• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حاج آقا حسین طباطبایی قمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حاج آقا حسین قمی

سید حسین طباطبائی قمی معروف به حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲-۱۳۶۶ق)، از فقها، علمای مبارز و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
وی دانش‌آموخته حوزه علمیه قم، تهران، نجف اشرف، سامرا و از شاگردان میرزا هاشم رشتی، شیخ فضل‌الله نوری، میرزا حبیب‌الله رشتی، حاج آقا رضا همدانی، آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و علمای دیگر بود. بعد از درگذشت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت عامه شیعیان را عهده‌دار شد. او در احیای حوزه علمیه خراسان و کربلا نقش مؤثری داشت.
او علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان و امور مرجعیت، از فعالیت‌های سیاسی غافل نبوده و همواره علیه حرکت‌های ضد اسلامی حکومت‌ها، ایستادگی می‌نمود که از جمله آنها مقابله با اقدامات رضاخان، خصوصا مساله کشف حجاب رضاخانی بود که منجر به قیام گوهرشاد شد.



سید حسین طباطبائی قمی معروف به حاج آقا حسین قمی، در ۲۸ رجب ۱۲۸۲ هجری قمری. دیده به جهان گشود. خاندان «سید حسین» از بزرگان دین و از شخصیت‌های برجسته ایمانی بودند که نسل آنان با ۲۸ واسطه به امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) می‌رسد.
[۱] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۱۳.
[۲] قمی، شیخ عباس، فوائد الرضویه، ص۳.



حاج آقا حسین تحصیلات ابتدایی خود را در یکی از مکتب‌خانه‌های قم شروع کرد و پس از آن درس‌های مقدمات این رشته، از قبیل صرف و نحو و منطق را در محضر استادان این فن فرا گرفت و تا اوان بلوغ در قم به تحصیل مبادرت ورزید و سپس در پی تکمیل تحصیلات راهی تهران شد. درس‌های دوره سطح را که در بردارنده کتاب‌هایی چون معالم، قوانین، شرح لمعه، و رسائل و مکاسب است، نزد اساتید آن حوزه خواند و سپس در ۲۲ سالگی عزم سفر کرده، به منظور انجام مراسم حج، راهی مکه و مدینه شد.
حاج آقا حسین در بازگشت از سرزمین وحی، وارد نجف اشرف گردید و پس از زیارت راهی سامرا شد و در جلسه درس آیت‌الله میرزا محمدحسن شیرازی شرکت کرد و پس از دو سال اقامت در سال ۱۳۰۶ق. بار دیگر به تهران بازگشت.
[۴] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۳.
و پس از پنج سال تحصیل جدی و حضور مستمر در جلسات اساتید، تهران را به قصد آستان قدس امامان (علیهم‌السلام) (در عراق) ترک نمود.
حاج آقا حسین در سال ۱۳۲۱ق. وارد سامرا گردید و به‌طور جدی و مستمر در درس‌های آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی شرکت جست و مراتب عالی علمی را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد. استاد بزرگوارش نیز عنایت خاصی به وی داشت و مقلدان خود را در مسائل احتیاطی به ایشان ارجاع می‌داد و این امر، آینده درخشانی را برای وی ترسیم می‌نمود. زیرا ارجاع مسائل احتیاطی در واقع به این معنی است که وی پس از میرزا، اعلم مجتهدان آن زمان می‌باشد.
[۵] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۳۰.



سید حسین در حوزه علمیه تهران از محضر فرزانگانی چون:
آقا علی مدرس (متوفی ۱۳۱۰ق.)؛
میرزا ابوالحسن جلوه (متوفی ۱۳۱۴ق.)؛
میرزا علی‌اکبر حکمی یزدی (متوفی ۱۳۲۲ق.)؛
میرزا هاشم رشتی (متوفی ۱۳۳۲ق.)؛
شیخ علی نوری (متوفی ۱۳۳۵ق.)؛
میرزا ابوالحسن کرمانشاهی (متوفی ۱۳۳۶ق.)؛
میرزا محمود قمی؛
شیخ عبدالمحسن مدرس ریاضی؛
شیخ فضل‌الله نوری (متوفی ۱۳۲۷ق.)؛
میرزا محمدحسن آشتیانی (متوفی ۱۳۱۹ق.)؛
کسب فیض نمود
[۶] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۳.
و در شهر نجف اشرف در محفل درس اساتید ذیل حضور یافت:
آیات عظام
میرزا حبیب‌الله رشتی (متوفی ۱۳۱۲ق.)؛
حاج آقا رضا همدانی (متوفی ۱۳۲۲ق.)؛
آخوند ملا علی نهاوندی (متوفی ۱۳۲۲ق.)؛
آخوند محمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹ق.)؛
سید محمدکاظم یزدی (متوفی ۱۳۳۷ق.)؛
سید احمد کربلایی.
[۷] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۳.
[۸] مجله حوزه، ش۳۰، ص۳۳.



برخی از شاگردان مکتب او در خراسان از این قرارند:
میرزا حسن بجنوردی؛
حاج آخوند ملا عباس تربتی؛
شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی؛
شیخ فاضل قفقازی؛
سید صدرالدین جزایری؛
حاج آقا بزرگ اشرفی شاهرودی؛
میرزا مهدی حکیم؛
سید محمد موسوی لنکرانی؛
سید حسین موسوی نسل؛
شیخ حسینعلی راشد تربتی؛
شیخ مجتبی قزوینی؛
شیخ هاشم قزوینی؛
میرزا احمد مدرس یزدی؛
سید حسن طباطبایی قمی؛
سید مهدی طباطبایی قمی؛
شیخ کاظم دامغانی؛
شیخ غلامحسن محامی بادکوبه‌ای
شیخ یوسف بیارجمندی شاهرودی؛
شیخ علی توحیدی بسطامی؛
شیخ عباسعلی اسلامی.
[۹] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۴۴-۵۲.

