جام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جام،
ظرفی برای نوشیدن مایعات به ویژه
شراب میباشد. صورت اوستایی واژه جام ma ¦ya و پهلوی آن m ¦a §j یا m ¦ya است.
این واژه از
قرن چهارم به بعد در
اشعار فارسی فراوان به کار رفته است.
در میان واژههای فارسی و واژههای راه یافته به
زبان فارسی کلمههای مترادف بسیاری برای جام وجود دارد، مانند ساغر (معرّب آن: صاغر) و طاس (معرّب از تاس/ s ¦ta پهلوی)، واژههای عربیِ کأس و قدح و نیز کاسه که مأخوذ از کأس است، ساتگین/ ساتگینی که در اصل ترکی است، و پیاله و فنجان (معرّب پنگان) که در اصل یونانیاند.
فرهنگ نویسان کمتر به وصف دقیق شکل جام پرداخته اند. برخی مانند نفیسی (ذیل واژه) تعاریفی مبهم و بعضی مانند مؤلفان فرهنگ بزرگ سخن (ذیل واژه) به تعریف کلی «
ظرف گود و دهان گشاد» اکتفا نمودهاند. با این حال، در بیشتر تعاریف، به شکل کاسهای کوچک و به تعبیری پیاله اشاره شده است
و اگر قطر دهانه کاسه از پانزده سانتیمتر بیشتر نباشد، پیاله یا جام محسوب میگردد.
باستان شناسان و پژوهشگران
هنر، اغلب تعاریف دقیق تری از شکل جام و پیاله ارائه نمودهاند، چنانکه به نوشته هرینک،
جام
ظرف دهان گشادی است که گردن ندارد و قطر دهانه آن از کف و بدنهاش بیشتر است. بدین ترتیب، جام از
ظروف گردندار، مانند تنگ و ابریق، تفکیک و به شکل پیاله نزدیکتر میشود.
شکل مشخصتر جام، نوع پایه دار آن است که اغلب ساغر نامیده میشود.
نوع دیگر آن، تِکوک (ریتون)، مشهور به جام شاخی است که شبیه به سر حیوان (اغلب
شیر) است.
برخی از انواع جام نیز به شکل لیوان و استکاناند.
با این تعاریف، پیاله، لیوان، ساغر، ریتون و فنجان، با وجود تفاوتهایشان در اندازه و عناصر الحاقی مانند پایه و دسته، از مصادیق جاماند.
جام در ادیان و
مذاهب مختلف، کاربرد
آیینی داشته است و نقوش و تصاویر روی جامهای کهن ــ که بازتاب باورهای اقوام گوناگون است ــ این کاربرد را روشنتر میکند؛ جامی متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد که در
شوش ساخته و همانجا کشف شده، با تصویر
کوه و
آب و
بزکوهی (نمادهای
ماه، آب، حاصلخیزی و باروری) از این دست است.
مسیحیان در مراسم عشای ربانی برای نگهداری
شراب، که نماد
خون حضرت عیسی علیهالسلام است، از جام استفاده میکنند.
در
ایران نیز استفاده از چند نوع جام آیینی، به نامهای جام چهل بسم اللّه، چهل قل و چهل کلید، متداول است. بر روی این جامهای فلزی (برنجین یا مسین)، چهل «بسم اللّه الرحمن الرحیم» یا چهل
آیه که با «قُلْ» شروع شود یا
سورهها و آیههای فتح مانند «اِذاجاءَ نَصرُاللّهِ وَ الْفَتحْ» حک شده و ممکن است چهل کلید کوچک با زنجیر به آنها متصل باشد که برای دفع
بلا یا بخت گشایی، با این جامها بر سر فرد موردنظر آب میریزند.
استفاده تشریفاتی از جام سبب پدیدآمدن مناصبی چون پیالهدار، در دورههای مختلف گردید، از جمله در دوره
صفویه (حک: ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) که آن را جامْ قِورچیسی (قورچی جام) میگفتند.
