• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم دنیاگرایی (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برخی آیات قرآن کریم به حرمت ترجیح دنیا بر آخرت اشاره فرموده است.



در آیه ۳۸ سوره توبه به حرمت ترجیح دنیا بر آخرت اشاره شده است:
«یـایها الذین ءامنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة فما متـع الحیوة الدنیا فی الاخرة الا قلیل؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید شما را چه شده است که چون به شما گفته می‌شود در راه خدا بسیج شوید کندی به خرج می‌دهید آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده‌اید متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست.»

۱.۱ - ترک جهاد بخاطر دنیا گرایی

" اثاقلتم" از ماده" ثقل" به معنی سنگینی است، و جمله" اثاقلتم الی الارض" کنایه از تمایل به ماندن در وطن و حرکت نکردن به سوی میدان جهاد است، و یا کنایه از تمایل به جهان ماده و چسبیدن به زرق و برق دنیا است، و در هر صورت این وضع گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان بود نه همه آنها و نه مسلمانان راستین و عاشقان جهاد در راه خدا.
سپس با سخن ملامت آمیزی می‌گوید: " آیا به این زندگی دنیا، این زندگی پست و زودگذر و ناپایدار، بجای زندگی وسیع و جاویدان آخرت راضی شدید"؟ (ا رضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة).
" با این که فوائد و متاع زندگی دنیا در برابر زندگی آخرت یک امر ناچیز بیش نیست" (فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل).
چگونه یک انسان عاقل تن به چنین مبادله زیانباری ممکن است بدهد؟ و چگونه متاع فوق العاده گرانبها را به خاطر دستیابی به یک متاع ناچیز و کم ارزش از دست می‌دهد؟
سپس مسئله را از لحن ملامت آمیز بالاتر برده و شکل یک تهدید جدی به خود می‌گیرد و می‌گوید: " اگر شما به سوی میدان جنگ حرکت نکنید خداوند به عذاب دردناکی مجازاتتان خواهد کرد" (الا تنفروا یعذبکم عذابا الیما).
و اگر گمان می‌کنید با کنار رفتن شما و پشت کردنتان به میدان جهاد چرخ پیشرفت اسلام از کار می‌افتد و فروغ آئین خدا به خاموشی می‌گراید سخت در اشتباهید زیرا: " خداوند گروهی غیر از شما از افراد با ایمان و مصمم و مطیع فرمان خود را به جای شما قرار خواهد داد" (و یستبدل قوما غیرکم) گروهی که از هر نظر مغایر شما هستند نه تنها شخصیتشان بلکه ایمان و اراده و شهامت و فرمانبرداریشان غیر از شما است.
" و از این رهگذر هیچ گونه زیانی نمی‌توانید به خداوند و آئین پاک او وارد کنید" (و لا تضروه شیئا).

۱.۲ - وعده آتش

خداوند متعال به کسانی که به دنیا امید بسته‌اند واز آیات او غافلند وعده آتش داده است:
«ان الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمانوا بها• اولـئک ماوهم النار بما کانوا یکسبون؛ کسانی که امید به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته‌اند و کسانی که از آیات ما غافلند؛ آنان به (کیفر) آنچه به دست می‌آوردند جایگاهشان آتش است.»

۱.۳ - سرچشمه بیگانگی از خدا

در حقیقت نتیجه مستقیم عدم ایمان به معاد همان دلبستگی به این زندگی محدود و مقامهای مادی و اطمینان و اتکاء به آن است، و نتیجه آن نیز آلودگی از نظر عمل و فعالیتهای مختلف زندگی است و پایان آن چیزی جز آتش نخواهد بود.
همچنین غفلت از آیات الهی، سرچشمه بیگانگی از خدا، و بیگانگی از خدا سرچشمه عدم احساس مسئولیت، و آلودگی به ظلم و فساد و گناه است، و سرانجام آن چیزی جز آتش نمی‌تواند باشد.
بنا بر این هر دو گروه فوق یعنی آنها که ایمان به مبدء یا ایمان به معاد ندارند، مسلما از نظر عمل آلوده خواهند بود و آینده هر دو گروه تاریک است.
این دو آیه بار دیگر این حقیقت را تاکید می‌کند که برای اصلاح یک جامعه و نجات آن از آتش ظلم و فساد، تقویت پایه‌های ایمان به" خدا " و" معاد " دو شرط ضروری و اساسی است چرا که بدون ایمان به خدا، احساس مسئولیت از وجود انسان برچیده می‌شود، و بدون توجه به معاد ترس از مجازات از میان خواهد رفت، و به این ترتیب این دو پایه اعتقادی پایه تمام اصلاحات اجتماعی است.