برخی از شاگردان مکتب او در کربلا از این قرارند:
شیخ محمدعلی سرابی؛
سید زین‌العابدین کاشانی حائری؛
شیخ هادی حائری شیرازی (پور امینی)؛
شیخ محمدحسین صدقی مازندرانی؛
شیخ محمدرضا جزقویه‌ای اصفهانی.
[۱۰] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۵۷-۵۹.



برخی از فعالیت‌های حاج آقا حسین قمی از قرار زیر است.

۵.۱ - زعامت حوزه علمیه خراسان

با توجه به درخواست اهالی مشهد از محضر آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی، در فرستادن عالمی باتقوا و مجتهدی دانا و توانا به آن سامان، ایشان «حاج آقا حسین قمی» را در پذیرش این امر مناسب دانسته و سفر به مشهد و اقامت در آنجا را به وی پیشنهاد کرد، او نیز این دعوت را پذیرفت و پس از ده سال سکونت در سامرا، به سوی آستان قدس امام هشتم (علیه‌السلام) عزم سفر کرد.
[۱۱] ناصرالشریعه، محمدحسین، تاریخ قم،‌ ص۲۶۲.
وی با عزمت به مشهد مقدس، به دوران چهل ساله تحصیل خود خاتمه داد و با پشتوانه علمی، برای رهبری و زعامت مردم، راهی آن دیار شد.
شایان ذکر است که حاج آقا حسین از تمام اساتید خود در نجف و سامرا اجازه اجتهاد داشت و از مرحوم سید مرتضی کشمیری نیز اجازه نقل روایت اخذ کرده بود.
[۱۲] رحیمی، احمد، گنجینه دانشوران، ص۱۵۲.

آیت‌الله حاج آقا حسین قمی در نخستین روزهای ورود به مشهد، با برپایی نماز جماعت، ارتباط خود را با مردم برقرار کرد و به نشر احکام دین و پاسخگویی به سؤالات مردم و رسیدگی به وضعیت محرومان و مستضعفان پرداخت و زعامت و سرپرستی حوزه علمیه را به عهده گرفت و علاوه بر رسیدگی به امور محصلان علوم دینی، دانش فقه و [۳]     را برای طالبان علم، در منزل خود تدریس می‌کرد.
حاج آقا حسین قمی اگرچه در طول مدت اقامت خود، به سؤالات شرعی و استفتائات رسیده پاسخ می‌داد لیکن از مطرح شدن نام خود و قبول مسئوولیت مرجعیت و انتشار رساله علمیه اجتناب می‌ورزید، تا آنکه با اصرار با مراجعه فراوان جمع زیادی از متدینین، رساله احکام فارسی ایشان در سال ۱۳۵۱ به نام «مجمع المسائل» به چاپ رسید و مرجعیت ایشان از آن تاریخ آغاز گردید.
[۱۴] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۴.


۵.۲ - احیای حوزه علمیه کربلا

واکنش شجاعانه آیت‌الله قمی نسبت به اقدامات ضد مذهبی رضاخان و حرکت اعتراض‌آمیز ایشان به تهران، و پس از آن قیام خونین مسجد گوهرشاد، باعث شد که رژیم ستم‌شاهی پهلوی، مدتی ایشان را در تهران توقیف و در نهایت، در سال ۱۳۵۴ق. به عراق تبعید کند. از آن پس مرکز مرجعیت ایشان به کربلا منتقل گردید.
[۱۵] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۴.

حوزه علمیه کربلا با رحلت مرحوم آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی رو به ضعف نهاده بود و ایشان پس از استقرار در کربلا جمعی از فضلا و مدرسان خبره حوزه علمیه نجف چون، آیت‌الله سید محمدهادی میلانی، آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی، سید علی بهبهانی، میرزا مهدی شیرازی و سید صدرالدین جزایری را برای تدریس و کمک به پیشرفت علمی حوزه علمیه کربلا دعوت به همکاری کرد و خون تلاش را در آن مرکز علمی جاری ساخت. با اقدامات و فعالیت‌های آیت‌الله حاج آقا حسین قمی، وضع عمومی حوزه تغییر یافت و جلسات درس و بحث رونق دیگری گرفت. ایشان در کنار اداره حوزه و زعامت دینی مردم و انجام رسالت مرجعیّت،‌ از تدریس و تربیت شیفتگان علم دریغ ننمود و دروس خارج فقه و اصول را برای جویندگان آن بیان می‌کرد.
[۱۶] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۱۶.


۵.۳ - مرجعیت عامه

آیت‌الله قمی پس از درگذشت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، به اقامت یازده ساله خود در کربلا خاتمه داد و راهی نجف اشرف شد.
علما و مجتهدان نجف اشرف با از دست‌دادن آیت‌الله اصفهانی در پی مرزبان دیگر، برای سپردن مرجعیت عامه و سرپرستی حوزه کهن نجف اشرف به او بودند و تنها آیت‌الله قمی را لایق این مسؤولیت می‌دانستند. پس از اصرار فراوان و بیان اینکه قبول این مسؤولیت بر ایشان واجب است، آن‌ها ایشان را به پذیرفتن این امر وا می‌دارند و او نیز چاره‌ای جز قبول نمی‌بیند و راهی شهر نجف می‌شود.
[۱۷] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۶۱.

