حکم شرک (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شرک ، در
لغت به معنای نصیب قرار دادن
،
و درهم آمیخته شدن دو شریک است
و در
اصطلاح قرآنی، مراد از شرک،
شریک و مثل
و مانند قراردادن برای
خداوند متعال است.
حرمت شرک به خدا
و دعوت
مردم به
پرستش غیر
الله:
• «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیــا..
بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما
حرام كرده بخوانم،
و آن اینكه چیزى را شریك او قرار مدهید،
و به
پدر و مادر نیكى كنید،
و فرزندانتان را از بیم
فقر نكشید- ما شما
و آنها را روزى مىدهیم-
و به كارهاى زشت نزدیك نشوید چه آشكار آنها
و چه پنهان آنها (مانند گناهان عملى
و اعتقادى، یا گناهان آشكار در نظر مردم
و پوشیده از آنها)،
و نفسى را كه خدا محترم شمرده
و كشتنش را حرام كرده جز به حق (نظیر
قصاص یا
حدود یا
دفاع و غیره) نكشید. اینهاست كه خدا شما را بدان سفارش كرده، شاید بیندیشید.»
• «یـایها النبی اذا جاءک المؤمنـت یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیــا... واستغفر لهن الله ان الله غفور رحیم
اى
پیامبر، هنگامى كه زنهاى مؤمن نزد تو آمدند تا با تو
بیعت كنند بر اینكه چیزى را شریك خدا نسازند
و دزدی نكنند
و زنا نكنند
و اولادشان را نكشند
و فرزند افترایى را (بچه دیگران یا
حرامزاده خود را) نیاورند كه او را به
شوهر خود ببندند به این ادعا كه فرزند اوست كه از میان
شکم و پاهایشان بیرون آمده،
و تو را در هیچ كار نیكى (كه فرمان مولوى دادى) نافرمانى نكنند، پس با آنها بیعت كن
و برایشان از خداوند
آمرزش بخواه، كه خداوند آمرزنده
و مهربان است.»
• «... ان لاتشرک بی شیــا..
و (به یاد آر) هنگامى كه براى
ابراهیم جایگاه خانه
کعبه را آماده كردیم (كه پایههاى آن را روى شالودهاى كه
آدم نهاده بود بالا برد
و گفتیم) كه براى من (در مراسم
حجّ این خانه) چیزى را شریك قرار مده
و خانه مرا براى طواف كنندگان
و قیام كنندگان (به عبادت)
و رکوع و سجده كنندگان (از پلیدىهاى معنوى
و ظاهرى) پاكیزه گردان.»
• «... ولا تکونن من المشرکین
و مبادا (دشمنان) تو را از (عمل
و ابلاغ) آیات خداوند پس از آنكه بر تو فرود آمده بازدارند؛
و به سوى پروردگارت دعوت كن
و هیچ گاه از مشركان مباش.»
• «ما کان لبشر ان یؤتیه الله الکتـب والحکم والنبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله...
هیچ
بشری را نسزد
و ممكن نباشد كه خداوند او را كتاب (آسمانى)
و حکمت یا
ولایت امر
و پیامبرى دهد، سپس او به مردم بگوید: به جاى خدا بندگان من باشید!
و لكن (مىسزد كه بگوید) مردمانى خداپرست
و تربیت یافتگان
و علماء
دین باشید از آن رو كه آموزگاران كتاب هستید
و از آن رو كه آن را به خوبى فرا گرفته
و مىخوانید.»
قرآن كریم بیش از ۱۸۰ بار واژه شرك را به صورتها
و صیغههاى مختلف به كار برده است؛ بر اساس آیات
قرآن کریم شرک به خداوند متعال اقسام مختلفی دارد که رایج ترین مفهومى كه واژه شرك در قرآن، در آن معنا به كار برده شده است معناى «شرك عبادى»
و «شرك در ربوبیت» است.
حرمت هرگونه
شرک ربوبی:
• «قل یـاهل الکتـب تعالوا الی... ولا یتخذ بعضنا بعضـا اربابـا من دون الله...
بگو: اى
اهل کتاب، بیایید بر سر سخنى كه میان ما
و شما یكسان است (
انبیاء و کتابهای آسمانی بر آن متّفقاند) گرد آییم،
و آن این كه جز خدا را نپرستیم
و چیزى را
شریک او نكنیم
و برخى از ما برخى دیگر را خدایانى به جاى خدا نگیرد. پس اگر (از این پیشنهاد) روى گرداندند بگویید:
گواه باشید كه ما مسلمانیم.»
• «ولا یامرکم ان تتخذوا الملـئکة والنبیین اربابـا ایامرکم بالکفر بعد اذ انتم مسلمون
و نیز نسزد كه شما را دستور دهد
فرشتگان و پیامبران را به خدایى بگیرید. آیا (هیچ پیامبرى) شما را پس از آنكه
تسلیم حق شدهاید دستور
کفر مىدهد؟!»
• «اتخذوا احبارهم ورهبـنهم اربابـا من دون الله والمسیح ابن مریم وما امروا الا لیعبدوا الـهـا وحدا لا الـه الا هو سبحـنه عما یشرکون
آنها دانشمندان
و راهبان خود
و مسیح پسر مریم را خدایانى به جاى خداوند (در
اطاعت بىقید
و شرط دستوراتشان) اتخاذ كردند، در حالى كه مأمور نشدند جز به آنكه خداى یگانهاى را بپرستند كه معبودى جز او نیست، منزه است از آنچه شریك او مىسازند.»
• «یـصـحبی السجن ءارباب متفرقون خیرام الله الوحد القهار
اى دو یار زندانى من، آیا خدایان متعدد
و پراكنده بهترند (مانند
بتها،
ستارگان و غیره) یا خداى یكتاى غالب
و چیره (بر
جهان هستى)؟»
• «ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم
وءاباؤکم ما انزل الله بها من سلطـن ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه..
شما به جاى خداوند نمىپرستید جز نامهایى (بىمحتوا) را كه شما
و پدرانتان نامگذارى كردهاید
و خدا بر (صلاحیت پرستش) آنها هیچ
حجت و برهانی را نازل نكرده است. فرمان نافذ
و حکومت (بر جهان هستى) جز از آن خدا نیست؛ دستور داده كه غیر او را نپرستید؛ آن است دین پابرجا
و استوار،
و لكن بیشتر مردم نمىدانند.»
• «واحیط بثمره... ویقول یــلیتنی لم اشرک بربی احدا
(بالأخره مورد
غضب قرار گرفت)
و میوههایش نابود شد، پس چنان شد كه كف دستها را (از تأسف) بر آنچه در راه آن هزینه كرده پشت
و رو مىكرد. در حالى كه دیوارهاى
باغ بر روى داربست تاكها فرو ریخته بود،
و (مرتب) مىگفت: اى كاش كسى را شریك پروردگار خود نمىساختم (واى بر من كه از روى
غفلت، خودم
و اسباب ظاهرى را مؤثرتر از خدا دیدم)!»
• «قالوا سبحـنک ما کان ینـبغی لنا ان نتخذ من دونک من اولیاء ولـکن متعتهم
وءاباءهم حتی نسوا الذکر وکانوا قومـا بورا
آنها گویند: منزّهى تو (اى خدا)، ما را شایسته نبود (
و حق نداشتیم) كه غیر از تو دوستانى (به عنوان تابعان
و پرستش كنندگان) برگیریم،
و لكن تو آنها
و پدرانشان را (از نعمتهاى دنیا) برخوردار كردى تا آنكه یاد تو را (آیاتى را كه پیامبران آوردند) فراموش كردند
و گروهى
هلاکت یافته شدند.»
حرمت شرک
و شریک قرار دادن، برای خدا در آفرینش:
• «لو کان فیهما ءالهة الا الله لفسدتا فسبحـن الله رب العرش عما یصفون
اگر در آسمانها
و زمین خدایان دیگرى غیر از
اللَّه وجود داشت، بىشك هر دو (آسمانها
و زمین از نظر
حدوث و بقا) فاسد مىشدند (تعدد
خالق مدبّر
و مقتدر
و مستقل در اراده قبل از آفرینش مانع از اصل خلقت،
و پس از آن سبب فساد در
بقا مىشد). پس منزه است خداوند صاحب
عرش (داراى تسلط تام بر اجزاى عالم هستى) از آنچه (مشركان) توصیف مىكنند.»
