• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم وصیت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واژه «وصیت» در قرآن کریم در دو معنا به کار رفته: اخلاقی که به معنی موعظه و نصیحت باشد، و فقهی که سفارش فردی به وصیّ خودش، برای رسیدگی به اموال و کارهای باقی مانده بعد از مرگ او، مطرح شده است.



اهتمامورزی و عمل نمودن به وصیت میت و پرداخت دیون او، قبل از تقسیم ارث واجب است.
«یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نساء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک وان کانت وحدة فلها النصف ولابویه لکل وحد منهما السدس مما ترک ان کان له ولد فان لم یکن له ولد وورثه ابواه فلامه الثلث فان کان له اخوة فلامه السدس من بعد وصیة یوصی بها او دین... • ... فلهن الثمن مما ترکتم من بعد وصیة توصون بها او دین... من بعد وصیة یوصی بها او دین...؛ خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست؛ و اگر یکی باشد، نیمی (از میراث،) از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندی داشته باشد؛ و اگر فرزندی نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است)؛ و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم می‌برد (و پنج ششم باقیمانده، برای پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتی است که او کرده، و بعد از ادای دین است -شما نمی‌دانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک برای شما سودمندترند!- این فریضه الهی است؛ و خداوند، دانا و حکیم است• و برای شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندی نداشته باشند؛ و اگر فرزندی داشته باشند، یک چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصیتی که کرده‌اند، و ادای دین (آنها). و برای زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندی نداشته باشید؛ و اگر برای شما فرزندی باشد، یک هشتم از آن آنهاست؛ بعد از انجام وصیتی که کرده‌اید، و ادای دین. و اگر مردی بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر) از او ارث می‌برد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادری باشند)؛ و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند؛ پس از انجام وصیتی که شده، و ادای دین؛ بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست؛ و خدا دانا و بردبار است».


در نظر گرفتن نیازهای اولاد و وارثان ضعیف، هنگام وصیت لازم است.
«ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعـفـا خافوا علیهم فلیتقوا الله ولیقولوا قولا سدیدا؛ کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود بیادگار بگذارند از آینده آنان می‌ترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند، و سخنی استوار بگویند». (طبق شان نزول، آیه درصدد جلوگیری از سفارشهای افراد به فرد محتضر بود که به وی می‌گفتند: فرزندان تو در برابر خداوند هیچ گونه سود و فایده‌ای ندارند و تمام اموال خودت را در راه خدا انفاق نما. )


رعایت حد متعارف و جلوگیری از بروز هرگونه ستمگری در وصیت‌های مالی لازم می‌باشد.
«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للولدین والاقربین بالمعروف...؛ بر شما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی (مالی‌) از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران! («المعروف» چیزی را که اهل درک و فهم آن را بشناسند و در آن هیچ گونه ظلم و ستمی انجام نگیرد. )


عمل طبق وصیت‌های عادلانه میت واجب است.
«فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه ان الله سمیع علیم• فمن خاف من موص جنفـا او اثمـا فاصلح بینهم فلا اثم علیه...؛ پس کسانی که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانی است که آن (وصیّت) را تغییر می‌دهند؛ خداوند، شنوا و داناست• و کسی که از انحرافِ وصیت کننده (و تمایل یک‌جانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیّت به کار خلافی کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهی بر او نیست؛ (و مشمولِ حکم تبدیلِ وصیّت نمی‌باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است». (امام صادق (علیه‌السّلام) با تمسک به آیه، در جواب سؤال از عمل به وصیت مالی میت در راه خدا فرمودند: آنچه را میت برای آن وصیت نموده است مصرف شود. )


عمل به وصیتهای غیر عادلانه واجب نمی‌باشد.
«فمن خاف من موص جنفـا او اثمـا فاصلح بینهم فلا اثم علیه...؛ و کسی که از انحرافِ وصیت کننده (و تمایل یک‌جانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیّت به کار خلافی کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهی بر او نیست؛ (و مشمولِ حکم تبدیلِ وصیّت نمی‌باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است». کلمه (جنف ) به معناى انحراف است و بعضى گفته‌اند به معناى انحراف دو قدم بطرف خارج است، بر عکس کلمه (حنف) که با حاى بى نقطه است و به معناى انحراف دو قدم بطرف داخل است.
و به هر حال، مراد، انحراف بسوى گناه است، به قرینه کلمه (اثم) و این آیه تفریع بر آیه قبلى است و معنایش (و خدا داناتر است ) این است که اگر کسى وصیت شخصى را تبدیل کند، تنها و تنها گناه این تبدیل بر کسانى است که وصیت به معروف را تبدیل مى‌کنند، نتیجه و فرعى که مترتب بر این معنا می‌شود این است که پس اگر کسى از وصیت موصى بترسد، به این معنا که وصیت به گناه کرده باشد و یا منحرف شده باشد، و او میان ورثه اصلاح کند و وصیت را طورى عمل کند که نه اثم از آن برخیزد و نه انحراف، گناهى نکرده، چون او اگر تبدیل کرده، وصیت به معروف را تبدیل نکرده، بلکه وصیت گناه را به وصیتى تبدیل کرده که گناهى یا انحرافى در آن نباشد.


وادار نمودن وصیت کننده به تغییر و اصلاح وصیت، در صورت ستم و تضییع نمودن حقوق وارثان لازم است.
«فمن خاف من موص جنفـا او اثمـا فاصلح بینهم فلا اثم علیه...؛ و کسی که از انحرافِ وصیت کننده (و تمایل یک‌جانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیّت به کار خلافی کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهی بر او نیست؛ (و مشمولِ حکم تبدیلِ وصیّت نمی‌باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است». («جنف» به معنای ستم و جور بوده و در آیه به معنای نادیده گرفتن حقوق برخی از بازماندگان، و خارج شدن از حد اعتدال، و وصیت به بیشتر از یک سوم می‌باشد. مراد از اثما نیز همین معنا است و مقصود از «فاصلح» وادار کردن وصیت کننده به تغییر وصیت ناعادلانه برای رفع نزاع است. )


گرفتن دو شاهد عادل، هنگام وصیت کردن محتضر واجب می‌باشد.
«یـایها الذین ءامنوا شهـدة بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم او ءاخران من غیرکم...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید، و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه می‌دارید تا سوگند یاد کنند که: ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهی را کتمان نمی‌کنیم، که از گناهکاران خواهیم بود!»


وصیت مردان، برای پرداخت هزینه یک سال همسران خویش لازم است.
«والذین یتوفون منکم ویذرون ازوجا وصیة لازوجهم متـعا الی الحول غیر اخراج...؛ و کسانی که از شما در آستانه مرگ قرارمی‌گیرند و همسرانی از خود به‌جا می‌گذارند، باید برای همسران خود وصیت کنند که تا یک سال، آنها را (با پرداختن هزینه زندگی) بهره‌مند سازند؛ به شرط اینکه آنها (از خانه شوهر) بیرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدد نکنند). و اگر بیرون روند، (حقی در هزینه ندارند؛ ولی) گناهی بر شما نیست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شایسته انجام می‌دهند. و خداوند، توانا و حکیم است». (حکم فوق، بعدا با آیات ارث نسخ گردید. )


تغییر و تبدیل وصیت، کاری حرام و گناه است.
«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للولدین والاقربین بالمعروف حقا علی المتقین• فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه...؛ بر شما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی (مالی‌) از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران!• پس کسانی که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانی است که آن (وصیّت) را تغییر می‌دهند؛ خداوند، شنوا و داناست».


وصیت‌های ضرر و زیان رسان به وارثان جایز نیست.
«ولکم نصف ما ترک ازوجکم... من بعد وصیة یوصین بها... ولهن الربع مما ترکتم... من بعد وصیة توصون بها... من بعد وصیة یوصی بها... غیر مضار...؛ و برای شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندی نداشته باشند؛ و اگر فرزندی داشته باشند، یک چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصیتی که کرده‌اند، و ادای دین (آنها). و برای زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندی نداشته باشید؛ و اگر برای شما فرزندی باشد، یک هشتم از آن آنهاست؛ بعد از انجام وصیتی که کرده‌اید، و ادای دین. و اگر مردی بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر) از او ارث می‌برد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادری باشند)؛ و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند؛ پس از انجام وصیتی که شده، و ادای دین؛ بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست؛ و خدا دانا و بردبار است».


تغییر و اصلاح از جانب وصی، در وصیتهای غیر متعارف و ناعادلانه جایز می‌باشد.
«فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه... • فمن خاف من موص جنفـا او اثمـا فاصلح بینهم فلا اثم علیه...؛ پس کسانی که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانی است که آن (وصیّت) را تغییر می‌دهند؛ خداوند، شنوا و داناست• و کسی که از انحرافِ وصیت کننده (و تمایل یک‌جانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیّت به کار خلافی کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهی بر او نیست؛ (و مشمولِ حکم تبدیلِ وصیّت نمی‌باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است».


وصیت به اعطای بخشی از مال به والدین و نزدیکان، هنگام فرا رسیدن مرگ مستحب است.
«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للولدین والاقربین بالمعروف حقا علی المتقین؛ بر شما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی (مالی‌) از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران!». (ظاهر آیه دلالت دارد بر وجوب وصیت، اما گفته شده که وجوب آن نسخ شده است، لیکن دست کم آیه دال بر جواز و استحباب وصیت دارد.)


وصیتهای غیر متعارف اعتبار ندارد.
«فمن خاف من موص جنفـا او اثمـا فاصلح بینهم فلا اثم علیه...؛ و کسی که از انحرافِ وصیت کننده (و تمایل یک‌جانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیّت به کار خلافی کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهی بر او نیست؛ (و مشمولِ حکم تبدیلِ وصیّت نمی‌باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است».

۱۳.۱ - استثناء در وصیت

حکم اسلامی (در مورد وصیت) کاملا روشن است که هر گونه تغییر و تبدیل در وصیتها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است، اما از آنجا که هر قانونی استثنایی دارد، در آخرین آیه مورد بحث می‌گوید: هر گاه وصی بیم انحرافی در وصیت کننده داشته باشد- خواه این انحراف ناآگاهانه باشد یا عمدی و آگاهانه- و آن را اصلاح کند گناهی بر او نیست (و مشمول قانون تبدیل وصیت نمی‌باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است" (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بینهم فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم).
بنابراین استثناء تنها مربوط به مواردی است که وصیت به طور شایسته صورت نگرفته، فقط در اینجا است که وصی حق تغییر دارد، البته اگر وصیت کننده زنده است مطالب را به او گوشزد می‌کند تا تغییر دهد و اگر از دنیا رفته شخصا اقدام به تغییر می‌کند.


شرط عدالت و اسلام، برای شاهدان وصیت در سفر، در صورت نبود مسلمان ساقط است.
«یـایها الذین ءامنوا شهـدة بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم او ءاخران من غیرکم ان انتم ضربتم فی الارض...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید، و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه می‌دارید تا سوگند یاد کنند که: ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهی را کتمان نمی‌کنیم، که از گناهکاران خواهیم بود!»


وصیت‌های پیش از مرگ مشروع و نافذ است.
«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للولدین والاقربین... • فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه ان الله سمیع علیم؛ بر شما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی (مالی‌) از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران!• پس کسانی که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانی است که آن (وصیّت) را تغییر می‌دهند؛ خداوند، شنوا و داناست».
«... من بعد وصیة یوصی بها....؛ خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست؛ و اگر یکی باشد، نیمی (از میراث،) از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندی داشته باشد؛ و اگر فرزندی نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است)؛ و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم می‌برد (و پنج ششم باقیمانده، برای پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتی است که او کرده، و بعد از ادای دین است -شما نمی‌دانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک برای شما سودمندترند!- این فریضه الهی است؛ و خداوند، دانا و حکیم است».
«... من بعد وصیة یوصین بها... من بعد وصیة توصون... من بعد وصیة یوصی بها...؛ و برای شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندی نداشته باشند؛ و اگر فرزندی داشته باشند، یک چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصیتی که کرده‌اند، و ادای دین (آنها). و برای زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندی نداشته باشید؛ و اگر برای شما فرزندی باشد، یک هشتم از آن آنهاست؛ بعد از انجام وصیتی که کرده‌اید، و ادای دین. و اگر مردی بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر) از او ارث می‌برد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادری باشند)؛ و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند؛ پس از انجام وصیتی که شده، و ادای دین؛ بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست؛ و خدا دانا و بردبار است».
«یـایها الذین ءامنوا شهـدة بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم او ءاخران من غیرکم...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید، و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه می‌دارید تا سوگند یاد کنند که: ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهی را کتمان نمی‌کنیم، که از گناهکاران خواهیم بود!».

