حضرت خدیجه (خصایص)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) اولین و برترین همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. ایشان جایگاه مالی و اجتماعی ویژه داشت اما ازدواج با
پیامبر را بر درخواست ازدواج بزرگانی از عرب ترجیح داد و تمام اموال خود را در جهت اعتلای اسلام صرف کرد.
حضرت خدیجه در نزد پیامبر و سائر
معصومین جایگاه ویژه داشته و از جهات متعدد مورد ستایش قرار گرفته است.
حضرت خدیجه بنت خویلد اولین همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. این بانوی با کرامت از آنجایی که به جهت حسب و نسب و جایگاه مالی، از مَکانت ویژهای برخوردار بود، بسیاری از بزرگان مشرکین عرب آرزوی
ازدواج با ایشان را داشتند اما این بانوی بزرگوار که تمام هم و غمش تعالی الهی بود، دست رد به سینه تمامی آنها زد و ازدواج با
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) را برگزید. این امر سبب اعتراض تعداد زیادی از زنان اشراف و
قریش به آن حضرت شد به گونهای که حتی هنگام تولد ثمره این ازدواج، یعنی اجلال نزول
حضرت زهرا (صلواتاللهوسلامهعلیها)، حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) را رها کردند و در کنار ایشان حضور پیدا نکردند. حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) در راستای
تبلیغ دین مبین اسلام و اعتلای پرچم توحید و
یکتاپرستی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و با تمامی توان به یاری آخرین فرستاده الهی شتافت و همه اموال خویش را در این راه صرف نمود.
امام خمینی حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) را طاهره و پاک شمرده و با استناد به روایات همه پدران و مادران ائمه از آدم تا خاتم پیامبران را پاک و مطهر میداند. ایشان با اشاره به موضوع کنارهگیری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خدیجه یادآور شده که پیش از انعقاد نطفه فاطمه زهرا، خداوند دستور داد که از خدیجه مدتی کنارهگیری کند و این برنامه برای آن بود که کلام غیر خدا را نشنود و نگاه وی به افراد نیفتد و با افراد بشر معاشرت نکند و پس از آماده شدن برای رفتن نزد خدیجه فرمان یافت که میوههای بهشتی برای وی ببرد.
امام خمینی خدیجه (سلاماللهعلیها) را بانویی شمرده که به همراه
علی (علیهالسلام) در وقت غربت اسلام و تنهایی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورد.
ایشان در شرح این موضوع به استناد قرآن خاطرنشان کرده است که خداوند به پیامبر فرمان داد که تبلیغ
دین را از نزدیکان آغاز کند و پیامبر از خانواده خود آغاز کرد و خدیجه (سلاماللهعلیها) و علی (علیهالسلام) دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را اجابت کردند.
ایشان به استناد روایتی یادآور شده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از مسلمان شدن حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) و علی (علیهالسلام) به آنان یادآور شده که
جبرئیل آن دو را به بیعت با اسلام و انجام شرایط آن فراخوانده که ازجمله آن آداب وضو گرفتن است. همچنین ایشان به ثروتمندی خدیجه (سلاماللهعلیها) و اینکه ثروت خود را برای کمک به اسلام به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داد، اشاره کرده است. حضرت خدیجه بسیار احترام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را داشت و همواره وسایل آرامش وی را فراهم میساخت. ایشان پس از مسلمان شدن وزیر و معین راستین پیامبر بود و همه توان و نیروی خود را برای خدمت به اسلام و مسلمانان بهکارگرفته و برای پیامبر یارویاور بود، حضرت خدیجه همه دارایی خود را در راه نشر اسلام به کار گرفته است. ازاینرو از مجاهدت علی (علیهالسلام) و اموال حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) بهعنوان دو عامل مؤثر در پیشرفت اسلام یاد شده است.
برخی از فضایل و ویژگیهای آن بانوی بزرگوار به قرار زیر است:
یکی از خصائص حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها)، سلام خداوند متعال و جبرئیل بر ایشان میباشد چنانچه
بخاری در کتاب
صحیح بخاری [
معتبرترین منبع حدیثی اهل سنت
]
مینویسد:
«اتی جِبْرِیلُ النبی صلی الله علیه وسلم فقال یا رَسُولَ اللَّهِ هذه خَدِیجَةُ قد اَتَتْ مَعَهَا اِنَاءٌ فیه اِدَامٌ او طَعَامٌ او شَرَابٌ فاذا هِی اَتَتْکَ فَاقْرَاْ علیها السَّلَامَ من رَبِّهَا وَمِنِّی وَبَشِّرْهَا بِبَیتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ لَا صَخَبَ فیه ولا نَصَبَ؛
جبرئیل به نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و عرضه داشت: ای رسول خدا! این خدیجه است که آمده و همراه او ظرفی است که در آن خورش و یا غذا و یا نوشیدنی است. هنگامی که به نزد تو آمد، از جانب پروردگارت و من به او سلام برسان و او را به خانهای در
بهشت بشارت ده که از جنس نی میباشد و در آن صدا و آزاری نیست
[
محل آرامش است
]
.»
مشابه همین روایت نیز در
صحیح مسلم نقل شده است.
شمسالدین ذهبی بعد از نقل این حدیث مینویسد:
متفق علی صحته.
بر صحیح بودن این حدیث اتفاق نظر وجود دارد.
در منابع
امامیه نیز پیرامون سلام خدا و جبرئیل چنین آمده است:
«عن زرارة و حمران و
محمد بن مسلم عن
ابی جعفر ع قال حدث ابو سعید الخدری ان رسول الله صقال: ان جبرئیل ع قال لی لیلة اسری بی حین رجعت و قلت یا جبرئیل هل لک من حاجة قال حاجتی ان تقرا علی خدیجة من الله و منی السلام و حدثنا عند ذلک انها قالت حین لقاها نبی الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال لها الذی قال جبرئیل فقالت ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام»
«رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: وقتی که در
شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد، هنگام بازگشت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. حضرت خدیجه فرمود: همانا خدا سلام است، و از او است سلام، و درود به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»
با مراجعه به منابع روایی، در میابیم که حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) مورد مباهات خداوند متعال، پیامبر اکرم و
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) بوده است که به برخی از موارد اشاره میشود:
از جمله خصائص حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها)، مباهات خداوند متعال بر آن حضرت میباشد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقتی برنامه چهل روزه از جانب پروردگارش دریافت نمود و مقرر شد که چهل روز از همسرش به دور باشد، توسط
عمار یاسر (رضواناللهتعالیعلیه) برای آن حضرت پیغام فرستادند که:
«یا خدیجة لا تظنی ان انقطاعی عنک
[
هجرة
]
و لا قلی و لکن ربی (عزّوجلّ) امرنی بذلک لتنفذ
[
لینفذ
]
امره فلا تظنی یا خدیجة الا خیرا فان الله (عزّوجلّ) لیباهی بک کرام ملائکته کل یوم مرارا. »
«ای خدیجه! گمان نکنی که دلیل دوری من از تو به سبب غضبی است که نسبت به تو دارم، بلکه خداوند متعال این دوری را امر فرموده و من برای امتثال فرمان او چنین میکنم و تو جز خیر، در این مورد هیچاندیشه دیگری نداشته باش که
خداوند متعال در هر روز چند بار به سبب تو بر
ملائکه مباهات میورزد.»
رسول مکرم اسلام نیزبه فضائل حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) اشاره داشته و به داشتن چنین همسری افتخار میکرده و با عظمت از ایشان یاد میکردند چنانچه فرمودند:
«خَدِیجَةُ وَ اَینَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ اَعَانَتْنِی عَلَیهِ بِمَالِهَا اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَنِی اَنْ اُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَب؛
خدیجه و کجاست مانند خدیجه! مرا تصدیق کرد هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند. و بر دین خدا یاری ام کرد و با همه مال خود کمکم نمود. خدا به من دستور داد خدیجه را به قصری از
زمرد که در
بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست بشارت دهم.»
و همچنین نقل شده است که روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
مسجد و در حضور مردم
امام حسن و
امام حسین (سلاماللهعلیهما) را چنین معرفی کردند:
«یا اَیهَا النَّاسُ اَ لَا اُخْبِرُکُمُ الْیوْمَ
بِخَیرِ النَّاسِ جَدّاً وَ جَدَّةً؟ قَالُوا بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ عَلَیکُمْ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ فَاِنَّ جَدَّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتَهُمَا خَدِیجَةُ الْکُبْرَی بِنْتُ خُوَیلِدٍ سَیدَةُ نِسَاءِ الْجَنَّة؛
ای مردم آیا امروز به شما خبر ندهم بهترین مردم را از جهت
جد و جده
[
چه کسی است
]
؟ پاسخ دادند: آریای رسول خدا! پیامبر فرمود: بر شما باد به حسن و حسین چرا که جد آن دو رسول خدا و جده آنان خدیجه کبری دختر خویلد و سرور زنان بهشت است.»
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که در بستر شهادت قرار گرفت،
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) پریشان و گریان بودند. رسول خدا حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را دلداری داده و در فرازی حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) را چنین یاد کردند:
«اِنَّ عَلِیاً اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ رَسُولِهِ مِنْ هَذِهِ الْاُمَّةِ، هُوَ وَ خَدِیجَةُ اُمِّک؛
همانا علی و خدیجه مادرت نخستین شخص از این امت هستند که به
خدا و
رسول او
ایمان آوردند.»
و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روزی امام حسین (علیهالسّلام) را چنین معرفی کردند:
«اَیهَا النَّاسُ هَذَا الْحُسَینُ
بْنُ عَلِی خَیرُ النَّاسِ جَدّاً وَ جَدَّةً جَدُّهُ رَسُولُ اللَّهِ سَیدُ وُلْدِ آدَمَ وَ جَدَّتُهُ خَدِیجَةُ سَابِقَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اِلَی الْاِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ؛
ای مردم این حسین
بن علی است که از جهت جد و جده بهترین مردم است. جدش رسول خدا، آقای فرزندان آدم و جدهاش خدیجه، بر همه زنان عالم در ایمان به خدا و رسولش سبقت جسته است.» (
کنایه از اینکه در بین زنان اولین
مسلمان است).
