حکم اعراض (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله احکام اعراض با توجه به
قرآن کریم بیان میشود.
حرمت
اعراض از آیات الهی:
۱. «وما تاتیهم من ءایة من ءایـت ربهم الا کانوا عنها معرضین• الم یروا کم اهلکنا من قبلهم من قرن مکنـهم فی الارض ما لم نمکن لکم وارسلنا السماء علیهم مدرارا وجعلنا الانهـر تجری من تحتهم فاهلکنـهم بذنوبهم وانشانا من بعدهم قرنـا ءاخرین؛
هیچ نشانه و آیه ای از آیات پروردگارشان به آنها نمیرسد مگر اینکه از آن روی میگردانند! • آیا مشاهده نکردند چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟! اقوامی که (از شما نیرومندتر بودند و) قدرتهائی به آنها دادیم که به شما ندادیم، بارانهای پی در پی بر آنها فرستادیم و نهرها از زیر (آبادیهای) آنها جاری ساختیم (اما هنگامی که سرکشی و
طغیان کردند) آنها را به خاطر گناهانشان نابود ساختیم و جمعیت دیگری بعد از آنان بوجود آوردیم.»
۲. «قل ارءیتم ان اخذ الله سمعکم وابصـرکم وختم علی قلوبکم من الـه غیر الله یاتیکم به انظر کیف نصرف الایـت ثم هم
یصدفون• قل ارءیتکم اناتـکم عذاب الله بغتة او جهرة هل یهلک الا القوم الظــلمون؛
بگو آیا فکر کردهاید اگر
خداوند گوش و چشمهای شما را بگیرد و بر دلهای شما مهر نهد (که چیزی را نفهمید) چه کسی جز خدا است که آنها را به شما بدهد؟ ببین چگونه آیات را برای آنها به گونههای مختلف شرح میدهیم سپس آنها روی میگردانند! • بگو فکر کردهاید اگر
عذاب خدا ناگهانی (و پنهانی) یا آشکارا به سراغ شما بیاید آیا جز جمعیت ستمکار هلاک میشوند؟»
۳. «... فمن اظلم ممن کذب بـایـت الله وصدف عنها سنجزی الذین
یصدفون عن ءایـتنا سوء العذاب بما کانوا
یصدفون؛
... چه کسی ستمکارتر از آنها که آیات خدا را
تکذیب کردند و از آن روی گردانیدند یافت میشود، اما بزودی کسانی را که از آیات ما روی گردانیدند به خاطر همین اغراض بیدلیلشان
مجازات شدید خواهیم کرد.»
۴. «وکاین من ءایة فی السمـوت والارض یمرون علیها وهم عنها معرضون• افامنوا ان تاتیهم غـشیة من عذاب الله او تاتیهم الساعة بغتة وهم لا یشعرون؛
و چه بسیار نشانهای (از خدا) در آسمانها و
زمین وجود دارد که آنها از کنارش میگذرند و از آن روی میگردانند! • آیا از این ایمن هستند که عذاب فراگیری از ناحیه خدا به سراغ آنها بیاید یا ساعت
رستاخیز ناگهان فرا رسد در حالی که آنها متوجه نیستند؟!»
۵. «ومن اظلم ممن ذکر بـایـت ربه فاعرض عنها ونسی ما قدمت یداه انا جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه وفی ءاذانهم وقرا وان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذا ابدا؛
چه کسی ستمکارتر است از آنها که به هنگام یادآوری آیات پروردگارشان از آن روی میگردانند، و آنچه را با دست خود انجام داده فراموش میکنند، ما بر دلهاشان پرده افکندهایم تا نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی قرار دادهایم (تا صدای
حق را نشنوند! ) و لذا اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی هرگز
هدایت نمیشوند!»
۶. «ومن اظلم ممن ذکر بـایـت ربه ثم اعرض عنها انا من المجرمین منتقمون؛
چه کسی ستمکارتر است از آنکس که آیات پروردگارش به او تذکر داده شده و او از آن اعراض کرده، مسلما ما از مجرمان
انتقام خواهیم گرفت.»