توجه عمومی علما و مردم نه تنها ایشان را خرسند نساخت بلکه به ناراحتی‌های وی افزود،‌ تا آن حد که احساس می‌کرد این مسؤولیت ممکن است برای دین و تقوای ایشان خطر ایجاد کند. از این‌رو از خداوند متعال درخواست می‌کند که اگر مردن برای دین و آخرتش بهتر باشد، او را پیش خود بخواند و مرگ وی را برساند.
[۱۸] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۶۲.
روزی جمعی از مؤمنین به ایشان عرض می‌کنند که بعضی از اهل علم نجف اشرف بنا دارند از آیت‌الله بروجردی دعوت کنند تا به نجف بیاید و زعامت را عهده‌دار شود. ایشان با خوشحالی فرمودند: «ای کاش می‌آمد و این مسؤولیت را به عهده می‌گرفت، تا من راحت شده، به کربلا بر می‌گشتم و به کارهای خود مشغول می‌شدم».
[۱۹] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۳۶.



حاج آقا حسین قمی از علمای مبارزی بود که علیه حرکت‌های اسلام‌زدایی حاکمان، ایستادگی کرد. بخشی از فعالیت‌های ایشان ذکر می‌شود.

۶.۱ - قیام علیه رژیم

حاج آقا حسین قمی در مقابل حرکات ضددینی رضاخان، قیام کرد.

۶.۱.۱ - ریشه‌ها و زمینه‌ها

دوران دیکتاتوری رضاخان و عملکرد ضد مذهبی او، مقاطع حساسی است که آیت‌الله قمی در آن مقطع به مبارزه برخاست و توده‌های دین‌باور را بر ضد نظام ستم‌شاهی شوراند. به منظور روشن شدن عظمت این خیزش دینی‌ (قیام گوهرشاد) ذکر بخش‌های مهم تاریخی و رویدادهای تلخ و ناگوار آن دوران، لازم و مناسب است؟!

۶.۱.۱.۱ - اسلام‌زدایی تدریجی

در آن ایام اسلام‌زدایی و محو تدریجی مذهب و منزوی کردن علما از مهم‌ترین و اساسی‌ترین استراتژی سیاستمداران وقت انگلستان در برخورد با کشور ایران قرار گرفت و آنان در این زمینه از دو عنصر اساسی و نظامی چون سید ضیاء‌الدین و رضاخان استفاده نموده، در سال ۱۲۹۹ ش. کودتای سیاه را برپا کردند. رضاخان در سوم آبان ۱۳۰۲ ش. به نخست وزیری منصوب شد و احمد شاه نیز با سفر به اروپا،‌ در عمل کشور را به رئیس الوزرا سپرد.
پس از تشکیل مجلس پنجم که عمده نمایندگانش طرفداران دیکتاتور بودند، رضاخان در روز نهم آبان ۱۳۰۴ ش. به پادشاهی منصوب گردید. او در تمام دوران تصدی وزارت جنگ، نخست وزیری و پادشاهی، سیاست واحدی را نسبت به مذهب دنبال نکرد. هنگامی که پله‌های ترقی را می‌پیمود خود را مسلمان متعصب معرفی می‌کرد. چون می‌دانست که در ایران ریشه عمیق مذهبی وجود دارد و پیمودن مسیر خلاف آن، موفقیت ندارد. او با اتخاذ این شیوه منافقانه و فریبکارانه، حمایت بسیاری از اقشار اجتماع را جلب کرد، اما به هنگام دستیابی به قدرت رسیدن به سلطنت، بتدریج سیاست مذهبی گذشته خود را کنار گذاشت و به منظور ریشه‌کن کردن آیین مقدس اسلام از جامعه ایران، به سرکوبی و تضعیف علما و روحانیت پرداخت و به صراحت مذهب را منافی تمدن و تجدد معرفی کرد.
[۲۰] مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص ۱۴۴.
[۲۱] واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۲۰.
[۲۲] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۱۱۵.

این در حالی رخ می‌داد که کوشش مرموزانه و مستمر فراماسونری و ماسون‌ها در ایران برای ناتوان ساختن روحانیان نیز به یاری‌اش شتافت.
[۲۳] روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج۳، ص۷۷.


۶.۱.۱.۲ - اقدامات رضاخان

رضاخان در مدت دوران سلطنت خود اقدامات به اصطلاح تجددطلبانه‌ای را در جهت حذف تدریجی مذهب اسلام و روحانیان انجام داد که در ذیل به گوشه‌ای از آن عملکردها اشاره می‌کنیم:
۱. نظام وظیفه اجباری برای روحانیون.
[۲۴] مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۱۸.

۲. حذف تاریخ قمری و جایگزینی تاریخ شمسی که نشانه تهاجم وسیع و همه‌جانبه بر فرهنگ اسلامی بود به بهانه «عربی‌زدایی» در ایران.
[۲۵] واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۳۱.

۳. اختلاط دختر و پسر در مدارس.
[۲۶] واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۳۳.

۴. جایگزینی محضرهای رسمی به جای محضرهای شرعی برای منزوی ساختن و طرد روحانیون.
[۲۷] مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۱۹.

۵. بستن مساجد و جلوگیری از برپایی مراسم عزاداری.
رضاخان با عملی ساختن این توطئه
[۲۸] روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج۳، ص۴۰-۴۶.
تا آن حد پیش رفت که در ایران عاشورایی گذشت لیکن یک مجلس عزاداری برپا نشد تنها افراد اندکی، نیمه‌های شب در زیرزمین‌های خانه خود به صورت مخفی مجلس سوگواری و عزاداری بپا می‌کردند یا به بیابان و باغی رفته، به روضه‌خوانی می‌پرداختند. در این میان بسیاری از مجالس مخفی نیز کشف می‌شد و با بانیان و شرکت‌کنندگان از محفل با خشونت برخورد می‌شد. یکی از مورخان تاریخ معاصر ایران چنین می‌نویسد:
«به جای عزاداری، کاروان شادی (کارناوال) در ایام عاشورا به راه انداختند و صنوف را مجبور کردند که در برپایی کارناوال پیشقدم شده، هر صنفی رسته خود را شرکت دهد. خوب به خاطر دارم در اواخر سلطنت پهلوی حرکت کارناوال (کاروان شادی) مصادف بود با شب عاشورا، و در کامیون‌ها دسته‌جات رقاصه با ساز و آواز و پایکوبی و رقص، در شهر به گردش درآمده بودند. در عوض اگر احیاناً افرادی از ذاکری با عبا و عمامه دیده شوند، تحت تعقیب قرار می‌گرفتند.»
[۲۹] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۴، ص۱۹.

۶. لباس متحد الشکل.
[۳۰] مرتضی جعفری و دیگران، واقعه کشف حجاب، ص۵۰.

یکی از اهداف رضاخان برای مبارزه با روحانیت اصیل از طریق محو تدریجی، لباس خاص اهل علم بود. با اجرای این طرح، نسبت به کسانی که عمّامه داشتند سختگیری‌های بسیار می‌شد. روحانیان نمی‌توانستند در معابر عمومی ظاهر شوند و ناچار بودند در خانه یا در مدرسه علمیه باقی بمانند، در غیر این صورت گرفتار پلیس می‌شدند.
۷. از کلاه پهلوی تا کلاه لگنی.
از تاریخ ۱۳۰۷ ش کلاه یک لبه (پهلوی) با اعمال فشار دولت متداول گردید، اما در خرداد ۱۳۱۴ ش کلاه یک لبه ناگهان به کلاه تمام لبه (شاپو) تبدیل گردید! می‌گویند این تبدیل کلاه از سوغات‌هایی بود که رضاشاه از مسافرت به ترکیه آورده بود، زیرا ترک‌ها هم پس از تغییر رژیم «کلاه فنه» را تبدیل به شاپو کرده بودند.
[۳۱] واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۳۲.

این اقدامات در پس توطئه «اسلام‌زدایی» از طریق اشاعه فرهنگ غرب و مقابله با هویت فرهنگی که با اصول اسلامی در آمیخته بود، صورت می‌پذیرفت.
۸. کشف حجاب.
رضاخان در اجرای اهداف استعمارگران، اشاعه فرهنگ غرب را یکی از راه‌های مبارزه با اسلام و تضعیف آن در میان مردم می‌دانست. او پس از مسافرت به ترکیه به کشف حجاب شدت بیشتری داد و کلیه اقشار جامعه را به شرکت در مجالس جشن و سخنرانی مجبور کرد و آنها را موظف ساخت که به اتفاق همسرانشان شرکت کنند.
[۳۲] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۶، ص۱۵۳.

امام خمینی (ره) در این زمینه می‌فرماید: «بهانه دومی که باز به تقلید از آتاتورک بی‌صلاحیت، آتاتورک مسلح! غیر صالح، باز انجام داد، قضیه کشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا می‌داند که به این ملّت چه گذشت در این کشف حجاب. حجاب انسانیّت را پاره کردند اینها. خدا می‌داند که چه مخدراتی را اینها هتک کردند و چه اشخاصی را هتک کردند... در بعضی از جشن‌ها (به اصطلاح خودشان) آنقدر گریه کردند مردم، که اینها از آن جشن شاید اگر حیایی داشتند، پشیمان می‌شدند، یک رشته...».
رژیم رضاخانی در اجرای این توطئه، به چند شهر بزرگ و مذهبی از جمله شهر مشهد و قم حساسیت بیشتری از خود نشان می‌داد، زیرا در صورت موفق بودن اجرای این امر و وادار کردن زنان این دو شهر در پذیرش کشف حجاب، عملی شدن آن در سایر شهرها حتمی بود. بر این اساس بیشترین فشار را بر شهرهای مذهبی وارد کردند. در نوروز سال ۱۳۰۶ هجری ش. همزمان با ماه مبارک رمضان، اعضای خانواده رضاشاه به طرز بسیار نامناسب و زشت وارد غرفه بالای ایوان آیینه حرم حضرت معصومه (علیهما‌السلام) در قم شدند که با برخورد آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی مواجه گردید.
[۳۴] رازی، محمد، مجاهد شهید آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی بافقی، ص۹۲.