۱۵.۱ - شرایط گواهان بر وصیت

از مهمترین مسائلی که اسلام روی آن تکیه می‌کند، مساله حفظ حقوق و اموال مردم و به طور کلی اجرای عدالت اجتماعی است، آیات فوق گوشه‌ای از دستورات مربوط به این قسمت است، نخست برای اینکه حقوق ورثه در اموال میت از میان نرود و حق بازماندگان و ایتام و صغار پایمال نشود، به افراد با ایمان دستور می‌دهد و می‌گوید: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد باید به هنگام وصیت کردن دو نفر از افراد عادل را به گواهی بطلبید و اموال خود را به عنوان امانت برای تحویل دادن به ورثه به آنها بسپارید (یا ایها الذین آمنوا شهادة بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم).
منظور از عدل در اینجا همان عدالت به معنی پرهیز از گناه کبیره و مانند آن است، ولی این احتمال در معنی آیه نیز هست که مراد از عدالت، امانت در امور مالی، و عدم خیانت باشد، مگر اینکه با دلائل دیگر ثابت شود که شرائط بیشتری در چنین شاهدی لازم است. و منظور از منکم یعنی از شما مسلمانان، در مقابل افراد غیر مسلمان است که در جمله بعد به آنها اشاره شده است.
البته باید توجه داشت که در اینجا بحث از شهادت معمولی و عادی نیست، بلکه شهادتی است توام با وصایت، یعنی این دو نفر هم وصیند و هم گواه و اما این احتمال که علاوه بر دو نفر شاهد انتخاب شخص سومی به عنوان وصی در اینجا لازم است برخلاف ظاهر آیه و مخالف شأن نزول است، زیرا در شان نزول خواندیم که ابن ابی ماریه تنها دو نفر همسفر داشت که آنها را به عنوان وصی و گواه بر میراث خود انتخاب کرد.
سپس اضافه می‌کند: اگر در مسافرتی باشید و مصیبت مرگ برای شما فرا رسد (و از مسلمانان وصی و شاهدی پیدا نکنید) دو نفر از غیر مسلمان‌ها را برای این منظور انتخاب نمائید (او آخران من غیرکم ان انتم ضربتم فی الارض فاصابتکم مصیبة الموت).
گرچه در آیه سخنی از این موضوع که انتخاب وصی و شاهد از غیر مسلمان‌ها مشروط به عدم دسترسی به مسلمانان است دیده نمی‌شود ولی روشن است که منظور در صورتی است که دسترسی به مسلمان نباشد و ذکر قید مسافرت نیز به همین جهت است، همچنین کلمه (او) گرچه معمولا برای تخییر است ولی در اینجا (مانند بسیاری از موارد دیگر) منظور ترتیب می‌باشد، یعنی نخست از مسلمانان و اگر ممکن نشد از غیر مسلمانان انتخاب کنید. ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از غیر مسلمانان تنها اهل کتاب یعنی یهود و نصاری می‌باشد زیرا اسلام برای مشرکان و بت پرستان در هیچ مورد اهمیتی قائل نشده است.
سپس دستور می‌دهد که به هنگام ادای شهادت باید آن دو نفر را بعد از نماز (در زمینه تردید و شک) وادار کنند که به نام خدا سوگند یاد کنند (تحبسونهما من بعد الصلاة فیقسمان بالله ان ارتبتم). و باید شهادت آنها به اینگونه بوده باشد که بگویند، ما حاضر نیستیم حق را به منافع مادی بفروشیم و به ناحق گواهی دهیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد (لا نشتری به ثمنا و لو کان ذا قربی). و ما هیچگاه شهادت الهی را کتمان نمی‌کنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود (و لا نکتم شهادة الله انا اذا لمن الآثمین).
در آخرین آیه مورد بحث در حقیقت فلسفه احکامی را که در زمینه شهادت در آیات قبل گذشت بیان می‌کند که: اگر طبق دستور بالا عمل شود یعنی دو شاهد را بعد از نماز و در حضور جمع به گواهی بطلبند، و در صورت بروز خیانت آنها، افراد دیگری از ورثه جای آنها را بگیرند و حق را آشکار سازند، این برنامه سبب می‌شود که شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع (به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از خلق خدا) انجام دهند، (ذلک ادنی ان یاتوا بالشهادة علی وجهها او یخافوا ان ترد ایمان بعد ایمانهم). در حقیقت این کار سبب می‌شود که حداکثر ترس از مسئولیت در برابر خدا و یا بندگان خدا در آنها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
و در آخر آیه برای تاکید روی تمام احکام گذشته دستور می‌دهد: پرهیزگاری پیشه کنید و گوش به فرمان خدا فرا دهید و بدانید خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نخواهد کرد (و اتقوا الله و اسمعوا و الله لا یهدی القوم الفاسقین).


۱. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۲. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۳. نساء/سوره۴، آیه۹.    
۴. سیوری، جمال‌الدین مقداد بن عبد‌الله، کنزالعرفان، ج۲، ص۱۰۸.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۱۸۰.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۴۹۲.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۸۱.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۲.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۴، ح ۱ - ۲.    
۱۰. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۱۵۹، ح ۵۳۲.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۲.    
۱۲. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۶۶۷.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۲.    
۱۴. سیوری، جمال‌الدین مقداد بن عبد‌الله، کنزالعرفان، ج۲، ص۹۲.    
۱۵. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۱۴-۱۱۹.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۱۳۱.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۰.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۱۸۱.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۱.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۲.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۰.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۴۹۳.    
۲۶. سیوری، جمال‌الدین مقداد بن عبد‌الله، کنزالعرفان، ج۲، ص۹۰.    
۲۷. طباطبائی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۳۹.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۲.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۱۷.    
۳۰. طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۶۶۸.    
۳۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۱۴-۱۱۹.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۰.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۱.    
۳۵. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۳۶. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۳۷. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۱۴-۱۱۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم وصیت»    


رده‌های این صفحه : آیات الاحکام | موضوعات قرآنی | وصیت




جعبه ابزار