چون در منابع مکتوب بیشتر به نحوه و کثرت استعمال جام اشاره شده نه به شکل آن، برای شناخت شکل و انواع جام باید اشیا و جامهای مکشوفه از دورههای گوناگون تاریخی را منبع اصلی این بررسی قرار داد. در این مورد شناخت صنایع متداول هر دوره، مانند
سفالگری و
فلزکاری، نیز ضرورت دارد.
بررسی انواع جام در
فلات ایران، به عنوان منطقهای باستانی و متعلق به
تمدنهای کهن، الگوهای بسیاری به دست میدهد.
در ایران جامهای
سفالی متعلق به هزاره هشتم و هفتم پیش از میلاد، از تپه گوران (در
لرستان) به دست آمده است.
ریتونهایی با اشکال
گوزن،
خوک،
گاو و
غزال، متعلق به هزاره ششم و پنجم پیش از میلاد، در منطقه حاجیلار در آناطولی یافته شده که میتوان آنها را از نخستین الگوهای ساخت ریتون دانست.
در هزاره چهارم پیش از میلاد، در تپه یحیی (۲۴ کیلومتری جنوب
کرمان) جامهای تراش خورده از
سنگ تالْک یا سنگ صابون ساخته میشد که نمونههایی از آن متعلق به تمدنهای باستانی مجاور ایران، نظیر موهنجودارو (سند)، کُولی دامْب (بلوچستان
پاکستان) و
بین النهرین، یافته شده است.
از هزاره هشتم و هفتم تا هزاره اول پیش از میلاد، اشکال گوناگون و گاه منحصر به فردی از جام شناسایی شده که از آن جمله ساغرها و لیوانهایی متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است که در شوش و
فارس ساخته و همانجا یافته شده است.
یا جامهایی با بدنه و پایهای تقریباً هم اندازه، متعلق به هزاره سوم و دوم پیش از میلاد که در
تپه حصار دامغان یافته شده و نیز جامهای دهان گشادی از خمیر قیر متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد.
جامهای
سفالین هزاره اول پیش از میلاد تنوع بسیاری دارند و علاوه بر ریتونها، که نمونههای آن در
آسیای میانه نیز یافته شده، جامهای دسته داری با نقوش حیوانی از تپه حَسَنلو (در حوالی
ارومیه؛ دوره چهارم) پیدا شده و جامهایی به شکل
شاخ و
کفش و نیز جام نوک داری با قطعههای کوچکی به اشکال
کاسه و
کوزه و نیمتنه یک
زن بر لبه آن، با کاربرد آیینی، در منطقه
خوروین ساخته و از همانجا یافته شده است.
ریتونهای
سفالینی در
آذربایجان و
گیلان پیدا شده است که از جمله آنها چند
سفالینه متعلق به دوره
هخامنشی (۵۵۹ ـ۳۳۰ق م) است.
جامهای متداول دوره
اشکانی (۲۵۰ ق م ـ۲۲۶ میلادی) ــ که تشخیص آنها از
سفالینههای دوره
ساسانی (۲۲۶ ـ ح۶۵۲ میلادی) مشکل است ــ بیشتر به شکل پیالههایی با بدنه شبیه به کشتی با لبه نسبتاً مقعر یا جامهای کشیده و بلندی با بدنه اریب از
سفال ظریف و نازکی مشهور به
سفال پوست تخم مرغی است.
باتوجه به اینکه شمال و مرکز
ایران از کهنترین مراکز فلزکاری بوده است، ساخت جامهای فلزی متنوعی از نظر جنس، شکل و نقش در دورههای گوناگون در این منطقه، به ویژه در هزاره اول پیش از میلاد، اهمیت ویژهای داشته است.
از نمونههای مشهور آن جام زرین حسنلو متعلق به
قرن نهم پیش از میلاد، دارای نقوش
اساطیری با مفهوم زندگی
انسان است.
جام گاوْ سرِ مارلیک نیز اثری بدیع از زرِناب، متعلق به قرن نهم پیش از میلاد، است که سازنده آن توانسته سر چهار
گاو بالدار را با چکش کاری از
ظرف بیرون نشاند. این جام با جام
طلای کلاردشت با پیکر دو
شیر با سرهای برجسته، قابل مقایسه است.
