• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسب و نسب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: نسب (ابهام‌زدایی).


‌حَسَب و نَسَب، دو واژه ناظر به شرافت اخلاقی و تبار انسان می‌باشد.



واژه حَسَب را در اصل به معنای کرامت و شرف پایدار در میان پدران و نیاکان و آنچه انسان از مفاخر آنان می‌شمارد، دانسته‌اند.
[۱] خلیل‌ بن احمد، کتاب‌العین، ذیل «حسب»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
[۲] ابن ‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «حسب»، چاپ طاهر احمدزاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ ـ ۱۹۶۵، چاپ افست بیروت.
[۳] ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
برخی با استناد به سروده‌ای،
[۴] محمد بن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج۴، ص۳۲۹، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
[۵] ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
میان حسب و نسب فرق نهاده، نسب را شمار نیاکان (شجره‌نامه) و حَسَب را هرگونه کار نیک، چه از سوی خود شخص و چه از سوی نیاکان او، معنا کرده‌اند. براساس قولی دیگر، حسب و کرم، متعلق‌ به خود شخص است، هرچند او پدرانی واجد بزرگی نداشته باشد؛ یعنی به اخلاق شخص بستگی دارد.
[۶] محمد بن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج۴، ص۳۲۹، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
براساس حدیثی،
[۷] عبدالرزاق‌ بن همام صنعانی، المصنَّف، ج۵، ص۳۸۱ـ۳۸۲، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
حَسَب همان شمار خانواده است.
[۸] محمد بن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج۴، ص۳۳۰، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
بنابراین، حسب بر سه وجه استعمال شده است: مفاخر آبا و اجدادی، که رأی اکثریت است؛ مفاخر خود شخص، که عقیده ابن ‌سکیت و موافقان اوست؛ و وجه سوم که اعم از دو وجه قبلی است.
[۹] محمد بن محمد زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ذیل «حسب»، چاپ علی‌شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.



به نظر می‌رسد این‌که در برخی گزارش‌ها حَسَب مترادف با دین و آیین انسان،
[۱۰] ابن ‌درید، کتاب‌الجمهرةاللغه، ج۱، ص۲۲۱، حیدرآباد، دکن، ۱۳۴۴ـ۱۳۵۱، چاپ افست بیروت.
[۱۲] ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
آراستگی و پاکیزگی جامه،
[۱۳] ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
مکارم اخلاق
[۱۴] ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
و فروتنی
[۱۵] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
ذکر شده، از باب تعیین مصداق آن است.


حسب هم در زمان جاهلیت و هم در دوره اسلامی در میان مردم عرب اهمیت داشته، چنان‌که پیش از اسلام مسئله حسب در ازدواج نقش داشته است
[۱۶] ابن ‌حبیب، کتاب‌المُحَبَّر، ج۱، ص۳۱۰، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن، ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
ازاین‌رو در اشعار عرب بار‌ها به آن اشاره شده است.
[۱۷] ابن ‌حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۱۷۳، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
[۱۸] ابن ‌حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۳۸۶، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.

پس از اسلام، در جنگ احد نیز شخصی در سپاه پیامبراکرم می‌جنگید که تنها پروای حسب و نسب قومی خود را داشت.
[۲۰] فضل‌ بن حسن طبرسی، اعلام‌الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳، قم ۱۴۱۷.
ابوبکر نیز در خطبه خلافتش، بر کرامت حسبی خود تأکید کرد.
[۲۱] عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیة، ج۱، ص۲۶۹، چاپ علی ابوملحم، بیروت ۱۹۸۷.
عمر بن خطاب در نامه‌ای به ابوموسی اشعری توصیه کرد که از اشخاص با حسب و نسب در امور قضایی استفاده کند.
[۲۲] محمد بن خلف وکیع، اخبار القضاة، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، بیروت: عالم الکتب.
در نامه حضرت علی علیه‌السلام هم به مالک اشتر توصیه شده است که با اشخاص دارای حسب و نسب و خاندان‌های صالح و خوش‌سابقه پیوند برقرار سازد.
[۲۳] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.