• «... فلا تجعلوا لله اندادا وانتم تعلمون
همان خدایى كه
زمین را براى شما بساطى (گسترده)
و آسمان را بنایى (برافراشته) قرار داد
و از آسمان آبى (به صورت
باران و برف و تگرگ) فرود آورد
و به وسیله آن از میوهها براى شما روزى بیرون آورد، پس براى خداوند شریكانى قرار ندهید در حالى كه مىدانید (آنها قدرت این
آفرینش و اعطاء روزى را ندارند).»
• «وقال الله لا تتخذوا الـهین اثنین انما هو الـه وحد فایـی فارهبون
و خداوند گفت: دو خداى معبود نگیرید، (خداى آفرینش
و خداى
تدبیر) جز این نیست كه او معبودى یگانه است، پس تنها از من بترسید.»
• «ام اتخذوا ءالهة من الارض هم ینشرون
آیا آنها معبودهایى از زمین اتخاذ كردهاند (نظیر بتها
و اجنّه) كه (مردم را در دنیا مىآفرینند
و در آخرت) برمىانگیزانند؟!»
• «قل ائنکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین وتجعلون له اندادا ذلک رب العــلمین
بگو: آیا به راستى شما به كسى كه این (كره) زمین را در دو
روز آفریده (در مقدار زمان دو روز روشن یا مقدار دو شبانه روز یا در دو دوران، مثلا دوران میعان
و دوران انجماد) كفر مىورزید
و براى او شریكانى مىسازید؟! (حال آنكه) اوست پروردگار جهانیان.»
حرمت شریک قرار دادن برای خداوند در عبودیت:
• «فلا تدع مع الله الـهـا ءاخر فتکون من المعذبین
و با خداوند
معبود دیگرى مخوان كه از عذاب شدگان خواهى شد.»
• «ولا تدع مع الله الـهـا ءاخر لا الـه الا هو..
و با خداى یكتا خداى دیگرى مخوان، خدایى جز او نیست، همه چیزها (ى
ممکن الوجود) قابل هلاكت
و فناست جز ذات او (كه
واجب الوجود است)،
حاکمیت (بر عالم وجود،
و فرمان نافذ در جهان هستى
و داورى به حق در همه اختلافات) از آن اوست،
و به سوى او بازگردانده مىشوید.»
• «والذین لایدعون مع الله الـهـا ءاخر... ومن یفعل ذلک یلق اثامـا
و آنان كه معبود دیگرى با خداوند نمىخوانند،
و نفسى را كه خدا محترم
و مصون داشته، جز به حق (مانند قصاص
و حدود
و غیره) نمىكشند،
و زنا نمىكنند،
و كسى كه چنین كند به كیفرى (سخت) برخورد نماید.»
• «واذا رءا الذین اشرکوا شرکاءهم قالوا ربنا هـؤلاء شرکاؤنا الذین کنا ندعوا من دونک فالقوا الیهم القول انکم لکـذبون
و چون كسانى كه شرك ورزیدند آنان را كه شریك خدا مىخواندیم. پس شركا به آنها این سخن بازگردانند كه حقّا شما دروغگویید (ما هرگز شریك خدا نبودیم
و شما هم به
هوای نفس خود
عبادت مىكردید).»
• «واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیــا..
و خدا را بپرستید
و چیزى را شریك او قرار ندهید
و به پدر
و مادر
و نیز به خویشان
و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیك
و همسایه دور
و رفیق نزدیك (همكار، هم مجلس، همسفر
و غیره)
و در راه مانده
و برده مملوكتان نیكى به سزا كنید، كه همانا خداوند كسى را كه
متکبر و فخرفروش است دوست ندارد.»
• «قالوا اجئتنا لنعبدالله وحده ونذر ما کان یعبد ءاباؤنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصـدقین
گفتند: آیا به سوى ما آمدهاى كه ما تنها خدا را بپرستیم
و آنچه را كه پدران ما مىپرستیدند رها كنیم؟! پس آنچه (از عذاب الهى) وعده مىدهى بیاور اگر از راستگویانى.»
• «... فمن کان یرجوا لقاء ربه... ولا یشرک بعبادة ربه احدا
بگو: جز این نیست كه من هم مانند شما بشرم (لكن) به من وحى مىشود كه بىتردید معبود شما معبودى یگانه است. پس هر كه امید دیدار پروردگار خود دارد باید عملى شایسته انجام دهد
و احدى را در پرستش پروردگار خود شریك نسازد.»
• «انکم وما تعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لها وردون
(در آن روز به
کفّار خطاب شود) همانا شما
و آنچه به جاى خدا (از بتها
و تمثالها
و ستارگان) مىپرستید
هیزم جهنّماید، همه شما وارد شونده در آنید.»
• «ویوم یحشرهم وما یعبدون من دون الله فیقول ءانتم اضللتم عبادی هـؤلاءام هم ضلوا السبیل
و (به یاد آر) روزى كه (خداوند) آنها را
و آنچه را كه به جاى خدا مىپرستیدند (از بتان
و ستارگان
و مسیح
و فرشتگان) گرد مىآورد، پس (به معبودها) مىگوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه كردید (
و به عبادت خویش فرا خواندید) یا آنها خود راه را گم كردهاند؟»
• «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم
و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم وبدا بیننا وبینکم العدوة
و البغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده..
به
یقین براى شما در (روش) ابراهیم
و كسانى كه همراه او بودند سرمشق خوبى است، آن گاه كه به (كفار) قوم خود گفتند: حتما ما از شما
و از آنچه به جاى خدا مىپرستید بیزاریم، ما به (آیین
و خدایان) شما كفر ورزیدیم،
و همیشه میان ما
و شما
عداوت و دشمنى پدیدار است تا آن گاه كه به خداى یگانه ایمان آورید؛ جز گفتار ابراهیم به پدرش (یا ناپدرى یا عمویش) كه من براى تو (از خدا)
آمرزش خواهم خواست
و من براى تو از خدا (جز درخواست،) چیزى را
مالک نیستم؛ پروردگارا، ما بر تو
توکل كردیم
و (به دل) به سوى تو بازگشتیم،
و بازگشت (همه) به سوى توست.»
• «... فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صــلحـا ولا یشرک بعبادة ربه احدا
بگو: جز این نیست كه من هم مانند شما بشرم (لكن) به من
وحی مىشود كه بىتردید معبود شما معبودى یگانه است. پس هر كه امید دیدار پروردگار خود دارد باید عملى شایسته انجام دهد
و احدى را در پرستش پروردگار خود شریك نسازد.»
• «وان جـهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما..
و اگر در
حق تو بكوشند كه چیزى را كه به (
الوهیت و ربوبیت و قداست) آن
علم ندارى شریك من قرار دهى هرگز از آنها
اطاعت مكن،
و در دنیا با آنها به نیكى معاشرت نما،
و (در واقع) پیرو راه كسى باش كه (در همه حال) به سوى من بازگشته است، سپس بازگشت همه شما به سوى من است پس شما را از آنچه انجام مىدادهاید آگاه مىكنم.»
• «یا ابت لا تعبد الشیطان ان الشیطان كان للرحمن عصیاً
؛ اى
پدر!
شیطان را عبادت مكن؛ زیرا شیطان
معصیت كننده خداى رحمان است.»
• «أنؤمن لبشرین مثلنا
و قومهما لنا عابدون
؛ (
قوم فرعون) گفتند آیا ما به دو انسانى مانند خود (موسى
و هارون) ایمان آوریم
و حال اینكه قوم آنها (
بنیاسرائیل) ما را عبادت مىكنند.»
• «
و ما یؤمن اكثرهم بالله الاّ
و هم مشركون
؛ بیشترین مردم به خدا ایمان نمىآورند، مگر آنكه (در كنار ایمان) مشرك هستند.»
• «ومن الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله... ولو یری الذین ظـلموا اذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعـا وان الله شدید العذاب
و برخى از مردم به جاى خدا همتایانى (از بتها
و ستارگان
و اجنّه) برمىگزینند كه آنها را چنان كه باید خدا را دوست داشت دوست مىدارند، ولى كسانى كه ایمان آوردهاند محبتشان به خداوند بیشتر است (از محبت آنها به معبوداتشان).
