• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم پسر (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خدای عز و جل در قرآن کریم پسر را موضوع برای احکامی قرار داده است که به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت.



اجازه گرفتن پسران بالغ از والدین، برای ورود به خلوتگاه آنان لازم است.
یـایها الذین ءامنوا لیستـذنکم... والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلـث مرت من قبل صلوة الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیرة ومن بعد صلوة العشاء ثلـث عورت لکم لیس علیکم ولا علیهم جناح بعدهن طوفون علیکم بعضکم علی بعض... • واذا بلغ الاطفـل منکم الحلم فلیستـذنوا کما استـذن الذین من قبلهم.. "‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید!. .. و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده‌اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون می‌آورید، و بعد از نماز عشا این سه وقت خصوصی برای شماست اما بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمایید). ... "• "و هنگامی که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه می‌گرفتند اینچنین خداوند آیاتش را برای شما بیان می‌کند، و خدا دانا و حکیم است! "
واژه" حلم" (بر وزن" کتب") به معنی عقل آمده است و کنایه از بلوغ است که معمولا با یک جهش عقلی و فکری توام است، و گاه گفته‌اند" حلم" به معنی رؤیا و خواب دیدن است، و چون جوانان، مقارن بلوغ، صحنه‌هایی در خواب می‌بینند که سبب احتلام آنها می‌شود این واژه به عنوان کنایه در معنی بلوغ به کار رفته است.
به هر حال از آیه فوق چنین استفاده می‌شود که حکم بالغان با اطفال نابالغ متفاوت است، زیرا کودکان نابالغ طبق آیه قبل تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگی آنها با زندگی پدران و مادران آن قدر آمیخته است که اگر بخواهند در همه حال اجازه بگیرند مشکل خواهد بود، و از این گذشته احساسات جنسی آنها هنوز به طور کامل بیدار نشده، ولی نوجوانان بالغ طبق این آیه که اذن گرفتن را به طور مطلق برای آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.
این حکم مخصوص به مکانی است که پدر و مادر در آنجا استراحت می‌کنند و گرنه وارد شدن در اطاق عمومی (اگر اطاق عمومی داشته باشند) مخصوصا به هنگامی که دیگران هم در آنجا حاضرند، و هیچگونه مانع و رادعی در کار نیست اجازه گرفتن لزومی ندارد.
ذکر این نکته نیز لازم است که جمله کما استاذن الذین من قبلهم اشاره به بزرگسالان است که در همه حال به هنگام وارد شدن در اطاق موظف به اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند، در این آیه افرادی را که تازه به حد بلوغ رسیده‌اند همردیف بزرگسالان قرار داده که موظف به استیذان بودند.



انتساب پسر، به پدر حقیقی وی لازم است..... وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم... • ادعوهم لابائهم هو اقسط عند الله.." خداوند... فرزندخوانده‌های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است این سخن شماست که به دهان خود می‌گویید (سخنی باطل و بی پایه). ... "• "آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است... "
کلمه" ادعیاء" جمع دعی، به معنای پسر خوانده است، و در جاهلیت این عمل" دعاء" و" تبنی" در بینشان دائر و معمول بوده است، و همچنین در بین امت‌های مترقی آن روز، مانند روم و فارس که وقتی کودکی را پسر خود می‌خواندند، احکام فرزند صلبی را در حق او اجراء می‌کردند، یعنی اگر دختر بود ازدواج با او را حرام می‌دانستند، و چون پدر خوانده می‌مرد، به او نیز مانند سایر فرزندان ارث می‌دادند، و همچنین سایر احکام پدر و فرزندی را در باره او اجراء می‌کردند، و اسلام این عمل را نیز لغو کرد.
بنا بر این مفاد آیه این است که خدای تعالی آن کسانی را که شما آنها را فرزند خود خوانده‌اید، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزندان صلبی در حق آنان نیز جاری باشد


ازدواج با همسر پسر صلبی حرام است.
حرمت علیکم... وحلـئل ابنائکم الذین من اصلـبکم... الا ما قد سلف.." حرام شده است بر شما، ... همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (- نه پسرخوانده‌ها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید مگر آنچه در گذشته واقع شده... "
یعنی همسر فرزندان صلبی شما بر شما حرامند، لکن همسر کسانی که پسر خوانده شما هستند حرام نیستند. از عطا روایت شده که این آیه وقتی نازل شد که پیامبر گرامی با همسر مطلقه زید بن حارثه که پسر خوانده او بود ازدواج کرد و مشرکین زبان به انتقاد گشودند، همچنین آیه:
«و ما جعل ادعیاءکم ابناءکم» یعنی خداوند فرزند خوانده‌ها را فرزند قرار نداده است) و آیه: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم» (سوره احزاب ۴ یعنی محمد، پدر هیچیک از مردان شما نیست) بهمین مناسبت نازل شده‌اند. لکن همسر فرزند رضاعی حرام است زیرا پیامبر گرامی فرمود: خداوند هر چه به نسبت حرام کرده، برضاع هم حرام کرده است.


