• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دروغ در کلام نبوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دروغ انحراف نفس از راستگویی و سر باز زدن روح از انجام وظیفه انسانی خویشتن است، این عمل زشت و ناپسند که برخاسته از حقارتی است که نفس شخص دروغگو بدان مبتلاست، به عنوان یک بیماری فردی و یک معضل اجتماعی خطرناک مطرح بوده و از جمله گناهان کبیره‌ای است که در سیره و کلام نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شدت از آن نهی شده است.



رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از کودکی تا به هنگام بعثت، همواره به راستی و درستی معروف بوده، مورد ستایش مردم قومش بود. ابوطالب ـ عموی پیغمبر ـ که سال‌ها سرپرستی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به عهده داشت می‌گوید: «هرگز از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دروغی نشنیدم، و خُلقی از اخلاق جاهلیت را در او ندیدم، خنده بی‌جایی از او مشاهده نکردم با کودکان بازی نمی‌کرد و به آنان علاقه نشان نمی‌داد، و تنهایی و تواضع بهترین چیزها نزد او بود.» ایشان در آن هنگام که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مردم را از ظلمات به سوی نور فرا می‌خواند و برخی از عموهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سر تعصب او را تکذیب کردند و دروغگویش می‌خواندند، در دفاع از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین سرود:
انت الامین امین الله لا کذب و الصادق القول لا لهوا و لا لعب
انت الرسول رسول الله نعلمه علیک منزل من ذی‌العزه الکشب
«تو امینی، امین خداوند که هرگز دروغی نگفته است و تو انسان راستگویی هستی که هرگز دچار هوسرانی و بیهودهگویی نگشته است. تو فرستاده حقی، می‌دانیم که فرستاده خدا هستی و آن ‌چه می‌گویی از کتاب از جانب خداوند صاحب عزت بر تو نازل شده است.»
ابوطالب در اشعار دیگرش نیز صداقت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را چنین می‌ستاید: «پیشینه‌ات را دارم که در سخن راستگویی و زبان به دروغ نمی‌آلایی؛ از همان زمان که کودکی بی‌مو بودی، همواره سخن درست می‌گفتی.»
[۸] علامه‌ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۷، ص۴۵۳، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۶.
[۹] امین، محسن، اعیان‌الشیعه، ج۸، ص۱۱۹، تحقیق حسن الامین، بیروت، دار‌التعارف.

البته صداقت و راستگویی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیزی نبود که از انظار مردم مخفی بماند همگان می‌دانستند که آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جز راست نمی‌گوید، حتی دشمنان سرسخت وی نیز بدین امر اعتراف داشتند؛ در روایتی آمده که ابوجهل به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: «ما شخص تو را تکذیب نمی‌کنیم، بلکه آن‌چه را که آورده‌ای تکذیب می‌کنیم.»
[۱۰] ابن ابی‌حاتم، ابن ابی‌عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن‌العظیم، ج۴، ص۱۲۸۲، عربستان، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۹.
هم‌چنین نقل شده، «روزی ابوجهل با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ملاقات کرد، در این دیدار، او با حضرت مصافحه کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مصافحه کردی؟ گفت: به خدا سوگند می‌دانم که او راستگو و پیامبر خداست؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟»
[۱۳] سیوطی، جلال‌الدین، الدر‌المنثور، ج۳، ص۹-۱۰، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.
[۱۴] ابن ابی‌حاتم، ابن ابی‌عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن‌العظیم، ج۴، ص۱۲۸۳، عربستان، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۹.
این روایت به خوبی در بر دارنده این مطلب است که راستگویی آن حضرت بر همگان حتی برای دشمنانش امری قطعی و مسلم بوده است و مخالفتشان پایه و اساسی نداشت؛ مگر حسادت و رقابت‌های قبیلگی و خانوادگی. از اخنس بن شریق نیز روایت شده که گفت: «به ابوجهل گفتم: ‌ای اباالحکم جز من و تو کسی اینجا نیست که سخن ما را بشنود حقیقت را بگو آیا محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راستگوست یا دروغگو؟ پس ابوجهل گفت: به خدا قسم که محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راستگوست و دروغگو نیست.»
در برخی منابع روایت شده که ابوسفیان نیز علی‌رغم میلش در جواب هرقل ـ امپراتور روم ـ که از او پرسیده بود آیا پیش از آن که محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ادعای پیامبری کند، نزد شما به دروغ‌گویی متهم بود یا نه، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به راستی و درستی ستوده بود.
[۱۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۴۷، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷.

