خاندان باعلوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باعَلَوی،
شهرت خاندانی بزرگ و پرنفوذ از
سادات، اشراف، عالمان و متصوفان عربستان جنوبی که بیشتر آنان در
حضرموت، از جمله در
تَریم میزیستهاند.
باعَلَوی،
شهرت خاندانی بزرگ و پرنفوذ از
سادات، اشراف، عالمان و متصوفان عربستان جنوبی که بیشتر آنان در
حضرموت، از جمله در
تَریم میزیستهاند.
و مقابرشان در گورستان زنبل آن شهر است.
به گفته
شلی،
علوی نام پرندهای معروف است و نسبت علوی (و نیز باعلوی) را نباید با نسبت به
علی (علیهالسلام) خلط کرد.
نسبت باعلوی به سبب انتساب افرد این خاندان به جد اعلایشان
علوی بن
عبدالله بن احمد بوده است.
برپایه آنچه در منابع آمده است، نخستین کس از این خاندان،
احمد بن حسین علوی (د ۳۴۵ق/۹۵۶م)، جد علویان حضرمی که نسب وی به
امام جعفرصادق (علیهالسلام) میرسد، در خاندانی اهل
علم و فضل در
بصره زاده شد و سپس به
یمن مهاجرت کرد.
او آموزشهای خود را بر
مذهب شافعی پشت سر نهاد و با گرایش شدید به
اهل بیت (علیهمالسلام)، به پرورش فرزندش، عبدالله در بصره پرداخت. عبدالله با آموختن علوم اولیه نقلی و عقلی به ویژه در
حدیث تبحر یافت و از حفّاظ زمان خود شد؛ وی در ۳۷۷ق/ ۹۸۷م با حضور در درس
ابوطالب مکی (د ۳۸۶ق/۹۹۶م)، به
تصوف گرایید.
عبدلله را که در نیمه نخست سده ۴ق/۱۰م به همراه پدرش، احمد و دیگر اعضای خاندان، به حضرموتِ یمن مهاجرت کرد، میتوان یکی از قدیمترین متصوفان حضرمی به شمار آورد. وی در ۳۸۳ق در حضرموت درگذشت.
خاندان باعلوی با این پیشینه، از حضرموت تا
زَبیدِ یمن، به ویژه در تریم،
شِبام و
شِحْر، در قالب شاخههای گوناگونی از این خاندان همچون باعَبّاد، بافقیه (ه م)، سَقّاف، آل عَیْدَروس، عَطّاس، آل شیخ ابوبکر، آلحَبَشی، آل
شهاب، الکاف و بَلْفقیه پراکنده شدند.
اعضای خرد و کلان این خاندان به ویژه شاخه اصلی، در یمن دارای نفوذ روحانی بسیار بودند؛ البته این گرایش و احترام فراوان مردم به ایشان، نه به سبب
قدرت سیاسی و نظامی، بلکه انتساب آنها به اهل بیت، و نیز
تقوی و دیانتشان بوده است؛ جایگاه اجتماعی آنان تا آنجا خود مینماید که افراد این خاندان مجاز به انتخاب همسر از غیرعلوی نبودهاند.
اعضای این خاندان، عموزادگان
بنیاهدل به شمار میروند.
علی بن محمد بن احمد جدیدی
محدث در
سده ۶ق/۱۲م (متوفی ۶۲۰) با تحقیق در شجره این خاندان، به وسیله شهود
ثقه در
اصالت سادات باعلوی
تحقیق کرده و سیادت افراد آن را به تأیید رساند؛ پس از آن نیز آثار بسیاری درباره سادات عربستان جنوبی تألیف گشت که نام بسیاری از اعضای خاندان باعلوی در آنها یاد شده است
کتابهای مختص سادات عربستان جنوبی عبارت است از:
(۱)
الجوهر الشفاف، تألیف عبدالرحمن بن محمد خطیب (متوفی ۸۵۵)؛
(۲)
البرقه المشیقه، تألیف علی بن ابوبکر سقاف؛
(۳)
غرر البهاء الضوئی، تألیف محمد بن علی خرد؛
(۴)
التریاق الواف، تألیف عمر بن محمد بن احمد باشیبان؛
(۵)
المنهل الصافی، تألیف عبدالله بن عبدالرحمن باهارون.