«ان الذین یلحدون فی ءایـتنا لا یخفون علینا افمن یلقی فی النار خیرام من یاتی ءامنـا یوم القیـمة اعملوا ما شئتم انه بما تعملون بصیر؛
کسانی که آیات ما را
تحریف میکنند بر ما پوشیده نخواهند بود! آیا کسی که در آتش افکنده میشود بهتر است یا کسی که در نهایت امن و
امان در قیامت به عرصه محشر میآید، هر چه میخواهید انجام دهید، او به آنچه انجام میدهید بیناست!» («ان الذین...» یعنی کسانی که از
ایمان به آیات ما اعراض میکنند.
)
وجوب
اعراض از اهل باطل:
۱. «واذا رایت الذین یخوضون فی ءایـتنا فاعرض عنهم...؛
هر وقت کسانی را که آیات ما را
استهزاء میکنند مشاهده نمائی از آنها روی بگردان ...»
۲. «وذر الذین اتخذوا دینهم لعبـا ولهوا وغرتهم الحیوة الدنیا...؛
کسانی را که آئین (فطری) خود را به
بازی و سرگرمی (و استهزاء) گرفتند و زندگی دنیا آنها را مغرور ساخته رها کن ...»
۳. «... قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون؛
... بگو: خدا... و سپس آنها را در گفتگوهای
لجاجت آمیزشان رها کن تا بازی کنند!»
۴. «وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیـطین الانس والجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا ولو شاء ربک ما فعلوه فذرهم وما یفترون؛
اینچنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و
جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به طور سری (و درگوشی) به یکدیگر میگفتند و اگر پروردگار تو میخواست چنین نمیکردند (و اجبارا میتوانست جلو آنها را بگیرد ولی
اجبار سودی ندارد) بنابراین آنها و
تهمت هایشان را به حال خود واگذار!»
۵. «... وذروا الذین یلحدون فی اسمـئه سیجزون ما کانوا یعملون؛
و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید، و آنها را که در
اسماء خدا تحریف میکنند (و بر غیر او مینهند و شریک برایش قائل میشوند) رها سازید آنان به زودی جزای اعمالی را که انجام میدادند میبینند.»
وجوب
اعراض از باطل:
«... فاجتنبوا الرجس من الاوثـن واجتنبوا قول الزور؛
... از پلیدیها یعنی از بتها
اجتناب کنید و از سخن
باطل و بی اساس بپرهیزید.» اوثان جمع
وثن (بر وزن کفن) به معنی سنگهائی است که مورد
پرستش اقوام جاهلی قرار میگرفت، و در اینجا اوثان توضیح کلمه
رجس است که قبلا ذکر شده، به این ترتیب میگوید: از پلیدی
اجتناب کنید، بعد میگوید: پلیدی همان بتها هستند، این نکته نیز قابل توجه است که بت پرستان عصر جاهلیت خونهای حیوانات قربانی را بر سر و روی بتهاشان میریختند و منظرهای بسیار زشت و پلید و تنفر آمیز پیدا میکرد که تعبیر فوق ممکن است
اشاره به آن نیز باشد. دستور دوم این است که : از سخن
باطل و بی اساس بپرهیزید.
لزوم اعراض از جاهلان:
۱. «... واعرض عن الجـهلین؛
و از جاهلان روی بگردان (و با آنها
ستیزه مکن).» رهبران و مبلغان در مسیر خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بیخبر، و افرادی که سطح فکر و
اخلاق آنها بسیار پائین است، روبرو میشوند، از آنها
دشنام میشنوند، هدف تهمتشان قرار میگیرند، سنگ در راهشان میافکنند، راه پیروزی بر این مشکل گلاویز شدن با جاهلان نیست، بلکه بهترین راه تحمل و حوصله، نادیده گرفتن و نشنیده گرفتن اینگونه کارها است، و تجربه نشان میدهد برای بیدار ساختن جاهلان و خاموش کردن آتش خشم و
حسد و تعصبشان، این بهترین راه است.
۲. «فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون• فذرهم فی غمرتهم حتی حین؛
اما آنها کارهای خود را به پراکندگی کشاندند و هر گروهی به راهی رفتند (و عجب اینکه) هر گروه، به آنچه نزد خود دارند خوشحالند!•آنها را در
جهل و غفلتشان بگذار تا زمانی که مرگشان فرا رسد. (یا گرفتار
عذاب الهی شوند).» واژه غمرة (بر وزن ضربه) در اصل از
غمر به معنی از بین بردن اثر چیزی است، سپس به
آب زیادی که مسیر خود را میشوید و پیش میرود غمر و غامر گفته شده و بعد از آن به
جهل و نادانی و گرفتاریهائی که
انسان را در خود فرو میبرد نیز
اطلاق گردیده است، و در آیه مورد بحث به معنی
غفلت و سرگردانی و جهل و گمراهی است.
لزوم
اعراض پیامبر صلیاللهعلیهوآله از
کافران:
۱. «ربما یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین• ذرهم یاکلوا ویتمتعوا ویلههم الامل فسوف یعلمون؛
کافران (هنگامی که آثار شوم اعمال را ببینند) چه بسا آرزو میکنند
مسلمان بودند! • بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنانرا غافل سازد، ولی به زودی خواهند فهمید.»اینها چون حیواناتی هستند که جز
اصطبل و علف، و جز لذت مادی چیزی نمیفهمند و هر حرکتی دارند برای رسیدن به همینها است، پردههای
غرور و غفلت و آرزوهای دور و دراز چنان بر
قلب آنها افتاده، و آنها را به خود مشغول ساخته که دیگر توانائی درک واقعیتی را ندارند، اما آن گاه که سیلی اجل به صورت آنها نواخته شود، و پردههای غفلت و غرور از مقابل چشمانشان کنار رود، و خود را در آستانه
مرگ و یا در عرصه
قیامت ببینند.
۲. «فذرهم فی غمرتهم حتی حین؛
آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانی که مرگشان فرا رسد. (یا گرفتار عذاب الهی شوند).»واژه غمرة (بر وزن ضربه) در اصل از
غمر به معنی از بین بردن اثر چیزی است، سپس به
آب زیادی که مسیر خود را میشوید و پیش میرود غمر و غامر گفته شده و بعد از آن به
جهل و نادانی و گرفتاریهائی که
انسان را در خود فرو میبرد نیز
اطلاق گردیده است، و در آیه مورد بحث به معنی
غفلت و سرگردانی و جهل و گمراهی است.
۳. «ویقولون متی هـذا الفتح ان کنتم صـدقین• فاعرض عنهم وانتظر انهم منتظرون؛
آنها میگویند: اگر راست میگوئید این
پیروزی شما کی خواهد بود؟• اکنون که چنین است از آنها روی بگردان و منتظر باش، آنها نیز منتظرند! (تو منتظر
رحمت خدا باش و آنها منتظر عذاب او!). »
وجوب اعراض و رويگردانى از
متخلّفان جهاد:
سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ ....
اعراض از دعوت و دستورات
پیامبر صلیاللهعلیهوآله،
حرام و ناروا است.
وجوب اعراض و بىاعتنايى پيامبر صلىاللهعليهوآله از
مشرکان استهزاگر، در اجراى
رسالت:
اعراض و بی اعتنایی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مشرکان استهزاگر، در اجرای
رسالت، به امر خداوند بود: «... واعرض عن المشرکین• انا کفینـک المستهزءین؛
آشکار آنچه را ماموریت داری بیان کن و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)• ما شر استهزا کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد.» «فاصدع» از ماده صدع در
لغت به معنی شکافتن به طور مطلق، و یا شکافتن اجسام محکم است، و از آنجا که با شکافتن چیزی درونش آشکار میشود، این کلمه به معنی
اظهار و
افشا و آشکار کردن آمده است، و به درد سر شدید هم
صداع میگویند، به خاطر اینکه گوئی میخواهد سر را از هم بشکافد!
اعراض از مشرکان در اینجا یا به معنی بی اعتنائی است، و با ترک مبارزه و پیکار با آنها، زیرا در آن زمان هنوز قدرت مسلمانان به مرحلهای نرسیده بود که در مقابل خشونت دشمن دست به مبارزه مسلحانه بزنند.
