حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فاطمه بنت موسی بن جعفر مشهور به
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) (۱۷۳-۲۰۱ق)، دختر
امام موسی کاظم (علیهالسلام) و خواهر
امام رضا (علیهالسلام) یکی از بانوان با
فضیلت خاندان
اهل بیت (علیهمالسّلام) است.
درباره زندگینامه این بانو اطلاعات زیادی در منابع تاریخی ذکر نشده است. طبق گزارشهای تاریخی آن
حضرت برای دیدار زیارت برادرش امام رضا (علیهالسلام) به
ایران هجرت کرد که در راه بیمار شده و به
قم رفت و بعد از چند روز بیماری درگذشت و در همان شهر دفن شد که بعدا قبهای بر قبر آن
حضرت بنا شد و امروزه دارای حرم و بارگاه باشکوهی است و محل زیارت محبان اهل بیت از نقاط دور و نزدیک و همچنین از کشورهای دیگر
جهان است. روایات بسیاری از
ائمه (علیهمالسّلام) در
فضیلت و کرامت ایشان نقل شده، از جمله
شفاعت گسترده
شیعیان و پاداش
بهشت برای زیارت کنندگان
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها). طبق نقلها او تنها زنی است که بعد از
حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از جانب امامان (علیهمالسلام) برای او زیارتنامه روایت شده است و در باب
فضیلت زیارت این بانو احادیث متعددی از ائمه (علیهمالسلام) وارد شده است. بعد از دفن
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در قم، این شهر تغییر جمعیتی و موقعیتی پیدا کرده و به یکی از مراکز تشیع و به یک مرکز بزرگ علمی، فرهنگی و پژوهشی دنیا تبدیل شده است. در طول سالهای متمادی کرامات و عنایات بسیاری از
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نسبت به زائرین و مجاورین نقل شده است.
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) فرزند
حضرت موسی بن جعفر امام هفتم
شیعیان میباشد. مادر گرامی
حضرت معصومه «نجمه» مادر
امام رضا (علیهالسّلام) میباشد؛ نجمه از بانوان با
فضیلت و از اسوههای تقوا و شرافت بود.
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بعد از پدر، در سال
۱۷۹ق تحت کفالت برادرش
حضرت امام رضا (علیهالسلام) قرار گرفت و تا سال
۲۰۰ق یعنی ۲۱ سال تمام، در کنار برادر بزرگوارشان به مقامات عالی و کمالات علمی و عرفانی و اخلاقی دست یافت.
درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) آنچه مسلم است این است که زمان تولد آن
حضرت پیش از سال یکصد و هفتاد و نه هجری بوده است زیرا بنابر نقل
شیخ کلینی در
شوال ۱۷۹
هارون الرشید امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) پدر
حضرت معصومه (علیهالسّلام) را از
مدینه به
بغداد برد و در آنجا در
ماه رجب ۱۸۳ از دنیا رحلت فرمود.
و بنابر مدت عمر
حضرت معصومه که از ۲۳ سال کمتر است، نمیتواند بعد از سال ۱۷۹ باشد چون در آن سالها پدرش در زندان بود.
پس تاریخ ولادت آن
حضرت بهطور دقیق مشخص نیست ولی طبق اسناد به دست آمده ولادت آن
حضرت را در مدینه در سال ۱۷۳ نقل میکنند.
درباره تعداد فرزندان
حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) و اینکه چند تن از آنها فاطمه نام داشتهاند اختلاف است.
شیخ مفید تعداد آنان را سی و هفت تن ذکر کرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر که دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند.
فاطمة الکبری و فاطمة الصغری.
حضرت فاطمه معصومه بعد از امام رضا (علیهالسّلام) از دیگر فرزندان
حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام)
فاضلتر و دارای مقامی شامختر میباشد.
با گذشت ایام،
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) هم دوران خردسالی را پشت سر گذاشت و در این سالها محل رشد آن
حضرت خاندانی از علم و معرفت بود. ولی بیش از ده بهار از عمرش نگذشته بود که پدرش با
زهر جفا در زندان هارون به
شهادت رسید. در این ایام، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا (علیهالسّلام) بود که ناگهان
مامون وجود امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به
خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نموده.
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) دوری یک ساله فراق برادر را تحمل کرد.
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) به هنگام هجرت
حضرت امام رضا (علیهالسلام) از مدینه به طوس ۲۷ ساله بودند. طبق وصیّت امام کاظم (علیهالسلام) ازدواج دختران آن
حضرت به مشورت و اجازه امام رضا (علیهالسلام) بستگی داشت. چرا که آن
حضرت به مصلحت خواهرانشان آگاهتر از دیگران بودند.
برای
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) همسر مناسب و همتایی وجود نداشت، زیرا علاوه بر کفو دینی، کفو فرهنگی و معنوی نیز نقش بسزایی در ازدواج صحیح دارد. شاید بر همین اساس
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «اگر
خداوند متعال علی (علیهالسلام) را برای
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نمیآفرید، در سراسر زمین از
حضرت آدم (علیهالسلام) گرفته تا هر انسانی بعد از او همسر و همتای مناسبی برای فاطمه
زهرا (سلاماللهعلیها) پیدا نمیشد.»
در سال ۲۰۰ق زمانی که یگانه برادر
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) به اجبار مأمون مجبور به هجرت به خراسان شدند،
حضرت حدود یک سال به دور از برادر خود در مدینه زندگی کرد. مأمون عباسی در سال
۲۰۱ق حضرت امام رضا (علیهالسلام) را به عنوان ولیعهد خود تعیین نمود. در این هنگام آن
حضرت برای بستگان خود در مدینه و خصوص برای
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نامهای نوشت و آنها را به خراسان دعوت نمود.
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) به مجرد خواندن نامه امام (علیهالسلام) برای دیدار برادر عازم خراسان شد و با گروه بسیاری از امامزادگان و بستگان به سوی خراسان حرکت نمودند.
جعفر مرتضی عاملی مینویسد: «
حضرت معصومه در راس یک قافله ۲۲ نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا (علیهالسّلام) برای دیدار با آن امام همام رهسپار
ایران گردید».
البته برخی از پژوهشگران تعداد افراد این کاروان را حدود ۴۰۰ نفر نوشتهاند و قائلند ۲۳ نفر از آنان در
ساوه کشته شدند.
پس از آنکه
حضرت معصومه و همراهیان ایشان به ساوه رسیدند، ماموران حکومتی با آنها درگیر شدند و بسیاری از افراد این قافله را به شهادت رساندند. در همین زمان
حضرت معصومه بیمار شد. از خادمش پرسید: از اینجا تا
قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: ۱۰ فرسخ.
حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کن.
برخی از محققان معتقدند که
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در ساوه، مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.
در ساوه غذای
حضرت توسط یک زن نابکار زهرآلود گشت. به این ترتیب آن بانوی گرامی مسموم و بیمار شد.
محمدی اشتهاردی مینویسد: «مطابق نقل بعضی مسموم نمودن
حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد».
برخی بیماری
حضرت را در اثر غم و اندوه دانستهاند: «وقتی
حضرت معصومه بدنهای پاره پاره برادران و برادرزادگان خویش را که ۲۳ نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد».
هنگامی که خبر ورود
حضرت به ساوه و خبر بیماری او به
آل سعد (شیعیان عرب اشعری) رسید، آل سعد به اتفاق به استقبال آن
حضرت رفته و در میان آنها
موسی بن
خزرج بن سعد اشعری مهار شتر او را گرفت و او را به شهر قم دعوت نمود. به هنگام ورود به قم محبان اهل بیت استقبال کمنظیری از خواهر امام رضا (علیهالسلام) کردند که در اذهان، استقبال تاریخی مردم
نیشابور از امام رضا (علیهالسلام) تداعی میکرد.
از این امر چنین استنباط میشود که آوازه تشیع مردم قم و علاقه شدید ایشان به اهل بیت به مدینه هم رسیده بود. در هر حال،
حضرت پرسید میان ما و قم چند فرسخ فاصله است. گفتند: ده فرسخ و
حضرت دستور حرکت به سوی قم را صادر کردند.
در اینجا معلوم نیست که آیا مردم قم از آمدن
حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسّلام) به ساوه اطلاع یافته و به استقبال آن
حضرت رفتهاند و با تجلیل و احترام به قم آوردهاند، یا خود او به طرف قم حرکت کرده است.
طبق نقل کتاب قم، روایت صحیح و درست این است که چون خبر به آل سعد رسید با هم اتفاق کردند که از او درخواست کنند به قم بیاید.
از میان ایشان، موسی بن خزرج بن سعد اشعری بیرون آمد، و چون به شرف ملازمت
حضرت فاطمه رسید زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بکشید و به در سرای خود فرود آورد.
از این نقل معلوم میشود که
حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسّلام) به طرف قم حرکت کرده بود و موسی بن خزرج در اثنای راه به وی رسیده بوده است.
پس از ورود
حضرت معصومه (سلاماللهعلیهم) به قم در روز ۲۳
ماه ربیع الاول،
آن
حضرت ۱۷
یا ۱۹
روز ساکن منزل موسی بن خررج بود. و در این مدت با حالت بیماری مشغول
عبادت و راز و نیاز با خداوند بود.
در این چند روزی که
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در قم به سر میبردند، در سرای موسی بن خزرج عبادتگاهی داشت که هماکنون آن مکان مقدس با بنایی با شکوه مشخص و در کنار آن یک مسجد مجلّل و چند حجره وجود دارد که به عنوان مدرسه علمیّه ستّیّه در محلّ میدان میر قم خوانده می شود.
این عبادتگاه را
بیتالنور نیز گویند که گواه نورانیت و صفای ممتاز او در ارتباط با خداست.
