۲.۱ - دیدگاه محقق حکیم

نویسنده کتاب "الاصول العامة للفقه المقارن"، بعد از آوردن دیدگاه های مختلف می گوید: مهم در این مقام این است که ادله جواز تقلید بررسی شود.دلیل عمده در این مورد، بنای عقلا است که شارع نیز آن را امضا کرده و آیه نفر و آیه سوال از اهل ذکر، برای اثبات امضای شارع کافی است.
سپس می گوید: ظاهر بنای عقلا این است که در چنین موردی، بین مجتهدی که بر اِعمال ملکه اجتهاد خود و بکارگیری آن قادر است و مجتهدی که به این کار قادر نیست، فرق می گذارند؛ به این بیان که اگر مجتهد به دلیل وسعت زمانی و فراهم بودن شرایط و ابزار، قدرت بکارگیری ملکه اجتهاد را دارد، در نزد عقلا حق رجوع به غیر را ندارد.
اما کسی که قدرت بر اعمال ملکه ندارد، خواه به دلیل تنگی وقت و خواه به خاطر نداشتن ابزار لازم ( کتب علمی )، نزد عقلا معذور است؛ برای مثال، مثل طبیبی که خود مریض می شود و می ترسد اگر بخواهد مرض خود را درمان کند، وقت از دست برود و بیماری، تمام بدن او را فرا گیرد، یا ابزار علمی لازم را برای مداوای خود در اختیار ندارد، در این جا، عقلا به او حق می دهند که به دیگران رجوع نماید.
در مورد مجتهدی که ضرورت دارد به دیگری رجوع کند، عرف این رجوع را برای تحصیل مؤمن جایز می داند، به خصوص هنگامی که وی احتیاط را در بعضی از مسایل جایز نداند یا احتیاط در آنها ممکن نباشد.


مشهور علمای شیعه، نظریه حرمت رجوع مجتهد به غیر را پذیرفته اند، اما در این که موضوع حرمت رجوع چیست اختلاف دارند:

۳.۱ - شیخ انصاری

عده ای هم چون مرحوم " شیخ انصاری " موضوع حرمت رجوع را مجتهدی می‌دانند که تمکن استنباط حکم شرعی را داشته باشد، هرچند هیچ حکمی را استنباط نکرده باشد.

۳.۲ - محقق طباطبایی

گروهی هم چون " سید محمد طباطبایی ـ در کتاب مناهل ـ موضوع حرمت را مجتهدی می‌دانند که تمکن از اجتهاد داشته و مشغول به آن نیز شده باشد، یعنی اجتهاد در او به فعلیت رسیده باشد.
[۴] قوانین الاصول، میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، ج ۲، ص ۱۶۳.
[۵] مفاتیح الاصول، مجاهد، محمد بن علی، ص ۶۰۳.
[۶] التنقیح فی شرح العروة الوثقی، خویی، ابو القاسم، ص ۲۸.


۳.۳ - امام خمینی

امام خمینی معتقد است برای کسی که بالقوه مجتهد است اعم از اینکه از قوه اجتهاد در همه ابواب برخوردار باشد یا در بابی از ابواب یا حکمی از احکام فقهی؛ و امکان اجتهاد نیز برای او فراهم است، رجوع به غیر و اخذ فتوا و تقلید از غیر جایز نیست. ایشان در بیان مطلب و وجه آن می‌فرمایند: «إنّ الموضوع‌ لعدم‌ جواز الرجوع‌ الی‌ الغیر فی التکلیف، و عدم جواز تقلید الغیر، هو قوّة استنباط الاحکام من الادّلة و امکانه، ولو لم یستنبط شیئاً منها بالفعل. فلو فرض حصولها لشخص من ممارسة مقدّمات الاجتهاد، من غیر الرجوع الی‌ مسالة واحدة فی الفقه - بحیث یصدق علیه «انّه جاهل بالاحکام غیر عارف بها» - لا یجوز له الرجوع الی‌ غیره فی الفتوی‌ مع قوّة الاستنباط فعلاً و امکانه له، من غیر فرق بین من له قوّة مطلقة، او فی بعض الابواب، او الاحکام بالنسبة الیها.» یعنی: موضوع حکم عدم جواز رجوع به دیگری در تکلیف، قوه استنباط احکام از ادله و امکان آن است هرچند که چیزی از آن را استنباط ننموده باشد.
پس اگر فرض شود که برای کسی قوه استنباط احکام به واسطه ممارست مقدمات اجتهاد، حاصل شده است ولی به هیچ مسأله‌ای در فقه رجوع نکرده و استنباط ننموده است به گونه‌ای که جاهل به احکام و غیر‌عارف به آن بر وی صادق است، در این صورت برای او جایز نیست که با داشتن قوه استنباط و امکان آن به دیگری در فتوا رجوع نماید بدون فرق بین کسی که قوه اجتهاد در همه ابواب را دارد یا در بابی از ابواب و حکمی از احکام فقه.
بنابراین به عقیده امام خمینی، رجوع به غیر و اخذ فتوا از دیگری برای دارنده قوه و امکان استنباط جایز نیست چه برای مجتهد مطلق و چه برای مجتهد متجزی.


۱. الاصول العامة للفقه المقارن، طباطبایی، محمدتقی، ص ۶۱۳.    
۲. الرسائل الاربع قواعد اصولیة وفقهیة، سبحانی، جعفر، ج ۳، ص ۱۶-۱۷.    
۳. الإحکام فی اصول الأحکام، آمدی، علی بن محمد، ج ۲، ص ۴۳۰.    
۴. قوانین الاصول، میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، ج ۲، ص ۱۶۳.
۵. مفاتیح الاصول، مجاهد، محمد بن علی، ص ۶۰۳.
۶. التنقیح فی شرح العروة الوثقی، خویی، ابو القاسم، ص ۲۸.
۷. انوار الاصول، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۳، ص ۶۱۱.    
۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۶، الاجتهاد و التقلید، ص۶.    



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۴۸۱، برگرفته از مقاله «رجوع مجتهد به غیر».    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.






جعبه ابزار