• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسن بن محبوب سراد (مقاله‌دوم)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: حسن بن محبوب سراد.


ابوعلی حسن بن محبوب بن وهب بن جعفر بجلی، معروف به سرّاد، از بزرگان رجال شیعه و راویان نامور است.



وی، در شمار موالیان اعراب و نژاد از مردم سند هندوستان می‌برد. جد اعلای وی، وهب، از برده‌های جریر بن عبدالله بجلی ، صحابی مشهور بود که در سال ۵۱ هجری، به درود حیات گفته است.
وهب، در هنر زره بافی ، استاد بوده، از این روی، به وی (سرّاد) و یا (زرّاد) می‌گفته‌اند و این لقب، بر تمام نسل وی گفته می‌شده است.
آن گاه که وهب در خدمت مولای خود، جریر بن عبدالله بجلی، به حضور امیرالمؤمنین [حضرت علی|علی]] - علیه السلام- رسید، از حضرت تقاضا کرد:مرا از مولایم، جریر، خریداری بفرمایید، تا پیوسته و هماره در خدمت و همراه شما باشم. امیرالمؤمنین، خریدار غلام شد و مولای وی که با حضرت یکدل و یک رنگ نبود، در پاسخ آن سرور گفت:این برده آزاد است. من او را از قید بردگی آزاد کرده‌ام.
چون نتوانست حرفِ خود را پس بگیرد، آزادی غلام قطعی شد و به امیرالمؤمنین پیوست، ولی ولاء عتق ، یعنی وابستگی قانونی او به جریر بن عبدالله بجلی، برقرار ماند و نسل وی، به عنوان: مولای بجلیه و مولای جریر، نام بُردار شدند.
این گزارش را جعفر بن محمد بن حسن بن محبوب می‌دهد و افزون بر آن، از شکل و شمایل و ویژگیهای جسمی وی نیز یاد می‌کند:
علی بن محمد القتیبی ، قال حدثنی جعفر بن محمد بن الحسن بن محبوب، نسبة جده الحسن بن محبوب:ان الحسن بن محبوب، ابن وهب، ابن جعفر بن وهب، وکان وهب عبدا سندیاً مملوکا لجریر بن عبدالله البجلی و کان زرّاداً فصار الی امیرالمؤمنین -علیه السلام - وسأله ان یتباعه عن جریر، فکره جریر ان یخرجه من یده، فقال:الغلام حرّ قد اعتقته! فلما صحّ عتقه صار فی خدمة امیرالمؤمنین.
ومات الحسن بن محبوب فی آخر سنة اربع وعشرین ومأتین وکان من ابناء خمس و سبعین سنة وکان آدم شدید الأدمة انزع سناطاً خفیف العارضین ربعة من الرجال یخمع من ورکة الأیمن.
[۱] اختیار معرفة الرجال، المعروف برجال الکشی، شیخ طوسی، ص۵۸۴، شماره ۱۰۹۴، دانشگاه مشهد.

برابر این گزارش، حسن بن محبوب، گندمگون و تیره رنگ بوده و دو سوی پیشانی وی، مو نداشته، موهای سرش صاف و موهای صورت او، کم پُشت بوده است. از نظر استخوان بندی بدن، چهارشانه و از لگن خاصره سمت راست، می‌لنگیده است.
وی، در اواخر سال ۲۳۴ه.ق. در حالی که حدود هفتاد وپنج سال سن داشته، دار فانی را وداع کرده است.

۱.۱ - توثیق ابن نجاشی

ابن نجاشی ، آن جا که هارون بن حسن بن محبوب را عنوان می‌کند، نام پدرانِ وی را به همین ترتیبی یاد می‌کند که از زبان نواده او، جعفر بن محمد بن حسن بن محبوب شنیدیم:
هارون بن الحسن بن محبوب بن وهب بن جعفر بن وهب البجلی مولی جریر بن عبدالله، ثقة ، صدوق. روی عن ابیه وعن الرّجال. له کتاب نوادر.
[۲] رجال النجاشی، ابی العباس احمد بن علی النجاشی، تحقیق محمد جواد نائینی، ج۶، ص۴۰۶، شماره ۱۱۸۲، دارالاضواء، بیروت.