تعلیمات اسلام، که در قرآن و حدیث متجلی است، در پی اصلاح ذهنیت مردم عرب نسبت به مسئله حسب و نسب برآمد؛ ازاین‌رو ملاحظه می‌شود که پیامبراکرم و ائمه، هم از تفاخر به حسب و نسب به معنای جاهلی آن نهی کردند و هم در معنای آن تصرف کردند و مفهومی جدید به آن بخشیدند. مثلا حضرت رسول آفت حسب را فخرفروشی و عُجب دانسته است
[۲۴] کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۳۲۸ـ۳۲۹.
و حضرت علی حُسن خلق را برترین حسب.
[۲۵] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
همچنین حسب به انجام دادن کارهای نیک و به مال و غیر آن تعبیر شده
[۲۶] حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۰۰.
و حسن ادب جانشین حسب خوانده شده است.
[۲۷] محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد، ج۱، ص۲۹۸، قم ۱۴۱۳.
هرچند بنابر حدیثی از پیامبراکرم فخرفروشی به‌حسب و نسب از ویژگی‌هایی است که تا روز قیامت از میان امت اسلامی زایل نخواهد شد.
[۲۸] ابن ‌حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۳۱، بیروت: دارصادر.
[۲۹] ابن ‌بابویه، کتاب‌الخصال، ج۱، ص۲۲۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
در فقه شافعی و حنبلی حسب جزئی از کفو بودن مرد و زن در ازدواج است.
[۳۰] احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، ج۷، ص۱۳۲، بیروت: دارالفکر.
[۳۱] ابن ‌قدامه، المغنی، ج۷، ص۳۷۴ـ۳۷۵، بیروت: دارالکتاب العربی.
[۳۲] محمد نجیب مطیعی، التکملة الثانیة، ج۱۶، ص۱۳۵، المجموع: شرح‌المُهَذّب، در یحیی‌ بن شرف نووی، المجموع: شرح‌المُهَذّب، ج۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر.





۵.۱ - معنای نسب

نَسَب (جمع آن: انساب) به معنای پیوند خویشاوندی، به‌ویژه پیوند پدری و نیاکان پدری است.
[۳۳] محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «نسب»، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
[۳۴] ذیل «نسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.


۵.۲ - نسب در قرآن

در قرآن یک بار نسب و یک‌بار انساب به‌کار رفته است.

۵.۳ - ارزش و اهمیت نسب در دوران مختلف

ارزش و اهمیت نَسَب از دو بُعد دنیوی و اخروی درخور بررسی است. توجه به نسب در زندگی دنیوی در همه ملل جهان از دیرباز مطرح بوده است. سنگ‌نوشته‌ها، الواح و طومارهای به‌جا مانده از دوره باستان، گواه آن است که آدمی از روزگاران کهن به این موضوع توجه داشته است. شواهدی که از کتیبه بیستون، نقوش آرامگاه کوروش و نقش رستم به دست آمده، حاکی از این است که این موضوع در ایران باستان اهمیت بسیار داشته است.
[۳۷] علی‌ بن محمدعمری، المجدی فی انساب الطالبیین، مقدمه احمد مهدوی‌دامغانی، ص ۵۲ـ۵۳، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۴۰۹.
گفتگوی سران و بزرگان عرب در حضور خسروپرویز و اشعار فراوانی که به منظور تفاخر و مباهات، برای پادشاه ایران می‌خواندند،
[۳۸] احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۰۱ـ۴۰۴، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
شاهدی است بر این‌که توجه به انساب در میان عرب پیشینه‌ای کهن داشته است. ظاهرآ در همین مجلس، نعمان‌ بن منذر در مکالمه با خسروپرویز، حسب و نسب امت عرب را از موارد تفاخر و مباهات آنان بر دیگر امت‌ها برشمرده است.
[۳۹] ابن ‌نباته، سرح‌العیون فی شرح رسالة ابن ‌زیدون، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۷۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.