وجود مقدس امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) نیز از حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) به نیکی یاد کرده و در فراق از دست دادن ایشان و پدر گرامیشان
حضرت ابوطالب (سلاماللهعلیه) اشک ماتم میریختند و این
ابیات را سرودند:
اَعَینَی جُودَا بَارَکَ اللَّهُ فِیکُمَا •••• عَلَی هَالِکَینِ لَا تَرَی لَهُمَا مِثْلًا
عَلَی سَیدِ الْبَطْحَاءِ وَ ابْنِ رَئِیسِهَا •••• وَ سَیدَةِ النِّسْوَانِ اَوَّلِ مَنْ صَلَّی
مُهَذَّبَةٌ قَدْ طَیبَ اللَّهُ خِیمَهَا •••• مُبَارَکَةٌ وَ اللَّهُ سَاقَ لَهَا الْفَضْلَا
فَبِتُّ اُقَاسِی مِنْهُمَا الْهَمَّ وَ الثَّکْلَا •••• مُصَابُهُمَا اَدْجَی اِلَی الْجَوِّ وَ الْهَوَا
لَقَدْ نَصَرَا فِی اللَّهِ دِینَ
مُحَمَّدٍ •••• عَلَی مَنْ بَغَا فِی الدِّینِ قَدْ رَعَیا اِلًّا.
«هانای دو چشم من! باران اشک از آسمان دیدگانم فرو بارید. خدا این باران اشک را در سوگ دو از دست رفته
[
و دو یار فداکار
اسلام و
قرآن و دو پشتیبان بیهمانند پیامبر خدا
]
بر شما مبارک گرداند؛ چرا که آن دو به راستی بینظیر بودند.
هانای دو چشم من! در سوگ غمبار سالار مکه و فرزند رئیس آن (ابوطالب) و در رحلت جانگدازسرور بانوان، اولین زنی که
[
به همراه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)
]
نماز گزارد، باران اشک فرو بارید!
بر همان بانوی خودساخته و پاکروش و پاکمنشی که خداوند خیمه و سرای او را پاک و پاکیزه ساخت؛ بانوی پر برکتی که خدا او را
[
به خاطر ایمان و کردار شایستهاش
]
به شاهراه فضیلتها رهنمون ساخت. ایندو
خص آیین
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را برای خدا یاری کردند و با ستمکاران و یاغیان با آخرین توان مبارزه کردند.
شب کردم در حالی که دچار اندوه جانکاه رحلت این دو بزرگوار و فراق آنها شدم و مصیبت جانسوز آنها، شبانه روزِ مرا تیره و تار ساخته است.»
همچنین آن حضرت، خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) را یکی ازچهار سرورزنان دنیا معرفی کرده است:
«سادات نساء العالمین اربع: خدیجة بنت خویلد، وفاطمة بنت
محمد، وآسیة بنت مزاحم، ومریم بنت عمران؛
سروران زنان دنیا چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه بنت
محمد، آسیه دختر مزاحم و مریم دختران عمران.»
امام حسن مجتبی (سلامالله) نیز از جمله بزرگانی است که با توجه به مقام والای حضرت خدیجه کبری (صلواتاللهعلیها)، به آن بانوی یکتا مباهات میکرده است.
امام مجتبی (صلواتاللهعلیه) در ذیل آیه ۱۸
سوره انفطار که خداوند متعال فرموده است: فِی اَی صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ فرمودند:
«صَوَّرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِی
بْنَ اَبِی طَالِبٍ فِی ظَهْرِ
اَبِی طَالِبٍ عَلَی صُورَةِ
مُحَمَّدٍ فَکَانَ عَلِی
بْنُ اَبِی طَالِبٍ اَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ صوَ کَانَ الْحُسَینُ
بْنُ عَلِی اَشْبَهَ النَّاسِ بِفَاطِمَةَوَ کُنْتُ اَنَا اَشْبَهَ النَّاسِ بِخَدِیجَةَ الْکُبْرَی؛
خداوند متعال
علی بن ابیطالب را (هنگامی که در پشت ابوطالب بود) به چهره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آفرید و علی
بن ابیطالب (علیهالسّلام) شبیه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و حسین
بن علی به فاطمه شبیه بوده و من به جدهام خدیجه کبری (صلواتاللهعلیهماجمعین) شبیهام.»
در زمان خلافت امام حسن مجتبی (سلاماللهعلیه)، زمانی که معاویه خلافت را به دست گرفت، بر روی منبر
مسجد کوفه نشست و از حضرت علی
بن ابیطالب (سلاماللهعلیها) بدگویی کرد. امام حسن مجتبی (سلاماللهعلیه) که در مجلس حاضر بود، ضمن پاسخ به
معاویه، با اشاره به نسب خود با افتخار چنین فرمودند:
«اَیهَا الذَّاکِرُ عَلِیاً اَنَا الْحَسَنُ وَ
اَبِی عَلِی وَ اَنْتَ مُعَاوِیةُ وَ اَبُوکَ صَخْرٌ وَ اُمِّی فَاطِمَةُ وَ اُمُّکَ هِنْدٌ وَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدُّکَ حَرْبٌ وَجَدَّتِی خَدِیجَةُ وَ جَدَّتُکَ قُتَیلَةُفَلَعَنَ اللَّهُ اَخْمَلَنَا ذِکْراً وَ اَلْاَمَنَا حَسَباً وَ شَرَّنَا قَدَماً وَ اَقْدَمَنَا کُفْراً وَ نِفَاقاً- فَقَالَ طَوَائِفُ مِنْ اَهْلِ الْمَسْجِدِ آمِینَ آمِینَ؛
ای آنکه علی (علیهالسّلام) را
[
به بدی
]
یاد کردی، منم حسن و پدرم علی است، تویی معاویه و پدرت صخر است، مادر من فاطمه است و مادر تو
هند میباشد، جد من رسول خدا و جد تو حرب است، جده من خدیجه است و جده تو قتیله است، پس خدا لعنت کند از ما آن کس که نامش پلیدتر، و حسب و نسبش پستتر، و سابقهاش بدتر، و
کفر و نفاقش پیشتر بوده است، گروههای مختلف که در
مسجد بودند دو مرتبه
آمین گفتند.»
در این عبارت امام حسن مجتبی (سلاماللهعلیه) در مقام مقایسه نسب مبارک خود با نسب معاویه، با افتخار نامی از حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) برده و این چنین به آن بانو مباهات میکند.
همچنین هنگامی که معاویه در
مدینه قصد بد گویی از
امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) را داشت، هنگامی که بر فراز منبر نشست و به دنبال حضرت میگشت، امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) در مقابل او ایستاده و با افتخار به نسب خویش اشاره و نام مبارک امالمؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) را بردند چنانچه فرمودند:
«کَانَ وَصِی رَسُولِ اللَّهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَنَا ابْنُ عَلِی وَ اَنْتَ ابْنُ صَخْرٍ وَ جَدُّکَ حَرْبٌ وَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ وَ اُمُّکَ هِنْدٌ وَ اُمِّی فَاطِمَةُوَ جَدَّتِی خَدِیجَةُ وَ جَدَّتُکَ نَثِیلَةُفَلَعَنَ اللَّهُ اَلْاَمَنَا حَسَباً وَ اَقْدَمَنَا کُفْراً وَ اَخْمَلَنَا ذِکْراً وَ اَشَدَّنَا نِفَاقاً فَقَالَ عَامَّةُ اَهْلِ الْمَجْلِسِ آمِین؛
بیشک علی
بن ابیطالب (علیهماالسلام) وصی رسول (خداصلیاللَّهعلیهوآله) پس از اوست، و من پسر علی، و تو فرزند صخری، و جد تو حرب است و جد من رسول خدا است و مادر تو
هند و مادر من
فاطمه است، وجده من خدیجه است و جده تو
نثیله، پس خدا لعنت کند از ما آن کس که نامش پلیدتر، و حسب و نسبش پستتر، و سابقهاش بدتر، و
کفر و نفاقش پیشتر بوده است. اکثر اهل مجلس
[
در این هنگام
]
آمین گفتند.»
نکته: در ذکر نام جده معاویه سه نام ذکر شده است: نثیله،
فتیله و
قتیله.
وجود مقدس و نازنین امام حسین (سلاماللهعلیه) نیز در موارد متعددی همچون رویارویی با سپاه دشمن در
صحرای کربلا، با ذکر نسب خود؛ نام حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) را ذکر میکنند. با توجه به اینکه جبهه مخالف به خوبی آن حضرت را شناخته و نسب و اجداد ایشان بر هیچ کسی مخفی نبود، نام بردن از بزرگانی همچون امالمؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها)، حاکی از اهمیت موضوع و چیزی جز مباهات و افتخار را ثابت نمیکند.
سید الشهداء (سلاماللهعلیه) در
روز عاشوراء در مقابل سپاه دشمن ایستاد و با نگاهی به صفوف آنان و نظر به
عمر سعد، خطبهای ایراد فرمودند و در ضمن خطبه، چنین فرمودند:
«فَاِنِّی ابْنُ بِنْتِ نَبِیکُمْ وَ جَدَّتِی خَدِیجَةُ زَوْجَةُ نَبِیکُم؛
به درستی که من فرزند دختر پیامبر شما هستم و جده من خدیجه، همسر پیامبر شماست.»
همچنین امام حسین (علیهالسّلام) در بخشی دیگر خطاب به سپاه مقابل چنین فرمودند:
«اَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ اَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ
اَبِی عَلِی
بْنُ اَبِی طَالِبٍ ع قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ اَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ اُمِّی فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ بِنْتُ
مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی صقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَاَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ اَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْاُمَّةِ اِسْلَاماً قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَم.»
«شما را به خدا قسم آیا میدانید که رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) جد من است؟ گفتند: آری. شما را به خدا قسم آیا میدانید که مادرم فاطمه دختر
محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؟ گفتند: آری. شما را به خدا قسم آیا میدانید که پدرم علی
بن ابیطالب است؟ گفتند: آری. شما را به خدا قسم آیا میدانید که جدهام خدیجه دخت خویلد
اول زن مسلمان از این
امت است؟ گفتند: آری.»