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) دارای شخصیتی رفیع و والا مقام میباشد بطوری که
ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) از این بانو، با جلالت و تکریم یاد کردهاند و حتی پیش از ولادت آن
حضرت، بلکه پیش از ولادت پدر بزرگوارش، نام او بر لسان بعضی از ائمه (علیهمالسّلام) آمده و از مقام والای او سخن گفتهاند که به بعضی از آنها اشاره میشود.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «اَلا اِنَّ قم حَرَمی و حرم وَلدی من بعدی...»
بدانید قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است، زنی از فرزندان من در این شهر در میگذرد که او دختر موسی است...».
امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی دیگر پیش از اینکه آن
حضرت متولد شود از
فضیلت زیارت و مدفن او سخن میگوید و شیعیان را به اهمیت آن توجه میدهد و میفرماید «و ستدفن فیها امرأةٌ من اولادی تسّمی فاطمهٌ فمن زارها وجبت له الجنَّه؛ شهر قم، حرم ما است و در آن زنی از فرزندان من مدفون میشود، به نام فاطمه هر کس او را زیارت کند
بهشت برای او ثابت میشود...»
یکی از فرازهایی که بیانگر اوج عظمت و مقام
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) است، زیارتنامهای است که
حضرت رضا (عیهالسلام) در مورد آن
حضرت بیان فرمودهاند. در فرازی از آن چنین آمده است: «یا فاطمة اشفعی لی فی الجنه فانِِّ لک عندا... شأناً من الشأن؛ ای فاطمه مرا در مورد ورود به بهشت شفاعت کن، چرا که در پیشگاه خداوند دارای مقامات و درجات بسیار ارجمندی هستی.»
همه این بیانات حاکی از شأن و عظمت و
فضیلت این بانوی مکرم اسلام میباشد. بیشک این فضایل و خصوصیات اخلاقی این بانوی بزرگ است که او را دارای چنین مقام و منزلتی نموده است چون امام موسی کاظم (علیهالسّلام) دارای ۳۷ فرزند بود که در میان آنها این بانوی مکرم است که مثل ستارهای درخشان میدرخشد و در میان فرزندان امام کاظم (علیهالسّلام) بعد از امام رضا (علیهالسّلام) هیچکدام همسنگ او نمیباشد.
حال به خصوصیات و فضایلی اشاره میکنیم که باعث عظمت و درخشش او در میان دیگر امامزادگان شده است.
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) در دامن امامت تربیت یافته و قنداقه امامت را نیز در دامن خود پرورش داده است زیرا او دختر امام، خواهر امام و عمه امام است. همه نیاکان او مشعلداران امامت، پرچمداران هدایت، اسوههای
فضیلت و استوانههای ولایتند. و مادرش از بانوان
بافضیلت و از اسوههای تقوی و شرافت است.
بدیهی است که تأثیر شخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمیتوان انکار کرد این ویژگی در وجود
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) نیز بروز یافت و از هر دو طرف فضایلی را به ارث برد و میتوان سر برتری آن
حضرت بر دیگر فرزندان موسی بن جعفر (علیهالسّلام) را در همین نکته یافت. البته این نمیتواند به معنای تأثیر نداشتن تلاش و کوشش آن
حضرت در این راه باشد بلکه علاوه بر همه شایستگیهای فردی که در وجود خویش به وجود آورده بود از این عوامل نیز به عنوان مکمل و پشتوانه ترقی و تکامل معنوی اخلاقی و علمی سود میبرد.
بنا به تصریح
قرآن هدف از
خلقت انسان چیزی جز عبادت و بندگی خداوند نیست کسانی که به این هدف مهم پی بردند در راه رسیدن به عالیترین مرحله آن سر از پا نمیشناختند. یکی از عالیترین نمونههای عبادت و بندگی خدا از خاندان ولایت و امامت، کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) میباشد. او با عبادت و شب زندهداری هفده روزهاش در واپسین روزهای عمر شریفش در مدت اقامتش در منزل موسی بن خزرج، گوشهای از یک عمر عبودیت و خضوع و خشوع آن زاده عبد صالح خدا در برابر ذات پاک الهی است.
از ویژگیهای
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) این بود که علوم اسلام و
آل محمد (صلّیاللهعلیهوآله)، آگاهی داشت و آن
حضرت از جمله روایت کنندگان حدیث بود و چندین حدیث است که در سند آنها نام
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) به چشم میخورد که
علامه امینی در کتاب
الغدیر به بعضی از آنها استناد میکند مانند، عن فاطمه بنت علی بن موسی الرضا حدثتنی... «من کنت مولاه فعلی مولاه».
نقل این احادیث حاکی از مقام علمی والای آن بانو میباشد.
مقام
عصمت که عالیترین مقام معنوی و پاکی است، درجاتی دارد، و در وهله اوّل بر دو گونه است: ۱. معصوم از خطاء ۲. معصوم از گناه.
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) مانند
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در یکی از درجات عصمتند، گرچه در درجات
چهارده معصوم (علیهمالسّلام) نباشد.
روایت شده
حضرت رضا (علیهالسّلام) فرمودند «من زار المعصومه بقم کمن زارنی»
کسی که معصومه را در قم زیارت بکند مانند آن است که مرا زیارت کرده است. گرچه شواهد و قرائن در مورد مقام عصمت
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بسیار است، ولی سخن فوق از امام معصوم (علیهالسّلام) شاید اشارهای باشد که
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) دارای مقام عصمت بوده است، ضمناً این سخن بیانگر آن است که: این لقب را
حضرت رضا (علیهالسّلام) به فاطمه کبری (سلاماللهعلیها) داده است. وگرنه نام آن
حضرت معصومه نمیباشد.
اعتقاد به شفاعت انبیاء و اولیاء از ضروریات
مذهب شیعه است و هیچ تردیدی در آن نیست. و بالاترین جایگاه
شفاعت، از آن
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) است که در قرآن کریم از آن به (مقام محمود) تعبیر شده است. همانا دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم (صلّیاللهعلیهوآله) هم شفاعت گستردهای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است.
۱.
حضرت فاطمه
زهرا (سلاماللهعلیها).
۲.
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها)، که بعد از
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه محشر
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نمیرسد. که امام جعفر صادق (علیهالسّلام) در این رابطه میفرماید: «تَدخل بِشفاعتها شیعتنا الجنته باجمعهم».
با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت میشوند.
یکی از شواهد عظمت استثنایی
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) زیارتنامهای است که به خصوص،
حضرت رضا (علیهالسّلام) در شأن او صادر فرموده است. زیرا بعد از فاطمه
زهرا (سلاماللهعلیها) تنها زیارتی که از امام معصوم برای یک زن نقل شده، زیارت
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) است و هیچیک از بانوان خاندان عصمت و طهارت زیارت مخصوص از امام ندارد.
گویا آوازه تشیع مردم قم در زمان
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) تا به مدینه رسیده بوده و
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) از وجود این شهر و ارادت و محبت مردم آن، نسبت به خاندان پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) اطلاع داشته است.
وضع قم از نظر شهری آنطور که
یعقوبی نوشته است، دو قسمت بوده که به مجموع این دو قسمت قم میگفتهاند و رودخانه از میان آن دو میگذشته است.
امّا بخاطر دفن
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در این شهر و به واسطه موقعیت ممتاز فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) در میان دیگر امامزادگان، به کلی وضع این شهر تغییر یافت.
نخست این که شهر قم به تدریج از شمال شرقی، به جنوب غربی که محل دفن آن
حضرت بود کشیده شد، به طوری که حرم فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) که در فاصلهای از شهر قرار داشت امروز در مرکز شهر و در آبادترین قسمت آن واقع است. تأثیر دیگر
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) به قم، توجه پادشاهان و امراء و طبقات گوناگون مردم به این شهر و کوچ بسیاری از افراد اطراف برای اقامت در آن است.
از دیگر تغییرات این که، قم دارای جنبه مذهبی مخصوص شد و مرکز روحانیت شیعه قرار گرفت و عدهای از بزرگان علمای شیعه از آنجا برخاستند یا در آن اقامت کردند که امروزه به برکت این بانوی بزرگ، قم به یک مرکز بزرگ علمی، فرهنگی و پژوهشی دنیا تبدیل شده و صدها مدرسه علمی و مراکز تحقیقاتی و کتابخانههای مجهز مشغول فعالیتهای علمی و فرهنگی در حوزه اسلام و تشیع میباشد.
مسافرت دهها هزار نفر در هر سال از نواحی ایران و کشورهای دیگر است که وجود
حرم حضرت معصومه و گنبد طلا و کاشیکاری و گلدستههای زیبا و تاریخی، این شهر را جزء شهرهای توریستی ایران قرار داده که همواره هر سال جهانگردان بسیاری به آن رفت و آمد میکنند.
قم، شهری که از نظر آب و هوا و مناظر زیبای طبیعی در سطح بسیار پایینی قرار دارد و از آب و هوای خشک و گرم کویری برخوردار است و از رونق اقتصادی و زیستی ناچیزی برخوردار بود، به برکت این بانوی بزرگوار به شهری علمی، فرهنگی و اقتصادی تبدیل شد که امروزه از نظر علمی حرف اوّل را در
جهان اسلام میزند و از نظر اجتماعی و زیست شهری، به یکی از کلان شهرهای ایران تبدیل شده به طوری که به استانی مستقل تبدیل گردید، و به خاطر هجوم شیفتگان اهل بیت (علیهمالسّلام) به این شهر، از رونق اقتصادی پویا و بالایی برخوردار است.
سرانجام
حضرت معصومه (سلاماللهعلیهم) بعد از شانزده یا هفده روز که در خانه موسی بستری بود، از دنیا رفت.
شیخ
قرنی در کتاب خود چنین آورده است:«فکانت فیها سبعة عشر یوِماً حزینةً باکیةً علی اخیها وفارقت الدّنیا؛
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) هفده روز در قم بود و در این روزها به یاد برادرش
حضرت رضا (علیهالسلام) غمگین و گریان بود تا جان به جان آفرین تسلیم نمود.)
نویسنده کتاب قم مینویسد: «روایت کرد مرا حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابوبه از محمد بن حسن بن احمد بن الولید و او از راویان دیگر، که چون
حضرت فاطمه وفات یافت بعد از
غسل و تکفین او را به مقبره بابلان بردند و در کنار سردابی گذاشتند».
پس از رحلت
حضرت معصومه (سلاماللهعلیهم) زنان آل سعد بی بی فاطمه معصومه را غسل دادند و کفن کردند.
آل سعد (اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند در این باب که چه کسی سزاوار است در سرداب رود و فاطمه را بر زمین بگذارد و به خاک سپارد که در این هنگام از جانب ریگستان دو سوار که جلو دهان خود را بسته بودند بدانجا آمدند چون به جنازه فاطمه رسیدند، از اسب پیاده شدند و بر او
نماز گذارده و در سرداب رفتند و جسد مطهر او را دفن کردند و برهیچ کس معلوم نشد که آن دو سوار که بودند.
برخی از محققان احتمال دادهاند که این دو سوار امام رضا (علیهالسّلام) و
امام جواد (علیهالسّلام) بودهاند.
قول مشهور این است که
حضرت معصومه پس از آنکه در ۲۳
ماه ربیع الاول وارد قم شدند، ۱۷ روز بیشتر زنده نبودند. بنابراین رحلت آن
حضرت باید دهم
ماه ربیع الثانی صورت گرفته باشد. علیاکبر مهدیپور مینویسند: «روز رحلت
حضرت معصومه دهم ماه ربیع الثانی سال
۲۰۱ هجری بوده است».
برخی از محققان نیز دوازدهم ربیع الثانی
را به عنوان روز رحلت ذکر کردهاند. محمدی اشتهاردی مینویسد: «همانگونه که برخی از بزرگان گفتهاند، انصاف این است که برای جمع کردن بین قول اول و دوم، برای بزرگداشت مقام آن بانوی بزرگوار سه روز ۱۰، ۱۱، و ۱۲ ماه ربیع الثانی را به عنوان سوگواری معصومیه، مراسم برگزار شود».
بدون هیچ اختلافی سال وفات آن
حضرت را یقیناً ۲۰۱ق نقل کردهاند ولی در اینکه در چه روز و ماهی از این سال بوده اختلاف میباشد که بعضی دهم ربیع الثانی را قوی میدانند.
با توجه به اینکه ولادت
حضرت معصومه اول
ذی القعده سال ۱۷۳
هجری میباشد. و با توجه به زمان رحلت آن
حضرت یعنی سال ۲۰۱ هجری، بنابراین سن مبارک آن
حضرت هنگام وفات ۲۸ سال بوده است.
زمینی که هماکنون مرقد مطهر
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و صحن و سرای آن
حضرت در آن جای دارد، از باغهای ساحلی موسی بن خزرج اشعری بود.
موسی بن خزرج سقف سایبانی از حصیر و بوریا بر سر قبر برافراشت تا هنگامی که
زینب بنت جواد الائمه (سلاماللهعلیها) دختر امام جواد (علیهالسلام) وارد قم شد، قبهای بر آن مرقد مطهر بنا کرد.
برای
حضرت معصومه زیارتی از جانب امامان (علیهمالسلام)
روایت شده است.
در مورد
فضیلت زیارت آن بانوی مجلّله احادیث متعددی از ائمه (علیهمالسلام) وارد شده است که نمونههایی از آن احادیث ذکر میگردد:
قال الرضا (علیهالسّلام) : «مَنْ زَارَ المعصومة بِقُمْ کَمَنْ زارَنی؛
کسی که معصومه را در قم زیارت کند مثل این است که مرا زیارت کرده است.» همچنین امام صادق (علیهالسّلام) در زمان
حضور خود فرموده است: «مَنْ زارها فلَه الجَنَّة؛
کسی که او را زیارت کند برای او بهشت است.» در حدیثی دیگر از همان امام همام به مقام شفاعت و عظمت آن بانوی مکرّمه پی میبریم: «تدخُل بِشفاعَتِها شِیَعتی الجنّة بِاَجْمَعِهِم؛
شیعیان ما همگی به سبب شفاعت او داخل بهشت میگردند.»
ابن قولویه در کتاب
کامل الزیارات که یکی از معتبرترین کتابهای قرن چهارم است، با سند معتبر از امام جواد (علیهالسّلام) روایت کرده است که فرمود: «من زارَ عَمّتی بِقُم فَلَهُ الجنَّه» هر کس عمهام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست.
شیخ
حسن قمی در کتاب
تاریخ قم از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده که فرمودند: «اِنَّ زیارتَها تَعادِل الجنَّه» زیارت
حضرت معصومه همسنگ بهشت است.
در بعضی از کتب نیز روایاتی از خانم فاطمه معصومه (علیهاالسّلام) نقل گردیده است.
زائرین اهل بیت (علیهمالسّلام) قبل از تشرف به زیارت شایسته است که نکاتی را در آداب زیارت توجه کنند.
۱. در طول مسافرت از
گناه و معصیت دوری کنند.
۲. پس از ورود به اراضی مقدسه
غسل کنند و هنگام تشرف با
وضو باشند.
۳. در آستانه بایستند و اذن دخول بخوانند و با خضوع و خشوع وارد شده و بعد از زیارت دو رکعت نماز بخوانند.
یکی از ویژگیهای
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)، ورود زیاتنامه مأثور از معصوم (علیهالسّلام) است، که بعد از
حضرت فاطمه
زهرا (سلاماللهعلیها) او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت مأثور دارد.
بانوان برجستهای چون:
آمنه بنت وهب،
فاطمه بنت اسد،
خدیجه بنت خویلد،
فاطمه ام البنین،
زینب کبری،
حکیمه خاتون و
نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع آنها نیست، هیچکدام زیارت مأثور ندارند، و این، نشانگر مقام بسیار والای این بانوی بزرگوار اسلام در میان مخدرات اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام)، میباشد.
اسناد زیارتنامه معروف
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در کتب زیر آمده است.
زیارتنامه معروف
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) را
علامه مجلسی (رحمةاللهعلیه) در دائرة المعارف بزرگ خود (
بحار الانوار) اینگونه نقل فرموده است:
در برخی از کتب زیارات دیدم که
علی بن ابراهیم از پدرش
ابراهیم بن هاشم از
سعد بن سعد احوص از
حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) روایت کرده که فرمود: «یا سعد عندکم لنا قبر» «ای سعد! در نزد شما از ما قبری هست».
سعد میگوید: عرض کردم: «فدایت گردم، آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (علیهالسّلام) را میفرمایید؟» فرمود: «آری هر کس او را زیارت کند در حالی که عارف به حق او باشد، بهشت از آن اوست.
پس هرگاه به کنار قبر او آمدی، در نزدیک سر او بایست و ۳۴ مرتبه الله اکبر و ۳۳ مرتبه
سبحان الله و ۳۳ مرتبه الحمد الله بگو، سپس بگو: السلام علی آدم صفوه الله، السلام علی نوح نبی الله... . علامه مجلسی علاوه بر بحار الانوار در کتاب
تحفة الزائر نیز این حدیث شریف را از امام رضا (علیهالسّلام) به همین تعبیر نقل کرده است. اهمیت تحفة الزائر در این است که علامه مجلسی در مقدمه آن، ملتزم شده است که در این کتاب فقط زیارتهایی را نقل کند که با سند معتبر به دستش رسیده است.
بعد از علامه مجلسی آیت الله حاج
سید حیدر کاظمی، متوفای
۱۲۶۵ق در کتاب
عمدة الزائر زیارتنامه
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) را به شرح زیر آورده است: «در برخی کتب از کتب مزار اصحاب ما (امامیه) با سند نیکو از سعد، از علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) روایت شده که خطاب به سعد فرمود: «ای سعد! برای ما در نزد شما قبری هست.» گفتم: «فدایت شوم، قبر فاطمه دختر موسی را میفرمایید؟» فرمود: آری، هر که او را زیارت کند در حالیکه عارف به حق او باشد، بهشت از آن اوست.
پس هر گاه به کنار قبر او آمدی، در نزد سرش رو به قبله بایست و ۳۴ مرتبه الله اکبر و ۳۳ مرتبه
سبحان الله و ۳۳ مرتبه الحمد الله بگو، سپس بگو: السلام علی آدم صفوه الله... .
سید حیدر کاظمی از مراجع برجسته
قرن سیزدهم و نیای بزرگ خاندان رفیع آل سید حیدر در کاظمین بود، شیخ
آقا بزرگ تهرانی در حق او فرموده: «عالم، فقیه، محدث جلیل القدر، مرجع خاص و عام، غیور در دین و خشن در دفاع از حریم پروردگار بود».
این بزرگوار نیز چون علامه مجلسی، نام آن کتاب مزار را برای ما بیان نفرموده، جز اینکه بر معتبر بودن سند آن، تصریح کرده و از جهت حدیثشناسی از سند آن «حسن» تعبیر نموده است.
از تعبیر سید حیدر کاظمی استفاده میشود که همه راویان حدیث در آن کتاب مزار ذکر شده، مولف کتاب و هم سلسله روات، مورد اعتماد و استناد میباشند، زیرا معنای «
حدیث حسن» به طوریکه علمای حدیث فرمودهاند، چنین است:
«حدیث حسن آن است که سندش به
معصوم (علیهالسّلام) متصل باشد و همه راویان آن امامی و ممدوح باشند با مدحی مقبول و معتنا به، و این مدح، معارض با ذم نباشد، اگرچه بر عدالت برخی از آنها تصریح نشده باشد.»
با توجه به اینکه سید حیدر کاظمی به تصریح علامه تهرانی، حدیثشناس جلیلالقدری بود و او تصریح کرده که سند این زیارتنامه، «حسن» میباشد و در تعریف حدیث حسن اتصال سند تا امام معصوم (علیهالسّلام) قید شده، معلوم میشود که در آن کتاب مزار، سلسله اسناد این زیارت ذکر شده بود، جز اینکه علامه مجلسی و مرحوم سید حیدر کاظمی آنرا نقل نکردهاند، از مطالب بالا نتیجه میگیریم که برای اثبات وثاقت راویان حدیث از مولف کتاب تا علی بن ابراهیم دو راه بیشتر نداریم:
۱. تصریح سید حیدر کاظمی بر وثاقت آنها از نقطه نظر حدیثشناسی و تعبیر «سند حسن».
۲. اعتماد علامه مجلسی بر آنها، از طریق نقل این زیارتنامه در کتاب تحفة الزائر که در مقدمه آن ملتزم شده که در این کتاب تنها زیارتهائی را نقل کند که با سند معتبر به او رسیده باشد و امّا دیگر رجال حدیث از وثاقت بسیار محکمی برخوردار هستند که اینک بهطور فشرده اشاره میکنیم:
این حدیث را علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم از سعد بن سعد از
حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) روایت کرده، و هر سه از اصحاب برجسته امامان و مورد عنایت
حضرات معصومین (علیهمالسّلام) میباشند.
علی بن ابراهیم از پدرش از سعد از امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) نقل میکند که فرمود: ای سعد! ما نزد شما قبری داریم! عرض کرد فدایت شوم، قبر فاطمه دختر امام موسی (علیهماالسلام) را میفرمایی؟ فرمود: آری، هر که او را با معرفت زیارت کند بهشت سزاوار اوست.
هرگاه (به حرم مشرف شده و) قبر را دیدی بالای سر (
حضرت) رو به
قبله بایست و سی و چهار مرتبه الله اکبر و سی و سه مرتبه
سبحان الله و سی و سه مرتبه الحمد الله بگو، سپس بگو:
السلام علی آدم صفوه الله، السلام علی نوح نبی الله، السلام علی ابراهیم خلیل الله، السلام علی موسی کلیم الله، السلام علی عیسی روح الله.
السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا خیر خلق الله، السلام علیک یا صفی الله، السلام علیک یا محمد بن عبدالله خاتم النبیین، السلام علیک یا امیر المؤمنین علی بن ابی طالب وصی رسول الله، السلام علیک یا فاطمه سیده نساءالعالمین، السلام علیکما یا سبطی نبی الرحمه و سیدی شباب اهل الجنه، السلام علیک یا علی بن الحسین سید العابدین و قره عین الناظرین، السلام علیک یا محمد بن علی باقر العلم بعد النبی، السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق البار الامین، السلام علیک یا موسی بن جعفر الطاهر الطهر، السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی، السلام علیک یا محمد بن علی التقی، السلام علیک یا علی بن محمد النقی الناصح الامین، السلام علیک یا حسن بن علی، السلام علی الوصی من بعده اللهم صل علی نورک و سراجک و ولی ولیک و وصی وصیک و حجتک علی خلقک.
السلام علیک یا بنت رسول الله، السلام علیک یا بنت فاطمه و خدیجه، السلام علیک یا بنت امیر المؤمنین، السلام علیک یا بنت الحسن و الحسین، السلام علیک یا بنت ولی الله، السلام علیک یا اخت ولی الله، السلام علیک یا عمه ولی الله، السلام علیک یا بنت موسی بن جعفر و رحمهالله و برکاته.
السلام علیک عرف الله بیننا و بینکم فی الجنه و حشرنا فی زمرتکم و اوردنا حوض نبیکم و سقانا بکاس جدکم من ید علی بن ابی طالب صلوات الله علیکم.
اسئل الله ان یرینا فیکم السرور و الفرج و ان یجمعنا و ایاکم فی زمره جدکم محمد (صلّیاللهعلیهوآله) و ان لا یسلبنا معرفتکم انه ولی قدیر.
اتقرب الی الله بحبکم و البرائه من اعدائکم و التسلیم الی الله، راضیاً به غیر منکر و لا مستکبر، و علی یقین ما اتی به محمد و به راض، نطلب بذلک وجهک یا سیدی اللهم و رضاک والدار الاخره.
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه، فان لک عند الله شاناً من الشان.
اللهم انی اسئلک ان تختم لی بالسعاده، فلا تسلب منی ما انا فیه، و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
اللهم استجب لنا و تقبله بکرمک و عزتک و برحمتک و عافیتک.
و صلی الله علی محمد و آله اجمعین و سلم تسلیماً یا ارحم الراحمین.
سلام میکنم به آدم: بنده ناب و برگزیده خدا، سلام میکنم به
نوح، پیامآور خدا، سلام میکنم به
ابراهیم دوست خوب خدا، سلام میکنم به
موسی دمساز خدا، سلام میکنم به
عیسی روح الله، سلام میکنم به تو ای فرستاده خدا ای که بهترین آفریده خدایی بنده ناب و برگزیده خدا ای محمد، زاده
عبدالله ای واپسین پیامآور! سلام میکنم به تو ای پیشوای مومنان ای علی، زاده
ابوطالب ای عهدهدار عهد امامت از سوی پیامبر خدا، سلام میکنم به تو ای فاطمه ای سالار زنان جهان اسلام، سلام میکنم به شما دو تن از فرزندزادگان پیامآور مهر ای مهتران جوانان بهشتی، سلام میکنم به تو ای
علی، زاده
حسین ای بزرگ پرستندگان ای خنکای دیده بینایان، سلام میکنم به تو ای
محمد، زاده علی ای شکافنده ژرفای دانش از پس پیامبر، سلام میکنم به تو
جعفر، زاده محمد ای راستی پیشه، ای نیک رفتار، ای درست کردار، سلام میکنم به تو ای موسی، زاده جعفر ای همه پاکی، ای پاک پاک، سلام میکنم به تو ای علی، زاده موسی ای خرسند، ای مایه خرسندی، سلام میکنم به تو ای محمد، زاده علی ای خویشتندار، سلام میکنم به تو ای
علی زاده محمد ای از هر ناپاکی پیراسته، ای پندآموز، ای درست کردار، سلام میکنم به تو ای
حسن، زاده علی و سلام میکنم به آنکه از پی وی عهدهدار عهد امامت است خدایا! تو نیز سلام کن بر او که روشنایی توست و چراغی که تو برافروختهای و دوست، دوست تو و عهدهدار عهد امامت از سوی آنکه عهدهدار عهد تو بود و رهنمون تو برای آفریدگان.
سلام میکنم به تو ای دختر فرستاده خدا ای دختر فاطمه و
خدیجه ای دختر پیشوای مؤمنان ای دختر
حسن و حسین ای دختر سرپرست الهی امت، ای خواهر سرپرست الهی امت، ای عمه سرپرست الهی امت، ای دختر موسی بن جعفر و پیشکش تو باد مهر و افزون بخشی خداوند! سلام میکنم به تو، و امید میورزم که خدا ما و شما را در بهشت به هم بازشناساند و ما را در میانه شما برانگیزاند و در آن آبگیر که از آن پیامآور شماست، ما را بار دهد و به آن جام که از آن هموست، ما را بنوشاند همان که جام گردانش علی باشد، زاده ابوطالب و پیشکش همه شما باد هر چه سلام خداوند است.
و از خدا میخواهم که شادمانی و گشایش را در شما به ما بنمایاند و ما و شما را با جدّ بزرگوارتان محمد (صلّیاللهعلیهوآله)، یکجا گرد آورده و بهره آشنایی با شما را از ما بازنستاند و همانا خدا سرپرستی است توانا.
من به خدا نزدیکی میجویم با مهر ورزیدنم به شما و با کناره جستنم از دشمنان شما و با سرسپردنم به خداوند و به این شیوه بسی خرسندم بیآنکه ناباوری به خویش راه دهم و بزرگی بفروشم و به آنچه محمد ارمغان آورد، باور دارم و خشنودم.
بزرگ من، ای خدا! من، از این رهگذر، دیدار تو را میجویم و خرسندیات را و سرای دیگر را.
ای فاطمه! در بهشت، شفیع من باش که نزد خدا برای شفاعت نمودن، جایگاهی ویژه داری.
خدایا! از تو میخواهم که زندگانیام را به رستگاری پایان بخشی و این «حال خوش» را از من باز نستانی که جز با دست آویختن به خدای بلند پایه بزرگ هیچ نیرو و توانی نیست خدایا! ما را پاسخ فرما و نیاز ما بپذیر به بزرگواری و سرافرازیات و به مهر و بندهنوازیات! و سلام خدا بر محمد و همه خاندان او باد، سلامی سراسر مهر و تهنیت، ای مهرورزترین مهرورزان!
جلالت قدر و عظمت مقام
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) از مسلمات است، این مطلب مورد هیچگونه ابهام و اشکالی نیست. در این بخش نظر برخی از بزرگان درباره
حضرت معصومه را ذکر میکنیم.
رؤسای مذهب و زعمای دین، در همه اعصار، برای آن بانو احترام فوقالعادهای قایل بوده و هستند و همگی در برابر آستان با عظمت و جلالش سر تعظیم فرود میآوردند و زیارت وی را مایه
سعادت و خوشبختی دو جهان میدانند. از جمله این اعاظم و بزرگان، رهبر انقلاب اسلامی
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) بود که عنایت ویژهای به
شهر قم و آستانه مقدسه داشتند و به مناسبتهای مختلف مطالبی درباره قم اظهار فرمودهاند که به بعضی از آنها اشاره میشود:
«از قم تشیع به سایر جاها رفته است.
