• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جویریه بنت حارث (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جویریه‌ بنت‌ حارث شاهزاده‌ قبیله‌ یهودی بنی مصطلق و دختر رئیس قبیله‌ بود. وی بعد از اسارت در غزوه المریسیع مسلمان شد و به ازدواج پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درآمد.



جویریه بنت حارث بن ضرار و حارث بن ضرار رئیس قبیله یهودی بنی مصطلق بود. نسب این طایفه به جَذیمه یا خزیمه پسر سعد بن عمرو بن رَبیعه می‌رسد. ابن دُرَید وجه تسمیه جذیمه به مُصْطَلِق را به سبب صدای زیبا و بلند او می‌داند که مشتق از «‌صلق»، به معنای قوت صوت است. این طایفه در نزدیکی آب‌های مُرَیسیع در ناحیه قُدَید، سکونت داشتند. فرزندان مصطلق قبیله‌ای یهودی بودند که در نزدیکی مکه ساکن شدند و پس از ظهور اسلام، مانند مشرکان مکه به رویارویی و جنگ با مسلمانان پرداختند. در غزوه‌ای که به غزوه بنی‌مصطلق معروف شد، مسلمانان آنان را شکست داده، فتنه را سرکوب کردند.


با توجه‌ به‌ این‌ گفته جویریه‌، که‌ وی‌ هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر بیست‌ ساله‌ بوده‌ ، تاریخ‌ تولد او دو سال‌ قبل‌ از بعثت‌ پیامبر (پانزده‌ سال‌ قبل‌ از هجرت‌) بوده‌ است.


نام‌ اصلی‌ جُوَیریه‌ بنت‌ حارث‌ بَرَّه‌ بود، (به‌ معنای‌ حلقه‌ در بینی‌، و درباره زن‌، کنایه‌ از زن‌ زیبایی‌ است‌ که‌ همسر خود را در بند خود می‌آورد) که‌ پیامبر اکرم‌ بعد از ازدواج‌ با او، به‌ سبب‌ ناخوشایند داشتن‌ این‌ نام‌، آن‌ را به‌ جویریه (مصغر جاریه) تغییر دادند. او نیز همچون‌ دیگر همسران‌ پیامبر ملقب‌ به‌ ام المؤمنین‌ بود و چون‌ به‌ قبیله بنی ‌مُصْطَلَق، از منطقه خُزاعَه، تعلق‌ داشت‌ نسبت‌های‌ مصطلقیه و خزاعیه را برای‌ وی‌ ذکر کرده‌اند.


در سال پنجم یا ششم هجری به پیامبر اکرم خبر رسید که حارث بن ابی ضِرار، رئیس طایفة بنی مُصْطَلِق، قوم خود و گروه‌هایی از طوایف عرب را گردآورده و در صدد تهیه نیرو و تجهیزات جنگی برآمد تا به مدینه یورش آورده و کار مسلمانان را یکسره سازند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از آگاهی و اطمینان از درستی خبر با جمعی از یاران خویش، همانند امام علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) ، زبیر، عبدالرحمن، طلحه، مقداد، و غیر این‌ها، در شعبان سال پنجم قمری به سوی آنان حرکت کرد. پس از رویارویی دو طرف در کنار چاهی به نام مریسیع، سرانجام یهودیان و مشرکان شکست خورده و جنگ با پیروزی مسلمانان خاتمه یافت.در این جنگ عده‌ای از بنی مصطلق کشته شدند
[۳۲] الموسوعة الکبری فی غزوات النبی الأعظم، ج۳ ص۱۲ .
و زنان و فرزندان و اموالشان به دست سپاه اسلام افتادند. پس از پایان جنگ، پیامبر دستور داد با اسیران با عطوفت و نرمی رفتار کنند.


در غزوه بنی‌ مصطلق‌ حمله مسلمانان چنان غافلگیرانه بود که ۱۰ نفر از بنی مصطلق کشته شدند. بسیاری از مردها از جمله رهبر بنی مصطلق گریختند و زنان و کودکانشان به اسارت درآمدند که شمار اسیران را حدود ۱۰۰ خانواده و مقدار غنائم را ۲۰۰۰ شتر و ۵۰۰۰۰۰ گوسفند دانسته‌اند. همسر جویره دختر رئیس قبیله مسافع بن صفوان در این نبرد کشته‌ شد و خودش‌ هم به‌ اسارت‌ درآمد،آن‌چه به عنوان غنائم از اموال و اسرا به دست آمده بود بین مسلمانان تقسیم شد و جویره سهم ثابت بن قیس بن شماس انصاری و یا پسر عمویش شد.


