حرکت امام حسین به سوی عراق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امام حسین (علیهالسّلام)، پس از خارج شدن از
مدینه، در سوم
شعبان سال شصت هجری، وارد شهر
مکه شدند و تا هشتم
ذیحجّه؛ یعنی حدود چهار
ماه و پنج
روز را در مکّه توقّف کردند.
پس از دریافت
نامه مسلم بن عقیل از
کوفه ـ که حاکی از آمادگی کوفیان برای
حمایت از ایشان در برابر
حکومت یزید بود، ـ و نیز احساس
خطر جدّی از ناحیه کارگزاران نظام حاکم،
مراسم حج را ناتمام گذاشته و در هشتم ذیحجّه، مکّه را به قصد کوفه، ترک کرد.
جهت ارزیابی سفر امام حسین (علیه
السّلام) به
عراق و نیز چرایی انتخاب کوفه به عنوان پایگاه
قیام، نکات قابل تاملی وجود دارد که در این
مقاله مختصراً بدان پرداخته شده است:
کوفه در زمان
صدر اسلام، از ویژگیهایی برخوردار بود که با عنایت به آن ویژگیها، میتوانست مناسبترین نقطه برای تحقّق اهداف امام حسین (علیه
السّلام) باشد. به طوریکه بسیاری از این ویژگیها را که امام (علیه
السّلام) را وادار به
انتخاب کوفه و رفتن به سوی عراق نمود میتوان در میان تصریحات امام (علیه
السّلام) در خلال
احتجاجات و گفتگوهای ایشان با افراد مختلف دریافت. مهمترین ویژگیهایی را که میتوان برای کوفه آن روز برشمرد؛ عبارتند از:
کوفه، در گذشته، به لحاظ جغرافیایی در مرکز
جهان اسلام قرار داشت و بهترین مکان برای اداره قلمرو وسیع
مسلمانان، که از
شمال آفریقا تا شرقیترین نقاط
ایران قدیم، گسترده شده بود به شمار میآمد. کوفه برای امام حسین (علیه
السّلام) نیز از نظر جغرافیایی مناسبترین مکان جهت اقدام بر ضدّ حکومت یزید بود.
شهر کوفه، در سال هفده هجری، به فرمان عمر، خلیفه
دوم، و به دست
سعد بن ابیوقّاص، به منظور تشکیل یک پادگان بزرگ نظامیجهت ساماندهی نیروهای نظامیبرای گسترش هر چه بیشتر
فتوحات اسلامی، شکل گرفت.
این شهر به خاطر مرکزیتی که در آن زمان نسبت به کشورهای ایران و حجاز و شام و روم شرقی داشت، بیشترین نیروها را در خود و حوالیاش متمرکز کرده بود. مرکزیت نظامیکوفه و حضور بسیاری از بزرگان و
اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این شهر موجب شده بود که این شهر از لحاظ سیاسی نیز حائض اهمیت بسیار گردد، به گونهای کهاندک زمانی به طول نینجامیده بود که کوفه مرکز حکومت آن منطقه گردید؛
باج و خراجها به آنجا میآمد و کوفه مرکز عزل و نصبها و دخل و خرجهای منطقه به حساب میآمد.
این ویژگیها به همراه موقعیت اقتصادی مناسب و وجود نیروهای کارآزموده در این شهر، موجب شد که در دوران زمامداری
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)، مقرّ
خلافت از مدینه به کوفه منتقل شود. این کار به حضرت (علیه
السّلام) این امکان را میداد که در مواقع لزوم، به خصوص هنگام نیاز به اعزام نیرو برای
جنگ با
معاویه، وارد عمل شود.
