• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خداشناسی یونان باستان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مردم در یونان قدیم به توحید (یک‌خدائی) اعتقاد نداشتند و خدایان متفاوتی را می‌پرستیدند. منشا اصلی این تصورات در یونان قدیم و چگونگی دقیق پیدایش آن ناروشن است. شناخت امروزی از این تصورات بیشتر متعلق به دوران‌های بعد هستند. در دین یونانیان سه عنصر اساسی وجود داشت: خدایان زمینی، خدایان اولمپی (آسمانی)، و اسرار یا عناصر رمزی یا عرفانی.

فهرست مندرجات

۱ - عوامل وحدت و تفرقه شهرهای یونان باستان
۲ - آئین توتم‌پرستی و مذاهب بدوی
۳ - اثرات جان‌پرستی
۴ - چندخدائی در یونان باستان
       ۴.۱ - ریشه چند خدایی
۵ - وجود اساطیر برای خدایان
۶ - سه عنصر اساسی در دین یونانیان
۷ - خدایان یونان باستان
       ۷.۱ - خدایان درجه دو
              ۷.۱.۱ - خدایان آسمان
              ۷.۱.۲ - خدایان زمین
              ۷.۱.۳ - خدایان زاد و ولد
                     ۷.۱.۳.۱ - پرستش خدای پریاپوس
                     ۷.۱.۳.۲ - پرستش خدایان مونث
                     ۷.۱.۳.۳ - پرستش خدایان حیوانی
              ۷.۱.۴ - خدایان زیر زمین
                     ۷.۱.۴.۱ - پرستش ارواح مردگان
       ۷.۲ - خدایان درجه یک یونان
              ۷.۲.۱ - زئوس خدای خدایان
                     ۷.۲.۱.۱ - عیب زئوس
              ۷.۲.۲ - آتنه
                     ۷.۲.۲.۱ - آتنه حافظ فنون و هنرها و علوم
              ۷.۲.۳ - خدای آپولون زیبا
              ۷.۲.۴ - آرتمیس الهه عفت
              ۷.۲.۵ - هفایستوس لنگ
              ۷.۲.۶ - آرس
              ۷.۲.۷ - آفرودیته
              ۷.۲.۸ - هستیا و پوسیدون
       ۷.۳ - خدایان کم اهمیت اولمپی
       ۷.۴ - داستان شگفت خدای دیونوسوس
       ۷.۵ - خدایان دیگر
              ۷.۵.۱ - خدای هرمس
              ۷.۵.۲ - خدای دریاها
              ۷.۵.۳ - خدای شراب
۸ - تقسیم قدرت میان خدایان
۹ - تساوی خدایان زن و مرد
۱۰ - روابط میان خدایان
۱۱ - فهرست منـابـع
۱۲ - منبع


وقتی جویای وجوه مشترک تمدن مابین شهرهای یونان می‌شویم، پنج وجه اصلی نمایان می‌شود، زبان مشترک با لهجه‌های محلی؛ حیات معنوی مشترک که فقط چهره‌های برجسته آن در زمینه ادبیات، فلسفه، و علوم در خارج از مرزهای سیاسی خود مشهور شدند؛ شوق مشترک برای ورزش، که به مسابقات محلی و کشوری ختم می‌شد؛ عشق به زیبایی که در قالب هنرهای مشترک میان اجتماعات یونانی متجلی می‌شد؛ و مناسک و اعتقادات مذهبی تقریبا مشترک. عقاید دینی، یونانیان را به همان‌اندازه که به وحدت کشانید، به تفرقه‌انداخت.


آثار به دست آمده از ادوار کهن یونان باستان حکایت از روحیه مذهبی مردم این سامان دارد. پیشینه عقیدتی یونیان ریشه در مذاهب بدوی دارد در دین عمومی یونان آثار و بقایای آئین توتم وجود داشت و گیاه مقدس در آن دیده می‌شد. نوعی درخت بلوط جنبه تقدس داشت و به عنوان‌ هاتف و غیب‌گو به کار می‌رفت. حیوانات مقدس مانند گاوز مینوتور یعنی غیب‌گو، از جانب خدا در کریت قرار داشت. در افسانه‌های یونان هر یک از حیوانات مقدس غالبا جهت قربانی برای خدایان بکار می‌رفت. مانند سوسمار که قربانی معبد آپولون سوروکتون بود. مرگ برخی از حیوانات با خدایان همراه بود؛ عقاب با زئوس بود و جغد در کنار آتته قرار داشت. تغییر شکل خدایان به شکل حیوانات غالبا در تاریخ دین به تکرار آمده است. زئوس به شکل قو درامد تا لدا را که در جهان تخم می‌گذارد فریب دهد.
قو مربوط به توتمی است که سپس در مقام خدائی شناخته شد و به عنوان پدر برای فرزندان انسان بکار رفت. قربانی حیوان مقدس یکی از مراسم بشمار می‌رفت در آتن قربانی سالیانه گاو ملکوتی تحت تشریفاتی به نام بوفونیا انجام می‌شد. در آتن دختران جوان لباس پوست خرس در بر می‌کردند و نام حیوان را بر خود نهاده و به رقص مشغول می‌گشتند. اقوام اژه و آکئوس از نظر اصول به یک نیروی الهی بدون شخصیت عقیده داشتند که با مانای بدوی قابل تطبیق است. این نیرو بطور خصوصی در بعضی از سنگ‌های مقدس که گمان داشتند از آسمان افتاده است بر قرار بود. زنان روحانی جهت تازه وارد در دین تشریفاتی انجام می‌دادند تا او را از گناه رهائی بخشیده و در دین نیروی مانا داخل نمایند. مردم یونان به ارواح بسیاری عقیده داشتند که در طبیعت ساکن بودند و می‌توانستند به صورت انسان یا حیوان در آیند. ممکن بود روحی که در چشمه قرار داشت به صورت اسب نمایان گردد. ارواح مردگان به شکل مار و پرندگان، مخصوصا پروانه ظاهر می‌شد، در زبان یونانی کلمه پروانه و روح یک معنی دارد.


جان‌پرستی در یونان اثرات عادی و جادوئی داشت.
۱: حقیقت معادل تصویر بود. تصویر یک خدا نقش قدرت او را داشت.
۲: برای خواب دیدن ارزش فراوان در نظر داشتند.
۳: عمل جادوئی، یعنی زخم‌ زدن به تصویر و مجسمه به نیت دیگری وجود داشت.
۴: نیروی کلمات؛ زئوس برای انجام دادن سخن می‌گفت: در نتیجه همین گفتن، هر کاری می‌خواست انجام می‌گردید.
۵: نیروی نفرین و لعنت در آرگوس رواج بسزا داشت.
۶: قدرت سوگند؛ هومر می‌نویسد: کسی که سوگند خود را نقض ‌نماید مغزش مایع گشته در زمین جاری می‌گردد.


مردم در یونان قدیم به توحید (یک‌خدائی) اعتقاد نداشتند و خدایان متفاوتی را می‌پرستیدند. منشا اصلی این تصورات در یونان قدیم و چگونگی دقیق پیدایش آن ناروشن است. شناخت امروزی از این تصورات بیشتر متعلق به دوران‌های بعد هستند. اشعار هومر (Homer) که حدود ٩٠٠ سال قبل از میلاد مسیح می‌زیست و هزوید (Hesoid) که حدود ٧٠٠ سال قبل از میلاد مسیح می‌زیسته است از قدیمی‌ترین نوشته‌هائی هستند که البته تصورات دوران جدیدتر را منعکس می‌سازند. ظاهرا در سرائیدن افسانه‌های مزبور نه فقط این دو شاعر و نویسنده بلکه نویسندگان، متفکرین و شاعران متعددی شرکت داشته‌اند که هر کدام به فراخور حال و زمان این حق را برای خود قائل می‌شدند که بجای کاری که امروز آن را تاریخ‌نویسی می‌گوئیم. در بسیاری از موارد با حرکت از شخصیت‌های تاریخی واقعی افسانه‌های مزبور را بال و پر داده و خود دانسته‌هائی به آنها اضافه کنند. به این خاطر مرز بین واقعیت‌های تاریخی و افسانه‌ها در این نوشته‌ها روشن نیست. این مساله در شاهنامه فردوسی نیز به نوع خود وجود دارد. خدایان یونان در المپ (Olymp) زندگی می‌کردند و به همین خاطر خدایان المپ نیز نامیده می‌شوند. آنان که عمر جاویدان دارند در قصرهائی که هفائیستو (Hephaistos شخصیت وی در زیر توضیح داده خواهد شد، زندگی می‌کنند. خوراک آنان خوراک خدایان و مشربه آنان مشربه خدایان است که به آنها زندگی جاوید می‌بخشد. برخلاف آنچه که در ادیان دیگر به خدایان نسبت داده می‌شود، خدایان المپ قدرت بی‌پایان و لایزال ندارند و قدرت آنان توسط سرنوشت محدود است.