خداوند متعال در آیه ۱۵ سوره هود می‌فرماید کسانی که خواسته شان زندگی دنیا و زیور آن باشد کسانی هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود:
«من کان یرید الحیوة الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمــلهم فیها وهم فیها لا یبخسون• اولـئک الذین لیس لهم فی الاخرة الا النار وحبط ما صنعوا فیها و بـطـل ما کانوا یعملون؛ کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند (جزای) کارهایشان را در آنجا به طور کامل به آنان می‌دهیم و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد؛ اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود و آنچه در آنجا کرده‌اند به هدر رفته و آنچه انجام می‌داده‌اند باطل گردیده است.»

۲.۱ - سرنوشت دنیا پرستان

آیات قبل با ذکر" دلائل اعجاز قرآن " حجت را بر مشرکان و منکران تمام کرد و از آنجا که پس از وضوح حق باز گروهی، تنها به خاطر حفظ منافع مادی خویش، از تسلیم خودداری می‌کنند در آیات مورد بحث اشاره به سرنوشت اینگونه افراد دنیا پرست کرده، می‌گوید: " کسی که تنها هدفش زندگی دنیا و زرق و برق و زینت آن باشد در همین جهان نتیجه اعمال خویش را در می‌یابد بی آنکه چیزی از آن کم و کاست شود" (من کان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمالهم فیها و هم فیها لا یبخسون).
" بخس " در لغت بمعنی نقصان حق است، و جمله" هم فیها لا یبخسون" اشاره به این است که آنها نتیجه اعمالشان را بدون کمترین نقصانی خواهند گرفت.
این آیه بیان یک سنت همیشگی الهی است که اعمال مثبت و مؤثر نتایج، آن از میان نمی‌رود، با این تفاوت که اگر هدف اصلی رسیدن به زندگی مادی این جهان باشد ثمره آن چیزی جز آن نخواهد بود، و اما اگر هدف خدا و جلب رضای او باشد هم در این جهان تاثیر خواهد بخشید و هم نتایج پر باری برای جهان دیگر خواهد داشت.
در واقع قسم اول از این اعمال به بنای بی دوام و کوتاه عمری می‌ماند که تنها برای یک مدت موقت ساخته و از آن استفاده می‌شود، ولی بعد از آن ویران می‌گردد، اما قسم دوم به بناهای محکم و شالوده داری شبیه است که قرنهای متوالی برقرار می‌ماند و قابل استفاده است.
نمونه این موضوع را امروز در اطراف خود به روشنی می‌یابیم، جهان غرب با تلاش پیگیر و منظم خود اسرار بسیاری از علوم و دانشها را شکافته، و بر نیروهای مختلف طبیعت مسلط گشته و با سعی و کوشش مداوم و استقامت در مقابل مشکلات و اتحاد و همبستگی، مواهب فراوانی فراهم نموده است.
بنا بر این گفتگو ندارد که آنها نتایج اعمال و تلاشهای خود را خواهند گرفت و به پیروزیهای درخشانی نایل خواهند شد، اما از آنجا که هدفشان تنها زندگی است، اثر طبیعی این اعمال چیزی جز فراهم شدن امکانات مادی آنان نخواهد بود.
حتی کارهای انسانی و مردمی آنها مانند: تاسیس بیمارستانها، درمانگاهها مراکز فرهنگی کمک به بعضی از ملتهای فقیر و امثال آن اگر دامی برای استعمار و استثمار آنان نباشد، چون بهر حال هدف مادی و حفظ منافع مادی دارد تنها اثر مادی خواهد داشت.
همچنین کسانی که اعمال ریاکارانه انجام میدهند اعمالی که جنبه‌های انسانی و عبادی دارد.
لذا در آیه بعد صریحا می‌گوید: " این گونه افراد در سرای دیگر بهره‌ای جز آتش ندارند"! (اولئک الذین لیس لهم فی الآخرة الا النار).
" و تمام آنچه را در این جهان انجام داده‌اند در جهان دیگر محو و نابود می‌شود و هیچ پاداشی در برابر آن دریافت نخواهند کرد (و حبط ما صنعوا فیها).
و تمام اعمالی را که برای غیر خدا انجام داده‌اند باطل و نابود می‌گردد (و باطل ما کانوا یعملون).
" حبط " (بر وزن وقت) در اصل به این معنی است که حیوان از علفهای نامناسب زیاد بخورد تا شکم او باد کند و دستگاه گوارش او بیمار و ضایع شود، این حیوان اثر این حالت ظاهرا چاق و چله بنظر می‌رسد ولی در باطن مریض و بیمار است.