کوفه مهد تشیع و یکی از اقامتگاههای
علویان بود. شیعیان حقیقی و پیروان واقعی
اهل بیت (علیهالسّلام) در کوفه بسیار بودند. این افراد که در میان آنان تنی چند از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نیز به چشم میخوردند، بارها
اخلاص و
ارادت خود را نسبت به اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) اظهار نموده بودند و در جنگهایی چون
جمل و
صفین امام علی (علیه
السّلام) را همراهی کرده بودند. پس از خارج شدن خلافت از دست اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نیز، آنان همواره مشکلی جدی بر سر راه اهداف و امیال دولتمردان اموی و خاری بزرگ در چشمان آنان بودند. پس از مرگ
معاویه، شیعیان به سرعت دست به کار شدند و مخالفت با حکومت اُمَوی را با شدت و حدتی مضاعف آغاز نمودند؛ و هنگامیکه
مردم را به همراهی با خود، جهت براندازی حکومت فرا خواندند، مردم کوفه نیز، از این امر به سرعت استقبال کردند. شیعیان کوفه با بهرهگیری از سیاستهای صلحجویانه
نعمان بن بشیر ـحاکم اموی کوفه ـ، فضای عمومیکوفه را، به سرعت در جهت
نهضت حسینی آماده کردند، به گونهای که حتّی جمعی از سران هوادار حکومت بنیامیه نیز ـ مانند
عمرو بن حَجّاج و
شَبَث بن رِبْعی که موقعیّت خود را در خطر میدیدند ـ، تحت تاثیر فضای عمومیشهر، به ظاهر به صف حامیان
قیام پیوستند و برای امام حسین (علیه
السّلام) نامه نوشتند.
کوفه پس از امیرالمؤمنین (علیه
السّلام) و
امام حسن (علیهالسّلام) اصلیترین پایگاه مخالفت با حکومت اموی بود. این شهر تنها شهری بود که نسبت به امویان و بخصوص معاویه، بیش از شهرهای دیگر
بغض و
کینه در دل داشتند و در صدد بودند تا به هر وسیله که میتوانند
انتقام خود را از این
شجره خبیثه بگیرند؛ این بدان جهت بود که کوفه در زمان امیرالمؤمنین (علیه
السّلام) و سالها قبل از آن، مرکز حکومت آن منطقه بود، باج و خراجها به آنجا میآمد، و کوفه، مرکز عزل و نصبها و دخل و خرجهای منطقه به حساب میآمد. نقش تعیین کننده کوفیان در
فتوحات اسلامی و درگیری آنها با حکومت ستمگر
شام، به ویژه در دوران حکومت امام علی (علیه
السّلام)، ایجاب میکرد، تا طبعاً،
رضایت ندهند که شام، مرکز خلافت و تصمیمگیری در جهان
اسلام باشد.
اما این مرکزیت پس از شهادت امام علی (علیه
السّلام) به واسطه سستی و بیبصیرتی کوفیان، به
دمشق و شام انتقال یافته بود، از اینرو مردم کوفه همواره حسرت گذشته را خورده، پیوسته کینه حکام شام را در دل گرفته و در صدد انتقام از آنان بودند، به گونهای که در طول حکومت بنیامیه، کوفه، همواره کانون مبارزه و مخالفت با حکومت اُمَوی شام بود و در این راه، بیشترین کشته، زندانی و تبعیدی را تقدیم نمود.
معاویه نیز، این حقیقت را به خوبی، دریافته بود از اینرو در
وصیّت خود به فرزندش یزید، گفته بود: «در باره عراقیها، به هوش باش که هرگز، تو را دوست نمیدارند و خیرخواه تو نیستند، امّا تا جایی که ممکن است و در توان توست، با آنها
مدارا کن و اگر هر روزه، خواهان برکنار کردن کارگزاری هستند، این کار را انجام بده، که برکنار کردن یک
کارگزار، آسانتر و سبُکتر از این است که صد هزار شمشیر بر ضدّ تو بکِشند.»
معاویه نیز، به جای مرهم نهادن بر زخم مردم، بر
حقد و کینههای عراقیها نسبت به امویان بیش از پیش، دامن میزد؛ او هر روز به نوعی مردم کوفه را تحت فشار و آزار بیشتری قرار میداد و با نصب حاکمان بیرحم و خونخوار و سنگدلی؛ چون
مغیرة بن شعبه و زیاد
بن ابیه،
قساوت و بیرحمیو ظلم و ستم را در آنجا شایع کرده و به انحاء مختلف مردم این مناطق را در تنگناهای زندگی و محرومیتهای اقتصادی قرار میداد. او عرصه را بر مردم عراق به شدت تنگ ساخته بود، تا اینکه با مرگ معاویه، عراق در آستانه انفجار علیه حکام اموی قرار گرفته بود. امام (علیه
السّلام) با اطلاع از این وضع روحی و آمادگی مردم شهر کوفه، کوشید تا از این آمادگی به نفع
اسلام بهره گیرد.
