رازداری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رازداری و محافظت از اسرار خویش و همچنین اسرار دیگران که به عنوان
امانت در اختیار انسان قرار دارد، یکی از مهمترین و کلیدیترین
فضائل اخلاقی در بُعد فردی و اجتماعی به حساب میآید. این خصلت از صفات الهی نشات گرفته، و نماد
رشد و
شخصیت محسوب میشود. این حکم، تمامی مسائل از اسرار شخصی و خانوادگی گرفته تا اسرار عقیدتی و حکومتی را شامل میشود که ضامن
سعادت،
ایمان،
امنیت و آزادی انسان در انتخاب سرنوشت بوده و جز در مواردی که از جانب
شرع مقدس مجاز شمرده شده است، یعنی در مقام
دادخواهی،
مشاوره،
حدود و
تعزیر،
استعانت و
خوف و خطر، انسان حق افشای آن را خصوصاً در مواردی که سرّ و راز مربوط به امور مهمی همچون «سرّ الله» و «سرّ الناس» باشد، ندارد و الّا به حکم روایات، هر کس که افشای راز دیگری کند، خود گرفتار افشای راز و اسرارش خواهد شد. راهکارهایی همچون
سکوت و کمحرفی، تسلط بر اعصاب، پرهیز از
حسد و
کینه، پرهیز از
خودنمائی و
چاپلوسی برای حفظ اسرار اشاره شده است.
«سِرّ» از ماده «س ر ر» در لغت به معنای پنهان کردن مطلبی در دل میباشد؛
به این معنا که سخن پنهان کسی را در دل نگهداشت.
رازداری، فضیلتی اخلاقی است که به حفظ اسرار و رازهای مگوی دیگران در نزد افراد دیگر اطلاق میشود؛ از همینرو واژۀ «سرّ» به معنای در میان گذاشتن امری پنهانی به دیگری و سفارش به پنهان داشتن آن، شایعترین لفظ در تفهیم معنای «رازداری» به حساب میآید، به صورتی که سرّ و مشتقات آن مجموعاً ۳۳ مرتبه در
قرآنکریم در معنای مخفی کردن شئای به کار رفته است؛ چنانچه در آیهای از آیات کتاب عزیز میخوانیم: «یعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ یعْلَمُ ماتُسِرُّونَ وَ ماتُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور؛
آنچه را در آسمانها و
زمین است میداند و از آنچه
پنهان یا
آشکار میکنید، با خبر است و خداوند از آنچه در درون سینههاست، آگاه است». این واژه در اغلب استعمالات خود به معنای سخن پنهانی یا راز باطنی افراد به کار گرفته شده است.
مبحث رازداری در متون روایی و منابع دینی، با الفاظ گوناگونی مورد اشاره قرار گرفته است که هر کدام به گوشهای از زوایای این خصلت اخلاقی دلالت داشته و بر حسب مصداق خارجی رازداری، متفاوت میباشند. در این قسمت به شرح و بیان این واژگان میپردازیم:
واژۀ «
کتمان» به معنای پنهان ساختن آنچه در باطن است، یکی از پرکاربردترین الفاظ در بیان مفهوم رازداری به حساب میآید؛ چنانچه در حدیثی از
امیر مومنان علی (علیهالسلام) آمده است که: «جَمعُ خَیرِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ فی کتمانِ السِّرِّ وَ مُصادَقَةِ الاَخیارِ؛
همۀ خیر دنیا و آخرت در رازداری و همنشینی با نیکان است».
البتّه کتمان سِرّ ممکن است اشاره به کتمان سِرّ خویشتن باشد، ولی اطلاق حدیث شامل کتمان اسرار خویش و دیگران به صورت توامان میشود. واژۀ «کتمان سرّ» بیشتر در کتب اخلاقی و عرفانی و به عنوان یکی از مراحل سیر و سلوک به کار میرود؛ بدین معنا که شخص سالک اگر در مسیر
سیر و سلوک الی الله قرار گرفت، باید آن را از دیگران مخفی نگه دارد تا اینکه در معرض طعنهها و سرزنشهای دیگران قرار نگیرد.
واژۀ «نُومَة» به معنای گمنامی و مخفیکاری، یکی دیگر از الفاظی است که در تفهیم معنای «رازداری»، مورد استفاده قرار میگیرد. از این واژه بیشتر در روایات مربوط به رازداری استفاده شده است؛ چنانچه در حدیثی از
امام صادق (علیهالسلام) در توصیف افراد رازدار گمنام، میخوانیم: «طُوبی لِعَبدٍ نُومَةٍ عَرَفَ النّاسَ فَصاحَبَهُم بِبَدَنِهِ و لم یُصاحِبْهُم فی اعمالِهِم بقَلبِهِ فَعَرَفَهُم فی الظاهِرِ و لم یَعرِفوهُ فی الباطِنِ؛
خوشا به حال بندۀ گمنامی که مردم را میشناسد و به ظاهر در میان آنان به سر میبرد، اما در دل با اعمال ایشان همراهی نمیکند. لذا مردم او را به ظاهر میشناسند و از باطن او خبر ندارند». البته ناگفته نماند که موارد استعمال این لفظ فقط مختص به روایات نبوده و در استعمالات و محاورات عرب نیز در همین معنا کاربرد و استعمال دارد.