بنا به فرموده قرآن کریم کسانی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند در گمراهی دور و درازی هستند:
«الذین یستحبون الحیوة الدنیا علی الاخرة... اولـئک فی ضلـل بعید؛ همانان که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند و مانع راه خدا می‌شوند و آن را کج می‌شمارند آنانند که در گمراهی دور و درازی هستند.»

۳.۱ - حب بیشتر دنیا نسبت به آخرت

راغب در مفردات می‌گوید: "استحباب کفر بر ایمانبه معنای ترجیح دادن و مقدم داشتن است، و حقیقت معنای" استحباب " این است که آدمی جستجو کند تا چیزی را پیدا کند که دوستش بدارد، و لیکن به خاطر اینکه با کلمه" علی" متعدی می‌شود، معنای ایثار و ترجیح را می‌دهد و در آیه" و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی " نیز به همین معنا است.
و معنای استحباب دنیا بر آخرت، اختیار دنیا و ترک کامل آخرت است و در مقابل آن، اختیار آخرت بر دنیا است، و معنایش این است که آخرت، غرض و هدف کوشش‌های دنیوی باشد و دنیا، مقدمه و پل رسیدن به آخرت دانسته شود چون دنیا را به کلی ترک کردن، علاوه بر اینکه ممکن نیست، باعث اختلال امر آخرت هم می‌شود، و حتی باعث ترک آخرت می‌گردد، آری، زندگی دنیا منقطع و ناپایدار است، و زندگی آخرت دائمی است که سعادت آخرت، در دنیا کسب می‌شود، پس هر که آخرت را اختیار کند، ناگزیر است دنیا را هم بگیرد و اثبات کند و منکر آن نگردد، چون در راه رسیدن و اثبات آخرت، بدان نیازمند است. بر عکس، کسی که دنیا را اختیار کند، چاره‌ای ندارد جز اینکه آخرت را انکار نماید، چون اگر آخرتی باشد به عنوان هدف خواهد بود و فرض این است که این شخص هدفی ندارد، پس آخرتی ندارد.

۳.۲ - دو راه پیش روی انسان

پیش روی انسان یکی از دو راه بیشتر نیست:
۱- اختیار آخرت، بر دنیا، و آخرت را هدف دنیا و دنیا را مقدمه آن گرفتن.
۲- اختیار دنیا بر آخرت، و دنیا را هدف قرار دادن و آخرت را به کلی انکار نمودن.
آدمی هدف و مقصودی جز سعادت و به نتیجه رسیدن زندگیش ندارد، و علاقه اش به این هدف، فطری او است، آنچه که قرآن کریم در امر زندگی، اثباتش می‌کند این است که زندگی آدمی دائمی و زوال ناپذیر است، و اینطور که بعضی فکر می‌کنند که با مرگ پایان می‌پذیرد نیست، و قهرا با در نظر گرفتن مرگ، به دو زندگی تقسیم می‌شود یکی زندگی موقت قبل از مرگ، و دیگری زندگی دائمی بعد از آن، که نیکبختی انسان و بدبختیش در آن زندگی نتیجه زندگی دنیا و ملکاتی است که از ناحیه اعمالش تحصیل نموده، حال چه خوب و چه بد، و پر واضح است که انسان بدون عمل هم فرض نمی‌شود، زیرا بشر فطرتا دوستدار زندگی خویش است، و زندگی خالی از عمل هم غیر قابل فرض است.