علم هم از قم به سایر جاهای دیگر منتشر شده است. و بحمدالله شجاعت و زحمت در راه اسلام و فداکاری هم از قم منتشر شده، قم مرکز همه برکات است، خدا شما قمیها را برای ما حفظ کند».
قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست، قم مرکز شهامت و شهادت است. قم شهری است که در آن
ایمان و علم و
تقوا پرورش یافته، علمایی که من در قم ادراک کردم کسانی بودند که در دنیا نمونه بودند.
نام بزرگ قم در بین ملت
ایران به رشد سیاسی و فعالیت و جانفشانی در تاریخ ثبت شده، قم یک شهر حق است... نقشه خارجیها این بوده که قم نباشد تا با ما هر کاری میخواهند انجام بدهند و یک نفس کش در مقابل ما حرف نزند، بحث نکند، اعتراض نکند، اینها از همان زمان مرحوم
بروجردی این نقشه را داشتند.
من قم را میشناسم من توی قم بزرگ شدم، قمی بودن افتخار من است. من میدانم که شما قمیها به این زودی از اسلام دست برنمیدارید.
مقام معظم رهبری در اینباره میگویند: «در طول هزار و دویست سال یا بیشتر این شهر همواره یک شهر وابسته به اهل بیت (علیهمالسّلام) شناخته شده است. من شهر دیگری را با این خصوصیت سراغ ندارم».
آیت الله بروجردی نسبت به مقام والای بانوی محترم
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) تعظیم و تفخیم خاصی میکرد و از شهر قم و آن بزرگوار به نیکی یاد مینمود، یکی از دوستان نزدیک آن بزرگوار، نقل میکنند که: قرار بود که ابن مسعود در سفر به
تهران، برای ملاقات با ایشان به قم بیاید. آقا نپذیرفتند و موافقت نکردند، فرمودند: چون اگر به قم بیاید، به زیارت حرم
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نمیرود و این توهین به آن
حضرت است که با من ملاقات کند ولی به زیارت حرم نرود.
آیت الله گلپایگانی (رحمةاللهعلیه) به این بانو احترام و ارادت خاصی داشتند و سالیان سال،
نماز صبح را در
مسجد بالاسر میخواندند و بعد از نماز در کنار قبر مطهر
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) به راز و نیاز میپرداختند.
حاج
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، برای رفتن به زیارت
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بسیار جدیت داشتند و با داشتن مرض قلب هر روزه به حرم مشرف میشدند.
شیخ
عبدالجلیل قزوینی، مینویسد تکریم و زیارت
حضرت معصومه، اختصاصی به شیعه نداشت، بلکه
اهل سنت و علما و دانشمندان آنان نیز به زیارت آن بانو میرفتند و فرمایش او در این مورد چنین است: و اهل قم به زیارت
حضرت معصومه روند که ملوک و امرا و علمای
حنفی و
شافعی به زیارت آن تربت، تقرب نمایند.
مرحوم
محدث قمی میگوید: «... و امّا از میان فرزندان موسی بن جعفر (علیهالسّلام)،
افضل آنها
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) است که مزارش در بلده طیبه قم است. و روشنی چشم اهل قم و همه مسلمانان است، افتخارات سرزمین قم فراوان است از آن جمله آرامگاه
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) میباشد.
از آنجا که
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) از خاندانی است که در
زیارت جامعه خطاب به ایشان آمده است: «عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم»
کرامات و عنایات آستان مقدسش بسیار فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است: از بزرگانی همچون
ملاصدرا و آیت الله بروجردی گرفته تا آن مسلمان عاشقی که از دور افتادهترین کشور اسلامی به عشق زیارت و به امید عنایت به حریم قدس او راه یافته، همگی را مورد لطف و عنایت کریمانه خود قرار داده است، ولی با کمال تاسف این کرامات تاکنون ثبت و ضبط نشده است.
آیت الله اراکی درباره خودشان فرمودند: دستم باد میکرد و پوست آن ترک بر میداشت به طوریکه نمیتوانستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز
تیمم کنم و معالجات هم بی اثر بود تا اینکه به
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش به دست کنم، همین کار را کردم، دستم خوب شد.
ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو از منبریهای قم بودند) نقل میکرد از شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی (که مرد با اخلاصی بود) که من شبی در خواب دیدم به حرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است برای اینکه
حضرت فاطمه
زهرا (سلاماللهعلیها) و
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در سر ضریح خلوت کردهاند و کسی را راه نمیدهند. من گفتم: مادرم سیده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند، رفتم دیدم که بله این دو نشستهاند و در بالای ضریح با هم صحبت میکنند از جمله صحبتها این بود که
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) به
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام برای من مدحی گفته است و ظاهرا آن مدح را برای
حضرت میخواند. شیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دورهای اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن
حضور داشت نقل میکند، حاج احتشام میگوید: از آن شعرها چیزی یادت هست؟
گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسی بن جعفر) تا این را گفت، حاج احتشام شروع کرد به گریه کردن و گفت: بله توی اشعار من این کلمه است.
«حاج سید جعفر احتشام منبری با حالی بود و موقع روضه خواندن خودش هم
گریه میکرد و بکاء بود و بسیار گریه میکرد».
آقا حسن احتشام فرزند ایشان میگوید به ایشان گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلصی داشته باشید مانند سایر شعرا، قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
ای فاطمه بجان عزیز برادرت بر احتشام نما قصر اخضری
ایشان گفت: قصر اخضر را لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا کــه آقای
مرعشی (رحمةاللهعلیه) سجاده میانداختند، آنجا را گچکاری کردند و سنگ مرمر سبز رنگ، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است (این بود قصر اخضری که به ایشان عطا شد).
آقای حاج شیخ
حسن علی تهرانی (رحمةاللهعلیه) (جد مادری آقای مروارید) که از علماء بزرگ و شاگردان
فاضل میرزای شیرازی محسوب میشوند و حدود ۵۰ سال در
نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، ایشان برادری داشت به نام حاج حسین علی شال فروش که از تجار بازار بوده در تمام مدتی که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند ایشان ماهی ۵۰ تومان به او شهریه میداد تا اینکه برادر تاجر فوت میکند و جنازه او را به قم حمل میکنند و در آنجا دفن مینمایند.
حاج شیخ علی (که در اواخر عمر در
مشهد ساکن بودند) تلگرافی از فوت برادر مطلع میشود، به حرم مشرف شده و به
حضرت رضا عرض میکنند: من خدمت برادرم را یکبار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) سفارش ایشان را بفرمایید: تا کمک کاری، بکند از برادرم.
همان شب یکی از تجار که از قضیه اطلاع نداشت خواب میبیند که به حرم
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) مشرف شده و آنجا میگویند: که
حضرت رضا (علیهالسلام) هم به قم تشریف آوردند: یکی جهت زیارت خواهرشان، و یکی جهت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی به
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها).
او معنای خواب را نمیفهمد و آنرا با حاج شیخ حسنعلی در میان میگذارد و ایشان میفرمایند: همان شب که شما خواب دیدی من (در رابطه با برادرم) به
حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.
آقا
سید محمدتقی خوانساری پس از شنیدن این خواب فرمود: از این خواب استفاده میشود که قم در حریم
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) است، باید
حضرت امام رضا (سلاماللهعلیها) به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به
حضرت بفرمایند والا خود
حضرت امام رضا (سلاماللهعلیها) مستقیما در کار مداخله نمیکند چون این در محدوده
حضرت معصومه است و مداخله در این محیط نمیشود.
آقای شیخ
عبدالله موسیانی (ایشان از شاگردان آیت الله مرعشی (رحمةاللهعلیه) بودند) نقل فرمودند به اینکه
حضرت آیت الله مرعشی نجفی به طلاب میفرمود: علت آمدن من به قم این بود که پدرم
سید محمود مرعشی نجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در
حرم حضرت امیر (علیهالسلام)
بیتوته نمود که آن
حضرت را ببنید، شبی در (حال
مکاشفه)
حضرت را دیده بود که به ایشان میفرماید: سید محمود چه میخواهی؟ عرض میکند: میخواهم بدانم قبر فاطمه
زهراء (سلاماللهعلیها) کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.
حضرت فرموده بود: من که نمیتوانم «بر خلاف وصیت آن
حضرت»، قبر او را معلوم کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت
حضرت فاطمه
زهرا (سلاماللهعلیها) را به فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) عنایت فرموده است، هر کس بخواهد ثواب زیارت
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را درک کند به زیارت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) برود.
آیت الله مرعشی میفرمودند: پدرم مرا سفارش میکرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن
حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) و
ثامن الائمه (علیهالسلام) آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم،
آیت الله حائری یزدی در قم ماندگار شدم.
آیت الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائر
حضرتم.
شیخ عبدالله موسیانی نقل کردند از
حضرت آیت الله مرعشی نجفی: که شب زمستانی بود که من دچار بیخوابی شدم، خواستم حرم بروم، دیدم بیموقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد «که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمیکنم» به من فرمود: سید شهاب! بلند شو و به حرم برو، عدهای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک میشوند، آنها را نجات بده.
ایشان میفرمایند: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه) عدهای زوار اهل
پاکستان یا
هندوستان (با آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود میلرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جزء خدام
حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن
حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند، من هم آب خواستم و برای
نماز شب و تهجد وضو ساختم.
