ذبح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ذَبْح بریدن رگهای چهارگانه گردن است. بنابر
مشهور،
ذبح با بریدن تمامی رگهای چهارگانه (معروف به
اوداج اربعه) یعنی مری، حلقوم و دو شاه رگ گردن که بنابر مشهور به حلقوم و بنابر قول برخی به مری احاطه دارد، محقق میشود و بریدن بعض رگها در صورت امکان بریدن همه آنها، کفایت نمیکند.
ذَبْح بریدن رگهای چهارگانه گردن است.به
حیوان ذبح شده «
ذبیحه» و به
ذبح کننده «
ذابح» گفته میشود. از آن در باب
صید و ذباحه و
حج سخن گفتهاند.
ذبح، یکی از راههای
تذکیه حیوان ات خشکی
تذکیه پذیر جز
شتر و
ملخ است.
حیوان ات دریایی نیز که
خون جهنده دارند جز
ماهی با
ذبح تذکیه میشوند.
ذابح باید
مسلمان یا در حکم
مسلمان باشد؛ بنابراین،
ذبیحه کافر غیر کتابی (
اهل کتاب)
حلال نیست.
در اینکه
ذبیحه اهل کتاب مطلقا
حرام است یا در صورت بردن نام
خداوند هنگام
ذبح،
حلال میباشد، اختلاف است.
مشهور قائل به قول اوّل اند.
ایمان (دوازده امامی بودن) بنابر
مشهور در
ذابح شرط نیست؛ از این رو،
ذبیحه تمامی فرقههای
مسلمان، جز آنان که محکوم به کفرند، مانند
ناصبی حلال است.
از نظر
امام خمینی گرچه
اسلام در
ذابح کافی است و ایمان شرط نیست و بر همین اساس در
تحریرالوسیله مینویسند: «یشترط فی
الذابح: ان یکون مسلماً او بحکمه کالمتولّد منه، فلا تحلّ
ذبیحة الکافر مشرکاً کانام غیره؛ حتّی الکتابی علی الاقوی. و لا یشترط فیه الایمان، فتحلّ
ذبیحة جمیع فرق الاسلام، عدا الناصب و ان اظهر الاسلام.»
لیکن در
ذبح قربانی حج و
کفارات معتقدند
ذابح باید
مومن باشد. دراینخصوص در کتاب مناسک حج مینویسند: «احتیاط واجب آن است که
ذابح مؤمن باشد، بلکه خالی از قوّت نیست، و همینطور در
ذبح کفارات.»
و «درصورتیکه
قربانی به دست غیر مؤمن انجام گیرد کفایت نمیکند و باید دومرتبه قربانی کند هرچند در وقت قربانی متوجه نشود که
ذابح مؤمن نیست یا
جاهل به مساله باشد.»
ذبیحه کودک ممیز آشنا به چگونگی
ذبح حلال است.
از دیگر شرایط
ذابح قصد
تذکیه است.
بنابر این،
ذبیحه فرد
مست،
دیوانه یا
کودک غیر
ممیز حلال نیست.
آلت
ذبح باید از جنس
آهن برنده، مانند کارد باشد؛ بنابر این،
ذبح با آلتی دیگر صحیح نیست، مگر در صورت دسترسی نداشتن به آن و بیم تلف شدن
حیوان که در این صورت،
ذبح با شیء تیز دیگری مانند
سنگ، صحیح است (
آلات تذکیه).
امام خمینی در پاسخ به استفتاء در خصوص
ذبح با دستگاه مینویسند: «راجع به «
ذبیحه» بهنحویکه مرقوم شده است هیچ اشکالی در
حرمت نیست. از وجوهی: یکی آنکه معتبر است در «
ذابح» اسلام، و این امر مسلّم است و دلالت بر آن دارد
صحیحه محمد بن مسلم در باب پانزده کتاب ذبایح، حدیث دوم. و معلوم است
ذابحْ مباشرِ
ذبح است، و آن در این مورد تیغه خودکار است به قوه برق، هرچند قتل تسبیباً به او منتسب است. نظیرانداختن شخصی را در مسبعه که قاتل ملقی است لکن آکل سبُع است.
دیگر آنکه
ذابح مسلم باید در حال
ذبح تسمیه بگوید و تسمیه در این مورد که از نوار است نه تسمیه مسلم است و نه
ذکراللَّه است، بلکه انعکاس ذکری است که شخص نموده است، و اگر ذکر آن شخص باشد باید در
نماز کافی باشد، و به این شرط دلالت دارد جملهای از روایات مثل صحیحه حلبی ششم باب سابق و روایت پنجم بلکه ظاهر آیه شریفه؛ علی تامل.
دیگر آنکه
ذبح از
قفا موجب حرمت است و دلالت بر آن دارد: صحیحه محمد بن مسلم باب چهار و دیگر روایات، و ظاهر روایات آن است که مبدا شروع به
ذبح باید حلق باشد یا سایر اوداج که
مذبح هستند، و پشت گردن
مذبح نیست.
درهرصورت
حرمت آن بیاشکال است.»