به ارث بردن همسر پدر (نامادری) از سوی پسران امری حرام است.
یـایها الذین ءامنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرها..< ."‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها،) ارث ببرید "
مقصود از «ترثوا النساء» به ارث بردن خود زنان بود که در جاهلیت صورت می‌گرفت که هر گاه کسی از دنیا می‌رفت و همسر و فرزندانی از خود به یادگار می‌گذاشت، پسر وی در صورتی که آن همسر نامادری وی بود یا ولی میت ، او را همانند دیگر اموالش به ارث می‌بردند.


ازدواج پسر، با مادر خود حرام است.
حرمت علیکم امهـتکم.." حرام شده است بر شما، مادرانتان "
مادران عبارتند از زنانی که ولادت انسان به آنان منتهی می‌شود، و نسب آدمی از راه ولادت به آنان متصل می‌گردد، حال چه این که آن زن آدمی را بدون واسطه زائیده باشد، و یا با واسطه، مانند مادر پدر، که اول پدر را به دنیا آورد، و سپس ما از آن پدر متولد شدیم و یا مادر مادر، که اول مادر ما را بدنیا آورد سپس مادر ما ما را بدنیا آورد و یا با چند واسطه مانند مادرانی که جد، از آنان متولد شده‌اند.


ازدواج پسر، با همسر پدر حرام است.
ولا تنکحوا ما نکح ءاباؤکم من النساء الا ما قد سلف انه کان فـحشة ومقتـا وساء سبیلا. " با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کرده‌اند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است زیرا این کار، عملی زشت و تنفرآور و راه نادرستی است "
روشن است که این حکم بخاطر مصالح و فلسفه‌های مختلفی مقرر شده، زیرا ازدواج با نامادری از یک سو همانند ازدواج با مادر است چون نامادری در حکم مادر دوم محسوب می‌شود. و از سوی دیگر تجاوز به حریم پدر و هتک احترام او است.
و از همه گذشته این عمل، تخم نفاق را در میان فرزندان یک شخص می‌پاشد زیرا ممکن است بر سر تصاحب نامادری میان آنها اختلاف واقع شود حتی میان پدر و فرزند ایجاد رقابت می‌کند زیرا معمولا میان همسر دوم و همسر اول رقابت و حسادت وجود دارد، اگر این کار (ازدواج با نامادری) دو حیات پدر (پس از طلاق نامادری) انجام گیرد دلیل حسادت آن روشن است، و اگر بعد از مرگ او صورت گیرد نیز ممکن است یک نوع حسادت، نسبت به پدر از دست رفته خود پیدا کند.
تعبیرات سه گانه‌ای که در باره نکوهش این عمل در آیه فوق آمده، بعید نیست به ترتیب اشاره به سه فلسفه بالا باشد.


انتساب پسر، به خداوند حرام است.
یـاهل الکتـب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق انما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله وکلمته القـها الی مریم... انما الله الـه وحد سبحـنه ان یکون له ولد.."‌ای اهل کتاب! در دین خود، غلو (و زیاده روی) نکنید! و در باره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود... خدا، تنها معبود یگانه است او منزه است که فرزندی داشته باشد... "
(فآمنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثة انتهوا خیرا لکم).
بار دیگر تاکید می‌کند که تنها خداوند معبود یگانه است (انما الله اله واحد) یعنی شما قبول دارید که در عین تثلیث خدا یگانه است در حالی که اگر فرزندی داشته باشد شبیه او خواهد بود و با این حال یگانگی معنی ندارد. چگونه ممکن است خداوند فرزندی داشته باشد در حالی که او از نقیصه احتیاج به همسر و فرزند و نقیصه جسمانیت و عوارض جسم بودن مبرا است.
(سبحانه ان یکون له ولد).
به علاوه او مالک آنچه در آسمانها و زمین است می‌باشد، همگی مخلوق اویند و او خالق آنها است، و مسیح ع نیز یکی از این مخلوقات او است، چگونه می‌توان یک حالت استثنایی برای وی قائل شد، آیا مملوک و مخلوق میتواند فرزند مالک و خالق خود باشد.
(له ما فی السماوات و ما فی الارض).
خداوند نه تنها خالق و مالک آنها است بلکه مدبر و حافظ و رازق و سرپرست آنها نیز می‌باشد، (و کفی بالله وکیلا).
اصولا خدایی که ازلی و ابدی است، و سرپرستی همه موجودات را از ازل تا ابد بر عهده دارد چه نیازی به فرزند دارد، مگر او همانند ما است که فرزندی برای جانشینی بعد از مرگ خود بخواهد؟!