کشف حجاب در شهر مشهد نیز به سختی عملی می‌شد. آنان در این هتک حرمت کار را به جایی رساندند که زمینه تحولات بعد و قیام گوهرشاد گردید. استاندار خراسان در بخشی از گزارش عملکرد خود به دولت وقت چنین می‌نویسد: « ... در نظر است پس از خاتمه جشن‌ها، ورود صحن و حرم مطهر و بیوتات شریفه، برای زن‌های با چادر قدغن شود. البته زوّار خارجه که تذکره ارائه بدهند، مستثنی خواهند بود. فعلاً دستور داده شد زن‌های با چادر را در ادارات دولتی و محاضر رسمی نپذیرند. امیدوارم بزودی موضوع تجرد نسوان در مشهد بکلی عملی شود.»
[۳۵] مرتضی جعفری و دیگران، واقعه کشف حجاب، ص۱۹۰، سند شماره ۹۱.


۶.۲ - اعتراض به اقدامات رضاخان

علما و مجتهدان مشهد همچون حاج آقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی و میرزا محمد آقازاده جلسات متعددی برگزار کردند و توطئه حجاب‌زدایی و موضوع اجباری شدن کلاه بین‌المللی و برپایی جشن‌ها و مجالسی همچون جشن مدرسه شاپور شیراز را که گروهی از دختران جوان با گیسوان نمایان به رقص و پایکوبی پرداخته بودند
[۳۶] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۱۰۵.
مورد بحث و نقد قرار دادند. در یکی از نشست‌ها که در منزل حاج‌ آقا حسین قمی برگزار گردید ایشان از اوضاع جاری مملکت و فشاری که بر اسلام وارد شده بشدت متأثر و گریان می‌شوند و سپس می‌فرمایند: «امروز اسلام فدایی می‌خواهد. بر مردم است که قیام کنند.»
در نهایت علما تصمیم می‌گیرند که حاج آقا حسین قمی در اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران رفته، با او صحبت کند. ایشان به قرآن تفأل کرده، پس از خوب دانستن این اقدام، برای سفر مصمم می‌شود و اعلام می‌کند که اگر رضاخان از اعمال غیر شرعی خود دست بر ندارد تا پای جان در انجام این مبارزه خواهد ایستاد. آیت‌الله قمی، در آخرین جلسه‌ درس خود می‌فرماید: «به عقیده‌ من اگر پیشرفت این جلوگیری از خلاف مذهب، منوط به کشته شدن ده هزار نفر، که رأس آنها حاج آقا حسین قمی است باشد، ارزش دارد.»
[۳۷] مجله نور علم، شماره اول، سال دوم، ص۸۴.
ایشان پیش از حرکت، تلگرامی به رضاخان می‌فرستد و سبب حرکت خود را اعلام می‌دارد. قبل از حرکت، گروهی از مؤمنین مشهد از وی می‌پرسند که در ملاقات با شاه چه خواهید کرد؟ معظم له می‌فرماید: «اول از او درخواست می‌کنم که از برنامه‌های غیر اسلامی دست بردارد و اگر موافقت نکرد خفه‌اش می‌کنم.»
[۳۸] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۴۳.


۶.۳ - بازداشت حاج آقا حسین

حاج آقا حسین پس از ورود به تهران (۲۹ ربیع الاول ۱۳۵۴) با قید استخاره‌ای راهی شهر ری شده، در باغ «سراج الملک» منزل کردند. مردم مؤمن با حرکت خود به حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام) و دیدار با مرجع خود، آمادگی خویشتن را برای هرگونه جانفشانی و فداکاری اعلام نمودند. حضور گسترده دیدارکنندگان موجب وحشت و هراس دولت رضاخانی گردید و در نتیجه ظهر روز دوم ربیع‌الثانی ملاقات با آیت‌الله قمی ممنوع اعلام شد و محل اقامت ایشان به محاصره کامل درآمد. پس از گذشت چند روز از محاصره محل، فرستادگان رضاخان به دیدار حاج آقا حسین قمی آمدند و با لحن بی‌ادبانه اظهار کردند که: عرایض شما به سمع ملوکانه رسیده است. ایشان با بی‌اعتنایی به آنها فرمودند: «من باید با شخص شاه ملاقات کنم.»
این در حالی بود که رضاخان به شدّت از انجام این ملاقات واهمه داشت و از تحقق آن دوری می‌جست.

۶.۴ - قیام گوهرشاد

خبر بازداشت حاج آقا حسین قمی به مشهد رسید و حال و هوای شهر را دگرگون ساخت.
بسیاری از مردم مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند و به سخنان وعاظ و خطبا چون شیخ محمدتقی بهلول، شیخ محمد واعظ خراسانی، شیخ عباسعلی محقق، شیخ علی‌اکبر مدقق، شیخ محمد قوچانی که در مذمت اقدامات رضاخان از جمله اجباری نمودن کلاه بین‌المللی و تبلیغ کشف حجاب، به ایراد سخن پرداخته بودند، گوش فرا دادند.
[۳۹] مجله سروش، ش۹۱، ص۸۸.