«ذلک بانهم استحبوا الحیوة الدنیا علی الاخرة و ان الله لا یهدی القوم الکـفرین• اولـئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصـرهم و اولـئک هم الغـفلون؛زیرا آنان زندگی دنیا را بر آخرت برتری دادند و (هم) اینکه خدا گروه کافران را هدایت نمی‌کند؛ آنان کسانی‌اند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده و آنان خود غافلانند.»

۴.۱ - بازگشت کنندگان از اسلام

این آیات به گروهی دیگر از کفار یعنی مرتدین و بازگشت کنندگان از اسلام اشاره می‌کند.
نخستین آیه می‌گوید: " کسانی که بعد از ایمان کافر شوند- بجز آنها که تحت فشار و اجبار اظهار کفر کرده‌اند در حالی که قلبشان مملو از ایمان است- آری چنین اشخاصی که سینه خود را برای پذیرش مجدد کفر گشاده دارند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیم در انتظارشان است" (من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم).
در واقع در اینجا اشاره به دو گروه از کسانی است که بعد از پذیرش اسلام راه کفر را پیش می‌گیرند.
نخست آنها که در چنگال دشمنان بی منطق گرفتار می‌شوند و تحت فشار و شکنجه آنها اعلام بیزاری از اسلام و وفاداری به کفر می‌کنند، در حالی که آنچه می‌گویند تنها با زبان است و قلبشان مالامال از ایمان می‌باشد، این گروه مسلما مورد عفوند، بلکه اصلا گناهی از آنها سر نزده است، این همان تقیه مجاز است که برای حفظ جان و ذخیره کردن نیروها برای خدمت بیشتر در راه خدا در اسلام مجاز شناخته شده است.
گروه دوم کسانی هستند که به راستی دریچه‌های قلب خود را به روی کفر و بی ایمانی می‌گشایند، و مسیر عقیدتی خود را به کلی عوض می‌کنند، اینها هم گرفتار غضب خدا و عذاب عظیم او می‌شوند.
ممکن است غضب اشاره به محرومیت آنها از رحمت الهی و هدایت او در این جهان باشد، و عذاب عظیم اشاره به کیفر آنها در جهان دیگر، و به هر حال تعبیری که در این آیه درباره مرتدین شده است بسیار سخت و سنگین و تکان دهنده است.
آیه بعد دلیل سوم مرتد شدن آنها را چنین بازگو می‌کند: " این بخاطر آن است که آنها زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و به همین جهت بار دیگر در طریق کفر گام نهادند" (ذلک بانهم استحبوا الحیاة الدنیا علی الآخرة).
" و خداوند قوم کافر را (که در کفر و انکار اصرار می‌ورزند) هدایت نمی‌کند" (و ان الله لا یهدی القوم الکافرین).


«کلا بل تحبون العاجله• و تذرون الاخره؛ چنین نیست که شما می‌پندارید و دلایل معاد را کافی نمی‌دانید بلکه شما دنیای زودگذر را دوست دارید و هوسرانی بی قید و شرط را؛ و آخرت را رها می‌کنید.»

۵.۱ - چهره‌های خندان

در این آیات بار دیگر به ادامه بحثهای مربوط به معاد باز می‌گردد، ویژگیهای دیگری را از قیامت، و همچنین علل انکار معاد را بیان می‌کند، می‌فرماید: " چنان نیست که دلائل معاد مخفی باشد و نتوانید به حقانیت آن پی ببرید، بلکه در حقیقت شما این دنیای زود گذر را دوست دارید" (کلا بل تحبون العاجلة).
" و به همین دلیل آخرت را رها می‌کنید" (و تذرون الآخرة).
دلیل اصلی انکار معاد شک در قدرت خداوند و جمع آوری" عظام رمیم" و خاکهای پراکنده نیست، بلکه علاقه شدید شما به دنیا، و شهوات و هوس‌های سرکش سبب می‌شود که هر گونه مانع و رادعی را از سر راه خود بر دارید، و از آنجا که پذیرش معاد و امر و نهی الهی، موانع و محدودیتهای فراوانی بر سر این راه ایجاد می‌کند، لذا به انکار اصل مطلب برمی خیزید، و آخرت را به کلی رها می‌سازید.
همانگونه که قبلا نیز گفتیم یکی از علل مهم گرایش به مادیگری و انکار مبدا و معاد کسب آزادی بی قید و شرط در برابر شهوات و لذات، و هر گونه گناه، می‌باشد، نه تنها در گذشته که در دنیای امروز نیز این معنی به صورت آشکارتری صادق است.
این دو آیه در حقیقت تاکیدی است بر آنچه در آیات قبل گذشت که می‌فرمود: بل یرید الانسان لیفجر امامه- یسئل ایان یوم القیامة. (بعضی" کلا" را در آیات فوق اشاره به نفی تدبر آنها در قرآن مجید دانسته‌اند، ولی این تفسیر صحیح نیست، زیرا همانگونه که گفتیم در آیات مربوط به قرآن مخاطب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و جنبه معترضه دارد، اما آیات مورد بحث ادامه‌ای است بر آیات گذشته پیرامون قیامت.)