شمار دیگری از جامهای تحسین برانگیز این دوره، لیوانهایی بلند با قاعده کروی شکل از
لرستاناند.
جامهایی از
نقره، متعلق به دوره
هخامنشیان، نیز یافته شده که یکی از آنها متعلق به
اردشیر اول (حک: ۴۶۴ـ۴۲۴ ق م) بوده است. این جامها کم عمقاند و بدین سبب
شراب در آنها شفاف به نظر میرسد و سطح داخلی جام بهتر دیده میشود.
از دوره ساسانی نیز شماری بشقاب نقره به دست آمده است که در واقع جام شراب لب تختاند. علاوه بر مجالس
شکار، تصاویر پادشاهانی که جام متعلق به آنان بوده، روی هر جام نقش شده است.
شاید قدیمترین جام شیشهای ایران متعلق به هزاره اول پیش از میلاد باشد که در محوطه باستانی مارلیک یا چراغعلی تپه (حومه
رودبار گیلان) پیدا شده و تزئینات برجسته به شکل شبکهای از رشتههای
شیشهای دارد.
مقارن با این دوره (یعنی از حدود ۱۶۰۰ ق م)، جامهای
ظریف پایه داری از
مصر به دست آمده است.
جامهای دوره هخامنشی را به چند گروه میتوان تقسیم کرد: پیالههای نسبتاً گود با لبه عریض به رنگ سبز شفاف؛ پیالههایی شبیه به بشقاف گود با لبه به خارج برگشته؛ و ریتونها.
از دوره ساسانی ــ که از نظر شیشهگری بسیار شایان توجه است (وولف، ص ۱۶۸) ــ پیالههای شیشهای فراوانی در گیلان کشف شده است که تراشهای مدور مقعر و کفِ معمولاً محدب دارند. چنین پیالههایی در
تیسفون و محوطه باستانی
کیش در مشرق
بابل، عین سینو در شمال بین النهرین، پالْمیرا (تدمُر) در
سوریه، و سودا گیلان در
جمهوری آذربایجان نیز پیدا شده است.
در قرون اولیه اسلامی که
مسلمانان ظروف سفالی را بر
طلا و
نقره ترجیح میدادند و سفالگری رونق داشت،
ظروف گوناگونی از اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی، از جمله آبخوری و کاسه و پیاله، به دست آمده که یا بدون لعاباند و تزئینات نقشِ کنده یا قالبی دارند یا به پیروی از شیوه ساسانی لعاب سبز قلیا و مات دارند. بعضی از این جامها فنجان مانند و بعضی از آنها به شکل پیالهای با بدنه و لبه دالبری هستند. این شیوه در دوره
عباسی (۱۳۲ـ۶۵۶) نیز کاربرد داشته است.
چون
سفالهای به دست آمده از قلمرو
امویان (
شام و
عراق؛ حک: ۱۴ـ۱۳۲)، متعلق به
قرن دوم، بیشتر کاسه و تُنگ است، شناخت شکل جام در این دوره مشکل است.
با وجود تحول در هنر سفالگری از قرن سوم به بعد و ساخت
ظروف سفالین جلادار در دوره عباسی، تعداد جامها و پیالههای موجود از کاسهها کمتر است.
در شمال
افریقا و
اندلس نیز تا پیش از قرن چهارم کاسههای بیشتری نسبت به جامها باقیمانده است.
پیالههای کوچک آبخوری که بیشتر با لعاب گلیِ سفید پوشیده و با نقوش رنگارنگ و خطوط کوفی تزئین میشد، الگوی رایجی در ایران از قرن سوم تا قرن پنجم محسوب میشود.
نمونههایی از لیوانهای این دوره جزو نخستین
ظروف سفالی لعابدار به شمار آمده است. در این فاصله (از قرن سوم تا پنجم)، ساخت جامهای پایه دار نیز منسوخ نگردید.
سده ششم و هفتم، دوره رونق سفالگری در ایران بود. از آثار کم نظیر این دوره، پیالههای
ظریفی است از گِل سفید و خاک چینی که در
جرجان ساخته شده و پیالههایی از
سفال زرین فام که با لعاب درخشنده از اکسید فلزات (
قلع،
آهن،
مس) پوشیده میشد.