وقالت الیهود والنصـری نحن ابنـؤا الله واحبـؤه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل انتم بشر ممن خلق.." یهود و نصاری گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات می‌کند؟! بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده...» "
شک نیست که آنها خود را حقیقتا فرزند خدا نمیدانستند تنها مسیحیان، عیسی را فرزند حقیقی خدا میدانند و به آن تصریح میکنند.
ولی منظورشان از انتخاب این نام و عنوان برای خود این بوده که بگویند رابطه خاصی با خدا دارند و گویا هر کس در نژاد آنها و یا جزء جمعیت آنها میشد بدون اینکه انجام اعمال صالحی داده باشد، خود به خود، از دوستان و گروه فرزندان خدا می‌شد! اما میدانیم که قرآن با تمام این امتیازات موهوم مبارزه میکند و امتیاز هر انسانی را تنها در ایمان و عمل صالح و پرهیزگاری او میشمرد، لذا در آیه فوق برای ابطال این ادعا چنین میگوید: " بگو پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات میکند"؟ (قل فلم یعذبکم بذنوبکم).
یعنی شما خودتان اعتراف دارید که لا اقل مدتی کوتاه مجازات خواهید شد، این مجازات گناهکاران نشانه آن است که شما ادعای ارتباط فوق العاده با خدا میکنید تا آنجا که خود را دوستان بلکه فرزندان خدا می‌شمارید، این ادعایی بی اساس است. بعلاوه تاریخ شما نشان میدهد که گرفتار یک سلسله مجازاتها و کیفرهای الهی در همین دنیا نیز شده‌اید و این دلیل دیگری بر بطلان ادعای شما است.
سپس برای تاکید مطلب اضافه میکند: " شما بشری هستید از مخلوقات خدا، همانند سایر انسانها" (بل انتم بشر ممن خلق).
و این یک قانون عمومی است که" خدا هر که را بخواهد (و شایسته ببیند) می‌بخشد و هر که را بخواهد (و مستحق ببیند) کیفر میدهد".
(یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء).
از این گذشته همه مخلوق خدا هستند و بنده و مملوک او، بنا بر این نام فرزند خدا بر کسی گذاشتن منطقی نیست.
(و لله ملک السماوات و الارض و ما بینهما).
" و سرانجام هم تمام مخلوقات بسوی او باز میگردند" (و الیه المصیر).
در اینجا سؤالی پیش می‌آید که در کجا یهود و نصاری دعوی فرزندی خدا کردند (هر چند فرزند در اینجا بمعنی مجازی باشد نه معنی حقیقی).
در پاسخ این سؤال باید توجه داشت که در اناجیل کنونی این تعبیر مکرر دیده میشود از جمله در انجیل یوحنا باب ۸ جمله ۴۱ به بعد از زبان عیسی خطاب به یهود میخوانیم: " شما کارهای پدر خود را میکنید (یهودیان) به او گفتند:
ما از زنا متولد نشده‌ایم یک پدر داریم که خدا است!، عیسی ایشان را گفت که اگر خدا پدر شما می‌بود مرا دوست میداشتید" در روایات اسلامی نیز در حدیثی از ابن عباس میخوانیم که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله جمعی از یهود را بدین اسلام دعوت کرد و آنها را از مجازات خدا بیم داد گفتند: چگونه ما را از کیفر خدا میترسانی در حالی که ما فرزندان خدا و دوستهای او هستیم!.
در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث، نیز حدیثی شبیه حدیث فوق نقل شده که جمعی از یهود در برابر تهدید پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مجازات الهی گفتند: ما را تهدید مکن زیرا ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم، اگر خشم بر ما کند همانند خشمی است که انسان نسبت به فرزند خود دارد یعنی بزودی این خشم فرو می‌نشیند!.
وجعلوا لله شرکاء الجن وخلقهم وخرقوا له بنین وبنـت بغیر علم سبحـنه وتعــلی عما یصفون. " آنان برای خدا همتایانی از جن قرار دادند، در حالی که خداوند همه آنها را آفریده است و برای خدا، به دروغ و از روی جهل، پسران و دخترانی ساختند منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف می‌کنند "
وقالت الیهود عزیر ابن الله وقالت النصـری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافوههم یضـهـون قول الذین کفروا من قبل قـتلهم الله انی یؤفکون. " یهود گفتند: «عزیر پسر خداست! » و نصاری گفتند: «مسیح پسر خداست! » این سخنی است که با زبان خود می‌گویند، که همانند گفتار کافران پیشین است خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف می‌یابند؟! "


تناول غذا و طعام از خانه فرزند، بدون اجازه قبلی جایز است.
لیس علی الاعمی حرج... ولا علی انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم... کذلک یبین الله لکم الایـت.." بر نابینا. . گناهی نیست. . و بر شما نیز گناهی نیست که از خانه‌های خودتان فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب می‌شود بدون اجازه خاصی     غذا.... . این گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌کند، باشد که بیندیشید! "
بنا بر قولی، مقصود از «بیوتکم» خانه‌های فرزندان است و دلیل اینکه خانه‌های فرزندان را به پدران نسبت داده، این است که اولاد، دست آورد و کسب پدران‌اند و اموال فرزندان، همانند اموال آنان است.
کلمه" بیوتکم" شامل خانه فرزند و همسر انسان نیز می‌شود هم چنان که روایت هم به این معنا دلالت دارد.