ولی این بانوی زیرک و کاردان، با انعقاد پیمان مکاتبه، خود را در آستانه آزادی از بردگی قرار داد و به همین منظور به محضر پیامبر رسید و از آن حضرت یاری خواست. از آنجا که اسرا می‌توانستند با پرداخت فدیه، خود را از اسارت آزاد کنند ثابت برای بره فدیهای چند برابر معمول تعیین کرد او که توان پرداخت چنین مبلغی را نداشت برای پرداخت فدیه خویش نزد پیامبر رفت و بعد از اسلام آوردن مشکل پرداخت فدیه‌اش را مطرح کرد. پیامبر با ثابت بن قیس، درباره آزادی وی گفت‌وگو نمود و ثابت با میل شخصی خویش، مقدار تعیین شده در قرار داد مکاتبه را از پیامبر دریافت کرد و سپس وی را آزاد نمود. سپس جویریه برای همسری رسول خدا پیش قدم شد و با پیامبر درباره ازدواج با وی گفتگو کرد و پیامبر برای حفظ شأن و موقعیت وی (که فرزند رئیس طایفه بود) حاضر شد، با وی ازدواج نماید و رفتاری همانند سایر همسران خویش با وی داشته باشد.


برخی دیگر از مورخین می‌گویند:حارث، پدر جویریه، شترانی به عنوان فدیه برای آزادی دخترش نزد پیامبر آورد. اما در بین راه دو تا از شتران را در منطقه‌ای به نام عقیق، نزدیک مدینه مخفی می‌کنند. اما چون خدمت آن حضرت رسید ، پیامبر در مورد آن دو شتر سوال نمود. وقتی حارث در مورد عملش که مخفیانه انجام داده بود از پیامبر شنید به پیامبری آن حضرت شهادت داده و اسلام را پذیرا شد. ابن هشام در این باره مى‌نویسد: رسول خدا از غزوه «بنى مصطلق» برمى‌گشت، در «ذات الجیش»، «جویریه» را كه همراه وى بود به مردى از أنصار سپرد تا او را نگهدارى كند، و چون به مدینه رسید حارث پدر جویریه براى بازخرید دخترش رهسپار مدینه شد و در «عقیق» به شترانى كه براى فدیه به مدینه مى‌آورد نگریست و به دو شتر علاقه‌مند شد و آن دو را در یكى از دره‌هاى «عقیق» پنهان ساخت و سپس به مدینه نزد رسول خدا آمد و گفت: اى محمّد! دخترم را اسیر گرفته‌اید و اكنون سربهاى او را آورده‌ام.رسول خدا گفت: آن دو شترى كه در فلان دره «عقیق» پنهان كردى كجاست؟ «حارث» گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أنّك محمّد رسول اللّه» به خدا قسم كه: كسى جز خدا از این امر اطّلاع نداشت. «حارث» و دو پسرش كه همراه وى بودند و مردى از قبیله‌اش اسلام آوردند و فرستاد تا دو شتر را آوردند و شتران را به رسول خدا تسلیم كرد و دختر خود را تحویل گرفت. دختر هم اسلام آورد و نیكو مسلمانى شد، بعد از اسلام آوردن، پیامبر از حارث خواست دخترش را بین ماندن و رفتن مخیر سازد بدین سان جویریه ماندن را ترجیح داد و سپس رسول خدا او را از پدرش خواستگاری كرد.


پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌) به‌ عنوان‌ مهریه او، چهل‌ تن‌ را آزاد کردند و به‌ روایتی، مسلمانان در تأسی‌ به‌ پیامبر، همگی‌ اسیران‌ این‌ جنگ‌ را آزاد کردند. مسلمانان به احترام پیامبر که داماد بنی مصطلق شناخته می‌شد اسیران خود را بدون فدیه آزاد کردند و آن‌ها به اسلام گرویدند. در واقع ازدواج جویریه با پیامبر باعث آزادی بیش از صد نفر از اسرای بنی‌مصطلق شد. عایشه می‌گوید: «فلا أعلم امراه اعظم برکه علی قومها منها: هیچ زنی سراغ ندارم به اندازۀ جویریة برای قوم خود خیر و برکت داشته باشد». به برکت این ازدواج، تمامی اسیران این طایفه، اعم از زنان و مردان، با پرداخت فدیه و یا بدون پرداخت هیچ چیزی آزاد شدند.


این زن، عالمۀ محدثه و از راویان حدیث شیعه بوده است. نام‌ وی در سلسله‌ سند برخی‌ روایات‌ آمده‌ است‌.از جمله‌ راویان‌ او، عبد اللّه‌ بن‌ عباس‌ (متوفی‌ ح ۷۰) و مجاهد بن‌ جَبر مکی‌ (متوفی‌ ۱۰۴) بودند.