مرحوم
شیخ کلینی (رحمةالله) در
زیارت حضرت علی اکبر (علیهالسلام)چنین مینویسد:
«السلام علیک یا ابن خدیجة و فاطمة؛
سلام بر تو ای فرزند خدیجه و فاطمه.»
و همین عبارت در برخی از زیارت نامههای حضرت سید الشهداء (سلاماللهعلیه) نیز ذکر شده است.
پس از حادثه جانکاه
کربلا و پیروزی حق برباطل، کاروان اسرا به سمت
کوفه و سپس
شام در حرکت بود. حجت خدا؛
امام سجاد (سلاماللهعلیه) و
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بزرگان این کاروان غمبار بودند. آزار و اذیت خاندان آل الله (صلواتاللهعلیهماجمعین) از طرفی، دوری مسیر و بد رفتاری ظالمین و ستمگران یزیدی از طرفی دیگری باعث رنجش خاطر فرزندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شده بود. پس از بیاحترامیهای آنان نسبت به اهل بیت (علیهمالسلام)، وقتی خاندان عصمت و طهارت در
مسجد اموی دمشق اجلال نزول کردند، و مجلس یزید (لعنةاللهعلیه) نیز برپا بود. یزید در صدد این بود تا با جسارت تمام، خاندان اهل بیت (علیهمافضلالصلاةوالسلام) را خارجی و افراد یاغی و سرکش معرفی کند.
پس از آنکه اهل بیت (صلواتاللهعلیهماجمعین) بر مجلس یزید وارد شدند، یزید عنان سخن را به دست گرفته و شروع به یاوهسرایی نمود.
وجود مقدس امام سجاد (سلاماللهعلیه) نیز با مشاهده این سخنان باطل و دروغگویی یزید، ایستاد و خطبهای مفصل در رسوا سازی
بنیامیه بیان کردند و پس از
حمد الهی، در معرفی خود چنین فرمودند:
«یا مَعْشَرَ النَّاسِ فَمَنْ عَرَفَنَی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْنِی فَاَنَا اُعَرِّفُهُ نَفْسِی اَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنًی اَنَا ابْنُ مَرْوَةَ وَ الصَّفَا اَنَا ابْنُ
مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی... اَنَا ابْنُ عَلِی الْمُرْتَضَی اَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ اَنَا ابْنُ خَدِیجَةَ الْکُبْرَی اَنَا ابْنُ الْمَقْتُولِ ظُلْما....
ای گروه مردم هر کسی مرا میشناسد که میشناسد و هر کسی که مرا نمیشناسد خودم را معرفی میکنم. من فرزند
مکه و
منی هستم. من فرزند
زمزم و
صفا هستم، من فرزند
محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستم... من فرزند علی مرتضی و فاطمه زهرا و خدیجه کبری و کسی که به ظلم کشته شده
[
یعنی امام حسین (علیهالسلام)
]
هستم.»
همچنین امام سجاد (سلاماللهعلیه) در ضمن صلواتی بر اهل بیت (علیهمالسلام)، نام حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) را بردهاند چنانچه فرمودند:
«اللهم صل علی
محمد المصطفی، وعلی علی المرتضی، و فاطمة الزهراء، وخدیجة الکبری، والحسن المجتبی....
خدایا بر
محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و خدیجه کبری و حسن مجتبی (صلواتاللهعلیهماجمعین) درود بفرست.»
وجود مقدس امام صادق (سلاماللهعلیه) نیز از حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) به بزرگی یاد کرده و چنین فرمودند:
«وَ هِی سَیدَةُ نِسَاءِ قُرَیشٍ، وَ قَدْ خَطَبَهَا کُلُّ صِنْدِیدٍ وَ رَئِیسٍ قَدْ اَبَتْهُمْ، فَزَوَّجَتْهُ نَفْسَهَا لِلَّذِی بَلَغَهَا مِنْ خَبَرِ بحیراء؛
و او سرور زنان قریش بود و هر زمامدار و رئیسی او را خاستگاری کرده بود ولی او خودش را به عقد کسی در آورد که خبر بحیراء به او رسیده بود.»
بحیراء راهب مسیحی بود که
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به صفت و نشانه و نژاد و نام پیش از ظهور نبوتش شناخته و منتظر
بعثت او بود.
مرحوم
سید بن طاووس (رضواناللهتعالیعلیه) دعایی را از
امام حسن عسکری (سلاماللهعلیه) نقل کرده که آن حضرت در نیایش خود ضمن صلوات بر حضرت
فاطمه زهرا (صلواتاللهعلیها)، بر مادر ایشان
حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) نیز درود میفرستد چنان چه آمده است:
«فَصَلِ عَلَیهَا وَ عَلَی اُمِّهَا خَدِیجَةَ الْکُبْرَی صَلَاةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ
اَبِیهَا مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه؛
خدایا بر او
[
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
]
و بر مادرش خدیجه کبری درود بفرست. درودی که به واسطه آن مقام پدرش
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گرامی داشته شود.»
پیام آور کربلا، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) در روزیازدهم محرم پس از آنکه از کنار جنازه مطهر شهدا عبور میکرد، خطاب به
خداوند متعال چنین فرمود:
«بِاَبِی
مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَی بِاَبِی خَدِیجَةُ الْکُبْرَی؛
پدرم به فدای
محمد مصطفی، به فدای خدیجه کبری باد.»
زید بن علی (علیهاالسلام) از جمله بزرگانی است که احقیت اهل بیت (علیهمالسّلام) را بیان کرده است و در ضمن به نام حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) اشاره کرده است چنانچه
فرات کوفی از قول او چنین مینویسد:
«فَنَحْنُ اَحَقُّ بِالْمَوَدَّةِ اَبُونَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتُنَا خَدِیجَةُ وَ اُمُّنَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ وَ اَبُونَا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی
بْنُ اَبِیطَالِبٍ علیهم السلام؛
ما نسبت به مودت سزاوار تر هستیم. پدر ما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جده ما خدیجه و مادر ما فاطمه زهراء و پدر ما علی
بن ابیطالب (سلاماللهعلیها) اجمعین است.»
همچنین زید (علیهالسّلام) خطاب به ابوالخطاب چنین گفته است:
«
[
فَاِنَ
]
رَسُولَ اللَّهِ ص جَدُّنَا وَ الْمُؤْمِنُ الْمُهَاجِرُ مَعَهُ اَبُونَا وَ زَوْجَتُهُ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ جَدَّتُنَا وَ بِنْتُهُ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ اُمُّنَا؛
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جد ما و مومنی مهاجر که همراه او بود پدر ماست و همسر او خدیجه دختر خویلد جده ماست و دختر او فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) مادر ماست.»
با دقت در متون تاریخی به دست آمده در میابیم که شخصیت والای حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) حتی مورد افتخار دشمنان اهل بیت (علیهمالسّلام) نیز بوده است.
عبدالله بن زبیر که در عداوت و دشمنی با خاندان آل الله (علیهمافضلالصلاةوالسلام) وضعیت مشخصی دارد، به حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) نیز افتخار میکرده است چنان چه در گفتگویش با
ابنعباس چنین آمده است:
«و ان عمتی خدیجة سیدة نساء العالمین؛
و عمه من خدیجه، سرور زنان عالم است.»
مقام والای حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیه) بس والا و در بسیاری از روایات ذکر شده است. از جمله روایاتی که از
حضرت آدم (علیهالسّلام) نقل شده است، وفاداری حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) نسبت به
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد که سالها قبل از ولادت ایشان چنین فرمودند:
«انی لسید البشر یوم القیامة الا رجل من ذریتی نبی من الانبیاء یقال له:
محمد (صلیاللهعلیهوآله)، فضل علی باثنتین: زوجته عاونته وکانت له عونا، وکانت زوجتی علی عونا؛
در
روز قیامت من آقای همه بشر هستم مگر مردی از نسلم که پیامبری از پیامبران است و به او
محمد گفته میشود. او در دو چیز بر من برتری دارد
[
یکی از آن این است
]
همسرش او را کمک کرد و یاور او بود و همسر من هم یاور من است.»
شکی نیست که برخی از همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همواره یاور و در مسیر ایشان بودهاند؛ ولی جانفشانیها و کمکهای مادی و معنوی حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیه) از همه برتر و در این مورد هم ایشان متمایز از دیگران بودهاند.
با مراجعه به منابع اهل تسنن، در میابیم که این روایت نیز بااندکی اختلاف نقل شده است.
عاصمی مکی در
سمط النجوم العوالی چنین نقل میکند:
«قال آدم علیه الصلاة و السلام انی لسید البشر یوم القیامة الا رجلا من ذریتی نبیا من الانبیاء یقال له
احمد فضل علی باثنتین زوجته عاونته فکانت له عونا وکانت زوجتی عونا علی.»
مرحوم
شیخ صدوق (رحمةالله) روایتی را نقل و در آن تصریح میکند که حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) از همه همسران پیامبر برتر بوده است:
«حدثنا
محمد بن ابراهیم
بن اسحاق الطالقانی رضی الله عنه قال حدثنا الحسین
بن علی
بن الحسین السکری قال حدثنا
محمد بن زکریا الجوهری عن جعفر
بن محمد بن عمارة عن ابیه عن
ابی عبدالله جعفر
بن محمد الصادق ع قال: تزوج رسول الله ص بخمس عشرة امراة و دخل بثلاث عشرة منهن و قبض عن تسع فاما اللتان لم یدخل بهما فعمرة و السنیو اما الثلاث عشرة اللاتی دخل بهن فاولهن خدیجة بنت خویلد ثم سورة
[
سودة
]
بنت زمعة ثمام سلمة و اسمها هند بنت
ابی امیة ثمام عبدالله عائشة بنت
ابی بکر ثم حفصة بنت عمر ثم زینب بنت خزیمة
بن الحارثام المساکین ثم زینب بنت جحش ثم ام حبیبة رملة بنت
ابی سفیان ثم میمونة بنت الحارث ثم زینب بنت عمیس ثم جویریة بنت الحارث ثم صفیة بنت حیی
بن اخطب و التی وهبت نفسها للنبی صخولة بنت حکیم السلمی و کان له سریتان یقسم لهما مع ازواجه ماریة و ریحانة الخندفیة و التسع اللاتی قبض عنهن عائشة و حفصة وام سلمة و زینب بنت جحش و میمونة بنت الحارث وام حبیبة بنت
ابی سفیان و صفیة بنت حیی
بن اخطب و جویریة بنت الحارث و سورة
[
سودة
]
بنت زمعة و افضلهن خدیجة بنت خویلد ثم ام سلمة بنت
ابی امیة، ثم میمونة بنت الحارث.»