تناول پسر، از طعام در خانه پدر و مادر، بدون اذن آنها:
لیس علی الاعمی حرج... ولا علی انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم او بیوت ءابائکم او بیوت امهـتکم.." بر نابینا... گناهی نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهی نیست که از خانه‌های خودتان(خانه‌های فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب می‌شود بدون اجازه خاصی ) غذا بخورید و همچنین خانه‌های پدرانتان... "


نگاه پسر، به مادر خویش جایز است.
وقل للمؤمنـت یغضضن من ابصـرهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن... ابنائهن.." و به آنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، ... یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان... "
یـایها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم... واذا سالتموهن متـعـا فسـلوهن من وراء حجاب... • لا جناح علیهن فی ءابائهن ولا ابنائهن.."ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما... اجازه داده شود... و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می‌خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! "•... " بر آنان (همسران پیامبر) گناهی نیست در مورد پدران و... (که بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگیرند). ... "
ضمیر" علیهن" باز به همسران آن جناب بر می‌گردد، و در حقیقت آیه شریفه در معنای استثنایی است از عمومیت حکم حجاب، می‌فرماید: اینکه گفتیم مسلمانها باید از پس حجاب با ایشان گفتگو کنند، شامل پدران، فرزندان، و برادران، برادر زادگان، خواهر زادگان، و خلاصه محرمهای ایشان نمی‌شود، نامبردگان می‌توانند بدون حجاب با آنان گفتگو کنند


سهم ارث پسر، نسبت به دختر دو برابر بیشتر است.
یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین.." خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد "
در این آیه حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است، و بدیهی است که هیچ رابطه خویشاوندی نزدیکتر از رابطه فرزند و پدر نمی‌باشد، و لذا قرآن آنها را بر طبقات دیگر ارث مقدم داشته است.
در جمله نخست می‌گوید: " خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش میکند که برای پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید".
قابل توجه اینکه از نظر جمله بندی و طرز بیان ارث دختران اصل قرار داده شده و ارث پسران به صورت فرع و با مقایسه به آن تعیین گردیده، زیرا می‌گوید:
" پسران دو برابر سهم دختران میبرند" و این یک نوع تاکید روی ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهای جاهلی است که آنها را به کلی محروم می‌کردند
پسر، از ارث و اموال والدین بهرمند خواهد شد.
للرجال نصیب مما ترک الولدان... مما قل منه او کثر نصیبـا مفروضا. " برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می‌گذارند، سهمی است.... خواه آن مال، کم باشد یا زیاد این سهمی است تعیین شده و پرداختنی "
کلمه" نصیب" به معنای بهره و سهم است و اصل آن از" نصب" است که به معنای بپا داشتن است و بهره و سهم را به این مناسبت نصیب خوانده‌اند که هر سهمی هنگام تقسیم از سایر اموال جدا می‌شود تا با آن مخلوط نگردد، و کلمه"ترکه" به معنای مالی است که بعد از مرگ یک انسان از او باقی می‌ماند، کانه میت آن را ترک می‌کند و سپس از دنیا کوچ می‌نماید، پس استعمال اصلی این کلمه استعاره‌ای بوده و به تدریج متداول و معمول شده، و کلمه" اقربون" به معنای خویشاوندان است که نسبت به انسان قریب و نزدیک هستند و اگر در میان" اقربا" و"اولی القربی" و" اقربون" و امثال آنها در اینجا کلمه" اقربون" را انتخاب کرد برای این بود که دلالت کند بر ملاک ارث و اینکه اگر وارث، ارث می‌برد به خاطر نزدیک بودن به میت است، در نتیجه هر کس که نزدیک تر است، در بردن ارث مقدم تر است.


پسر نسبت به مادرخویش محرم است.
حرمت علیکم امهـتکم.." حرام شده است بر شما، مادرانتان "
در این آیه به محارم یعنی زنانی که ازدواج با آنها ممنوع است اشاره شده است و بر اساس آن محرمیت از سه راه ممکن است پیدا شود:
۱- ولادت که از آن تعبیر به"ارتباط نسبی" می‌شود.
۲- از طریق ازدواج که به آن"ارتباط سببی" می‌گویند.
۳- از طریق شیرخوارگی که به آن"ارتباط رضاعی" گفته می‌شود.
نخست اشاره به محارم نسبی که هفت دسته هستند کرده و می‌فرماید:
حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت: " مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌ها و خاله- هایتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شده‌اند".
باید توجه داشت که منظور از مادر فقط آن زنی که انسان بلا واسطه از او تولد شده، نیست بلکه جده و مادر جده و مادر پدر و مانند آنها را شامل می‌شود همانطور که منظور از دختر، تنها دختر بلا واسطه نیست بلکه دختر و دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نیز در بر می‌گیرد و همچنین در مورد پنج دسته دیگر.
ناگفته پیدا است که همه افراد طبعا از این گونه ازدواج‌ها تنفر دارند و بهمین دلیل همه اقوام و ملل (جز افراد کمی) ازدواج با محارم را ممنوع می‌دانند و حتی مجوسی‌ها که در منابع اصلی خود قائل به جواز این گونه ازدواج‌ها بوده‌اند، امروز آن را انکار می‌کنند.

۱۳.۱ - پسر برادر

حرمت ازدواج پسر با عمه خود:
حرمت علیکم... وعمـتکم..
گرچه بعضی کوشش دارند که این موضوع را ناشی از یک عادت و رسم کهن بدانند ولی می‌دانیم عمومیت یک قانون در میان تمام افراد بشر، در قرون و اعصار طولانی، معمولا حکایت از فطری بودن آن می‌کند، زیرا رسم و عادت نمی‌تواند عمومی و دائمی گردد.
از این گذشته امروز این حقیقت ثابت شده که ازدواج افراد همخون با یکدیگر خطرات فراوانی دارد یعنی بیماری نهفته و ارثی را آشکار و تشدید می‌کند (نه این که خود آن تولید بیماری کند) حتی بعضی، گذشته از محارم، ازدواج با اقوام نسبتا دورتر را مانند عموزاده‌ها را با یکدیگر خوب نمی‌دانند و معتقدند خطرات بیماریهای ارثی را تشدید می‌نماید ولی این مسئله اگر در خویشاوندان دور مشکلی ایجاد نکند (همانطور که غالبا نمی‌کند) در خویشان نزدیک که" همخونی" شدیدتر است مسلما تولید اشکال خواهد کرد.
بعلاوه در میان محارم جاذبه و کشش جنسی معمولا وجود ندارد زیرا محارم غالبا با هم بزرگ می‌شوند و برای یکدیگر یک موجود عادی و معمولی هستند و موارد نادر و استثنایی نمی‌تواند مقیاس قوانین عمومی و کلی گردد و می‌دانیم که جاذبه جنسی، شرط استحکام پیوند زناشویی است، بنا بر این اگر ازدواجی در میان محارم صورت گیرد، ناپایدار و سست خواهد بود.

۱۳.۱.۱ - سخن گفتن پسر با عمه

رو در رو سخن گفتن همسران پیامبر با پسر برادر جایز شمرده شده.
یـایها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم... واذا سالتموهن متـعـا فسـلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم وقلوبهن وما کان لکم ان تؤذوا رسول الله... • لا جناح علیهن فی ءابائهن ولا ابنائهن... ولا ابناء اخونهن..>"ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما... اجازه داده شود... و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت ) از آنان (همسران پیامبر) می‌خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! "•... " بر آنان (همسران پیامبر) گناهی نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران... (که بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگیرند). ... "

۱۳.۱.۲ - محرمیت پسر و عمه

پسر، به عمه خود محرم است.
هجنین زنان مؤمن، مجاز به آشکار ساختن زینتهای خویش و مواضع زینت، برای پسر برادرشان هستند.
وقل للمؤمنـت یغضضن من ابصـرهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن... او بنی اخونهن.." و به آنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، ... ، یا پسران برادرانشان... "
یـایها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم... واذا سالتموهن متـعـا فسـلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم وقلوبهن وما کان لکم ان تؤذوا رسول الله... • لا جناح علیهن فی ءابائهن ولا ابناء اخوانهن..>>"ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما... اجازه داده شود... و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می‌خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! "•... " بر آنان (همسران پیامبر) گناهی نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران... (که بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگیرند). ... "

۱۳.۲ - پسر خواهر

قرآن کریم نیز برای پسر خواهر و رابطه وی با خاله احکامی بیان نموده است.

۱۳.۲.۱ - ازدواج با خاله

ازدواج پسر، با خاله خود حرام است.
حرمت علیکم امهـتکم... وخــلـتکم.." حرام شده است بر شما، مادرانتان، ... وخاله هایتان، "
آیات مورد بحث همانطور که گفتیم در مقام بیان تمامی اقسام ازدواج‌های حرام است، و در حرام بودن آنها هیچ تخصیصی و یا تقیدی نیاورده

۱۳.۳ - سخن گفتن پسر با خاله

رو در رو سخن گفتن خاله‌ها با پسر خواهرجایز است.
یـایها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم... واذا سالتموهن متـعـا فسـلوهن من وراء حجاب... • لا جناح علیهن فی ءابائهن... ولا ابناء اخوتهن..>>"ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما... اجازه داده شود... و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می‌خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! "•... " بر آنان (همسران پیامبر) گناهی نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان خواهران... (که بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگیرند). ... "