داستان گفتگوی ابوبکر با دَغفَل‌ بن حنظله در حضور پیامبر اکرم و علی علیه‌السلام ــکه مشتمل بر نوعی مباحثه و مسابقه معرفتِ نَسَب در میان آن دو است و در پایان دغفل پیروز می‌شودــ در بسیاری از منابع تاریخی و ادبی آمده است.
[۴۰] ابن ‌عبدربّه، العقدالفرید، ج۳، ص۲۸۰ـ۲۸۱، ج ۳، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۴۱] محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۳، ص۴۲۳، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۷۱).
[۴۲] احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.


۵.۴ - علم الانساب

اشتهار کسانی از صحابه و تابعین به «نسّابه»، وجود دانشی را به نام علمالانساب در این دوره‌ها تأیید می‌کند (برای اطلاع تفصیلی از این دانش، زمینه‌ها و اسباب رواج آن در عالم اسلام و تأثیر آن در برخی احکام اسلامی و نیز آگاهی از کتابهایی که در این‌باره فراهم آمده است و همچنین اهمیت حفظ نسب سادات به‌ویژه از نسل پیامبراکرم رجوع کنید به اَنساب، علم).

۵.۵ - مبنای کرامت

در فرهنگ دوره جاهلی، واژه کریم به کسی اطلاق می‌شد که حسب و نسب و تبار والایی داشت و به آن تفاخر می‌کرد
[۴۴] توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ش.
از همین‌رو آیه «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیکُمْ.»، کرامت به استناد حسب و نسب را ناموجّه خوانده و فقط فضیلت تقوا را مبنای کرامت دانسته است.
مفسران ذیل آیه «فَاِذا نُفِخَ فِی‌الصُّورِ فَلا اَنْسابَ بَینَهُمْ یوْمَئذٍ وَ لا یتَساءَلُونَ» آورده‌اند که در روز رستاخیز نسب مایه برتری میان مردم نیست، بلکه کردارهای پسندیده مایه برتری خواهد بود
[۴۷] فضل‌ بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آیه، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل‌اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
و احکام مترتب بر نسب و تفاخر و توجه به آن به محض دمیده شدن صور اسرافیل لغو می‌شود.
[۴۸] محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل آیه، او، مفاتیح‌الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
همچنین علی‌ بن ابراهیم قمی
[۴۹] علی‌ بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، ج۲، ص۷۰، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
این آیه را در رد کسانی دانسته است که به حسب و نسب خود افتخار می‌کنند و بنابر حدیثی نبوی، برده‌ای حبشی که فرمان‌بردار خدا باشد، در پیشگاه خدا بر‌تر از سیدی قریشی است که از فرمان خدا سرپیچی کند.
در سروده‌ای منسوب به علی علیه‌السلام نیز حسب و نسب و تبار والا در برابر ادب پسندیده آدمی بی‌اهمیت و ناچیز شمرده شده است.
[۵۰] دیوان امام علی علیه‌السّلام، سروده‌های منسوب به آن حضرت، ج۱، ص۷۸، تألیف محمد بن حسین بیهقی نیشابوری کیدری، چاپ و ترجمه ابوالقاسم امامی، (تهران) : اسوه، ۱۳۷۳ش.


۵.۶ - تفسیر ابن خلدون از حسب و نسب

ابن ‌خلدون از منظری سیاسی و اجتماعی، حسب و نسب را تفسیر کرده است. براساس نوشته وی،
[۵۱] ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱ مقدمه، ص۱۶۷.
شرف و حسب آدمی از راه خصال و ملکات نیکو پدید می‌آید و معنای بیت (خاندان) نیز این است که شخص از میان نیاکان خود گروهی مردمان بلندپایه و بزرگوار و نامور را برشمرد. در این صورت است که چون در این خاندان زاده شده و بدان منسوب است، در قبیله خودش او را بزرگ و محترم می‌دارند. بنابراین، از نظر ابن ‌خلدون حسب درواقع به نسب برمی‌گردد و ثمره و فایده نسب هم همان عصبیت است. ابن ‌خلدون
[۵۲] ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۷ـ ۱۶۸.
مفهوم حسب و نسب را در میان قبایل پایبند به عصبیت، حقیقی می‌داند و در مقابل، آن را در میان ساکنان شهرهای بزرگ مجازی می‌شمرد، چون فاقد خواص عصبیت است. وی
[۵۳] ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۸.
بنی‌اسرائیل را از جمله خاندان‌هایی می‌شمرد که مجازآ برای خود حسب و نسبی قائل شده‌اند. به‌نظر وی
[۵۴] ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۰ـ ۱۷۱.
اساسآ حسب و نسب تا نسل چهارم یک سلسله یا خاندان پایدار می‌ماند و از آن پس دچار درهم‌ریختگی و اضمحلال می‌شود. ابن ‌خلدون
[۵۵] ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۱.
براساس حدیثی از پیامبر
[۵۶] ابن ‌حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۷۴، بیروت: دارصادر.
ــکه انساب را به‌اندازه‌ای لازم است بدانیم که به کار صله رحم بیایدــ یادآور می‌شود که سود خویشاوندی فقط همین پیوندی است که صله رحم را ایجاب می‌کند و سرانجام، منشأ یاری به یکدیگر و احساس غرور قومی می‌شود و نباید بیش از این از نسب انتظار فوایدی داشت، زیرا امر خویشاوندی و نسب حقیقتی ندارد و متکی به وهم و خیال است.


(۱) قرآن.
(۲) ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۳) ابن ‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمدزاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ ـ ۱۹۶۵، چاپ افست بیروت.
(۴) ابن ‌بابویه، کتاب‌الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۵) ابن ‌حبیب، کتاب‌المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن، ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
(۶) ابن ‌حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۷) ابن ‌حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر.
(۸) ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۹) ابن ‌درید، کتاب‌الجمهرةاللغه، حیدرآباد، دکن، ۱۳۴۴ـ۱۳۵۱، چاپ افست بیروت.
(۱۰) ابن ‌عبدربّه، العقدالفرید، ج ۳، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۱) ابن ‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی‌شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۱۲) ابن ‌قدامه، المغنی، بیروت: دارالکتاب العربی.
(۱۳) ابن ‌منظور، لسان العرب.
(۱۴) ابن ‌نباته، سرح‌العیون فی شرح رسالة ابن ‌زیدون، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۱۵) ابن ‌هشام، سیرةالنبی، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۱۶) محمد بن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
(۱۷) توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ش.
(۱۸) احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، بیروت: دارالفکر.
(۱۹) عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیة، چاپ علی ابوملحم، بیروت ۱۹۸۷.
(۲۰) حرّعاملی، وسائل الشیعه.
(۲۱) خلیل‌ بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۲۲) دیوان امام علی علیه‌السّلام، سروده‌های منسوب به آن حضرت، تألیف محمد بن حسین بیهقی نیشابوری کیدری، چاپ و ترجمه ابوالقاسم امامی، (تهران) : اسوه، ۱۳۷۳ش.
(۲۳) محمد بن محمد زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، چاپ علی‌شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۲۴) محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۷۱).
(۲۵) عبدالرزاق‌ بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۶) فضل‌ بن حسن طبرسی، اعلام‌الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷.
(۲۷) فضل‌ بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل‌اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۸) علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
(۲۹) علی‌ بن محمدعمری، المجدی فی انساب الطالبیین، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۴۰۹.
(۳۰) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح‌الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۱) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۳۲) احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۳۳) علی‌ بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۳۴) کلینی، اصول کافی.
(۳۵) محمد نجیب مطیعی، التکملة الثانیة، المجموع: شرح‌المُهَذّب، در یحیی‌ بن شرف نووی، المجموع: شرح‌المُهَذّب، ج ۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر.
(۳۶) محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد، قم ۱۴۱۳.
(۳۷) محمد بن خلف وکیع، اخبار القضاة، بیروت: عالم الکتب.