(۶) المشرع الروی فی مناقب السادة آل ابیعلوی تالیف محمد بن ابوبکر شلی (متوفی ۱۰۹۳) با استفاده از این منابع و کتابهای تراجم احوال، سرگذشت حدود ۲۸۰ تن را در المشرع الروی فی مناقب السادة آل ابی علوی آورده است.
در تحقیق پر ارج ووستنفلد، که مبتنی بر خلاصه الاثر محبی است، هر چند فقط به
قرن یازدهم پرداخته شده، ولی شجره نامههای مفیدی از شاخههای مختلف سادات باعلوی نیز عرضه شده است که از مواد آن باید با
احتیاط استفاده کرد.
در کتاب عبدالله بن محمد بن حامد
السقاف (متوفی ۱۳۵۳ یا ۱۳۵۵)، مطالب سودمند فراوان است.
گرایش علمی افراد این خاندان بیشتر در دو زمینه
فقه و
اصول، و
تصوف بوده است؛ البته نباید از یاد برد که برخی تألیفاتِ شماری از ایشان، نشان از میل آنان به علم
تاریخ و
انساب نیز دارد. فقیهان این خاندان با آموزش در زمینههای فقه و اصول، به عنوان مجتهدانی صاحبِ نام و نظر، یا دست کم شیوخی بزرگ در این علوم شناخته میشوند.
ابوالحسن علی بن باعلوی (د ح ۷۲۰ق/۱۳۲۰م) و فرزندش، محمد در زمره قدیمترین مجتهدان این خاندانند و در کنار ایشان میتوان از عمر بن عبدالرحمان (د ۸۳۳ق/۱۴۳۰م)، فقیهی مشهور به صلاح و کرامات یاد کرد که گویا به احداث چند
مسجد نیز همت گماشته بوده است.
سکنای علی بن علوی بن محمد (د ۵۲۷ق/۱۱۳۳م)، معروف به خالِع قَسَم، به عنوان نخستین کس از این خاندان در تریم در ۵۲۱ق،
سبب شد تا در طی زمان، عملاً این شهر به یکی از اصلیترین مناطق حضور باعلویان تبدیل گردد. در این دیار به ویژه در سدههای اخیر فقیهانی از این خاندان توجه را به خود جلب میکنند که از آن میان میتوان به احمد بن ابیبکر بن عبدالله شِلّی حسینی (د ۱۰۰۴ق/ ۱۵۹۶م)، اشاره کرد. وی از احمد بن علی باجحدر و
شهابالدین بن عبدالرحمان بن محمد سقّاف
علم آموخت و با
سفر به
حجاز، از بزرگان آنجا دانش اندوخت. او را در علم فقه و اصول توانا و نیز اهل
زهد یاد کردهاند.
در اینجا فقط برجستهترین اعضای شاخه اصلی را میتوان برشمرد (درباره شاخههای عیدروس، بافقیه، بلفقیه، جفری، حبشی، حداد، سقاف و شلی) :
جد اعلی که این طایفه به نام او منسوباند: علوی بن عبدالله (یا عبیدالله بن احمد بن عیسی المهاجر بن علی العریضی بن جعفرالصادق بن محمدالباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهمالسلام).
علی بن علوی بن محمد بن علوی، معروف به خالع قسم (روستایی در مشرق تریم)، نخستین عضو این خاندان که در ۵۲۱ در تریم سکونت گزید و در ۵۲۷ در همانجا وفات یافت.
محمد بن علی، معروف به صاحب مرباط، در این بندرگاه مشهور (
ظفار القدیمه) مقیم شد و در ۵۵۰ در همانجا درگذشت.
