جَلْو (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَلْو (به فتح جیم و سکون لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای آشکار شدن است.
مشتقات
جَلْو که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
یُجَلِّیها (به ضم یاء و فتح جیم) به معنای به وجود میآورد؛
جَلَّاها (به فتح جیم و لام) به معنای ظاهر و آشکار میسازد؛
تَجَلَّی (به فتح تاء و جیم) به معنای آشکار شد؛
الْجَلاءَ (به فتح جیم) به معنای خروج از شهر و یا اخراج از آن است.
جَلْو به معنی آشکار شدن است.
«جَلَی لِیَ الْاَمْرُ: وَضَحَ» به صورت لازم و متعدی هر دو آمده است.
به مواردی از
جَلْو که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ.) «بگو علم
قیامت فقط نزد
پروردگار من است جز او در وقتش آن را ظاهر نمیکند و به وجود نمیآورد.»
(وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها • وَ الْقَمَرِ اِذا تَلاها • وَ النَّهارِ اِذا جَلَّاها) «قسم به آفتاب و روشنائیش، قسم به ماه که از پی آن بر آید. قسم به روز که آفتاب را ظاهر و آشکار میسازد.»
ضمیر
«جَلَّاها» به
«الشَّمْسِ» بر میگردد.
مجمع البیان به ظلمت که از فحوای کلام به نظر میآید برگردانده است ولی حفظ ظاهر بهتر است.
نور آفتاب پیوسته در فضا هست ولی آمدن روز که حرکت زمین است آفتاب را ظاهر میکند.
(فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً) «چون پروردگارش بر کوه آشکار شد آن را ریز ریز کرد و موسی بیهوش افتاد.»
مفسّرین والا مقام در تفسیر آیه دست و پا زدهاند. در اینکه خدا جسم و جسمانی و قابل رؤیت نیست شکی نداریم شاید مراد از تجلّی توجّه به خصوصی است که کوه طاقت آن را نیاورد و از بین رفت، ریز ریز شدن کوه و از بین رفتن آن است و بر
موسی روشن شد که چون کوه با آن محکمی طاقت نیاورد او به طریق اولی طاقت نخواهد آورد.
المیزان در ذیل آیه و ما قبل آن بیانی شیرین و تحقیقی لطیف دارد.
(وَ لَوْ لا اَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا) «اگر خدا بیرون رفتن را برای آنها ننوشته بود آنها را در دنیا جور دیگر عذاب میکرد.»
جلاء خروج از شهر و یا اخراج از آن است.
و آن با معنای اصلی مغایرت ندارد زیرا خروج از بلد یک نوع ظهور است گوئی شخص در شهر مخفی است و با خروج آشکار میشود. آیه درباره بیرون راندن یهود از اطراف
مدینه است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «جلو»، ج۲، ص۴۶-۴۷.