۱. خلیل‌ بن احمد، کتاب‌العین، ذیل «حسب»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
۲. ابن ‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «حسب»، چاپ طاهر احمدزاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ ـ ۱۹۶۵، چاپ افست بیروت.
۳. ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
۴. محمد بن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج۴، ص۳۲۹، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
۵. ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
۶. محمد بن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج۴، ص۳۲۹، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
۷. عبدالرزاق‌ بن همام صنعانی، المصنَّف، ج۵، ص۳۸۱ـ۳۸۲، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۸. محمد بن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج۴، ص۳۳۰، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
۹. محمد بن محمد زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ذیل «حسب»، چاپ علی‌شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
۱۰. ابن ‌درید، کتاب‌الجمهرةاللغه، ج۱، ص۲۲۱، حیدرآباد، دکن، ۱۳۴۴ـ۱۳۵۱، چاپ افست بیروت.
۱۱. ابن ‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۴، ص۳۵۸، چاپ علی‌شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵۲۰۰۱.    
۱۲. ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
۱۳. ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
۱۴. ذیل «حسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
۱۵. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
۱۶. ابن ‌حبیب، کتاب‌المُحَبَّر، ج۱، ص۳۱۰، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن، ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
۱۷. ابن ‌حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۱۷۳، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۱۸. ابن ‌حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۳۸۶، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۱۹. ابن ‌هشام، سیرةالنبی، ج۳، ص۶۰۴، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۳/۱۹۶۳.    
۲۰. فضل‌ بن حسن طبرسی، اعلام‌الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳، قم ۱۴۱۷.
۲۱. عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیة، ج۱، ص۲۶۹، چاپ علی ابوملحم، بیروت ۱۹۸۷.
۲۲. محمد بن خلف وکیع، اخبار القضاة، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، بیروت: عالم الکتب.
۲۳. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
۲۴. کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۳۲۸ـ۳۲۹.
۲۵. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
۲۶. حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۰۰.
۲۷. محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد، ج۱، ص۲۹۸، قم ۱۴۱۳.
۲۸. ابن ‌حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۳۱، بیروت: دارصادر.
۲۹. ابن ‌بابویه، کتاب‌الخصال، ج۱، ص۲۲۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
۳۰. احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، ج۷، ص۱۳۲، بیروت: دارالفکر.
۳۱. ابن ‌قدامه، المغنی، ج۷، ص۳۷۴ـ۳۷۵، بیروت: دارالکتاب العربی.
۳۲. محمد نجیب مطیعی، التکملة الثانیة، ج۱۶، ص۱۳۵، المجموع: شرح‌المُهَذّب، در یحیی‌ بن شرف نووی، المجموع: شرح‌المُهَذّب، ج۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر.
۳۳. محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «نسب»، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۳۴. ذیل «نسب»، ابن ‌منظور، لسان العرب.
۳۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۴.    
۳۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۱.    
۳۷. علی‌ بن محمدعمری، المجدی فی انساب الطالبیین، مقدمه احمد مهدوی‌دامغانی، ص ۵۲ـ۵۳، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۴۰۹.
۳۸. احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۰۱ـ۴۰۴، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
۳۹. ابن ‌نباته، سرح‌العیون فی شرح رسالة ابن ‌زیدون، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۷۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
۴۰. ابن ‌عبدربّه، العقدالفرید، ج۳، ص۲۸۰ـ۲۸۱، ج ۳، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۴۱. محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۳، ص۴۲۳، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۷۱).
۴۲. احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
۴۳. ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۲۵۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.    
۴۴. توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ش.
۴۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۴۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۱.    
۴۷. فضل‌ بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آیه، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل‌اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴۸. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل آیه، او، مفاتیح‌الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
۴۹. علی‌ بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، ج۲، ص۷۰، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۵۰. دیوان امام علی علیه‌السّلام، سروده‌های منسوب به آن حضرت، ج۱، ص۷۸، تألیف محمد بن حسین بیهقی نیشابوری کیدری، چاپ و ترجمه ابوالقاسم امامی، (تهران) : اسوه، ۱۳۷۳ش.
۵۱. ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱ مقدمه، ص۱۶۷.
۵۲. ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۷ـ ۱۶۸.
۵۳. ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۸.
۵۴. ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۰ـ ۱۷۱.
۵۵. ابن ‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۱.
۵۶. ابن ‌حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۷۴، بیروت: دارصادر.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حسب و نسب»، شماره۶۱۱۵.    


رده‌های این صفحه : نسب شناسی




جعبه ابزار