• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خَمْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خَمْر (به فتح خاء و سکون میم) از واژگان قرآن کریم به معنای پوشاندن است و به آنچه با آن چيزى را مى‌پوشانند خِمَار گفته می‌شود ولى در تعارف، خِمَار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن مى‌پوشاند و جمع آن خُمُر است‌. همچنین به شراب از آن جهت خمر می‌گویند که عقل را می‌پوشاند و زایل می‌کند.



خَمْر به معنای پوشاندن است. طبرسی گويد: اصل خمر به معنى ستر و پوشاندن است. راغب مي‌گويد: اصل خمر به معنى پوشانيدن شى‌ء است و به آنچه با آن چيزى را مى‌پوشانند خِمَار گويند ولى در تعارف، خِمَار مخصوص شده بآنچه زن سر خود را با آن مى‌پوشاند و جمع آن خمر (بر وزن عنق) است‌.


(وَ لْیَضْرِبْنَ‌ بِخُمُرِهِنَ‌ عَلی‌ جُیُوبِهِنَ‌) «روسری‌های خود بر گریبان‌های خویش بزنند.» معنی این آیه در «جیب» گذشت.
به شراب از آن جهت خمر گویند که عقل را می‌پوشاند و زایل می‌کند چنان‌که در مفردات و قاموس گفته است.
(یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما اِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ‌) (درباره شراب و قمار از تو سؤال مى‌كنند، بگو: در آن دو گناه و زيان بزرگى است؛ و منافعى از نظر مادى براى مردم در بردارد.) همچنین است آیه ۹۰ و ۹۱ مائده. .
(قالَ اَحَدُهُما اِنِّی اَرانِی اَعْصِرُ خَمْراً) (يكى از آن دو گفت: من در خواب ديدم كه انگور براى ساختن شراب مى‌فشارم.) طبرسی در این آیه مضاف مقدر کرده و گوید اصل آن «اعصر عنب خمر» است و از زجّاج و ابن انباری نقل کرده که خمر باعتبار ما یؤل الیه است و بعضی گفته‌اند که عرب انگور را خمر می‌نامند. المیزان عقیده دارد که عنب باعتبار ما یؤل خمر خوانده شده. احتمال دیگری که به نظر نگارنده می‌رسد آن است که‌ «خَمْراً» مفعول له باشد یعنی: «برای شراب درست کردن می‌فشارم.» در اقرب گوید: خمر در آیه به معنی انگور است.

۲.۱ - شراب بهشت‌

(وَ اَنْهارٌ مِنْ‌ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ‌) (و نهرهايى از شراب طهور كه مايه لذت نوشندگان است.)
این آیه در باره شراب بهشت است آن هم نهر نهر، آیا خمر بهشتی مست‌کننده و مزیل عقل است؟
شاید از «لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ» فهمیده شود که خمر بهشت مثل خمر دنیا نیست بلکه آن لذّت خالص است و ضرری از قبیل ازاله عقل و درد سر و تهوّع ندارد چنانکه خمر دنیا چنین است. طبرسی (رحمه‌الله) از آیه چنین فهمیده است.
در سوره صافّات آیه ۴۵- ۴۷ در باره شراب بهشتی آمده‌ (یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَاْسٍ مِنْ مَعِینٍ • بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ • لا فِیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ‌) (و گرداگردشان قدح‌هاى لبريز از شراب طهور را مى‌گردانند؛ درخشنده، و لذتبخش براى نوشندگان؛ شرابى كه نه در آن مايه تباهى عقل است و نه از آن مست مى‌شوند.) طبرسی فرموده: «لا فِیها غَوْلٌ‌» یعنی شراب بهشت عقل آنها را اغتیال نمی‌کند و نمی‌برد الخ. ولی چنانکه در «غول» خواهد آمد ظاهرا مراد از آن سر درد است.
و هکذا آیه‌ (... وَ کَاْسٍ مِنْ مَعِینٍ • لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ‌) (شرابى كه نه از آن دردسر مى‌گيرند و نه مست مى‌شوند.)
ناگفته نماند نزف الماء آنگاه گویند که کسی آب چاه را تماما بکشد و بئر نزوف چاهی است که آبش کشیده شده باشد و به مست نزیف گویند زیرا عقلش نزف و نزع شده است.
علی هذا شکی نمی‌ماند که مراد از «یُنْزَفُونَ» در دو آیه زایل شدن عقل است یعنی: «در خمر بهشتی هلاک شدن نیست و نه از آن عقل باخته می‌شوند.» «از آن به سر درد نمی‌افتند و عقل نمی‌بازند.» اختلاف قرائت «ینزفون» در «نزف» دیده شود.

۲.۲ - خمر شراب مخصوص نیست‌

طبرسی (رحمه‌الله) فرموده: خمر هر شراب مست کننده و آمیزنده با عقل و پوشاننده آن است و آنچه کثیر آن مست کننده باشد قلیل آن نیز خمر است. این همان است که از روایات اصحاب ما ظاهر است و مذهب شافعی نیز چنین است ولی بعضی گفته‌اند: خمر عصیر انگور است آنگاه که به جوش آید و شدید شود.
راغب در مفردات گوید: خمر در نزد بعضی نام هر مست کننده است و در نزد بعضی نام شرابی است که از انگور و خرما گرفته شود چون از حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) روایت شده: «خمر از این‌ دو درخت خرما و انگور است...» در قاموس می‌گوید: خمر آن است که مستی آورد و از انگور باشد و یا اعمّ از انگور و غیر آن ولی عموم اصّح است زیرا خمر تحریم شد در حالی‌که در مدینه شراب انگور نبود و شراب آن‌ها از خرمای تر و خرمای خشک بود.
در المیزان فرموده: خمر بنا بر آنچه از لغت بدست می‌آید هر مایعی است که برای مست کردن درست شده باشد. عرب از اقسام آن فقط شراب انگور و خرما و جو را می‌دانست. مردم به تدریج در اقسام آن اضافه کردند تا امروز که دارای انواع زیاد است. به حسب درجات مست کردن و همه آنها خمر است.

۲.۳ - جریان تحریم خمر

ناگفته نماند: نظر اسلام در تحریم شراب، مست کردن آن است و هر آنچه مست کننده باشد خمر و حرام است چنانکه از مجمع و قاموس و المیزان نقل شد و در باره آب جو روایت شده‌ «الْفُقَّاعُ خَمْرٌ اسْتَصْغَرَهُ النَّاسُ.» یعنی «آبجو خمر است ولی مردم آن را کوچک شمرده‌اند.»
راجع به ترتیب آیات خمر باید دانست که لحن آیات تا حدّی با هم متفاوت است و می‌شود از آن‌ها استفاده کرد که قرآن کریم با زمینه سازی و مقدّمه چینی و بالاخره با آماده کردن مردم آن‌را حرام کرده است، ولی در اصل شریعت اسلام و تمام ادیان مطلقا حرام است و غیر معقول است که بگوئیم خداوند آن را در دینی و یا در زمانی حلال کرده است، چیزی که مزیل عقل است امکان ندارد در دین خدا حلال شده باشد. اینک آیات را نقل می‌کنیم:
۱- (یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما اِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ اِثْمُهُما اَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما) (درباره شراب و قمار از تو سؤال مى‌كنند، بگو: در آن دو گناه و زيان بزرگى است؛ و منافعى از نظر مادى براى مردم در بردارد؛ ولى گناه آنها از نفعشان بيشتر است.)
لحن این آیه چندان تند نیست. فقط حاکی از آن است که ضرر قمار و شراب از فائده آنها بیشتر است گر چه با مقایسه آیه‌ (قُلْ اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْاِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ) (بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، حرام كرده است؛ چه آشكار باشد و چه پنهان؛ و همچنين گناه و ستم به نا حق را.) حرمت خمر از آیه استفاده می‌شود زیرا این آیه مکّی است و روشن می‌کند که «اثم» تحریم شده است و آیه بقره مدنی است و به وجود اثم در خمر تصریح می‌کند علی هذا اثم حرام و در نتیجه خمر حرام است و حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسّلام) چنان‌که خواهد آمد برای مهدی عباسی چنین استدلال فرموده است.
۲- (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُکاری‌ حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ) یعنی «شما که ایمان آورده‌اید در حال مستی به نماز نیایستید تا بدانید چه می‌گوئید.» این آیه نیز در مدینه نازل شده و فقط از مستی در حال نماز نهی می‌کند و به نظر می‌آید که مسلمین هنوز از شراب دست نکشیده بودند که در بعضی حالات از آن نهی شدند. چنانکه نقل شده بعضی از صحابه بعد از نزول این آیه باز شراب می‌خوردند چنانکه خواهد آمد.
۳- (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْاَنْصابُ وَ الْاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ • اِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی‌ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ‌) (اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! شراب و قمار و بت‌ها و ازلام [نوعى بخت آزمايى‌] ، پليد و از عمل شيطان است، از آن دورى كنيد تا رستگارشويد. شيطان مى‌خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و کینه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. آيا با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد، خوددارى خواهيد كرد؟!)
این دو آیه مدنی است و صریح در نهی‌اند، جمله‌ «فَاجْتَنِبُوهُ» و «فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ‌» روشن می‌کند که دیگر کسی حق ندارد به آن نزدیک شود و ایضا چنان‌که در المیزان گفته: «فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ‌» می‌فهماند که تا آن زمان آن را ترک نکرده بودند.
در المیزان ذیل آیه ۹۰ مائده می‌گوید: از زمخشری در ربیع الابرار نقل شده گوید: در باره خمر سه آیه نازل شد: یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ بعد از این آیه بعضی از مسلمانان شرب خمر می‌کردند و بعضی ترک نمودند تا اینکه مردی شراب خورد و داخل نماز شد و پریشان گفت آیه‌ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُکاری‌ نازل گردید سپس بعضی شراب خوردند حتی عمر بن الخطاب نیز خورد و با استخوان شتری سر عبد الرحمن بن عوف را بشکست و بعد نشست و شروع کرد به نوحه خواندن بر کشتگان جنگ بدر از مشرکان و شعر اسود بن یغفر را در نوحه خود می‌خواند و آن این است:
و کایّن بالقلیب قلیب بدرمن القنیات و الشّرب الکرام‌
و کایّن بالقلیب قلیب بدرمن السّری المکامل بالسّنام‌
ا یوعدنا ابن کبشة ان نحیّی‌و کیف حیاة اصداء و‌هام‌
ا یعجز ان یردّ الموت عنّی‌و ینشرنی اذا بلیت عظامی‌
الا من مبلغ الرّحمن عنّی‌بانّی تارک شهر الصّیام‌
فقل للّه: یمنعنی شرابی‌و قل للّه: یمنعنی طعامی‌

این ماجری به رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) رسید خارج شد در حالی که علامت خشم در چهره‌اش نمایان بود و ردای خویش را می‌کشید چیزی که در دست داشت بالا برد تا عمر را بزند. عمر گفت: به خدا پناه می‌برم از غضب خدا و رسولش. پس خدا نازل فرمود: اِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‌- تا- فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ‌ عمر گفت: بس کردیم.
و نیز در المیزان از کافی و تهذیب از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل کرده: خداوند هیچ پیامبری نفرستاد مگر آن‌که در علم خدا بود که اگر دین او کامل شود خمر را در دین او تحریم کند. خمر پیوسته حرام بوده است مردم فقط از خصلتی به خصلتی نقل می‌شوند و اگر همه احکام دین یکبار بر مردم حمل می‌شد بدین نمی‌رسیدند. راوی گفت: امام (علیه‌السّلام) فرمود کسی ارفاق کننده‌تر از خدا نیست و از رفق خداست که‌ مردم را از خصلتی به خصلتی نقل می‌کند و اگر همه احکام یکدفعه بر مردم بار می‌شد به هلاکت می‌افتادند.
نا گفته نماند این همان است که گفتیم از آیات بدست می‌آید:
قرآن مجید راجع به تحریم خمر زمینه سازی کرده و مردم را به تدریج آماده نموده است و گرنه در اصل دین شراب همواره حرام بوده است.
ایضا در المیزان از کافی از علی بن یقطین نقل شده:
مهدی عباسی از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) پرسید: آیا شراب در کتاب خدا حرام است مردم فقط نهی شدنش را می‌دانند حرام بودنش را نمی‌دانند؟ امام (علیه‌السّلام) فرمود: بلکه آن حرام است. گفت در کدام محلّ از کتاب خدا تحریم شده است یا ابا الحسن؟ فرمود: قول خدا اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْاِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِ‌ تا فرمود امّا اثم، آن بعینه خمر است خدا در محلّ دیگر فرموده: یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما اِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ اِثْمُهُما اَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما فامّا اثم در کتاب خدا آن شراب و قمار است و اثم آنها از نفعشان بیشتر است چنانکه خدا فرموده.
مهدی گفت: ‌ای علی بن یقطین این فتوای‌ هاشمیّه است. به او گفتم: راست گفتی یا امیرالمؤمنین حمد خدائی راست که این علم را از شما اهل بیت خارج نکرده است.
گوید: پس به خدا قسم مهدی صبر نکرد تا گفت: راست گفتی‌ ای رافضی.
در خاتمه ناگفته نماند که تمام اقسام شراب، حرام و مورد غضب خداست حضرت رسول ده نفر را در باره آن لعنت کرده که از آن جمله است: کارنده انگور برای شراب، نگهبان آن، فشارنده آن، نوشنده آن، ساقی و حامل آن، کسی که به سوی او حمل شده، فروشنده و خریدار و خورنده قیمت آن.
اینکه مسیحیان و ارباب سایر ادیان آنرا حلال می‌دانند مربوط به اصل ادیان آسمانی نیست چنانکه قبلا گفته شد. و راجع به حرمت شراب در شریعت تورات و انجیل برای نمونه رجوع شود به انجیل لوقا باب اوّل بند ۱۵- امثال سلیمان باب ۲۰ بند ۱ و باب ۲۳ بند ۲۹- ۳۵- کتاب اشعیاء باب ۵ بند ۲۲ و باب ۲۸ بند ۱- ۷ و باب ۵۶ بند ۱۲- کتاب یوشع باب ۴ بند ۱۱.