رازداری و محافظت از اسرار خویش و و اسرار دیگران که به عنوان امانت در اختیار انسان قرار دارد، یکی از مهمترین و کلیدیترین فضائل اخلاقی محسوب میشود که با توجه به وجود تکنولوژیهای رسانهای و اطلاعاتی و کاربرد گستردۀ آنها، از ضرورتی غیر قابل انکار برخوردار است؛ از همینرو هر انسان و جامعهای رازی دارد، افشای آن را ناپسند میداند و میکوشد تا آن را مکتوم دارد و آشکار نسازد. به همین خاطر خصلت حسنۀ رازداری از اهمیت فوق العادهای برخوردار خواهد بود که در
مکتب وحیانی اسلام نیز مورد سفارش و توصیه قرار گرفته است. ضرورت و اهمیت این فضیلت اخلاقی زمانی دانسته میشود که از نقش آن در معادلات زندگی اجتماعی اطلاع پیدا کنیم؛ فلذا در اینجا به بیان جهات اهمیت این صفت اخلاقی میپردازیم که عبارتند از:
از جمله ادلۀ اهمیت و ضرورت این خصلت انسانی، اسلامی، آن است که خداوند متعال خود را به رازداری توصیف کرده است؛ بدین معنا که
خداوند متعال، از همۀ اسرار مطلع است و از تمام اتفاقات، آگاه میباشد، اما با این وجود، هیچ کس از اسرار غیب او آگاه نیست؛ چنانچه
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «اَلحَذَرَ الحَذَرَ فَوَ اللهِ لَقَد سَتَرَ، حَتّی کَاَنَّهُ قَد غَفَرَ؛
بترس، بترس
[
از خدا
]
به خدا سوگند آن قدر پردهپوشی کرده که گویی تو را بخشیده و آمرزیده است». بنابراین حفظ اسرار را باید از خدا آموخت؛ زیرا خداوند بیش و پیش از هر کس، از اعمال، حالات، رفتار، عیوب و گناهان بندگانش باخبر است، اما
حلم و بردباری و پردهپوشی و رازداری او قابل قیاس با دیگران نیست.
به راستی اگر خداوند، کارهای پشت پرده و پنهانی بندگانش را افشا کند، آیا آبرویی برای احدی از ما باقی میماند؟ حال فرض کنید شخصی به واسطۀ عدم رازداری، آبروی طرف مقابل خود را که از هر سرمایهای بالاتر و با ارزشتر است را خدشهدار ساخته و از بین ببرد. یقیناً چنین گناهی نابخشودنی است؛ بنابراین باید بیاموزیم تا با تقویت این فضیلت اخلاقی در نهان خود از گزند و آسیبهای آن با تمسک و الگو برداری از رویۀ رازداری الهی، در امان بمانیم.
گذشته از آنکه رازداری یک فضیلت اخلاقی به شمار میآید، در نیکبختی انسانها نیز تاثیر مستقیم و بسزایی دارد؛ چنانچه در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میخوانیم: «اَلظَّفَرُ بِالحَزْمِ وَالْحَزْمُ بِاِجالَةِ الرَّایِ وَالرَّاْیُ بِتَحصینِ الاَسْرارِ؛
پیروزی و نیکبختی به محکمکاری وابسته است و آن هم بهاندیشه
بستگی دارد واندیشه نیز به نگه
داری رازهاست».
امام (علیهالسلام) در این گفتار حکیمانه و پرمایه، در سه جملۀ کوتاه رمز پیروزی در کارها را بیان میکند و پس از اشاره به دو قدم اول، یعنی
تدبر و
تفکر، به اهمیت رازداری و حفظ اسرار اشاره کرده و آن را شاه کلید دستیابی به موفقیت معرفی میکند. امّا اینکه رازداری وسیلۀاندیشۀ درست است، از آنروست که فاش کردن راز در تصمیمات جنگی باعث اطلاع
دشمن از آن و اقدام متقابل و موجب به هم ریختن آنها میگردد. که این خود ناشی از تفکر غلط و اشتباه است، همچنانکه در سائر حوزههای تصمیمگیری نیز همین رویه برقرار است؛ و امّا اینکه به کارانداختن فکر در انتخاب مورد مصلحت، باعث دوراندیشی میگردد، از آن جهت میباشد که اگر فکر به کار نیافتد، ممکن است کاری که پیش از رخدادها انجام میگیرد با آنها هماهنگی نداشته باشد و امّا اینکه
دوراندیشی باعث پیروزی است امری وجدانی و غیر قابل انکار میباشد.
رازداری باعث رشد شخصیت و احساس استقلال فرد میگردد و به او انگیزۀ بیشتری برای حفظ رازها میدهد؛ چرا که فقط در این صورت است که دیگران به شخص اعتماد نموده و راز مگوی خود را برای او بیان میکنند که این امر نمایانگر شخصیت، استقلال و مورد اعتماد بودن شخص است که موجب اعتماد دیگران به وی شده و اسرار زندگی خود را برای او بازگو میکنند. بنابراین طبیعی است که افراد برای داشتن رضایت و همینطور لذتبردن بیشتر از زندگی و روابط دوستانه با سایر افراد، میبایست رازداری را در وجودشان پرورش دهند و آن را تقویت کنند. آری چنین تعبیر بلندی حاکی از جایگاه رفیع و اهمیت این خصلت اخلاقی در جلب توجه و ایجاد حس اعتماد در اطرافیان شخص دارد.
همانطور که جریان طبیعی،
خون در بدن باعث ادامۀ
حیات است و چنانچه به جای جریان یافتن در رگها، به بیرون راه یابد، منجر به
مرگ میشود، اسرار انسان نیز اگر از
دل خارج شوند و در مجرای غیرطبیعی قرار بگیرند، زندگی عادی انسان را دچار تزلزل ساخته و آبروی او را در معرض خطر جدی قرار میدهند؛ از همینرو هر کس که طالب حفظ حیات با سعادت و تکامل برای خود است، باید بداند که حفظ اسرار خویشتن در گروی حفظ اسرار دیگران است و اگراندکی از راز دیگران به بیرون تراوش کند، سعادت و آبروی شخص را نابود میسازد؛ چنانچه در حدیثی از امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه میخوانیم: «سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلا یَجْرِیَنَّ مِنْ غَیْرِ اوْداجِکَ؛
راز تو، بخشی از خون تو است، پس نباید در غیر رگهایت جاری شود». آری چه بسیار رازهایی که افشا شدند و آبرو، سابقه و اعتماد دیگران به شخص را در خون خود شستند و آنان را از اعتبار نزد سایرین ساقط کردند؛ لذا تنها راه مصونیت در برابر چنین صدماتی، محافظت از راز، همانند محافظت از شریانهای اصلی بدن میباشد.