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با پانزده زن
عقد ازدواج برقرار نمود که با سیزده نفر از آنان همبستر شد و وقتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
دنیا رفت نُه تن از همسران ایشان در قید حیات بودند. نام دو نفری که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ایشان آمیزش نکرد، «
عمرة و
سنا» بود، اما سیزده زنی که آن حضرت با آنها همبستر شد عبارتند از:
خدیجه دختر خویلد،
سوده دختر زمعه،
امّ سلمه هند دختر ابیامیه،
عایشه دختر ابیبکر،
حفصه دختر عمر،
زینب دختر خزیمه بن حارث (معروف به امّ المساکین)،
زینب دختر جحش،
اُمّ حبیبه رمله دختر ابیسفیان،
میمونه دختر حارث،
زینب دختر عمیس،
جویریه دختر حارث،
صفیه دختر حی بن اخطب. یک زن هم خود را به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
هدیه نمود که «
خوله دختر
حکیم سلمی» نام داشت. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دو
کنیز هم به نام «
ماریه قبطیه و
ریحانه خندفیه» داشت که با آنها مانند بقیه زنان خود برخورد مینمود و مانند بقیه همسران، روزهایی را برای آنان قرار داده بود. و نُه همسری که در زمان وفات آن حضرت در قید حیات بودند، عبارتند از: «عایشة، حفصة، اُمّسلمة، زینب دخترجحش، میمونة دخترحارث، اُمحبیبة، صفیة، جویریة، سودة. و با فضیلتترین همسران آن حضرت به ترتیب:
امالمؤمنین حضرت خدیجه، سپس امالمؤمنین اُمسلمه، و بعد از ایشان ام المؤمنین میمونه (سلام الله علیهن) میباشند.»
پس از دعوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، آن حضرت با مخالفتهای شدیدی برخورد داشتند. عدهای انگشت اتهام را به سمت ایشان گرفته و گروهی دیگر ایشان را از این کار منع میکردند.
اما کسانی که در این مسیر فقط رضایت الهی را در پیش گرفته بودند، از هیچ تهدیدی نهراسیده و در مسیر اسلام وارد شدند. اولین نفر از مردان
حضرت علی بن ابیطالب (سلاماللهعلیه) و اولین زن مسلمان حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) بوده است که اظهار اسلام کردند.
این مساله به تنهایی فضیلتی برای ایشان محسوب میشود که خود حاکی از بینش ژرف و شعلههای توحیدی است که در جان آن دو بزرگوار شعله ور بوده است و کسی در این فضیلت بر آنان پیشی نگرفته است.
این نکته باید مورد دقت قرار گیرد حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) قبل از اظهار اسلام، ذرهای از
شرک و
رجس در وجود ایشان رخنه نکرده است و بر روش
توحید و یکتاپرستی بودهاند.
آن حضرت در
زمان جاهلیت به «
طاهره» معروف بود و قطعاً طاهره در اینجا فقط به معنای دوری ایشان از اعمال منافی عفت نیست زیرا انجام این کارها در میان زنان قریش مرسوم نبوده که بخواهند ایشان را با این لقب از آنها استثناء کنند بلکه اعمال منافی عفت در میان بزرگان قریش امری منفور بوده و به تصریح
قرآن برخی از افراد کنیزان خود را مجبور به این کار میکردند چنانچه قرآن کریم میفرماید:
«لَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ اِنْ اَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ مَنْ یُکْرِهُّنَّ فَاِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ اِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛
و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان میخواهند پاک بمانند! و هر کس آنها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آنها
غفور و
رحیم است!»
بنابراین طاهره بودن ایشان به این معناست که از تمامی رجسها و پلیدیهای جاهلیت به دور بودند.
محمد بن علوی مالکی یکی از علمای معاصر مالکی مذهب نیز به این مطلب تصریح میکند:
«وقد حفظها الله تعالی من ارجاس الجاهلیة، فاحاط عرض هذه السیدة الزکیة وصانه من کل اذیة و بلیة برعایته وعنایته الباهرة ولذلک کانت تلقب بالسیدة الطاهرة؛
خداوند متعال ایشان را از تمامی پلیدیهای جاهلیت حفظ نمود و این بانوی پاک را از هر جهت با خیر ونیکی احاطه نمود و با عنایت نورانی و ویژه خود، او را از هر آزار و سختی واندوهی حفظ نمود و به همین خاطر (در جاهلیت) به «بانوی پاک» ملقب گردید.»
در
زیارت امام حسین (علیهالسّلام)
[
زیارت وارث]
میخوانیم: لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها.
از این عبارت به دست میآید که تمامی پدران و مادران
اهل بیت (علیهمالسّلام) از جمله
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها)،
موحد و یکتاپرست بودهاند و ذرهای
شرک و
کفر در وجود آنها راه نداشته است.
صاحب
مکیال المکارم درباره اینکه اهل بیت (علیهمالسّلام)
امانت الهی هستند، چنین مینویسد:
«المحفوظة یعنی حفظها الله (عزّوجلّ) عن اقذار الجاهلیة وانجاسها وادناس الضلالة وارجاسها بان لم یودعها الا الاصلاب الطاهرة والارحام المطهرة فان اعتقادنا کما علیه الاجماع بل الضرورة ان آباءهم الذین استودعوا تلک الامانة الالهیة من الخاتم الی آدم، کانوا باجمعهم مؤمنین طاهرین، لم یشرکوا بالله تعالی طرفة عینوکذلک امهاتهم اللاتی استودعن تلک الامانةکما فی الزیارة " لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها ولم تلبسک من مدلهمات ثیابها "؛
«حفظه یعنی خداوند (عزوجل) این
امانت را از پلیدیهای جاهلیت و کثافتها و نجاستهای ضلالت نگهداری کرده و به اینکه آنان را جز در صلبهای پاکیزه و رحمهای مطهره به ودیعت نسپرده است زیرا که
اجماع علمای شیعه (بلکه ضرورت مذهب) بر این است که پدران ائمه (علیهمالسّلام) که امانتالهی در آنان به ودیعه نهاده شده بود (از خاتم تا آدم) همگی
مؤمن و پاکیزه بودند و حتی یک چشم به همزدن به خداوند شرک نورزیدند. همچنان مادران ایشان که این امانت به ایشان سپرده میشد، چنانچه در زیارت آمده است: پلیدیهای جاهلیت تو را نیالود و از جامههای تیره و تارش بر تو نپوشید.»
مرحوم
امام خمینی نیز چنین میفرمایند:
«اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخة والارحام المطهرة، لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها، ولم تلبسک من مدلهمات ثیابها. فان هذه الفقرات الشریفة تدل علی ما ذکرنا من دخالة المادة النوریة التی فی الاصلاب، وشموخ الاصلاب، وطهارة الارحام، وتنزیه الآباء والامهات من قذارات الجاهلیة من الکفروذمائم الاخلاق وقبائح الاعمال، فی طهارة الولد ونورانیته»
«شهادت میدهم که تو نوری در صلبهای شریف و رحمهای پاک که پلیدیهای جاهلیت تو را نیالود و از جامههای تیره و تارش بر تو نپوشید. این فقره شریفه بر آنچه که ما ذکر کردیم که ماده نوریه در صلبها بوده و شرافت صلبها و پاکی رحمها و به دور بودن پدران و مادران از کثیفیهای جاهلیت در
کفر و بدیهای اخلاقی و زشتی اعمال در
طهارت فرزند و نورانیت او، دلالت دارد.»
از طرفی با توجه به اینکه در
قرآن مشرکان
نجس خوانده شدهاند «اِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»
سوره توبه آیه ۲۸،
اگر حتی یکی از پدران و مادران اهل بیت (علیهمالسّلام) مشرک باشند. اطلاق عبارت
زیارت وارث «لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها» صحیح نخواهد بود. بنابراین حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) قطعاً قبل از رسالت هم موحد بودهاند.
حال بعد از این مقدمه، به بحث پیش قدمی حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) در اسلام میپردازیم:
در
امالی شیخ طوسی رحمه الله آمده است:
«ز (رضی الله عنه) قال: دخلت علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی مرضه الذی قبض فیه، ...... قال: ان علیا اول من آمن بالله (عزّوجلّ) و رسوله من هذه الامة، هو و خدیجة امک»
سلمان فارسی میگوید: در بیماری که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از آن به
لقاء الله پیوست، محضر ایشان شرفیاب شدم... ایشان
[
خطاب به
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ]
فرمود: همانا علی (علیهالسّلام)، نخستین شخص از این امت است که به
خدا و رسولش
ایمان آورد،
علی (علیهالسّلام) و خدیجه (سلاماللهعلیها) مادر تو اولین افرادی هستند که
اسلام آوردند.»
شیخ طوسی نیز روایت دیگری را چنین نقل کرده است:
«اخبرنا ابوعمر، قال: اخبرنا
احمد، قال: حدثنا
احمد بن محمد بن یحیی الجعفی، قال: حدثنا
ابی، قال: حدثنا الحسین
بن عبد الکریم (و هو ابو هلال الجعفی)، قال: حدثنا جابر
بن الحر النخعی، قال: حدثنی عبد الرحمن
بن میمون ابوعبدالله، عن ابیه، قال: سمعت ابن عباس یقول: اول من آمن برسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من الرجال علی، و من النساء خدیجة (رضیاللهعنهما).»
«
ابنعباس گفت: اولین مردی که به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورد، علی و از زنان، خدیجه بود.»