در این دوره
ظروف فنجان مانندی با لبه دالبری ساخته میشد که به سبب داشتن دسته حلقهای احتمالاً در ساخت آنها از الگوی
ظروف فلزی مشابه تقلید شده است. همچنین
ظروفی به عنوان کاسه ـ جام شناخته شدهاند. با وجود این تنوع، جامهای لیوانی شکل با بدنهای اریب و تزئینات زیرلعابیِ سبزرنگ بیشتر تولید میشد.
از نمونههای شایان بررسیِ دیگر،
ظروف فنجان مانندی با برجستگیهای قاشقی شکل است که به سبب تشابه با کاسههایی که برجستگیهایی به شکل سر
پرنده دارند، به کاسه پرندهای شهرت یافته است. حتی
ظروفی با کارکردهای عمومی تر، از جمله
ظرف دسته دار پیازی شکلی که هم نوعی جام بوده و هم به عنوان تنگ برای نگهداری مایعات به کار میرفته، الگوی مشترک ساخت
ظروف فلزی و
سفالین شناخته شده است.
از شهر
رَقّه در
سوریه، جامهای نفیسِ نقاشی شده و جلا داده شدهای با زمینه سیاه، متعلق به
سده ششم و هفتم، به دست آمده است که از شاهکارهای سفالگری اسلامی به شمار میآید.
از
مصر نیز پیالههایی با تزئینات حک شده زیر لعاب، از جمله جامی با کتیبهای به
خط کوفی و جامی با نقش پرنده در میان نقوش گیاهی، به دست آمده که از طرحهای دوره
فاطمیان (۲۹۷ـ۵۶۷) است. در دوره
ایوبیان (اواخر قرن ششم و نیمه اول قرن هفتم) نیز همین شیوه ادامه داشته است. از
ظروف سفالین دوره تیموری (۸۰۷ـ۹۱۳) آثار کمی باقی مانده، از جمله آنها جامی است با بدنهای نازک و
ظریف با نقش اژدها که در
موزه متروپولیتن (در
نیویورک) نگهداری میشود.
از دوره
صفویه، جامهایی
سفالی با طرح تزئینی جلادار به رنگهای گوناگون و جامهایی از جنس نیمه چینی معروف به گامبرون (به سبب صادر شدن آنها از
بندر گامبرون، بعداً
بندرعباس) با پایه کوتاه و بدنهای مشبَّک به جا مانده است.
پس از دوره صفوی، هنر
سفالگری، و به تبَع آن ساخت جامهای
سفالین، رو به افول نهاد.
بررسی جامهای
سفالین نشان میدهد که سفالگران مسلمان در تمام دورهها شکل پیالهای جام را ترجیح میدادهاند و بیش از آنکه در شکل جام تنوع ایجاد کنند، تزئینات روی آنها را متنوع میکردند.
در دوره اسلامی، ساخت پیالههای شیشهای ضخیمی که در دوره ساسانی رواج داشت، متوقف گردید
و به جای آنها جامهای پایه بلندی ساخته شد که ظاهراً الگوی مشترکی میان سرزمینهای مرکزی اسلامی در سدههای دوم و سوم بوده است.
تا قرن چهارم، ساخت
ظروف فنجان مانند و لیوانهای دهان گشاد و اغلب حنایی رنگ متداول بوده است
پیالههای ارغوانی رنگ با خطوط سفید موجدار و تزئینات زرین فامِ سبزرنگ با طرح درخت زندگی از شام، و ساغرهای پایه دار از مصر از الگوهای شیشه گری اسلامی در این دوره محسوب میشوند.
در دوره فاطمیان، یعنی دوره شکوفایی صنعت شیشه گری اسلامی،
ظروف تراش خورده معروف به بلور کوهی ساخته میشد که مجموعهای از جامهای آن معروف به هدویگ با بدنه ضخیم، اغلب کدر و سبز یا زردرنگ، در
موزه ویکتوریا و آلبرت در
لندن موجود است.
