دروغ در کلام نبوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دروغ انحراف نفس از
راستگویی و سر باز زدن
روح از انجام وظیفه انسانی خویشتن است، این عمل زشت
و ناپسند که برخاسته از حقارتی است که نفس شخص
دروغگو بدان مبتلاست،
به عنوان یک
بیماری فردی
و یک معضل اجتماعی خطرناک مطرح بوده
و از جمله
گناهان کبیرهای است که در
سیره و کلام نبوی (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) به شدت از آن
نهی شده است.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کودکی تا به هنگام
بعثت، همواره به راستی
و درستی معروف بوده، مورد ستایش مردم قومش بود.
ابوطالب ـ عموی پیغمبر ـ که سالها سرپرستی پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) را به عهده داشت میگوید: «هرگز از
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) دروغی نشنیدم،
و خُلقی از اخلاق
جاهلیت را در او ندیدم، خنده بیجایی از او مشاهده نکردم با کودکان بازی نمیکرد
و به آنان علاقه نشان نمیداد،
و تنهایی
و تواضع بهترین چیزها نزد او بود.»
ایشان در آن هنگام که
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) مردم را از ظلمات به سوی
نور فرا میخواند
و برخی از عموهای پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) از سر
تعصب او را
تکذیب کردند
و دروغگویش میخواندند، در دفاع از
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) چنین سرود:
انت الامین امین
الله لا کذب
و الصادق القول لا لهوا
و لا لعب
انت
الرسول رسول الله نعلمه علیک منزل من ذیالعزه الکشب
«تو امینی، امین
خداوند که هرگز دروغی نگفته است
و تو
انسان راستگویی هستی که هرگز دچار
هوسرانی و بیهودهگویی نگشته است. تو فرستاده حقی، میدانیم که فرستاده
خدا هستی
و آن چه میگویی از کتاب از جانب خداوند صاحب
عزت بر تو نازل شده است.»
ابوطالب در اشعار دیگرش نیز
صداقت رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) را چنین میستاید: «پیشینهات را دارم که در سخن راستگویی
و زبان به
دروغ نمیآلایی؛ از همان زمان که کودکی بیمو بودی، همواره سخن درست میگفتی.»
البته صداقت
و راستگویی
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) چیزی نبود که از انظار مردم مخفی بماند همگان میدانستند که آن حضرت (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) جز راست نمیگوید، حتی
دشمنان سرسخت وی نیز بدین امر اعتراف داشتند؛ در روایتی آمده که
ابوجهل به پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) گفت: «ما شخص تو را تکذیب نمیکنیم، بلکه آنچه را که آوردهای تکذیب میکنیم.»
همچنین نقل شده، «روزی ابوجهل با پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) ملاقات کرد، در این دیدار، او با حضرت مصافحه کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا با پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) مصافحه کردی؟ گفت: به
خدا سوگند میدانم که او راستگو
و پیامبر خداست؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟»
این
روایت به خوبی در بر دارنده این مطلب است که راستگویی آن حضرت بر همگان حتی برای دشمنانش امری قطعی
و مسلم بوده است
و مخالفتشان پایه
و اساسی نداشت؛ مگر
حسادت و رقابتهای قبیلگی
و خانوادگی. از
اخنس بن شریق نیز روایت شده که گفت: «به ابوجهل گفتم: ای اباالحکم جز من
و تو کسی اینجا نیست که سخن ما را بشنود حقیقت را بگو آیا محمد (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) راستگوست یا دروغگو؟ پس ابوجهل گفت: به
خدا قسم که محمد (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) راستگوست
و دروغگو نیست.»
در برخی منابع روایت شده که
ابوسفیان نیز علیرغم میلش در جواب هرقل ـ امپراتور روم ـ که از او پرسیده بود آیا پیش از آن که محمد (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) ادعای پیامبری کند، نزد شما به دروغگویی متهم بود یا نه،
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) را به راستی
و درستی ستوده بود.
به گفته
ابنعباس کفار مکه خوب میدانستند که
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) هرگز دروغ نمیگوید؛ او را
امین مینامیدند؛ اما باز انکارش میکردند.
از دیگر مواردی که میتواند به خوبی شاهد مثال ما در تایید راستی
و درستی
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) قبل از بعثت، قرار گیرد، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است
و آن این که: «در آغاز دعوت علنی چون
آیه؛ «
و انذر عشیرتک الاقربین
و خویشان نزدیکت را هشدار ده»
نازل شد، پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) بالای
کوه صفا رفت
و بانگ زد: ای قریشیان!