انسان با ایمان در شرایط گوناگون زندگی، خود را در محضر پروردگار متعال میبیند و خدا را شاهد و ناظر رفتار خویش میداند. ایمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنین فردی ریشه دوانیده است و رشتۀ حضور الهی را هیچگاه گسسته نمیبیند و چون او را ناظر بر اعمال و رفتار خود میداند، هرگز اقدام به انجام عملی که موجب رنجشش شود، نمیکند؛ از همینرو انسانهای با ایمان غالباً رازدار هم هستند، چرا که با توجه به متون دینی و منابع روایی، ایمان در گرو رازداری و حفظ اسرار است؛ چنانچه در حدیثی از نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میخوانیم: «لا یَکمُلُ المُؤمِنُ اِیمَانُهُ حَتَی یَحتَوِیَ عَلَی مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ... اَصلَدَ مِنَ الصَلدِ، لَا یَکشِفُ سِراً وَ لَا یَهتِکُ سِتراً؛
ایمان
مومن کامل نمیشود تا اینکه دارای ۱۰۳ خصلت باشد...
[
که از جمله
]
سختتر از سنگ باشد
[
و هیچ رازی را فاش نسازد
]
و هیچ پردهای را ندرد».
رازداری و محافظت از اسرار، با توجه به موارد و مصادیق خود، دارای شاخهها و اقسام متعدّدی میباشد که در تمامی آنها از اهمیت و لزوم برخوردار است. به گونهای که عدم رازداری در هرکدام از آنها، نوعی خیانت در امانت
[
راز
]
به حساب میآید. در این قسمت به شرح و تفصیل اقسام این فضیلت اخلاقی میپردازیم:
خویشتن
داری در حفظ اسرار و رموز شخصی، به معنای بیان نکردن تمامی اتفاقات و مسائل شخصی، یکی از مهمترین اقسام رازداری است که از نشانههای وسعت
روح و قدرت
اراده میباشد. اما متاسفانهای چه بسا افرادی که اسرار زندگی خود را اصطلاحاً بر روی دایره ریخته و به خاطر ضعف در این قسمت، سرنوشت خویش و یا جامعهای را به خطر افکندهاند و چه بسیار ناراحتیهایی که در زندگی به خاطر ترک حفظ اسرار برای خود به وجود آوردهاند. بنابراین انسان عاقل سینۀ خود را صندوقچۀ اسرارش قرار میدهد و از طریق رازداری، خود را از پیامدهای ناگوار افشای اسرار، مصون میدارد. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «سِرُّکَ اَسیِرُکَ، فَاِنْ اَفْشَیْتَهُ صِرْتَ اَسیِرَهُ؛
راز تو، مادامی که آن را برمَلا نکردی، اسیر تو است، ولی اگر آن را فاش کردی، تو اسیرش میشوی».
همچنین باید توجه داشت که انسان گاهی سرّ خود را برای
دوست مورد اعتمادی بیان میکند، غافل از آنکه آن دوست نیز ممکن است دوست مطمئن دیگری داشته باشد و سومی نیز به همین صورت تا اینکه شخص ناخداگاه متوجه میشود که اسرارش همهجا بر سر زبانهاست، یا اینکه الی چه بسا همان دوست روزی دشمن انسان شود؛ چنانچه در حدیثی از امام صادق (علیهالسلام) میخوانیم: «لا تُطْلِعْ صَدِیقَکَ مِنْ سِرِّکَ اِلاَّ عَلَی مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَیْهِ عَدُوُّکَ لَمْ یَضُرَّکَ فَاِنَّ الصَّدِیقَ قَدْ یَکُونُ عَدُوَّکَ یَوْماً مَا؛
اسرارت را حتی به دوستت مگو، مگر در آنجا که اگر دشمن تو بر آن سرّ آگاه شود، ضرری به تو نمیرساند؛ زیرا دوست ممکن است روزی به صورت دشمن درآید» اثری که
سعدی شیرازی در تبیین آن سروده است:
به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای • • • • • که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز
حکایت: سفارش پدر به پسر!!!
بازرگانی در معاملهای هزار
دینار خسارت دید. از پسر خود خواست تا در اینباره به کسی چیزی نگوید. پسر بازرگان دلیل این کار را از پدر پرسید. پدر در جواب گفت: چون در آن صورت، گرفتاری ما دو چندان میشود؛ یکی خسارتی است که دیدهایم و دیگری سرزنشی میباشد که بر اثر اطلاع از شکستمان به ما خواهند کرد. لذاست که گفتهاند:
غم و اندوه خود را با دشمنانت نگو که باعث
شادی وخوشحالی آنان میشود.
متاسفانه برخی از زوجین، خصوصاً زوجهای جوان، ناخواسته و از روی
غفلت یا ناپختگی، مسائلی که مربوط به زندگی
زناشویی، خلقیات و روحیات یکدیگر است را برای اقوام و دوستان نزدیک بازگو میکنند. این کار در وهلۀ اول شاید مشکلی ایجاد نکند؛ اما با گذشت
زمان و تغییر رابطهها و دوستیهای، ممکن است مشکلساز شود و در آینده مورد طعنه و سرزنش قرار گیرند؛ از همینرو حفظ اسرار خانه و
خانواده و رازداری نسبت به آن از مهمترین لوازم یک زندگی موفق محسوب میشود؛ بدین صورت که حفظ اسرار خانوادگی و حل کردن مشکلات در چارچوب خانه و جلوگیری از باخبر شدن نزدیکان از مسائل و اسرار خانوادگی، از جمله صفات متعالی و زیبای یک خانواده بوده و آنان را از گزند آسیبهای موجود در این راه محافظت میکند.