وجوب
اعراض پیامبر صلیاللهعلیهوآله از
منافقان:
«ویقولون طاعة فاذا برزوا من عندک بیت طـائفة منهم غیر الذی تقول والله یکتب ما یبیتون فاعرض عنهم...؛
آنها در حضور تو میگویند فرمانبرداریم اما هنگامی که از نزد تو بیرون میروند جمعی از آنها جلسات سری شبانه بر ضد گفتههای تو تشکیل میدهند،
خداوند آنچه را در این جلسات میگویند مینویسد، اعتنائی به آنها مکن (و از نقشههای آنها وحشت نداشته باش) ...» جمعی از منافقان و یا افراد ضعیف الایمان به هنگامی که در صف مسلمانان در کنار
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرار میگیرند برای حفظ منافع و یا دفع ضرر از خویش با دیگران هم صدا شده و
اظهار اطاعت فرمان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میکنند، و میگویند با جان و دل حاضریم از او پیروی کنیم، اما هنگامی که مردم از خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خارج شدند، آن دسته از منافقان و افراد ضعیف الایمان گفتهها و پیمانهای خویش را به دست فراموشی میسپارند و در جلسات شبانه تصمیم هائی بر ضد سخنان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگیرند.
جايز نبودن
اعراض از یاد خداوند:
۱. «ومن اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکـا ونحشره یوم القیـمة اعمی؛
و هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت، و روز
قیامت او را نابینا محشور میکنیم.»گاه میشود درهای زندگی به روی
انسان به کلی بسته میشود، و دست به هر کاری میزند با درهای بسته رو به رو میگردد، و گاهی به عکس به هر جا روی میآورد خود را در برابر درهای گشوده میبیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست، از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از به ضیق یا تنگی
معیشت تعبیر میشود، منظور از معیشت ضنک که در آیات بالا آمد نیز همین است. گاهی تنگی معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمی دارد، ای بسا پول و در آمدش هنگفت است، ولی
بخل و حرص و آز زندگی را بر او تنگ میکند نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند، بلکه گوئی نمیخواهد آن را به روی خویش بگشاید، به فرموده
علی (علیهالسّلام) همچون فقیران زندگی میکند و همانند اغنیاء و ثروتمندان حساب پس میدهد. راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها میشود،
قرآن میگوید: عامل اصلیش
اعراض از یاد حق است.
کسی که خدا را فراموش کند، و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزی غیر
دنیا نمیماند که وی به آن دل ببندد، و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه کوششهای خود را منحصر در آن کند، و فقط به
اصلاح زندگی دنیایش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بیشتری داده، به
تمتع از آن سرگرم شود، و این معیشت، او را آرام نمیکند، چه کم باشد و چه زیاد، برای اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمیشود، و دائما چشم به اضافه تر از آن میدوزد، بدون اینکه این
حرص و تشنگیش به جایی منتهی شود، پس چنین کسی دائما در فقر و تنگی بسر میبرد، و همیشه دلش علاقه مند به چیزی است که ندارد، صرفنظر از غم و
اندوه و قلق و
اضطراب و ترسی که از نزول آفات و روی آوردن ناملایمات و فرا رسیدن
مرگ و بیماری دارد، و صرفنظر از اضطرابی که از شر حسودان و
کید دشمنان دارد، پس او علی الدوام در میان آرزوهای بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر میبرد.در حالی که اگر مقام
پروردگار خود را میشناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمیکرد، یقین میکرد که نزد پروردگار خود حیاتی دارد که آمیخته با مرگ نیست، و ملکی دارد که زوال پذیر نیست، و عزتی دارد که مشوب با ذلت نیست، و فرح و
سرور و
رفعت و کرامتی دارد که هیچ مقیاسی نتواند اندازه اش را تعیین کند و یا سر آمدی آن را به آخر برساند، و نیز
یقین میکند که دنیا دار مجاز است و حیات و زندگی دنیا در مقابل آخرت پشیزی بیش نیست، اگر او این را بشناسد دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده قانع میشود، و معیشتش هر چه باشد برایش فراخ گشته، دیگر روی تنگی وضنک را نمیبیند.
۲. «وما یاتیهم من ذکر من الرحمـن محدث الا کانوا عنه معرضین• فقد کذبوا فسیاتیهم انبـؤا ما کانوا به یستهزءون؛
و هر ذکر تازهای از سوی خداوند رحمان برای آنها بیاید از آن اعراض میکنند• آنها تکذیب کردند، اما به زودی اخبار آنچه را به استهزاء میگرفتند به آنان میرسد (و از مجازاتش با خبر خواهند شد).»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۱، ص۱۷۳، برگرفته از مقاله «حکم اعراض».