به گفته ابن‌عباس کفار مکه خوب می‌دانستند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هرگز دروغ نمی‌گوید؛ او را امین می‌نامیدند؛ اما باز انکارش می‌کردند.
[۲۰] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۴۱۶، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.

از دیگر مواردی که می‌تواند به خوبی شاهد مثال ما در تایید راستی و درستی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبل از بعثت، قرار گیرد، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است و آن این که: «در آغاز دعوت علنی چون آیه؛ «و انذر عشیرتک الاقربین و خویشان نزدیکت را هشدار ده» نازل شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بالای کوه صفا رفت و بانگ زد: ‌ای قریشیان! قریش گفتند: این، محمّد است که از فراز صفا فریاد می‌زند. پس همگی جمع شدند و به آن جا رفتند و گفتند: چه شده است، ‌ای محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؟ فرمود: اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا باور می‌کنید؟ گفتند: آری، تو در میان ما، متّهم و بدنام نیستی، و هرگز دروغی از تو نشنیده‌ایم. فرمود: اینک، من شما را از عذابی سخت بیم می‌دهم. ‌ای فرزندان عبدالمطّلب! ‌ای فرزندان عبدمناف! ‌ای فرزندان زهره! به همین ترتیب، همه خاندان‌ها و تیره‌های قریش را نام برد، خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم، و من نمی‌توانم هیچ سودی را در دنیا و هیچ بهره‌ای را در آخرت، برای شما تضمین کنم؛ مگر این که بگویید: لااله‌الّا‌اللّه[و ایمان بیاورید]»


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راستگوترین مردمان بود و در طول ایام حیاتشان جز راست نگفت و جز بدان نخواند. نزدشان، هیچ خصلتی منفورتر از دروغ نبود، هر گاه مطّلع می‌شد که یکی از اصحابش دروغی گفته است، به او بی‌اعتنایی می‌کرد، تا آن که یقین می‌کرد، توبه کرده است.
[۳۰] ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۶، ص۱۵۲، بیروت، دارصادر.
ایشان سخنان غیر واقع و لو در قالب شوخی را مصداق دروغ دانسته اصحاب و یارانشان را از آن به شدت برحذر می‌داشتند و می‌فرمودند: «وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا قوم را بخنداند! وای بر او! وای بر او!.»
[۳۷] ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۵-۶، بیروت، دارصادر.
ایشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم‌چنین مسلمانان را از وعده‌های دروغ به کودکان بازداشته آن را نیز از مصادیق دروغ عنوان کردند.
[۴۱] صنعانی، عبد‌الرزاق، المصنّف، ج۱۱، ص۱۱۶، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بی‌جا، بی‌تا.
از عبدالله بن عامر روایت شده که «پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خانه ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم رفتم تا بازی کنم. مادرم به من گفت: عبدالله بیا چیزی به تو بدهم. پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: چه می‌خواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: می‌خواهم به او خرما بدهم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بدان که اگر چنین نکنی برای تو دروغی نوشته می‌شود.»
[۴۲] نسائی، احمدبن شعیب، السنن‌الکبری، ج۱۰، ص۱۹۸، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱.
[۴۳] سیوطی، جلال‌الدین، الدر‌المنثور، ج۳، ص۲۹۱، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

از دیگر مواردی که از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان یکی از مصادیق دروغ یاد شده است، رد تعارف با وجود میل شدید به آن چیز است. بحار‌الانوار به نقل از مجاهد از اسماء بنت عمیس می‌نویسد: «من ساق‌دوش عایشه بودم، او را آماده کردم و بر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدیم؛ عده‌ای از زنان نیز با من بودند، به خدا سوگند نزد پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خوراکی جز یک کاسه شیر نبود، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مقداری شیر نوشید و سپس کاسه را به دست عایشه داد، عایشه از گرفتن کاسه شیر شرم کرد من گفتم: دست پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را رد نکن، ظرف را بگیر. عایشه با حالت شرم کاسه را گرفت و مقداری شیر نوشید، پس حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: به بقیه زنان هم بده. آن‌ها گفتند: ما میل نداریم فرمود: گرسنگی و دروغ را با هم جمع نکنید. گفتم: ‌ای پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اگر کسی از ما میل به چیزی داشته باشد و بگوید میل ندارم آیا این دروغ به شمار می‌آید؟ فرمود: دروغ نوشته می‌شود و لو دروغی کوچک.»
[۴۴] ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۶، ص۴۳۸، بیروت، دارصادر.