جهت دیگری که موجب گردید تا امام حسین (علیه
السّلام) کوفه را برای
قیام مقدس خود انتخاب کند دعوت گسترده مردم این شهر از حضرت (علیه
السّلام) بود در حالی که چنین دعوتی با این وسعت و گستردگی، از سوی دیگر شهرها از ایشان به عمل نیامده بود.
پس از مرگ معاویه و آگاهی مردم کوفه از خودداری ابا عبدالله الحسین (علیه
السّلام) از
بیعت با یزید و اقامت در مکه، آنان پیکها و نامههایشان را به سوی آن حضرت (علیه
السّلام) روانه ساختند و تقاضا نمودند که نزد آنها برود کوفیان اظهار داشتند که آماده هر گونه یاری و جانفشانی در رکاب ایشان میباشند؛
به طوریکه نقل شده تا دوازده هزار
نامه برای حضرت (علیه
السّلام) ارسال داشتند.
آنان در این نامهها اعلام داشتند که
چشم انتظار حضرتند و بر کسی دیگر نظر ندارند و متذکر شدند که «بشتاب که باغها سرسبزند و میوهها رسیدهاند. زمین خرم است و درختان جامهی سبز برتن کردهاند. هر گاه خواستی نزد ما بیا که به سوی سپاهی آماده جانبازی در رکاب خویش میآیی.»
نامههای کوفیان و اصرار آنان بر خواسته خویش،
حجت را بر امام (علیه
السّلام) تمام نمود با این وجود حضرت (علیه
السّلام) رفتن خویش را به تحقیقات و مشاهدات فرستادهی ویژه خود
مسلم بن عقیل منوط کرد.
پس از دریافت نامه
مسلم امام (علیه
السّلام) عزم خویش را برای رفتن به کوفه جزم نمود. ایشان در طول سفر خود به سوی عراق بارها و بارها به نامههای کوفیان بر علت رفتن خویش به عراق
استناد و
استدلال نمودند.
در چنین فضایی، اگر امام (علیه
السّلام) برای آغاز نهضت به نقطه دیگری عزیمت میکرد و به دست کارگزاران حکومت، کشته میشد، آیا او را به بیسیاستی و بیتدبیری متّهم نمیکردند؟!
امام (علیه
السّلام) پس از اتخاذ مواضع اصولی خویش در بیعت نکردن با
یزید میدانست که به ناچار کشته خواهد شد. ایشان در گفتگوهای خود با برخی افراد بر این مطلب اشاره کرده و
تصریح کرده بودند که چه به عراق بروند و چه نروند به دست حکام جائر اموی کشته خواهند شد. نقل شده زمانی که
امسلمه –همسر گرامیرسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) - آن حضرت (علیه
السّلام) را از رفتن به کوفه بازداشت امام (علیه
السّلام) در جواب فرمودند: «به خدا
سوگند من این چنین کشته میشوم و اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهند کشت.»
امام (علیه
السّلام) در جواب ابنزبیر هم که در ظاهر قصد داشت حضرت (علیه
السّلام) را از رفتن به
عراق باز دارد از کشته شدن حتمیخود سخن به میان آوردند و فرمودند: «به خدا سوگند چنانچه در لانهی جنبندهای از جنبندگان زمین باشم مرا بیرون خواهند آورد تا مرا بکشند.»
از اینرو تصمیم گرفتند برای
قتل خود بهترین شرایط زمانی و مکانی را برگزیند و از این راه
مظلومیت خویش را آشکار و دشمنانش را رسوا گرداند و اهداف عالیه خود را نشر دهد.
امام (علیه
السّلام) در چند جا تصریح داشتهاند که خروجشان به سوی عراق
امتثال فرمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) است. این خوابها که گویا چندین بار اتفاق افتاده است امام (علیه
السّلام) را بر آن داشت که فرمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را امتثال کند.