مرحوم
کراجکی (رحمةالله) روایت دیگری را از محدثین چنین نقل کرده است:
«روی المحدثون و سطر المصنفون. فکان اول من آمن به من النساء خدیجة و من الذکور امیرالمؤمنین علی
بن ابی طالب و عمره یومئذ عشر سنین؛
محدثین نقل و مصنفین نوشتهاند... اولین زنی که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورد، خدیجه و از ذکور
[
مردان
]
امیرالمؤمنین علی
بن ابیطالب (سلاماللهعلیه) بود در حالی که سنش در آن روز، ده ساله بود.»
مرحوم
سید بن طاووس (رضواناللهتعالیعلیه) نیزچنین مینویسد:
«و ذلک ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبئ یوم الاثنین واسلم علی یوم الثلاثاء، ثم اسلمت خدیجة بنت خویلد زوجة النبی؛
رسول خدا در روز دوشنبه به
نبوت مبعوث شد و علی در روز سه شنبه
مسلمان شد و سپس خدیجه دختر خویلد همسر پیامبر ایمان آورد.»
ابنکثیر دمشقی پیرامون اولین زنی که اسلام آورده است، چنین مینگارد:
«ان خدیجة اول من اسلمت من النساء؛
خدیجه اولین زنی است که اسلام آورد.»
ابنهشام نیزدر فصلی پیرامون اسلام حضرت خدیجه و ایمان ان بانوی بزرگچنین مینویسد:
«اسلام خدیجة بنت خویلد... و کانت اول من آمن بالله وبرسوله وصدق بما جاء منه؛
[
فصلی در
]
اسلام خدیجه... او اولین
[
زنی
]
بود که به خدا و رسولش ایمان آورد و هر چه که او از جانب خدا آورده بود تصدیق کرد.»
ذهبی نیز در ذیل شرح حال
قثم بن العباس تصریح میکند که مادرش دومین زنی است که بعد از حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) ایمان آورده است:
«امه هیام الفضل لبابة بنت الحارث الهلالیة، وکانت ثانیة امراة اسلمت، اسلمت بعد خدیجة. قاله الکلبی؛
مادرش
امالفضل، لبابه دختر
حارث الهلالیه است. او دومی زنی است که مسلمان شد. بعد از خدیجه اسلام آورد. این کلام را
کلبی گفته است.»
در بخش قبل گذشت که اولین زنی که به دین مبین اسلام گروید و تسلیم امر الهی گردید، حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) میباشد که خود بهترین منقبت و فضیلت برای ایشان میباشد.
عینی از علمای اهل سنت پیرامون برتری حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) را چنین نقل میکند:
«و هل هی افضل من خدیجة بنت خویلد فیه خلاف فقال بعضهم عائشة افضل وقال آخرون خدیجة افضل وبه قال القاضی والمتولی وقطع ابن العربی المالکی وآخرون وهو الاصح؛
و آیا او
[
عایشه]
از خدیجه دختر خویلد برتر است؟ در این مساله اختلاف است. برخی از علما گفتهاند عایشه برتر است و دیگران گفتهاند که خدیجه افضل است و این قول قاضی و متولی بوده و به این قول
ابنعربی مالکی و دیگران یقین کردهاند و قول صحیحتر همین است.»
عاصمی مکی نیز دیدگاه علمای اهل سنت پیرامون برتری ایشان را چنین نقل میکند:
«قال الشیخ ولی الدین العراقی خدیجة افضل امهات المؤمنین علی الصحیح المختار. وقال شیخ الاسلام زکریا الانصاری فی شرح بهجة الحاوی المسمی بالغرر البهیة فی شرح البهجة الوردیة افضلهن خدیجة وعائشة وفی افضلیتهما خلاف صحح ابن العماد تفضیل خدیجة لما ثبت انه قال لعائشة حین قالت له لا تزال تلهج بذکر خدیجة ان هی الا عجوز من عجائز قریش کانی انظر الی حمرة شدقیها ودردرها وقد رزقک الله خیرا منها فقال علیه الصلاة والسلام لا والله ما رزقنی خیرا منها آمنت حین کفر بی الناس وصدقتنی حین کذبنی الناس واعطتنی مالها حین حرمنی الناس.
وسئل ابن داود ایهما افضل فقال عائشة اقراها النبی السلام عن جبریل وخدیجة اقراها السلام جبریل من ربها علی لسان
محمد فهی افضل.
وسئل العلامة السبکی عن ذلک فقال الذی نختاره وندین الله به ان فاطمة بنت
محمد افضل من امها خدیجة ثم امها خدیجة ثم عائشة.
وقال ابن النقاش ان سبق خدیجة وتاثیرها فی اول الاسلام ومؤازرتها ونصرتها وقیامها فی الدین لله بمالها ونفسها لم یشرکها فیه احد لا عائشة ولا غیرها من امهات المؤمنین.»
«شیخ
ولیالدین عراقی چنین گفته است: خدیجه بنابر بر قول صحیحی که اختیار کردهام، برترینِ مادر مؤمنان است. شیخ الاسلام
زکریا انصاری در
شرح بهجة الحاوی که نامش
الغرر البهیة فی شرح البهجة الوردیة میباشد چنین گفته است: افضل زنان خدیجه و عایشه هستند و در اینکه کدام یک برتر است،
ابنعماد [
حنبلی]
برتری خدیجه را
[
بر عایشه
]
صحیح شمرده است به خاطر
[
روایتی که
]
پیامبر به عایشه هنگامی که هیچ وقت از یاد آوری حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) خوشش نمیآمد و میگفت که او فقط پیرزنی از پیرزنان قریش بود و انگار که من به لثههای قرمز رنگ او و دهانش نگاه میکنم در حالی که خداوند بهتر از او را روزی تو کرده است، فرمود: به خداقسم چنین نیست
[
یعنی خداوند بهتر از خدیجه را به من نداده است
]
، او به من ایمان آورد هنگامی که مردم به من کافر شده بودند و مرا تصدیق کرد هنگامی که مردم مرا تکذیب میکردند و مالش را به من داد هنگامی که مردم مرا
[
از مالشان
]
منع کرده بودند.
از ابوداود
[
ظاهری
]
سوال شدکدام یک افضلاند؟ گفت: عایشه، پیامبر سلام
جبرئیل را به او ابلاغ کرد و خدیجه، جبرئیل از جانب خداوند سلام را بر
محمد خواند
[
و ایشان به حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) سلام خداوند را رساندند
]
پس او
[
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها)
]
برتر است.
از
سبکی نیز در این مورد سوال شد. پاسخ داد: آنچه ما آن را پسندیده و به واسطه آن خدا را دینداری میکنیم، فاطمه دختر
محمد از مادرش خدیجه برتر است و سپس خدیجه و سپس عایشه برتر است.
ابن نقاش چنین گفته است: سبقت خدیجه و تأثیر او در اول اسلام و کمک و نصرت و قیام او در راستای دین خدا با اموال و جان خویش، کسی در این زمینه با او مشارکت نکرد چه عایشه و چه غیر او از مادران مؤمنان.»
همین عبارت سبکی که عاصمی از او نقل کرده است نیز
ابنحجر در
فتح الباری آورده است.
وی در ادامه به نکتهای اشاره میکند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هر گاه چیزی را برای ایشان میآوردند، آن را برای دوستان حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) میفرستادند چنان چه مینویسد:
«وعن انس رضیالله عنه قال کان رسول الله اذا اتی بشیء یقول اذهبوا به الی بیت فلانة فانها کانت صدیقة لخدیجة؛
و
انس از نقل است که گفت:
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که چیزی برای ایشان میآوردند، میفرمودند: به خانه فلان زن بروید چرا که او دوست خدیجه بوده است.»
حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت مینویسد:
«هذا حدیث صحیح الاسناد و لم یخرجاه؛
این حدیث
صحیح السند است که
بخاری و
مسلم آن را نقل نکردهاند.»
همچنین در نقلی دیگر آمده است هنگامی که گوسفندی ذبح میشد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور میدادند تا از آن گوسفند برای دوستان حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) ببرند و این امر موجب عصبانیت
عایشه شده و وی پیامبر را خشمگین ساخته است چنانچه
مسلم بن حجاج نیشابوری مینویسد:
«حدثنا سَهْلُ
بن عُثْمَانَ حدثنا حَفْصُ
بن غِیَاثٍ عن هِشَامِ
بن عُرْوَةَ عن ابیه عن عَائِشَةَ قالت ما غِرْتُ علی نِسَاءِ النبی صلی الله علیه وسلم الا علی خَدِیجَةَ وَاِنِّی لم اُدْرِکْهَا قالت وکان رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اذا ذَبَحَ الشَّاةَ فیقول اَرْسِلُوا بها الی اَصْدِقَاءِ خَدِیجَةَ قالت فَاَغْضَبْتُهُ یَوْمًا فقلت خَدِیجَةَ فقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم انی قد رُزِقْتُ حُبَّهَا؛
«عایشه میگوید: بر هیچ یک زنان پیامبر جز خدیجه
حسادت نکردم در حالی که او را درک نکرده بودم و رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که گوسفندی را ذبح میکرد، دستور میداد تا برای دوستان خدیجه بفرستند. عایشه میگوید: روزی پیامبر ار خشمگین کردم. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: محبت او روزی من شده است.»
شاید همین قضیه محبت بیحد و حصر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است که عایشه نسبت به حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) حسادت میورزیده است.
بخاری در صحیح خود از قول عایشه چنین مینویسد:
«حدثنی
اَحْمَدُ بن ابی رَجَاءٍ حدثنا النَّضْرُ عن هِشَامٍ قال اخبرنی
ابی عن عَائِشَةَ انها قالت ما غِرْتُ علی امْرَاَةٍ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم کما غِرْتُ علی خَدِیجَةَ لِکَثْرَةِ ذِکْرِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اِیاهَا وَثَنَائِهِ علیها وقد اُوحِی الی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اَنْ یبَشِّرَهَا بِبَیتٍ لها فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.»
«عایشه میگوید: آن قدر که بر خدیجه حسادت میکردم، بر هیچ یک از همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) حسادت نمیکردم، زیرا آن حضرت از ایشان بسیار یاد میکرد و از او تمجید مینمود. به پیامبر
وحی شد که به او بشارت خانهای از
قصب (نوعی سنگ سبز رنگ) در
بهشت بدهد.»
وقتی عایشه رفتارهای محبت آمیز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نسبت به حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) میدید، دریافته بود که حضرت خدیجه (صلواتاللهعلیها) مقامی ویژه نزد رسول خدا دارد و آن حضرت حتی هدایایی برای دوستان و آشنایان حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) ارسال میکنند. او در صدد بود تا اینگونه وانمود کند که او بهتر از امالمؤمنین، حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) بوده است در حالی که پیامبر خدا (صلواتاللهعلیهوآله) با پاسخ خود به عایشه، به او فرمودند که هیچ کسی خدیجه نمیشود چنانچه
احمد در
مسند خود با سند معتبر چنین نوشته است:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی
ابی ثنا علی
بن اِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت کان النبی صلی الله علیه وسلم اذا ذَکَرَ خَدِیجَةَ اَثْنَی علیها فَاَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ یوْماً فقلت ما اَکْثَرَ ما تَذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد اَبْدَلَکَ الله (عزّوجلّ) بها خَیراً منها قال ما ابدلنی الله (عزّوجلّ) خَیراً منها قد آمَنَتْ بی اِذْ کَفَرَ بی الناس وصدقتنی اِذْ کذبنی الناس وواستنی بما لها اذا حرمنی الناس ورزقنی الله (عزّوجلّ) وَلَدَهَا اِذْ حرمنی اَوْلاَدَ النِّسَاءِ.»
«عایشه میگوید: رسول خدا هرگاه به یاد خدیجه میافتاد از او به نیکی یاد میکرد. روزی حسادت بر من چیره شد و گفتم: چه زیاد از آن پیر زن بیدندان یاد میکنید؟ همانا خداوند بهتر از او نصیب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است، زیرا هنگامی که همه مردم مرا تکذیب میکردند، او مرا تصدیق میکرد و هنگامی که مردم مرا محروم میداشتند او با اموال خود من را یاری میکرد و
خداوند فرزندان مرا، از او به من عنایت فرمود و حال آنکه از غیر او فرزندی به من عنایت نفرمود.»
ابن کثیر دمشقی بعد از نقل این روایت میگوید:
«تفرد به
احمد ایضا و اسناده لا بأس به؛
تنها
احمد این رایت را نقل کرده است، سند آن اشکالی ندارد.»
و
هیثمی نیز میگوید:
«رواه
احمد و اسناده حسن؛
احمد آن را نقل کرده و سند آن «حسن» است.»
این سخن عایشه آنقدر بر پیامبر سخت بود که خود وی تصریح میکند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این سخن خشمگین شده است:
«حدثنا
محمد بن الْفَضْلِ السَّقَطِی ثنا سَعِیدُ
بن سُلَیمَانَ ثنا مُبَارَکُ
بن فَضَالَةَ عن هِشَامِ
بن عُرْوَةَ عن ابیه عن عَائِشَةَ اَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم کان یکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ فقلت ما اَکْثَرَ ما تُکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ وقد اَخْلَفَ اللَّهُ لک من خَدِیجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَینِ قد هَلَکَتْ فی دَهْرٍ فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم غَضَبًا ما رَاَیتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ وقال اِنَّ اللَّهَ رَزَقَهَا مِنِّی ما لم یرْزُقْ اَحَدًا مِنْکُنَّ قلت یا رَسُولَ اللَّهِ اعف عَنِّی عَفَا اللَّهُ عَنْکَ وَاللَّهِ لا تَسْمَعُنِی اَذْکُرُ خَدِیجَةَ بَعْدَ هذا الْیوْمِ بِشَیءٍ تَکْرَهُهُ.»
«از عائشه نقل شده است که رسول خدا زیاد از خدیجه یاد میکرد، من گفتم: چه قد زیاد از خدیجه یاد میکنی؛
خداوند به جای خدیجه که پیرزن بیدندان بود و در زمانهای گذشته هلاک شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگین شد؛ بهطوری که تا کنون او را هرگز این چنین خشمگین ندیده بودم و فرمود: خداوند از او چیزی نصیب من کرده است که از هیچ یک از شما نکرده است. من گفتم: ای پیامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا که دیگر درباره خدیجه از من سخنی نخواهی شنید که تو را ناراحت کند.»
تصحیح سند روایت:
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید:
«رواه الطبرانی و اسانیده حسنة؛
طبرانی این روایت را نقل کرده و سندهای آن «
حسن» است.»
ابنعبدالبر در
الاستیعاب،
ابنجوزی در
المنتظم،
ابناثیر در
اسدالغابه و دیگر بزرگان
اهلسنت نقل کردهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سخن عائشه آن قدر عصبانی شد که از شدت ناراحتی موهای جلوی سرش شروع به لرزش کرد:
«عن مسروق عن عائشة قالت کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لا یکاد یخرج من البیت حتی یذکر خدیجة فیحسن الثناء علیها فذکرها یوما من الایام فادرکتنی الغیرة فقلت هل کانت الا عجوزا فقد ابدلک الله خیرا منها فغضب حتی اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما ابدلنی الله خیرا منها آمنت بی اذ کفر الناس وصدقتنی اذ کذبنی الناس وواستنی فی مالها اذ حرمنی الناس ورزقنی الله منها اولادا اذ حرمنی اولاد النساء قالت عائشة فقلت فی نفسی لا اذکرها بسیئة ابدا.»
«مسروق از عائشه نقل کرده است که گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچگاه از خانه خارج نمیشد، مگر این که یادی از خدیجه (سلاماللهعلیها) نموده و او را ستایش میکرد؛ روزی از او روزها که از او یاد کرد، حسادت من برانگیخته شد و گفتم: آیا او جز پیرزنی بود، خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است. رسول خدا از شنیدن این سخن آن قدر خشمگین شد که موهای جلوی سر آن حضرت میلرزید، سپس گفت: نه قسم به خدا، خداوند بهتر از او را به من نداده است، او به من ایمان آورد، زمانی که مردم کافر بودند، مرا تصدیق کرد، زمانی که مردم مرا تکذیب میکردند، مالش را به من
ایثار کرد در آن زمان که همه مرا محروم کرده بودند، خداوند از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنانم نداد. عائشه گفت: با خودم گفتم که دیگر هیچگاه از او به بدی یاد نخواهم کرد.»
روایتی را
شیخ طوسی درباره جایگاه بهشتی حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) چنین نقل میکند:
«اخبرنا
محمد بن محمد، قال: اخبرنا ابو القاسم جعفر
بن محمد، عن ابیه، عن سعد
بن عبدالله، عن
احمد بن محمد بن عیسی، عن العباس
بن عامر القصبانی، عن ابان
بن عثمان الاحمر، عن برید العجلی، قال: سمعت ابا عبدالله جعفر
بن محمد (علیهماالسّلام) یقول: لما توفیت خدیجة (رضی الله عنها) جعلت فاطمة (صلواتاللهعلیها) تلوذ برسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تدور حوله، و تقول: یا ابت، این امی قال: فنزل جبرئیل (علیهالسّلام) فقال له: ربک یامرک ان تقرئ فاطمة السلام، و تقول لها: ان امک فی بیت من قصب، کعابه من ذهب، و عمده یاقوت احمر، بین آسیة و مریم بنت عمران، فقالت فاطمة (علیهاالسّلام): ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام.»
«
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: هنگامی که حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) رحلت کرد
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) که کودکی بیش نبود دائماً به رسول خدا پناه میبرد و در اطراف ایشان میچرخید و میفرمود: ای پدر! مادرم کجاست؟ امام فرمود: در این حال
جبرئیل بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد و گفت:
خداوند میفرماید: به فاطمه سلام برسان و به او بگو مادرت در بهشت در یک خانهای است از نی که دیوارهای آن از
طلا و ستونهای آن از
یاقوت سرخ است. و در کنار «
آسیه» همسر فرعون و «
مریم» دختر عمران قرار دارد. و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) میفرمود: خداوند سلام است و از اوست سلام و به سوی اوست سلام.»
در روایتی نقل شده است که حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) در کنار
پنج تن آل عبا، در
آخرت محبان و شیعیان را
شفاعت میکند:
«علی
بن محمد بن علی
بن سعد الاشعری عن
حمدان بن یحیی عن بشر
بن حبیب، عن
ابی عبدالله ع انه سئل عن قول الله عز و جل و بینهما حجاب و علی الاعراف رجالقال: «سور بین الجنة و النار، قائم علیه
محمد (صلیاللهعلیهوآله) و علی و الحسن و الحسین و فاطمة و خدیجة ع فینادون: این محبونا این شیعتنا، فیقبلون الیهم فیعرفونهم باسمائهم و اسماء آبائهم، و ذلک قوله تعالی یعرفون کلا بسیماهم فیاخذون بایدیهم (فیجوزون بهم) الصراط و یدخلونهم الجنة»
«
بشر بن حبیب میگوید از امام صادق (علیهالسّلام) راجع به
تفسیر آیه « بین آن دو پردهای است و در
اعراف مردانی هستند»، سوال شد، امام فرمود دیواری بین
بهشت و
جهنم است، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)،
علی،
حسن،
حسین،
فاطمه و
خدیجه (علیهاالسلام) بر روی آن ایستادهاند فریاد میزنند کجایند دوستداران ما؟ کجایند
شیعیان ما؟ دوستان و شیعیان را به خدمت آن بزرگواران میآورند که آنها را به نام و نام پدرهاشان میشناسند این است تفسیر آیه «هر کدام آنها را به چهره میشناسند» دست آنها را میگیرند و از
پل صراط عبور میدهند و وارد بهشت مینمایند.»
در این روایت حضرت خدیجه در کنار
معصومین (علیهمالسّلام) محبین و شیعیان را شفاعت میکند.