بعدها، تعدادی
ظرف بلورکوهی از همین دوره، از جمله جام پایه داری از ایران، به دست آمد. مقارن با دوره فاطمیان، صنعت
شیشه گری در ایران چندان رونق نداشته، با این حال جامهای پایه دار و لیوانی شکل و پیالهای در ایران ساخته شده است.
در سده هفتم و هشتم، که شیشه گری همچنان در مصر و شام رونق داشت، جامهای نفیس بسیار
ظریفی، اغلب پایه دار و گاه کشیده و ساغرمانند یا دارای بدنهای مدور و نیمه مخروطی یا پیالهای پایه دار ساخته شد.
فراوانی این جامهای میناکاری، زمینه طبقه بندی جامهای لیوان مانند را تا پنج گروه (به تناسب اندازه و شکل دهانه و ارتفاع جامها) فراهم آورده است. احتمالاً بعضی از این جامها، حباب چراغ بوده اند. نمونه جامهای ایرانی که از دوره ممالیک به جا مانده، محدود است.
ظروف فنجان مانند پایه کوتاه، الگوی متفاوتی از این دوره به شمار میآید.
از قرن نهم شیشه گری در
جهان اسلام رو به انحطاط نهاد، اما با نمونههایی، از جمله پیالههای نیمه تخت که در
سمرقند و
هرات ساخته شده است، میتوان تاریخچه شیشه گری در تمدن اسلامی را دنبال کرد.
جامهای پیالهای شکل دوره صفویه، ساختِ
اصفهان و
شیراز، با کیفیتی پایین تر، الگوهای متأخرتر جام شمرده میشود.
در حدود قرن یازدهم، که هنرمندان دوره
شاه جهان (حک: ۱۰۳۷ـ ۱۰۶۸) در
هند در ساخت
بلور کوهی تبحر یافتند،
ظروفی ساخته شد از جمله جام بلور شفافی با پایه کوچک و نقوش برجسته گیاهی که از بلور کوهی فاطمی
ظریفتر بود.
تنوع طلبی هنرمندان مسلمان در شیشه گری بیش از دیگر صنایع بوده و نمونه آن ساخت جام به اشکال پیاله، ساغر و لیوان با لبهها و پایههای متنوع است.
پس از اسلام، به سبب منع استفاده از
ظروف طلا و نقره، ساخت این
ظروف محدود گردید و
ظروف فلزی اولیه بیشتر محدود به ابریق و بخوردان و تُنگ شد، با این همه، جامی نقرهای به شیوه جامهای دوره ساسانی، منسوب به اوایل دوره اسلامی، به دست آمده است.
پیالههای فلزی کم عمقی از
آسیای مرکزی نیز یافته شده است.
جامها و کاسههای پایه داری که تا قرن چهارم ساخته شده، ادامه ساخت الگوهای پیش از اسلام است.
با رونق گرفتن مکتب فلزکاری
خراسان در دوره
سلجوقی (۴۲۹ـ۵۵۲)،
ظروف فلزی از جمله جام، ظاهری شکوهمند یافتند
برای ساخت کاسهها و جامهای پایه دار از روش ریخته گری یکپارچه بدنه و پایه استفاده میشد. علاوه بر آن، ساخت جامهای پیالهای هم رواج داشت، از آن جمله است پیاله طلای ابوشجاع الدین اینجوتکین با نقش پرنده و کتیبهای به خط کوفی در وصف
شراب.
نمونه پیالهای کشیده با دسته حلقهای و زائدهای نوک تیز روی دسته، الگوی نادری در صنعت فلزکاری این دوره به شمار میرود.
به نظر
جیمز ویلسون الن در جامهای پایه داری که در حدود قرن هفتم در شام ساخته شده، نیمه کروی بودن بدنه جام، حاکی از آن است که از شیوه بیزانسی تقلید شده است.
در سده هشتم و نهم، جامهای نفیس، اغلب دارای پایه قیفی یا پایهای نیمه کروی و بزرگ بودند و مانند بقیه
ظروف، بیشتر با قلمزنی و حکاکی
تزئین و کمتر
ترصیع میشدند و علاوه بر
دعا،
اشعار فارسی روی
ظروف حک میگردید که پیش از آن، به ندرت این کار صورت میگرفت.