قریش گفتند: این، محمّد است که از فراز صفا فریاد میزند. پس همگی جمع شدند
و به آن جا رفتند
و گفتند: چه شده است، ای محمّد (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم)؟ فرمود: اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا باور میکنید؟ گفتند: آری، تو در میان ما، متّهم
و بدنام نیستی،
و هرگز دروغی از تو نشنیدهایم. فرمود: اینک، من شما را از عذابی سخت
بیم میدهم. ای فرزندان
عبدالمطّلب! ای فرزندان
عبدمناف! ای فرزندان زهره! به همین ترتیب، همه خاندانها
و تیرههای قریش را نام برد، خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم،
و من نمیتوانم هیچ سودی را در
دنیا و هیچ بهرهای را در
آخرت، برای شما تضمین کنم؛ مگر این که بگویید: لاالهالّا
اللّه[
و ایمان بیاورید
]
»
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) راستگوترین مردمان بود
و در طول ایام حیاتشان جز راست نگفت
و جز بدان نخواند.
نزدشان، هیچ خصلتی منفورتر از دروغ نبود، هر گاه مطّلع میشد که یکی از اصحابش دروغی گفته است، به او بیاعتنایی میکرد، تا آن که
یقین میکرد،
توبه کرده است.
ایشان سخنان غیر واقع
و لو در قالب شوخی را مصداق دروغ دانسته اصحاب
و یارانشان را از آن به شدت برحذر میداشتند
و میفرمودند: «وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا
قوم را بخنداند! وای بر او! وای بر او!.»
ایشان (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) همچنین
مسلمانان را از وعدههای دروغ به کودکان بازداشته آن را نیز از مصادیق دروغ عنوان کردند.
از
عبدالله بن عامر روایت شده که «پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) به خانه ما آمد
و من در حالی که کودکی خردسال بودم رفتم تا بازی کنم. مادرم به من گفت: عبدالله بیا چیزی به تو بدهم. پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) فرمود: چه میخواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: میخواهم به او
خرما بدهم. پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) فرمود: بدان که اگر چنین نکنی برای تو دروغی نوشته میشود.»
از دیگر مواردی که از سوی
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) به عنوان یکی از مصادیق دروغ یاد شده است، رد تعارف با وجود میل شدید به آن چیز است.
بحارالانوار به نقل از مجاهد از
اسماء بنت عمیس مینویسد: «من ساقدوش
عایشه بودم، او را آماده کردم
و بر پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) وارد شدیم؛ عدهای از
زنان نیز با من بودند، به
خدا سوگند نزد پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) خوراکی جز یک کاسه
شیر نبود، پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) مقداری شیر نوشید
و سپس کاسه را به دست عایشه داد، عایشه از گرفتن کاسه شیر شرم کرد من گفتم: دست پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) را رد نکن، ظرف را بگیر. عایشه با حالت شرم کاسه را گرفت
و مقداری شیر نوشید، پس حضرت (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) فرمود: به بقیه زنان هم بده. آنها گفتند: ما میل نداریم فرمود:
گرسنگی و دروغ را با هم جمع نکنید. گفتم: ای پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم)، اگر کسی از ما میل به چیزی داشته باشد
و بگوید میل ندارم آیا این دروغ به شمار میآید؟ فرمود: دروغ نوشته میشود
و لو دروغی کوچک.»
گاه اتفاق میافتاد کسی نزد
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) سخن دروغی میگفت؛ اما حضرت (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) جهت حفظ آبروی آن شخص بزرگوارانه لبخندی به لبانشان مینشاندند
و میفرمودند: «او یک حرفی میزند.»
با وجود تمام سختگیریهایی که
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) نسبت به امر دروغ داشته، در مذمت آن سخنها گفته بودند؛ اما در مواردی دروغ را ستوده آن را مرضی رضای الهی برشمردند؛ ایشان (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) فرمودند: «خداوند دروغی را که در راه سازش بین مردم گفته شود، را
دوست میدارد
و سخن راستی که از آن مفسده برخیزد را
دشمن میدارد.»
سپس ادامه داده فرمودند: «دروغ در سه چیز نیکوست: مگر در
جنگ، وعده به
همسر و سازش برقرار کردن بین مردم.»