در روایتی نقل شده است که بهشت مشتاق چهار زن میباشد که یکی از آنها حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) است؛
علامه مجلسی روایت را چنین نقل میکند:
«و من کتاب مولد فاطمة لابن بابویه روی ان النبی صقال: اشتاقت الجنة الی اربع من النساء مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون و هی زوجة النبی صفی الجنة و خدیجة بنت خویلد زوجة النبی صفی الدنیا و الآخرة و فاطمة بنت
محمد.»
«در کتاب
مولد فاطمه نوشته
ابنبابویه روایت شده که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم فرمود: بهشت مشتاق چهار زن میباشد: مریم دختر عِمران، آسیه زن فرعون که در بهشت همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و خدیجه (سلاماللهعلیها) که همسر حضرت در
دنیا و
آخرت میباشد و حضرت فاطمة (سلاماللهعلیها).»
در روایت دیگری نقل شده است که حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) در بهشت دارای خیمه مخصوصی میباشد:
«حدثنا
احمد بن محمد عن جعفر
بن محمد بن مالک الکوفی عن
محمد بن عمار عن
ابی بصیر قال: کنت عند
ابی عبدالله ع فرکض برجله الارض فاذا بحر فیه سفن من فضة فرکب و رکبت معه حتی انتهی الی موضع فیه خیام من فضة فدخلها ثم خرج فقال رایت الخیمة التی دخلتها اولا فقلت نعم قال تلک خیمة رسول الله صو الاخری خیمة امیرالمؤمنین ع و الثالث خیمة فاطمة و الرابعة خیمة خدیجة و الخامسة خیمة الحسن و السادسة خیمة الحسین و السابعة خیمة علی
بن الحسین و الثامنة خیمة
ابی و التاسعة خیمتی و لیس احد منا یموت الا و له خیمة یسکن فیها.»
«
ابوبصیر میگوید: خدمت
امام صادق (علیهالسّلام) بودم که با پای خود به زمین زد، دریائی پیدا شد که در آن کشتیهائی از نقره بود من و حضرت سوار یک کشتی شدیم تا رسیدیم به محلی که خیمههائی از نقره برپا بود حضرت داخل آنها شد و خارج شد به من فرمود دیدی خیمه اولی که داخل شدم. گفتم آری فرمود آن خیمه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است دیگری خیمه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) سومی خیمه فاطمه (سلاماللهعلیها) چهارم خیمه خدیجه (سلاماللهعلیها) پنجم خیمه امام حسن (علیهالسّلام) ششم خیمه حضرت حسین (علیهالسّلام) هفتم خیمه علی
بن الحسین (علیهالسّلام) هشتم خیمه پدرم و نهم خیمه من هر یک از ما از دنیا برود در یکی از این خیمهها ساکن میشود.»
علامه مجلسی (رضواناللهتعالیعلیه) روایتی را چنین نقل میکند:
«عن جابر
بن عبدالله رضی الله عنه عن النبی ص قال: قوله تعالی و مزاجه من تسنیم قال هو اشرف شراب فی الجنة یشربه
محمد و آل
محمد و هم المقربون السابقون رسول الله صو علی
بن ابی طالب و الائمة و فاطمة و خدیجة صلوات الله علیهم و ذریتهم الذین اتبعتهم بایمان لیتسنم علیهم من اعالی دورهم.»
«
جابر بن عبدالله از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره آیه: «و مزاجه من تسنیم» نقل کرده است که حضرت فرمودند: عالیترین آشامیدنی است که در بهشت وجود دارد که
محمد و آل
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن مینوشند، مصداق
مقربین و
سابقون از رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی
بن ابیطالب، فاطمه، خدیجه (علیهمالسّلام) و فرزندان آنها هستند که از نظر ایمان پیروشان بودهاند این نهر از بالای قصر بهشتی آنها فرو میریزد.»
در روایتی از
ابنعباس در ذیل آیه «وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَاَغْنی» آمده است که مراد بینیاز کردن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توسط اموال حضرت خدیجه میباشد.
شیخ صدوق روایت را چنین نقل میکند:
«حدثنا
احمد بن الحسن القطان قال حدثنا
احمد بن یحیی
بن زکریا القطان قال حدثنا بکر
بن عبدالله
بن حبیب قال حدثنا تمیم
بن بهلول عن ابیه عن
ابی الحسن العبدی عن سلیمان
بن مهران عن عبایة عن ابن عباس قال: سالته عن قول الله عز و جل ا لم یجدک یتیما فآویقال انما سمی یتیما لانه لم یکن له نظیر علی وجه الارض من الاولین و لا من الآخرین فقال الله (عزّوجلّ) ممتنا علیه بنعمته- ا لم یجدک یتیماای وحیدا لا نظیر لک- فآوی الیک الناس و عرفهم فضلک حتی عرفوک و وجدک ضالا یقول منسوبا عند قومک الی الضلالة فهداهم لمعرفتک- و وجدک عائلا یقول فقیرا عند قومک یقولون لا مال لک فاغناک الله بمال خدیجة ثم زادک من فضله فجعل دعاءک مستجابا حتی لو دعوت علی حجر ان یجعله الله لک ذهبا لنقل عینه الی مرادک و اتاک بالطعام حیث لا طعام و اتاک بالماء حیث لا ماء و اغاثک بالملائکة حیث لا مغیث فاظفرک بهم علی اعدائک»
«
عبایه گوید از ابنعباس از معنی آیه: الم یجدک یتیما فآوی، آیا
خداوند تو را
یتیم نیافت پس در پناه خود حفظ فرمود (که چرا آن حضرت را یتیم نامیده؟). پرسیدند.
گفت از این جهت آن حضرت را یتیم نامیدند چون روی زمین از اولین و آخرین همانند نداشت پس خداوند برای اظهار امتنان
نعمت بر حضرت فرمود: «الم یجدک یتیما فآوی» ، یعنی آیا تنها نبودی و همانند و نظیر نداشتی پس خداوند مردم را به طرف تو جمع کرد و فضیلت تو را بر مردم آشکار کرد تا آنکه تو را شناختند «و وجدک ضالا فهدی»، در میان اقوام و طائفه خود تو را گمراه میخواندند پس خداوند آنها را بوسیله
معرفت تو هدایت کرد «و وجدک عائلا فاغنی»، و به تو میگفتند که فقیر هستی و اموال و ثروتی نداری پس خداوند بسبب اموال خدیجه (سلاماللهعلیها) تو را ثروتمند و بینیاز کرد و فضیلت و عزت تو را زیاد کرد و دعاهای تو را مستجاب نمود تا جایی که اگر
دعا کنی و از خدا درخواست کنی که سنگی را برایت طلا گرداند در همان لحظه طلا میکند و در مواقعی که غذا نداشتی برای تو غذا فرستاد و هر گاه تشنه میشدی آب برایت مهیا کرد، و در آن روزهائی که یاور نداشتی تو را بسبب
ملائکه یاری کرد و تو را بر دشمنانت پیروز ساخت.»
سمرقندی از مفسرین
اهل سنت نیزچنین مینویسد:
«ثم قال (عزّوجلّ) (و وجدک عائلا فاغنی) یعنی وجدک فقیرا بلا مال فاغناک بمال خدیجة؛
سپس خداوند (عزوجل) فرمود: و وجدک عائلا فاغنی. یعنی تو را یافت در حالی که فقیر بودی و مالی نداشتی و به واسطه مال خدیجه تو را غنی گردانید.»
در
تفسیر فرات کوفی چنین نقل شده است:
«
[
فرات
]
قال حدثنی علی
بن حمدون [
قال حدثنا علی
بن محمد بن مروان قال حدثنا علی
بن یزید عن جریر عن عبدالله
بن وهب عن
ابیهارون
]
عن
ابی سعید فی قوله
[
تعالی
]
«هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما» قال النبی ص قلت
[
لجبرئیل ع یا جبرئیل
]
من ازواجنا قال خدیجة قال قلت و من ذریاتنا قال فاطمة قلت و من قرة اعین قال الحسن و الحسین قلت و اجعلنا للمتقین اماما
[
و من للمتقین اماما
]
قال علی
بن ابی طالب علیه السلام.»
«از
ابوسعید خدری درباره
آیه «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان» نقل شده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود به
جبرائیل گفتمای جبرائیل مقصود از «ازواجنا» چه کسی است؟ فرمود: خدیجه (سلاماللهعلیها) گفتم من «ذریاتنا» چه کسی است؟ گفت فاطمه (سلاماللهعلیها) گفتم «قره اعین یعنی نور چشم» کیست؟ گفت حسن (سلاماللهعلیها) و حسین (سلاماللهعلیها) گفتم «و اجعلنا للمتقین اماما» چه کسی است؟ گفت
علی بن ابیطالب (سلاماللهعلیه).»
علی بن ابراهیم روایت دیگری را نیز چنین نقل کرده است:
«و روی غیره ان «ازواجنا» خدیجة و ذریاتنا فاطمة «و قرة اعین» الحسن و الحسین «و اجعلنا للمتقین اماما» علی
بن ابی طالب علیه السلام»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از اینکه به
رسالت مبعوث شد،
حضرت علی (علیهالسلام) و
حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) به ایشان
ایمان آورده و
بیعت کردند بعد از بیعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حضرت از همسرش خواست که با امامِ بعد از پیامبر یعنی حضرت علی (علیهالسّلام) بیعت کند و به
ولایت ایشان اقرار کند که حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) بیدرنگ با حضرت علی (علیهالسّلام) بیعت کرد:
«ثم قال یا خدیجة هذا علی مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی قالت صدقت یا رسول الله قد بایعته علی ما قلت اشهد الله و اشهدک و کفی بالله شهیدا علیما؛
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: ای خدیجه! این علی است مولای تو و مولا و امام مومنین بعد از من. خدیجه فرمود: راست فرمودی ای رسول خدا! همانا من همانگونه که شما فرمودی با او بیعت کردم؛ خداوند و تو را بر این کار شاهد میگیرم و همانا برای شهادت خداوند گواه و دانا کفایت میکند.»