۴.۱ - ریشه چند خدایی

زیر لوای خدایان اولیه اولمپی، که همه احترام می‌گذاشتند و می‌پرستیدند، فرقه‌ها و قدرت‌های منسجم‌تری وجود داشت که تبعیتی از زئوس نداشتند. جدایی‌های سیاسی و قبیله‌ای چند خدایی را دامن زد و یکتاپرستی را غیرممکن ساخت. در یونان قدیم، هر خانواده خدایی مخصوص داشت، و به نام او آتش اجاق دائما می‌سوخت و قبل از غذا، خوراک و شراب به او تقدیم می‌کردند. این مراسم مقدس، یعنی تقدیم خوراک به خدایان، اساسی‌ترین و مهم‌ترین رسم مذهبی در منازل بود. ولادت و ازدواج و مرگ با مراسمی همراه بود، و این مراسم در برابر آتش مقدس خانواده صورت می‌گرفت؛ بدین ترتیب، مذهب با حالتی شاعرانه و رازورانه امورات اولیه زندگی انسان‌ها را فراگرفت و آیینی برای برقراری تعادل به وجود آورد.
هر طایفه و قوم و قبیله و شهر، مثل خانواده، خدایان مخصوص به خود داشت. آتنه خدای شهر آتن بود، دمتر خدای شهر الئوسیس، هراخدای شهر ساموس، آرتمیس خدای شهر افسوس، و پوسیدن خدای شهرپوسیدونیا. در وسط هر شهر، و در بلندترین قسمت آن، معبد خدای آن شهر قرار داشت. شرکت در مراسم نیایش خدا، نشانه، امتیاز، و لازمه شهرمندی بود. در جنگ‌ها، اهالی هر شهر صورت خدای خود را به عنوان علامت و شعار خود، پیشاپیش لشکر به حرکت در می‌آوردند و قبل از اقدام به هر کار خطیر، با خدای خاص خود مشورت و از علم غیب او استمداد می‌کردند.
در مقابل، خدای آنان نیز در جنگ‌ها شرکت می‌کرد و، گاه برفراز و گاه در جلوی نیزه‌ها، پیش می‌تاخت. هرگاه شهری بر شهری پیروز می‌شد، خدای شهر غالب هم بر خدای شهر مغلوب تفوق می‌یافت. همچنان که هر خانواده آتشدانی داشت، هر شهر نیز در قربانگاه خود آتش مقدس را فروزان نگاه می‌داشت. آتش مقدس شهر نماد خدایان و قهرمانان جاویدان شهر به شمار می‌رفت. اهالی گاه به گاه در پیشگاه آتش مقدس گرد می‌آمدند و مشترکا خوراک می‌خوردند. همان گونه که در خانواده پدر مقام راهب را نیز داشت، در شهرهای یونانی هم حاکم اصلی یا آرخون، راهب اعظم مذهب دولتی بود و خدایان تمام اقتدارات و اعمالش را موجه می‌دانستند. استفاده از این مفاهیم لاهوتی، انسان‌های شکارچی را برای شارمندی رام کرد.
تخیل دینی یونانیان وقتی که از محدودیت محلی بیرون آمد، موجد اساطیر و خدایان مشترک یونانیان شد. یونانیان برای هر یک از مظاهر طبیعت و جامعه، برای هر یک از نیروهای زمینی و آسمانی، خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، نیکی‌ها و بدی‌ها، و کارها، مظهر یا خدایی می‌شناختند. خدایان یونانی هیئت‌هایی انسانی داشتند، و این هم از ویژگی‌های یونان است. هیچ قومی خدایان خود را چنین شبیه و نزدیک به آدمیان تصور نکرده است. تمام صنایع و حرفه‌ها و هنرها، خدای خاص خود، یا به عبارت دیگر، قدیس حامی خود را داشتند. به علاوه، به‌اندازه ی انسانهای فانی، شیاطین و پریان دریایی و جنگلی و دیو و جن وجود داشت. این سؤال قدیمی که آیا راهبان دین را به وجود آورده‌اند، در یونان منتفی است.
خیلی بعید به نظر می‌رسد که یک توطئه از طرف حکمای الاهی چنین طیف وسیعی از خدایان به وجود آورده باشد. داشتن آن همه مذاهب مختلف و آن همه روایات جالب و معابد مقدس و آیین‌ها و جشن‌های شاد، می‌بایست نعمتی بوده باشد. چندخدایی، مانند تعدد زوجات، امری ضروری بود. مردم، به شماره عوامل زندگی، برای خود خدا می‌تراشیدند، چنان که در عصر ما هم در منطقه ی مدیترانه صدها قدیس مسیحی، بیش از خدای واحد، توجه مسیحیان را به خود جلب می‌کنند. آنچه انسان متعارف را تسلا می‌دهد، قدیسان و خدایان انسان نما هستند و نه مفهوم عقلی و متعالی خدای یگانه.



درباره هر یک از خدایان، اساطیری وجود داشت، و تبار و سرگذشت او، بستگی‌های انسانی او، و همچنین مراسم مربوط به او را روشن می‌کرد. این اساطیر، که یا از مقتضیات محلی ناشی می‌شدند یا ساخته شاعران دوره‌گرد بودند، عقاید و فلسفه و آداب و تاریخ یونان کهن را به وجود آوردند. همه هنرمندان در ساختن بسیاری از نقش‌ها و مجسمه‌ها و ظرفها از اساطیر الهام می‌گرفتند. نفوذ اساطیر به قدری بود که، با وجود پیشرفت‌های فلسفه و کوشش موحدان برای ترویج یکتاپرستی، یونانیان تا پایان عصر یونان‌گرایی (هلنیسم) برای خود اساطیر و حتی خدایان تازه‌ای آفریدند. بعضی از متفکران مانند هراکلیتوس اساطیر را به مثل آوردند؛ برخی دیگر مانند افلاطون آنها را تعدیل کردند و قابل قبول ساختند؛ و کسانی مانند کسنوفانس اساطیر را در خور اعتنا ندانستند. در هر حال، پنج قرن پس از افلاطون، پاوسانیاس، که در یونان گشت می‌زد، متوجه شد که خرافات و اساطیر عصر هومر همچنان زنده و نیرومندند و عواطف مردم را تحریک می‌کنند. اعتقاد به خدایان به آسانی از میان نمی‌رود. می‌توان الوهیت را به انرژی تشبیه کرد که هر چند به صورت‌های گوناگون در می‌آید و برخی از جلوه‌های آن منسوخ می‌شود، باز مقدار آن ثابت است و با گذشت قرن‌های پیاپی، زیاد و کم نمی‌شود.


در دین یونانیان سه عنصر اساسی وجود داشت، خدایان زمینی، خدایان اولمپی (آسمانی)، و اسرار یا عناصر رمزی یا عرفانی. خدایان زمینی یونان در اصل از آن قوم پلاسکوی و مرد موکنای بودند. خدایان اولمپی به اقوام آخایایی تعلق داشتند، و اسرار از مصر و آسیا به یونان رسید. به طور کلی، پیش از عصر هومر، فرودستان جامعه، خدایان زمینی، یا بهتر بگویم زیرزمینی. را می‌پرستیدند. در عصر هومر، بزرگان جامعه به پرستش خدایان آسمانی گرایش داشتند. پس از عصر هومر، مردم میانه حال به اسرار و خدایانی که پس از مرگ، مجددا قیام می‌کنند، گراییدند. در عصر درخشان پریکلس. اسرار، مهم‌ترین وجه دین یونانیان محسوب می‌شد. اجراکنندگان این مناسک به فعالیت‌های نمادی (سمبولیک)، می‌پرداختند و مخصوصا جریان مرگ و ولادت مجدد خدا را به طرق گوناگون نمایش می‌دادند.


در تلقی مردم یونان، خدایان به صورت انسان تصور می‌شدند و خصوصیات انسانی داشتند ولی جاودانه بودند. اساطیر یونان، فرهنگ انسانی خدایان بشمار می‌رود. می‌توان انبوه خدایان یونانی را به هفت گروه تقسیم کرد، خدایان آسمانی، خدایان زمین، خدایان حاصل‌خیزی، خدایان حیوانات، خدایان زیرزمین، خدایان گذشتگان یا قهرمانان، و خدایان اولمپی؛ چنان که هزیود گفت است، فراگرفتن نام‌های همه این خدایان بسیار دشوار است.

۷.۱ - خدایان درجه دو

خدایان درجه دو عبارتند از :

۷.۱.۱ - خدایان آسمان

چنان‌که از اساطیر برمی آید، خدای یونانیان مهاجم ابتدایی، مانند خدای هندوان قدیم، خدای بزرگ آسمان بود، که تدریجا تغییر صورت داد و همواره به انسان شبیه‌تر شد و عاقبت به اورانوس تبدیل گشت و سپس به هیئت زئوس (فرستنده ابر و آورنده باران و سازنده رعد) درآمد. اطراف زئوس عده زیادی ارباب انواع قرار داشتند که مظهر کائنات آسمانی شمرده می‌شوند و در اصل خدایان محلی بودند. هر یک در نزد قوم و قبیله خود دارای قدرت کامل در آسمان و زمین بودند. هومر این خدایان را به صورت انسان نشان داد.
زن زئوس؛ هرا در آسمان زندگی می‌کرد و الهه عروسی و مزاوجت بود. هرمس و آرتمس و آپولون را سه فرزند زئوس می‌دانستند. هرمس مظهر باران شناخته می‌شد. آرتمیس رب‌النوع ماه بود. آپولون رب‌النوع خورشید و نور و موسیقی بود و‌هادس خداوند دوزخ بود چون یونان از پرتو خورشید بیش از‌اندازه نیازمندی خود برخوردار بود. و در عوض، پیوسته به باران احتیاج داشت، خدای خورشید، (هلیوس) در نزد ایشان اهمیتی نداشت و از خدایان کوچک به شمار می‌رفت. فقط آگاممنون او را به کمک خواست. و اسپارتی‌ها برایش اسب قربانی کردند تا ارابه آتشین خود را در آسمان بکشد. «فایتون» به معنی درخشان، پسر هلیوس، ارابه آتشین را چنان بی‌باکانه راند که نزدیک بود جهان را بسوزاند. صاعقه به او اصابت کرد و به دریایش افکند. شاید مفاسد این افسانه، مانند افسانه ایکاروس، اخطاری باشد به جوانان سرکش. مردم رودس در عصر یونان‌گرایی (هلنیسم)، هلیوس را حرمت نهادند و او را خدای بزرگ خویش شمردند. هر ساله چهار اسب و یک ارابه دردریا می‌افکندند تا این خدا از آنها استفاده کند. از این گذشته، برای او بنایی به نام کولوسوس به وجود آوردند. آناکساگوراس، در عهد درخشان پریکلس، وقتی بی‌پرده گفت که خورشید خدا نیست، بلکه کره‌ای از آتش است، به مرگ تهدید شد. اما به‌طور کلی، پرستش خدای خورشید و مخصوصا ماه (سلنه) و ستارگان در یونان چندان اهمیتی نداشت.

