• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جهل یهود (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از مصادیق جاهلان که در آیات قرآن به آنان اشاره شده، «یهود» است.



آثار جهل يهود عبارتند از:

۱.۱ - کفر به کتب آسمانی

جهل، سطحى‌نگرى و روحيّه ناباورى عدّه‌اى از یهود، مايه کفر آنان به قرآن و ديگر کتب آسمانی:
«فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا ... • لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ‌ ...؛بخاطر ظلمى كه از يهود صادر شد، ... ولى راسخان در علم از آنها، و مؤمنان از امّت اسلام، به تمام آنچه برتو نازل شده، و آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان مى‌آورند....»
جمله «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» استدراک از آيات سابقه است كه بيانگر ايمان نياوردن اكثر يهود است.

۱.۲ - نپذيرفتن تغيير قبله

جهل و سفاهت يهود، عامل نپذيرفتن تغيير قبله از سوى ايشان:
«سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛به زودى مردم سبک مغز مى‌گويند: چه چيز آنها (مسلمانان‌) را، از قبله‌اى كه بر آن بودند، بازگردانيد؟! بگو: مشرق و مغرب، از آنِ خداست، خدا هركس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‌كند.»

۱.۳ - اختلاف در مرگ حضرت عیسی

جهل يهود، عامل اختلاف آنان در اصل رخداد قتل و به دار آويخته شدن عیسی علیه‌السلام:
«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ‌ ... وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ‌ ...؛و اينكه گفتند: ما، مسيح- عيسى بن مريم-، پيامبر خدا را كشتيم. ... و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند....»
بر اساس يک احتمال، ضمير «فيه» به قتل و كشته شدن عيسى عليه‌السلام برمى‌گردد.

۱.۴ - نسبت ناروا به خدا

نسبت نارواى يهود به خداوند، درباره مصونيت خود از عذاب به دليل جهل و نادانى:
«وقالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ الّا ايّامًا مَعدودَةً قُل اتَّخَذتُم عِندَ اللَّهِ عَهدًا فَلَن يُخلِفَ اللَّهُ عَهدَهُ ام تَقولونَ عَلَى اللَّهِ ما لاتَعلَمون؛و گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسيد. بگو: آيا پيمانى از خدا گرفته‌ايد؟! كه خداوند هرگز از پيمانش تخلّف نمى‌ورزد يا چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت مى‌دهيد؟!»

۱.۵ - درخواست تکلم با خدا

تقاضاى يهود در سخن گفتن خدا با آنان، برخاسته از جهل و بى‌خردى آنان:
«و قالَ الَّذينَ لايَعلَمونَ لَولا يُكَلّمُنَا اللَّهُ او تَأتينا ءايَةٌ ...؛افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟! و يا چرا نشانه‌اى براى خود ما نمى‌آيد؟!....»
طبق نقل برخى مفسّران، مقصود از «قال الذين ...» اهل كتاب (يهود و نصارا) است.

۱.۶ - تعصب بی‌جا

جهل يهود، مانع تعصب بيجاى آنان در عقيده خود:
«وقالَتِ اليَهودُ لَيسَتِ النَّصرى‌ عَلى‌ شَى‌ءٍ وقالَتِ النَّصرى‌ لَيسَتِ اليَهودُ عَلى‌ شَى‌ءٍ وهُم يَتلونَ الكِتبَ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لا يَعلَمونَ مِثلَ قَولِهِم فَاللَّهُ يَحكُمُ بَينَهُم يَومَ القِيمَةِ فِيما كانوا فِيهِ يَختَلِفون؛يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتى نزد خدا ندارند، و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطل هستند)؛ در حالى كه هر دو دسته، كتاب خدا را مى‌خوانند و بايد از اين گونه تعصب‌ها بركنار باشند). افراد نادان ديگر، (همچون مشركان نيز)، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، ميان آنها داوری مى‌كند.»

۱.۷ - عقاید بی‌اساس

روى آوردن يهود به عقايد بى اساس، در مورد فرزند گزينى خداوند، پيامد جهل و نادانى آنان:
«ويُنذِرَ الَّذينَ قالوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدا • ما لَهُم بِهِ‌ مِن عِلمٍ ولا لِأباهِم كَبُرَت كَلِمَةً تَخرُجُ مِن افوهِهِم ان يَقولونَ الّا كَذِبا؛و نيز آنها را كه گفتند: خداوند، فرزندى اختيار كرده است، انذار كند. نه آنها هرگز به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان. سخن بزرگى از دهانشان خارج مى‌شود! آنها فقط دروغ مى‌گويند!»
طبق اين احتمال كه مقصود از «وينذر الذين ...» يهود باشد.


عالمان يهود، در زمره جاهلان، به سبب عمل نكردن به علم خود:
«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً ...؛داستان كسانى كه مكلّف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند داستان درازگوشى است كه كتابهايى حمل مى‌كند، (امّا چيزى از آن نمى‌فهمد)....»


ادّعاى يهود، درباره كشته شدن عيسى عليه‌السلام، ناشى از جهل آنان نسبت به شخص كشته شده:
«... وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ‌ ... وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً؛... و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند ... و به يقين او را نكشتند.»
«ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ‌» يعنى كسى را كه كشته بودند، نمى‌شناختند.


عوام يهود، ناآگاه به محتواى كتاب آسمانى خويش (تورات):
«وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ؛و پاره‌اى از آنان عوامانى هستندكه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمى‌دانند؛ و تنها به پندارهايشان دل بسته‌اند.»


يهوديان، ناآگاه به سوداى زيان‌بار خويش (از دست دادن آخرت و دستيابى به منافع سحر):
«واتَّبَعوا ما تَتلوا الشَّيطينُ عَلى‌ مُلكِ سُلَيمنَ‌ ... وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛و يهود از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى‌خواندند پيروى كردند. ... و چه بد و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى‌دانستند!»


جهل يهود به گمراهی خود:
«ودَّت طَافَةٌ مِن اهلِ الكِتبِ لَويُضِلّونَكُم وما يُضِلّونَ الّا انفُسَهُم وما يَشعُرون؛جمعى از اهل کتاب از (يهود)، دوست داشتند و آرزو مى‌كردند شما را گمراه كنند؛ در حالى كه گمراه نمى‌كنند مگر خودشان را، و نمى‌فهمند!»


جهل و ناآگاهى يهود، در قصه صلیب و فرد به دار آويخته شده:
«وقَولِهِم انّا قَتَلنَا المَسيحَ عيسَى ابنَ مَريَمَ رَسولَ اللَّهِ وما قَتَلوهُ وما صَلَبوهُ ولكِن شُبّهَ لَهُم وانَّ الَّذينَ اختَلَفوا فيهِ لَفى شَكّ مِنهُ ما لَهُم بِهِ مِن عِلمٍ الَّا اتّباعَ الظَّنّ وما قَتَلوهُ يَقينا؛و اينكه گفتند: ما، مسيح- عيسى بن مريم-، پيامبر خدا را كشتيم. در حالى كه نه او را كشتند، و نه بردار كردند؛ بلكه امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند و تنها از پندارهاى بى اساس پيروى مى‌كنند؛ و به يقين او را نكشتند»


يهوديان، افرادى سفیه و نادان و بى خبر از جهالت خويش:
«ومِنَ النّاسِ مَن يَقولُ ءامَنّا بِاللَّهِ وبِاليَومِ الأخِرِ وما هُم بِمُؤمِنين • واذا قيلَ لَهُم ءامِنوا كَما ءامَنَ النّاسُ قالوا انُؤمِنُ كَما ءامَنَ السُّفَهاءُ الا انَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ ولكِن لايَعلَمون؛گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‌گويند: به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‌ايم. درحالى كه ايمان نياورده‌اند. و هنگامى كه به آنان گفته شود: ايمان آوريد، همانگونه كه ساير مردم ايمان آورده‌اند!. مى‌گويند: آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟! آگاه باشيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‌دانند!»
آيات، مربوط به منافقان يهود است.


جهل و ناآگاهى يهود از ارزش ایمان و تقوا:
«ولَو انَّهُم ءامَنوا واتَّقَوا لَمَثوبَةٌ مِن عِندِ اللَّهِ خَيرٌ لَو كانوا يَعلَمون؛و اگر آنها ايمان مى‌آوردند و پرهيزگارى پيشه مى‌كردند، به يقين پاداشى كه نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.»
بنا بر اينكه مقصود از «و لو انّهم» يهود باشد.


امیین یهود (قرآن).


۱. نساء/سوره۴، آیه۱۶۰.    
۲. نساء/سوره۴، آیه۱۶۲.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۱۴۲.    
۴. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۱۳۳.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۸۰.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.    
۸. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج ۱، ص ۱۸۲.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.    
۱۰. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۱۱. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۶۹۴.    
۱۳. جمعه/سوره۶۲، آیه۵.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۰۹.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۷۸.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۱۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۶۹.    
۱۹. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۸.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۳.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۳۲.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۳۹.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۰۳.    
۲۵. زحیلی، وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر، ج ۱، ص ۲۴۶.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۳، ص۴۶۳، برگرفته از مقاله «جهل یهود».    


رده‌های این صفحه : جهل | موضوعات قرآنی | یهود




جعبه ابزار