خاندان بنیمنجم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَنومنجّم، یا آل منجم،
لقب و شهرت خاندانی اهل علم، فرزندان و نوادگان ابوعلی
یحیی بن ابیمنصور،
منجم و ریاضیدان از ایرانیان
قرن دوم و سوم که بویژه در دربار
خلفای عباسی جایگاه والایی داشتند.
بنیمنجم نخست به
نجوم و علوم ریاضی گرایش داشتند، اما بعداً بیشتر در
موسیقی و نیز
ادب و
شعر عربی نامی شدند. نیای بزرگ این خاندان،
ابان حسیس یا فیروزان (مشهور به ابومنصور)، منجمِ
منصور عباسی بود.
فرزندش، «بزیست» در روزگار
مأمون اسلام آورد و نام خود را به یحیی بن ابیمنصور (ترجمه بزیست پسر فیروزان) تغییر داد. (ه د، ج۲، ص۶۹۷) یحیی ۴
پسر داشت: سعید، حسن،
محمد و علی.
محمد در ادب عربی، نجوم و موسیقی چیرهدست بود و آثاری از جمله
اخبار الشعراء، از خود بر جای گذاشت.
همه افرادی که بعدها از این خاندان نامی شدند، از فرزندان علی بن یحیی بودند.
قِفطی لقب بنومنجم را برای فرزندان
موسی بن شاکر (بنوموسی) نیز به کار برده، اما یکی از نوادگان یحیی بن ابی منصور نَسَب خانوادگی خود را با لقب «بنومنجم» گردآورده است. با استناد به بیتی از
صاحب بن عَبّاد (متوفی ۳۸۵) که
ابن خَلَّکان آن را ذکر
کرده، می توان نتیجه گرفت که دست کم در اواخر قرن چهارم، «بنومنجّم» برای خاندان یحیی بن ابیمنصور، لقبی آشنا بوده است. عمده اشتهار بنومنجم به سبب پژوهشهای نجومی ابوعلی
یحیی بن ابیمنصور، بزرگ این خاندان، در دربار مأمون است، اما آنها در موسیقی و شعر و ادب نیز صاحب نظر بودهاند.
برخی از افراد مشهور و صاحب منصب خاندان بنومنجم عبارتند از:
ابوعلی یحیی بن ابی منصور، منجم برجسته قرن سوم بود. او تا پیش از گرویدن به اسلام، «بِزیست» نام داشته، و پدرش نیز آبان گُشَسب فیروز/ فیروزان نامیده میشده است. پس از اسلام آوردن، نام او و پدرش از
فارسی (بزیست پسر فیروز) به
عربی برگردانده شد و بعدها به یحیی بن ابیمنصور تغییر یافت. این آگاهی را مدیون
ابن اسفندیار هستیم که از طریق او به انجمن آرای ناصری و آنندراج (هر دو ذیل «بزیست») راه یافته است. با آنکه ادوارد براون، تاریخ طبرستان ابن اسفندیار را در ۱۳۲۳/ ۱۹۰۵ به انگلیسی ترجمه
کرد، خاورشناسان و پژوهندگان علوم دوره اسلامی، برای نمونه پینگری، یحیی را تنها بر اساس آنچه
ابن ندیم درباره او و پدرش نوشته است معرفی
کردهاند: «ابومنصور آبان خسیس (کذا؛ = جُشنَس = جُشْنَسْف = گُشْنَسْب) بن ورید بن کاد بن مَهابُنداد بن خسیس (کذا) بن فرخ داد بن استاد (زیار بن) مهرخسیس (کذا) بن یزدجرد.» بنا به نوشته پینگری با توجه به هشت
نسل فاصله این یزدگرد با یحیی، وی نمیتواند یزدگرد، آخرین
پادشاه ساسانی، باشد.
یحیی ابتدا منجمِ
فضل بن سهل،
وزیر مأمون، بود و پس از کشته شدن فضل در ۲۰۲، به مأمون نزدیک و منجم مخصوص او شد و به دعوت او اسلام آورد. حضور او در دربار مأمون باعث رونق دانش
ستارهشناسی و منشأ پدید آمدن آثار فراوانی در این زمینه شد. روایتهایی نیز از تیزهوشی او در حضور مأمون نقل شده است.
همچنین یحیی مدتی به سرپرستی امور مالی بیت الحکمه گمارده شد و در همانجا به آموزگاری بنوموسی پرداخت.
از یحیی با لقبهای «حاسب»
و «ابوالفوارس»
نیز یاد
کردهاند. از تاریخ دقیق درگذشت او اطلاعی در دست نیست.
برخی وفات او را میان سالهای ۲۱۷ تا ۲۱۹ دانستهاند، اما
کحاله تاریخ وفات او را ۲۳۰ ذکر
کرده است. به گفته ابن ندیم،
یحیی هنگام
سفرِ مأمون به
طرسوس، در
حلب درگذشت و در گورستان
قریش آنجا به
خاک سپرده شد. مدفن او را
بیزانس نیز ذکر
کردهاند. به او چهار پسر به نامهای علی،
محمد، سعید و حسن نسبت دادهاند،
اما فلایشهامر پسر پنجمی نیز به نام
احمد به او نسبت داده است.