بنابر
مشهور،
ذبح با بریدن تمامی رگهای چهارگانه (معروف به
اوداج اربعه) یعنی مری، حلقوم و دو شاه رگ گردن که بنابر
مشهور به حلقوم و بنابر قول برخی به مری احاطه دارد، محقق میشود و بریدن بعض رگها در صورت امکان بریدن همه آنها، کفایت نمیکند.
روبه
قبله بودن
ذبیحه هنگام
ذبح در صورت امکان.
در اینکه همه قسمت جلوی بدن، یعنی صورت، سینه، گلو و شکم
حیوان باید روبه
قبله باشد یا روبه
قبله بودن محلّ
ذبح (گلو) کفایت میکند، اختلاف است.
چنانچه از روی فراموشی یا جهل و یا ندانستن
قبله،
حیوان به طرف
قبله ذبح نشود، اشکال ندارد.
روبه
قبله بودن
ذابح شرط نیست.
بردن نام
خدا توسط
ذابح، هنگام
ذبح، مانند گفتن «بسم
الله»، «الحمد للّٰه» یا «سبحان
الله». در کفایت گفتن «
الله» به تنهایی اختلاف است.
زنده بودن
ذبیحه هنگام
ذبح. در صورت مشتبه بودن حال
حیوان بین
مرگ و
حیات، چنانچه پس از
ذبح حرکتی که گویای
حیات باشد- مانند برهم زدن چشمها، دست و پا زدن یا تکان دادن دم- از آن سربزند یا از بدنش
خون متعارف بیرون آید و یا بنابر قولی، هر دو نشانه تحقق یابد،
حکم به زنده بودن و
حلّیت حیوان میشود.
البته بسیاری از فقها استقرار
حیات، به معنای قابلیت زنده ماندن
حیوان به مدّت یک روز یا بیشتر قبل از
ذبح را شرط دانستهاند و برخی در
حکم به
حلّیت ذبیحه، تکان خوردن آن پس از
ذبح یا بیرون آمدن
خون متعارف یا تحقق هر دو نشانه را کافی دانستهاند.
قائلان به استقرار
حیات نیز در فرض مشتبه بودن حال
حیوان، حرکت گویای
حیات، یا خروج
خون متعارف و یا هر دو را نشانه استقرار
حیات دانستهاند. بنابر این، در فرض اشتباه، بدون هیچ اختلافی، حرکت یا خروج
خون و یا هر دو- بنابر اختلاف اقوال- در
حکم به
حلّیت ذبیحه کفایت میکند. از این رو، برخی گفتهاند:
بین علامت یاد شده و استقرار
حیات ملازمه وجود دارد و در نتیجه، اکتفا به آن مطلقا جایز است؛ زیرا شرط استقرار
حیات در صورتی فایده خواهد داشت که با وجود علامت یاد شده
علم به عدم استقرار
حیات حاصل شود؛ در حالی که با وجود ملازمه بین آن دو، چنین چیزی امکان پذیر نیست. در نتیجه، ثمرهای بر این شرط مترتّب نخواهد بود.
ذبح کردن
حیوان از طرف گلو و نه پشت سر، بنابر قول گروهی از فقها.
در مقابل، گروهی دیگر،
ذبح از قفا را نیز در صورتی که
حیوان قبل از بریدن اوداج اربعهاش و بعد از آن زنده باشد، صحیح دانستهاند؛ البته با اختلاف در لزوم
حیات مستقر یا کفایت صرف
حیات، هرچند غیر مستقر، چنان که گذشت.
بنابر
مشهور پی در پی بریدن اوداج اربعه، به گونهای که همه رگهای چهارگانه قبل از جان دادن
حیوان بریده شوند.
در اینکه جدا کردن سر
حیوان قبل از جان دادن
حرام است یا
مکروه، اختلاف است؛ چنان که بنابر قول به
حرمت، در اینکه
گوشت ذبیحه نیز
حرام میشود یا نه، اختلاف است. بسیاری قائل به عدم
حرمت آن هستند.
بنابر قول
مشهور، کندن
پوست ذبیحه یا جدا کردن عضوی از آن قبل از سرد شدن
مکروه است. برخی، آن را
حرام و موجب
حرمت گوشت ذبیحه دانستهاند.
بستن دو دست و یک پا و باز گذاشتن پای دیگر در
ذبح گوسفند و بستن هر چهار دست و پا و رها کردن دم در
ذبح گاو؛ رها کردن
مرغ پس از سر بریدن؛ تیز کردن آلت
ذبح و سریع بریدن رگها؛ عرضه
آب بر
حیوان قبل از
ذبح؛ رو به
قبله بودن
ذابح هنگام
ذبح و بردن و خواباندن
حیوان برای
ذبح به ملایمت و نرمی.
فروبردن آلت
ذبح در زیر حلقوم و کشاندن آن به سمت جلو، برخی آن را
حرام دانستهاند؛
ذبح کردن
حیوان در منظر دیگر
حیوانات؛
ذبح کردن در شب،
و پیش از
زوال روز جمعه؛
کشتن
حیوان دست پرورده
و بریدن
نخاع پیش از جان دادن
حیوان، برخی آن را
حرام دانستهاند.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص ۷۰۱ -۷۰۴. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی