• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خَدَد (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خَدَد (به فتح خاء و دال) و خدّ (به فتح خاء و تشدید دال) از واژگان قرآن کریم به معناى رخسار و چهره است‌.
أُخْدود (به ضم الف و سکون خاء) به معنای گودال می‌باشد.



خَدَد و خدّ به معنى رخسار و چهره است‌.
راغب گويد: دو خدّ انسان همان است كه از راست و چپ بينى او را احاطه نموده است.
قاموس حدّ آن دو را زير چشم تا گوشه لب و آن قسمت از صورت كه بينى را از چپ و راست احاطه می‌كند، معيّن كرده است.


به مواردی از خَدَد که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - خَدَّكَ‌ (آیه ۱۸ سوره لقمان)

(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ‌ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً)
«از مردم روى نگردان (به مردم بى‌اعتنا مباش و تحقير مكن) و در زمين با تکبّر و شادمانى گام مزن.»


۲.۲ - الْأُخْدُودِ (آیه ۴ سوره بروج)

(قُتِلَ أَصْحابُ‌ الْأُخْدُودِ.)
«اصحاب گودال هلاک شدند.»
به قول راغب: خدّ و اخدود به معنى گودالى است مستطيل و عميق و جمع آن اخاديد است.
در صحاح نيز اخدود را چنين معنى كرده است ولى قيد عميق ندارد.
قاموس گويد: خدّ به معنى حفره و اخدود به معنى جدول است.
به نظر راغب اصل آن به معنى رخسار و استعمالش در گودال استعاره است.



برخی از مواردی که در «نهج‌البلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل می‌باشد:

۳.۱ - خُدُودَكُمْ - خطبه ۶۸ (خطاب به اصحابش)

امام علی (علیه‌السلام) خطاب به اصحابش فرموده:
«أَضْرَعَ اللهُ خُدُودَكُمْ
«خدا چهره‌هايتان را ذليل كند.»


۳.۲ - أَخَادِيدَ - خطبه ۱۶۵ (در وصف طيور)

امام علی (علیه‌السلام) در وصف طيور فرموده:
«الَّتِي أَسْكَنَهَا أَخَادِيدَ الاْرْضِ»
«آن‌هایی‌ كه در گودال‌هاى زمينى اسكان داده است.»



قصّه اصحاب اخدود در قرآن مجید چنين آمده است‌:
(قُتِلَ أَصْحابُ‌ الْأُخْدُودِ. النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ. إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ. وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ)
«اهل گودال هلاک شدند كه اهل آتش مشتعل و هيزم‌دار بودند آن‌ها بر بالاى گودال نشسته بودند و بر شكنجه‌ای‌ كه به مومنان می‌كردند ناظر بودند. از آن‌ها انتقام نكشيدند مگر براى آن‌چه به خداى توانا و ستوده ایمان آورده بودند.»
ظاهر آيات نشان می‌دهد كه واقعه‌اى در كار بوده است و عدّه‌اى روى طرفدارى از ايمان و توحید شكنجه ديده و در گودال آتش انداخته شده‌اند و ستمگران شكنجه‌ده ناظر شكنجه آن‌ها بوده‌اند و مومنان در اين باره تقصيرى نداشته‌اند و دین آن‌ها دين حقّ بوده است. در تفسير برهان از علی بن ابراهیم نقل شده: در یمن پادشاهى بود به نام ذونواس كه در دین یهودیت متعصّب بود. به وى خبر دادند كه در نجران عدّه‌اى بر دین نصرانیّت‌ هستند و به عیسای مسیح عقيده دارند. ذونواس براى از بين بردن آن‌ها لشگرى به نجران كشيد و وادارشان كرد تا از دين خود بر گردند. آن‌ها به وى اهميّت نداده و در دين خود پا فشارى كردند. ذونواس دستور داد خندقى حفر كرده و در آن هيزم فراوان ريختند و آتش در آن افروختند و نصارى را در آغوش آتش افكندند. در اين نقل هست كه عده‌اى را هم با شمشير كشتند. ولى قرآن مجيد فقط به جريان سوختگان نظر دارد. آن‌چه از على بن ابراهيم نقل شد مطابق همان است كه اهل تاريخ در حالات ذونواس نقل كرده‌اند مراجعه و دقّت در آيات سوره بروج نشان می‌دهد كه اين قضيّه در قرآن مجيد به آن مناسبت ذكر شده كه كفّار مکّه در صدر اسلام مسلمانان را اذيت می‌كردند و شكنجه می‌دادند و عدّه‌اى از آن‌ها المُعذّبين‌فى‌اللّه لقب يافتند و آن‌گاه قرآن مجيد تهديد می‌كند كه اين كار باعث خشم خداوندى و عذاب اليم است.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۲۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۲۷۶.    
۳. طریحی نجفی، فخر‌الدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۳، ص۴۳.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۲۷۶.    
۵. فیروز آبادی، مجد‌الدین، قاموس المحیط، ج۱، ص۲۹۰.    
۶. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۸.    
۷. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۶، ص۳۲۶.    
۸. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۱۸.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۸۴.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۷-۸۸.    
۱۱. بروج/سوره۸۵، آیه۴.    
۱۲. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۲۰، ص۴۱۶.    
۱۳. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۵۱.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۴۱۰.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۱۲.    
۱۶. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۲۷۵-۲۷۶.    
۱۷. جوهری، ابو نصر، الصحاح‌ تاج اللغة و صحاح العربیة‌، ج۲، ص۴۶۸.    
۱۸. فیروز آبادی، مجد‌الدین، قاموس المحیط، ج۱، ص۲۹۰.    
۱۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۲۷۶.    
۲۰. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۱۲۹، خطبه ۶۸.    
۲۱. عبده، محمد، نهج البلاغه، ط مطبعه الاستقامه، ج۱، ص۱۱۴، خطبه ۶۷.    
۲۲. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۹۹، خطبه ۶۹.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۱۳۳، خطبه ۶۹.    
۲۴. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۰۶.    
۲۵. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۱۱.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین، ج۳، ص۱۴۳.    
۲۷. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۲۴.    
۲۸. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۰۳.    
۲۹. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۳۶۱، خطبه ۱۶۵.    
۳۰. عبده، محمد، نهج البلاغه، ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۸۶-۸۷، خطبه ۱۶۳.    
۳۱. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۲۳۶، خطبه ۱۶۵.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۳۶۱، خطبه ۱۶۵.    
۳۳. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۵۸.    
۳۴. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۶۲.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین، ج۶، ص۳۵۷-۳۵۸.    
۳۶. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۴۹-۵۰.    
۳۷. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۶۷.    
۳۸. بروج/سوره۸۵، آیه۴.    
۳۹. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۲۰، ص۴۱۶-۴۱۷.    
۴۰. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۵۱.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۴۱۰-۴۲۳.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۱۲-۳۱۷.    
۴۳. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۶۲۴.    



قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «خدد»، ج۲، ص۲۲۹-۲۳۱.    






جعبه ابزار