از دیگر اشکال جام در این دوره، ساغرها و لیوانهای مکشوفه از سمرقند با تزئینات بسیار است.
تعدادی جام پایه دار با درصد زیاد قلع و نقوش گیاهی و اشعاری با مضمون جستجوی
اسکندر از آب حیات متعلق به قرن هفتم تا نهم، از
ایران به دست آمده است.
در مصر قرن نهم، ساخت
ظروف فلزی بر بلور اولویت داشت، با این حال
ظروف فلزی باقیمانده از مصر بیشتر ابریق، کاسه و پایه شمعدان، و به ندرت جام است.
فلزینههای اواخر قرن دهم در ایران، با ترصیع کاریِ مستتر با فلزات گرانبها ساخته میشد و از
ظروف متداول این دوره، جامهای کم عمق شراب با لبه برگشته و نقوش اسلیمی و شکل
انسان و
حیوان است.
در دوره
گورکانیان هند (۹۳۲ـ۱۲۷۴) جامهای برنجی قلع اندود پایه داری با کتیبههایی از آیات و اسمای الاهی ساخته میشد.
در فلزکاری اسلامی، ساخت جام پایه دار رونق بیشتری داشت، بر خلاف سفالگری که در آن شکل جام عمدتاً پیالهای بود.
در برخی ادوار، از جمله در دوره گورکانیان، جامهای سنگی نیز ساخته میشد، از آن جمله است جامهای متعلق به
جهانگیر (حک: ۹۶۳ـ۱۰۱۴). وی به داشتن انواع جام مباهات میکرد. از جامهای مشهور او پیالهای از یشم با رگههای طوسی و سه ردیف کتیبه روی آن و نیز جامی سبزرنگ با بدنهای مدور و نقوش و کتیبهای از اشعار فارسی است. پیشینه ساخت این نوع جام به پیالههای دسته دار دوره تیموری باز میگردد.
نفیسترین جام سنگی دوره گورکانیان، متعلق به شاه جهان است که از یشم سفید ساخته شده و مانند
میوه (شبیه به
گلابی) دونیم شده است. این
ظرف دستهای طوماری شکل و پایهای به شکل
گل نیلوفر ــ که شاخصه هنر هندویی است ــ دارد.
جامهای جواهرنشان نیز از انواع خاص جام محسوب میشوند، از جمله آنها جامی است که در دوره عثمانی ساخته شده است.
(۱) ریچارد اتینگهاوزن و اولگ گرابار، هنر و معماری اسلامی، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۲) لوئی واندن برگ، باستان شناسی ایران باستان، ترجمه عیسی بهنام، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۳) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۴) آرتور اپهام پوپ، فیلیس آکرمن، و اریک شرودر، شاهکارهای هنر ایران، اقتباس و نگارش پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۵) گالینا آناتولیونا پوگاچنکووا و اکبر حکیموف، هنر در آسیای مرکزی، ترجمه ناهید کریم زندی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۶) فائق توحیدی، فن و هنر سفالگری، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۷) زکی محمد حسن، اطلس الفنون الزخرفیة و التصاویر الاسلامیه، بیروت ۱۴۰۱ الف.
(۸) زکی محمد حسن، الفنون الایرانیة فی العصر الاسلامی، بیروت ۱۴۰۱ ب.
(۹) دهخدا.
(۱۰) موریس اسون دیماند، راهنمای صنایع اسلامی، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۱۱) لیلا رفیعی،
سفال ایران از دوران پیش از تاریخ از عصر حاضر، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۲) جعفر بن محمد رودکی، دیوان، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۳) محمدرضا زاهدی، «کاربرد قیر در ایران از دوره نو سنگی تا اواخر ایلام: ۸۰۰۰ تا ۶۴۰ ق م»، اثر، ش ۳۳ـ۳۴ (بهار و تابستان ۱۳۸۱).
(۱۴) احمد شاملو، کتاب کوچه، تهران، حرف پ، دفتر ۲، ۱۳۷۸ ش، حرف ج، ۱۳۸۱ ش.