روز چهاردهم ربیع الثانی ۱۳۵۴ گروه‌های مختلف مردم مشهد و روستاهای اطراف، به سوی مسجد گوهرشاد حرکت کردند تا به جمع مردم و روحانیون متحصن در مسجد بپیوندند، لیکن قزاقان رضاخان، با نواختن شیپور جنگ بی‌محابا به روی مردم آتش گشودند و حدود یکصد نفر را شهید و مجروح کردند. اما مردم مقاوم و صبور، با داس و چهار شاخ و بیل به مقابله برخاسته، به حرکت خود ادامه دادند و پس از عقب راندن قزاق‌ها، به طرف مسجد سرازیر شدند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر است، با درخواست آنان چادری در مسجد پیرزن که در وسط صحن مسجد گوهرشاد واقع بود، زده شده و آنان در آنجا مجتمع گشتند.
نیمه‌های شب یکشنبه نیروهای قزاق پس از دستور رضاخان به فرماندهی سرهنگ ایرج مطبوعی در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر شدند. مسلسل‌های سنگین را بر بام‌های مشرف به حیاط مسجد قرار داده، سپس حمله را ‌آغاز کردند و هنگامی که سپیده صبح زد بیش از دو هزار (تا پنج هزار) شهید در مسجد گوهرشاد و در صحن و دالان‌های مسجد در خون غلتان بودند. کامیون‌های نظامی برای حمل جنازه‌ها آماده می‌شدند. به گفته یک شاهد عینی، پنجاه و شش کامیون جنازه از مسجد بیرون بردند و حتی زخمیان را نیز همراه کشته‌شدگان در گودال دفن کردند. پس از این حادثه خونبار، رضاخان زمینه اخراج حاج آقا حسین قمی را فراهم کرد و ایشان را به عتبات عالیات تبعید کرد.
[۴۰] واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۱۶۱.


۶.۵ - مقابله با اشغالگران

با شروع جنگ جهانی دوم، در سال ۱۳۶۰ق. نیروهای مهاجم انگلیس به کشور عراق حمله کردند، لیکن به مقابله مردم مواجه شدند و نبردهای شدیدی بین آنان صورت گرفت. به گواهی تاریخ، علمای آن عصر نقش سرنوشت‌سازی را در تهییج مردم مقابله با آنان نیروهای انگلیسی داشتند. آیت‌الله قمی با صدور فتوایی مردم را به مقابله با نیروهای مهاجم فرا خوانده و دفاع از کیان اسلام را جزو بهترین عبادت‌ها شمرد. ایشان همچنین ضمن دعوت مردم و نیروهای دفاعی به هماهنگی و وحدت نسبت به تلاش برای اختلاف اندازی و تفرقه میان نیروهای مسلمانان هشدار داده بود.
[۴۱] بحری، یونس، الحرب العراقیه الانگلیزیه، ص۱۴.


۶.۶ - مقابله با دولت شاه

پس از تبعید رضاخان در شهریور ۱۳۲۰ ش. ایران شاهد گسستن رشته‌های پوسیده اختناق گردید. آیت‌الله حاج آقا حسین قمی از این فرصت پیش آمده استفاده کرد و به قصد زیارت مرقد امام رضا (علیه‌السلام) و به منظور پیگیری اقدامات گذشته خود آماده سفر به ایران شد و به ایران بازگشت. ایشان در شهر مشهد تلگرافی به دولت مخابره کرد و پیشنهادهای ذیل را مطرح نمود: لغو کشف حجاب، انحلال مدارس مختلط، برپایی نماز جماعت و تعلیم قرآن و درس دینی در مدارس، آزادی حوزه‌های علمیه، کاهش فشار اقتصادی از دوش طبقه ضعیف، تلاش برای تعمیر قبور ائمه بقیع (علیهم‌السلام).
[۴۲] دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج۲، ص۱۶۲.
[۴۳] محمود مقدسی و دیگران، ناگفته‌ها: خاطرات شهید مهدی عراقی، ص۱۹.

بعد از گذشت چند روزی از ارسال تلگرام، حاج آقا حسین قمی به تهران آمده، متوجه می‌شود که دولت تصمیم ندارد به خواسته‌های ایشان ترتیب اثر دهد. بر این اساس، به‌طور علنی با دولت اعلام جنگ می‌کند. طبقات مختلف مردم و علما به حمایت از درخواست‌های مرجع بزرگوار خود برمی‌خیزند. دولت با ملاحظه این خیزش عمومی و از سویی ایستادگی آن مرد الهی، سرانجام مجبور به عقب‌نشینی می‌شود و در تاریخ دوازدهم شهریور ۱۳۲۲ ش. پیشنهادهای ایشان را می‌پذیرد.
[۴۴] مجله نور علم، شماره اول، سال دوم، ص۸۹.

پس از آن آیت‌الله حاج آقا حسین قمی که ثمره تلاش‌های ده ساله خویش را نظاره می‌کند راهی کربلا می‌شود.

۶.۷ - حکم به ارتداد کسروی

پس از انتشار و پخش کتاب‌های کسروی که در برگیرنده افکار منحط و ضد دینی بود، عکس‌العمل‌های متفاوتی از سوی مرزبانان مکتب تشیع و مردم معتقد به مقدسات دینی صورت پذیرفت و با آمدن کتاب‌های کسروی در حوزه علمیه نجف اشرف و کربلا، سید مجتبی نواب صفوی نزد مراجع و اساتیدی همچون آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین قمی و علامه امینی رفته، کتاب‌های مزبور را با اظهار ناراحتی و تأسف، به آنان نشان می‌دهد و منتظر تصمیم و اقدام آنان می‌گردد. حاج آقا حسین قمی پس از مطالعه کتاب‌ها احمد کسروی را مرتد دانسته، حکم ارتداد وی را صادر می‌کند.
[۴۵] محمود مقدسی و دیگران، ناگفته‌ها: خاطرات شهید مهدی عراقی، ص۲۲؛.
[۴۶] سید کباری، سید علی‌رضا، نواب صفوی: سفیر سحر، ص۵۵.