وی حدود ۶ سال با پیامبر زندگی نمود. جویریة بنت حارث، از جمله همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در هنگام رحلت آن حضرت، زنده بود و در دوران شش خلیفه، پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، یعنی دوران خلافت ابوبکر، عمر، عثمان، امام علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) و معاویه بن ابی سفیان را درک کرد. متاسفانه در چگونگی این مدت منابع سکوت کرده‌اند و حتی بعد از رحلت پیامبر تا زمان وفات جویریه مطلب بسیار اندکی نقل شده است. جویریه ۳۹ سال بعد از پیامبر حیات داشتند. وی در ربیع الاول سال ۵۶ قمری در عصر خلافت معاویه بن ابی سفیان وفات یافت و مروان بن حکم، والی مدینه، بر جنازه او نماز خواند و در بقیع به خاک سپرده شد.





۱۱.۱ - جویره مصداق فى‌ء

•یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتی‌ آتَیتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَكَتْ یمینُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیك‌...«اى پیامبر، (فعلا هفت طایفه از زن‌ها را) بر تو حلال كردیم: آن همسرانت را كه مهر آنها را پرداخته‌اى، و برده‌هاى مملوكت را از آنهایى كه خداوند (در جنگ به عنوان اسارت) به تو ارزانى داشته، و دختران عمویت و دختران عمه‌هایت و دختران دائیت و دختران خاله‌هایت را كه با تو (از مكه به سوى مدینه) هجرت كرده‌اند، و زن با ایمانى را كه خود را به پیامبر ببخشد (مجانا بدون مهر در اختیار او نهد) اگر پیامبر بخواهد او را به همسرى گیرد، در حالى كه (این حكم كه با عقد هبه و قبول آن، زوجیت حاصل شود) مخصوص توست نه دیگر مؤمنان. ما آنچه را درباره همسران و بردگان مردم بر آنان واجب كردیم (از عدد زن و مهر و نفقه و احکام برده) دانسته‌ایم (و این توسعه را براى تو در امر زن‌ها قرار داده‌ایم) تا تو را حرج و مشقّتى نباشد (و بتوانى با ازدواج‌هاى مختلف طوایفى از عرب را با خود و اسلام مرتبط سازى) و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.»
" افاء اللَّه" از ماده" فى‌ء" (بر وزن شى‌ء) به اموالى گفته مى‌شود كه بدون مشقت به دست مى‌آید، لذا به غنائم جنگی و همچنین انفال (ثروت‌هاى طبیعى كه متعلق به حکومت اسلامی است و مالك مشخص ندارد) اطلاق مى‌شود." راغب" در" مفردات" مى‌گوید: فی‌ء به معنى بازگشت و رجوع‌ به حالت نیك است، و اگر به" سایه" فى‌ء گفته مى‌شود به خاطر این است كه حالت برگشت دارد سپس مى٬‌افزاید به اموال بى دردسر نیز فى‌ء مى‌گویند، چون با تمام حسنى كه دارد باز هم مثل سایه عارضى و از بین رفتنى است! درست است كه در غنائم جنگى گاهى دردسر فراوان است ولى از آنجا كه باز با مقایسه به اموال دیگر درد سر كمترى دارد، و گاه اموال هنگفتى در یك حمله به دست مى‌آید،" فى‌ء" به آن اطلاق شده است.در اینكه آیا این حكم در مورد كدام‌یك از همسران پیامبر ص مصداق داشته؟ بعضى از مفسران گفته‌اند: یكى از زنان پیامبر ص به نام ماریه قبطیه از غنائم و دو همسر دیگر بنام صفیه ‌و" جویریه" از انفال بود كه پیامبر آنها را از قید بردگى آزاد كرد و به همسرى خود پذیرفت، و این خود جزئى از برنامه كلى اسلام براى آزادى تدریجى بردگان و باز گرداندن شخصیت انسانى به آنها بوده است.