(۱۵) آرمان شیشه گر، «شیشه گری در دوران هخامنشی»، در باستان شناسی و هنر ایران: ۳۲ مقاله در بزرگداشت عزت اللّه نگهبان، به کوشش عباس علیزاده، یوسف مجیدزاده، و صادق ملک شهمیرزادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۸ ش.
(۱۶) غلامحسین صدری افشار، نسرین حکمی، و نسترن حکمی، فرهنگ فارسی امروز، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۷) هلن علی اکبرزاده کرد مهینی، شیشه: مجموعه مرز بازرگان، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۱۸) جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینة اساطیر و فرهنگ عامة ایران، مرند ۱۳۷۴ ش.
(۱۹) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج ۶، چاپ م ن عثمانوف، مسکو ۱۹۶۷.
(۲۰) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ ش.
(۲۱) شینجی فوکائی، شیشه ایرانی، ترجمه انگلیسی از ادنا کرافورد، ترجمه فارسی از آرمان شیشه گر، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۲۲) بهمن فیروزمندی، باستان شناسی و هنر آسیای صغیر، ج ۱، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۲۳) امان اللّه قرشی، آب و کوه در اساطیر هند و ایرانی: درآمدی بر علم اعلام جغرافیایی هند و اروپایی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۲۴) سیف اللّه کامبخش فرد، آثار تاریخی ایران، تهران ۱۳۸۰ ش الف.
(۲۵) سیف اللّه کامبخش فرد،
سفال و سفالگری در ایران از ابتدای نوسنگی تا دوران معاصر، تهران ۱۳۸۰ ش ب.
(۲۶) فاطمه کریمی و محمدیوسف کیانی، هنر سفالگری دورة اسلامی ایران، (تهران) ۱۳۶۴ ش.
(۲۷) جین کوپر، فرهنگ مصور نمادهای سنّتی، ترجمة ملیحه کرباسیان، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۲۸) رومن گیرشمن، هنر ایران، ج ۱: در دوران ماد و هخامنشی، ترجمة عیسی بهنام، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۲۹) کلیفورد چارلز لامبرگ ـ کارلوفسکی و مارتا لامبرگ ـ کارلوفسکی، «تپه یحیا: کهن شهری در ایران»، ترجمه هرمز شهریاری، چیستا، سال ۶، ش ۵ و ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۶۷).
(۳۰) سیمین لک پور، سفیدروی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۵ ش.
(۳۱) ادوارد لوسی ـ اسمیت، فرهنگ اصطلاحات هنری، ترجمه فرهاد گشایش، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۳۲) یوسف مجیدزاده، تاریخ و تمدن بین النهرین، تهران ۱۳۷۶ـ۱۳۸۰ ش.
(۳۳) غلامرضا معصومی، «ساغرهای مفرغی لرستان»، مجله بررسیهای تاریخی، سال ۴، ش ۲ و ۳ (خرداد ـ شهریور ۱۳۴۸).
(۳۴) محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۳۵) محسن منوچهر دانائی، فرهنگ گوهرشناسی، به کوشش محمدعلی احمدی بیداخویدی، (تهران) ۱۳۷۶ ش.
(۳۶) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک، ترجمه مسعود رجب نیا، در میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۳۷) رشید نادوری و ژان ورکوته، «هنرها و حرفههای دوران فراعنه مصر»، پیام یونسکو، ش ۱۱۶ (آبان ۱۳۶۰).
(۳۸) ناصرخسرو، دیوان، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۳۹) ابوالحسن نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۴۰) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۴۱) عزت اللّه نگهبان، گزارش مقدماتی حفریات مارلیک: چراغعلی تپه، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۴۲) جیمز هال، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۴۳) پاول هرن، اساس اشتقاق فارسی، (با توضیحات یوهان هاینریش هوبشمان)، ترجمة جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۴۴) ارنی هرینک،
سفال ایران در دوران اشکانی، ترجمه حمیده چوبک، تهران ۱۳۷۶ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جام»، شماره۴۳۴۳.