• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جمع عرفی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ـــ جمع بین دو دلیل به ظاهر متعارض بر اساس قواعد عرفى را جمع عرفی می گویند. به جمع عرفی، توفیق دلالی، توفیق عرفی، توفیق عرفی مقبول، جمع دلالتی، جمع دلالی، جمع عرفی عقلایی، جمع عرفی مقبول، جمع عقلایی و جمع مقبول نیز گفته می شود.

ـــ رفع تنافی میان دو یا چند دلیل به شیوه معمول نزد عرف است.



جمع عرفى، مقابل جمع تبرعی عبارت است از جمع‌ بین دو دلیل به ظاهر متعارض با تصرف در دلالت آنها بر اساس قواعد پذیرفته نزد عرف که در کشف مراد از دو کلام متعارض به آنها مراجعه مى‌شود.
در جمع عرفى معمولًا یکى از دو دلیل، قرینه و یا در حکم قرینه بر مقصود متکلم از دلیل دیگر خواهد بود، مانند عام و خاص که تعارض ظاهرى آن دو با تقدیم خاص بر عام و قرینه گرفتن آن بر مراد از عام، رفع مى‌شود.


جمع عرفی از اقسام جمع بین ادله و به معنای ایجاد سازگاری و رفع تنافی میان مدلول دو دلیل است، به گونه‌ای که عرف و عقلای عالم آن را پسندیده و در محاورات خود از آن بهره می‌گیرند، مانند این که دلیل عام بگوید: «اکرم العلما» و دلیل خاص بگوید: «لا تکرم العالم الفاسق»؛ در این صورت بین دو دلیل جمع می‌شود و عام ، بر خاص حمل می‌گردد و نتیجه جمع بین این دو، وجوب اکرام عالم غیر فاسق است.


از این عنوان در اصول فقه، بحث تعادل و تراجیح سخن رفته است.
بنابر آنچه معروف میان اصولیان است، در تعارض بین دو دلیل به مقتضاى قاعده «الجمع مهما امکن اولىٰ من الطرح» مرجع قواعد جمع عرفى است و در صورت عدم امکان جمع عرفى بین آن دو، به قواعد باب تعارض رجوع مى‌گردد.


ـــ از موارد جمع عرفى تقدیم نص بر ظاهر یا اظهر بر ظاهر است. همچنین تقدیم خاص بر عام و مطلق بر مقید.

ـــ موارد ذیل از مصادیق جمع عرفی محسوب می‌شود:

۴.۱ - اول

۱. در جایی که یکی از دو دلیل، قرینه عرفی برای دلیل دیگر باشد، مانند: عام و خاص ، که نزد عرف، دلیل خاص، بر دلیل عام قرینه است و نیز مانند: مطلق و مقید ، نص و ظاهر ، اظهر و ظاهر ؛

۴.۲ - دوم

۲. در جایی که یکی از دو دلیل و یا هر دو دارای قدر متیقن باشد، که در این صورت، هر کدام بر قدر متیقن آن حمل گردیده و از این طریق، تعارض رفع می‌شود.

۴.۲.۱ - مراد از قدر متیقن

منظور از قدر متیقن، قدر متیقن خارجی است، نه قدر متیقن در مقام تخاطب، مانند آن که دلیلی می‌گوید: «ثمن العذرة سحت» و دلیل دیگر می‌گوید: «لا باس ببیع العذرة». دلیل اول که بر حرمت بیع عذره (کود حیوانی) دلالت دارد، اطلاق داشته و عذره انسانی و غیر انسانی از حیوان حلال گوشت و غیر آن را شامل می‌شود، و دلیل دوم که بر جواز بیع عذره دلالت می‌کند نیز اطلاق دارد. قدر متیقن از دلیل اول، عذره انسان و قدر متیقن از دلیل دوم، عذره حیوانات حلال گوشت است و با حمل هر کدام از آنها بر قدر متیقن، تنافی مدلولی آن دو مرتفع می‌گردد؛

۴.۳ - سوم

۳. در جایی که یکی از دو دلیل« حاکم » و دیگری « محکوم » و یا یکی از دو دلیل « وارد » و دیگری « مورود » باشد، که در این صورت، دلیل حاکم و دلیل وارد بر دیگری مقدم می‌شود؛

۴.۴ - چهارم

۴. در جایی که میان دو دلیل، نسبت عموم و خصوص من وجه باشد، ولی یکی از آن دو برای تحدید و بیان ضابطه و تعیین حد و مرز وارد شده باشد و دلیل دیگر در مقام تحدید نباشد، که در این صورت، ظهور عامی که در مقام تحدید وارد شده قوی تر است، مانند عموماتی که در باب اوزان و مقادیر وارد شده است.


جمع عرفی را « جمع مقبول » نیز می‌گویند، چون این جمع نزد عرف پذیرفته شده است هم چنین به آن « جمع دلالتی » نیز گفته می‌شود، چون این جمع مربوط به دلالت دو دلیل است و ربطی به سند ندارد.
[۵] مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، محمدی، ابوالحسن، ص۳۳۵.
[۱۳] الوصول الی کفایة الاصول، شیرازی، محمد، ج۵، ص۳۳۰.
[۱۴] الوصول الی کفایة الاصول، شیرازی، محمد، ج۵، ص۳۶۴.
[۱۵] تحریر المعالم، مشکینی، علی، ص۲۲۳.
[۱۶] منابع اجتهاد (از دیدگاه مذاهب اسلامی)، جناتی، محمد ابراهیم، ص۱۷۳.
[۱۷] علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، مغنیه، محمد جواد، ص (۴۳۸- ۱۵۹).
[۱۸] علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، مغنیه، محمد جواد، ص (۴۴۶- ۴۴۵).
[۲۰] شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۳، ص۴۵۱.
[۲۱] شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۳، ص (۴۶۷- ۴۵۹).
[۲۲] کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۶، ص۱۳۵.



۱. المحکم فی اصول الفقه، حکیم، محمد سعید، ج۶، ص۷۳.    
۲. اصول الفقه، مظفر، محمدرضا، ج۲، ص۲۰۵-۲۰۷.    
۳. فوائد الاصول، نائینی، محمدحسین، ج۴، ص۷۲۶-۷۲۸.    
۴. خوئی، اجود التقریرات، سید أبوالقاسم، ج۲، ص۵۱۲.    
۵. مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، محمدی، ابوالحسن، ص۳۳۵.
۶. بحوث فی علم الاصول، صدر، محمد باقر، ج۲، ص۲۴.    
۷. دروس فی علم الاصول، صدر، محمد باقر، ج۲، ص۵۴۶.    
۸. اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۲، ص۲۰۷.    
۹. انوار الاصول، مکارم شیرازی، ناصر، ج۳، ص (۵۰۵- ۵۰۲).    
۱۰. کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۴۴۹.    
۱۱. دررالفوائد، حایری، عبدالکریم، ج۲، ص۲۶۷.    
۱۲. الحلقة الثالثة فی اسلوبها الثانی، ایروانی، باقر، ج۴، ص۲۹۶.    
۱۳. الوصول الی کفایة الاصول، شیرازی، محمد، ج۵، ص۳۳۰.
۱۴. الوصول الی کفایة الاصول، شیرازی، محمد، ج۵، ص۳۶۴.
۱۵. تحریر المعالم، مشکینی، علی، ص۲۲۳.
۱۶. منابع اجتهاد (از دیدگاه مذاهب اسلامی)، جناتی، محمد ابراهیم، ص۱۷۳.
۱۷. علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، مغنیه، محمد جواد، ص (۴۳۸- ۱۵۹).
۱۸. علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، مغنیه، محمد جواد، ص (۴۴۶- ۴۴۵).
۱۹. الرسائل، خمینی، روح الله، جزء ۲، ص۶.    
۲۰. شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۳، ص۴۵۱.
۲۱. شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۳، ص (۴۶۷- ۴۵۹).
۲۲. کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۶، ص۱۳۵.
۲۳. المحصول فی علم الاصول، سبحانی تبریزی، جعفر، ج۴، ص۴۴۲.    



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۳۸۰، برگرفته از مقاله «جمع عرفی».    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۰.    






جعبه ابزار