۱۱.۲ - جویره مصداق تخییر در همسران

•تُرْجی‌ مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیكَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیكَ ذلِكَ أَدْنى‌ أَنْ تَقَرَّ أَعْینُهُنَّ وَ لا یحْزَنَّ وَ یرْضَینَ بِما آتَیتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما فی‌ قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیما«(درباره رفتارت با همسران و تقسیم اوقات بر آنها) نوبت هر یك از آنها را كه خواهى تأخیر مى‌اندازى و هر یك را خواهى در نزد خود جا مى‌دهى، و هر كدام را كه دور كرده بودى (دوباره) بطلبى گناهى بر تو نیست. این (حكم كه اختیار همه در دست تو باشد) نزدیك‌تر است به اینكه دیدگانشان روشن شود و غمگین نگردند و به آنچه (از نوبت) به آنها دادى همگى خشنود باشند (زیرا رفتارت را مبنى بر عدل و مربوط به وحی مى‌بینند) و خداوند آنچه را در دل‌هاى شماست مى‌داند و خداوند همواره دانا و بردبار است.»
" ترجى" از ماده" ارجاء" به معنى تاخیر، و" تؤوى" از ماده" ایواء" به معنى كسى را نزد خود جاى دادن است.مى‌دانیم یكى از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در میان آنها به طور عادلانه تقسیم كند، اگر یك شب نزد یكى از آنها است، شب دیگر نزد دیگرى باشد تفاوتى در میان زنان از این نظر وجود ندارد، و این موضوع را در كتب فقه اسلامى به عنوان حق قسم تعبیر مى‌كنند. یكى از خصایص پیامبر این بود كه به خاطر شرائط خاص زندگى طوفانى و بحرانیش مخصوصا در زمانى كه در مدینه بود و در هر ماه تقریبا یك جنگ بر او تحمیل مى‌شد و در همین زمان همسران متعدد داشت، رعایت حق قسم به حكم آیه فوق از او ساقط بود، و مى‌توانست هر گونه اوقات خود را تقسیم كند هر چند او با این حال حتى الامكان مساوات و عدالت را چنان كه در تواریخ اسلامى صریحا آمده است رعایت مى‌كرد.سپس مى‌افزاید: هر گاه بعضى از آنها را كنار بگذارى بعدا بخواهى او را نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نیست (وَ مَنِ ابْتَغَیتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیكَ‌) و به این ترتیب نه تنها در آغاز، اختیار با تو است، در ادامه كار نیز این‌ تخییر بر قرار است، و به اصطلاح این تخییر" تخییر استمرارى" است نه" ابتدایى" و با این حكم گسترده و وسیع هر گونه بهانه‌اى از برنامه زندگى تو نسبت به همسرانت قطع خواهد شد، و مى‌توانى فكر خود را متوجه مسئولیت‌هاى بزرگ و سنگین رسالت كنى.مشهور و معروف در میان فقهاى ما و جمعى از فقهاى اهل سنت این است كه پیامبر در این حكم مستثنا بوده، و دلیل آن را آیه فوق مى‌شمرند، ولى بعضى ضمیر جمع مونث (منهن) را مربوط به خصوص زنانى مى‌دانند كه خود را بدون مهر در اختیار او قرار دادند. در برخی‌ از تفاسیر سبب نزول این آیه را که‌ پیامبر را در مورد همسرانش ‌مخیر کرده‌، جویریه‌ دانسته‌اند.

۱۱.۳ - جویره مصداق تجمل‌گرایی

•یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَینَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمیلا«اى پیامبر، به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زیب و زینت آن را مى‌خواهید (و از وضع موجود خانه پیامبر ناراضى هستید) پس بیایید شما را (به وسیله مهر یا اضافه بر آن) بهره‌مند كنم و به طرزى نیكو (به دادن طلاق) رها سازم.»
•وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظیما«و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را مى‌خواهید، به یقین خداوند براى نیكوكاران شما پاداش بزرگى مهیا كرده است.»
منظور از" سراح جمیل" در آیه رها كردن زنان توأم با نیكى و خوبى و بدون نزاع و قهر است.مفسران، نزول این آیات را درباره تقاضای همسران پیامبر از جمله جویریه در مورد افزایش نفقه دانسته‌اند و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ضمن مقاومت در برابر زیاده طلبی آنان، ایشان را بین سازگاری با وضع موجود یا طلاق مخیر کرد.
پیامبر پادشاه نیست كه حرم‌سرایى داشته باشد پر زرق و برق، و زنانش غرق جواهرات گران‌قیمت و وسائل تجملاتى باشند. شاید هنوز گروهى از مسلمانان مكه كه به عنوان مهاجر به مدینه آمده بودند بر صفه (همان سكوى مخصوصى كه در كنار مسجد پیغمبر قرار داشت) شب را تا به صبح مى‌گذراندند، و خانه و كاشانه‌اى در آن شهر نداشتند، در چنین‌ شرائطى هرگز پیامبر اجازه نخواهد داد زنانش توقع داشته باشند که همچون همسران پادشاهان بهترین قسمت‌هاى غنائم را به خود اختصاص دهند، و چیزى كه با جانبازى و خون‌هاى پاك شهیدان به دست آمده تحویل آنان گردد، از پاره‌اى از روایات استفاده مى‌شود كه حتى بعضى از آنان خشونت سخن را با پیامبر به آن حد رساندند كه گفتند: لعلك تظن ان طلقتنا لا نجد زوجا من قومنا غیرك: تو گمان مى‌كنى كه اگر ما را طلاق دهى همسرى غیر از تو در میان قوم و قبیله خود نخواهیم یافت؟! اینجا است كه پیامبر به فرمان خدا مامور مى‌شود با قاطعیت تمام با این مساله برخورد كند و براى همیشه وضع خود را با آنها روشن سازد. به هر حال خداوند متعال پیامبر را مخاطب ساخته مى‌گوید: اى پیامبر به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا را مى‌خواهید، و طالب زینت آن هستید، بیائید هدیه‌اى به شما دهم، و شما را به طرز نیكویى رها كنم، بى آنكه خصومت و مشاجره‌اى در كار باشد.