۱۳.۳.۱ - محرمیت پسر با خاله

پسر با خاله خود محرم است.
همچنین زنان مؤمن، مجاز به آشکار ساختن زینتهای خویش و مواضع آنها برای پسر خواهرشان هستند
وقل للمؤمنـت یغضضن من ابصـرهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن... او بنی اخوتهن.." و به آنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، ... ، یا پسران خواهرشان... "
یـایها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم... واذا سالتموهن متـعـا فسـلوهن من وراء حجاب... • لا جناح علیهن فی ءابائهن... ولا ابناء اخوتهن.."ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما... اجازه داده شود... و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می‌خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! "•... " بر آنان (همسران پیامبر) گناهی نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و... فرزندان خواهران... (که بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگیرند). ... "


قرآن کریم احکامی را که در زمان جاهلیت برای پسرخوانده بار می‌کردند نقض نموده است و احکام جدیدی در باره او اعلام می‌کند.

۱۴.۱ - ملحق شدن به پدر واقعی

صدا زدن پسرخوانده‌ها به نام پدران شان لازم است
... وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم والله یقول الحق وهو یهدی السبیل• ادعوهم لابائهم هو اقسط عند الله.." خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده و هرگز همسرانتان را که مورد «ظهار» قرار می‌دهید مادران شما قرار نداده و (نیز) فرزندخوانده‌های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است این سخن شماست که به دهان خود می‌گویید (سخنی باطل و بی پایه) اما خداوند حق را می‌گوید و او به راه راست هدایت می‌کند"• "آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است "
این سخنی است که شما به زبان می‌گوئید" (ذلکم قولکم بافواهکم).
می‌گوئید فلان کس پسر من است، در حالی که در دل می‌دانید قطعا چنین نیست، این امواج صوتی فقط در فضای دهان شما می‌پیچد و خارج می‌شود، و هرگز از اعتقاد قلبی سرچشمه نمی‌گیرد.
اینها سخنان باطلی بیش نیست" اما خداوند حق می‌گوید و به راه راست هدایت می‌کند" (و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل).
سخن حق به سخنی گفته می‌شود که با واقعیت عینی تطبیق کند، یا اگر یک مطلب قرار دادی است هماهنگ با مصالح همه اطراف قضیه باشد، و می‌دانیم مساله ناپسند" ظهار" در عصر جاهلیت، و یا"پسرخواندگی" که حقوق فرزندان دیگر را تا حد زیادی پایمال می‌کرد نه واقعیت عینی داشت و نه قرار دادی حافظ مصلحت عموم بود.
سپس قرآن برای تاکید بیشتر و روشن ساختن خط صحیح و منطقی اسلام چنین می‌افزاید: " آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است" (ادعوهم لآبائهم هو اقسط عند الله).
تعبیر به" اقسط" (عادلانه تر) مفهومش این نیست که اگر آنها را به نام پدرخوانده‌ها صدا بزنند عادلانه است و به نام پدران واقعی عادلانه تر، صیغه" افعل تفضیل" گاه در مواردی به کار می‌رود که وصف در طرف مقابل به هیچوجه وجود ندارد، مثلا گفته می‌شود" انسان احتیاط کند و جان خود را به خطر نیندازد بهتر است" مفهوم این سخن آن نیست که به خطر انداختن جان خوب است ولی احتیاط کردن از آن بهتر می‌باشد، بلکه منظور مقایسه" خوب" و" بد" با یکدیگر است.
در صورت مشخص نبودن نام پدران پسرخوانده‌ها باید خطاب برادر یا نام مولا بر آنها داشت.
ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه... وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم... • ادعوهم لابائهم هو اقسط عند الله فان لم تعلموا ءاباءهم فاخونکم فی الدین ومولیکم.." و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید، آنها برادران دینی و موالی شما هستند"
و برای رفع بهانه‌ها اضافه می‌کند: " اگر پدران آنها را نمی‌شناسید آنها برادران دینی و موالی شما هستند" (فان لم تعلموا آباءهم فاخوانکم فی الدین و موالیکم).
یعنی عدم شناخت پدران آنها دلیل بر این نمی‌شود که نام شخص دیگری را به عنوان" پدر" بر آنها بگذارید، بلکه می‌توانید آنها را به عنوان برادر دینی یا دوست و هم پیمان خطاب کنید.
"موالی" جمع" مولا" است، و مفسران برای آن معانی متعددی ذکر کرده‌اند، بعضی آن را در اینجا به معنی دوست، و بعضی به معنی غلام آزاد شده دانسته‌اند (زیرا بعضی از پسرخوانده‌ها بردگانی بودند که خریداری می‌شدند، سپس آزاد می‌گشتند و چون مورد توجه صاحبانشان بودند آنها را به عنوان پسر خویش می‌خواندند.
توجه به این نکته نیز لازم است که تعبیر" مولا" در اینگونه موارد که طرف برده آزاد شده‌ای بود از این جهت بود که آنها بعد از آزادی رابطه خود را با مالک خود حفظ می‌کردند، رابطه‌ای که از نظر حقوقی در پاره‌ای از جهات جانشین خویشاوندی می‌شد و از آن تعبیر به"ولاء عتق" می‌نمودند.
لذا در روایات اسلامی می‌خوانیم که" زید بن حارثه" بعد از آن که پیامبر او را آزاد کرد به عنوان" زید بن محمد" خوانده می‌شد تا اینکه قرآن نازل شد و دستور فوق را آورد، از آن به بعد پیامبر به او فرمود: تو"[[زید بن حارثه]"‌ای، و مردم او را" مولی رسول الله" می‌خواندند .
و نیز گفته‌اند که: " ابو حذیفة" غلامی به نام" سالم" داشت، او را آزاد کرد، و فرزند خود نامید، هنگامی که آیه فوق نازل شد او را به نام" سالم" مولی ابی حذیفه نامیدند .
در صورت خطا در خطاب پسرخوانده‌ها به نام غیر پدران شان، مرتکب فعل حرام نشده‌اید.
ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه... وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم... • ادعوهم لابائهم هو اقسط عند الله فان لم تعلموا ءاباءهم فاخونکم فی الدین ومولیکم ولیس علیکم جناح فیما اخطاتم به ولـکن ما تعمدت قلوبکم.." اما گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمی زند (و بی توجه آنها را به نام دیگران صدا می‌زنید)، ولی آنچه را از روی عمد می‌گویید (مورد حساب قرار خواهد داد) و خداوند آمرزنده و رحیم است "
از آنجا که گاه انسان بر اثر عادت گذشته، یا سبق لسان، و یا اشتباه در تشخیص نسب افراد، ممکن است کسی را به غیر پدرش نسبت دهد و این از حوزه اختیار انسان بیرون است، خداوند عادل و حکیم، چنین کسی را مجازات نخواهد کرد، لذا در ذیل آیه می‌افزاید: " هر گاه خطایی در این مورد مرتکب شوید گناهی بر شما نیست" (و لیس علیکم جناح فیما اخطاتم به).
" ولی آنچه را از روی عمد و اختیار می‌گوئید مورد مجازات قرار خواهد گرفت" (و لکن ما تعمدت قلوبکم) .
" و همیشه خداوند، غفور و رحیم است" (و کان الله غفورا رحیما).
گذشته‌ها را بر شما می‌بخشد، سهو و نسیان و اشتباه و خطا را مورد عفو قرار می‌دهد، اما هر گاه بعد از نزول این حکم، از روی عمد و اختیار مخالفت کنید و افراد را به غیر نام پدرانشان بخوانید، و رسم نادرست" پسرخواندگی" و" پدرخواندگی" را ادامه دهید خداوند بر شما نخواهد بخشید.

