حکم بن هشام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با انقراض
حکومت ۹۰ ساله
بنی امیه و فروپاشی آنها در سال ۱۳۲هـ. ق
عبدالرحمان بن معاویه معروف به عبدالرحمان داخل، از نوادگان
هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفه امویان) از چنگ
عباسیان فرار کرد و به مغرب «شمال آفریقا» رفت و حکومت نیرومندی بنام حکومت
امویان اندلس تاسیس کرد. در این پژوهش به یکی از حاکمان
اموی به نام
حکم بن هشام بن عبدالرحمان سال (۲۰۶-۱۸۰) هجری قمری پرداخته خواهد شد.
حکم بن هشام بن عبدالرحمان، سومین امیر
اموی اندلس، معروف به
ربضی، و کنیه اش
ابوالعاص بود. او در سال ۱۵۴، از کنیزی به نام زخرف، در
قرطبه به دنیا آمد.
حکم در ۸ و به روایتی ۱۴ صفر ۱۸۰، جانشین پدرش شد و فرمانروای اندلس گردید.
وی در ابتدای امارت، با استفاده از ثبات داخلی که در اواخر دوران پدرش به وجود آمده بود، سیاست قدرتمندانهای را در برابر دشمنان
مسیحی شمال اندلس در پیش گرفت. او حاجب خود،
عبدالکریم بن عبدالواحد بن مغیث، را در راس سپاهی انبوه به ناحیه البه و قلاع (
قشتاله قدیم) و
بلاط بشکنس (ناوار) فرستاد که این
سپاه، پس از کشتار بسیار، با
غنایم و اسیران فراوان بازگشت.
پس از به امارت رسیدن حکم، عموهایش سلیمان و عبدالله (که قبلا هم بر هشام خروج کرده بودند، اما او آنان را بخشیده بود) بار دیگر
شورش کردند. عبدالله از مغرب به
بلنسیه (والنسیا) رفت و آنجا را تصرف کرد و سلیمان، که در
طنجه بود، به او پیوست. عبدالله به دربار شارلمانی، پادشاه فرانسه، رفت و از او یاری خواست. شارلمانی نیز لشکری به سرداری پسرش، لوئی، روانه کرد. برخی سران شورشی نیز عبدالله را همراهی میکردند. پس از چندین
جنگ، حکم پیروز شد و سلیمان را در سال ۱۸۴ کشت. عبدالله در بلنسیه ماند و بخشش خواست و دست از
آشوب برداشت. وی در سال ۱۸۷ با حکم
صلح کرد.
در سال ۱۸۱، حکم با شورشهایی در منطقه ثغر اعلی (آراگون) و
طلیطله (تولدو) روبه رو شد که همگی را سرکوب کرد.
در سال ۱۸۵، شارلمانی به منظور ایمن ساختن گالیا (درجنوب فرانسه) از خطر جنگجویان مسلمان، لشکری عظیم به سرداری پسرش لویی امیر اکوتین برای فتح برشلونه (بارسلون) به
اسپانیا فرستاد. نرسیدن حمایتهای حکم که مشغول سرکوب شورشهای داخلی بود از یک سو، و عصیان والیان ثغر اعلی برضد حکومت اموی اندلس از سوی دیگر، مقاومت والی برشلونه را بی نتیجه گذاشت. در این جنگ، هزاران نفر کشته شدند و برشلونه، بزرگترین و استوارترین ثغر در اسپانیا، پس از هفت ماه محاصره، از دست
مسلمانان خارج شد و حدود اندلس، که روزگاری جبال پیرنه بود، به ثغر اعلی عقب نشست.
با افزایش جمعیت قرطبه، پایتخت خلفای اموی اندلس، محلات اطراف شهر
ربض گسترش یافت. بیشتر ساکنان این محلات مهاجران
عرب و بربر و طبقات میانه و فقیر اسپانیایی مسلمان (مولدون) بودند که با امتیاز طلبی عربها در حکومت و خروجشان از احکام اسلامی و گرایش آنان به برتریهای نژادی و ملی و قومی و طبقاتی، مخالفت میورزیدند.