امام علی (علیهالسلام) در توصیهای ژرف و زیبا نسبت به این مساله میفرماید: «احفظَ امرکَ و لا تُنکِح خاطِباً سِرَّکَ؛
امور و اسرار مربوط به خودت را نگهدار و دختر رازت را عروس هر خواستگاری نکن».
بدیهی است که حفظ اسرار خانوادگی منحصر در
زن و شوهر نبوده و اسرار مربوط به
پدر و مادر،
خواهر و
برادر، عمو و عمه و خاله و دایی نیز از این مساله مستثنا نیستند؛ البته مسالۀ حفظ اسرار خانه و خانواده در زنان به جهت داشتن روحیۀ احساساتی و زود رنجی، نِمودِ بیشتری داشته و بسیاری از رازهای خانوادگی از طریق آنها منتقل میگردد؛ در حالی که در تعالیم اسلامی رازداری دارای اهمیت بسیار و از شروط و لوازم ایمان و از پایههای اعتماد متقابل و بخش دیگری از مرزهای درون خانواده دانسته شده است؛ چنانچه قرآنکریم نیز زنانی را که اسرار شوهر خود را حفظ میکنند، ستوده و میفرماید: «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ؛
و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند و در غیاب [
همسر خود،] اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ میکنند».
حکایت: توصیۀ حکیمانه!!!
مفضل بن قیس حکایت میکند که: روزی به محضر امام صادق (علیهالسلام) وارد شدم و بعضی از مشکلات زندگیام را برای آن حضرت بازگو کردم. امام به خدمتکار خود فرمود: آن کیسه را بیاور. هنگامی که کیسه را آورد، حضرت به من فرمود: در این کیسه مقدار چهارصد دینار وجود دارد. آنها را بردار و مشکلات زندگیات را برطرف نما. پس از آنکه کیسه را گرفتم، عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا! من تقاضای پول نکردم، بلکه خواستم در
حقّ ما به درگاه خداوند متعال دعایی کنی تا به دعای شما گرفتاریهای ما برطرف گردد. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: مانعی ندارد، این پولها را بردار و به همین زودی به درگاه خداوند سبحان
دعا میکنم که ان شاء الله؛ به خواستههایت برسی و در پایان به عنوان
موعظه و نصیحت فرمود: مواظب باش که مسائل زندگیت را برای هر کسی بازگو نکنی که خود را در نزد افراد بیجهت سبک خواهی کرد.
منظور از رازداری اجتماعی، حفظ اسرار مردم در مسائل مربوط به آنها و بیان نکردن نقطه ضعفهای آنان در این زمینه است؛ بدین معنا که از نظر
اسلام امانت دارای اقسام گوناگونی بوده و از آن جمله امانت در حفظ اسرار مردم میباشد. این موضوع به قدری از نظر اسلام مهم تلقی شده که از افشای اسرار مردم به عنوان
گناه کبیره تعبیر شده است.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «اِذا حَدَّثَ الرَّجُلُ بِحَدیث، ثُمَّ الْتَفَتَ فَهِیَ اَمانَةٌ؛
هنگامی که کسی سخنی بگوید، سپس به اطراف خود بنگرد، آن سخن امانت و سِر است
[
و باید در حفظ آن کوشید
]
». یعنی برای اثبات «سر» بودن لزومی ندارد گوینده خواهش و تمنا و تاکید کند که این از اسرار است و نزد خودت باشد؛ بلکه به کمترین چیزی برای تفهیم این حقیقت قناعت شده و همیناندازه که نگاه به اطراف کند و مراقب عدم وجود شخصی دیگر باشد، کافی است که سخنان او به عنوان اسرار برادر
مسلمان و امانت نگهداری شود.
مسالهای که زمینهساز بسیاری از کدورتها، دشمنیها و قهرها بوده وای چه بسا افرادی که از این طریق آبروی خود را از دست دادهاند وای چه بسا افرادی که بدین واسطه جان خود را در زیر تیغ تلافی به تاراج دادهاند. بنابراین، حفظ اسرار دیگران
[
جز در مواردی که افشاگری مهمتر و ضروریتر است
]
امری حتمی میباشد تا ضمن تامین سلامت اجتماعی، انسان را از عواقب ناگوار آن مصون دارد. ضرورتی که
امام کاظم (علیهالسلام) با اشارهای ظریف و دقیق، در تبیین آن میفرماید: «ان کان فی یدک هذه شیء فان استطعت الّا تعلم هذه فافعل؛
هرگاه در یک دست تو چیزی باشد و بتوانی کاری کنی که دست دیگر باخبر نشود،
[
آن کار را
]
انجام بده». کنایه از اینکه هرگاه کسی از اسرار دیگری باخبر شد، نزد او امانت است و باید از آن مراقبت نماید.
یکی از مصادیق رازداری که از اهمیت ویژهای در متون روایی و منابع دینی برخوردار است، مسالۀ حفظ عقیده و رازداری نسبت به آن میباشد؛ بدین معنا که انسان
مکلف است به جهت محافظت از خود،
دین و طرفداران آن دین، عقیدۀ خود را در برابر دشمنان و مغرضان مخفی نگه دارد تا از گزند آنان در امان بماند و گرفتار
عقوبت الهی نشوند؛ صفتی که ضرورت و اهمیت آن به حدی میباشد که
امام زین العابدین (علیهالسلام) از نبود آن در برخی از شیعیان ابراز ناراحتی کرده و فرموده است که: «وَدِدتُ و اللّه ِانّی افتَدَیتُ خَصلَتَینِ فی الشِّیعَةِ لنا بِبَعْضِ لَحمِ ساعِدی: النَّزَقُ و قِلَّةُ الکِتمانِ؛
به خدا سوگند که حاضرم به جبران دو خصلتِ شیعیانمان مقداری از گوشت ساعد خود را فدیه دهم
[
یکی برای
]
شتابزدگی و
[
دیگری برای
]
کمی راز
داری».
البته باید توجه داشت که رازداری نسبت به عقیده و کتمان آن، فقط در شرایط دشوار و بحرانی به کار گرفته میشود؛ شرایطی که در آن، مؤمنی به جهت ترس از اینکه مبادا از سوی ستمگری به او ضرر یا خطری برسد، قادر نیست موضع حق خود را صریحاً علنی کند و الا در موارد دیگر به جهت جذب دیگران و بیان و مقابلۀ حق علیه
باطل، رازداری بیمعنا خواهد بود.
حکایت: امتحان رازداری!!!
روزی شخصی نزد
شیخ ابوسعید ابوالخیر آمد و گفت: ای شیخ نزد تو آمدهام تا به من از اسرار حق چیزی بیاموزی. شیخ به او گفت: برگرد و فردا بیا تا راز حق را به تو بیاموزم. آن شخص رفت و فردا مجدداً نزد شیخ آمد. شیخ موشی را درون قوطی کوچکی نهاد و در آن را محکم بست. وقتی آن شخص آمد، شیخ قوطی را به او داد و گفت: این را با خود ببر، ولی هرگز در آن را باز نکن. مرد نیز آن را با خود برد، ولی سرانجام وسوسه شد و در قوطی را باز کرد. ناگهان موش از آن بیرون جهید و رفت. مرد با عصبانیت نزد شیخ آمد و گفت: ای شیخ من از تو سرّ الله طلبیدم، تو به من موش دادی؟ شیخ گفت: ای درویش ما موشی در حقه به تو دادیم و تو نتوانستی آن را پنهان کنی، چگونه سر الله را به تو یاد دهیم که آن را نگه
داری؟
میدانیم که یکی از وظایف برای تحقق
تمدن اسلامی که هدف اصلی انبیاء عظام (علیهمالسّلام) نیز بوده است، تشکیل
حکومت دینی جهت اجرای فرامین و
قوانین الهی در مسیر تحقق سعادت اجتماعی میباشد و یکی از لوازم پایداری و بقاء حکومت، حفظ و رازداری نسبت به اسرار آن است؛ بدین صورت که بخشی از رازهای تشکیلاتی مربوط به زمانی قبل از تشکیل حکومت و در حال انقلاب و مبارزه با دشمنان صورت میگیرد، مانند آنچه مورد ابتلای اصحاب امامان (علیهمالسّلام) بود. بخش دیگر آن نیز مربوط به زمانهایی بعد از تشکیل حکومت اسلامی است و حفظ آنها در بقای نظام مؤثر است؛ این بخش مورد ابتلای نیروهای حکومتی و همۀ مردم بوده و بایستی در این زمینه هوشیاری و دقت کافی به خرج داده، از افشای مطالب سرّی نظام اسلامی و با خبر ساختن دشمنان از آن به شدّت اجتناب کنند.
بنابراین رازداری حکومتی از دیدگاه اسلام یکی از اصول مهم اخلاق اطلاعاتی است که میتوان به وسیلۀ آن بسیاری از زیانهای دشمن را سلب و همواره ابتکار عمل را در دست داشت. ولی در مقابل بیتوجهی به آن، چه بسا اصل حکومت را زیر و رو کند. در همین راستا امام صادق (علیهالسلام) در تبیین علت شهادت و فروپاشی حکومت انبیاء (علیهمالسّلام) به مسالۀ افشای سر و راز اشاره کرده و میفرماید: «اَما وَاللّه ما قَتَلُوهُمْ بِاَسْیافِهِمْ وَلکِنْ اَذاعُوا سِرَّهُمْ وَ اَفْشَوْا عَلَیْهِمْ فَقُتِلُوا؛
به خدا سوگند آنان را با شمشیرهایشان نکشتند، ولی اسرارشان را فاش کردند و سبب قتل آنان شدند». آری از آنجایی که حفظ این نوع رازها به مراتب مهمتر از سایر اسرار است، پیامدهای افشای آن نیز ناگوارتر و زیانبارتر از سایر رازها میباشد.
اسرار نظامی به عنوان زیر بنای امنیت روانی و اجتماعی یک جامعه از اهمیت غیر قابل انکاری برخودار است به صورتی که همان سان که نابسامانی اوضاع داخلی زندگی شخصی افراد نباید به ملا عام و بر سر زبان مردم کشیده شود، اوضاع درونی یک نظام نیز جنبه «راز محرمانه» پیدا میکند و باید مخفی بماند.
بنابراین برای حفظ اسرار نظامی بایستی مطالب در اختیار کسانی باشد که کاملاً مورد اطمینان و امین باشند و هنگامی که نوبت پیاده کردن نقشههای نظامی رسید، مطلب باید به فرماندهان مطمئن درجه بعدگفته شود، ولی در عین حال کاملاً مواظبت شود که از آنها به دیگران سرایت نکند.