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۹۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۲۹۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۲۹۱.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۶۶.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۲۹۸.    
۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۱.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۱۲.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۵۶.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۱۷.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۲۷.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۹۱.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۲۲۸.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۵۷.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۹۸.    
۱۷. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۱۸.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۷۴.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۷۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۶۵.    
۲۲. مائده/سوره۵، آیه۹۱.    
۲۳. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۲۲.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۸۰.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۷۰.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۶۷.    
۲۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۶.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۹.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۷۱.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۳۳.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۶.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۱۵.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۶.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۷۱.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۳۳.    
۳۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۱۰۳.    
۳۸. محمد/سوره۴۷، آیه۱۵.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۸.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۳.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۵۱.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۲.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۵.    
۴۴. صافات/سوره۳۷، آیات۴۵-۴۷.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۷.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۳۷.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۰۶.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۹۲.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۸۱.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۹۲.    
۵۱. واقعه/سوره۵۶، آیات۱۸-۱۹.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۵.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۲۲.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۰۹.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۷.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۴۴.    
۵۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۹۸.    
۵۸. صافات/سوره۳۷، آیه۴۷.    
۵۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۸.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۵۷.    
۶۱. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۲۹۹.    
۶۲. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۳۸۷.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۹۱.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۲۸۸.    
۶۵. حرعاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۹۲.    
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۹۱.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۲۲۸.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۵۷.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۹۸.    
۷۲. اعراف/سوره۷، آیه۳۳.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۴.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۸۵.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۰۶.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۴۰.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۹۲.    
۷۸. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۶۰.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۵۷۲.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۸۰.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۶۰.    
۸۳. مائده/سوره۵، آیات۹۰-۹۱.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۳.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۱۸.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۷۴.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۷۰.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۶۵.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۲۴.    
۹۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۸۴.    
۹۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۹۲. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۹۳. مائده/سوره۵، آیه۹۱.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۳۲.    
۹۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۹۴.    
۹۶. زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الأبرار، ج۵، ص۹.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۳۶.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۲۰۰.    
۹۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۳۹۵.    
۱۰۰. طوسی، محمد بن حسن، نهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۰۲.    
۱۰۱. اعراف/سوره۷، آیه۳۳.    
۱۰۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۹۸.    
۱۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۲۹۷.    
۱۰۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۰۶.    
۱۰۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۳۹۸.    
۱۰۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۲۹.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «خمر»، ج۲، ص۲۹۹.    






جعبه ابزار