و اگر كسانى كه
ستم كردهاند آن هنگام كه
عذاب (
آخرت) را مشاهده مىكنند ببینند كه
قدرت و نیرو همه از آن خداست
و خدا سخت
کیفر است (به شدت پشیمان خواهند شد).»
• «قل ادعوا الذین زعمتم من دون الله لایملكون مثقال ذرّة فى السموات ولا فى الارض
و مالهم فیهما من شرك
و ماله منهم من ظهیر
؛ بگو آن كسانى كه غیر از خدا مىخوانیدشان، به اندازه وزن ذرهاى در آسمانها
و زمین مالكیت ندارند، حتى شریك هم نیستند ... .»
• «قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء
و تنزع الملك ممّن تشاء
و تعز من تشاء
و تذل من تشاء بیدك الخیر انك على كل شىء قدیر
؛ بگو بارالها اى صاحب
سلطنت، تو پادشاهى را به هر كه خواهى مىدهى
و از هر كس خواهى بر مىگیرى
و به هر كس خواهى
عزت مىبخشى
و به هر كس خواهى
ذلت نصیب مىكنى. خیر در دست تو است؛ زیرا تو بر هر چیز توانا هستى.»
• «... ائنکم لتشهدون ان مع الله ءالهة اخری قل لا اشهد قل انما هو الـه وحد واننی بریء مما تشرکون
(به كافران كه از تو براى نبوّتت
گواهی مىطلبند) بگو: چه چیزى از نظر گواهى بزرگتر است؟ بگو: خداوند میان من
و شما گواه است،
و این قرآن به من
وحی شده تا به وسیله آن شما
و هر كس را كه (تا انقراض
نسل بشر) بدو برسد بیم دهم، آیا به راستى شما گواهى مىدهید كه با خداوند معبودهاى دیگرى هست؟ بگو: من گواهى نمىدهم؛ بگو: جز این نیست كه او خدایى یگانه است
و به
یقین من از آنچه شما شریك (او) قرار مىدهید بیزارم.»
• «ولم تکن له فئة ینصرونه من دون الله وما کان منتصرا
و او را غیر خدا گروهى نبود كه یاریش دهند،
و خود نیز
قدرت یارى خود نداشت.»
• «ما کان لله ان یتخذ من ولد سبحـنه اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون
خدا را نسزد (
و عقلا محال باشد
و شرعا نشاید) كه فرزندى بگیرد، منزه است (از نیاز به همسر
و فرزند، زیرا) چون كارى را
اراده حتمى كند همین كه به او گوید: باش، مىباشد.»
شرك به خدا آثار سویى دارد كه گوشهاى از آن را در اینجا میآوریم:
• «وقال انما اتخذتم من دون الله اوثـنـا... ثم یوم القیـمة یکفر بعضکم ببعض ویلعن بعضکم بعضـا وماوکم النار وما لکم من نـصرین
و (ابراهیم) گفت: جز این نیست كه شما غیر از خداوند بتهایى برگرفتهاید تا مایه دوستى در میانتان در زندگى دنیا باشد (نظیر دوستى اهل یك
مذهب)، سپس
روز قیامت برخى از شما برخى دیگر را
انکار و برخى از شما برخى دیگر را
لعن خواهد كرد،
و جایگاه شما آتش است
و شما را هیچ یاورى نخواهد بود.»
• «لهم فیها زفیر وهم فیها لایسمعون
(اى
پیامبر) آنان در آنجا آه
و نالههاى شدید دارند
و آنها در آنجا (از هول
و شدت عذاب
و به كیفر نشنیدن سخن حق در دنیا) چیزى نمىشنوند.»
• «لو کان هـؤلاء ءالهة ما وردوها وکل فیها خــلدون
اگر اینها خدایانى بودند هرگز وارد جهنّم نمىشدند،
و همگى در آنجا جاودانهاند.»
• «وقال الذین استضعفوا للذین استکبروا... اذ تامروننا ان نکفر بالله ونجعل له اندادا واسروا الندامة لما راوا العذاب وجعلنا الاغلـل فی اعناق الذین کفروا هل یجزون الا ما کانوا یعملون
و كسانى كه
استضعاف شدهاند به كسانى كه
استکبار ورزیدند گویند: بلكه فریب شبانهروزى (شما) بود، آن گاه كه به ما دستور مىدادید به خدا كفر ورزیم
و براى او شریكانى قرار دهیم.