انسانهای گنهکار دنیای زودگذر را دوست دارند.
«ان هـؤلاء یحبون العاجلة و یذرون و راءهم یومـا ثقیلا؛ اینان دنیای زودگذر را دوست دارند و روزی گرانبار را (به غفلت) پشت سر می‌افکنند.»

۶.۱ - علت امر و نهی آثمین

این آیه علت امر و نهی آیه قبل را بیان می‌کند، و اشاره با" هؤلاء" اشاره به جمعیت آثم و کفور است، چون این دو کلمه در سیاق نهی بدون الف و لام آمده بودند، و نکره در سیاق نهی جمعیت و عمومیت را می‌رساند. و مراد از کلمه" عاجله" زندگی نقد دنیا است، و اگر خود روز را روز ثقیل خوانده، از باب استعاره است، گویا شدت آن روز بار بسیار سنگینی است که نمی‌توان به دوشش کشید، و منظور از" یوم ثقیل" همان روز قیامت است.
و اما اینکه چرا روز قیامت را وراء آثمین و کفار خواند، با اینکه تحقق آن در پیش رو و آینده ایشان است، یا به خاطر این است که کلمه" وراء" معنای احاطه را می‌رساند و شامل همه جهات می‌شود، و یا به خاطر این است که هر چند قیامت در پیش روی آنان است، ولی ایشان آن را پشت سر می‌اندازند، چون کلمه" یذرون" معنای اعراض می‌دهد.
و معنای آیه این است که: در برابر حکم پروردگارت صبر کن و نماز به پا دار و آثمین و کفار از ایشان را اطاعت مکن، برای اینکه این آثمین و کفار زندگی دنیا را دوست می‌دارند، و جز برای آن عمل نمی‌کنند، و روز شدیدی را که در پیش دارند رها می‌سازند، و یا از آن روز که حتما دیدارش خواهند کرد اعراض نموده، پشت سر خود می‌اندازند.


«فاما من طغی• و ءاثر الحیوة الدنیا• فان الجحیم هی الماوی؛ اما هر که طغیان کرد؛ و زندگی پست دنیا را برگزید؛ پس جایگاه او همان آتش است.»

۷.۱ - صفات دوزخیان

این آیات حال مردم در آن روز به تفصیل بیان شده، می‌فرماید مردم دو قسم می‌شوند، و این تفصیل بجای جواب اجمالی کلمه" فاذا جاءت... " نشسته، و تقدیر کلام" فاذا جاءت الطامة الکبری، انقسم الناس قسمین فاما من طغی... " است، یعنی وقتی طامه کبری بیاید مردم دو دسته می‌شوند، طاغیان، ترسندگان از خداوند.
خدای تعالی در این آیات سه گانه، مردم را به دو دسته تقسیم فرموده، اهل جهنم و اهل بهشت، - و اگر صفت اهل جهنم را جلوتر ذکر کرد برای این بود که روی سخن با مشرکین بود- و اهل جهنم را به همان اوصافی توصیف کرد که در آیه" من طغی و آثر الحیاة الدنیا" به آن توصیف کرده، و تعریف آنان را مقابل تعریف اهل بهشت قرار داده، که در آن فرموده: " من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی "، و به هر حال توصیفی که از دو طائفه کرده جنبه بیان ضابطه دارد.
و چون این دو طائفه به حسب حالی که دارند مقابل یکدیگر قرار دارند، قهرا وصفی که برای هر یک آورده مقابل وصفی است که برای دیگری آورده، پس اینکه اهل بهشت را توصیف کرده به ترس از مقام پروردگارش، - با در نظر گرفتن اینکه ترس، نوعی تاثر است از ضعیف و مقهور در برابر شخصی قوی و قاهر، و خشوع و خضوعش در برابر او- اقتضا دارد که طغیان اهل جهنم- با در نظر گرفتن اینکه طغیان به معنای تعدی از حد است- عبارت باشد از عدم تاثر طاغیان از مقام پروردگارشان، و استکبار ورزیدن و خروجشان از حد عبودیت، و در نتیجه خاشع و خاضع نشدن، و طبق اراده او عمل نکردن، و بر وفق اختیار او- که همان سعادت جاودانه ایشان است- اختیار نکردن، و بر عکس به پیروی هوای نفس دنبال زینت حیات دنیا رفتن.