حکایت: رفیق رمز و راز الهی
پس از جنگ
حُنَین [
که در سال هشتم هجری واقع شد،
]
مسلمانان به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای سرکوبی شورشیان
طائف، به سوی آنها رفتند و سرانجام داخل قلعۀ مستحکم طائف شدند و بیش از ده روز در درون قلعه بودند. پس از محاصرۀ قلعۀ
طائف توسط مسلمین، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به امام علی (علیهالسلام) فرمان داد تا با جمعی به سوی «
سپاه خثعم» که در آنجا بودند، برود، با آنها نبرد کند و بتهایی را که در دسترس او قرار میگیرد، بشکند. حضرت علی (علیهالسلام) به سوی سپاه آنان رفت. شخصی به نام «شهاب» در صبحگاه از دشمن به میدان تاخت و مبارز طلبید. امام علی (علیهالسلام) قهرمانانه به او حمله کرد و او را از بین رفت، سپاه دشمن را پراکنده نمود و شکست داد و بتهای آنها را فرو ریخت؛ سپس به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمد و گزارش کار را داد و با هم مدتی خصوصی صحبت کردند. جابر میگوید:
عمر بن خطاب [
از روی اعتراض
]
به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گفت: آیا با علی رازگویی میکنی نه با ما؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پاسخ عمر فرمود: «ما انا انتجیته ولکن الله انتجاه؛ من با او راز نمیگویم، بلکه خداوند با او راز میگوید». یعنی این ویژگی را خدا به علی (علیهالسلام) داده است.
خصلت رازداری و حفظ اسرار که از بُعدی فردی و از بُعد دیگر اجتماعی به حساب میآید، لازمۀ روابط فردی و اجتماعی بوده و آثار و فوائد متعددی آن نهفته است که شاخصترین این آثار عبارتند از:
حفظ اسراری مانند اسرار اجتماعی، نظامی، حکومتی و اسرار شخصی مهم، که از اهمیت ویژه و فوقالعادهای برخوردارند و صلاح نیست که باقی افراد یک اجتماع از آن آگاهی داشته باشند، موجب تامین آرامش فردی و اجتماعی خواهد بود؛ بدین معنا که فرد با حفظ اسرار آن را از دشمن مخفی نگه داشته و بدین واسطه تهدیدی متوجهش نخواهد بود و امنیتش محفوظ میماند. در همین راستا
امام کاظم (علیهالسلام) طیّ نامهای که از زندان برای
علی بن سوید سائی مینویسد، سفارش میکند که در حفظ و مراقبت از اسرار کوشا باشد؛ چنانچه میفرماید: «لا تُفشِ ما استَکتَمتُکَ؛
آنچه را که از تو خواستهام مکتوم بداری، فاش مگردان». که مفاد این سفارش حفظ امنیت به واسطۀ رازداری میباشد، چنانچه قرآنکریم با نقل ماجرای
برادران حضرت یوسف (علیهالسلام) به قضیۀ حفظ اسراری که
یعقوب نبی (علیهالسلام) به
یوسف مبنی رازداری در برابر برادران خود، اشاره کرده و میفرماید: «قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی اِخْوَتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیْداً اِنَّ الشَّیْطانَ لِلْاِنْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ؛
گفت: فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشۀ
[
خطرناکی
]
میکشند؛ چرا که
شیطان، دشمن آشکار انسان است». تعبیر به «شیطان» در مورد افشای راز، نشان از اهمیت این صفت اخلاقی نزد خداوند متعال دارد.
همچنین انسان رازدار با سکوت و محافظت از اسرار خود، موجبات رضایت دیگران و در نتیجه
رضای الهی را فراهم آورده و ضمن تضمین سعادت دنیوی و اخروی، از خوشبختی نیز بهرهمند خواهد بود؛ چنانکه امیر کلام در تبیین این اثر ارزشمند برای شخص رازدار، میفرماید: «الصَّمتُ حُکمٌ و السُّکوتُ سَلامَةٌ و الکِتمانُ طرَفٌ مِن السَّعادَةِ؛
خاموشی حکمت است و سکوت
[
مایۀ
]
سلامت و رازداری گوشهای از خوشبختی». فلذا هر کس به دنبال خوشبختی خویش میباشد باید به فکر خوشبختی دیگران هم باشد و با افشای اسرار آنها از رسیدن ضررهای غیر قابل جبران نسبت به ایشان بپرهیزد.
یکی دیگر از فوائد این فضیلت اخلاقی، قدرت و آزادی در انتخاب میباشد؛ بدین معنا انسان در مسیر زندگی، همواره در دو راهی انتخاب قرار دارد؛ راه شقاوت یا راه سعادت. آدمی بر اساس
فطرت خدادادی و آموزههای وحیانی راه را از بیراهه میشناسد، اما موانع مختلفی نیز بر سر راهش قرار دارد که او را از رسیدن به
کمال باز میدارد. از جمله همین عدم رازداری و افشای سرّ که به موجب آن، دامنۀ انتخاب آدمی محدود میشود و دیگر قادر به گرفتن هر تصمیمی نیست؛ چون باید ملاحظۀ دیگران را نیز بکند و دیگران این اجازه را به خود میدهند تا به جای او تصمیمگیری نمایند. بنابراین از مهمترین آثار رازداری و حفظ اسرار این است که به انسان قدرت انتخاب و آزادی در آن را میدهد؛ چنانچه امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ؛
کسی که راز خود را بپوشاند همواره اختیار آن به دست اوست
[
و کسی که نپوشاند از اختیارش بیرون میرود
]
». آری اعتبار و اختیار انسان در زیر زبان او نهفته است».