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) آفت
سخن را دروغ بیان کرده،
آن را از ابواب
نفاق برشمردند.
ایشان (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) ضمن برحذر داشتن
مسلمانان از دروغ فرمودند: «دروغ
انسان را به فجور
و فجور انسان را به
جهنم میکشاند.»
امام رضا (علیهالسّلام) نیز از قول
رسول
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) روایتی را نقل کردند که فرمودند: «از حضرت (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) پرسیدند: ممکن است
مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است،
بخیل باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است،
کذاب و دروغگو باشد؟ فرمود: نه.»
از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که تمامی
پیامبران راستگو
و امانتدار بودند
و این دو ویژگی در برنامه
شریعت ایشان بوده که بدان
دعوت میکردند.
رسول
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) نیز جز راست نگفت
و جز بدان نخواند.
حضرت
ابوطالب(عموی پیغمبر) که سالها
سرپرستی پیامبر
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) را به عهده داشت
و پس از
بعثت پشت
و پناه ایشان بود، گوید: هرگز از
رسول
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) دروغی نشنیدم
و خلقی از
اخلاق جاهلیت در او ندیدم،
خنده بیجایی از او مشاهده نکردم. با کودکان بازی میکرد
و به آنان علاقه نشان میداد
و تنهایی
و تواضع بهترین چیزها نزد او بود
و آن هنگام که
رسول خدا مردم را از ظلمات به سوی
نور فرا میخواند، برخی از عموهای پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) از سر تعصب او را تکذیب کردند
و دروغگو خواندند
و در میان مردم ندا سر دادند که ای مردم! او برادرزاده ماست، مبادا شما را از دینتان برگرداند، در این هنگام ابوطالب با همه وجود از آن حضرت دفاع کرد
و اشعاری چنین سرود:
انت الامین امین
الله لا کذب
و الصادق القول لا لهوا
و لالعب
انت
الرسول رسول الله نعلمه علیک منزل من ذی العزه الکشب
«تو امینی امین خداوند که هرگز دروغ نگفته است
و تو انسان راستگویی هستی که هرگز دچار هوسرانی
و بیهودهگویی نگشته است. تو فرستاده حقی میدانیم که فرستاده
خدا هستی
و آن چه میگویی کتاب از جانب خداوند صاحب
عزت بر تو نازل شده است.»
و نیز در یکی از اشعار مشهور خود درباره آن حضرت گوید: پیشینه تو را دارم که در سخن راستگویی
و زبان به دروغ نمیآلایی از همان زمان که کودکی بیمو بودی، همواره سخن درست میگفتی.
البته همگان میدانستند که آن حضرت جز راست نمیگوید، حتی دشمنان سرسخت وی نیز بدان اعتراف داشتند؛
ترمذی به اسناد خود از
علی (علیهالسّلام) روایت کرده که فرمود:
ابوجهل به پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) گفت: ما شخص تو را تکذیب نمیکنیم؛ بلکه آنچه را که آوردهای تکذیب میکنیم.
پس
خدا چنین نازل فرمود: آنان تو را تکذیب نمیکنند؛ بلکه ستمکاران
آیات خدا را
انکار مینمایند.
نقل شده است که روزی ابوجهل با پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) ملاقات کرد
و با حضرت
مصافحه کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا با پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) مصافحه کردی؟ گفت به
خدا سوگند میدانم که او راستگو
و پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) است؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟
یعنی راستگویی آن حضرت بر آنان مسلم بود؛ ولی مخالفتشان بدان سبب بود که همه چیز را بر اساس رقابتهای قبیلگی
و خانوادگی تحلیل میکردند. به گفته
ابنعباس آنان خوب میدانستند که
رسول
خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) هرگز دروغ نمیگوید
و او را امین مینامیدند؛ اما باز انکار میکردند.
ابنبابویه از
حضرت امام محمّدباقر (علیهالسّلام) روایت کرده است که: حقّ تعالی به حضرت
رسول (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم)
وحی فرستاد که من چهار خصلت
جعفربنابیطالب را پسندیدهام، پس حضرت
رسول (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) او را طلبید
و از او آن چهار خصلت را پرسید، جعفر عرض کرد: یا
رسول اللّه! اگر نه آن بود که
خدا تو را خبر داده است اظهار نمیکردم. اوّل آن است که هرگز
شراب نخوردم برای آن که دانستم، اگر شراب بخورم عقلم زایل میشود،
و هرگز دروغ نگفتم؛ زیرا که دروغ مردی
و مروّت را کم میکند،
و هرگز
زنا با حرم کسی نکردم؛ زیرا دانستم که اگر من زنا با حرم دیگری کنم دیگری زنا با حرم من خواهد کرد،
و هرگز
بت نپرستیدم برای آن که دانستم که از آن نفع
و ضرر متصوّر نیست.