۷.۲ - انتخاب زندگی دنیا

«بل تؤثرون الحیوة الدنیا• و الاخرة خیر و ابقی؛ لیکن (شما) زندگی دنیا را بر می‌گزینید؛ با آنکه (جهان) آخرت نیکوتر و پایدارتر است.»
مقصود از «بل تؤثرون الحیوة الدنیا» اشقیا هستند که در آیه ۱۱ ذکر شده و در این آیه، سبب شقاوت آنها که همان ترجیح زندگی دنیا بر آخرت است بیان شد
[۲۶] ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۵، جزء ۳۰، ص۲۸۹.


۷.۳ - دنیاگرایی طبع بشری

مصدر" ایثار " که فعل" تؤثرون" از آن مشتق است به معنای برگزیدن و انتخاب کردن و ترجیح دادن است. در این آیه از مطلب قبلی اعراض و خطاب را به عموم بشر نموده، می‌فرماید حقیقت همان است که گفتیم که رستگاری در تزکی و یاد پروردگار است، و لیکن شما انسانها در پی پاک شدن نیستید، و بر اساس دعوتی که طبع بشری شما دارد شما را به تعلق تام به دنیا و اشتغال به تعمیر آن و ترجیح آن بر زندگی آخرت می‌خواند.
بعضی از مفسرین گفته‌اند: خطاب در آیه به خصوص کفار است، و به هر حال چه به عموم بشر باشد و چه به خصوص کفار، سیاق کلام، سیاق عتاب است، و التفات از غیبت (هر کس تزکی کند رستگار می‌شود) به خطاب (شما چنین و چنان می‌کنید) برای تاکید به مطلب، و رو در رو سخن گفتن است.
" و الآخرة خیر و ابقی " کلمه" ابقی- باقی تر" معمولا در مقایسه بین دو چیز استعمال می‌شود که عمر یکی بلندتر از دیگری باشد، می‌گویند این باقی تر و با دوام تر است، و زندگی آخرت چنین نیست که از زندگی دنیا با دوام تر باشد، بلکه زندگی آخرت الی الابد باقی است، پس این سؤال پیش می‌آید که چرا در این آیه فرموده زندگی آخرت باقی تر و بهتر است. جواب این است که:
مقام آیه مقام ترجیح دادن یکی از دو زندگی دنیا و آخرت بر دیگری است، و در این ترجیح همین مقدار کافی است که آخرت خوب‌تر و باقی تر نسبت به دنیا باشد، و برای ترجیح لازم نیست که زندگی آخرت ابدی هم باشد، هر چند که ابدی و باقی هم هست.


۱. توبه/سوره۹، آیه۳۸.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۱۴.    
۳. یونس/سوره۱۰، آیه۷.    
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۸.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۳۲.    
۶. هود/سوره۱۱، آیه۱۵.    
۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۶.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۴۶.    
۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳.    
۱۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۷.    
۱۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، ماده"حب".    
۱۲. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۵.    
۱۳. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۶.    
۱۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۷.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۸.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۱۸-۴۲۰.    
۱۷. قیامت/سوره۷۵، آیه۲۰.    
۱۸. قیامت/سوره۷۵، آیه۲۱.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۳۰۱.    
۲۰. انسان/سوره۷۶، آیه۲۷.    
۲۱. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۲۷.    
۲۲. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۷ - ۳۹.    
۲۳. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۱۰.    
۲۴. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۶.    
۲۵. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۷.    
۲۶. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۵، جزء ۳۰، ص۲۸۹.
۲۷. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۴۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم دنیاگرایی‌».    




جعبه ابزار