۱۴.۲ - ازدواج با همسر پسرخوانده

ازدواج، با همسر پسرخوانده جایز شمرده شده است.
واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله... فلما قضی زید منها وطرا زوجنـکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازوج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا.." (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی(به فرزند خوانده ات «زید» ) می‌گفتی: «همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز!». ... هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان- هنگامی که طلاق گیرند- نباشد... "
تو در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند، و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی"! (و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه).
مفسران در اینجا سخنان فراوانی گفته‌اند و ناشی گری بعضی از آنان در تعبیرات، بهانه‌هایی به دست دشمنان داده است، در حالی که از قرائنی که در خود آیه و شان نزول آ یات و تاریخ وجود دارد، مفهوم این آیه مطلب پیچیده‌ای نیست، زیرا:
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در نظر داشت، که اگر کار صلح میان دو همسر به انجام نرسد و کارشان به طلاق و جدایی بیانجامد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای جبران این شکست که دامنگیر دختر عمه اش زینب شده که حتی برده‌ای آزاد شده او را طلاق داده، وی را به همسری خود برگزیند، ولی از این بیم داشت که از دو جهت مردم به او خرده گیرند و مخالفان پیرامون آن جنجال بر پا کنند.
نخست اینکه: " زید" پسر خوانده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود، و مطابق یک سنت جاهلی پسر خوانده، تمام احکام پسر را داشت، از جمله اینکه ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده را حرام می‌پنداشتند.
دیگر اینکه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله چگونه حاضر می‌شود با همسر مطلقه برده آزاد شده‌ای ازدواج کند و این شان و مقام او است.
از بعضی از روایات اسلامی به دست می‌آید که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به هر حال این تصمیم را به فرمان خدا گرفته بود، و در قسمت بعد آیه نیز قرینه‌ای بر این معنی وجود دارد.
بنا بر این این مساله، یک مساله اخلاقی و انسانی بود و نیز وسیله مؤثری برای شکستن دو سنت غلط جاهلی (ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده، و ازدواج با همسر مطلقه یک غلام و برده آزاد شده).
مسلم است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نباید در این مسائل از مردم بترسد و از جوسازیها و سم پاشیها واهمه‌ای به خود راه دهد، ولی به هر حال طبیعی است که انسان در این گونه موارد به خصوص که پای مسائل مربوط انتخاب همسر در کار بوده باشد، گرفتار ترس و وحشتی می‌شود، به خصوص اینکه ممکن بود این گفتگوها و جنجالها در روند پیشرفت هدف مقدس او و گسترش اسلام اثر بگذارد، و افراد ضعیف الایمان را تحت تاثیر قرار دهد و شک و تردید در دل آنها ایجاد کند.
لذا در دنباله آیه می‌فرماید: " هنگامی که زید حاجت خود را به پایان برد و او را رها کرد ما او را به همسری تو در آوردیم، تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده‌های خود، هنگامی که از آنها طلاق بگیرند، نباشد" (فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا).
و این کاری بود که می‌بایست انجام بشود" و فرمان خدا انجام شدنی است" (و کان امر الله مفعولا).