از سوی دیگر، علما و فقها سیاست مذهبی حکم را نمیپسندیدند. حکم آشکارا به خوش گذرانی و شراب خواری میپرداخت و برعکس پدرش هشام که فقها را در همۀ امور شرکت داده بود، میکوشید تا از نفوذ آنان کاسته و آنان را از دخالت در امور دور کند و به همین دلیل، فقها نیز تلاش میکردند تا سلطۀ سیاسی بدست آورند، بنابراین وی را به
فسق و خروج از
احکام دین نسبت میدادند. آنان که در میان توده مردم قرطبه پایگاهی قوی داشتند، در سال ۱۸۷ یا ۱۸۹ بنیان شورشی عمومی را پی ریزی کردند. در راس مخالفان،
یحیی بن یحیی لیثی (از فقهای مالکی)،
عیسی بن دینار،
طالوت الفقیه بودند. مخالفان با شخصی از خاندان اموی، به نام
محمد بن قاسم مروانی، به جانشینی حکم
بیعت کردند و او را به ریاست برگزیدند و به او وعده دادند اگر پیروز شود او را به جای حکم به حکومت برسانند؛ اما محمد
بن قاسم نزد حکم رفت و
وفاداری خود را به او اظهار داشت. بدین ترتیب، شورش قبل از پا گرفتن کشف شد و حکم بسیاری را دستگیر و ۷۲ نفر را اعدام کرد.
حکم با زیرکی تمام برای نشان دادن
حسن ظن خود و جلب نظر مردم، حکومت
طلیطله را به یکی از وفاداران خود به نام
عمروس، که از مولدون وشقه بود، سپرد.
عمروس با تظاهر به دشمنی با
امویان، تصمیم گرفت بر مردم طلیطله، که بر ضد حکومت قرطبه شورش میکردند، ضربه نهایی را وارد کند. او در خارج شهر قلعهای محکم ساخت و به دستور او، در ضیافتی ساختگی به مناسبت بازگشت عبدالرحمان
بن حکم از
سفر جنگی به شمال اندلس، عده زیادی، و به روایتی بیش از ۵۳۰۰ تن از مردم و بزرگان شهر، را گردن زدند و در حفرهای مدفون ساختند. او جسد کشتگان را به درون گودالی میانداخت و وانمود میکرد. میهمانان از درب دیگری خارج شدهاند. این واقعه به «حفره
عمروس» معروف شد. در سال ۱۸۱ق (این واقعه را در سال ۱۹۱ق ذکر کردهاند. لیکن با توجه به گزارش مورخان اندلسی به نظر میآید ۱۸۱ق صحیح باشد.) اتفاق افتاد.
به موجب آن، تا مدتی روحیه عصیان در مردم طلیطله به ضعف گرایید، اما از
خشم و
کینه مردم این شهر تا پایان امارت حکم کم نشد.
ربض منطقۀ جغرافیایی حومه شهر قرطبه بود که جمعیت انبوهی از تاجران فقیهان و پیشه ورانی که به مرور زمان به سمت پایتخت آمده بودند در خود جای داده بود. در اواخر فرمانروایی حکم در ۱۹۸، و به روایتی ۲۰۲،
مولدون و
فقها و در راس آنان فقهایی همچون
عیسی بن دینار غافقی، یحیی
بن یحیی لیثی و
طالوت معافری، بر ضد حکم شوریدند. اعتراض و بدخواهی مردم نسبت به حکم بجائی رسید که هنگام
نماز منادی آنها ندا میداد «ای مخمور وقت نماز است».
بنابراین مردم کاخ حکم را محاصره نمودند فقها هم خون حکم را
مباح اعلام کردند. محافظان قصر عده زیادی را کشتند. شورش با
قساوت تمام سرکوب و بازارهای ربض و مزارع درهم کوبیده شد. حکم سیصد تن از بزرگان را وارونه بدار آویخت.
حادثه ربض آنقدر مهم بود که پس از آن، حکم
بن هشام به «حکم ربض» معروف شد.