نواب صفوی به حکم وظیفه دینی خویش، با تصمیمی قاطع درس و مدرسه را رها ساخته، به سرعت به وطن باز می‌گردد تا کسروی را به سزایش برساند. او در روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۴ ش. به قصد کشتن کسروی به همراه اسلحه کمری عازم آن خانه کسروی می‌شود. پس از برخورد با وی او را نشانه می‌گیرد ولی اسلحه‌ گیر می‌کند. وی صحنه را رها نساخته، به جانب او حمله‌ور می‌شود و سر آن مزدور را گرفته، با اسلحه به سر و صورتش می‌کوبد. این حرکت شجاعانه، ناکام می‌ماند و کسروی جان سالم بدر می‌برد. پس از وقوع این حادثه نواب دستگیر می‌شود.
[۴۷] سید کباری، سید علی‌رضا، نواب صفوی: سفیر سحر، ص ۵۵.
اما با فشار طبقات مردم بخصوص روحانیون، نواب صفوی آزاد می‌شود و پس از آزادی، زمینه قتل کسروی را طرح‌ریزی می‌کند. در نهایت، روز ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید حسین امامی به همراه برادر خود سید علی محمد، بنا به توصیه نواب، پیشتاز شده، کسروی را به درک واصل می‌کنند.
[۴۸] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام،‌ ص۱۴۷.



نمونه‌هایی از جلوه‌های رفتاری و اخلاقی آیت‌الله حاج آقا حسین قمی را بیان می‌کنیم.

۷.۱ - پرهیز از خلف وعده

حاج آقا حسین قمی بارها برای تربیت دیگران می‌فرمود: «در نظر ندارم در تمام عمر و ایام حیاتم حتی یک مرتبه خلف وعده‌ای نموده باشم.»
[۴۹] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۱۰۰.


۷.۲ - بحث‌های علمی در شب‌های احیا

درس در بحث‌های علمی حاج آقا حسین قمی، حتی در شب‌های احیای ماه مبارک رمضان دایر بود. در حالی که مردم در کنار مرقد سیدالشهداء‌ (علیه‌السلام) سخت مشغول خواندن قرآن، زیارت و انجام اعمال شب قدر بودند، ایشان به درس و بحث مشغول می‌گشت و می‌فرمود: «فراگیری علم، از حرم رفتن و قرآن خواندن برتر و افضل است.»
[۵۰] شیرازی، سید محمد، اهمیت علم و تقوی در اسلام، ص۱۲.


۷.۳ - انتخاب همسفر

حاج آقا حسین قمی، هرگاه قصد مسافرت به جایی را داشت با کسانی که در بحث خصوصی او حاضر می‌شدند همسفر می‌شد تا درس سفر مشغول مباحثه شوند.
[۵۱] شیرازی، سید محمد، یکصد داستان خواندنی، ص۱۸.


۷.۴ - انتخاب رفیق

حاج آقا حسین قمی در دوستی، بر رفاقت صحیح، فوق‌العاده پایبند بود و رفیق را تا جایی دوست داشت که حدود اسلامی اجازه می‌داد و هرگز حاضر نبود به خاطر دوستی، ضوابط شرعی را به هیچ مقدار و تحت هیچ عنوانی زیر پا بگذارد. بارها می‌فرمود: «من تا در جهنم با رفیق هستم ولی به خاطر رفاقت داخل جهنم نمی‌شوم.»!
[۵۲] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۸۰.


۷.۵ - مقید به ظوابط شرع

روزی آیت‌الله قمی در حالی که در حرم مطهر حضرت ابی‌عبدالله الحسین (علیه‌السلام) مشغول نماز جماعت بود، نماز خود را قطع کرد و اقتداکنندگان نیز با تعجب نماز را ناتمام رها کرده، نزد آقا آمدند تا از علت این کار اطلاع پیدا کنند. حاج آقا حسین فرمود:
در هنگام خواندن نماز، متوجه شدم که کنار فرشی که روی آن ایستاده‌ام نوشته است: «وقف بالا سر حضرت (علیه‌السلام)!» سریعاً فرش را بردارید و سر جای خود پهن کنید تا دوباره نماز را شروع کنم.»
[۵۳] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۱۶۴.


۷.۶ - فروتنی

روزی گروهی از برادران عرب‌زبان که به حرم امام حسین (علیه‌السلام) آمده بودند در نماز جماعت حاج آقا حسین قمی شرکت کردند. بعد از اتمام نماز به حضور آقا رسیدند و گفتند: ما به شما اقتدا کردیم در حالی که اطمینان به صحت قرائت شما نداشتیم، چون اصل زبان شما ایرانی است! حاج آقا حسین در پاسخ به آنان با تواضع و فروتنی فرمود: «من هم‌اینک نزد شما می‌نشینم و حمد و سوره را قرائت می‌کنم تا مطمئن شوید.»
[۵۴] پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام.



آیت‌الله حاج آقا حسین قمی آثار ارزنده‌ای در ابواب مختلف فقه از خود به یادگار گذاشته است که به اسامی آنها اشاره می‌کنیم:
حاشیه بر عروة الوثقی (از اول مسائل تقلید تا بخشی از احکام نماز)؛
حاشیه بر رساله ارث و نفقات؛
حاشیه بر رساله ربائیه رضاعیه؛
حاشیه بر صحة المعاملات؛
حاشیه بر مجمع المسائل؛
الذخیرة الباقیه فی العبادات و المعاملات؛
مختصر الاحکام؛
طریق النجاه؛
منتخب الاحکام؛
مناسک حج؛
ذخیره العباد؛
هدایه الانام فی المسائل الحلال و الحرام «رساله الحکام».
[۵۵] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲.
[۵۶] مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص ۹۵.