۷.۱.۲ - خدایان زمین

بیشتر خدایان یونانی به جای آسمان در زمین سکونت داشتند. زمین خود نیز در آغاز خدایی بود به نام «گه» یا «گایا». این خدا، که مادری شکیبا و بخشنده به شمار می‌رفت، بر اثر هم آغوشی با اورانوس (آسمان) حامله شد. در زمین، یعنی در خاک و آب و هوایی که اطراف زمین را فرا گرفته بود، خدایان فراوانی که از لحاظ اهمیت به پایه گایا نمی‌رسیدند مستقر بودند، ارواح گوناگون مانند روح درخت بلوط، خدایان رودها و دریاچه‌ها و دریاها مانند نرئیدها و نایاس‌ها و اوکئانیدها، خدایان چشمه‌ها و نهرها و چاهها مانند مایاندروس و سپرخئوس، خدایان بادها مانند بورئاس و زفوروس و نوئوس و ائوروس و مخصوصا آیولوس، و خدایان روزی‌رسان مانند پان بزرگ پان، خدای متبسم چوپانان و گله‌ها و بیشه‌ها و وحوش بود؛ دو شاخ داشت، و آواز نی او از رودها و نهرها شنیده می‌شد. هر گله‌ای که با بی‌اعتنایی یا نهیب سهمناک پان مواجه می‌گشت، به پریشانی و جنون دچار می‌آمد. دیوان بیشه‌ها و جنگل‌ها، که سیلنوس نام داشتند و پیکر آنان نیمی انسان و نیمی بز بود، او را خدمت می‌کردند. دمتر رب‌النوع خرمن بود و کوره دختر دمتر رب‌النوع گل و گیاه بهار و سیلن خداوند مستی و، ساتیر و پان خداوندان مراتع و شبانان. صرف‌نظر از این خدایان، بر هر یک از مظاهر طبیعت خدایی سلطه می‌ورزید، و به قول شاعری گمنام، به‌اندازه‌ای ارواح پاک و ناپاک در هوا موج می‌زد که پر کاهی نمی‌توانست از میان این خدایان بگذرد.

۷.۱.۳ - خدایان زاد و ولد

عجیب‌ترین و نیرومندترین قوای طبیعی، نیروی تولید مثل است. پس یونانیان نیز، مانند سایر اقوام باستانی، در برابر مظاهر عمده تولید مثل انسانی نیایش می‌کردند. همچنان که حاصلخیزی خاک را می‌پرستیدند. به این جهت، در مراسم دینی مربوط به دمتر و دیونوسوس و هرمس، صورت عضو تناسل مرد را به عنوان مفتاح تناسل به نمایش می‌گذاشتند. حتی مراسم آرتمیس پاکدامن از این نمایش برکنار نبود. کرارا مجسمه‌سازی و نقاشی یونانی به ساختن این صورت می‌پرداخت، و جشن بزرگ دیونوسوس با نمایش این صورت آغاز می‌شد. معمولا مهاجران آتنی که در کوچگاه‌ها می‌زیستند، به عنوان گواهی صلاح و تقوای خویش، صورت‌های گوناگون از دستگاه جنسی نرینه تهیه و به شهر خود تقدیم می‌کردند. به طوری که از نمایشنامه‌های آریستوفان مستفاد می‌شود، جشن‌هایی که برای نیایش نیروی تولید مثل برپا می‌شد، در آخرین ساعات خود، به فعالیت‌های مضحک شرم‌آور آلوده می‌گشت. اما، در مواردی، کار جشن به رسوایی نمی‌کشید و فقط غریزه جنسی زن و مرد را تحریک و به تولید مثل کمک می‌کرد.

۷.۱.۳.۱ - پرستش خدای پریاپوس

جنبه ناخوشایند پرستش دستگاه تناسلی، در دوره یونان‌گرایی (هلنیسم) و دوره تسلط رومیان، به صورت پرستش پریاپوس، که از آمیزش دیونوسوس و آفرودیته زاده شد، در آمد، پریاپوس خدایی بود با عضو جنسی کلان. صورت آن روی گلدانها و دیوارهایی که در شهر مدفون پومپئی از زیرخاک بیرون آمده‌اند، فراوان است. یونانیان برای پرستش او به فعالیتهای جنسی شنیع می‌پرداختند. اما برای خدایانی که رمز مادری به شمار می‌رفتند، مراسم خوشایندتری برگزار می‌کردند.

۷.۱.۳.۲ - پرستش خدایان مونث

در آرکادیا، آرگوس، الئوسیس، آتن، افسوس، و جاهای دیگر، بیشتر خدایان مؤنث را مورد تجلیل قرار می‌دادند. این خدایان مؤنث که عموما همسر نداشتند، ظاهرا متعلق به دورانی بودند که اختیار خانواده در دست مادر بود و نسب فرزند از طرف مادر تعیین می‌شد. با ظهور زئوس، پدرخدایان، و تفوق او بر سایر خدایان، دوران اقتدار مادران و مادر خدایان به سرآمد. به نظر محققان، چون کشاورزی به وسیله ی زنان ابداع شد، خدای کشاورزی (دمتر) مؤنث است. دمتر مهم‌ترین خدای ماده است. مطابق مفاد سرود کهنسالی که سابقا آن را به هومر نسبت می‌دادند، پلوتون خدای زیر زمین، پرسفونه دختر دمتر را دزدید و به زیرزمین برد. دمتر پس از جست و جوی فراوان، محل او را دانست و پلوتون را راضی کرد که پرسفونه بتواندن سالی نه ماه روی زمین زندگی کند. مضمون این داستان کنایه زیبایی است از مرگ و تجدید حیات سالیانه نباتات و تغییر فصول. هنگامی که دمتر در غم دختر گمشده زاری می‌کرد، مردم الئوسیس، با آنکه او را نشناختند، مورد محبتش قرار دادند.
از این رو دمتر راز کشاورزی را به آنان و مردم آتن آموخت و تریپتولموس، شاهزاده الئوسیس، را فرستاد تا آن را میان آدمیان رواج دهد. این افسانه با افسانه ایسیس و اوزیریس مصری و افسانه تموز و عشتر بابلی و افسانه آستارته و آدونیس سریانی و افسانه کوبله و آتیس فروگیایی، از لحاظ مفهوم، یکسان است. پرستش مادر خدا، که در یونان کلاسیک باقی ماند، سرانجام به صورت نیایش مریم، مادر خدا، احیا شد.

۷.۱.۳.۳ - پرستش خدایان حیوانی

یونانیان در آغاز تاریخ خود، برخی از حیوانات را محترم می‌داشتند و آنها را نیمه خدا می‌شمردند، ولی البته، مانند مصریان و هندیان، به خدایان انسانی بیشتر توجه داشتند. آثار مربوط به این دوران نشان می‌دهد که برخی از حیوانات در زمره خدایان بوده‌اند. گاو را به دلیل زورمندی و شیررسانی حیوانی مقدس می‌شمردند و، در مواردی، نماینده زئوس یا دیونوسوس یا تجسم هر دوی آنها می‌دانستند. شاید بتوان گفت که گاو حتی قبل از این دو در شمار خدایان آمده. و الاهه هرا، که چشمانی مانند گاو دارد. در ابتدا گاوی مقدس بوده است. خوک را هم که حیوانی کثیرالنسل است مقدس، و با الاهه نجیب، دمتر، قرین می‌پنداشتند. در یکی از اعیاد دمتر به نام تسموفوریا خوک قربانی می‌شد.
در جشن دیاسیا، در ظاهر برای زئوس، و در باطن برای ماری که در دل زمین سکنا داشت، قربانی می‌کردند. مار جانوری مقدس بود، زیرا از طرفی جاویدان، و از طرف دیگر رمز تولید مثل به شمار می‌رفت. مارپرستی از کرت به آتن رسید. در معبد آتنه در آکروپولیس، ماری مقدس لانه داشت، و مؤمنان در هر ماه، با تقدیم نان عسلی، بدو تقرب می‌جستند. در بسیاری از آثار هنری یونان در پیرامون پیکرهای هرمس و آپولون و آسکلپیوس، صورت مار دیده می‌شود. در مجسمه «آتنه پارتنون»، اثر فیدیاس، مار بزرگی زیر سپر آتنه چنبره زده است. در تصویر «آتنه فارنزه»، مارهای متعدد به چشم می‌خورد. در نظر یونانیان، مار خدای نگهبان معبدها و خانه‌ها بود. چون ماران در گورستان‌ها فراوان بودند، یونانیان آنها را ارواح مردگان می‌انگاشتند. اژدهایی به نام پوتون، که آپولون بر آن غلبه کرد، موجد یکی از بزرگ‌ترین عیدهای یونانی شد.

۷.۱.۴ - خدایان زیر زمین

موحش‌ترین خدایان یونانی، در زیرزمین یا در غارها و شکاف‌های زمین می‌زیستند. روزها یونانیان توجهی به این خدایان نداشتند، ولی شب‌ها، برای رفع وحشت خود، آنها را می‌پرستیدند. این خدایان از سایر معبودها و حتی معبودهای موکنایی قدیم‌تر بودند و ظاهرا به وسیله ی مردم موکنای به یونانیان انتقال یافتند. یونانیان آنها را ارواح کینه‌توز حیواناتی که بر اثر پیشرفت انسان، به جنگل‌ها و اعماق زمین رانده شده بودند، می‌دانستند.
مهم‌ترین آنها خدایی بود به شکل یک افعی مخوف به نام «زئوس ختونیوس» یعنی خدای تباهکار، گاهی او را «زئوس میلیخیوس»، یعنی خدای نیکوکار می‌نامیدند، و البته استعمال این نام تعارف آمیز تنها به منظور جلب لطف آن خبیث بود؛‌ هادس، خدای موجودات زیرزمینی، برادر زئوس بود، و یونانیان پیوسته می‌کوشیدند تا خشم او را فرونشانند، زیرا این خدا می‌توانست ریشه‌های روییدنی‌ها را بپرورد یا بپوساند. از این‌رو برای خوش آمد او، بدو «پرمایه» نام داده بودند. هکاته، روح شرور دنیای اسفل، ازهادس مخوف تر بود و به هر که برمی خورد، او را با نگاه شوم خود تیره روز می‌کرد. عوام یونان برای دفع نحوست این موجود مؤنث، چاره‌ای جز قربانی‌کردن نداشتند.