حکم نخستین امیر اندلسی بود که تلاش کرد تا شکوه پادشاهی را در
اندلس احیا کند و دربار شاهانهای را به معنی تمام کلمه ترتیب داد و برای خود ندیمان و نگهبانان خاصی را برگزید. وی پس از پیروزی بر مردم حومه قرطبه، بر تعداد بردگان صقلابی خود افزود. حکم سوارکاری ماهر بود و هزار اسب از بهترین اسبها داشت و دستگاه شرطۀ (پلیس) او و جاسوسان و خبرچینانش نیرومند و منظم بودند. به این ترتیب، وی با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم شهر، آرامش برقرار میکرد؛ اما حتی این ترس و وحشت نیز باعث کاهش خشم و نفرت مردم نشد. حوادث دوران حکم که باعث کشتار و آزار مردم شد و واقعه ربض را بوجود آورد در قصاید بسیاری از شاعران قرطبه، همچون
غریب بن عبدالله، مورد نکوهش قرار گرفته است.
پس از واقعه ربض، حکم به بیماری سختی دچار شد که چهار سال، و به روایتی هفت سال، به درازا کشید و تا پایان عمر او (سال ۲۰۶) ادامه یافت.
با این حال حکم نخستین حاکم اموی بود که در زمان حیات خود ولیعهد تعیین کرد. وی در ۱۰ ذیحجه ۲۰۶، پسرش عبدالرحمان و پس از وی، پسر دیگرش مغیره را به
ولایتعهدی خود برگزید و از مردم برایشان
بیعت گرفت،
گفتهاند که وی هنگام
مرگ بر آنچه بر مردم ربض کرده بود، پشیمان شده و تاسف میخورد.
او در ۲۶ ذیحجه ۲۰۶ وفات یافت و در قصرالروضه، در قرطبه، به خاک سپرده شد.
حکم نیرومند،
زیرک، سرسخت، دارای اراده قوی، خطیبی توانا و در عین حال
مستبد،
حیله گر، دوراندیش و در حفظ قدرت کوشا و در نابود کردن مخالفان و دشمنان بی نهایت بی رحم بود و به مبانی اخلاقی توجهی نداشت. بعضی او را در قوت ملک و استحکام دولت و سرکوبی دشمنان، به
ابوجعفر منصور عباسی تشبیه کردهاند.
روش حکم با پدرش اختلاف بسیار داشت. وی فقیهان را از دخالت در امور دولتی منع میکرد و حوزۀ اختیارات آنان را صرفا مراسم مذهبی میدانست
که همین امر نیز باعث صدمه جدی به حکومت او شد. از میان امرای اندلس، او نخستین کسی بود که سپاهی منظم تشکیل داد و به گردآوری سلاح و سازوبرگ جنگی پرداخت. تعداد بردگانی که زبان عربی نمیدانستند، در
سپاه وی نزدیک به پنج هزار تن بود. او خود همه امور را در دست داشت و بر احوال مردم از طریق جاسوسان نظارت میکرد.
حکم
بن هشام، به رغم قساوت در
جنگ با مخالفان خود در مناسبتهای مختلف
شعر میسرود و اشعاری را در مفاخره، سیاست و تغزل به او نسبت دادهاند. وی در مدت ۲۶ سال امارت، پیوسته گرفتار آشوبهای داخلی و جنگهای خارجی بود؛ او را
حکم منتصر نیز
لقب دادهاند؛ وی به خوشگذرانی اهمیت میداد و همه نوع اسباب تنعم و تجمل برای خود فراهم ساخته بود
تا جاییکه علاقه وی به
موسیقی باعث انتقال آن از
بغداد به
قرطبه توسط موسیقیدانان این عصر،
زرقون و
علون شده بود.
عصر حکم
علی رغم همۀ آن اغتشاشات عصر شکوفایی
علم و
ادب بود و گروه بزرگی از نویسندگان و شعرا و علما نظیر
عباس بن ناصح ثقفی جزایری،
ابوالقاسم عباس بن فرناس،
یحیی غزال جیانی درخشیدند که اکثر آنها علاوه بر شعر و ادب، عالم به
لغت و
هندسه و
فلسفه و
نجوم نیز بودند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حکم بن هشام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۳.