پژوهشهای نجومی یحیی را میتوان به چند دسته تقسیم
کرد.
اولا: از جمله کوششهای او در رصدهای انجام شده در دو
رصدخانه از نخستین رصدخانههای اسلامی، یکی رصدخانه شماسیه
بغداد، دیگری رصدخانه دیرمُران، در کوههای قاسیون در شمال غربی
دمشق است. در دیرمران حبش حاسب به رصد ستارگان میپرداخت و در شماسیه یحیی سرپرست ستارهشناسان بود. در این دو رصدخانه، حبش حاسب و یحیی همزمان رصدهایی انجام میدادهاند که به سبب یکی بودن هدف، دادههای علمی باقیمانده از آنها به یکدیگر شبیه است. نتایج رصدهای حبش برای بررسی و مطالعه دقیق به بغداد فرستاده میشد و در یکی از همین تبادلهای علمی در سالهای ۲۱۲ و ۲۱۳ وقتی ستارهشناسان شماسیه مقدار میل کلی را ۲۳ درجه و ۳۳ دقیقه و ۵۲ ثانیه استخراج کردند و ستاره شناسان دیرمران به رقم ۲۳ درجه و ۳۵ دقیقه رسیدند، مأمون نتیجه کار ستارهشناسان شماسیه را رد
کرد.
بیرونی
علت این اختلاف را تفاوتِ ارتفاع این دو نقطه، و صاییلی نقص ابزار را نیز از جمله دلایل اشتباه منجمان شماسیه میداند. صاییلی از قول
ابن یونس نقل میکند که به گفته سَنَد بن علی، «ذاتُالحَلَقِ» یحیی بن ابیمنصور که کارایی خوبی نداشت، بعداز مرگش در بازار کاغذفروشان بغداد به فروش رسید.
ثانیا: یکی دیگر از کارهای علمی یحیی، سرپرستی گروههای نجومی است که به تعیین طول یک درجه از
نصف النهار برای یافتن مقدار محیط کره
زمین پرداختند.
منجمان زمان مأمون به دو روش این کار را میکردند:
روش اول: گروهی شامل مرورودی،
سند بن علی،
عباس بن سعید جوهری و احتمالاً بنوموسی، با محاسبه مسافتی که باید روی زمین پیموده شود تا ارتفاع ستاره قطبی یک درجه کاهش یا افزایش یابد، این کار را انجام میدادند.
روش دوم : که در آن از اصول مثلثاتی استفاده میشد اندازهگیری از فراز کوهی که در کنار
دریا یا در دشتی هموار قرار داشته، با استفاده از
اسطرلاب و با محاسبه مقدار میل افق صورت میگرفت. گویا نخستین بار سند بن علی این روش را به کار بسته و
ابوریحان بیرونی در
هند آن را دوباره انجام داده و به صحت عمل منجمان مأمون که زیرنظر یحیی کار می
کردهاند، پی برده است.
مهمترین دستاوردهای نجومی یحیی و نتایج رصدهای او و گروه زیر دستش در شماسیه، در مهمترین اثر وی، زیج مُمتَحَن مأمونی، گرد آمده است. مجموعه این رصدها بین دانشمندان پس از وی بسیار شهرت یافت، از جمله ابوریحان بیرونی در
قانون مسعودی مشخصات یک دسته از این رصدها را درج و درباره آنها اظهارنظر
کرده است. ابن یونس در تألیف زیج کبیر حاکمی از آن سود جسته و ثابت بن قُره نیز بر آن مقدمهای نوشته که دادههای نجومی یحیی را کامل
کرده است. نالینو با استفاده از آنچه از زیج ممتحن مأمونی باقیمانده و آنچه ابن یونس از رصدهای یحیی در زیج کبیر حاکمی نقل
کرده، نتایج بعضی از کارهای یحیی را ذکر
کرده است. بر اساس نوشته نالینو، یحیی مقدار میل کلی را ۲۳ درجه و ۳۳ دقیقه و ۵۲ ثانیه تعیین
کرد که از مقدار امروزین آن حدود دو دقیقه کمتر است. او همچنین طول متوسط
سال خورشیدی را ۳۶۵
روز و ۵ ساعت و ۴۶ دقیقه و ۹ر۲۰ ثانیه اندازهگیری
کرد که از طول متوسط امروزین آن (۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه) حدود دو دقیقه کمتر است. یحیی مقدار سالانه فضل دور (مقدار فزونی مدت سال خورشیدی از یک دوره ۳۶۵ روزه) را نیز ۸۶ درجه و ۳۵ دقیقه و ۱۳ ثانیه و ۴۶ ثالثه محاسبه
کرد و با استفاده از این رقم به طول متوسط سال خورشیدی دست یافت.
یحیی آثار متعددی داشته است. مهمترین اثر او، زیج ممتحن مأمونی را به نامهای زیج شماسیه، و زیج مجرب مأمونی نیز معرفی
کردهاند. «ممتَحَن» (آزمایش شده) عنوان زیجهایی بوده است که بر اساس رصد مستقلی پدید میآمدهاند. از این زیج نسخه منحصر به فردی در کتابخانه اسکوریال به شماره ۹۲۷ وجود دارد که اهل فن بارها آن را بررسی
کردهاند. نالینو از آن در تصحیح زیج صابی سود جسته، وِرنِت در مجموعه (یادنامه میلاس والیکروزا) آن را معرفی و بررسی
کرده و سِزگین سرفصلهای آن را بر اساس اطلاعات مندرج در فهرست کتابهای خطی کتابخانه اسکوریال برشمرده است، کندی نیز ضمن معرفی این کتاب، خلاصهای از آن را آورده است. ورنت بخشی از این کتاب را که درباره
تقویم یهودی است در ۱۳۳۳ ش/ ۱۹۵۴ در مجله سفاراد بررسی
کرده است. همچنین کندی و همکاران در مقالات جداگانهای بخشهای مختلف این کتاب را درباره
رؤیت هلال ماه در ۱۳۴۶ ش/ ۱۹۶۷ در (مجله انجمن شرق شناسی امریکا)، جدولهای استخراج
کسوف را در ۱۳۴۹ ش/ ۱۹۷۰ در (مجله نجوم)، و جدولهای تعدیل
خورشید را در ۱۳۵۶ ش/ ۱۹۷۷ در (پریسماتا: جشن نامه ویلی هارتنر) بررسی
کردهاند. نسخه اسکوریال در ۱۳۶۵ ش /۱۹۸۶ به کوشش سزگین در فرانکفورت به صورت چاپ عکسی منتشر شد، و در نهایت کونیچ مختصات چند
ستاره از ستارگان مندرج در جداول این کتاب را بررسی
کرده است. نسخه اسکوریال، شامل جدولهای مختلفی از کار چند نسل از ستاره شناسان اسلامی چون
ابن اعلم،
ابوالوفا بوزجانی و کوشیار گیلانی است که در کنار پژوهشهای یحیی قرار گرفته و به سختی میتوان آنها را از هم جدا
کرد.
یحیی کتابی به نام مقاله فی عمل ارتفاع سُدس ساعة لعرض مدینة السلام داشته که باقی نمانده است.
کتاب دیگر یحیی کتاب الرجوع و الهبوط نام داشته و شهمردان رازی
از آن یاد
کرده است. کوششهایی که برای به دست آوردن نسخهای از این کتاب صورت گرفته، تاکنون به نتیجه نرسیده است، اما شاید رساله در رجوع و عطیه کواکب از یحیی بن ابی منصور که
جلالالدین همائی در حواشی التفهیم
به نسخهای از آن اشاره
کرده، همین اثر باشد.
ابن ابیالصلت (متوفی ۵۲۹) نیز در کتاب العمل بالاُصطُرلاب خود از یحیی بن ابیمنصور یاد
کرده است و حاجی خلیفه
و کورکیس عوّاد
رسالهای در اسطرلاب نیز به او نسبت دادهاند.
ابوالحسن علی بن یحیی بن ابیمنصور (۲۰۱- ۲۷۵ق/۸۱۶ - ۸۸۸م)، مشهور به ابن منجم، بزرگترین
پسر یحیی بود. لقب منجم از این فرد به بعد، به تمامی افراد این خاندان اطلاق شده است. ذهبی
از او با لقب «اخباری» یاد
کرده است. او در سال ۲۰۰ به
دنیا آمد. همچون پدرش به دربار عباسی راه یافت و ارتباط خود را با آنجا حفظ
کرد.
او در آغاز از نزدیکان
محمد بن اسحاق بن ابراهیم مصعبی حکمران فارس بود؛ سپس به خدمت
فتح بن خاقان، وزیر
متوکل درآمد و پس از آن، از ندیمان خاص و محرم اسرار متوکل،
منتصر،
مستعین و
معتمد عباسی شد و در بحرانهای سیاسیِ این دوره نیز دستی داشت. وی در
سامرا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
علی بن یحیی یکی از شاعران و ادبای بنام روزگار خود بود برای نمونه اشعارش،
چندان که ادیبی چون صاحب بن عباد از وی در زمره ظریفترین و حاضرجوابترین شعرا یاد
کرده است.
برخی از برجستهترین شاعران آن دوره در
مدح، و گاه
ذم وی، و نیز پس از مرگش در رثای او ابیاتی سرودند.
علی با موسیقیدانان و خنیاگران برجسته روزگار خود، به ویژه اسحاق بن ابراهیم موصلی، موسیقیدان مشهور عصر عباسی نشست و برخاست و دوستی داشت؛ از اسحاق درس گرفت، همدم او شد و رساله اخبار اسحاق بن ابراهيم را درباره او تأليف
كرد كه پس از رساله
حماد بن ابراهيم، کهنترین زندگینامه اسحاق موصلی به شمار میآید. این رساله و مطالبی که یحیی بن علی و دیگر ادبا و موسیقیدانانِ آن روزگار از علی نقل
کردهاند، از منابع مهم
ابوالفرج اصفهانی در
الاغانی بوده است.
گفتهاند: متوکل هنگامی که خواست کتاب
احمد بن یحیی بلاذری در خصوص اصلاح تقویم و تأخیر خراج را بررسی کند، کسی را شایستهتر از علی بن یحیی و
محمد بن موسی بن شاکر نیافت.
یاقوت
و
ابن طاووس به نقل از
نشوار المحاضره ابوعلی
محسن بن علی تنوخی - که وی از نزدیک نواده علی بن یحیی را میشناخته است.