گاه اتفاق می‌افتاد کسی نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخن دروغی می‌گفت؛ اما حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جهت حفظ آبروی آن شخص بزرگوارانه لبخندی به لبانشان می‌نشاندند و می‌فرمودند: «او یک حرفی می‌زند.»
[۴۷] کوفی، محمد بن محمد بن اشعث، الجعفریات، ص۱۶۹، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه.

با وجود تمام سختگیری‌هایی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به امر دروغ داشته، در مذمت آن سخن‌ها گفته بودند؛ اما در مواردی دروغ را ستوده آن را مرضی رضای الهی برشمردند؛ ایشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «خداوند دروغی را که در راه سازش بین مردم گفته شود، را دوست می‌دارد و سخن راستی که از آن مفسده برخیزد را دشمن می‌دارد.» سپس ادامه داده فرمودند: «دروغ در سه چیز نیکوست: مگر در جنگ، وعده به همسر و سازش برقرار کردن بین مردم.»
[۵۳] نسائی، احمدبن شعیب، السنن‌الکبری، ج۵، ص۳۵۱، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱.



رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آفت سخن را دروغ بیان کرده، آن را از ابواب نفاق برشمردند.
[۵۸] ابن ابی‌فراس، ورام، مجموعه ورام، ج۱، ص۱۱۳، قم، مکتبة الفقیه.
ایشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ضمن برحذر داشتن مسلمانان از دروغ فرمودند: «دروغ انسان را به فجور و فجور انسان را به جهنم می‌کشاند.» امام‌ رضا (علیه‌السّلام) نیز از قول رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایتی را نقل کردند که فرمودند: «از حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسیدند: ممکن است مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است، بخیل باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است، کذاب و دروغ‌گو باشد؟ فرمود: نه.»
از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که تمامی‌ پیامبران راستگو و امانت‌دار بودند و این دو ویژگی در برنامه شریعت ایشان بوده که بدان دعوت می‌کردند. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز جز راست نگفت و جز بدان نخواند.
حضرت ابوطالب(عموی پیغمبر) که سال‌ها سرپرستی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به عهده داشت و پس از بعثت پشت و پناه ایشان بود، گوید: هرگز از رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دروغی نشنیدم و خلقی از اخلاق جاهلیت در او ندیدم، خنده بی‌جایی از او مشاهده نکردم. با کودکان بازی می‌کرد و به آنان علاقه نشان می‌داد و تنهایی و تواضع بهترین چیزها نزد او بود
[۶۶] بیهقی، احمدبن حسین بن علی، سنن‌الکبری، ص۲۰۴، بیروت دار‌الفکر.
و آن هنگام که رسول‌ خدا مردم را از ظلمات به سوی نور فرا می‌خواند، برخی از عموهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سر تعصب او را تکذیب کردند و دروغگو خواندند و در میان مردم ندا سر دادند که‌ ای مردم! او برادرزاده ماست، مبادا شما را از دینتان برگرداند، در این هنگام ابوطالب با همه وجود از آن حضرت دفاع کرد و اشعاری چنین سرود:
انت الامین امین‌ الله لا کذب و الصادق القول لا لهوا و لالعب
انت الرسول رسول الله نعلمه علیک منزل من ذی العزه الکشب
«تو امینی امین خداوند که هرگز دروغ نگفته است و تو انسان راستگویی هستی که هرگز دچار هوسرانی و بیهودهگویی نگشته است. تو فرستاده حقی می‌دانیم که فرستاده خدا هستی و آن چه می‌گویی کتاب از جانب خداوند صاحب عزت بر تو نازل شده است.»
[۶۷] ابن شهر آشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۱، ص۵۱، نجف مطبعه الحیدریه.

و نیز در یکی از اشعار مشهور خود درباره آن حضرت گوید: پیشینه تو را دارم که در سخن راستگویی و زبان به دروغ نمی‌آلایی از همان زمان که کودکی بی‌مو بودی، همواره سخن درست می‌گفتی.
[۶۸] امینی، عبد‌الحسین، الغدیر، ج۷، ص۳۳۶، بیروت دارالکتب العربی.

البته همگان می‌دانستند که آن حضرت جز راست نمی‌گوید، حتی دشمنان سرسخت وی نیز بدان اعتراف داشتند؛ ترمذی به اسناد خود از علی (علیه‌السّلام) روایت کرده که فرمود: ابوجهل به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: ما شخص تو را تکذیب نمی‌کنیم؛ بلکه آنچه را که آورده‌ای تکذیب می‌کنیم.
[۶۹] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۴۴، بیروت، دار‌الفکر، چ دوم، ۱۴۰۳.

پس خدا چنین نازل فرمود: آنان تو را تکذیب نمی‌کنند؛ بلکه ستم‌کاران آیات خدا را انکار می‌نمایند.
نقل شده است که روزی ابوجهل با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ملاقات کرد و با حضرت مصافحه کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مصافحه کردی؟ گفت به خدا سوگند می‌دانم که او راستگو و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟
[۷۱] سیوطی، جلال‌الدین، الدر‌المنثور، ج۳، ص۹، بیروت دارالمعرفه.

یعنی راستگویی آن حضرت بر آنان مسلم بود؛ ولی مخالفتشان بدان سبب بود که همه چیز را بر اساس رقابت‌های قبیلگی و خانوادگی تحلیل می‌کردند. به گفته ابن‌عباس آنان خوب می‌دانستند که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هرگز دروغ نمی‌گوید و او را امین می‌نامیدند؛ اما باز انکار می‌کردند.
ابن‌بابویه از حضرت امام محمّدباقر (علیه‌السّلام) روایت کرده است که: حقّ تعالی به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وحی فرستاد که من چهار خصلت جعفر‌بن‌ابی‌طالب را پسندیده‌ام، پس حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را طلبید و از او آن چهار خصلت را پرسید، جعفر عرض کرد: یا رسول‌ اللّه! اگر نه آن بود که خدا تو را خبر داده است اظهار نمی‌کردم. اوّل آن است که هرگز شراب نخوردم برای آن که دانستم، اگر شراب بخورم عقلم زایل می‌شود، و هرگز دروغ نگفتم؛ زیرا که دروغ مردی و مروّت را کم می‌کند، و هرگز زنا با حرم کسی نکردم؛ زیرا دانستم که اگر من زنا با حرم دیگری کنم دیگری زنا با حرم من خواهد کرد، و هرگز بت نپرستیدم برای آن که دانستم که از آن نفع و ضرر متصوّر نیست.
پس حضرت دست بر دوش او زد و فرمود: سزاوار است که خدا تو را دو بال بدهد که با ملائکه پرواز کنی.
محمّد بن فضیل گوید: از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) پرسیدم: آیا هرگز رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پروردگارش را دید؟ فرمود: آری، با قلب خود پروردگارش را دید؛ مگر سخن خدای متعال را نشنیده‌ای که می‌فرماید: «دل آنچه را دیده دروغ نگفته است». او خدا را هرگز با دیدگان ظاهر ندید؛ ولی با چشم دل دید.
[۷۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۹۶، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دار‌الکتب اسلامی، چ سوم.



زمانی که آیه؛ و خویشان نزدیکت را هشدارده، نازل شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بالای کوه صفا رفت و بانگ زد: ‌ای قریشیان! قریش گفتند: این، محمّد است که از فراز صفا فریاد می‌زند. پس همگی جمع شدند و به آن جا رفتند و گفتند: چه شده است، ‌ای محمّد؟ فرمود: اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا باور می‌کنید؟ گفتند: آری، تو در میان ما، متّهم و بد نام نیستی، و هرگز دروغی از تو نشنیده‌ایم. فرمود: اینک، من شما را از عذابی سخت بیم می‌دهم. ‌ای فرزندان عبدالمطّلب! ‌ای فرزندان عبدمناف! ‌ای فرزندان زهره! به همین ترتیب، همه خاندان‌ها و تیره‌های قریش را نام برد خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم، و من نمی‌توانم هیچ سودی را در دنیا و هیچ بهره‌ای را در آخرت، برای شما تضمین کنم؛ مگر این که بگویید: «لااله‌الّا‌اللّه» و ایمان بیاورید. در این هنگام، ابولهب گفت: هلاکت باد تو را! برای همین ما را جمع کردی؟! در این هنگام، خداوند تبارک و تعالی سوره «تَبَّتْ یدا اَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ...» را نازل فرمود.
[۷۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۲، بیروت، موسسه اعلمی.