پس از رحلت آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، که مرجعیت عامه شیعه به حاج آقا حسین قمی سپرده شد، ایشان از پذیرش و قبول این مسؤولیت سنگین بسیار ناراحت و غمگین گردید. لذا با خواندن نمازهای حاجت و نماز جعفر طیار از خداوند متعال درخواست می‌کرد که مرگش زود فرا رسد.
[۵۸] مجله نور علم، شماره اول، سال دوم، ص۹۰.
آیت‌الله سید محمدهادی میلانی (ره) که ارتباط نزدیکی با او داشت در این‌باره می‌گوید:
«به حرم سیدالشهداء (علیه‌السلام) مشرف شدم، آقا بالای سر مطهر نشسته بودند، به من اشاره نموده، نزد ایشان رفتم و آقا اظهار داشتند: ریاست به من روی آورده و من می‌ترسم به دینم لطمه بخورد! من دعا می‌کنم شما آمین بگویید (یا بالعکس) (سپس فرمودند:) خدایا! اگر این ریاست به دین من مضر است، جان مرا بگیر! و آن‌قدر گریه کردند که زمین از آب دیده ایشان تر شد.»
[۵۹] حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۳۵.

سرانجام وی در سال ۱۳۶۶ق، در بیمارستان بغداد درگذشت و جنازه‌اش را به نجف اشرف بردند و در آستان حضرت علی (علیه‌السّلام)، کنار آیت‌الله شریعت اصفهانی، به خاک سپردند.
[۶۰] جمعى از نويسندگان، نجف کانون تشیع، ص۱۷۵.



۱. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۱۳.
۲. قمی، شیخ عباس، فوائد الرضویه، ص۳.
۳. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۶، ص۱۶۹.    
۴. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۳.
۵. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۳۰.
۶. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۳.
۷. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۳.
۸. مجله حوزه، ش۳۰، ص۳۳.
۹. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۴۴-۵۲.
۱۰. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۵۷-۵۹.
۱۱. ناصرالشریعه، محمدحسین، تاریخ قم،‌ ص۲۶۲.
۱۲. رحیمی، احمد، گنجینه دانشوران، ص۱۵۲.
۱۳. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۴، ص۴۰۴.    
۱۴. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۴.
۱۵. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲، ص۶۵۴.
۱۶. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۱۶.
۱۷. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۶۱.
۱۸. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۶۲.
۱۹. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۳۶.
۲۰. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص ۱۴۴.
۲۱. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۲۰.
۲۲. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۱۱۵.
۲۳. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج۳، ص۷۷.
۲۴. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۱۸.
۲۵. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۳۱.
۲۶. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۳۳.
۲۷. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۱۹.
۲۸. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج۳، ص۴۰-۴۶.
۲۹. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۴، ص۱۹.
۳۰. مرتضی جعفری و دیگران، واقعه کشف حجاب، ص۵۰.
۳۱. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۳۲.
۳۲. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۶، ص۱۵۳.
۳۳. خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج۱، ص۲۶۹.    
۳۴. رازی، محمد، مجاهد شهید آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی بافقی، ص۹۲.
۳۵. مرتضی جعفری و دیگران، واقعه کشف حجاب، ص۱۹۰، سند شماره ۹۱.
۳۶. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۱۰۵.
۳۷. مجله نور علم، شماره اول، سال دوم، ص۸۴.
۳۸. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۴۳.
۳۹. مجله سروش، ش۹۱، ص۸۸.
۴۰. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۱۶۱.
۴۱. بحری، یونس، الحرب العراقیه الانگلیزیه، ص۱۴.
۴۲. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج۲، ص۱۶۲.
۴۳. محمود مقدسی و دیگران، ناگفته‌ها: خاطرات شهید مهدی عراقی، ص۱۹.
۴۴. مجله نور علم، شماره اول، سال دوم، ص۸۹.
۴۵. محمود مقدسی و دیگران، ناگفته‌ها: خاطرات شهید مهدی عراقی، ص۲۲؛.
۴۶. سید کباری، سید علی‌رضا، نواب صفوی: سفیر سحر، ص۵۵.
۴۷. سید کباری، سید علی‌رضا، نواب صفوی: سفیر سحر، ص ۵۵.
۴۸. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام،‌ ص۱۴۷.
۴۹. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۱۰۰.
۵۰. شیرازی، سید محمد، اهمیت علم و تقوی در اسلام، ص۱۲.
۵۱. شیرازی، سید محمد، یکصد داستان خواندنی، ص۱۸.
۵۲. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۸۰.
۵۳. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام، ص۱۶۴.
۵۴. پورامینی، محمدباقر، حاج آقا حسین قمی قامت قیام.
۵۵. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۲.
۵۶. مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص ۹۵.
۵۷. کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، ج۴، ص۶۱.    
۵۸. مجله نور علم، شماره اول، سال دوم، ص۹۰.
۵۹. حاجیانی، عباس، عنصر فضیلت و تقوا، ص۳۵.
۶۰. جمعى از نويسندگان، نجف کانون تشیع، ص۱۷۵.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیت‌الله حاج آقا حسین قمی »، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۷/۲۰.    
زیارت‌گاه‌های عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، مقاله «حاج آقاحسین قمی‌»، ج۱، ص۶۸.    






جعبه ابزار