رازداری، فضیلتی اخلاقی است که در توفیق یافتن به انجام کارها و سعادت و نیکبختی انسان نقش بسزایی داشته و استفاده از راهکارهای زیر تاثیر قابل توجهی در اکتساب و تقویت آن دارد:
معمولاً اینگونه است که اشخاص پرحرف، برای اشباع میل سخنگویی، از هر
دری سخنی به میان میآورند و یافتههای خویش را به دیگران انتقال میدهند. چنین کاری سبب پرده برداشتن از اسرار آدمی میشود. این در حالی است که سکوت و کمحرفی، یعنی فقط در موارد نیاز سخن گفتن و اکتفاء به سخنان ضروری، از جمله عوامل تقویت این خصلت اخلاقی در نهان انسان میگردد؛ چنانکه امام علی (علیهالسلام) در تمجید از صفت سکوت میفرماید: «اَلْمُؤْمِنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ و یَنطِقُ لِیَغنَمَ؛
مؤمن سکوت میکند تا سالم ماند و سخن میگوید تا سود برد».
غالباً انسانهای عصبانی و خشمگین، در مواردی که دچار
غضب میشوند، تمامی پردهها را دریده و آنچه از دیگران میدانند را بر ملا میسازند؛ لذا آنهایی که بازیچۀ احساسات نمیشوند و بر خشم خویش مسلط هستند، بر حفظ اسرار خود و دیگران تواناترند. بنابراین انسان باید بکوشد تا با تقویت اعصاب و آستانۀ تحمل خود در برابر مشکلات، گرفتار این رذیلۀ اخلاقی که زمینهساز بیاعتمادی، بر باد رفتن عرض و آبرو و بر ملا شدن اسرار خود شخص میگردد، مصون بماند.
افراد حسود برای ضربه زدن به کسی که مورد حسدشان است سعی در افشای اسرارش دارند تا از این طریق، او را در افکار عمومی بیاعتبار کرده و یا منافعش را به خطر بیاندازند. همانطور که افراد کینهتوز برای اعمال کینههای خود از افشای اسرار دیگران خودداری نمیکنند تا از آنها انتقام بگیرند؛ بنابراین پرهیز از دو رذیلۀ حسادت و کیتهتوزی و جلا دادن
نفس و روح از لوث وجود این دو صفت شیطانی، نقش بسزایی در ایجاد و تقویت خصلت انسانی رازداری نسبت به خویشتن و دیگران در وجود شخص دارد.
خود شیرینی و چاپلوسی، بدین معنا که کسی کاری انجام دهد یا سخنی بگوید تا نزد دیگران ارج و قرب پیدا کند و محبوب آنان گردد، یکی از مهمترین علل در افشاء راز و اسرار محسوب میشود که پرهیز و تلاش برای ترک عادت نمودن نسبت به آن، از جمله راهکارهای کسب ملکۀ رازداری و حفظ اسرار در میان افراد به حساب میآید. در نتیجه افرادی که با چاپلوسی و خوشخدمتی میکوشند تا با افشاء راز دیگران نزد افراد دیگر، خود را نزد عزیز و محبوب نشان دهند، هرگز متصف به این صفت اخلاقی و انسانی نخواهند شد.
از منظر اسلام آدمی میبایست اسرار خویش را به نحو احسن حفظ کند تا از گزند آسیبهای افشاگری در امان مانده و به فیض و سعادت بهرهمندی از آثار فوقالذکر نائل آید. لکن در این بین استثنائاتی نیز وجود دارد که به جهت اهمیت بیشتر و مصلحت موجود، رازداری در آنان شایسته نبوده و به عبارت بهتر اصلاً رازداری در آن موارد صدق نمیکند تا بگوئیم شخص موظف به رازداری و حفظ اسرار است. این موارد با توجه به منابع دینی و متون روایی عبارتند از:
یکی از مهمترین و شایعترین مواردی که طبق
نصّ قرآنکریم، افشاگری و عدم رازداری در آن مجاز شمرده شده است، زمانی است که شخصی مورد
ظلم و ستم قرار گرفته باشد و برای احقاق حق خود در محکمه ناچار به شرح ماوقع، از جمله چگونگی ظلم ظالم باشد که در این مورد رازداری معنا ندارد؛ چنانچه قرآنکریم میفرماید: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً؛
خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها
[
ی دیگران
]
را اظهار کند مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست». و این نیست مگر به خاطر اینکه در مکتب وحیانی اسلام، ظلمپروری از هر طریقی از جمله از راه سکوت در برابر ظلم ظالم، نکوهیده و مذموم میباشد.
همچنین از آنجایی که اجرای حدود و تعزیرات الهی از منظر اسلام از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و به تشکیل حکومت برای اجرا و پیشبرد آن سفارش شده است، در مواردی که فاش کردن راز، حدّ و تعزیری را ثابت کند، رازداری لازم نبوده و محلی از اعراب نخواهد داشت. البته باید توجه داشت که جواز افشای راز در این موارد منوط به آن است که تعداد مورد نظر جهت اثبات حد و تعزیر وجود داشته باشد؛ به عنوان نمونه برای اثبات نسبت عمل شنیع
زنا به یک نفر، باید چهار
شاهد مرد عادل وجود داشته باشد والّا طرح چنین مساله و رازی نه تنها مفید به فائده نخواهد بود، بلکه منجر به اجرای حد بر شخصی که بدون دلیل و مدرک اقدام به افشای راز نموده است نیز میگردد.
یکی از وظایف مشاور خوب، بیان حقایق مسالۀ مورد مشورت برای شخص مشورتگیرنده است تا از این طریق او را به مسیر صحیح و دستیابی به موفقیت در مسالۀ پیشرو رهنمون سازد. بنابراین مشاور خوب باید بدون در نظر گرفتن رمز و رازها، حق را برای مشورت گیرنده بیان کند هر چند که منجر به افشای یک راز گردد؛ چنانکه نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «اَتَرْغَبُونَ عَنْ ذِکْرِ الْفَاجِرِ حَتَّی لاَ یَعْرِفَهُ النَّاسُ، اُذْکُرْهُ بِمَا فِیهِ یَحْذَرْهُ النَّاسُ؛
آیا از گفتن آنچه دربارۀ فاجر میدانید، خودداری میکنید تا مردم او را نشناسند؟ عیوب وی را برای مردم بازگو کنید تا از او کنارهگیری کنند و برحذر باشند». چرا که رازداری در این موارد چیزی جز خیانت در بیان حق نخواهد بود.