حضرت (علیه
السّلام) در پایان دیدارش با
محمد بن حنفیه در مکه مکرمه، در شبی که بامدادش آهنگ خروج داشت نیز به این موضوع اشاره کرد. روایت شده: «شبی که امام (علیه
السّلام) در بامدادش آهنگ حرکت از مکه را داشت برادرش محمد
بن حنفیه نزد حضرت (علیه
السّلام) آمد و گفت: "برادرم کوفیان کسانی هستند که تو
خیانت آنها را با پدر و برادرت میشناسی من بیم آن دارم که وضع تو نیز مانند گذشتگان باشد. اگر صلاح بدانی که در
مکه بمانی شما در حرم عزیزترین و بلند مرتبهترین مردم هستی حضرت (علیه
السّلام) فرمود: ای برادر بیم آن دارم که یزید
بن معاویه مرا در
حرم غافلگیر کند و بکشد و من کسی باشم که حرمت خانه خدا به وسیله او شکسته میشود ابنحنفیه گفت: اگر بیمناکی به سوی
یمن یا دیگر نواحی زمین برو که در آنجا بلند مرتبهترین مردم هستی و هیچ کس به تو دست نخواهد یافت. " حضرت (علیه
السّلام) فرمود: "در آنچه که گفتی میاندیشم. "
چون
صبح شد. امام (علیه
السّلام) به راه افتاد. هنگامیکه این خبر به ابنحنفیه رسید آمد و مهار
شتر امام (علیه
السّلام) را گرفت و گفت: "ای برادر مگر به من وعده نداده بودی که دربارهی آنچه از شما تقاضا کردم بیندیشی؟ " فرمود: "بله. " گفت: "پس چه چیز شما را وادار به خروجی چنین شتابان نموده است. " فرمود: "چون از تو جدا گشتم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نزد من آمد و گفت: "ای حسین بیرون رو که
خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند. "" ابنحنفیه
استرجاع کرد و گفت: "حال که با چنین وضعیتی بیرون میروی پس چرا زنان را با خود میبری؟ " فرمود: "حضرت (علیه
السّلام) به من فرموده است خداوند خواسته است که این زنان را
اسیر بینید. "»
حضرت (علیه
السّلام) در جواب
عبدالله بن جعفر و
یحیی بن سعید نیز که با اصرار خواهان بازگشت ایشان بودند به جریان رؤیای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) احتجاج نمود.
بنا بر آنچه که گفته شد کوفه از نظر موقعیت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامیو جغرافیایی، مناسبترین نقطه برای آغاز
نهضت بر ضدّ حکومت یزید بود. تلاش همه جانبه یزید و کارگزارانش برای ممانعت از حرکت امام (علیه
السّلام) به سوی کوفه تا پیش از سلطه کامل
ابن زیاد بر کوفه، حاکی از انتخاب درست و به جای امام (علیه
السّلام) داشت. یزید، در راه متوقف کردن امام (علیه
السّلام) حتّی دست به دامن
ابن عبّاس شد
تا امام (علیه
السّلام) را از رفتن به کوفه باز دارد. این تلاشها در مواقعی تا حد درگیری فیزیکی نیز پیش رفت. نقل شده پس از خروج امام حسین (علیه
السّلام) از مکه،
عمرو بن سعید،
فرماندار مکّه، کوشید تا جلوی رفتن امام (علیه
السّلام) به کوفه را بگیرد، پس گروهی را اعزام نمود تا مانع خروج امام (علیه
السّلام) از مکّه شوند، امّا این امر با مخالفت امام (علیه
السّلام) روبرو شد با اصرار ماموران حکومتی بر بازگشت امام (علیه
السّلام)، دو گروه با تازیانه با یکدیگر درگیر شدند. امام حسین (علیه
السّلام) و یارانش، سرسختانه ایستادگی کردند. پس از درگیری مختصر، ماموران حکومتی به مکه بازگشتند و امام (علیه
السّلام) نیز روانه
عراق گردید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «چرا امام حسین(ع) به عراق رفت؟» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱۲