خَشْیَت (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خَشْیَة (به فتح خاء و سکون شین) از
واژگان قرآن کریم به معنای ترس شدید است.
مشتقات
خَشْیَة که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
يَخْشَى (به فتح یاء، سکون خاء و فتح شین) به معنای ترسند؛
تَخْشَوْنَ (به فتح تاء، سکون خاء و فتح شین) به معنای میترسید؛
خَشْيَةَ (به فتح خاء و سکون شین) به معنای تنگنظری؛
فَخَشِينا (به فتح فاء، خاء و کسر شین) به معنای بیم داشتیم؛
خاشِعاً (به کسر شین) به معنای خاشع؛
خَشِيَ (به فتح خاء و کسر شین) به معنای بترسید، است.
خَشْیَة به معنای ترس شديد است.
در
اقرب الموارد از
کلیّات ابوالبقاء نقل شده: خشيت از
خوف شديدتر است؛ چون اين كلمه مأخوذ است از
«شَجَرَلة خَاشِيَةٌ» و آن درختى را گويند كه بالكليّه بخشكد و خوف به معنى
نقصان و از
«ناقة خوفاء» (شتر مريض) اخذ شده كه مريض است ولى از بين نرفته و خشيت در صورتى گفته میشود كه شىء مخوف داراى عظمت باشد ولى خوف از ضعف خائف است.
اين كه گويد: خوف از ضعف نفس خائف است، مورد تصديق
قرآن نيست بلكه آن
جبن است و خوف در بسيارى از موارد
قرآن مجید ممدوح آمده است.
به مواردی از
خَشْیَة که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ) (براى كسى كه از
مقام پروردگارش خائف است، دو باغ بهشتى است.)
(إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ) (من از
خداوند كه
پروردگار جهانيان است مىترسم.)
در
مفردات میگويد: خشيه ترسى است آميخته با
تعظیم و اكثراً با
علم به چيزی كه از آن میترسند توأم است و لذا
علما به آن مخصوص شده است.
در آیه
(إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) ولى قول
راغب كليّت ندارد؛ مثلاً در جاهایى از قبيل
(وَ تِجارَة تَخْشَوْنَ كَسادَها) و
(إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ ) تعظيم معنایى ندارد و در بعضى جاها كه تعظيم استفاده میشود مربوط به مضافاليه آن است؛ مثل
خَشْيَةُ الرَّبِّ، خَشْيَةُ القِيَامَةِ، خَشْيَةُ العَذَابِ. نه خود خشيت. بهتر است آن را ترس شديد بدانيم چنان كه نقل شد و يا بيم توأم با پرهيز چنان كه از مصاديق آن فهميده میشود.
(إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) (و تنها از ميان بندگان او، دانشمندان خدا ترسند.)
(وَ تِجارَة تَخْشَوْنَ كَسادَها) (و تجارتى كه از
کساد شدنش مىترسيد)
(إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ.) (در آن صورت، به خاطر تنگ نظرى
امساک مىكرديد، مبادا
انفاق، مايه تنگدستى شما شود.)
(وَ أَمَّا الْغُلامُ فَكانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً) (و امّا آن جوان، پدر و مادرش باايمان بودند؛ و بيم داشتيم كه آنان را به
طغیان و
کفر وادارد.)
جوهری از
اخفش نقل كرده كه «
خشينا» به معنى
کراهت است.
مجمع البیان نيز آن را از بعضى نقل كرده است.
ولى اگر آن، در قرآن سخن خدا باشد مطابق گفتگوهاى
بشر آمده؛ يعنى: پسر، والدينش
مومن بودند بيم آن داشتيم كه پدر و مادرش را به طغيان و كفر در كشد و اگر از كلام
خضر باشد مطلب سهل و عادى است.
(فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى) «به زبان خوش با او سخن گویيد شايد
ایمان بياورد و يا لااقل بترسد و نزديک به ايمان باشد و بعض آن چه را كه میگویيد بپذيرد.»
تذكّر قبول تذكير و ايمان به آن است و خشيت از مقدمات قبول میباشد.
(إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ) (به
یقین كسانى كه از پروردگارشان در نهان مىترسند،
آمرزش و
پاداش بزرگى دارند.)
(إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ) (تو فقط كسى را مىتوانى انذار كنى كه از اين يادآورى الهى پيروى كند و از
خداوند رحمان در نهان بترسد؛ سپس او را به آمرزش و پاداشى پرارزش بشارت ده.)
(مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَ جَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ) (همان كس كه از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود.)
خشيه به
غیب در عدّهاى از
آیات به كار رفته مثل
آیه فوق و به «غيب» رجوع شود.
(وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ.) «بعض سنگها نهرها از آن بشكافد و بعضى از آنها شكافته شده و از آن آب بيرون میآید و بعضى از آنها از ترس خدا فرود افتد.»
در اين آيه، به سنگها نسبت خشيت داده شده كه از افعال ذىشعور است؛ همانطور كه در آيه
(لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ) نسبت
خشوع به كوهها داده شده است.
(لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ) (مىديدى كه در برابر آن
خاشع مىشود و از خوف خدا مىشكافد)
نا گفته نماند: افتادن سنگها، در اثر
زلزله يا جارى شدن سيلابها از كوهها و يا در اثر يخ بستن قطرات باران ميان شكاف سنگهاست كه در اثر ازدياد حجم، سبب شكافته شدن و فرو ريختن آنها میگردد ولى چرا اين فرو ريختن،
هبوط به سبب ترس از خدا ناميده شده است؟
المیزان در علّت اين
تسمیه میگويد: چون تمام سببها منتهى به خداى سبحان است. افتادن سنگها پيروى از دستور خداست. آنها دستور خدا را مىفهمند چنان كه فرموده
(وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ) (و هيچ موجودى نيست، جز آن كه
تسبیح و
حمد او مىگويد؛ ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد)
و فرموده
(كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ) (همه در برابر او
خاضع هستند)
انفعال شعورى همان خشيت است, پس آنها از خوف خدا فرود میافتند و آيه مثل
(وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ) (و
رعد، تسبيح و حمد او مىگويد؛ و همچنين
فرشتگان از خوف او)
است.
خلاصه اين آيه و آيات ديگر روشن میكند كه كوهها شعور دارند.
(إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ) (به يقين كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند)
(يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَ هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ) (آنچه پيشرو و پشت سر آنهاست، گذشته و آينده آنان را مىداند؛ و آنها جز براى كسى كه
خدا راضى به
شفاعت براى او است شفاعت نمىكنند؛ و از ترس او بيمناكند.)
درباره اين آيه و آیه ۵۷
سوره مؤمنون به «شفق» رجوع شود.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «خشیه»، ج۲، ص۲۵۰.