هر چند فاش کردن راز کسی ممکن است باعث ضرر و زیان وی شود، ولی در جایی که پای ضرر و خطر بیشتری در میان باشد، سکوت کردن جایز نیست و برای جلوگیری از خطر میتوان افشاگری کرد و پرده از اسرار برخی برداشت؛ مثل جایی که ضرر و خطری متوجه دین یا نظام شود و لازمۀ پیشگیری از آن خطر، فاشکردن رازهای فرد و یا افرادی باشد. چون حفظ نظام مهمتر است و فاش کردن رازها مجاز میشود؛ چنانچه در حدیثی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در این رابطه میخوانیم:
اِذَا رَاَیْتُمْ اَهْلَ الرَّیْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَاَظْهِرُوا البَرَاَءَةَ مِنْهُمْ وَ اَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَالْقَوْلَ فِیهِمْ وَالوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلاَ یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الاِسْلاَمِ؛
هرگاه پس از من شبههافکنان و بدعتگذاران را دیدید، آشکارا از آنان، دوری جویید، زیاد از آنان بدگویی کنید و به آنان بتازید و به مردم معرفیشان کنید تا مردم در موردشان دچار بیزاری شوند، تا از تبهکاری در اسلام منصرف گردند».
از منظر مکتب وحیانی اسلام، کسی که به طور علنی گناه میکند، حرمت خود را از بین میبرد، در بین مردم احترامی نداشته و بدگویی از وی و عدم رازداری نسبت به او بلامانع میباشد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «ثَلاَثَةٌ لَیْسَ لَهُمْ حُرْمَةٌ: صَاحِبُ هَویً مُبْتَدِعٍ. وَالْاِمَامُ الْجَائِرُوَالْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِفِسْقِهِ؛
برای سه شخص حرمتی در نگه داشتن رازشان نیست: شخص بدعتگذار و هواپرست، پیشوای ظالم و فاسقی که فسقش را آشکار میکند».
در نتیجه هر چند که اسلام بر حفظ اسرار تاکید دارد، لکن در این مورد و همچنین موارد فوقالذکر به جهت وجود مصالحی که جز از طریق بر ملا کردن اسرار شخص، قابل تحصیل و استفاده نیست، رازداری حسن خود را زا دست میدهد؛ به صورتی که رازداری در موارد فوقالذکر به هیچ وجه از مصادیق حفظ اسرار قلمداد نمیگردد.
از همینرو از دیگر موارد مجاز برای افشای راز، در مقام استعانت بر
نهی از منکر است؛ بدین معنا که در مواردی که انسان از منکری مطلع شود و بداند که اگر اقدامی نکند، این گناه شیوع پیدا کرده، زیان ناشی از آن به عموم مردم برمیگردد و خود نیز به تنهایی نمیتواند جلوی آن را بگیرد و ناگزیر باشد تا از مردم کمک بخواهد، باید با استمداد از دیگران مجرم را از کردار زشتش بازدارد، گرچه مردم از راز او باخبر شوند؛ چرا که فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر، از جمله واجباتی است که اجرای آن ضامن سعادت و بقاء فرد و جامعه و همچنین محافظت از تمامی افراد یک اجتماع در برابر نزول عذاب الهی میباشد. بنابراین سعی و تلاش در اجرای آن از هر طریقی که باشد نیکوست.
سؤال: منظور از راز و سرّ الهی که در احادیث تحت عنوان «سرّ الله» از آن تعبیر شده است، چیست؟
پاسخ: «سرّ الله» چنانکه از نامش پیداست، نوعی راز ویژه است که بیان آن در قالب زبان و واژگان عرفی نمیگنجد و نزدیکترین تفسیر و تقریب ذهنی برای آن، تشبیه آن به نوعی «توفیق» و «عنایت» الهی به بندگان خاص و مخلص است که یکی از ویژگیهای آن، کارگشا بودن آنهاست. آنانکه به رازها آگاهند، به علوم مختلف، دست مییابند و به سوی کمالِ انسانیت، گام بر میدارند. سرّ، مانند کلیدی است که علوم بسیاری را میگشاید. مصداق بارز دارندگان «سرّ الله» ائمۀ معصومین (علیهمالسّلام) هستند؛ چنانچه امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در این رابطه میفرماید:
انَّ عِندَنا وَ اللّهِ سِرّا مِن سِرِّ اللّهِ وَ عِلمَاً مِن عِلمِ اللّهِ، وَ اللّهِ ما یَحتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌّ مُرسَلٌ وَ لا مُؤمِنٌ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلایمانِ، وَ اللّهِ ما کَلَّفَ اللّهُ ذلِکَ احَداً غَیرَنا؛
بیگمان و به خدا سوگند، رازی از راز خدا و دانشی از دانش خدا
[
تنها
]
نزد ماست و به خدا سوگند، نه هیچ فرشتۀ مقرّب و نه هیچ پیامبر فرستاده شده و نه هیچ مؤمنی که خداوند، دلش را به ایمان آزموده است، نمیتواند آن را تحمّل کند. به خدا سوگند که خداوند، آن را تنها بر دوشِ ما نهاده است.
سایت مجمع جهانی صادقین، برگرفته از مقاله «رازداری»، تاریخ بازیابی ۹۹/۱۰/۰۶