۱۴.۳ - احکام پسر خوانده

احکام فرزند شامل پسر خوانده نمی‌شود.
ما جعل الله... وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم..>" خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده... و (نیز) فرزندخوانده‌های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است این سخن شماست که به دهان خود می‌گویید (سخنی باطل و بی پایه). .. "
واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله وتخفی فی نفسک ما الله مبدیه وتخشی الناس والله احق ان تخشـه فلما قضی زید منها وطرا زوجنـکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازوج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا وکان امر الله مفعولا. " (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی(به فرزند خوانده ات «زید» ) می‌گفتی: «همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! » (و پیوسته این امر را تکرار می‌کردی) و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان- هنگامی که طلاق گیرند- نباشد و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود) "
ترس از مردم در جمله مورد بحث، این نبوده که آن جناب از جان خود می‌ترسیده، بلکه ترسش راجع به خدا و مربوط به دین او بوده، و می‌ترسید مردم به خاطر ازدواجش با همسر زید او را سرزنش کنند، و این ترس را در دل پنهان می‌داشته، چون می‌ترسیده اگر اظهارش کند، مردم او را سرزنش کنند، و بیماردلان هو و جنجال به راه بیندازند، که چرا همسر پسرت را گرفته‌ای، و در نتیجه ایمان عوام مردم هم سست شود، و این ترس به طوری که ملاحظه می‌کنید ترس مشروعی بوده، نه مذموم، چون در حقیقت ترس برای خدای سبحان بوده است.

۱۴.۴ - پسر شوهر

پسر شوهر، از محارم زن می‌باشد
همچنین زنان مؤمن، مجاز به آشکار ساختن زینتهای خویش و مواضع آنها برای پسر شوهرشان هستند.
وقل للمؤمنـت یغضضن من ابصـرهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن... او ابناء بعولتهن..>" و به آنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، ... ، یا پسران شوهرشان... "


۱. نور/سوره۲۴، آیه۵۸..    
۲. نور/سوره۲۴، آیه۵۹..    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۴۱..    
۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۴..    
۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵..    
۶. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۱۱.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۲۳..    
۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۴.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۵۶.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۹..    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۴۶.    
۱۲. نساء/سوره۴، آیه۲۳..    
۱۳. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۱۷.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۲۲..    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۶۲.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱..    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۲۳.    
۱۸. مائده/سوره۵، آیه۱۸..    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۲۹.    
۲۰. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰..    
۲۱. توبه/سوره۹، آیه۳۰..    
۲۲. نور/سوره۲۴، آیه۶۱..    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۷۳    
۲۴. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۲۸.    
۲۵. نور/سوره۲۴، آیه۶۱..    
۲۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۱..    
۲۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳..    
۲۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۵..    
۲۹. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۵۰۷.    
۳۰. نساء/سوره۴، آیه۱۱..    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۲۱.    
۳۲. نساء/سوره۴، آیه۷..    
۳۳. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۱۳.    
۳۴. نساء/سوره۴، آیه۲۳..    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۶۳.    
۳۶. نساء/سوره۴، آیه۲۳..    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۶۴.    
۳۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳..    
۳۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۵..    
۴۰. نور/سوره۲۴، آیه۳۱..    
۴۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳..    
۴۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۵..    
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۲۳..    
۴۴. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۱۶.    
۴۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳..    
۴۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۵..    
۴۷. نور/سوره۲۴، آیه۳۱..    
۴۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳..    
۴۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۵..    
۵۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴..    
۵۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۵..    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۹۷.    
۵۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۴..    
۵۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۵..    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۹۷.    
۵۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۴..    
۵۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵..    
۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۹۹.    
۵۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷..    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۲۰.    
۶۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۴..    
۶۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷..    
۶۳. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۸۲.    
۶۴. نور/سوره۲۴، آیه۳۱..    




قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم پسر».    


رده‌های این صفحه : موضوعات قرآنی




جعبه ابزار