هارون، مردی مورد اعتماد و راستگو بود. از پدرش، حسن بن محبوب و از دیگر رجال مذهبی، روایت می‌کند. کتاب نوادری هم دارد که اصحاب ما از آن روایت کرده‌اند.

۱.۲ - توثیق شیخ طوسی

شیخ طوسی هم، هارون بن حسن بن محبوب و برادر وی، محمد بن حسن بن محبوب را در شمار راویان یاد می‌کند.
[۳] رجال، شیخ طوسی، ص ۴۰۸، اصحاب امام جواد - علیه السلام -، چاپ نجف.
این می‌رساند که خاندان ابن محبوب، همگان، به راه پدر می‌رفته‌اند و از میراث امامت پاس می‌داشته‌اند.
شیخ طوسی درباره حسن بن محبوب می‌نگارد:
الحسن بن محبوب السراد و یقال له الزراد ویکنی أبا علی، مولی بجیله، کوفی ثقة روی عن ابی الحسن الرضا، -علیه السلام -، و روی عن ستین رجلاً من اصحاب ابی عبدالله، -علیه السلام -، و کان جلیل القدر و یعد فی الارکان الاربعة فی عصره وله کتب کثیرة، منها کتاب المشیخة، کتاب الحدود، کتاب الدیات، کتاب الفرائض، کتاب النکاح، کتاب الطلاق، کتاب النوادر نحو الف ورقة وزاد ابن الندیم، کتاب التفسیر، کتاب العتق…
[۴] الفهرست، شیخ طوسی، ص۴۶، شماره ۱۵۱، چاپ نجف.

شیخ طوسی در این فراز از سخن خود، حسن بن محبوب را از ارکان چهارگانه زمان خود می‌شمارد، در حالی که از دیگر ارکان چهارگانه آن عصر، نامی نمی‌برد. گویا دیگر ارکان چهارگانه عبارت بودند از: حسن بن فضّال ، صفوان بن یحیی ، ابن ابی عمیر . آن گونه که برید عجلی ، زرارة بن اعین ، محمد بن مسلم و ابوبصیر مرادی از ارکان چهارگانه عصر پیشین بوده‌اند.

۱.۳ - مشیخه ابن محبوب

ابن محبوب نگاشته‌های چندی دارد که مهم تر از همه، مشیخه اوست. ابن محبوب در این نگاشته، تمامی استادان و مشایخ خود را، شاید به ترتیب زمان دیدار، می‌آورد و آنچه از آنان با سماع و اجازه، روایت کرده، در زیر نام هر یک یادآور می‌شود که پس از بررسی همه سویه، روشن شده که در بین صد تن از استادان و مشایخ وی، شصت تن از شاگردانِ امام صادق-علیه السلام - بوده‌اند:(روی عن ستین رجلاً من اصحاب ابی عبدالله،- علیه السلام -.)

۱.۴ - رفع نقایص و باب بندی مشیخه ابن محبوب

ابو جعفر احمد بن حسین بن عبدالملک، از شاگردان مورد اعتماد ابن محبوب است. وی، وقتی متوجه می‌شود که مشیخه بسیار گرانبهای حسن بن محبوب، کاستیهایی دارد، دست به اصلاح آن می‌زند و نام مشایخ ابن محبوب را به ترتیب حروف الفبا سامان می‌دهد و روایات یکایک آنان را بی کم وکاست، در زیر نام هر یک می‌آورد، تا بازیابی نام مشایخ آسان شود.
شیخ طوسی و ابن نجاشی ، باب بندی وی را ستوده‌اند و چنان می‌نماید که از آن تاریخ به بعد، همین نسخه باب بندی شده که به گونه المعجم الکبیر به بازار ورّاقان راه یافت، با استقبال اهل فن، رو به رو شد و این سبب شد که نسخه‌های باب بندی نشده از دور خارج بشوند و متروک بمانند؛ از این روی می‌بینیم که در عصر شیخ طوسی، تنها نسخه باب بندی شده، مورد سماع و قراءت قرار می‌گرفته و شیخ طوسی در پرداختن کتاب تهذیب و استبصار خود، از همین نسخه، بهره برداری می‌کرده است.
شیخ طوسی، در فهرست، آن جا که از مشیخه ابن محبوب، سخن به میان می‌آورد، می‌نویسد:
واخبرنا بکتاب المشیخة قراءةً علیه احمد بن عَبْدون، عن علی بن محمد بن الزبیر ، عن الحسین بن عبدالملک الأودی ، عن الحسن بن محبوب.
[۵] الفهرست، شیخ طوسی، ص۴۷، شماره ۱۵۱، چاپ نجف.