- آوردهاند که علی بن یحیی باغی، و در آن باغ قصری مجلل، و در آن قصر کتابخانهای گرانقدر داشت که خزانة الحکمه نامیده میشد و مردم از هر سرزمینی به این کتابخانه میآمدند و یحیی از
ثروت خویش بدانها
نفقه نیز میداد. بر اساس همین حکایت،
ابومعشر بلخی نیز یکی از این مراجعان بوده است، اما بیتردید این بخش از روایت (باتوجه به روزگار زندگی ابومعشر) نادرست است. در متنی که امروزه از نشوار به چاپ رسیده است، این مطلب دیده نمیشود و شاید این دو به بخشی از نشوار که امروزه مفقود شده است، استناد
کردهاند. به هر روی، در بیشتر مآخذ آمده است که علی بن یحیی سرپرست مؤسسهای به همین نام بوده که توسط فتح بن خاقان تأسیس شده بوده است. این امر نیز بعید نیست که علی پس از همکاریِ احتمالی در دارالعلم موصلی (نخستین دارالعلم بغداد)، و پس از آن سرپرستیِ خزانة الحکمه فتح بن خاقان، خود به تأسیس مؤسسهای مشابه اقدام
کرده باشد؛ بهویژه آنکه وی در کنار بنی موسی یکی از مهمترین حامیان مترجمان و مؤلفان برجسته آن روزگار بوده است. به هر روی، حنین علاوه بر ترجمه چند اثر از جالینوس و دیگران برای علی بن یحیی، به درخواست وی یکی از مهمترین آثار خود را در خصوص آثار ترجمه شده جالینوس به عربی نوشت.
اسحاق بن حنین و حبیش نیز، آثاری را به سفارش یحیی به عربی ترجمه کردند.
ثابت بن قره نیز افزون بر تألیف رسالهای درباره ابواب علم موسیقی در پاسخ علی بن یحیی، کتاب اصول هندسه ارشمیدس را نیز برای وی به عربی درآورد.
یکی از مهمترین کارهای او تأسیس مجموعه فرهنگی «خزانة الحکمه» برای فتح بن خاقان، از وزرای متوکل، است که ظاهراً ابومَعشَر بلخی (متوفی ۲۷۲) نیز در همانجا کارهای نجومی خود را انجام میداده است. ابوالحسن به
پزشکی، موسیقی و
شعر علاقه داشت و مشوق کارهای علمی بود به طوری که
قُسطا بن لوقا بر اثر تشویقهای او کتاب فی المدخل الی علم الهندسه، و ثابت بن قره کتاب فی ما سأله ابوالحسن علی بن یحیی المنجم مِن ابواب علم الموسیقی را برای او تألیف کردند.
ابوالحسن در ۲۷۵ در شهر سامرا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
وی چهار پسر به نامهای ابوعیسی
احمد،
ابواحمد یحیی، ابوالقاسم عبدالله، و ابوعبدالله هارون داشت.
آثار ابوالحسن علی عبارت است از:
۱. اخبار اسحاق بن ابراهیم موصلی.
۲. کتاب الطبیخ.
۳. الشعراء القدماء و الاسلامیین
که مهمترین اثر او و درباره سبکهای شعر عربی بوده است. ابوالحسن شعر نیز میسرود و ابن خلّکان
چند بیت از اشعار او را آورده است. چند بیتی نیز به مناسبتِ اِعمال کبیسه در تقویم در زمان خلیفه متوکل (۲۳۲ـ۲۴۷) سروده که ابوریحان بیرونی آن را در آثارالباقیه
نقل
کرده است. یک بیت از این اشعار را نیز
مقریزی آورده است.
ابواحمد یحیی بن علی بن یحیی بن ابیمنصور المنجم الندیم (۲۴۱-۳۰۰ق/۸۵۵ -۲۱۲م)، یکی از چهار فرزند ابوالحسن علی بود. در ۲۴۱ به دنیا آمد.
عمده شهرت او به سبب پرداختن به ادبیات و موسیقی است. او در دربار معتضد و مُکتَفی احترام و منزلت بسیار داشته و مقریزی، ماجرای رایزنی
معتضد را با او راجع به اصلاح تقویم در زمان متوکل آورده است.
از ندیمان خاص موفق و خلفای بعدی، و در شمار متکلمانِ معتزلی بود. در خانه او جلسات مباحثه با حضور جمعی از متکلمان تشکیل میشد.
ابواحمد نخستین فرد از خانواده بنومنجم است که هم کتاب کاملی از وی باقیمانده و هم اطلاعات کافی از زندگی وی در دست است. وی پیرو
عقاید معتزلی بوده و مجلس بحث و گفتگویی را در مسائل کلامی اداره می
کرده است. ابیات او در رثای ثابت بن قره، از جمله مشهورترین اشعار اوست.
پژوهشهای وی در موسیقی، نشان میدهد که در این کار مهارت داشته و از جمله نظریهپردازان موسیقی بوده، به طوری که ثابت بن قره در باب موسیقی با وی
مشورت می
کرده است.
ابواحمد در
ربیع الاول ۳۰۰ درگذشت.