۷.۱.۴.۱ - پرستش ارواح مردگان

یونانیان پیش از عصر کلاسیک، مردگان را ارواحی می‌دانستند قادر به کارهای نیک و بد. پس، برای جلب رضایت آنان قربانی می‌کردند و دعا می‌خواندند. با آنکه ارواح، خدایانی کامل محسوب نمی‌شدند، یونانیان ابتدایی، مانند چینیان، اموات خود را بیش از خدایان گرامی می‌داشتند. در عصر کلاسیک، ارواح مردگان بیشتر مایه ترس بودند تا موضوع ستایش. از این رو برای طرد آنان به دعا و قربانی و مراسمی مانند مراسم آنتستریا متوسل می‌شدند. قهرمان‌پرستی جلوه‌ای از مرده‌پرستی بود. برای خدایان امکان داشت که بزرگان قوم و مردان و زنان زیبا را زندگی جاودانی بخشند و حتی در زمره خود آورند. بدین‌ترتیب، در اولمپیا، هیپودامیا جزو خدایان درآمد. مردم لئوکترا، کاساندرا را مانند خدایان پرستیدند.
در کولونوس، قهرمانی با نام اودیپ به مقام خدایی رسید. در اسپارت، هلنه پایگاه خدایی یافت. گاهی خدایی در کالبد انسانی حلول، و آن انسان را خدا می‌کرد، و گاهی میان یکی از خدایان و زنی از آدمیان، پیوندی جنسی برقرار می‌شد و از این آمیزش قهرمان خدایی به وجود می‌آمد. چنان‌که ثمره آمیزش زئوس با آلکمنه، هراکلس بود. بسیاری از شهرها و اصناف و جماعات، تبار خود را به یکی از قهرمانان خدا زاد می‌رساندند. مثلا پزشکان، خود را از نسل آسکلپیوس الاهه پزشکی محسوب می‌کردند. در آغاز، خدایان از میان نیاکان یا قهرمانان یا مردگان برگزیده می‌شدند، و گورهای مردگان مقدس به صورت معابد در می‌آمد. به طور کلی، می‌توان گفت که یونانیان به قدر ما میان آدمیان و خدایان تفاوت یا فاصله نمی‌گذاشتند، و بسیاری از خدایان ایشان، مانند قدیسان ما، از آدمها برتر نبودند. همان‌طور که قدیسان ما انسانند و به ما نزدیک، خدایان یونانی نیز از جنس پرستندگان خود بودند. با آنکه مردم خدایان را جاویدان می‌انگاشتند، برخی از خدایان، و از آن جمله دیونوسوس مانند زمینیان، شکار مرگ نیز می‌شدند.

۷.۲ - خدایان درجه یک یونان

نام خدایان اولمپی در اشعار هومر مکررا ذکر شده است. احتمالا خدایان اولمپی به وسیله اقوام مهاجم آخایای و دوری به یونان آمدند و خدایان بومی و موکنایی را تحت‌الشعاع قرار دادند. مثلا، در دو ناحیه دودونا و دلفی، گایا، الاهه زمین، از نظرها افتاد و به جای آن، زئوس (در دودونا) و آپولون (در دلفی) اهمیت یافتند. ولی خدایان درجه دوم مورد پرستش مردم ساده قرار می‌گرفتند، در صورتی که خدایان فاتح اولمپ، از مقر کوهستانی خود، بر اشراف کامروا فرمان می‌راندند. بدین سبب، شاعرانی چون هومر و هزیود، و مجسمه‌سازان فراوان، مطابق مقتضیات اشراف، پرستش خدایان اولمپی را ترویج کردند.
در موارد بسیار، خدایان کوچک در خدایان بزرگ مستهلک می‌شدند یا به صورت وابستگان آنان در می‌آمدند، همچنان که دولت‌های کوچک معمولا ضمیمه یا تابع دولت‌های بزرگ‌تر می‌شدند، در نتیجه، شخصیت دیونوسوس، سیلنوس در اساطیر یونان نام هر یک از موجوداتی که نیمی آدم و نیمی جانور بودند، و در جنگل‌ها و کوهستان‌ها به سر می‌بردند. و دیوان بیشه‌ها و جنگل‌ها را به خود کشید؛ آرتمیس ارواح جنگلی و کوهستانی را در برگرفت؛ و پوسیدون بر همه پریان دریایی اشتمال یافت. پس، اعتقادات و مراسم و اساطیر وحشیانه ابتدایی از رواج افتاد و یونانیان، جهان را، که تا آن زمان جولانگاه شیاطین و دیوان و ارواح محسوب می‌شد، دستگاهی منظم دانستند که خدایانی با سازمان و سلسله مراتب مشخص بر آن حکومت می‌کنند؛ و این تحول فکری مسلما از تحول عمومی جامعه یونانی و استقرار نظام سیاسی جدیدی خبر می‌داد.

۷.۲.۱ - زئوس خدای خدایان

در راس خدایان اولمپی، زئوس، خدای بزرگ یا خدای خدایان، قرار داشت. زئوس از لحاظ زمانی، نخستین خدا به شمار نمی‌رفت. زیرا، چنان‌که دیده‌ایم، اورانوس و کرونوس و سایر تیتان‌ها بر او مقدم بودند. هنگامی که بساط الوهیت ابتدایی در میان یونانیان برچیده شد، در نظر یونانیان، جدال زئوس و کسانش با تیتان‌ها به منزله تصادم تمدن با توحش است. زئوس و برادرانش جهان را با قرعه میان خود تقسیم کردند. بر اثر قرعهکشی، آسمان به زئوس رسید، و دریاها به پوسیدون، و زیرزمین به‌ هادس. در اساطیر یونانی، جهان مخلوق خدایان نیست. جهان پیش از خدایان وجود داشته است. خدایان در آغاز با یکدیگر آمیختند و انسان را زادند. سپس با زادگان خود، انسان‌ها، زناشویی کردند. از این رو آدمیان از نسل خدایانند.
خدایان علم و قدرت تام ندارند و، مانند انسان‌ها، فریب می‌خورند و اشتباه می‌کنند. هر خدا قدرت خدایان دیگر را محدود می‌کند و حتی با آنان به معارضه بر می‌خیزد. اما خدایان، به اقتضای رعایت مقام پدری، زئوس را به سروری پذیرفته‌اند. خدایان دربارگاه زئوس گرد می‌آیند. زئوس در برخی از کارها راس آنان را می‌جوید، و اگر آنان را مخالف یابد، مطابق رای ایشان عمل می‌کند. اما، بسا اوقات، زئوس خود دستور صادر می‌کند و خدایان دیگر را وادار می‌کند که حدود خود را بشناسند. زئوس در ابتدا خدای آسمان و کوه‌ها و فرستنده باران و نیز، مانند یهوه، رب‌النوع جنگ بود. کلمه «زنوس» محتملا مانند کلمه dies لاتین (day انگلیسی) به معنی روشنایی، و از ریشه هند و اروپایی di، به معنای درخشیدن است. در لاتین، به صورت یوپیتر (Juppiter) از کلمه یونانی Zeu-Pater یعنی «زئوس پدر» درآمد. کلمه ی Dios، به معنی خدا، هم از این ریشه است. در یونان کنونی مقرها و محل‌های تردد زئوس را به الیاس قدیس، که در میان مسیحیان یونان بخشنده باران است، منسوب کرده‌اند.
از این رو، در جریان جنگ تروا، در کارزار مداخله کرد و جنگ را خونین‌تر ساخت. اما به تدریج مبدل به مقتدای خدایان و آدمیان شد. زئوس با سیمایی پرریش و وقاری تمام، بالای کوه اولمپ نشسته است و بر نظام اخلاقی همه جهان حکومت می‌کند، فرزندان نافرمان را کیفر می‌دهد، در حفظ خانواده‌ها می‌کوشد، خیانت را بدون کیفر نمی‌گذارد، حدود و ثغور را رعایت و از میهمانان و حاجت‌خواهان دستگیری می‌کند، و بالاخره، داور عالم می‌شود و ناگفته نماند که فیدیاس با ساختن مجسمه او در هیئت داور، شاهکاری به وجود آورده است.