من، کتاب مشیخه را بر استادم احمد بن عَبدون قراءت کردم و او می‌گفت:این نسخه را بر استادم، علی بن محمد بن زبیر، قراءت کرده‌ام و علی بن محمد بن زبیر، همین نسخه از کتاب مشیخه را از احمد بن حسین بن عبدالملک أودی، به روایت از نویسنده آن، حسن بن محبوب، روایت می‌کرد.
همو، درترجمه احمد بن الحسین عبدالملک ابوجعفرالأودی می‌نویسد:
کوفی ثقة مرجوع الیه بوب کتاب المشیخة بعد أن کان منثورا وجعله علی اسماء الرجال ولم یعرف له شیء ینسب الیه غیره، سمعنا هذه النسخة من احمد بن عبدون، قال:سمعتها من علی بن محمد بن الزبیر، عن أحمد بن الحسین بن عبدالملک.
[۶] الفهرست، شیخ طوسی، ص۲۳، شماره ۶۱.

به همین ترتیب، در آخر تهذیب و استبصار می‌نویسد:
ما ذکرته عن الحسن بن محبوب ما اخذته من کتبه و مصنفاته، فقد اخبرنی بها احمد بن عبدون عن علی بن محمد بن الزبیر القرشی، عن احمد بن الحسین بن عبدالملک الأودی، عن الحسن بن محبوب و اخبرنی به ایضاً….
[۷] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱۰، فصل مشیخه، ص۵۶، دارالتعارف، بیروت.

آن جا که من حدیثی را از مشیخه ابن محبوب استخراج کرده‌ام، آن حدیث را به وسیله استادم احمد بن عبدون ، از علی بن محمد بن زبیر ، از احمد بن حسین بن عبدالملک أودی روایت می‌کنم. و همچنین استادان دیگری مشیخه ابن محبوب را برای من روایت کرده‌اند.

۱.۵ - مشیخه ابن محبوب الگوی دیگران

پس از تدوین و باب بندی و دسته بندی مشیخه ابن محبوب. این سبک تدوین و باب بندی، الگوی دیگران قرار گرفت. از جمله سلیمان بن احمد بن ایوب طبرانی (۲۶۰ ۳۶۰) معجم کبیر خود را با الگوگیری از مشیخه ابن محبوب، نگاشت و شنیده‌ها و روایات خود را در زیر نام هر یک از مشایخ خود، درج کرد که پس از محاسبه و بررسی، روشن شد این استاد بزرگ حدیث، از هزار نفر مشایخ اهل سنت ، سماع و اجازه به دست آورده است.
طبرانی، برای شنیده‌ها و روایات خود، معجم دیگری می‌نگارد و در آن، نام مشایخ خود را یک به یک می‌آورد، ولی همه روایات آنان را یادآور نمی‌شود، بلکه از هر استادی چند حدیث مهم درج می‌کند و نام این معجم را المعجم الوسیط می‌گذارد.
پس از آن معجم دیگری، می‌نگارد و زیر نام هر یک از مشایخ و استادان خود، تنها یک حدیث یاد می‌کند و نام آن را المعجم الصغیر می‌گذارد.
شیخ صدوق ، که معاصر با این استاد بزرگ اهل سنت است، در نامه‌ای از وی تقاضای اجازه می‌کند و طبرانی با فرستادن یک نسخه از المعجم الصغیر، به وی اجازه روایت می‌دهد:
أخبرنا سلیمان بن احمد بن ایوب اللخمی فیما کتب الینا من اصبهان، قال:حدَّثنا احمد بن قاسم بن مساور الجوهری…
[۸] معرفة الحدیث، محمد باقر بهبودی، ص۴۰، علمی و فرهنگی.
[۹] معانی الاخبار، شیخ صدوق، مقدمه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص۵۱، دارالمعرفة، بیروت.

شیخ صدوق، پس از دیدن این اثر و روش کار طبرانی، به فکر می‌افتد که به ترتیب معجم طبرانی، نام هر یک از مشایخ خود را بیاورد و از هر یک، تنها یک حدیث یادآور شود. این کار را انجام می‌دهد و ابن نجاشی، از این اثر، چنین یاد می‌کند:
کتاب فیه ذکر من لقیه من اصحاب الحدیث و عن کل واحد منهم حدیث.

۱.۶ - باب بندی دوم مشیخه ابن محبوب

مشیخه ابن محبوب، یک بار دیگر هم باب بندی و دسته بندی شده، البته به گونه کتابهای فقهی، از کتاب طهارت آغاز و به کتاب دیات و نوادر پایان پذیرفته است.
این باب بندی و دسته بندی، به دست ابوسلیمان داود بن کوره قمی ، از مشایخ کلینی ، درنیم قرن بعدی انجام پذیرفته است.
هو الذی بوب… کتاب المشیخة للحسن بن محبوب السراد علی معانی الفقه… هو مشایخ الکلینی…
[۱۰] معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج۷، ص۱۲۷، دار الزهراء، بیروت.

وی، کتاب نوادر ابوجعفر احمد بن محمد بن عیسی اشعری ، رئیس حوزه علمیه قم را هم، به گونه کتابهای فقهی، دسته بندی و باب بندی کرده است:
داود بن کوره ابوسلیمان القمی ، و هوالذی بوب کتاب النوادر لأحمد بن محمد بن عیسی.
این دسته بندی و ترتیب و باب بندی، برای فقیهان، کاربُرد بهتری داشت و دسته بندی نخست، برای محدثان و محققان.

۱.۷ - نسخه‌های مشیخه ابن محبوب

از نسخه‌های مشیخه ابن محبوب، اکنون کسی اطلاعی ندارد و آخرین خبری که از آن در دست داریم، مربوط می‌شود به زمان شهید ثانی (ت:۹۶۶) که وی از مشیخه ابن محبوب، حدود هزار حدیث گزین و به خط خود رونوشت و نسخه برداری می‌کند.
و رأیت بخطه کتاباً فیه احادیث نحو الف حدیث، انتخبها من کتاب المشیخة للحسن بن محبوب.
[۱۱] معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج۷، ص۳۷۴.
[۱۲] امل الامل، شماره، ص ۸۱.

ابن محبوب، از نظر شیخ طوسی
[۱۳] الفهرست، شیخ طوسی، ص۴۶، چاپ نجف.
ثقه و مورد اعتقاد است:
الحسن بن محبوب السراد، ویقال له الزراد ویکنی أبا علی، مولی بجیلة، کوفی ثقة….
و بعدها این مورد اعتماد بودن، شهرت یافت و اکنون کسی در مورد اعتماد بودن وی، تردیدی ندارد؛ امّا در عهد اول، شماری از ناقدان معاصرش، بر وی خرده می‌گرفتند که چرا تقوای علمی ندارد و اصول فنی را رعایت نمی‌کند و چرا بدون سماع و اجازه و قراءت از نسخه‌های کهن روایت می‌کند و یادآور نمی‌شود که این رشته احادیث، به گونه ( وجاده ) به دست آمده است:
قال نصر بن الصباح: ابن محبوب، لم یکن یروی عن ابن فضال، بل هو اقدم من ابن فضّال واسن. واصحابنا، یتّهمون ابن محبوب فی روایته من ابن ابی حمزه و سمعت اصحابنا ان محبوبا ابا حسن کان یعطی الحسن بکل حدیث یکتبه عن علی بن ریاب درهماً واحدا.
[۱۴] اختیار معرفة الرجال، ص۵۸، شماره ۱۰۹۵.