پس حضرت دست بر دوش او زد
و فرمود: سزاوار است که
خدا تو را دو بال بدهد که با
ملائکه پرواز کنی.
محمّد بن فضیل گوید: از
حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) پرسیدم: آیا هرگز
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) پروردگارش را دید؟ فرمود: آری، با
قلب خود پروردگارش را دید؛ مگر سخن خدای متعال را نشنیدهای که میفرماید: «دل آنچه را دیده دروغ نگفته است».
او
خدا را هرگز با دیدگان ظاهر ندید؛ ولی با چشم دل دید.
زمانی که آیه؛
و خویشان نزدیکت را هشدارده، نازل شد، پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) بالای
کوه صفا رفت
و بانگ زد: ای قریشیان!
قریش گفتند: این، محمّد است که از فراز صفا فریاد میزند. پس همگی جمع شدند
و به آن جا رفتند
و گفتند: چه شده است، ای محمّد؟ فرمود: اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا باور میکنید؟ گفتند: آری، تو در میان ما، متّهم
و بد نام نیستی،
و هرگز دروغی از تو نشنیدهایم. فرمود: اینک، من شما را از عذابی سخت
بیم میدهم. ای فرزندان عبدالمطّلب! ای فرزندان عبدمناف! ای فرزندان زهره! به همین ترتیب، همه خاندانها
و تیرههای قریش را نام برد خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم،
و من نمیتوانم هیچ سودی را در
دنیا و هیچ بهرهای را در
آخرت، برای شما تضمین کنم؛ مگر این که بگویید: «لاالهالّا
اللّه»
و ایمان بیاورید. در این هنگام،
ابولهب گفت: هلاکت باد تو را! برای همین ما را جمع کردی؟! در این هنگام، خداوند تبارک
و تعالی سوره «تَبَّتْ یدا اَبِی لَهَبٍ
وَ تَبَّ...» را نازل فرمود.
درباره برخورد با شخص دروغگو در سیره نبوی از حضرت علی (
علیهالسّلام) نقل شده است: «هر گاه کسی نزد
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) سخن دروغی میگفت، آن حضرت لبخند میزد
و میفرمود: او یک حرفی میزند».
در روایات زیادی رفتار پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) با اشخاص دروغگو بیان شده؛ از آن جمله میتوان به روایت عایشه اشاره کرد که: «نزد پیامبرخدا، هیچ خصلتی منفورتر از دروغ نبود
و هرگاه مطّلع میشد که یکی از اصحابش دروغی گفته است، به او بیاعتنایی میکرد، تا آنکه میفهمید
توبه کرده است».
عبداللّه بن سلّام گفت: هنگامیکه پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) به
مدینه آمد، مردم برای دیدن وی میشتافتند
و کسی میگفت: پیامبر
خدا وارد شد. من هم با مردم رفتم تا ایشان را ببینم. وقتی چهره پیامبر را دیدم، متوجّه شدم که چهره او چهره یک فرد دروغگو نیست. نخستین سخنی که از پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) شنیدم، این بود که میفرمود: ای مردم! به یکدیگر
سلام گویید
و مردم را اطعام کنید
و صلهرحم به جا آورید
و شب هنگام که مردم خفتهاند،
نماز بگزارید؛ تا به سلامت وارد
بهشت شوید».
در جریان دعوت علنی، روزی
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) پیش
طایفه بنیعامر بن صعصعه آمد
و به آنان
یکتاپرستی و اسلام را اعلام نمود. در میان این طایفه مردی به نام بیحره
پسر فراس گفت: «سوگند به
خدا اگر این جوان را (پیامبر را) از قریش میگرفتم؛ به وسیله او بر تمام
عرب پیروز میشدم.
و گفت: اگر ما به تو ایمان آوریم؛ سپس خداوند تو را بر دشمنانت پیروز گرداند؛ آیا پس از تو ما به فرمانروایی میرسیم؟ فرمود: همه کارها در فرمان خداست، هر نوع بخواهد، قرار میدهد. بیحره گفت: آیا ما را با مردم عرب رو در رو قرار خواهی داد؟ اگر خداوند تو را پیروز گردانید، کارها به سود دیگران پیش میرود
و آنگاه به تو نیازمند نخواهیم بود. آن قوم نیز، از پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) روی برتافتند. وقتی این طایفه به محل خود بازگشتند؛ داستان را برای پیرمردی که به دلیل پیری در مراسم حضور نداشته بود، بازگو کردند
و گفتند: جوانمردی از طایفه عبدالمطلب نزد ما آمد
و چنان میپنداشت که پیامبرخداست
و ما را دعوت میکرد تا از او
و از دینش حمایت کنیم
و او را برای
تبلیغ به سرزمین خود بیاوریم. آن پیرمرد دستهایش را بر سر کوبید
و گفت: ای بنیعامر چیز مهمی را از دست دادهاید، پرنده پرید. قطعا
نسل اسماعیل از خود چیزی سر هم نمیکند
و دروغ نمیگوید؛ آن دعوت، حق است چرا خرد خود را به کار نگرفتید
و خوب نیندیشیدید»؟
پیامبرخدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) فرمودند: «هرگاه
بنده مرتکب گناهی شود، در دل او نقطه سیاهی پدید میآید که اگر آن را زدود
و استغفار و توبه نمود، دوباره دلش صاف
و پاک میگردد؛ ولی اگر
گناه را تکرار کرد، آن نقطه سیاه، بزرگتر شده، قلب او را میپوشاند که این همان «زنگار گناه» است که خدای تعالی دربارهاش در
قرآن فرموده است: هرگز، بلکه زنگار رفتارشان بر دلهایشان چیره گشته است».
-
از امام رضا (
علیهالسّلام) نقل شده است که از
رسول خدا پرسیدند: «ممکن است مومن ترسو باشد؟ فرمود، بلی! گفتند ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: بلی! گفتند ممکن است کذاب
و دروغگو باشد؟ فرمود: نه».
پیامبرخدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) راستگوترین مردم را کسی میداند که سخن آنان (مردم) را زودتر باور کند
و دروغگوترین آنها کسی است که بیشتر سخن مردم را دروغ پندارد.
همچنین فرمودند: بر دروغگویی مرد همین بس که هر شنیدهای را بگوید.
پیامبر اکرم (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) در
روایات متعددی اصحاب خود را سفارش میکردند که: «از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ از ایمان بیگانه است.
از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ، جدی
و شوخیاش روا نیست
و انسان نباید به کودک خود وعده بدون وفا بدهد
و (انسان را) دروغ، به بدکاری
و بدکاری به جهنم میکشاند
و راستی، به
نیکی و نیکی نیز به بهشت میرساند».
ایشان همچنین فرمودهاند: «راستی پیشه کنید؛ زیرا راستی با نیکی همراه است
و آن دو در بهشتند. از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ با بدی همراه است
و آن دو در جهنمند. از خداوند
یقین و عافیت بخواهید؛ زیرا بعد از یقین چیزی بهتر از عافیت به کسی عطا نشده است. با یکدیگر حسادت
و دشمنی ننمایید
و پیوندتان را قطع نکنید.
و ای
بندگان خدا! چنانچه خداوند شما را فرمان داده با هم
برادر باشید».
از پیامبرخدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) نقل شده است که وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا قوم را بخنداند! وای بر او! وای بر او!.
همچنین فرمودند: شوخی نکن که ارزشت زایل میشود
و دروغ نگو که نورت خاموش میگردد.
درباره عواقب
و پیامد دروغ
و شخص دروغگو، از پیامبرخدا (
صلی
الله
علیه
و
آلهوسلّم) روایتی نقل شده است به این مضمون که، «راستی انسان را به سوی نیکی
و نیکی به سوی بهشت رهنمون میسازد
و انسان پیوسته راست میگوید تا نزد
خدا راستگو قلمداد شود؛ ولی دروغ، انسان را به سوی بدی
و بدی، به سوی جهنم سوق میدهد
و انسان آن قدر دروغ میگوید تا نزد
خدا دروغگو محسوب گردد».
دروغ؛
حکم دروغ (قرآن)؛
بهشتیان و دروغ (قرآن).
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با رزایل اخلاقی(دروغ)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۰۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نگاهی به دروغ در سیره و گفتار رسول خدا(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۰۹.