خاندانهای بافقیه و حداد از اخلاف نبیره او، احمد بن عبدالرحمن بن علوی الفقیهاند.
محمد بن علی بن محمد، معروف به الاستاذ الاعظم و الفقیه المقدم (۵۷۴ـ۶۵۳)، از مشایخ و عرفای برجسته عربستان جنوبی و بنیانگذار
طریقه علویه.
هنگامی که
سفیان یمنی لحجی به حضرموت سفر کرد و در پی این سفر او، پس از مدتها خشکسالی،
باران آمد، محمد بن علی با وی محشور شد.
گذشته از رسالاتی که برای سفیان و سعدالدین بن علی ظفاری (متوفی ۶۰۷) فرستاد، تألیف دیگری به او نسبت داده نشده است.
وی از طریق عبدالله صالح بن علی مغربی و عبدالرحمن مقعد بن محمد حضرمی تحت تأثیر تعالیم ابومدین شعیب بن الحسین تلمسانی قرار گرفت و نخستین کسی بود که اصل خاص صوفیانه «تحکیم» را به حضرموت وارد کرد.
شلی سلسله طریقه باعلوی را در کنار شجره نامه («طریقة الاباء») او ذکر میکند.
وی پنج پسر داشت: علوی (کهتر)، عبدالله، عبدالرحمن، علی و احمد، نیای شاخة بلفقیه.
علوی بن محمد، متوفی ۶۶۹، و پسرش عبدالله باعلوی (۶۳۸ـ۷۳۱)، هر دو از صوفیان مشهور، که در حقیقت سر سلسله باعلویاند.
محمد بن علی بن علوی، متولد ۷۰۵ در تریم، متوفی ۷۶۵ در همانجا.
پس از سفر
حج، در محلی مجاور مزار
هود (علیهالسلام)، موسوم به یبحر سکونت گزید. به همین مناسبت مولی الدویله (مولای شهر کهن، یعنی یبحر)
لقب یافت.
پسرش عبدالرحمن سقاف (۷۳۹ـ۸۱۹) نیای شاخههای مهم سقاف و عیدروس است.
عمر بن عبدالرحمن بن محمد بن علی بن محمد بن محمد. معروف به صاحب الحمراء، متولد ۸۲۳ در تریم، متوفی ۸۸۹ در
تعز.
پس از مدتی اقامت در
مکه و
عدن و
لحج، در روستای حمراء ساکن شد.
گذشته از
شعر و رسالاتی کم اهمیتتر، کتاب فتح الله الرحیم الرحمن فی مناقب عبدالله بن ابوبکر عبدالرحمن (یعنی عیدروس) را تألیف کرد.
احمد بن عبدالله بن علوی بن حسن بن احمد بن حسن بن علی بن محمد موسوم به شنبل، متوفی ۹۲۰.
وی اثر تاریخی
تاریخ شنبل را تألیف کرد.
عمر بن محمد بن احمد بن ابوبکر باشیبان بن محمد اسدالله بن حسن بن علی بن محمد ۸۸۱ـ۹۴۴، مؤلف تریاق القلوب الواف بذکر حکایات السادة الاشراف
حاوی شرح احوال ۳۵۵ تن از سادات باعلوی.
محمد بن علی بن علوی بن محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن علوی، موسوم به خرد، متولد ۸۹۰، متوفی ۹۶۰، مؤلف الوسائل (در
حدیث)، النفحات (در
تصوف)، غررالبهاء الضوئی فی مناقب السادة بنی علوی (یا بنیبصری و جدید و علوی).
سالم بن احمد بن شیخان بن علی بن ابوبکر بن عبدالرحمن بن عبدالله عبود بن علی بن محمد، متولد ۹۹۵، متوفی ۱۰۴۶ در مکه.
احمد الشناوی (متوفی ۱۰۲۸) او را با تصوف آشنا کرد.
وی مؤلف آثار متعددی است که عناوین آنها را پسرش ابوبکر در رسالهای ذکر کرده و شلی آن رساله را در شرح احوال سالم درج کرده است.