در این باره، از همه بیش تر، ابوجعفر اشعری ، رئیس حوزه قم، بر او خرده می‌گرفته و با آن که سالها به رسم شاگردی از محضر وی بهره برده و روایات فراوانی از وی به دست آورده بوده، در عهد زعامت خود، روایت از کتاب وی را حرام کرده است:
قال نصربن الصبّاح: احمد بن محمد بن عیسی لایروی عن ابن محبوب، من اجل ان اصحابنا یتّهمون ابن محبوب فی روایته عن ابی حمزه.
[۱۵] اختیار معرفة الرجال، ص۵۱۲، شماره ۹۸۹.

این اتهام از آن نظر قوی به نظر می‌رسد که ابن محبوب تفسیر ابوحمزه را روایت می‌کرد، در حالی که با توجه به سن و سال وی، امکان نداشت که ابوحمزه ثمالی (ت:۱۵۰) را ملاقات کرده باشد.
ابن محبوب از رجال دیگری هم روایت می‌کرد که از دیدگاه معاصرانش، زمان حیات آنان را درک نکرده بود، از جمله، محمد بن اسحاق بن یسار مدنی (ت:۱۵۱) صاحب سیره معروف، که ابن محبوب، بی واسطه از وی روایت کرده است:
علی بن ابراهیم ، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن محمد بن اسحاق المدنی، عن ابی جعفر، -علیه السلام-.
این اتهام، با توجه به سن و سالی که نوه وی، جعفر بن محمد بن حسن بن محبوب برای جد خود اعلام کرده و ولادت او را در حدود سال ۱۴۹ هجرت مشخص می‌کند، قاطعیت کامل دارد و درخور دفاع نخواهد بود. البته در همان تاریخ هم، روایت از نسخه‌های معتبر که شواهد علمی بر درستی آنها گواهی دهد و یا براساس وصیت مؤلف به دوستانش تحویل شود، در نظر گروهی حجّت و معتبر بود: لم یکن لاحد من هذه الاصول والمؤلفات، الاّ بالمُناوَله وهو أن یتناول النسخة الاصلیه من مؤلفها فیکتب عنها نسخة صحیحة لنفسه، أو بالسَّماع وهو أن یقرأ صاحب الاصل من نسخته ویکتب الراوی عنه باملائه. أو بالتملیک وهو أن یستوهب نسخة الاصل من صاحبها أو یشتریها من وُرّاثه أو یرثها من ابیه أو جدّه أو من صدیقه بالوصایة الشرعیة أن یسَجِّلَ علی ظهرنسخته أنها خطُّ فلان. أو منقولة عن خطّ فلان مقروة علی فلان یرویها عن فلان. أو مأخوذة عن فلان بالوصایه أو الوراثة أو الابتیاع، لیکون ثبت ذلک تذکرة لنفسه و وثیقة للآخرین من بعده.
[۱۷] معرفة الحدیث، ص۲۸- ۲۹.

پس از مدتی که درستی این دیدگاه در روایت از نسخه‌های معتبر که شواهد علمی بر درستی آنها گواهی دهد و… وجدانی شد و مورد پذیرش قرار گرفت.
رئیس حوزه قم هم، کم کم از سخت گیریهای خود دست برداشت و حتی در عهد امام حسن عسکری -علیه السلام - روایت از ضعفا را هم جایز می‌شمرد، با این شرط که ضعف آنان برهمگان روشن و آشکار شده باشد و نتوانند عیب پوشی کنند و مردم را بفریبند.
[۱۸] اختیار معرفة الرجال، ص۵۱۲، شماره ۹۸۹.

در نتیجه، حیثیت ابن محبوب اعاده شد و دیگر کسی بر او نکوهش و جرمی روا نداشت، تا آن جا که ابوجعفر اشعری، تحریم پیشین خود را شکست: (ثم تاب ورجع عن هذا القول) نه تنها کتابهای ابن محبوب را روایت می‌کرد، که به تنهایی کتاب نوادر ابوحمزه ثمالی را از طریق همین حسن بن محبوب، روایت می‌کرد:
أخبرنا الحسین بن عبیدالله، قال حدثنا جعفر بن محمد، قال حدثنا ابی، عن سعد، عن احمد و عبدالله، ابنی محمد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن ابی حمزة:به.
[۱۹] رجال النجاشی، ج۱، ص۲۹۱، شماره ۲۹۶.