شیخ عبدالله موسیانی نقل میکند: که ما عازم
مشهد مقدس بودیم در حالیکه در آنجا به جهت جمعیت زیاد زوار، منزل بهسختی پیدا میشد. من با اطلاع از این جهت به
حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) مشرف شدم و خیلی خودمانی گفتم: بی بی جان ما عازم زیارت برادر شماییم، خودتان عنایتی بفرمایید. ما عازم مشهد شدیم، دیدیم منزل بسیار کمیاب است نزدیک حرم از تاکسی پیاده شدیم، ناگهان دیدم جوانی از داخل کوچه به طرف من آمد و به من گفت: منزل میخواهید؟ گفتم: بله، گفت دنبال من بیا با او رفتم مرا داخل خانهاش برد، اطاق بزرگ و خوبی را به ما داد، ما وقتی در آنجا مشغول جابجایی وسایل بودیم، خانم ایشان ما را برای نهار دعوت کرد، بعد از تشرف به حرم و زیارت و نماز، نهار را با آنها خوردیم.
صبح روز بعد، خانم از ما سوال کرد: شما چند روز در اینجا هستید؟ گفتم ده روز. گفت ما به تهران میرویم، این کلید خانه، هر وقت که خواستید بروید، کلید را بدهید به همسایه ما آقای رضوی (یا رضوانی).
گفتم کرایه منزل چه میشود؟ گفت ما صحبت آنرا کردهایم.
ما خیال کردیم مقصود ایشان صحبت درباره کرایه است با آقایی که بنا شد کلید را به او بدهیم. چند روزی گذشت کسی آمد در خانه و گفت: من رضوی (یا رضوانی) هستم، شما هر وقت که خواستید به قم بروید، کلید را پشت آینه داخل اطاق بگذارید و در منزل را ببندید و بروید.
گفتیم: کرایه چه میشود؟ گفت درباره کرایه با من صحبتی نکردند. ده روز ما تمام شد، خواستیم برگردیم، دیدیم بلیط ماشین را باید چند روز پیش تهیه میکردیم و الان تهیه بلیط امکان ندارد، خیلی ناراحت بودیم که من از صاحب ماشینی (که در نزدیک منزل ما، ماشین خودش را پارک میکرد و در مسیر (تهران - مشهد) مسافر جا به جا میکرد) خواستم ما را هم با خودش تا تهران ببرد. او گفت: من فردا حرکت نمیکنم ولی فردا شما را به
قم میفرستم، فردا ما را تا گاراژ ماشین برد و رفت به مسوول دفتر گفت: اینها از ما هستند و میخواهند به قم بروند، او هم موافقت کرد و در بهترین جای ماشین به ما تعداد صندلی مورد نیازمان را داد و ناباورانه (
حضرت معصومه) وسیله برگشتمان را هم مانند (منزل در مشهد) فراهم کرد.
آیت الله مکارم شیرازی (دامظله) میفرماید: بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوریهای مسلماننشین (و از آن جمله جمهوری نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند، که عدهای از جوانان خود را به
حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین (سیصد نفر داوطلب) پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامعترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی - که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود - با اصرار فراوان پدر ایشان، مسوول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد، ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی، مسوول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجستهای از آن را به نمایش گذاشت. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته میشود.
وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به
حضرت میشود، و در همان حال خوابش میبرد. در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری میبیند چشمش سالم و بیعیب است.
او بعد از شفا یافتن به مدرسه برمیگردد، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم
حضرت معصومه (علیهاالسلام) مشرف شده و ساعتها مشغول
دعا و
توسل میشوند. وقتی این خبر به نخجوان میرسد آنها مصرانه خواهان این میشوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آنجا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد. (ضبط صوتی، تصویری این کرامت به نقل
حضرت آیت الله مکارم (دامظله) در واحد فرهنگی آستانه موجود است.)
مرحوم محدث قمی میفرماید از بعض اساتید خود شنیدم که: مرحوم ملاصدرای شیرازی به خاطر بعضی مشکلات از
شیراز به قم مهاجرت فرمود و در قریه کهک اقامت نمود؛ آن حکیم فرزانه هرگاه مطالب علمی بر او مشکل میشد به زیارت
حضرت فاطمه معصومه میآمد و با توسل به آن بزرگوار مشکلات علمی بر ایشان حل میشد و از آن منبع فیض الهی مورد عنایت قرار گرفت.
مرحوم محدث نوری نقل فرمودند: که در
بغداد مردی نصرانی به نام (یعقوب) مبتلا به مرض استسقاء بود که از معالجه آن نامید شده بودند و به طوری بدنش ضعیف شده بود که توان راه رفتن نداشت. او میگوید: مکرر از خدا مرگم را خواسته بودم تا آنکه در سال
۱۲۸۰ق در عالم خواب سید جلیلالقدر نورانی را دیدم که کنار تختم ایستاده، و به من گفت: اگر شفا میخواهی باید به زیارت
کاظمین بیایی. از خواب بیدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم. مادرم که مسیحی بود گفت: این خواب شیطانی است. دو مرتبه خوابم برد. این مرتبه زنی را در خواب دیدم با چادر و روپوش که به من گفت: برخیز که صبح شد آیا پدرم با شما شرط نکرد که او را زیارت کنی و ترا شفا بخشد؟ گفتم پدر شما کیست؟ گفت: موسی بن جعفر. گفتم شما کیستی؟ فرمود: من معصومه خواهر رضا هستم. از خواب بیدار شدم و متحیر بودم که به کجا بروم؛ به ذهنم آمد که به خدمت سید راضی بغدادی بروم. به نزد بغدادی رفتم تا به در خانه او رسیدم، در زدم صدا آمد کیستی؟ گفتم: در را بازکن. همین که سید صدایم را شنید به دخترش گفت: در را باز کن که یک نفر نصرانی است آمده مسلمان شود.
وقتی بر او وارد شدم گفتم: از کجا دانستید که من چنین قصدی دارم؟ فرمود: جدم در خواب مرا از قضیه خبر داد. او مرا به کاظمین نزد شیخ
عبدالحسین تهرانی برد، داستان خود را برایش گفتم، دستور داد مرا به حرم مطهر
حضرت کاظم (علیهالسلام) بردند و مرا دور ضریح طواف دادند عنایتی نشد، از حرم بیرون آمدم احساس تشنگی کردم، آب آشامیدم، حالم منقلب شد و روی زمین افتادم، گویا کوهی بر پشتم بود و از سنگینی آن راحت شدم. ورم بدنم از بین رفت و زردی صورتم به سرخی مبدل شد و دیگر اثری از آن مرض ندیدم. خدمت شیخ بزرگوار رفتم و به دست ایشان مسلمان شدم...
حجةالاسلام و المسلمین آقای شیخ
محمود علی اراکی نقل کرد: که من خودم مکرر دیدم شخصی را که از پا عاجز و ناتوان بود که پاهایش جمع نمیشد و قسمت پایین بدن را روی زمین میکشید و با تکیه به دو دست حرکت میکرد، از حالش پرسیدم اهل یکی از شهرهای قفقاز شوروی بود، گفت: رگهای پایم خشکیده است و قادر به راه رفتن نیستم، آمدهام اینجا (قم) انشاءالله شفا بگیرم.
در یکی از شبهای
ماه رمضان بود، شنیدیم نقال خانه حرم به صدا درآمد و گفتند: بی بی شخص فلجی را شفا داده است، ما که بعدا با درشکه با چند نفر از همراهان به اراک میرفتیم در شش فرسخی
اراک، همان شخص ناتوان را دیدم که با پاهای صحیح و سالم عازم
کربلا است و معلوم شد که آن روز او بوده که
شفا گرفته، او را به درشکه سوار کردیم و تا اراک همراه ما بود.
آیت الله حاج شیخ
مرتضی حائری نقل فرمودند: که شخصی بود به نام آقا جمال، معروف به هژبر، دچار پادرد سختی شده بود به طوری که برای شرکت در مجالس، بایستی کسی او را به دوش میگرفت و کمک میکرد، عصر
تاسوعا آقای هژبر به روضهای که در
مدرسه فیضیه از طرف آیت الله حائری تشکیل شده بود، آمد. آقا سید علی سیف (خدمتگزار مرحوم آیتالله حائری) که نگاهش به او افتاد به او پرخاش کرد که: سید این چه بساطی است که درآوردهای، مزاحم مردم میشوی، اگر واقعا"سیدی برو از بی بی شفا بگیر. آقای هژبر تحت تاثیر قرار گرفت و در پایان مجلس به همراه خود گفت: مرا به حرم مطهر ببر، پس از زیارت و عرض ادب با دل شکسته حال توجه و توسلی پیدا کرد و سید را خواب برد. در خواب دید کسی به او میگوید: بلند شو. گفت نمیتوانم. گفته شد: میتوانی بلند شو و عمارتی را به او نشان داده و گفت:
این بنا از حاج سید حسین آقاست که برای ما روضهخوانی میکند، این نامه را هم به او بده. آقای هژبر ناگهان خود را ایستاده دید که نامهای در دست دارد و نامه را به صاحبش رساند و میگفت: ترسیدم اگر نامه را نرسانم دردپا برگردد و کسی از مضمون نامه مطلع نشد حتی آیت الله حائری، ایشان فرمودند: که از آن به بعد آقای هژبر عوض شد گوئی از جهان دیگریست و غالبا" در حال سکوت و یا
ذکر خدا بود.
خادم و کلیددار حرم و مکبر آقای روحانی (که از علمای قم و امام جماعت مسجد امام حسن عسکری (علیهالسلام) بودهاند) میگوید: شبی از شبهای سرد زمستان در خواب
حضرت معصومه (علیهاالسلام) را دیدم که فرمود: بلند شو و بر سر منارهها چراغ روشن کن. من از خواب بیدار شدم ولی توجهی نکردم. مرتبه دوم همان خواب تکرار شد و من بی توجهی کردم در مرتبه سوم
حضرت فرمود: مگر نمیگویم بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن کن! من هم از خواب بلند شده بدون آنکه علت آنرا بدانم در نیمه شب بالای مناره رفته و چراغ را روشن کردم و بر گشته خوابیدم. صبح بلند شدم و درهای حرم را باز کردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بیرون آمدم با دوستانم کنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی نشسته، صحبت میکردیم که متوجه صحبت چند نفر زائر شدم که به یکدیگر میگویند:
معجزه و کرامت این خانم را دیدید! اگر دیشب در این هوای سرد و با این برف زیاد، چراغ مناره حرم این خانم روشن نمیشد ما هرگز راه را نمییافتیم و در بیابان هلاک میشدیم.