آثار او عبارت است از:
۱. الباهر فی اخبار شعراء مُخَضْرَمی الدولتین، زندگینامه شعرای مخضرمی که در دوره انتقال
حکومت اسلامی از
امویان به
عباسیان میزیستهاند. وی موفق به اتمام این کتاب نشد و پسرش ابوالحسن آن را به پایان رساند.
از این کتاب، جز قسمتهایی که ابوالفرج اصفهانی نقل
کرده،
چیز دیگری در دست نیست.
۲. کتاب دیگر او، رساله إلی قُسطا بن لوقا و حنین بن اسحاق، مجادلات او با قسطا بن لوقا درباره
مذهب بوده که آن نیز باقی نمانده است.
۳. مهمترین کتاب او رساله فی الموسیقی است که به کوشش یوسف شوقی در
مصر به چاپ رسیده است. به نوشته فارمر شاید کتاب النغم یا کتاب النغمه منسوب به
ابواحمد، همان اثری باشد که نسخهای از آن در موزه
بریتانیا (ش or ۲۳۶۱) با عنوان رساله فی الموسیقی محفوظ است. شوقی نیز
بر یکسانی مطالبی از رساله فی الموسیقی و آنچه ابوالفرج اصفهانی در الاغانی به نقل از کتاب النغم
ابواحمد یحیی آورده، تأکید
کرده است. هرچند فلایشهامر رساله فی الموسیقی و کتاب النغم را دو اثر مستقل دانسته است، اما با توجه به توضیحات شوقی، رساله مورد نظر ابوالفرج اصفهانی باشد. به نوشته فارمر رساله فی الموسیقی ِ
ابواحمد به همراه رساله فی إجزاء خَبَریه الموسیقی تألیف کندی تنها آثاری هستند که جنبههای گوناگون موسیقیِ قدیم عرب را توضیح میدهند.
محمد بهجت الاثری، رساله فی الموسیقی
ابواحمد را براساس نسخه
لندن با نام کتاب النغم لیحیی بن علی بن یحیی المنجم در ۱۳۲۹ش/ ۱۹۵۰ در
بغداد ، زکریا یوسف آن را بر اساس همان نسخه با نام رساله ابی المنجم فی الموسیقی در ۱۳۴۳ ش/ ۱۹۶۴ در
قاهره و شوقی آن را براساس نسخه موزه بریتانیا و نسخه کتابخانه رضا رامپور در هند (ش ۳۰۹۷) و با تعلیقات و حواشی مفصل، با نام رساله ابن المنجم فی الموسیقی و کشف رموز کتاب الاغانی در ۱۳۵۵ش/ ۱۹۶۷ در قاهره به چاپ رساندهاند. شوقی، عکس هر دو نسخه خطی را نیز در پایان این کتاب آورده است. وی در ویرایش رساله فی الموسیقی از فصل بندی نسخه کتابخانه رضا رامپور پیروی
کرده که عبارت است از: چهار فصل نخست در معرفی کتاب، تعریف نغمه، انواع نغمه، تعریف مجری ' و انواع آن؛ فصلهای پنجم و هفتم در بررسی آرای ابواسحاق موصلی و نقد عقاید او درباره موسیقی؛ فصل هشتم درباره نغمههای غنایی در موسیقی؛ و فصل نهم خاتمه رساله.
ابواحمد در اثر خود، ضمن معرفی عناصر موسیقی، مانند نغمههای دهگانه و لحنها، آرای اسحاق بن ابراهیم موصلی در مبانی نظری موسیقی را نیز نقد
کرده است. در رساله فی الموسیقیِ
ابواحمد اصطلاحات موسیقایی بسیاری شرح و تعریف شده و
ابواحمد برخی از این اصطلاحات را به همان صورت فارسی به کار برده است؛ اصطلاحاتی چون زیر، بم و دستان. کحاله
به اشتباه، چند کتابِ ابوالحسن
احمد بن یحیی، پسرِ
ابواحمد، را به
ابواحمد نسبت داده است.
ابوعبدالله هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور منجم بغدادی (۲۵۱- ۲۸۸یا۲۸۹ق/۸۶۵ - ۹۰۱ یا ۹۰۲م)، برادر کوچکتر
ابواحمد یحیی بود. در ۲۵۱ به دنیا آمد.
او نیز مانند
پدر و برادرانش در دربار خلفای عباسی از ارج و منزلت برخوردار بود. وی در ۲۸۸ درگذشت.
آثار او عبارت است از:
۱. البارع فی اخبار الشعراء، که چکیده اثری قدیمتر، و مشتمل بر زندگینامه حدود ۱۶۰
شاعر بوده
و مقدمه و بخشهایی از آن باقیمانده است.
البارع یا اخبار الشعراء المولدین که گزیدهای است از اشعار حدود ۱۶۰ شاعر (از بشار بن برد تا
محمد بن عبدالملک بن صالح)، بدون اشاره به احوال آنان
ثعالبی کتاب
یتیمة الدهر را در ادامه این کتاب و به عنوان ذیلی بر آن نوشت که بعدها با ذیلهای پیدرپی چون دمیة القصر باخرزی، زینة الدهر حظیری و خریدة القصر عمادالدین کاتب تکمیل شد.
این اثر از جمله مآخذ مهم
یاقوت، ابن خلکان و
ذهبی بوده است.
۲. کتاب دیگری نیز به او منسوب است که نام آن به نوشته ابن ندیم
اخبار (الاختیار) الشعراء الکبیر بوده است. فلایشهامر اصل این کتاب را کتاب البارع یا اثری که کتاب البارع چکیده آن بوده میداند. اخبار العشراء الکبیر که به پایان نرسید و تنها مطالبی درباره بشار، ابوالعتاهیه و ابونواس در آن آمد.
۳. کتاب دیگری به نام کتاب النساء و ما جاءَ فیهن من الخَبَر و محاسن و ما قیل فیهن من الشِعر و الکلام الحَسَن نیز به او نسبت داده شده است.
ابوالفرج اصفهانی بارها از ابوعبدالله هارون نام برده و شعرهای بسیاری از او نقل
کرده است.
ابوعیسی
احمد بن علی بن یحیی بن ابی منصور (د ۳۲۰ق/۹۳۲م)، برادر دیگر
ابواحمد یحیی بود. از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. از این جهت که ابن ندیم
او را پیش از علی بن هارون دانسته، برخی همچون صَفَدی
ابن شاکر کتبی،
ثعالبی،
یاقوت
و کحاله
به اشتباه او را پسر هارون، یکی از پسران علی بن یحیی بن ابیمنصور، دانستهاند.
حاجی خلیفه او را یکی از پسران علی بن یحیی دانسته است. وی در حدود ۳۲۰ درگذشت.
آثار او عبارت است از:
۱. اثبات نبوه نبینا
محمد المصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من طریق البرهان المنطقی، که قسطا بن لوقا (د ح ۳۰۰ق/۹۱۳م)، ریاضیدان و مترجم مشهور، آن را نقد
کرده.
۲. تاریخ سِنی العالم، که ابوسلیمان سجستانی قسمتهایی از آن را در صِوان الحکمه نقل
کرده است.
ابن ندیم کتاب تاریخ سنی العالم را بدو نسبت داده است.
نام این کتاب را البیان عن تاریخ سِنی زمان العالم علی سبیل الحجه و البرهان نیز نوشتهاند.
صفدی
چند
بیت از اشعار او را نیز ذکر
کرده است.
ابوالحسن
احمد بن یحیی بن علی بن یحیی بن ابی منصور (د ۳۲۷ق/۹۳۹م)،
متکلم،
فقیه،
ادیب و شاعر بود و در ۲۶۲ به دنیا آمد.
در
فقه از
مذهب ابوجعفر طبری پیروی می
کرد و اندیشههای معتزلی نیز داشت. ابوالفرج اصفهانی او را فردی مطلع معرفی
کرده است. حکایتهایی از حضور او در دربار معتضد وجود دارد.
ابوالحسن با خلفای معاصر خود و بهویژه الراضی بالله رابطهای نزدیک داشت.
وی در ۳۲۷ درگذشت.
آثار او عبارت است از:
۱. اخبار بنی المنجم و نسبهم فی الفرس، که تاریخچه زندگانی خاندان اوست.
۲. کتاب التوحید و الرَدّ علی المشبهه.
۳. کتاب اثبات نبوة
محمد که احتمالاً آن را برای دفاع از کتاب عمویش ابوعیسی
احمد و پاسخ اعتراضات قسطا بن لوقا نوشته است.
۴. المدخل الی مذهب الطبری و نصرة مذهبه.
۵. الاجماع فی الفقه علی مذهب ابن جریر الطبری، در دفاع از فقه طبری.
۶. کتاب الاوقات.
۷. تکمیل کتاب الباهر پدرش.
ابوالقاسم یوسف بن یحیی بن علی بن یحیی بن ابی منصور، برادر ابوالحسن
احمد و پسر
ابواحمد یحیی بود. از زندگی او اطلاعی در دست نیست، جز آنکه سالی ششصد
دینار به بیمارستان الصیّاد بغداد ـ که ثابت بن قره آن را برپا
کرده بود ـ کمک می
کرده است.
او همچون برادرش ابوالحسن از ندمای خلفای روزگار خود بود و در بیمارستان سیده که به همت
سنان بن ثابت در ۳۰۶ق/۹۱۸م تأسیس شد، بر امور اداری و پرداختِ حقوقها نظارت داشت.
مرزبانی نیز با او مراوده داشته، و مطالبی را از او روایت
کرده است.
فرزندش
احمد (یا
محمد؟) نیز شرحی بر الثمره منسوب به بطلمیوس نوشت.
و نوهاش، ابوالعباس هبةالله بن
محمد نیز در علوم مختلف دست داشت.
تنوخی مطالب بسیاری از هبةالله نقل
کرده است.
از وی اشعاری در مدح ابوعلی حسن بن
احمد (یکی از جانشینان صاحب بن عباد در وزارت) نقل شده است. (
که این ابیات را بسیار ستوده است.
)
ابوالحسن علی بن هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور (۲۷۱-۳۵۲ق/۸۸۴ -۹۶۳م)،
ادیب و شاعر بود. وی شاخه بزرگی از بنومنجم را پدید آورد و در ۲۷۷ به دنیا آمد.
او با ابن ندیم آشنا بوده و وی چیرهدستی و ظرافتش را در شعر ستوده است. و با ابوالفرج اصفهانی نیز مباحثات ادبی داشته و ابوالفرج او را فردی مطلع معرفی
کرده است. به ابوالحسن شش پسر به نامهای
ابومحمد حسن، ابومنصور فضل، عبدالله، ابوالقاسم مُحسِّن، ابوالفتح
احمد، و ابوعبدالله هارون نسبت دادهاند. وی در
جمادی الثانی ۳۵۲ درگذشت.
آثار او عبارت است از:
۱. اللفظُ المحیطُ بنقضِ مالَفَظَ بِهِ اللقیط.
۲. النِیْروز و المِهرجان.
۳. الرسالة فی الفرق بین ابراهیم بن المهدی و اسحاق الموصلی فی الغنا.
۴. الفرق و المعیار بین الاَوْغاد و الاحرار.
۵. کتاب شهر رمضان که برای
الراضی بالله تألیف
کرد.
۶. الرّد علی الخَلیل فی العَروض،
که نقدِ روشِ خلیل بن
احمد در عروض است. از او اشعاری نیز باقیمانده که
ابن خلّکان و ابوریحان بیرونی
نمونههایی از آنها را آوردهاند.
۷. کتابی درخصوص نسب خاندانش.
ابوعبدالله هارون بن علی بن هارون بن علی بن یحیی بن ابیمنصور المنجم (۳۰۲- ۳۷۶ق/۹۱۴-۹۸۷م)، وی عمدتاً به نجوم اشتغال داشته است. به نوشته قفطی
در کار
نجوم و ساختن آلات آن و نیز در
احکام نجوم آزموده بوده و زیجی هم داشته است. سال نگارش زیج او را حدود ۲۵۰ گزارش
کرده است که با توجه به زمان تقریبی زندگی هارون (
قرن چهارم) درست به نظر نمیرسد. در عین حال شخص مورد نظر کندی، ابوعبدالله هارون بن علی بن یحیی نیز نمیتواند باشد، زیرا کتابی نجومی به او منسوب نشده است. ( زوتر
و کندی
این زیج را از آنِ پدربزرگِ وی، و زمان تألیف آن را نیز حدود سال ۲۵۰ق/۸۶۴م دانستهاند که ظاهراً ناشی از خلط نام دو هارون است.
) به گفته ابن ندیم وی شاعر و ادیب بود و
کتاب دیگری نیز به نام المختار فی الاغانی به او نسبت داده است.
به نوشته قفطی
ابوعبدالله هارون بن علی در ۳۷۶ درگذشته است.
ابوالفتح
احمد بن علی بن هارون بن علی بن یحیی (د پس از ۳۷۷ق/۹۸۷م). وی ادیب و شاعر و از نزدیکان صاحب بن عباد، وزیر مشهور
آل بویه بود (نباید او را با ابوعیسی
احمد بن علی بن یحیی (شم۲ همین مقاله) اشتباه
کرد.) تنوخی وی را از نزدیک میشناخته، و مطالبی از او نقل
کرده است. او در ۳۷۷ق
احمد بن علی را دیده، شعر او را نیز ستوده است.
(۱) ابن ابی الصلت، کتاب العمل بالاصطرلاب، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش ۳/ ۶۳۶۱.
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۳) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
(۴) ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
(۵) ابن خلّکان، وفیات الاعیان، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ ۱۹۷۷.
(۶) ابن طاووس، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، نجف ۱۳۶۸.
(۷) ابن ندیم،
محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه و تحقیق رضا تجدد، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۸) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، بیروت (بی تا).
(۹)
محمد بن
احمد ابوریحان بیرونی، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، چاپ ادوارد زاخائو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
(۱۰)
محمد بن
احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۱)
محمد بن
احمد ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۱۲)
محمد بن
احمد ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
(۱۳)
محمد بن
احمد ابوریحان بیرونی، کتاب تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، ترجمه
احمد آرام، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۱۴)
محمد بن طاهر ابوسلیمان سجستانی، صوان الحکمه و ثلاث رسائل، چاپ عبدالرحمان بدوی، تهران ۱۹۷۴.
(۱۵) دلیسی اونز اولیری، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، ترجمه
احمد آرام، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۶) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۷)
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت (بی تا).
(۱۸)
محمد بن
احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و علی ابوزید، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۹) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
(۲۰)
محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ
محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۱) یوسف شوقی، رساله ابن المنجّم فی الموسیقی و کشف رموز کتاب الاغانی: تحقیق و شرح و تعلیق، قاهره ۱۹۷۶.
(۲۲) شهمردان رازی، روضة المنجمین، چاپ عکسی از روی نسخه خطی کتابخانه ملک، با مقدمه و فهرستها و اصطلاحات نجومی از جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۳) خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۷، چاپ احسان عباس، ج ۸، چاپ
محمد یوسف نجم، ویسبادن ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۲۴) قدری حافظ طوقان، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۹۶۳).
(۲۵) کورکیس عوّاد، «الاسطرلاب و مااُلِّف فیه من کتب و رسائل فی العصور الاسلامیه»، سومر، ج ۱۳، ش ۱ و ۲ (۱۹۵۷).