از جملة آن آثار است :
بلغة المرید و بغیه المستفید، شرحی بر قسمتهای چهارم و پنجم الجواهر الخمس تألیف محمد غوث الله بن خطیرالدین السفر المسطور للدرایة فی الدرر المنثور للولایة؛
مصباح السر اللامع بمفتاح الجفر الجامع؛
غرر البیان عن عمر الزمان؛
البرهان المعروف فی موازین الحروف و جز اینها.
عقیل بن عمر عمران بن عبدالله بن علی بن عمر بن سالم بن محمد بن عمر بن علی بن احمد بن محمد، ابوالمواهب، متولد ۱۰۰۱ در الرباط (نزدیک
ظفار الحبوضی)، که در ۱۰۶۲ در ظفار درگذشت و در زادگاه خود مدفون گردید.
از جمله تألیفات اوست: العقیدة
فتح الکریم الغافر فی شرح حلیة المسافر، شرح قصیدهای از سعید بن عمر بلحاف.
محمد بن زین بن سمیط علوی بن عبدالرحمن بن عبدالله بن محمد سمیط، متولد ۱۱۰۰ در تریم، در ۱۱۳۵ به
شبام نقل مکان کرد و در آنجا در ۱۱۷۲ درگذشت.
از تألیفات اوست: غایة القصد و المراد (بمبئی ۱۸۸۵) و قرة العین، بترتیب در مناقب استادانش، عبدالله بن علوی حداد (متوفی ۱۱۳۲) و احمد بن زین حبشی، و بهجة الفؤاد (تلخیص غایة القصد) و لباللباب (تلخیص مجمع الاحباب ) و دیوان اشعار.
از جمله اعضای متأخر این طایفه:
الف) عبدالله بن حسین بن طاهر بن الجاوی (متوفی ۱۲۷۲) مؤلف سلم التوفیق الی محبة الله علی التحقیق ( شرح مرقاة صعود التصدیق، تألیف محمد نووی الجاوی) .
ب) عبدالرحمن بن محمد بن حسین بن عمر (متوفی ح۱۲۵۱،
مفتی حضرموت، مؤلف بغیة المسترشدین فی تلخیص فتاوی بعض الائمة المتأخرین و غایة تلخیص المراد من فتاوی
ابن زیاد، مصر ۱۳۰۳).
ج) فضل بن علوی بن محمد بن سهل مولی الدویلة (متوفی ۱۲۸۳) مؤلف سبیل الاذکار و الاعتبار و جز آن (در حاشیة الحداد: النصائح الدینیة)؛عقد الفرائد من نصوص العلماء الاماجد.
د) ابوبکر بن عبدالرحمن بن محمد، معروف به
ابن شهاب، ۱۲۶۲ـ۱۳۴۱.
ه) محمد بن عقیل بن علی بن یعقوب، ۱۲۷۹ـ۱۳۵۰، مؤلف العطب الجمیل، چاپ ۱۳۴۲.
خاندان باعلویان آثاری در زمینههای فقهی، حدیثی، تاریخی و تصوفی از خود برجا گذاشتهاند که به آن اشاره میشود.
در این میان، از مهمترین آثار فقهی باعلویان که در سدههای متأخر تألیف شده است، باید از بغیه المسترشدین فی تلخیص فتاوی بعض الائمه من العلماء المتأخرین و غایه تلخیص المراد من فتاوی
ابن زیاد از عبدالرحمان بن محمد بن حسین (د ح ۱۲۵۱ق/۱۸۳۵م)، مفتی دیار حضرموت یاد کرد که از ۱۳۰۳ق به بعد چند بار به چاپ رسیده است.
عقد الفرائد من نصوص العلماء الاماجد لاهل المذاهب الاربعه (چ بولاق، ۱۲۸۳ق)، در فقه نیز از فضل بن علوی بن محمد (د ۱۲۸۳ق/ ۱۸۶۶م)، در شمار دیگر آثار فقهی باعلویان است.