و چون عذاب را ببینند پشیمانى (خود) را پنهان مىدارند،
و ما طوق آهنین در گردن كسانى كه كفر ورزیدهاند قرار مىدهیم، آیا جز در برابر آنچه مىكردهاند (یا با تجسم یافته آنچه انجام مىدادهاند)
مجازات مىشوند؟!»
• «... وجعل لله اندادا لیضل عن سبیله قل تمتع بکفرک قلیلا انک من اصحـب النار
و چون انسان (بىایمان یا سست ایمان) را آسیب
و زیانى برسد (مانند خطر غرق
و مرض مهلك) پروردگار خود را در حال بازگشت (قهرى) به سوى او مىخواند، سپس چون نعمتى از جانب خود (نعمت نجات
و غیره) به او عطا كند آنچه را كه به خاطر آن در گذشته خدا را مىخواند فراموش مىكند
و (دوباره) براى او شریكانى (از
بت و غیره) قرار مىدهد تا (مردم را) از راه او گمراه سازد! بگو: به كفر خویش اندك مدتى برخوردار باش، كه حتما از اهل آتش خواهى بود.»
• «ومن یقل منهم انی الـه من دونه فذلک نجزیه جهنم کذلک نجزی الظــلمین
و هر كس از آنها (فرشتگان
و انسانها
و اجنّه) بگوید: من (خود) خدایى غیر او
و در برابر او هستم او را به
جهنم كیفر مىدهیم، (آرى) ستمكاران را این گونه
کیفر مىدهیم.»
• «وجعلوا لله اندادا لیضلوا عن سبیله قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار
و آنها براى خداوند شریكانى قرار دادند تا (مردم را) از راه او گمراه سازند. بگو: (در این چند روز دنیایتان) برخوردار شوید، كه حتما بازگشتتان به سوى
آتش است.»
• «فقد کذبوکم بما تقولون فما تستطیعون صرفـا ولا نصرا ومن یظلم منکم نذقه عذابـا کبیرا
(به عبادت كنندگان گفته مىشود) پس حقّا كه (معبودهایتان) شما را در آنچه مىگویید
تکذیب كردند، پس نه
قدرت دفع عذاب (از خود) دارید
و نه یارى (خود) را،
و هر كس از شما (در این جهان) ستم كند ما او را (در آخرت) عذابى بزرگ مىچشانیم.»
• «... لـئن اشرکت لیحبطن عملک ولتکونن من الخـسرین
و در حقیقت به سوى تو
و به كسانى (از پیامبران) كه پیش از تو بودند
وحی شده كه اگر (به خداوند) شرك ورزى عملهاى خیرت باطل
و تباه گردد (
پاداش اخرویش ساقط
و از قابلیت تجسم در عالم دیگر مىافتد)
و حتما از زیانكاران خواهى بود.»
• «... ولو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون
این
هدایت خداست كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان راهنمایى مىكند.
و اگر آنان (با آن مقام شامخ) شرك ورزیده بودند به یقین آنچه عمل
خیر مىكردند
حبط و نابود مىشد.»
• «ان الله لا یغفر ان یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء ومن یشرک بالله فقد افتری اثمـا عظیمـا
بىتردید خداوند این (
گناه) را كه براى او شریك قرار داده شود نمىآمرزد
و غیر آن (یا گناهان فروتر از آن) را براى هر كس كه بخواهد (بدون
توبه) مىآمرزد؛
و هر كه به خدا شرك ورزد حقّا كه گناهى بزرگ را
افترا بسته است.»
• «ان الله لا یغفر ان یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء ومن یشرک بالله فقد ضل ضلـلا بعیدا
مسلّما خداوند (گناه)
شرک به او را (بدون توبه) نمىآمرزد
و غیر آن (یا فروتر از آن) را براى هر كه بخواهد (هر چند بدون
توبه، طبق برخى از شرایط) مىآمرزد،
و هر كس به خدا شرك ورزد حقّا كه به گمراهى دور
و درازى افتاده است.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم شرک».