سید بن طاووس در کتاب
اقبال الاعمال خود، نقلی را آورده است که خداوند ویژگیهایی و خصوصیات پیامبر آخر الزمان را برای
حضرت عیسی (علیهالسّلام) میشمرد که یکی از خصوصیات آن، وجود همسر مبارک و راستگو برای ایشان بود:
«نسله من مبارکة صدیقة یکون له منها ابنة لها فرخان سیدان یستشهدان؛
نسل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از زن مبارکه و صدیقهای است که آن پیامبر از آن زن دختری دارد و آن دختر دو فرزند دارد
[
حسنین (علیهماالسلام)
]
که سرور و آقایند و شهید میشوند.»
همچنین در زیارتنامه منسوب به حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) چنین آمده است:
«السلام علی ازواجک الطاهرات الخیرات امهات المؤمنین خصوصا الصدیقة الطاهرة الزکیة الراضیة المرضیة خدیجة الکبری ام المؤمنین؛
سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه بانوی بزرگ، مادر مومنان (علیهاالسّلام).»
وقتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کفار و مشرکین و
بتپرستان را به
دین اسلام دعوت میکرد،
قریش ایشان را اذیت کرده و مورد طعن و ناسزا قرار میدادند، اما وقتی با باری از غم و اندوه به خانه بر میگشت، با دیدن حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) و تسکین و دلداری ایشان، غم و اندوه از چهره پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میرفت که خود حاکی از این است که در بین زنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، هیچ کس مقامش به مقام حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) نمیرسیده است چنانچه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
«خَدِیجَةُ وَ اَینَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ اَعَانَتْنِی عَلَیهِ بِمَالِهَا اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَنِی اَنْ اُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَب؛
خدیجه و کجاست مانند خدیجه! مرا تصدیق کرد هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند. و بر دین خدا یاریام کرد و با همه مال خود کمکم نمود. خدا به من دستور داد خدیجه را به قصری از زمرد که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست بشارت دهم.»
ابنحیون نیز پیرامون این فضیلت حضرت خدیجه چنین مینویسد:
«و کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی ابتداء امره اذا دعا قومه فکذبوه، و نالوا منه و هموا به، منعه منهم عمه ابو طالب. و کان سیدا مطاعا فیهم، و کان یاتی خدیجة مغموما لما یناله منهم، فتهدئه، و تصبره، و تهون علیه. و بذلت ما لها له، فکان ذلک مما یعزبه. فلما کثر الاسلام و المسلمون بمکة مات ابو طالب عم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثم ماتت خدیجة بعده بثلاثة ایام. و کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول:
ما اغتممت بغم ایام حیاة
ابی طالب و خدیجة لما کان ابو طالب یدفعه عنه و خدیجة تعزیه و تصبره و تهون علیه.»
«پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ابتدای دعوت زمانی که قوم خود را دعوت میکرد آنها تکذیبش کرده و نسبت ایشان بدگویی کردند و همت کردند او را بکشند که عمویش
ابوطالب مانع میشد و او ابوطالب در نزد قوم خود سید و سرور و مورد اطاعت بوده است در این موقع (هنگامی که با عناد و لجاجت آنها مواجه میشد)، قلب حضرت پر از غم و اندوه میشد و با این حالت به حضور حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) میآمد در این موقع حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) آن حضرت را تسکین میداد و دعوت به
صبر میکرد و مایه آرامش ایشان بود و تمام اموال خود را در راه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خرج کرد و این کارها مایه تسلی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. زمانی که
مسلمانان در
مکه زیاد شدند حضرت ابوطالب (علیهالسّلام) عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
دنیا رفت سپس بعد از سه روز حضرت خدیجه نیز از دنیا رحلت کرد لذا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همیشه میفرمود در ایام حیات ابوطالب و خدیجه (علیهماالسّلام) غمی من را غمناک نکرد زیرا ابوطالب از او دفاع میکرد و حضرت خدیجه نیز او را تسلی میداد و مایه آرامش حضرت بود.»
در جاهای دیگر نیز به این مضمون نقل شده است:
«. . کانت له وزیرة صدق علی الاسلام و کان یسکن الیها؛
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به منزله وزیری بود که به اسلام مصدق بود، و رسول خدا بوسیله او آرامش دل پیدا میکرد.»
این در حالی است که بعد از انتشار دعوت علنی
اسلام و آرام شدن اوضاع به نفع دین اسلام و شخص رسول خاتم، باز هم برخی از همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلله) نه تنها کمک حال ایشان نبودند، بلکه پیامبر را آزار و اذیت میکردند چنانچه
بخاری به نقل از
عمر بن الخطاب مینویسد که عائشه و حفصه با هم پیمانی خود بر ضد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند:
«عن یحیی عن عُبَیْدِ
بن حُنَیْنٍ اَنَّهُ سمع
بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما یحدث اَنَّهُ قال مَکَثْتُ سَنَةً اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَ عُمَرَ
بن الْخَطَّابِ عن آیَةٍ فما اَسْتَطِیعُ اَنْ اَسْاَلَهُ هَیْبَةً له حتی خَرَجَ حَاجًّا فَخَرَجْتُ معه فلما رجعت وَکُنَّا بِبَعْضِ الطَّرِیقِ عَدَلَ الی الْاَرَاکِ لِحَاجَةٍ له قال فَوَقَفْتُ له حتی فَرَغَ ثُمَّ سِرْتُ معه فقلت یا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ من اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا علی النبی صلی الله علیه وسلم من اَزْوَاجِهِ فقال تِلْکَ حَفْصَةُ وَعَائِشَةُ.»
«از
ابنعباس نقل شده است که میگفت: یکسالی صبر کردم تا از
عمر در مورد آیهای سوال کنم که هیبت او مانع از سوالم میشد تا هنگامی که او برای
سفر حج خارج شد و من نیز با او همراه شدم. هنگامی که بر میگشتیم و در راه بودیم، و برای حاجتی به کنار درختی رفت. منتظر ماندم تا
[
کارش
]
تمام شود و سپس با او همراه شدم. به او گفتم: ای امیرالمؤمنین! آن دو زنی از زنان رسول خدا که ضد او همپیمان شدند، چه کسانی بودند؟ عمر گفت:
حفصه و
عائشه بودند.»
همچنین روایاتی در منابع اهل سنت با سند معتبر وجود دارد که عایشه در
نبوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شک داشته است:
«وروی ابو یعلی بسند لا باس به وابو الشیخ
بن حیان بسند جید قوی عن عائشة (رضی الله تعالی عنها) قالت کان فی متاعی خف وکان علی جمل ناج وکان متاع صفیة فیه ثقل، وکان علی جمل ثقال فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: ' حولوا متاع عائشة علی جمل صفیة، وحولوا متاع صفیة علی جمل عائشة حتی یمضی الرکب '، قلت: یا لعباد الله، غلبتنا هذه الیهودیة علی رسول الله صلی الله علیه وسلم قالت: فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: ' یاام عبدالله، ان متاعک فیه خف، وکان متاع صفیة فیه ثقل، فابطا الرکب فحولنا متاعها علی بعیرک وحولنا متاعک علی بعیرها،
قالت: فقالت: الست تزعم انک رسول الله صلی الله علیه وسلم فتبسم رسول الله صلی الله علیه وسلم وقال: اوفی شک؟ انت یاام المؤمنین یاام عبدالله، قالت: قلت: الست تزعم انک رسول الله صلی الله علیه وسلم، فهلا عدلت وسمعنی ابو بکر وکان فیه غربای حدة، فاقبل علی فلطم وجهی فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: ' مهلا یا ابا بکر '، فقال: یا رسول الله، اما سمعت ما قالت؟ فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: ' ان الغیری لا تبصر اسفل الوادی من اعلاه، ورواه الامام
احمد بسند لا باس به عن صفیة - رضی الله تعالی عنها - '»
«
ابویعلی با سندی که اشکالی بر آن نیست و
ابوالشیخ بن حسان با سند خوبی که قوی است روایت کردهاند که
عبدالله بن زبیر از عائشه نقل میکند که گفت: (در سفر
حجة الوداع) توشه من سبکتر و شترم نیز تندرو بود؛ ولی توشه
صفیه سنگینتر و شترش نیز کندروتر بود و سبب شده بود که کاروان آرام حرکت کند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: توشه عائشه را بر شتر صفیه و توشه صفیه را بر شتر عائشه بار کنید، تا کاروان تندتر حرکت کند. عائشه میگوید: وقتی این چنین دیدم گفتم: ای وای این زن یهودی پیش پیامبر از ما عزیزتر شد؟ رسول خدا فرمود: ای امعبدالله (کنیه عائشه) توشه تو سبک و توشه صفیه سنگین است، این سبب شده است که کاروان به آرامی حرکت کند و ما توشه او را بر شتر تو و توشه تو را بر شتر او بار کردیم.
عائشه میگوید که من گفتم: آیا تو نیستی که خیال میکنی که پیامبر خدا هستی؟ رسول خدا تبسم کرد و فرمود: آیا در این مسأله تردید داری؟ عائشه میگوید: دو باره گفتم: آیا تو نیستی که خیال میکنی رسول خدا هستی! پس چرا
عدالت را رعایت نمیکنی؟
ابوبکر که بسیار تندخو بود، جلو آمد و به صورتم سیلی زد، رسول خدا فرمود: صبر کن ای ابوبکر!. ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا مگر نشنیدی که او چه گفت؟ رسول خدا فرمود: زنان وقتی غیرتشان به جوش میآید، ته دره را از بالای آن تشخیص نمیدهند.»
امام احمد حنبل به سندی که اشکالی ندارد از صفیه نقل کرده است.
با توجه به مطالبی که گذشت، دریافتیم که حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) از همه لحاظ از دیگر همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برتر و فضایل و مناقبی که در منابع فرقین برای آن بانو نقل شده است، گواهی بر این مطلب است و قطعاً مجاهدتهای حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) بود که درخت نوپای اسلام تنومند گشته و با ایمانی راسخ و عمیق بر اعتلای دین خدا کوشیدند. همچنین نباید فراموش کرد که مدح و فضائل ایشان در کلام اهل بیت (علیهمالسلام)، خود نیز حاکی از مقام والای ایشان دارد.
•
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «نگاهی به زندگانی و فضایل حضرت علی اکبر (سلاماللهعلیه) در منابع فریقین». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.