همچنین در علم فرائض کسانی چون
محمد بن ابیبکر شلی (د ۱۰۹۳ق/۱۶۸۲م)، شرح التحفه المکیه فی شرح التحفه القدسیه،
و طاهر بن حسین بن طاهر (د ۱۲۴۱ق/۱۸۲۶م)، کفایه الخائض فی علم الفرائض
را تألیف کردند.
گفتنی است که در زمان طاهر بن حسین میان نجدیان و تریمیان جنگی درگرفت. گروهی از مسیله و تریم دور طاهر گرد آمدند و در مقابل نجدیان ایستادگی کردند، اما شکست خوردند و طاهر مجبور به ترک تریم به سمت شِحر شد.
همچنین ابوبکر بن عبدالرحمان بن محمد (د ۱۳۴۶ق/ ۱۹۲۷م)، نیز کتاب ذریعه الناهض فی علم الفرائض را در زمینه یاد شده، تألیف کرده است.
تمایل برخی از اعضای خاندان باعلوی به
علم حدیث، اگرچه در سطحی گسترده نبوده، اما قابل یاد کرد است.
احمد بن ابیبکر بن احمد (د ۱۰۵۷ق/۱۶۴۷م)، متولد تریم، و نیز یکی از مشهورترین افراد این خاندان، محمد بن ابیبکر شلی که اثر گرانقدر او المشرع الروی، کتابی ارزشمند در زمینه شناخت اعضای خاندان باعلوی است، نیز افزون بر
فقه، در حدیث تبحر داشتند.
گفتنی است که رساله مشتمله علی عقیده وجیزه کافیه فی سند الاخذ و التلقی از عبدالله بن حسین بن طاهر (د ۱۲۷۲ق/۱۸۵۶م)، در شمار آثار حدیثی گنجانده میشود.
البته عبدالله بن حسین از باعلویان پرتألیف به شمار میآید. آثار فقهی او از جمله سلّم التوفیق الی محبه الله علی التحقیق، در فقه شافعی (چ قاهره، ۱۳۱۶ق)، الخطبه النونیه فی احکام الصلاه السنیه، نظم الرساله الجامعه فی الفقه از احمد بن زین حبشی، و نیز کتاب صله الاهل و الاقربین بتعلم الدین، در تصوف، از آثار چاپ شده اوست.
در یادکرد از باعلویانی که در زمینه تاریخ و انساب آثاری برجای گذاردهاند، سرجنت مقالاتی تألیف نموده است.
از آن میان، میتوان به عمر بن عبدالرحمان بن محمد، معروف به صاحب الحَمرا (د ۸۸۹ق/۱۴۸۴م) متولد تریم و اثر او فتحالله الرحیم الرحمان فی مناقب عبدالله بن ابی بکر عبدالرحمان (عیدروس)، اشاره کرد.
از دیگر آثار در این زمینهها غرر البهاء الضوئی فی مناقب الساده بنی علوی از محمد بن علی بن علوی (د ۸۹۰ق)، معروف به خَرِد؛
تاریخ شَنْبَل از احمد بن عبدالله بن علوی (د ۹۲۰ق/۱۵۱۴م)
و تریاق القلوب الواف بذکر حکایات الساده الاشراف از عمر بن محمد بن احمد (د ۹۹۴ق/۱۵۳۷م) قابل یاد کردند.
در این میان، محمد شلی که پیشتر از او یاد شد، با آثاری همچون المشرع الروی، السناء الباهر بتکمیل النور السافر، و عقد الجواهر و الدرر فی اخبار القرن الحادی عشر
دارای
شهرت فراوان در این علوم است.
در سخن از تصوف در این خاندان باید گفت:
تصوفی که عبدالله بن احمد به این منطقه آورد، در
سده ۷ق/۱۳م توسط محمد بن علی بن محمد (د ۶۵۳ق/۱۲۵۵م)، معروف به استاد اعظم که از مشایخ و عارفان برجسته آن زمان بود، در قالب
طریقه علویه به بار نشست. او به عنوان بنیانگذار این طریقه، با بهرهگیری از
تصوف مغربیِ ابومَدْیَن (ه م)، طریقه خود را برپایه تصوفی جامع میان
شریعت و
طریقت بنا نهاد.
این طریقه توسط دیگر اعضای خاندان تداوم یافت و میتوان گفت که بیشتر افراد این خاندان با گرایش به تصوف، ضمن خرقهپوشی و دریافت
اجازه از مشایخ خود به تألیف آثاری در تصوف دست زدند. از میان آثار متنوع در این زمینه میتوان به نمونههایی اشاره کرد: النفحاتِ محمد بن علی خرد، مذاکرات الاخوان، المعاونه و المظاهره للراغبین فی طریق الا¸خره، و النصائح الدینیه و الوصایا الایمانیه از عبدالله بن علوی بن محمد (د ۱۱۳۲ق/۱۷۲۰م)، نیز اثری چند از عبدالله بن حسین بن طاهر همچون تذکره النفس و الاخوان بآیات من السنه و القرآن.
از موضوعات قابل توجه درباره برخی اعضای خاندان باعلوی از سده ۱۰ق/۱۶م به بعد، سفرهای ایشان به سمت شرق است؛ بدین معنی که موجی از گرایش به سمت
هند و آسیای جنوب شرقی به ویژه
جاوه، در این زمان در میان آنها دیده میشود. برای نمونه عقیل بن عبدالله بن عقیل (د ۱۰۲۲ق/۱۶۱۳م)، در ضمن مسافرتهایش، به هند نیز
سفر کرد و در آنجا به گردآوری کتبی نفیس همت گماشت.
احمد بن ابی بکر بن احمد (د ۱۰۵۷ق/۱۶۴۷م) نیز که در فقه و حدیث و
ادبیات عرب توانا بود، مدتی را در هند سپری کرد و در آنجا به آموزش علوم اسلامی پرداخت و بسیاری از هندوان از او بهره بردند.
همچنین فرزند وی محمد (د ۱۰۹۳ق/۱۶۸۲م) نیز که از مشاهیر افراد این خاندان است، ضمن بیان شرح زندگی خود و یاد کردِ استادانش، به سفرش به هند و
تعلیم علوم دینی نزد برخی بزرگان آن دیار اشاره کرده است.
ابوبکر بن عبدالرحمان بن محمد (د ۱۳۴۶ق/۱۹۲۷م)، اگرچه بیشتر بخش نخست عمرش را در تریم گذراند، اما از ۱۲۸۸ق/۱۸۷۱م سفرهایی را به ویژه به شرق دور آغاز کرد و در این مسافرتها، به عنوان بازرگان به جاوه رفت و تا حدود سال ۱۲۹۳ق/۱۸۷۶م در آن دیار به
تجارت پرداخت. او سپس به حیدرآباد دکن رفت و تدریس در مدرسه نظامیه را برعهده گرفت و مدتها میان هند و جاوه در تردد بود. او در حیدرآباد درگذشت.
در سخن از شاخههای منشعب از خاندان باعلوی باید گفت که نیای دو شاخه مهم عیدروس و سقاف، عبدالرحمان سقاف (د ۸۱۹ق/ ۱۴۱۶م)، فرزند محمد بن علی بن علوی از همین خاندان است. از احمد
ابن عبدالرحمان بن علوی فقیه نبیره محمد بن علی، معروف به صاحب مِرباط (د ۵۰۵ق/۱۱۱۱م) نیز شاخههای بلفقیه، بافقیه و حدّاد به وجود آمد. همچنین احمد، فرزند محمد بن علی استاد اعظم (بنیانگذار طریقه علویه) نیای خاندان بلفقیه به شمار میآید.
از شاخههای فرعی باعلوی، خاندان باعبّاد است و از مهمترین افراد این خاندان ابومحمد عبدالله بن محمد بن عبدالرحمان (د ۶۸۷ق/ ۱۲۸۸م) و محمد بن عمر بن محمد بن عبدالرحمان باعباد حضرمی (د۷۲۱ق/ ۱۳۲۱م) شایان ذکرند.
عبدالله در آغاز به محضر شریف صالح محمد بن علی باعلوی رسید و از او بهره برد. سپس برای دیدار شیخ احمد بن جعد از شهر خود خارج شد و با حضور نزد شیخ ابوالغیث
ابن جمیل و دیگران از آنان سود جست و با طرق گوناگون
صوفیه آشنا شد. او در شهر شِبام درگذشت و مدفن وی محل
زیارت مردم بود.
پس از وفات وی، برادزادهاش، محمد بن عمر در جایگاه او قرار گرفت. وی که در خاندانی متصوف رشد کرده، و نزد پدر و عمویش
تربیت یافته بود، به گفته
زبیدی، شیخی کامل و صاحب کرامات شد. با
مرگ وی، مدفن او نیز چون عبدالله، در شبام محل زیارت و
تبرک مردمان گشت. فرزند او عبدالله باعباد راه پدر و دیگر اعضای خاندان را ادامه داد و شهرت باعبادیان را تداوم بخشید.
(۱)
ابن مریم محمد، البستان فی ذکر الاولیاء و العلماء بتلمسان، به کوشش محمد
ابن ابی شنب، الجزایر، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
(۲) بعکر عبدالرحمان، کواکب یمنیه، دمشق، دارالفکر.
(۳) بغدادی، ایضاح.
(۴) بکری صلاح، تاریخ حضرموت السیاسی، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
(۵) حبشی عبدالله محمد، مصادر الفکر العربی الاسلامی فی الیمن، صنعا، مرکز الدراسات الیمنیه.
(۶) زبیدی احمد، طبقات الخواص، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۷) زرکلی، الاعلام.
(۸) سید ایمن فؤاد، مصادر تاریخ الیمن، قاهره، ۱۹۷۴م.
(۹) شاطری محمد، ادوار التاریخ الحضرمی، جده، مکتبه الارشاد.
(۱۰) شلی محمد، المشرع الروی، قاهره، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۱۱) صنعانی محمد، ملحق، همراه ج ۲ البدر الطالعِ شوکانی، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۲) غزی محمد، دیوان الاسلام، به کوشش کسروی حسن، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۰م.
(۱۳) کتانی عبدالحی، فهرس الفهارس و الاثبات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۴) کحاله عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۷م.
(۱۵) محبی دمشقی محمدامین، خلاصه الاثر، قاهره، ۱۲۸۴ق.
(۱۶) مرادی محمدخلیل، سلک الدرر، قاهره، ۱۳۰۱ق.
(۱۷) نبهانی، یوسف، جامع کرامات الاولیاء، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۱۸) EI ۲.
(۱۹) Serjeant R B، X Historians and Historiography of V a d ramawt n، Bulletin of the School of.
(۲۰) Serjeant R B، Oriental and African Studies، London، ۱۹۶۲، vol XXV.
(۲۱) Serjeant R B، X Materials for South Arabian History n، ibid، ۱۹۵۰، vol XIII (۳).
(۲۲) عبدالله طیب بن عبدالله ابومخرمة، تاریخ ثغر عدن.
(۲۳) یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قم ۱۴۱۰.
(۲۴) عبدالله بن محمد سقاف، تاریخ الشعراء الحضرمیین.
(۲۵) محمدبن ابوبکر شلی، المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل ابی علوی، قاهره ۱۳۱۹/۱۹۰۱.
(۲۶) محمدامین بن فضل الله محبی، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر.
(۲۷) Carl Brockelmann، Geschichte der Arabischen Literature ، Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹، Supplementband ، ۱۹۳۷-۱۹۴۲.
(۲۹) Robert Bertram Serjeant، "Materials for South Arabian history"، BSOAS ، XIII۱۹۵۰.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۷۰، برگرفته از مقاله «باعلوی». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۲۵۰، برگرفته از مقاله «باعلوی».