ابن محبوب، از نظر علمی و فنی نقطه ضعف دیگری هم داشته است و آن این که رجال معاصر وی، گفته‌اند:
… سمعت اصحابنا ان محبوبا اباحسن، کان یعطی الحسن بکل حدیث یکتبه عن علی بن رئاب، درهماً واحدا.
[۲۰] اختیار معرفة الرجال، ص۵۸۵،شماره ۱۰۹۵.
ابن محبوب، برای هرحدیثی که از علی بن رئاب جَرْمی در دفتر خود به ثبت می‌رساند، یک درهم نقره از پدرش دریافت می‌داشت.
این حدیث، نشان می‌دهد که ابن محبوب، در حدود ده سالگی، تحصیل حدیث را آغاز کرده و بیش تر، با تشویق پدر در درس استادان دانش حدیث، شرکت می‌جسته است. از آن جا که این سن، سنّی نیست که برای درک و فهم مسائل مذهبی و روایات کافی و رسا باشد، احادیثی که در آغاز تحصیل خود، از علی بن رئاب و یا دیگر استادان و مشایخ حدیث به دست آورد، اعتبار قطعی ندارند، مگر آن که با حدیث دیگر همدوره‌ها و همدرسهایش برابری کند و درستی آن به دست آید.
ولی کم‌تر کسی از دانشمندان حدیث، به این نکته فنی توجه کرده است و شاید از این نظر به همه دستاوردهای حدیثی وی اعتماد کامل ورزیده‌اند که از همان کودکی، حدیث استاد را می‌نوشته و در نتیجه کم تر اشتباه می‌کرده است.


۱. اختیار معرفة الرجال، المعروف برجال الکشی، شیخ طوسی، ص۵۸۴، شماره ۱۰۹۴، دانشگاه مشهد.
۲. رجال النجاشی، ابی العباس احمد بن علی النجاشی، تحقیق محمد جواد نائینی، ج۶، ص۴۰۶، شماره ۱۱۸۲، دارالاضواء، بیروت.
۳. رجال، شیخ طوسی، ص ۴۰۸، اصحاب امام جواد - علیه السلام -، چاپ نجف.
۴. الفهرست، شیخ طوسی، ص۴۶، شماره ۱۵۱، چاپ نجف.
۵. الفهرست، شیخ طوسی، ص۴۷، شماره ۱۵۱، چاپ نجف.
۶. الفهرست، شیخ طوسی، ص۲۳، شماره ۶۱.
۷. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱۰، فصل مشیخه، ص۵۶، دارالتعارف، بیروت.
۸. معرفة الحدیث، محمد باقر بهبودی، ص۴۰، علمی و فرهنگی.
۹. معانی الاخبار، شیخ صدوق، مقدمه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص۵۱، دارالمعرفة، بیروت.
۱۰. معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج۷، ص۱۲۷، دار الزهراء، بیروت.
۱۱. معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج۷، ص۳۷۴.
۱۲. امل الامل، شماره، ص ۸۱.
۱۳. الفهرست، شیخ طوسی، ص۴۶، چاپ نجف.
۱۴. اختیار معرفة الرجال، ص۵۸، شماره ۱۰۹۵.
۱۵. اختیار معرفة الرجال، ص۵۱۲، شماره ۹۸۹.
۱۶. کافی، ثقة الاسلام کلینی، ج۸، ص۹۵، دارالتعارف، بیروت.    
۱۷. معرفة الحدیث، ص۲۸- ۲۹.
۱۸. اختیار معرفة الرجال، ص۵۱۲، شماره ۹۸۹.
۱۹. رجال النجاشی، ج۱، ص۲۹۱، شماره ۲۹۶.
۲۰. اختیار معرفة الرجال، ص۵۸۵،شماره ۱۰۹۵.



برگرفته از مقاله حسن بن محبوب کوفی - مجله فقه- دفتر تبلیغات اسلامی- شماره۳.    






جعبه ابزار