(۲۶) علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء قفطی، ترجمه فارسی از قرن یازدهم هجری، چاپ بهین دارایی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۲۷) عمررضا کحّاله، معجم المؤلفین،
دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۲۸) ادوارد استوارت کندی، پژوهشی در زیجهای دوره اسلامی، ترجمه
محمد باقری، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۲۹)
احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره (بی تا).
(۳۰) کارلو آلفونسو نالینو، تاریخ نجوم اسلامی، ترجمه
احمد آرام، (تهران ۱۳۴۹ ش).
(۳۱) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸، چاپ افست تهران (بی تا).
(۳۲) یحیی بن ابی منصور، الزیج المأمونی الممتحن، چاپ عکسی از روی نسخه خطی کتابخانه اسکوریال، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۳) ابن ابی اصیبعه،
احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
(۳۴) ابن ابی عون، ابراهیم، التشبیهات، به کوشش
محمد عبدالمعید خان، کیمبریج، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۳۵) ابن رومی، علی، دیوان، به کوشش حسین نصار، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۳۶) ابن شاکر کتبی،
محمد، عیون التواریخ، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز ازنسخه چستربیتی.
(۳۷) ابن مرتضی،
احمد، طبقات المعتزله، به کوشش زوزانا دیوالد ویلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۳۸) ابن معتز، عبدالله، دیوان، به کوشش عزیز افندی زند، قاهره، ۱۸۹۱م.
(۳۹) بحتری، ولید، دیوان، به کوشش حسن کامل صیرفی، قاهره، ۱۹۷۳م.
(۴۰) بیهقی، علی، تاریخ حکماء الاسلام، به کوشش
محمد کرد علی،
دمشق، ۱۳۶۵ق/۱۹۴۶م.
(۴۱) تحفة الوزراء، منسوب به عبدالملک ثعالبی، به کوشش حبیب علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد، ۱۹۷۷م.
(۴۲) محسن تنوخی، الفرج بعد الشده، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۴۳) محسن تنوخی، نشوار المحاضره، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۴۴) عبدالملک ثعالبی، خاص الخاص، به کوشش حسن امین، بیروت، دار مکتبه الحیاه.
(۴۵) عبدالملک ثعالبی، خاص الخاص، به کوشش صادق نقوی، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۴۶) عبدالملک ثعالبی، یتیمه الدهر، به کوشش
محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر.
(۴۷) حاتمی کاتب،
محمد، الرساله الموضحه، به کوشش
محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۴۸) حنین بن اسحاق، رساله الی علی بن یحیی، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۴۹) شابشتی، علی، الدیارات، به کوشش کورکیس عواد، بغداد، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۵۰)
محمد صولی، اخبار ابی تمام، به کوشش خلیل
محمود عساکر و دیگران، بیروت، المکتب التجاری.
(۵۱)
محمد صولی، الاوراق، قسم اخبار الراضی بالله و المتقی لله، به کوشش ج هیورث دن، قاهره، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م.
(۵۲) طبری، تاریخ.
(۵۳)
محمد مرزبانی، معجم الشعراء، به کوشش عبدالستار
احمد فراج، بیروت، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
(۵۴)
محمد مرزبانی، الموشح، به کوشش محبالدین خطیب، قاهره، ۱۳۸۵ق.
(۵۵) مسعودی، علی، مروج الذهب، قم، ۱۴۰۴ق.
(۵۶) حموی، یاقوت، معجم الادبا.
(۵۷) Muh ¤ ammad b Dja ¦ b ¦ â r A L-Batta ¦ n ¦ â , Batta ¦ n i ¦ sive Albatenii Opus astronomicum , Arabice , ed C A Nallino, Rome ۱۸۹۹;.
Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen
(۵۸) Litteratur , Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹, Supplementband , ۱۹۳۷- ۱۹۴۲;.
(۵۹) Hartwig Derenborg, Les manuscrits arabes de L'Escurial , vol II, Paris ۱۹۴۱;.
(۶۰) Dictionary of scientific biography , ed Charles Coulston Gillipie, New York ۱۹۸۱, sv "Yah ¤ ya ¦ ibn Ab ¦ â Mans ¤ u ¦ r" (by J Vernet) ;.
(۶۱) Encyclopaedia Iranica , sv "Banu ¦ Monajjem" (by D Pingree) ;.
(۶۲) EI ۱ , sv "yahya ¦ b ـ Al ¦ â (by H G Former) ;.
(۶۳) EI ۲ , sv "Munadjdjim", (by M Fleischhammer) ;.
(۶۴) Poul Kunitzsch, The Arabs and the stars: texts and traditions on the fixed stars, and their influence in Medieval Europe , Northampton ۱۹۸۹;.
(۶۵) Ayd â n Say â l â , The observatory in Islam , Ankara ۱۹۶۰;.
(۶۶) Fuat sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden ۱۹۶۷-
(۶۷)، H G، A History of Arabian Music، London، ۱۹۶۷.
(۶۸) GAS.
(۶۹) Kennedy، E S، A Survey of Islamic Astronomical Tables، Philadelphia، ۱۹۵۶.
(۷۰) Suter، H، Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke، Leipzig، ۱۹۰۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان بنومنجم»، شماره۱۹۳۲. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بنیمنجم»، شماره۵۱۴۴.