خادم میگوید: من نزد خود متوجه کرامت و معجزه
حضرت و نهایت محبت و لطف او به زائرینش شدم.
میر سید علی برقعی فرمودند: مردی اظهار میداشت که من در ایامی که سفیر ایران در
عراق بودم، همسرم مبتلا به
جنون شد به طوریکه کند به پاهایش زدیم، روزی از سفارتخانه به منزل آمدم حال او را بسیار منقلب و آشفته دیدم، داخل اطاق مخصوص خود شدم و از همانجا متوسل شدم به مولا
امیرالمومنین (علیهالسلام) و عرض کردم یا علی چند سال است که در خدمت شما هستم و غریب و تنهایم، شفای همسرم را از شما میخواهم. همینطور در حال تحیر بودم که خدایا چه بکنم که یک مرتبه خادمه منزل دوید و گفت آقا بیایید، گفتم همسرم فوت کرد؟ گفت: خیر بهتر شد. من با عجله نزد عیالم رفتم، دیدم با حال طبیعی نشسته، عیالم به من گفت: این چه وضع است، چرا به پاهای من کند زدید؟! برای او توضیح دادم بعد گفتم چه شد که شما یک مرتبه بهتر شدید؟ گفت: در همین ساعات خانم مجللهای داخل اطاق شد گفتم شما کیستید؟ فرمود من معصومه دختر موسی بن جعفر (علیهالسلام) هستم. جدم امیرالمومنین علی (علیهالسلام) امر فرمودند من شما را شفا بدهم و شما خوب شدید...
حاج آقا مهدی صاحب مقبره اعلم السلطنه (بین صحن جدید و عتیق) نقل کرده: که من چندی قبل به ضعف چشم مبتلا شدم، بعد از مراجعه به اطباء، اظهار داشتند که چشم شما آب آورده باید برسد تا آنرا عمل کنیم. او میگوید: بعد از آن هر وقت که به حرم مشرف میشدم مختصری از گرد و غبار ضریح را به چشمانم میکشیدم و این عمل باعث شد که ضعف چشم من بر طرف شود به طوریکه الان بدون عینک،
قرآن و
مفاتیح الجنان میخوانم.
حجه الاسلام حاج آقا حسن امامی چنین نوشتهاند که:
روز پنجشنبه دهم
رجب ۱۳۸۵ق دختری ۱۳ ساله از اهالی آب روشن آستارا به اتفاق پدر و مادرش به قم آمدند در حالیکه دختر در اثر مرضی دچار عارضه لالی شده بود و قوه گویایی خود را از دست داده بود و با مراجعه به اطباء هم معالجه نشده بود، در حالیکه از دکترها مایوس بودند به کنار قبر مطهر فاطمه معصومه (علیهاالسلام) پناهنده شدند.
به مدت دو شب در کنار ضریح مبارک نشسته گاهی در حال گریه و گاهی با زبان بی زبانی مشغول راز و نیاز بود که یک مرتبه همه چراغهای حرم خاموش گردید. در همان حال دختر مذکور مورد عنایت
حضرت قرار گرفت و صیحه عجیبی کشید که خدام و زائرین شنیدند. جمعیت هجوم آوردند تا مقداری از لباس او را به عنوان تبرک بگیرند. خدام دختر را به کشیکخانه بردند تا جمعیت متفرق شدند. دختر گفت: در همان وقت خاموشی چراغهای حرم، چنان روشنایی و نوری دیدم که در تمام عمرم مثل آنرا ندیده بودم و
حضرت را دیدم که فرمود: خوب شدی و دیگر میتوانی سخن بگویی و حرف بزنی، من فریاد زدم، دیدم زبانم باز شده است.
حاج آقا مهدی صاحب مقبره اعلم السلطنه میگوید: مردی از دهات خلجستان قم دچار
مرض سل میشود. به پزشکان قم مراجعه میکند ولی نتیجهای نمیگیرد. به تهران میرود و مشغول معالجه میشود تا وقتی که تمام داراییش را خرج میکند اما به نتیجهای نمیرسد، مایوس و تهیدسیت به وطن برمیگردد. در آنجا هم اهالی به او میگویند: تو که در اینجا چیزی نداری، مرضی هم که به آن مبتلا هستی مرضی است مسری، ماندن تو باعث گرفتاری سایر اهالی میشود، پس از اینجا برو.
به ناچار از وطن آواره و با دستی تهی و بدنی رنجور وارد قم میشود و در صحن جدید در ایوان یکی از مقبرههای حرم مطهر در حالی که دل از همه جا بریده و دل به عنایات فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) بسته بود خوابش میبرد، در اثر عنایات بی بی وقتی از خواب بیدار میشود هیچگونه اثری از بیماری در خود نمیبیند.
حاج آقا تقی کمالی، از خدام آستانه مقدسه میگوید: در سال ۱۳۰۲ هـ.ش در آستانه مقدسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوی معظمه بودم و در یکی از حجرات صحن نو منزل داشتم، روزگارم به تلخی و سختی سپری میشد و کاملا" تحت فشار بیپولی و نداری قرار گرفته بودم، زندگانی را با قرض از کسبه اطراف حرم میگذراندم تا اینکه یک روز بعد از ادای فریضه صبح خدمت بی بی مشرف شده و وضع خود را به عرض رساندم، در این حال دیدم کیسه پولی روی دامن افتاد، مدتی صبر کردم به خیال اینکه شاید این کیسه پول مال زوار محترم باشد تا به صاحبش رد نمایم، دیدم خبری نشد فهمیدم که مرحمتی خانم است به حجره خود برگشتم وقتی کیسه را باز کردم مبلغ ۴ تومان در آن بود. ابتدا بدهیهایم را پرداختم و به مدت چهارده ماه خرج میکردم و تمام نمیشد تا آنکه روزی
حضرت حجه الاسلام والمسلمین آقای حسین حرم پناهی تشریف آوردند و از وضع زندگی من جویا شدند من موضوع را اظهار نمودم در همان ایام به آن عطیه خاتمه داده شد.
این کرامت که به حد تواتر رسیده از این قرار است: که یکی از خدام آن
حضرت بنام میرزا اسدالله، به سبب ابتلای به مرضی انگشتان پایش سیاه شده بود، جراحان اتفاقنظر داشتند که باید پای او بریده شود تا مرض به بالاتر از آن سرایت نکند، قرار شد که فردای آن روز پای او را جراحی نمایند. میرزا اسدالله گفت: حال که چنین است امشب مرا ببرید حرم مطهر دختر موسی بن جعفر (علیهالسلام). او را به حرم بردند، شب هنگام خدام در حرم را بستند و او پای ضریح از درد پا مینالید تا نزدیک صبح، ناگهان خدام صدای میرزا را شنیدند که میگوید: در حرم را باز کنید
حضرت مرا شفا داده، در را باز کردند دیدند او خوشحال و خندان است. او گفت:
در عالم خواب دیدم خانمی مجلله آمد به نزد من و گفت چه میشود ترا؟ عرض کردم که این مرض مرا عاجز نموده و از خدا شفای دردم یا مرگ را میخواهم، آن مجلله گوشه مقنعه خود را بر روی پای من کشید و فرمود: شفا دادیم ترا. عرض کردم شما کیستید؟ فرمودند: مرا نمیشناسی؟! و حال آنکه نوکری مرا میکنی، من فاطمه دختر موسی بن جعفرم.
بعد از بیدار شدن، قدری پنبه در آنجا دیده بود آنرا برداشته و به هر مریضی ذرهای از آن را میدادند و به محل درد میکشید، شفا پیدا میکرد. او میگوید: آن پنبه در خانه ما بود تا آن وقتی که سیلابی آمد و آن خانه را خراب کرد و آن پنبه از بین رفت و دیگر پیدا نشد.
آقای حیدری کاشانی (واعظ) نقل میکند که یکی از رفقای روحانی ایشان در
محضر آیت الله بهاءالدینی (رحمةاللهعلیه) نقل میکرد: که روزی دیدیم بر روی مردمک چشم دختر ده ساله ما دانه کوچکی پیدا شده، وقتی به دکتر متخصص مراجعه کردیم بعد از معاینه، ایشان اظهار نمودند که باید عمل شود ولی عمل خطر دارد.
دختر، وقتی این را شنید بنا کرد ناراحتی کردن و اینکه من عمل نمیخواهم و میگفت: مرا به حرم
حضرت معصومه (علیهاالسلام) ببرید. این را گفت و با سرعت به طرف حرم دوید، ما هم به دنبال او آمدیم تا رسید به حرم، شروع کرد به گریه کردن و خطاب به بی بی گفت: یا
حضرت معصومه من عمل نمیخواهم و چشم خود را به ضریح
حضرت میمالید و حال عجیبی داشت، ما هم از دیدن این منظره منقلب شدیم، بعد از این حالت توسل، او را بغل کردم و دلداری دادم و به او گفتم: خوب خواهی شد، او را داخل صحن حرم مطهر بردم، ناگهان نگاهم به چشم او افتاد دیدم هیچگونه اثری از آن دانه خطرناک وجود ندارد.
