• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حق (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




حق: (نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً)
«راغب» در «مفردات» می‌گوید: اصل «حق» به معنای «مطابقت و موافقت» است، و این کلمه، بر چند معنا اطلاق می‌شود:
نخست- کسی که چیزی را بر اساس حکمت ایجاد می‌کند، و به همین دلیل به خداوند حق گفته می‌شود (فَذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ)
دوم- به چیزی که بر اساس حکمت ایجاد شده نیز حق گفته می‌شود، و چون عالم هستی فعل خدا است و موافق با حکمت، تمام آن حق است، چنان‌که قرآن می‌گوید: (مَا خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ اِلَّا بِالْحَقِّ) «خداوند این موجودات (خورشید و ماه و منازل آنها) را جز به حق نیافریده»
سوم- به اعتقاداتی که مطابق واقعیت‌هاست حق گفته می‌شود: (فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ) «خداوند مؤمنان را به سوی آنچه از حق اختلاف کرده بودند رهنمون شد»
چهارم- به سخنان و افعالی که بر طبق وظیفه و در وقت مقرر انجام می‌شود نیز، حق گفته می‌شود، همان‌گونه که می‌گوئیم: «سخن تو حق است و کردارت حق».
بنابراین، گاهی «حق» به کاری گفته می‌شود که بر وفق حکمت و از روی حساب و نظم آفریده شده است، گاه به شخصی که چنین کاری را انجام داده است، گاه به اعتقادی که مطابق واقع است و گاه به گفتار و عملی گفته می‌شود که به‌اندازه لازم و در وقت لزومش انجام گرفته است؛ به هر حال نقطه مقابل آن «باطل»، «ضلال»، «لعب» و «بیهوده» و مانند اینها است، حق موضوع ثابت و پابرجایی است که باطل به آن راه ندارد.
«حقّ» در سوره‌ «یونس» در مقابل «باطل» نیست، بلکه منظور این است که آیا این مجازات و کیفر واقعیت دارد و تحقق می‌یابد؟ زیرا «حق» و «تحقق» هر دو از یک ماده‌اند، البته حق در مقابل باطل، اگر به معنای وسیع کلمه تفسیر شود، شامل هر واقعیت موجود می‌گردد، و نقطه مقابل آن معدوم و باطل است. و این معنا درباره قیامت کاملًا صادق است، به علاوه روزی است که «حق» هر کس به او داده می‌شود، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و «حقایق» و اسرار درون به ظهور می‌پیوندد، بنابراین روزی است به تمام معنای حق.



ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با حق:

۱.۱ - آیه ۳ سوره آل عمران

(نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ) (همان کسی که کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانه‌های کتب پیشین، هماهنگ است؛ و «تورات» و «انجیل» را.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اینکه در آیه مورد بحث فرمود: بالحق مفسرین در معنای آن گفته‌اند: بطور کلی حق و صدق عبارت است از خبر مطابق با واقع، با این تفاوت که چنین خبری را از آن جهت که در مقابلش واقعیتی خارجی و ثابت، وجود دارد حق گویند، و از این جهت که خود خبر مطابق با آن واقعیت خارجی است صدق می‌نامند. بنابراین اطلاق کلمه حق که به معنای اعیان خارجی و امور واقعی است بر خدای تعالی و گفتن اینکه خدا حق است و نیز اطلاقش بر حقایق خارجیه و گفتن اینکه موجودات خارجی حق هستند از این بابت است که خبر دادن از خدا و از حقایق خارجیه خبری است مطابق با واقع، و به هر حال مراد از حق در آیه شریفه، امر ثابت است، امری است که بطلان نمی‌پذیرد.
و ظاهرا حرف با در کلمه بالحق مصاحبت را می‌رساند، و آیه چنین معنا می‌دهد که: خدای تعالی کتاب را بر تو نازل کرد نازل کردنی همراه با حق، به‌طوری که حق از آن جدا نخواهد بود، و همراه بودنش با حق باعث می‌شود که نه بعدها بطلان عارضش بشود، و نه در حین نزول آمیخته با بطلان باشد. پس این کتاب از اینکه روزی بطلان بر او چیره گردد ایمن است، پس در جمله‌ (نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ) استعاره به کنایه بکار رفته البته مفسرین در معنای حرف با وجوهی دیگر ذکر کرده‌اند که خالی از اشکال نیست. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۲ - آیه ۵۳ سوره یونس

(وَيَسْتَنبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنتُمْ بِمُعْجِزِينَ) (از تو می‌پرسند: «آیا آن وعده مجازات الهی حقّ است؟» بگو: «آری، به پروردگارم سوگند، قطعاً حق است؛ و شما نمی‌توانید از مجازات الهی فرار کنید.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: جمله: احق هو بیان همان خبری است که از آن سؤال کرده‌اند، و ضمیر هو به‌طوری که از زمینه کلام بر می‌آید به قضاء و یا به عذاب بر می‌گردد، و به هر کدام برگردد برگشت عبارت به یک معنا است، می‌فرماید: از تو خبرگیری می‌کنند که آیا آن قضاء و یا آن عذاب حق است؟ در اینجا خدای سبحان به پیامبرش دستور داده پاسخ را که عبارت است از اثبات آن عذاب به جمیع جهات تاکید مؤکد نموده در جواب آنان با سوگند بگوید: این عذاب حتما و قطعا حق و ثابت است، برای اینکه مقتضی آن موجود و مانع آن مفقود است.
پس، اینکه فرمود: (قُلْ اِی وَ رَبِّی اِنَّهُ لَحَقٌّ) (برای اثبات حقیت کلام از چند جهت تاکید شده) یکی از جهت سوگند، دوم آوردن کلمه ان و سوم آوردن حرف لام، و چهارم آوردن جمله به صورت جمله اسمیه (آن عذاب حق است)، چون ممکن بود بفرماید: قل‌ ای و ربی یحق العذاب و یا یقطع العذاب. و جمله‌ (وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ) بیان عدم مانع است- هم چنان که جمله قبلی وجود مقتضی را اثبات می‌کرد- و می‌فرماید: شما نمی‌توانید خدا را از فرستادن عذاب عاجز سازید، و از رسیدن عذاب بر خود مانع شوید. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۳ - آیه ۱۹ سوره ابراهیم