۱. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۴.    
۲. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۷۸.    
۳. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۱۴.    
۴. ابن‌حجر عسقلانی‌، الاصابه فی‌ تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۲.    
۵. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۱۶ ۱۱۷.    
۶. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۸۳.    
۷. ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۷۶.    
۸. یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۸.    
۹. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۸۰۴.    
۱۰. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۰.    
۱۱. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۶.    
۱۲. الذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۹۰.    
۱۳. ابن‌حجر عسقلانی‌، الاصابه فی‌ تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۷.    
۱۴. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۵.    
۱۵. البلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱.    
۱۶. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۸۰۵.    
۱۷. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۲.    
۱۸. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۱۸۱۱۹.    
۱۹. سمعانی‌، عبد الکریم، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۲۰. ابن‌حجر عسقلانی‌، الاصابه فی‌ تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۷.    
۲۱. سمعانی‌، عبد الکریم، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۱.    
۲۲. ابن هشام الحمیری، سیرة النبی، ج۴، ص۱۰۶۳.    
۲۳. ابن الأثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۴۲۰.    
۲۴. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۴.    
۲۵. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۵.    
۲۶. یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۸.    
۲۷. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.    
۲۸. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۲۶۰.    
۲۹. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۵، ص۳۲۱.    
۳۰. ابن هشام الحمیری، سیرة النبی، ج۳، ص۷۵۸.    
۳۱. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.    
۳۲. الموسوعة الکبری فی غزوات النبی الأعظم، ج۳ ص۱۲ .
۳۳. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۰.    
۳۴. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۰.    
۳۵. ابن الأثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۴۲۰.    
۳۶. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۱۶ ۱۱۷.    
۳۷. البلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱.    
۳۸. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۴۶.    
۳۹. ابن‌حجر عسقلانی‌، الاصابه فی‌ تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۳.    
۴۰. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۸۲.    
۴۱. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۲۶۴.    
۴۲. البلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱.    
۴۳. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۴۶.    
۴۴. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۲۶۴.    
۴۵. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۸۲.    
۴۶. الذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۲۶۳.    
۴۷. ابن هشام الحمیری، سیرة النبی، ج۴، ص۱۰۶۰.    
۴۸. ابن الأثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۳۳۵.    
۴۹. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۶.    
۵۰. البلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲.    
۵۱. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۱.    
۵۲. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۸۲.    
۵۳. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۸، ص۵۴.    
۵۴. المحبر، ص۹۰.    
۵۵. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۲.    
۵۶. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹.    
۵۷. ابن‌حجر عسقلانی‌، الاصابه فی‌ تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۷.    
۵۸. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۵.    
۵۹. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۵، ص۳۱۲.    
۶۰. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۶.    
۶۱. البلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲.    
۶۲. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۰.    
۶۳. ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۳، ص۲۱۹.    
۶۴. الذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۹۰.    
۶۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۰.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۷۶.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۷۰.    
۶۸. ماوردی، النکت و العیون، ج۴، ص۳۹۶.    
۶۹. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۷۱.    
۷۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۱.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۸۷.    
۷۲. طبری، أبو جعفر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۹۱.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۷۴.    
۷۴. رازی، ابن أبی‌حاتم، تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج۱۰، ص۳۱۴۵.    
۷۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.    
۷۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۹.    
۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۸۱.    
۷۸. طبری، أبو جعفر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۵۲.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۲.    
۸۰. سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج۲، ص۲۳۸.    
۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۸۰.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «جویریه بنت حارث».    







جعبه ابزار