درباره برخورد با شخص دروغگو در سیره نبوی از حضرت علی (علیه‌السّلام) نقل شده است: «هر گاه کسی نزد رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخن دروغی می‌گفت، آن حضرت لبخند می‌زد و می‌فرمود: او یک حرفی می‌زند».
[۷۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰، بیروت، موسسه اعلمی.



در روایات زیادی رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اشخاص دروغگو بیان شده؛ از آن جمله می‌توان به روایت عایشه اشاره کرد که: «نزد پیامبرخدا، هیچ خصلتی منفورتر از دروغ نبود و هرگاه مطّلع می‌شد که یکی از اصحابش دروغی گفته است، به او بی‌اعتنایی می‌کرد، تا آن‌که می‌فهمید توبه کرده است».
[۷۸] ابن سعد، محمد، طبقات‌الکبری، ج۱، ص۳۶۳، ترجمه محمود مهدوی دامغانی‌، تهران‌، فرهنگ و‌اندیشه‌.

عبداللّه بن سلّام گفت: هنگامی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه آمد، مردم برای دیدن وی می‌شتافتند و کسی می‌گفت: پیامبر خدا وارد شد. من هم با مردم رفتم تا ایشان را ببینم. وقتی چهره پیامبر را دیدم، متوجّه شدم که چهره او چهره یک فرد دروغگو نیست. نخستین سخنی که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم، این بود که می‌فرمود: ‌ای مردم! به یک‌دیگر سلام گویید و مردم را اطعام کنید و صله‌رحم به جا آورید و شب هنگام که مردم خفته‌اند، نماز بگزارید؛ تا به سلامت وارد بهشت شوید».


در جریان دعوت علنی، روزی رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیش طایفه بنی‌عامر بن صعصعه آمد و به آنان یکتاپرستی و اسلام را اعلام نمود. در میان این طایفه مردی به نام بیحره پسر فراس گفت: «سوگند به خدا اگر این جوان را (پیامبر را) از قریش می‌گرفتم؛ به وسیله او بر تمام عرب پیروز می‌شدم. و گفت: اگر ما به تو ایمان آوریم؛ سپس خداوند تو را بر دشمنانت پیروز گرداند؛ آیا پس از تو ما به فرمانروایی می‌رسیم؟ فرمود: همه کارها در فرمان خداست، هر نوع بخواهد، قرار می‌دهد. بیحره گفت: آیا ما را با مردم عرب رو در رو قرار خواهی داد؟ اگر خداوند تو را پیروز گردانید، کارها به سود دیگران پیش می‌رود و آن‌گاه به تو نیازمند نخواهیم بود. آن قوم نیز، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روی برتافتند. وقتی این طایفه به محل خود بازگشتند؛ داستان را برای پیرمردی که به دلیل پیری در مراسم حضور نداشته بود، بازگو کردند و گفتند: جوان‌مردی از طایفه عبدالمطلب نزد ما آمد و چنان می‌پنداشت که پیامبرخداست و ما را دعوت می‌کرد تا از او و از دینش حمایت کنیم و او را برای تبلیغ‌ به سرزمین خود بیاوریم. آن پیرمرد دستهایش را بر سر کوبید و گفت: ‌ای بنی‌عامر چیز مهمی‌ را از دست داده‌اید، پرنده پرید. قطعا نسل اسماعیل از خود چیزی سر هم نمی‌کند و دروغ نمی‌گوید؛ آن دعوت، حق است چرا خرد خود را به کار نگرفتید و خوب نیندیشیدید»؟
[۸۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۸۴، بیروت، موسسه اعلمی.



پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «هرگاه بنده مرتکب گناهی شود، در دل او نقطه سیاهی پدید می‌آید که اگر آن را زدود و استغفار و توبه نمود، دوباره دلش صاف و پاک می‌گردد؛ ولی اگر گناه را تکرار کرد، آن نقطه سیاه، بزرگتر شده، قلب او را می‌پوشاند که این همان «زنگار گناه» است که خدای تعالی درباره‌اش در قرآن فرموده است: هرگز، بلکه زنگار رفتارشان بر دل‌هایشان چیره گشته است». -
از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل شده است که از رسول‌ خدا پرسیدند: «ممکن است مومن ترسو باشد؟ فرمود، بلی! گفتند ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: بلی! گفتند ممکن است کذاب و دروغگو باشد؟ فرمود: نه».


پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راستگوترین مردم را کسی می‌داند که سخن آنان (مردم) را زودتر باور کند و دروغگوترین آنها کسی است که بیشتر سخن مردم را دروغ پندارد. همچنین فرمودند: بر دروغ‌گویی مرد همین بس که هر شنیده‌ای را بگوید.
[۸۵] شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، معانی‌الاخبار، ص۱۵۹، قم انتشارات اسلامی.



پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایات متعددی اصحاب خود را سفارش می‌کردند که: «از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ از ایمان بیگانه است. از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ، جدی و شوخی‌اش روا نیست و انسان نباید به کودک خود وعده بدون وفا بدهد و (انسان را) دروغ، به بدکاری و بدکاری به جهنم می‌کشاند و راستی، به نیکی و نیکی نیز به بهشت می‌رساند». ایشان همچنین فرموده‌اند: «راستی پیشه کنید؛ زیرا راستی با نیکی همراه است و آن دو در بهشتند. از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ با بدی همراه است و آن دو در جهنمند. از خداوند یقین و عافیت بخواهید؛ زیرا بعد از یقین چیزی بهتر از عافیت به کسی عطا نشده است. با یکدیگر حسادت و دشمنی ننمایید و پیوندتان را قطع نکنید. و‌ ای بندگان خدا! چنانچه خداوند شما را فرمان داده با هم برادر باشید».
[۸۸] بیهقی، احمدبن حسین بن علی، سنن‌الکبری، ج۱۰، ص۱۹۶، بیروت دار‌الفکر.



از پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است که وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا قوم را بخنداند! وای بر او! وای بر او!.
[۸۹] نسایی، احمدبن شعیب، السنن‌الکبری، ج۶، ص۲۲۹، بیروت دارالکتب العلمیه.

همچنین فرمودند: شوخی نکن که ارزشت زایل می‌شود و دروغ‌ نگو که نورت خاموش می‌گردد.
[۹۰] شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من‌لا‌یحضره‌الفقیه، ج۴، ص۲۵۵، قم جامعه مدرسین، ۱۴۰۴.



درباره عواقب و پیامد دروغ و شخص دروغگو، از پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایتی نقل شده است به این مضمون که، «راستی انسان را به سوی نیکی و نیکی به سوی بهشت رهنمون می‌سازد و انسان پیوسته راست می‌گوید تا نزد خدا راستگو قلمداد شود؛ ولی دروغ، انسان را به سوی بدی و بدی، به سوی جهنم سوق می‌دهد و انسان آن قدر دروغ می‌گوید تا نزد خدا دروغگو محسوب گردد».
[۹۱] ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۱، ص۴۱۰



دروغ؛ حکم دروغ (قرآن)؛ بهشتیان و دروغ (قرآن).


۱. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص۲۳۲، قم، کنگره مفید، ۱۴۱۳.    
۲. ذهبی، محمد بن احمد، سیر‌اعلام‌النبلاء، ج۱۲، ص۴۲۶، تخریج شعیب الارنؤوط، تحقیق حسین الاسد، بیروت، الرساله، چاپ نهم، ۱۹۹۳.    
۳. متقی هندی، کنزالعمال فی سنن‌الاقوال و الافعال، ج۳، ص۶۲۵، تحقیق شیخ بکری حیانی، تصحیح شیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسه‌الرسالة، ۱۹۸۹.    
۴. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۵.    
۵. مجلسی، محمد باقر، بحار‌الانوار‌الجامعة‌لدرر‌اخبار‌الائمة‌الاطهار (علیه‌السّلام)، ج۱۵، ص۳۳۵-۳۳۶، بیروت، الوفاء، ۱۴۰۴.    
۶. ابن شهر آشوب، مناقب‌آل‌ابیطالب، ج۱، ص۵۱.    
۷. مجلسی، محمد باقر، بحار‌الانوار‌الجامعة‌لدرر‌اخبار‌الائمة‌الاطهار (علیه‌السّلام)، ج۱۸، ص۲۰۳، بیروت، الوفاء، ۱۴۰۴.    
۸. علامه‌ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۷، ص۴۵۳، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۶.
۹. امین، محسن، اعیان‌الشیعه، ج۸، ص۱۱۹، تحقیق حسن الامین، بیروت، دار‌التعارف.
۱۰. ابن ابی‌حاتم، ابن ابی‌عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن‌العظیم، ج۴، ص۱۲۸۲، عربستان، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۹.
۱۱. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۱۸، بیروت، دار‌الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸.    
۱۲. سیوطی، جلال‌الدین، الدر‌المنثور، ج۳، ص۹-۱۰، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.    
۱۳. سیوطی، جلال‌الدین، الدر‌المنثور، ج۳، ص۹-۱۰، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.
۱۴. ابن ابی‌حاتم، ابن ابی‌عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن‌العظیم، ج۴، ص۱۲۸۳، عربستان، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۹.
۱۵. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۱۸-۱۹، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸.    
۱۶. رازی، فخرالدین، مفاتیح‌الغیب، ج۱۲، ص۵۱۸، بیروت، داراحیاء التراث‌العربی، ۱۴۲۰.    
۱۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل‌النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۳۸۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۴۷، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷.
۱۹. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۱۸، بیروت، دار‌الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸.    
۲۰. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۴۱۶، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
۲۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴.    
۲۲. ابن ‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۱۵۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸.    
۲۳. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۱۷۷.    
۲۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، ج۱، ص۱۲۰، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷.    
۲۵. شافعی حلبی، ابو الفرج، السیرة‌الحلبیه، ج۱، ص۴۰۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.    
۲۶. کشی، محمد بن عمر، رجال‌الکشی، ص۱۰۸، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.    
۲۷. طبرسی، رضی‌الدین، مکارم الاخلاق، ص۱۸، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲.    
۲۸. مجلسی، محمد باقر، مرآه‌العقول، ج۸، ص۱۸۰، تحقیق سید‌هاشم رسولی، تهران، دار‌الکتب الاسلامیه.    
۲۹. ابن ‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۸۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸.    
۳۰. ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۶، ص۱۵۲، بیروت، دارصادر.
۳۱. بیهقی، احمد بن حسین، السنن‌الکبری، ج۱۰، ص۱۹۶، بیروت، دارالفکر.    
۳۲. ابن ‌حبان، محمد بن احمد، صحیح ابن ‌حبان، ج۱۳، ص۴۵، تحقیق شعیب ارنؤوط، الرساله، ۱۴۱۴، چاپ دوم.    
۳۳. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، ج۱، ص۱۲۷، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی‌تا.    
۳۴. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۱۸، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بی‌تا.    
۳۵. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۹، ص۹۶، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، دار احیاءالتراث العربی.    
۳۶. نسائی، احمدبن شعیب، السنن‌الکبری، ج۱۰، ص۷۴.    
۳۷. ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۵-۶، بیروت، دارصادر.
۳۸. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم‌الکبیر، ج۱۹، ص۴۰۳-۴۰۴، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، دار احیاءالتراث العربی.    
۳۹. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۱۸، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بی‌تا.    
۴۰. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم‌الکبیر، ج۹، ص۹۸، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، دار احیاءالتراث العربی.    
۴۱. صنعانی، عبد‌الرزاق، المصنّف، ج۱۱، ص۱۱۶، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بی‌جا، بی‌تا.
۴۲. نسائی، احمدبن شعیب، السنن‌الکبری، ج۱۰، ص۱۹۸، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱.
۴۳. سیوطی، جلال‌الدین، الدر‌المنثور، ج۳، ص۲۹۱، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.
۴۴. ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۶، ص۴۳۸، بیروت، دارصادر.
۴۵. هیثمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع‌الزوائد، ج۴، ص۵۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸.    
۴۶. ابن ابی‌الدنیا، مکارم‌الاخلاق، ص۵۴، تحقیق مجدی السید ابراهیم، قاهره، مکتبة القرآن.    
۴۷. کوفی، محمد بن محمد بن اشعث، الجعفریات، ص۱۶۹، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه.
۴۸. طبرسی، رضی‌الدین، مکارم‌الاخلاق، ص۴۳۳، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲.    
۴۹. شیخ صدوق، ابن بابویه، من‌لا‌یحضره‌الفقیه، ج۴، ص۳۵۲، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳.    
۵۰. شعیری، تاج‌الدین، جامع‌الاخبار، ص۱۷۹، قم، شریف رضی، ۱۳۶۳.    
۵۱. شیخ صدوق، ابن بابویه، من‌لا‌یحضره‌الفقیه، ج۴، ص۳۵۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳.    
۵۲. طبرسی، رضی‌الدین، مکارم‌الاخلاق، ص۴۳۷، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲.    
۵۳. نسائی، احمدبن شعیب، السنن‌الکبری، ج۵، ص۳۵۱، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱.
۵۴. شیخ صدوق، ابن بابویه، الخصال، ج۱، ص۸۷، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳.    
۵۵. شیخ صدوق، ابن بابویه، الخصال، ج۱، ص۴۱۶، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳.    
۵۶. طبرسی، رضی‌الدین، مکارم‌الاخلاق، ص۴۴۴، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲.    
۵۷. حلی، محمد بن ادریس، مستطرفات‌السرائر، ص۶۲۲، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱ق.    
۵۸. ابن ابی‌فراس، ورام، مجموعه ورام، ج۱، ص۱۱۳، قم، مکتبة الفقیه.
۵۹. شعیری، تاج‌الدین، جامع‌الاخبار، ص۱۴۸، قم، شریف رضی، ۱۳۶۳.    
۶۰. شیخ صدوق، ابن بابویه، الامالی، ص۵۰۵.    
۶۱. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۴۶۸، قم، انتشارات رضی، بی‌تا.    
۶۲. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج۱، ص۱۱۸، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱.    
۶۳. امام مالک، الموطا، ج۲، ص۹۹۰، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۸۵.    
۶۴. شعیری، تاج‌الدین، جامع‌الاخبار، ص۱۴۸، قم، شریف رضی، ۱۳۶۳.    
۶۵. مجلسی، محمد باقر، مرآه‌العقول، ج۸، ص۱۸۰، تحقیق سید‌هاشم رسولی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.    
۶۶. بیهقی، احمدبن حسین بن علی، سنن‌الکبری، ص۲۰۴، بیروت دار‌الفکر.
۶۷. ابن شهر آشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۱، ص۵۱، نجف مطبعه الحیدریه.
۶۸. امینی، عبد‌الحسین، الغدیر، ج۷، ص۳۳۶، بیروت دارالکتب العربی.
۶۹. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۴۴، بیروت، دار‌الفکر، چ دوم، ۱۴۰۳.
۷۰. انعام/سوره۶، آیه۳۳.    
۷۱. سیوطی، جلال‌الدین، الدر‌المنثور، ج۳، ص۹، بیروت دارالمعرفه.
۷۲. زمخشری، جار الله، الکشاف، ج۲، ص۱۸، بیروت، دار‌المعرفه.    
۷۳. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل‌الشرایع، ص۵۵۸، قم مکتبه الرضی.    
۷۴. نجم/سوره۵۳، آیه۱۱.    
۷۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۹۶، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دار‌الکتب اسلامی، چ سوم.
۷۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۲، بیروت، موسسه اعلمی.
۷۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰، بیروت، موسسه اعلمی.
۷۸. ابن سعد، محمد، طبقات‌الکبری، ج۱، ص۳۶۳، ترجمه محمود مهدوی دامغانی‌، تهران‌، فرهنگ و‌اندیشه‌.
۷۹. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۸۳، بیروت دارالفکر.    
۸۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۸۴، بیروت، موسسه اعلمی.
۸۱. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۴.    
۸۲. متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۴، ص۲۱۰.    
۸۳. فتال نیشابوری، محمد، روضه‌الواعظین، ص۴۶۸، قم منشورات رضی.    
۸۴. متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۳، ص۲۴۴.    
۸۵. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، معانی‌الاخبار، ص۱۵۹، قم انتشارات اسلامی.
۸۶. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ص۲۹۰.    
۸۷. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۸، بیروت دارالفکر.    
۸۸. بیهقی، احمدبن حسین بن علی، سنن‌الکبری، ج۱۰، ص۱۹۶، بیروت دار‌الفکر.
۸۹. نسایی، احمدبن شعیب، السنن‌الکبری، ج۶، ص۲۲۹، بیروت دارالکتب العلمیه.
۹۰. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من‌لا‌یحضره‌الفقیه، ج۴، ص۲۵۵، قم جامعه مدرسین، ۱۴۰۴.
۹۱. ابن‌ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۱، ص۴۱۰



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با رزایل اخلاقی(دروغ)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۰۹.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نگاهی به دروغ در سیره و گفتار رسول خدا(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۰۹.    






جعبه ابزار