(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحقِّ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ) (آیا ندیدی خداوند، آسمان‌ها و زمین را بحق آفریده است؟! اگر بخواهد، شما را می‌برد و خلق تازه‌ای می‌آورد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: عمل حق که در مقابل عمل باطل است، آن فعلی است که فاعل آن نتیجه‌ای در نظر گرفته که فعلش خود به خود به سوی آن نتیجه پیش می‌رود، و چون می‌بینیم هر یک از انواع موجودات این جهان از اول پیدایش، متوجه نتیجه و غایتی معین است که جز رسیدن به آن غایت، هدف دیگری ندارد، و نیز می‌بینیم که بعضی از این انواع غایت و هدف بعضی دیگر است، یعنی برای اینکه دیگری از آن بهره‌مند شود به وجود آمده، مانند عناصر زمین که گیاهان از آن بهره‌مند می‌شوند، و مانند گیاهان که حیوانات از آنها انتفاع می‌برند و اصلا برای حیوان به وجود آمده‌اند، و همچنین حیوان که برای انسان خلق شده، و معنای آیه مورد بحث و آیه‌ (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ ما خَلَقْناهُما اِلَّا بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ اَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ) و آیه‌ (وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلًا ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا) همه ناظر به این معنا هستند. بنابراین، دائما خلقت عالم، از مرحله‌ای به مرحله‌ای و از هدفی به هدف شریف‌تری پیش می‌رود، تا آنکه به هدفی برسد که هدفی بالاتر از آن نیست، و آن بازگشت به سوی خدای سبحان است، هم‌چنان که خودش فرمود: (وَ اَنَّ اِلی‌ رَبِّکَ الْمُنْتَهی‌)
و کوتاه سخن این که: فعل و عمل، وقتی حق است که در آن خاصیتی باشد که منظور فاعل از آن فعل، همان خاصیت باشد، و با عمل خود به سوی همان خاصیت پیش برود، و اما اگر فعلی باشد که فاعل، منظوری غیر از خود آن فعل نداشته باشد، آن فعل باطل است، و اگر فعل باطل برای خود نظام و ترتیبی داشته باشد، آن فعل را بازیچه می‌گویند همانند بازی بچه‌ها که حرکات و سکناتشان برای خود، نظام و ترتیبی دارد، ولی هیچ منظوری از آن ندارند بلکه تنها منظورشان ایجاد آن صورتی است که در نفس خود قبلا تصویر کرده و دل‌هایشان نسبت به آن صورت شایق شده است.
فعل خدای تعالی هم (خلقت این عالم) از این نظر حق است که در ماورای خود و بعد از زوال آن فعل اثر و دنباله و هدفی باقی می‌ماند، و اگر غیر این بود، و دنبال، این عالم اثری باقی نمی‌ماند، فعل خدای تعالی نیز باطل بود، و ناچار این عالم را به منظور رفع خستگی و سرگرمی و تسکین غم و غصه‌ها و یا تفرج و تماشا، یا رهایی از وحشت تنهایی و امثال اینها خلق کرده بود، لیکن از آنجایی که خدای سبحان عزیز و حمید است، و با داشتن عزت هیچ نوع ذلت و فقر و فاقه و حاجتی در ذاتش راه ندارد، می‌فهمیم که از عمل خود، یعنی خلقت این عالم، غرض و هدفی داشته است.
از آنچه گذشت این معنا روشن می‌شود که حرف باء در کلمه بالحق باء مصاحبت است، و اینکه بعضی‌ گفته‌اند: باء سببیت و یا باء آلت است و معنای آن: خلق کرد به وسیله قبول حق و یا به غرض حق می‌باشد، صحیح نیست. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۴ - آیه ۳۱ سوره فاطر

(وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ) (و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن؛ به یقین خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: ضمیر فصل و الف و لام در جمله‌ (هُوَ الْحَقُّ) برای تاکید حقانیت کتاب است، نه برای انحصار، به عبارت ساده‌تر اینکه: این کتاب حقی است که به هیچ وجه باطل در آن راه ندارد، نه اینکه این کتاب به تنهایی حق است. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۵ - آیه ۳۹ سوره نبا

(ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا) (آن روز حق است؛ هر کس بخواهد اکنون راه بازگشتی به سوی پروردگارش برمی‌گزیند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: مراد از حق بودن آن روز ثبوت حتمى و رانده شدن قضاى آن، و تخلف‌ناپذيرى وقوع آن است. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۳.    
۲. یونس/سوره۱۰، آیه۵۳.    
۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۹.    
۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۱.    
۵. نبا/سوره۷۸، آیه۳۹.    
۶. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۲۴۶.    
۷. یونس/سوره۱۰، آیه۳۲.    
۸. یونس/سوره۱۰، آیه۵.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۱۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۱۴۸.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۹۱.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۸۵.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۴۴.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۷۷.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۷۲.    
۱۶. آل عمران/سوره۳، آیه۳.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۹.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۸.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۲۶.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۳۵.    
۲۲. یونس/سوره۱۰، آیه۵۳.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۱۴.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۰۹.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۷۵.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۱۲.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۹۸.    
۲۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۹.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۸.    
۳۰. دخان/سوره۴۴، آیه۳۸ و ۳۹.    
۳۱. ص/سوره۳۸، آیه۲۸.    
۳۲. نجم/سوره۵۳، آیه۴۲.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۵۶.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۱.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۱۸.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۹.    
۳۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۱.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۱.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۳۴.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۴.    
۴۳. نبا/سوره۷۸، آیه۳۹.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۳.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۸۴.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۷۵.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۵۲.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۴۸.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «حق»، ص۱۹۰.    






جعبه ابزار