۷.۲.۱.۱ - عیب زئوس

تنها عیب زئوس این است که در برابر عشق سریعا تسلیم می‌شود؛ او، که خود زن را نیافریده است، از خلقت او سخت در شگفت است. زن را موجودی عجیب می‌داند، برخوردار از نعمت زیبایی که اعظم نعمات است. زئوس در برابر دلربایی زن، خود را ناتوان می‌بیند، هزیود آماری از معاشقات و فرزندان او فراهم آورده است. نخستین معشوقه او دیونه است، که زئوس او را در اپیروس ترک می‌کند. نخستین همسر او، متیس، خدای سنجش و خرد و دانش است. ولی زئوس چون می‌شنود که فرزندان این زن او را خلع خواهند کرد، متیس را می‌بلعد و، با بلعیدن او، خود صاحب سجایای او می‌شود و به صورت خدای خرد در می‌آید. متیس، آتنه را در‌اندرون زئوس می‌زاید، و زئوس سرخود را می‌شکافد تا آتنه به خارج راه یابد. پس از آن، تمیس را همسر خود می‌کند، و دوازده «ساعت» محصول این ازدواج است.
سپس ائورونومه را به همسری می‌گیرد، و او «الاهگان رحمت» را می‌زاید. بعد از آن، منموسونه را به ازدواج خویش در می‌آورد، و از او صاحب نه موسای (موزها) یعنی الاهه‌های هنر می‌شود. آن‌گاه لتو را به زنی بر می‌گزیند، و آپولون و آرتمیس را از او می‌یابد. بعد خواهر خویش دمتر را به همسری انتخاب می‌کند، و پرسفونه از این ازدواج به دنیا می‌آید. زئوس، پس از آنکه جوانی خود را بدین‌گونه به خوشی می‌گذراند، سرانجام با خواهر دیگر خویش، هرا، ازدواج و او را ملکه اولمپ می‌کند. هرا، به نوبه خود، هبه، آرس، هفایستوس، و ایلیتویا را می‌زاید.
از آنجا که هرا از برادر خود مسن‌تر است، در بسیاری از شهرهای یونانی که مقام مادری و روابط زناشویی را محترم می‌داشتند، او را بیش از برادرش حرمت می‌نهادند. هرا خود زنی هوشمند و موقر و جدی است و البته بازی گوشی‌های شوهرش را خوش ندارد. از این رو بالاخره میانشان اختلاف می‌افتد. زئوس می‌خواهد او را مضروب کند. ولی دل بستن به زنان دیگر را چاره‌ای مؤثرتر می‌یابد. نخستین زنی که از آدمیان می‌گیرد، نیوبه است. آخرین همسر او از میان آدمیزادگان، آلکمنه است که از اخلاف نیوبه و شانزدهمین نسل پس از اوست. (مسلما این افسانه‌ها به وسیله شاعران و قبایلی که می‌خواستند برای خود تباری عالی جعل کنند ساخته شده است.) زئوس، به شیوه انسان یونانی، از نظر جنسی و هم‌خوابگی، میان زن و مرد فرقی نمی‌گذارد. به پسری زیبا به نام گانومده دل می‌بازد و او را می‌رباید تا برفراز کوه اولمپ ساقی بزم او شود.

۷.۲.۲ - آتنه

آتنه: باکره، با خرد و مغرور، بدیهی است که چنین پدری در میان انبوه فرزندان خود قهرمانی نیز خواهد داشت. یکی از فرزندان ممتاز او پالاس آتنه (Pallasathene) است که به صورت زنی کامل و مسلح از سر زئوس متولد شد. آتنه الاهه شهر آتن است، به بکارت خویش می‌بالد و به همین جهت با دختران باکره دوستی می‌کند و، با انگیختن شور جنگجویی، مردان را به ستایش خود وا می‌دارد. او خدای عقل و مبارزه است.
خدعه در جنگ و هوشیاری را به دوستان خود می‌آموزد. به همین خاطر اولیس (Odysseus) که مرد بسیار مخترع و متفکری است معشوقه اوست. آتنه با زین و برگ کامل جنگ از پیشانی زئوس زائیده شده است و مورد علاقه خاص اوست. چون وی دختر متیس و صاحب حکمت است، حکمت را به عصر پریکلس ارزانی می‌دارد. پالاس جبار را که با او نرد عشق می‌بازد، به قتل می‌رساند و نام او را بر نام خویش می‌افزاید تا برای دیگر خواستگارانش درس عبرتی باشد. شهر آتن زیباترین معابد و با شکوه‌ترین اعیاد خود را به آتنه اختصاص می‌دهد.

۷.۲.۲.۱ - آتنه حافظ فنون و هنرها و علوم

عشق طبیعی و همه جانبه نسبت به پدیده‌های طبیعت و زیبائی‌های آن در میان خدایان یونان مهار نشده است. این خدایان هم از همه چیزهائی که انسان‌ها لذت می‌برند لذت می‌برند و بهره می‌گیرند. به خلوت‌نشینی، ریاضت‌کشی و تارک دنیا شدن که می‌تواند خدایانی عقده‌ای و در نهایت زورگو و طلبکار از آنها بار آورد در میان آنان نیست. پشتیبانی از دانش بشری و ارج گذاشتن بر آن بطور واضحی در میان خدایان یونان دیده می‌شود. آتنه خود مخترع نی (فلوت)، خیش شخم‌زنی، دستگاه بافندگی و کشتی است. او حافظ فنون، هنرها و علوم است. به این خاطر بیش از همه شهرا‌های دیگر مردم آتن او را خدای خود می‌دانند.

۷.۲.۳ - خدای آپولون زیبا

آپولون (آپولو Apollo) یکی از پسران زئوس است که نتیجه رابطه او با لاتونا یکی دیگر از الهه‌هاست. پرستش آپولون زیبا نسبت به پرستش خواهرش آتنه رواج بیشتری دارد. آپولون خدای خورشید، نگهبان موسیقی و شعر و هنر، آفریننده شهرها، واضع قوانین، خدای درمان و علم طبابت، خدای جوانان، خدای پیش‌گوئی برخلاف زئوس که فقط قدرت پیشگوئی دارد، خدای آهنگ‌ها، آوازها، رقص‌ها و هنر شاعری و پدر آسکلپیوس (خدای پزشکی) به شمار می‌رود. خورشید امواج تیرکمان نقره‌ای آپولو برای زاهدان و تقواکاران مرگ را آسان می‌کند و بدکاران را به طرز ترس‌آوری مجازات می‌نماید.
کما اینکه نیوب (Niobe) و یونانی‌ها را که در صدد فتح ترویا بودند به طاعون مبتلا می‌کند. آپولو همچنین مظهر آرامش و تعادل، تیراندازی توانا، خدای جنگ، و جانشین گایا و فویبه در دلفی است و این شهر را مقدس‌ترین معبد یونان می‌کند. خدای رویش هم هست، به همین دلیل، در روزهای درو، ده یک محصول را به او تخصیص می‌دهند. او هم در عوض، گرمی و روشنی طلایی رنگ خود را از دلفی و دلوس پخش می‌کند. در همه جا نظام و زیبایی به وجود می‌آورد، و برخلاف سایر خدایان وحشت‌انگیز نیست. در جشن‌ها و مراسم پرستش او، که مخصوصا در دلوس و دلفی برپا می‌شود، شادی موج می‌زند، و مردم در پرتو او خود را از سلامت و حکمت و خرد و موسیقی برخوردار می‌یابند.

۷.۲.۴ - آرتمیس الهه عفت

آرتمیس (دیانا در روم) خواهر دیگر آتنه، الاهه عفت است و در جنگل‌ها چنان به حیوانات و خوشی‌های ساده طبیعی می‌پردازد که برای عشق‌ورزی با مردان فرصتی ندارد؛ الاهه جنگل‌ها و صحراها و چراگاه‌هاست. آرتمیس (اسم لاتین اودیانا) خواهر دوقلوی آپولو خدایی جنگ‌ها و شکار است. تیردان او تیرهائی دارد که خطاناپذیرند. او باکره است و حافظ پاکیزگی و عفت. دختران قبل از ازدواج بر او نماز می‌خوانند. همچنان که آپولون سرمشق جوانان محسوب می‌شود، آرتمیس عالی‌ترین نمونه دختران جوان به شمار می‌آید.
دارای بدنی نیرومند و ورزیده و چابک، و به زیور عفت و تقوا آراسته است. چون الاهه زنان باردار نیز هست، زنان برای تخفیف دردهای زایمان از او کمک می‌خواهند. در افسوس، شخصیت آسیایی خود را حفظ می‌کند و خدای مادری و زایش می‌شود. به این ترتیب، هنگام نیایش او، مفهوم باکره و مادر در هم آمیخت و کلیسای مسیحی، در قرن پنجم میلادی، خصایص او را به مریم نسبت داد و عید درو را که در تابستان به نام آرتمیس برپا می‌شد، به «عید صعود مریم» تبدیل کرد. از چنین طرفی است که کهنه در نو محفوظ می‌ماند و همه چیز عوض می‌شود، مگر جوهر اصلی. تاریخ هم، مثل زندگی، یا باید سیری مداوم داشته باشد، یا بمیرد، افراد و سازمان‌ها می‌توانند تغییر کنند، ولی آرام؛ ایجاد اختلالی موحش در روند توسعه آنها نسیان ملی و دیوانگی بار می‌آورد.

۷.۲.۵ - هفایستوس لنگ

هفایستوس لنگ: خدای صنعت ، در میان خدایان اولمپ، یک خدا هست که بیش از دیگران به آدمیان شباهت دارد. این خدا، هفایستوس لنگ، مظهر صنعت است. رومیان به او وولکانوس نام داده‌اند. این خدا مضحک و رقت‌آور است، ولی بیش از خدایان فریب‌کاری که شفقت ندارند و با او بدرفتاری می‌کنند، احترام ما را به خود معطوف می‌دارد، شاید در آغاز مظهر فروزان کوره و آتش بوده است. در منظومه‌های هومر، فرزند زئوس و هرا به شمار می‌رود.
سایر افسانه‌ها تاکید می‌کنند که چون زئوس آتنه را از درون خود به دنیا می‌آورد، هرا بر او رشک می‌برد و هفایستوس را، بدون آمیزش با مرد، می‌زاید. سپس چون هفایستوس را زشت روی و ناتوان می‌بیند، او را از او لمپ به زیر می‌افکند. اما هفایستوس راه بازگشت به وطن را می‌یابد، و بعدا قصور فراوانی برای اقامت خدایان می‌سازد. با همه بدرفتاری‌هایی که از ما در دیده بود، حرمت و مهر او را در دل می‌پرورد و برای دفاع از او با زئوس در می‌افتد، به طوری که زئوس، از خشم، پای او را می‌گیرد و به سوی زمین می‌افکند.
یک روز تمام طول می‌کشد تا هفایستوس از آسمان به جزیره لمنوس سقوط کند. قوزک پایش صدمه می‌بیند و از آن زمان لنگ می‌شود. لیکن به نظر هومر او پیش از این حادثه هم لنگ بوده است. در هر حال، دوباره به او لمپ باز می‌گردد و در کارگاه خود کوره بزرگی بر پا می‌دارد و، به وسیله بیست دم عظیم و سندانی بزرگ، به ساختن اسلحه اخیلس و مجسمه‌هایی متحرک و شگفتی‌های دیگر می‌پردازد. یونانیان او را به نام خدای فلزکاری و مصنوعات دستی می‌پرستیدند و می‌گفتند که کوه‌های آتشفشان، دودکش‌های کارگاه زیر زمینی او هستند. از بخت بد، با آفرودیته ازدواج می‌کند و در می‌یابد که اجتماع تقوا و زیبایی در یک موجود بسی دشوار است. وقتی که از روابط همسر خویش با آرس آگاه می‌شود، برای آن دو دلداده دامی می‌سازد و آنان را در وقت ملاقات به دام می‌اندازد. برای اینکه انتقام خود را بگیرد، ارباب انواع عشق و جنگ (آفرودیته و آرس) را به زنجیر می‌کشد و در معرض تماشای دیگر خدایان قرار می‌دهد و موجب خنده آنان می‌شود.

۷.۲.۶ - آرس

آرس، هرمس و عشق افرودیته، آرس (اسم لاتین او مارس) خدای جنگ است. بار دیگر دیده می‌شود که چگونه پدیده‌های زندگی روزمره انسان آئین او را ساخته‌اند. غالب پدیده‌های زندگی روز در یونان قدیم در وجود خدایان منعکس‌اند. آرس از فریاد ستیز و داغی نبرد در صحنه‌های جنگ مسرور میشود. او بذر مرگ و نابودی می‌پراکند و عاشق ستیزه و خواست ستیزه جویانه است. همه خدایان و حتی زئوس پدر از او نفرت دارند. تنها اریس (Eris) خدای تفرقه‌افکنی، آفرودیت معشوقه او و‌هادس (Hades) که در انتظار شبح مقتولین جنگ است دوست او هستند.
آرس (مریخ یا مارس رومی) است که در هوش و فهم امتیازی ندارد و تنها هنرش جنگ‌کردن است؛ حتی جادو و فتنه‌انگیزی آفرودیته نمی‌تواند در او مستی خونریزی را فرو نشاند. هومر، آرس را «لعنت بشر» لقب می‌دهد و، با لذت، ماجرای سرنگون شدن او را با سنگی از دست آتنه وصف می‌کند؛ «وقتی افتاد، هفت جریب زمین را پوشاند.» هرمس (عطارد یا مرکوریوس رومی) جالب‌تر است. آورده‌اند که او در آغاز سنگ بود، و پرستش او از سنگ‌پرستی آغاز شد. به گمان یونانیان، هرمس در سنگ‌ها تجسم می‌یابد. معمولا به هیئت سنگ‌درازی است که بر فراز گورها می‌نهند.
سنگ‌های مرزی مزارع، که علاوه بر تحدید اراضی، عامل نگهبانی مزارع و افزایش و فراوانی محصولات هستند، از اوست. قدرت‌باروری مرد نیز، که علامت‌های آن در مقابل خانه‌های بزرگان آتن نصب می‌شد، مرهون هرمس است. بی‌حرمتی نسبت به این علامت‌ها بود که سبب هلاکت آلکیبیادس و ویرانی آتن شد. از اینها گذشته، هرمس، خدای مسافران و پشتیبان چاپارها به شمار می‌رفت، از این رو چوبدستی یکی از علایم او بود. بعدا خدای بخت و سوداگری و زیرکی، و مظهر مقیاسات و اوزان، و همچنین قدیس حامی پیمان‌شکن‌ها، اختلاس کنندگان، و دزدان می‌شود. وانگهی، هرمس پیام‌ها و فرمان‌های خدایان را به یکدیگر و به آدمیان می‌رسانید، و با کفش‌های بالدارش چون تندباد راه می‌رفت.
به برکت جست و خیزهای خود، پیکری متناسب داشت، چنان که پراکسیتلس، پیکر او را مدل مجسمه‌سازی می‌دانست. معمولا او را به شکل جوانی نیرومند و تیزتک و نگهبان و یاور ورزشکاران نشان می‌دادند، و تصویر پیکر عریان او، بی‌پرده، در همه مراکز ورزش به چشم می‌خورد. به عنوان پیک خدایان، الاهه فصاحت و مفسر امور نهانی نیز بود. به طوری که هومر نقل می‌کند، با بستن چند تار بر کاسه سنگ پشت. جنگ را اختراع کرد. سرانجام هرمس، به عشق آفرودیته دچار آمد و از او صاحب فرزندی خنثی به نام هرمافرودیته (متخذ از نام هرمس و آفرودیته) شد، که واجد ویژگی‌های گوناگون پدر و مادر خود بود.

۷.۲.۷ - آفرودیته

آفرودیته (Aphrodite، اسم لاتین او ونوس)، خدای زیبایی و عشق یونانیان است. و از کف امواج دریاها به دنیا آمده است. او زیباترین خداست. همسر هفائیسیتوس زشت‌رو و معشوقه آرس (Ares) خدای جنگ. اهمیت عشق در زندگی و افکار یونانیان قدیم از تکیه‌ای که در افسانه‌ها بر آن می‌شود، روشن می‌گردد. به توصیف زیبای زیر از عشق توجه کنیم: آفرودیت در کمربند خود نیروی معجزه آسای عشق را پنهان دارد. اروس (عشق، هوس Eros)، که با تیرهای خود عشق را به آتش می‌کشد پسر اوست. آفرودیت خدای بهار است. خدای باغ‌ها و گل‌ها. او همچنین به عنوان خدای کشتیرانی مورد ستایش قرار می‌گیرد. او از خاورمیانه برخاست و در قبرس به عنوان مادر آسمانی پرستش شد.
بدون تردید، در آغاز خدای مادران و مسبب تولید نسل و باروری گیاهان و جانوران و انسان‌ها بود. در جریان پیشرفت تمدن، چون دامنه امنیت بسط یافت و جمعیت افزونی گرفت، مردان به جای تکیه بر زایندگی زنان، زیبایی آنان را مورد تاکید قرار دادند. بر اثر این تحول، از آن پس آفرودیته به عنوان مظهر زیبایی و لذات جنسی مورد پرستش یونانیان قرار گرفت و به صورت‌های گوناگون تجلی کرد، آفرودیته آسمانی (خدای عشق پاک) و آفرودیته زمینی (الاهه شهوات جنسی) و آفرودیته زیبا (ونوس رومی).
در آتن و کورنت، زنان روسپی به نام آفرودیته معابدی می‌ساختند و او را پشتیبان خویش می‌شناختند. در برخی از شهرهای یونانی، نخستین روز آوریل را به عنوان عید بزرگ آفرودیته جشن می‌گرفتند؛ در این جشن، مردان و زنان می‌توانستند آزادانه به فعالیت جنسی پردازند. ساکنان جنوب، که شور جنسی حادی داشتند، آفرودیته را خدای عشق می‌شمردند، حال آنکه شکارچیان سرد مزاج شمال، آرتمیس را خدای عشق می‌دانستند.
بنابر اساطیر، این مظهر عشق و شهوت، همسر هفایستوس لنگ شد، ولی با آرس، هرمس، پوسیدون، دیونوسوس، و بسیاری از آدمیان مانند آنخیسس و آدونیس (بنابر روایات، آدونیس جوانی است زیبا‌روی و مورد مهر آفرودیته و پرسفونه. اما آرس، که به آدونیس حسد می‌برد، به صورت گراز در می‌آید و او را می‌کشد. از خون آدونیس، گل شقایق می‌روید، و آفرودیته به غم می‌افتد. زئوس به آفرودیته فرمان می‌دهد که آدونیس (گل شقایق) را نصف سال به پرسفونه واگذارد تا با او به زیرزمین رود.
در قبرس و فنیقیه، مردم، در عید آدونیس، برای مرگ آدونیس (به زیرزمین رفتن او در زمستان) و ظهور مجدد او (رویش او در بهار) هم سوگواری و هم شادمانی می‌کردند.) به عشق‌بازی پرداخت، تا از رنج همسری هفایستوس برهد. پاریس در مسابقه زیبایی، که بین آفرودیته و هرا و آتنه صورت پذیرفت، سیب زرین (سیب نفاق) مراد سیبی است که آریس (الاهه نفاق)، که به یک مجلس عروسی دعوت نشده بود، برای زیباترین زن به مجلس جشن‌انداخت. داور سیب را به آفرودیته داد و مدعیان دیگر (هرا و آتنه) را خشمگین کرد، همین امر موجب جنگ تروا شد.) را به عنوان جایزه به او داد. پراکسیتلس مجسمه بسیار زیبایی از او ساخت، به طوری که یونانیان مستغرق جمال او شدند و گناهانش را فراموش کردند.

۷.۲.۸ - هستیا و پوسیدون

خواهر و برادر زئوس، خواهر زئوس، هستیا، الاهه اجاق خانواده، و برادر سرکش او، پوسیدون (نپتونوس رومی)، حاکم دریاها بود. پوسیدون خود را با زئوس برابر می‌شمرد، و بسا اقوام، حتی اقوامی که در قاره‌ها دور از دریاها به سر می‌بردند، او را پرستیدند، زیرا نه تنها بر دریاها فرمان می‌راند، بلکه بر رودها و چشمه‌ها و مجاری نهفته در زیرزمین نیز حکومت داشت و به وسیله جریان امواج مد، ایجاد زلزله می‌کرد. ملاحان یونانی در جزیره‌های خطرناک برای او معبد می‌ساختند تا از خشم دریا ایمن باشند.

۷.۳ - خدایان کم اهمیت اولمپی

در میان خدایان یونانی و حتی در میان خدایان اولمپی، خدایان کوچک کم‌اهمیت بسیار فراوان بودند، و هریک برخی از مظاهر بی‌شمار طبیعت را نمایش می‌دادند. از این زمره‌اند: هستیا (وستای رومی، خدای اجاق و آتش مقدس)، ایریس (رنگین کمان، قاصد زئوس)، هبه (خدای جوانی)، ایلیتویا (یاور زنان باردار)، دیکه (خدای عدالت)، توخه (بخت)، اروس (خدای عشق) که هزیود او را آفریننده جهان می‌دانست و ساپفو او را موجودی کینه‌توز و تلخ و شیرین خواند، هومنئوس (نغمه ازدواج)، هوپنوس (خواب)، اونیروس (رؤیا)، گراس (پیری)، لته (فراموشی)، تاناتوس (مرگ)، و موزها یا موسای (هنرهای زیبا)، کلیو، موز تاریخ؛ ائوترپه، موز شعر بزمی؛ تالیا، موز نمایشنامه‌های کمدی و اشعار عاشقانه؛ ملپومنه، موز تراژدی؛ ترپسیخوره، موز رقص و آواز؛ اراتو، موز غزل و اشعار هزل آمیز؛ پولومنیا، موز سرودها؛ اورانیا، موز نجوم؛ و کالیوپه، موز شعر حماسی. سه الاهه رحمت وجود داشتند، و دوازده خدای «ساعت» آنها را خدمت می‌کردند.
خدایی به نام نمسیس نیک و بد را میان مردم تقسیم می‌کرد و کسانی را که در روزگار فراوانی نعمت افراط می‌نمودند (یعنی دستخوش هوبریس یا سعادت غرور آمیز بودند)، به بدبختی می‌انداخت. الاهگان انتقام یا ارینوئس هیچ ستمی را بی‌انتقام نمی‌گذاردند و یونانیان، از سر ترس، آنها را ائومنیدس (مهربانان) می‌نامیدند. الاهگان سرنوشت یا مویرای حوادث را تعیین و تثبیت می‌کردند. مفهوم سرنوشت چنان بر‌اندیشه یونانی سلطه می‌ورزید که حتی خدایان یونانی هم در اسارت سرنوشت‌هایی محتوم به سر می‌بردند. با چنین مفاهیمی، مذهب یونان محدودیت‌های خود را یافت و راه به علم و قانون باز کرد.

۷.۴ - داستان شگفت خدای دیونوسوس

یکی از محبوب‌ترین خدایان یونانی که تشخیص وضع و مقام او در سلسله مراتب خدایان بسی دشوار است، دیونوسوس است. این خدا در آغاز یکی از معبودهای تراکیا و مظهر شراب بود و سابازیوس نام داشت. یونانیان او را، که سرانجام برای نجات بشریت تن به مرگ داد، خدای شرب و مستی و نگهبان تاک و ضامن فراوانی نعمت می‌شمردند. سرگذشت او از آمیختن چند داستان پدید آمده است. بنابر اساطیر یونانی، دیونوسوس از آمیزش زئوس با دختر خود پرسفونه زاده و در بادی امر به صورت زاگرئوس (کودک شاخدار)، بوده است. چون مورد محبت شدید زئوس قرار داشت و در کنار زئوس بر مسند آسمانی می‌نشست، هرا بر منزلت او رشک برد و تیتان‌ها را به کشتن او برانگیخت.
زئوس، برای دفع خطر، دیونوسوس را نخست به صورت میش، و سپس به صورت گاو درآورد. اما تیتان‌ها او را در هیئت گاو شناختند، پس او را پاره پاره کردند و پاره‌ها را در دیگی افکندند. آتنه دل او را از دیگ بیرون آورد و نزد زئوس برد. زئوس دل را به سمله داد، و سمله از آن آبستن شد، و کودکی که از سمله به دنیا آمد، خود سابازیوس بود، و این بار دیونوسوس نام گرفت. موضوع مرگ و زندگی مجدد دیونوسوس، موجد مراسم دینی بسیار گشت. در فصل بهار، هنگامی که درختان مو، جوانه می‌زدند، زنان یونان برای مشاهده تولد مجدد دیونوسوس به کوه‌ها می‌رفتند و دو روز تمام در آنجا به سر می‌بردند.
می‌گساری می‌کردند و معتقد بودند که هر کس با شراب، عقل از سر ندهد، بی خرد است. مردم از شنیدن داستان عذاب و مرگ و زندگی مجدد خدای خود به شور می‌آمدند، در حایل که خود سراسر این داستان را به خوبی می‌دانستند. در طی مراسم می‌گساری و رقص، زنان چنان دچار هیجان می‌شدند که پا بر هر گونه قیود و مقررات می‌نهادند.
مهم‌ترین قسمت مراسم این بود که زنان میش یا گاو و گاهی انسانی را که تجسم خدا می‌انگاشتند، می‌گرفتند و اعضای او را، به یاد مثله شدن بدن دیونوسوس، پاره پاره می‌کردند و از گوشت آن یک شام ربانی مقدس برای خود می‌ساختند و می‌خوردند. عقیده داشتند که خدا بدین وسیله داخل بدن انسان می‌شود و با روح انسان می‌آمیزد. در چنین حالی، خود را وابسته دیونوسوس و جاوید می‌پنداشتند و، مطابق یکی از القاب او، که باکوس یا باکخوس بود، خود را باکخوی یعنی وابسته باکخوس می‌نامیدند. حالتی را که بدیشان دست می‌داد «خلسه» یا «جذبه» می‌خواندند و بر آن بودند که در این حالت از قید جسم آزاد می‌شوند و می‌توانند پرده‌های غیبی را پس زنند و از آینده خبر دهند و در حقیقت، خدا شوند.
این مراسم پرشور، که از تراکیا به یونان سرایت کرد، یونان را از دست خدایان سرد و رسوای اولمپی بیرون آورد و تدریجا دین یونانی را با هیجان آمیخت و سرور بخش کرد. کاهنان معبد دلفی و فرمانروایان آتن خواستند این گونه مراسم دینی را منسوخ کنند، ولی توفیق نیافتند. فقط توانستند از سویی دیونوسوس را در شمار خدایان اولمپی در آورند و رنگ یونانی بدو بدهند و عید او را یکی از اعیاد رسمی کنند، و از سوی دیگر، بدمستی‌های جنون‌آمیز پیروان دیونوسوس را به مراسم سنگین و نمایش باشکوهی مبدل کنند. پس، دیونوسوس تحت‌الشعاع آپولون قرار گرفت، چنان که بعدا آپولون هم، با همه سجایای عالی خود، میدان را برای عیسی مسیح خالی کرد.

۷.۵ - خدایان دیگر

آهنگر المپ هفائیسیتوس (Hephaistos، اسم لاتین او ولکانوس Volkan به معنی آتش فشان)، است. خدای آتش یک آهنگر نیرومند است. او فلج و زشت اما به همان نسبت قوی پنجه و خوش قلب است. اوست که نیزه طلائی زئوس را ساخته و او را مسلح کرده است. او سازنده اولین دستگاه‌های اتوماتیک است. خدمتگذارانی از طلا و سه پایه‌هائی که خود راه می‌روند. او سازنده المپ است که در آغاز کارگاه او بود. بعدها کارگاه او به غارهای کوه آتنا منتقل می‌شود.

۷.۵.۱ - خدای هرمس

هرمس (Hermes اسم لاتین مرکور)، هم یکی از پسران زئوس است. او طبیعتی باهوش و چابک دارد. خبرآور خدایان است و با کفش‌های بالدار خود به سرعت در جهان در حرکت است. هرمس خواب و خواب‌های قابل تعبیر را به همراه می‌آورد و ارواح را تا قعر زمین همراهی می‌کند. به قوه فهم و درک عملی که دارد به انسان‌ها ثروت می‌بخشد، خدای راه‌ها، رفت و آمد، خدای تاجران و حتی دزدان و کلاهبرداران است.

۷.۵.۲ - خدای دریاها

پوزیدون (Poseidon، لاتین نپتون)، خدای قدرتمند دریاهاست. نیزه سه سر او مد (عکس جزر)، را باعث می‌شود و طوفان‌ها را تحریک می‌کند. او زمین را می‌لرزاند و در ضمن خدای حافظ دریانوردی است. در تنگه‌های راه کورینت جشن‌هائی بر گزار می‌شوند که اوج آنها مسابقه کالسکه‌رانی است. به این دلیل پوزیدون به عنوان خدای رام‌کننده اسبان نیز شناخته می‌شود.

۷.۵.۳ - خدای شراب

دیونیوس (Dyonyos باکوس.) قبلا اشاره شد که افسانه‌های یونان قدیم مخلوق ذهن یک شاعر یا نویسنده نیست و احتمالا بخشی از این داستان‌ها خود مردم بنا به احتیاجات فکری، روانی و اجتماعی خود با شاخ و برگ دادن به اتفاقات و شخصیت‌های زمان خود ساخته‌اند و نویسندگان و شاعران زمان این تصورات را باز شاخ و برگ بیشتری داده به رشته تحریر در آورده‌اند.
برای مثال دیونیوس یا باکوس تازه پس از دوران هومر (٩٠٠ سال قبل از میلاد مسیح)، به میان خدایان یونان می‌آید. او خدای فراوانی و بخصوص خدای شراب بود. قدرت او همان‌قدر که به نشاط می‌انجامد به تهور بیجا، سرعت در اسب‌دوانی و حتی دیوانگی می‌انجامد. او با همراهان خود نیمفه‌ها (Nymphen، الهه‌های طبیعت که در آب‌ها و جنگل‌ها زندگی می‌کردند.)، شیاطین و دیگر منسوبین خدایان به سراسر جهان تا لیبی، مصر و هند مسافرت می‌کرد تا نمازگزاری و پرورش درخت مو و ساختن شراب را ترویج دهد. پس از اینکه تمام جهان را به نمازگزاری خود جلب می‌کند به المپ می‌رود و در میان دوازده خدای المپ به خدائی پذیرفته می‌شود. الهه هستیا خواهر زئوس، حافظ آتش در اجاق خانه و دولت به نفع او در یک مجلس مهمانی از سمت خود در المپ صرف‌نظر می‌کند.


در میان خدایان یونان مرزهای قدرت و مسئولیت‌ها تقسیم شده و مشخص است. هر خدائی در مورد مسائل مربوط به بخش خود اختیار تام دارد. حتی دخالت رئیس خدایان زئوس در امور مربوط به دیگران حد معینی دارد. خود زئوس نیز همه‌کاره و هیچ‌کاره نیست. او نیز در بخش معینی مسئولیت خود را داراست. او حاکم جهان و خدای آسمان است. در میان ابرها، رعد و برق، طوفان و باران ظاهر می‌شود. به همین جهت ستایش از او نیز بر فراز قله‌ها که نزدیک‌تر به آسمان‌ها هستند انجام می‌گیرد. اما او خدا است و قدرت پیشگوئی دارد. او سرنوشت انسان‌ها را در ترازوی سرنوشت سبک و سنگین می‌کند. او بر نظم اجتماعی انسان‌ها نظارت دارد و زوجات، خانواده‌ها، دولت، سوگند و حفظ حقوق میهمانان را مراغب است.
برخلاف آنچه که در غالب ادیان دیگر به خدا نسبت داده می‌شود اصل عاری بودن از خطا و به همین جهت مبری بودن از هرگونه مسئولیت در میان خدایان یونان وجود ندارد. خدایان یونان نیز مانند انسان‌ها گرفتار احساسات، عواطف و خواسته‌های خویشند. زئوس نیز گاه و بیگاه دچار خطا می‌شود. او خود قانون مقدس خانواده را زیر پا می‌گذارد و برای همسر خود انگیزه حسادت ایجاد می‌کند. تعداد فرزندانی که الهه‌ها (خدایان زن) و انسان‌ها به او هدیه کرده‌اند از شمار خارج است. چون برای خدایان نیز احتمال ارتکاب خطا وجود دارد زمینه پیروی کورکورانه از این انسان‌ها به مراتب کمتر از موقعی است که خدایان مظهر کمال و عاری از کوچک‌ترین خطا و مسئولیت‌ها تلقی شوند. انسان‌ها به خود اجازه می‌دهند اعمال خدایان را نیز مورد بازرسی و بررسی قرار دهند و در مورد درست یا نادرست بودن این اعمال نظر خود را داشته باشند.


در میان خدایان یونان الهه‌های زن همانقدر خدا و دارای قدرت هستند که خدایان مرد. از همان حقوقی و وظائفی برخوردارند که مردان هستند. برای مثال هرا (Hera) خواهر و همسر زئوس است و بالاترین الهه زن در آسمان به شمار می‌رود. هرا به عنوان خدای قوانین مقدس خانواده بر کار انسان‌ها و خدایان نظاره می‌کند. او بخصوص در فکر حفاظت از شخصیت و حقوق زن است. سختی در طینت اوست. هفائیستوس پسر او می‌لنگد زیرا که مادر که از زشتی او برافروخته بود او را از المپ به زمین پرتاب کرده است. خدایان همه نوع صفت‌های زمینی و انسانی را دارا هستند. حسادت، کینه و نفرت در میان خدایان یونان امری روزمره و عادی است. هرا سمت مشاوری زئوس را هم داراست اما به دلیل حسادتش دائما علیه زئوس توطئه می‌کند.


قوانین هم در مورد خدایان و هم در مورد انسان‌ها صادقند. برای مثال هرا که حافظ قوانین مقدس خانواده است هم بر کار انسان‌ها و هم بر کار خدایان نظاره دارد. اگر خدائی دچار خطا شود مجازات می‌شود و اگر این خطا بزرگ باشد خدای مزبور از خدائی خلع و به نیم خدا تبدیل می‌شود. زئوس علی‌رغم برتری‌اش بر دیگر خدایان قادر مطلق نیست. تعظیم و بله قربان‌گوئی در میان خدایان وجود ندارد و در افسانه‌های یونان به چشم نمی‌خورد. در میان خدایان یونان دموکراسی حاکم بود.
دوازده خدای المپ جلسات بحث و مشاوره و تصمیم‌گیری دارند. در این جلسات هر خدا دارای یک رای است. اموری که مربوط به همه خدایان است در مجلس خدایان طرح و پس از بحث و مشاوره در مورد آن قضاوت و تصمیم‌گیری می‌شود. تصمیمات مربوط به مجازات‌های شدید خدایان به این جلسات مربوط می‌شد. در آئین یونانیان بر خلاف آئین‌های دیگر خوبی کامل در یک طرف و بدی کامل در طرف دیگر (خدا و شیطان، اهورا مزدا و اهریمن)، دوآلیسم تفکر وجود نداشت.
خوبی وبدی هر دو با هم بروز می‌کردند و یک شخص معمولا درستکار می‌توانست در موارد متعددی نیز دچار اشتباه گردد. این مساله که در زندگی انسان کشیدن مرز روشن میان خوبی‌ها و بدی‌ها غالبا بسیار مشکل است در فلسفه این افسانه‌ها کاملا منعکس است. انسان‌ها خود را با خدایان سر بسر می‌دانستند و "فاصله" خدایان المپ با انسان‌ها به "فاصله" خدایان با مردم در ادیان دیگر نبود. حتی یک خدا در جنگ مستقیما به نفع گروهی از انسان‌ها علیه دیگران شرکت می‌کرد. همچنین یک انسان می‌توانست با خدائی رابطه زناشوئی بر قرار سازد. از ازدواج یک خدا و یک انسان یک نیم خدا به دنیا می‌آمد که عمر جاودانه داشت. اساس افسانه‌های یونان یک تئوری خشک و بی‌روح نبود بلکه یک زندگی شیرین، جوشان و سرشار از عشق و تحرک را در بر داشت.
گوستاو شواب پیدایش افسانه‌های یونان را چنین توضیح می‌دهد: "یونان قدیم جامعه برده‌داری بود. فرهنگ آن فرهنگی بود که برده‌داران بر آن حاکم کرده بودند. هنگامی که از میان توده مردم که اکثرا دهقان وابسته به زمین و بردگان بودند توده جدیدی به نام "انسان‌های آزاد" یا "انسان‌های ممتاز" تشکل یافت، در میان این انسان‌های آزاد اعتقاد به خدایان مرسوم شد و از میان این خدایان خدایان المپ موجودیت خاصی یافتند".
بدین ترتیب قابل توضیح می‌شود که این انسان‌ها (آنطور که انگلس در کتاب منشا خانواده می‌نویسد)، حاضر نبودند به عنوان پلیس و ژاندارم (نه برای حفظ امنیت بلکه، نگارنده)، به عنوان وسیله زور و اعمال قدرت طبقات حاکم علیه طبقات دیگر بکار گرفته شوند و از قبول این قبیل شغل‌ها سر باز می‌زدند. مدل فکری خدایان المپ متعلق به حدود سه هزار سال پیش است اما این مدل هنوز نکات آموزنده بسیاری دارد. نسبت به دوران خود یونان جامعه شکوفائی بود. فلاسفه‌ای چون سقراط، افلاطون و ارسطو که از اولین پایه‌گذاران علوم بشری هستند از این جامعه بودند.
اشعار و نوشته‌هائی که از شاعران و نویسندگان این جامعه به جای مانده است شاهد شکوفائی و رونق علم، دانش و فلسفه در جامعه یونان هستند. در این دوران اولین قانون اساسی به رشته تحریر در آمد و به آزمایش و اجرا گذاشته شد. اولین کوشش‌ها برای تدوین قوانین مدنی، تعریف حق و عدالت انجام گرفت. قوانین مدنی نسبتا پیچیده‌ای تدوین گردید و به صورت اجرا در آمد. بناها، نقاشی‌های روی ظروف و مجسمه‌هائی که از این دوران باقی هستند گواه رشد معماری و رونق علم و هنر در این دورانند. جامعه یونان خود را جامعه‌ای بر مبنای دموکراسی می‌دانست. این دموکراسی چنان فرهنگی از خود برای بشر به جای گذاشته است که جوامع امروزی هنوز خود را متاثر از آن می‌دانند. این دموکراسی نبود که بعد‌ها آتن را به نابودی کشانید، بلکه برده‌داری که کار شهروندان آزاد را تحقیر می‌کرد باعث نابودی آتن شد.


• ویل‌ دورانت‌، تاریخ‌ تمدن‌، جلد دوم‌، یونان‌ باستان‌، تهران‌، انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی‌، ۱۳۵۹.
• پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت، بخش فلسفه یونانیان.
• همایون مهمنش، سایت باشگاه‌اندیشه، مقاله خدایان یونان.
• عبدالله مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، بخش ادیان و مذاهب یونان باستان، ج‌۱.
• حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، بخش ادیان ملل گذشته، یونان.


سایت طهور، برگرفته از مقاله «خداشناسی در فرهنگ یونان باستان (مهمترین خدایان)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۲۵.    
سایت طهور، برگرفته از مقاله «خداشناسی در فرهنگ یونان باستان (مهمترین خدایان)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۲۵.    
سایت طهور، برگرفته از مقاله «خداشناسی خدایان در فرهنگ یونان باستان (انواع خدایان)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۲۵.    
سایت طهور، برگرفته از مقاله «خداشناسی خدایان در فرهنگ یونان باستان (انواع خدایان)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۲۵.    




جعبه ابزار