آقای حیدری کاشانی میفرماید: روزی که ما در منزل چیزی برای پذیرایی نداشتیم عدهای از کسانی که در شهرستان محل تبعید ما (بیرجند) با ما آشنا بودند، به منزل ما آمدند، من متحیر بودم که چکنم؟ آمدم حرم و همان داخل صحن عرض کردم: بی بی جان خودتان وضع ما را میدانید، این را که گفتم در وسط حرم در حال حرکت بودم که صدای خانمی را - که مرا صدا میکرد - شنیدم، ایستادم، او مبلغی پول به من داد و گفت این مال شماست. من به حرکت خود ادامه دادم؛ مجددا" آن خانم مرا صدا زد و مبلغ دیگری پول به من داد و گفت: این هم مال شماست. اینجا بود که رو کردم به گنبد
حضرت و عرض کردم: بی بی جان، بسیار متشکرم. برگشتم به خانه و با آن مبلغ وسایل پذیرایی لازم را فراهم نمودم. خانم ما (که از بیپولی ما مطلع بود) گفت: پول را از کجا تهیه کردی؟ گفتم: فاطمه معصومه (علیهاالسلام) عنایت فرمود.
آقای حیدری کاشانی میگوید: بعد از یک دهه سخنرانی در
مسجد گوهرشاد، خانمی پیش من آمد و گفت: پسر جوان مریضی داشتم که شبی
حضرت رضا (علیهالسلام) را در خواب دیدم،
حضرت فرمود: یکی از دو مریضی جوانت را شفا دادم، مریضی دوم او را خواهرم در قم شفا خواهد داد به نزد خواهرم در قم برو. حال که شما عازم قم هستید این شصت تومان را داخل ضریح
حضرت بینداز، من چند روز دیگر به قم خواهم آمد. من به او گفتم: شما موقع آمدنتان به مشهد به قم نرفتید؟ گفت: نه.
گفتم: این فرمایش
حضرت گلایهای بوده از شما که چرا در طول راه مسافرت به مشهد به زیارت خواهر ایشان نرفتهاید؟ (کرامات نقل شده از آقای حیدری کاشانی ضبط صوتی و تصویری و در واحد سمعی، بصری آستانه مقدسه موجود است.)
دختری چهارده ساله از اهالی ماکو، از شهرهای
آذربایجان که خود با ما چنین سخن میگوید: رقیه امان الله پور هستم از اهالی (شوط) ماکو، چهار ماه پیش بر اثر یک نوع سرماخوردگی از هر دو پا فلج شدم، خانوادهام مرا به بیمارستانهای مختلف در شهرهای ماکو،
خوی و
تبریز بردند، ولی همه پزشکان پس از عکسبرداری و انجام آزمایش مکرر، از درمانم عاجز شدند و من دیگر نمیتوانستم پاهایم را حرکت دهم تا اینکه چهارشنبه شب (۱۳۷۳/۰۲/۲۱) در عالم رویا دیدم که خانمی سفیدپوش سوار بر اسبی سفید به طرف من آمدند و فرمودند:
چرا از همان ابتدای بیماری پیش من نیامدی تا شفایت دهم؟ با اضطراب از خواب پریدم و جریان خواب را با عمو و عمهام در میان گذاشتم و آنها نیز بلافاصله مقدمات سفر به قم را فراهم آوردند. لذا
روز جمعه (۱۳۷۳/۰۲/۲۳) ساعت ۷/۳۰ دقیقه بعدازظهر به حرم مطهر مشرف شدیم. پس از نماز، مشغول خواندن زیارتنامه شدم که ناگهان صدای همان خانمی که در خواب دیده بودم به گوشم رسید که فرمود: بلند شو، راه برو، که شفایت دادم. من ابتدا توجهی نکردم و باز مجددا" همان صدا با همان الفاظ تکرار شد، اینبار به خود حرکتی دادم و مشاهده کردم که قادر به حرکت میباشم و مورد لطف آن بی بی دو عالم قرار گرفتهام. (این کرامت از زبان فرد شفا یافته با صدا و تصویر توسط سمعی و بصری آستانه مقدسه ضبط شده است.)
خواهر پروین محمدی اهل باختران در سال سوم دبیرستان مبتلا به تشنج اعصاب شدند و پس از بیاثر بودن معالجات مکرر و ناامیدی از همهجا همراه خانواده عازم مشهد مقدس میشوند به امید شفا از امام رضا (علیهالسلام).
اکنون مادر ایشان این کرامت را اینگونه بیان میفرمایند: وقتی به قم رسیدیم با خود گفتم خوبست اول به زیارت خواهر امام رضا (سلاماللهعلیها) برویم اگر جواب نداد به مشهد میرویم؛ ساعت ۲ بعد از نیمه شب بود که به قم رسیدیم، ساعت ۹ صبح به حرم مشرف شدیم و دختر را که بهسختی خوابش میبرد و در اثر تشنج اعصاب دچار مشکلاتی میشد با حال توجه و توسل به
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)، به نزدیک ضریح بردم و براحتی خوابید.
پس از مدتی که نماز ظهر و عصر گذشت بوی عطر عجیبی حرم را گرفت و دیدم دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش کشیده شد و رنگ او برافروخته شد و گوشه چادر او را که به ضریح بسته بودم باز شد؛ در همین حال دخترم به راحتی از خواب بیدار شد و گفت مادر کجاییم؟
گفتم: حرم
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها). گفت: مادر گرسنهام!! من که ماهها بود حسرت شنیدن این کلمه را از او داشتم، گفتم: برویم بیرون حرم؛ با هم داخل صحن حرم شدیم از او پرسیدم: احساس ناراحتی نمیکنی؟ گفت: نه، الحمد الله خوب هستم. و من احساس کردم که حالت او طبیعی شده است و از
حضرت معصومه تشکر مینماییم. (این کرامت روز پنجشنبه ۷۳/۰۴/۰۲ هـ.ش واقع شده که ضبط صوتی، تصویری گفتگوی یاد شده در واحد سمعی، بصری آستانه موجود است.)
روز چهاردهم
شعبان برابر با ۲۶ دیماه ۱۳۷۳ هـ.ش و در آستانه عید بزرگ
نیمه شعبان بارگاه ملکوتی کریمه اهل بیت (علیهمالسلام) پذیرای میهمانی است که از راه دور آمده، او همسایه برادر است که به دعوت خواهر او به امید شفا به این بارگاه رو آورده است، او امیرمحمد کوهی ساکن مشهد و کارمند سابق اداره امور اقتصادی و دارایی آن شهر است که داستان خود را چنین بیان میکند:
سه سال بود که به بیماری فلج مبتلا بودم و قادر به حرکت نبودم و با ویلچر حرکت میکردم، پیش اطباء متخصص مشهد و تهران رفتم و مراحل مختلف درمان را (از عکس و آزمایش و سی تی اسکن و غیره) گذراندم و بارها در بیمارستان بستری شدم و در مجالس دعا و توسل در
حرم حضرت رضا (علیهالسلام) به قصد شفا شرکت کردم ولی عنایتی نشد در همین اواخر به خاطر ناراحتی زیاد خود و خانوادهام به حرم مشرف شدم و با سوز دل عرض کردم: آقا! شما غیر مسلمانان را محروم نمیکنید پس چرا به من
شیعه توجه نمیفرمایید؟! آقا یا جوابم را بده یا میروم قم و به خواهرتان شکایت میکنم و او را واسطه قرار میدهم، آنگاه خطاب به
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) عرض کردم: من که همسایه برادر شما هستم و فردی عائلهمندم و در عمر خود خیانتی نکردم و در حد توان درستکار بودم چرا ایشان مرا شفا نمیدهند؟
بعد از این توسل و عرض گلایه در عالم خواب خانمی را دیدم به من فرمود: شما باید به قم بیایی تا شفایت دهم.
عرض کردم شما که به خانه ما آمدی و میهمان ما هستی همینجا شفایم بده، من پولی ندارم که به قم بیایم.
فرمود: شما باید به قم بیایی.
من خوابم را به عیال و فرزندانم نقل کردم، پس از مدتی پسرم به من گفت: پدر! ما که همه دارایی خود را در راه معالجه شما خرج کردیم، من مبلغی - را از فروختن چند جعبه نوشابهای که در خانه داشتیم - تهیه نمودم، این را خرج سفر کنید و به قم بروید، امیدوارم که شفا پیدا کنید.
من راهی قم شدم، پس از رسیدن به قم وضو گرفتم و وارد حرم شدم، از دو نفر تقاضا کردم زیر بغلهای مرا گرفته و کنار ضریح ببرند، مرا کنار ضریح بردند (خسته بودم و ناتوان) بعد از زیارت و التجاء بسیار همان کنار ضریح پتوی خود را به سر کشیده، خوابم برد.
در عالم خواب خانمی را دیدم با چادر مشکی و روبندی سبز رنگ به من فرمود: پسرم خوش آمدی، اکنون شفا یافتی برخیز، تو هیچ بیماری نداری. عرض کردم: من بیمار و زمینگیرم. ایشان پیاله گلی پر از چای را به دست من داد و فرمود: بخور.
من چای را خوردم، ناگهان از خواب بیدار شدم دیدم میتوانم روی پا بایستم، از جا برخاستم و خود را به ضریح مقدس رساندم و بالاخره در این روز، عیدی خود را از بی بی گرفتم. (این کرامت ضبط صوتی و تصویری شده و در سمعی، بصری آستانه موجود است.)
•
طیبه عطائی، سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ولادت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵. •
اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شخصیت حضرت معصومه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵. •
مختار اصلانی، اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حضرت معصومه و قم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «زندگینامه حضرت معصومه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵. •
یدالله حاجیزاده، سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «وفات حضرت معصومه»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۴. •
محمدهادی حمیدیان، سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «کرامات حضرت معصومه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵. •
سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «زیارت حضرت معصومه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۳. •
مختار اصلانی، سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «قم و حضرت معصومه(س) در کلام و سیره بزرگان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵.