تیمور گورکان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تیمور گورکان، بنیانگذار سلسله تیموریان. وی در ۲۵
شعبان ۷۳۶ در شهر کِشدر نزدیکی سمرقند به
دنیا آمد.
برخی از مورخان عهد تیموری بر مصادف شدن
ولادت او با
سال درگذشت سلطان ابوسعید ایلخان (متوفی ۷۳۶) تأکید کردهاند.
در د. اسلام
به احتمالِ ساختگی بودن این تاریخ تولد اشاره شده است.
پدر تیمور، امیرطُرَغای/ ترغای، از بزرگان قبیله بَرلاس بود. وی با اینکه در اولوس (قبیله،
جماعت، طایفه)
احترام خاصی داشت، از پیشوایی آن صرف نظر کرد. شرف الدین علی یزدی
و عبدالرزاق سمرقندی،
نسب وی را به تومنای خان، از خاندان چنگیز، رساندهاند، هرچند خود تیمور به چنین پیوندی اشاره نکرده است.
از زندگی تیمور تا
سال ۷۶۲ اطلاعات پراکندهای در دست است. به گفته حافظ ابرو (متوفی ۸۳۳) وی در نوجوانی
علم و
ادب آموخت و به
تیراندازی و کمانداری سرگرم بود.
در این
زمان ماوراء
النهر جزو اولوس جغتای محسوب میشد که این اولوس دارای دو خان نشین بود: یکی مغولستان، در ساحل رود ایلی واقع در مشرق ترکستان و با سنّت مغولی و دیگری
ماوراء
النهر که جمعیت آن را مغولانِ قراوناس /قروناس تشکیل میدادند و بیشتر آنان
مسلمان بودند.
امیران
ماوراء
النهر، همیشه بر سر
قدرت در
جنگ و کشمکش بودند تا اینکه در ۷۶۱ تُغلق تیمور، پادشاه مغولستان، به
ماوراء
النهر لشکر کشید؛ حاجی برلاس،
حاکم کشکه دریا و کش، از روی بیم گریخت، لیکن تیمور به
استقبال پادشاه مغولستان شتافت. دیری نگذشت که تُغلُق تیمور ناگزیر شد به دشت قپچاق باز گردد، ازینرو
ماوراء
النهر را به تیمور سپرد.
تیمور در این زمان حدود ۲۵
سال داشت.
حکومت تیمور در
ماوراء
النهر بیش از یک سال نپایید. در ۷۶۲، تغلق تیمور دوباره به
ماوراء
النهر لشکر کشید و آنجا را به پسرش، الیاس خواجه اوغلان، داد و تیمور را سپهسالار و ملازم وی کرد
اما الیاس خواجه نتوانست بر اوضاع
ماوراء
النهر مسلط شود، و اهالی از کارهای او در
عذاب بودند؛ ازینرو، تیمور تصمیم گرفت با او مقابله کند، اما چون از طرف سمرقندیان
حمایت نشد، با عدهای کم شمار به بدخشان رفت.
در راه گرفتار لشکریان الیاس خواجه شد و با اینکه توانست آنان را شکست دهد، همان نیروی اندک را نیز از دست داد.
تیمور چندی نیز زندانی علی بیک بود، تا اینکه توانست به ترفندی خود را آزاد سازد.
از این
زمان وی سرگردان بود تا اینکه والی سیستان، ملک فخرالدین، از او و امیرحسین،
نوه امیرقَزْغَن، درخواست
کمک کرد. تیمور و امیرحسین دشمنان ملک فخرالدین را
سرکوب کردند، اما والی سیستان
خلف وعده نمود و از پرداخت مالی که قرار بود به آنها بدهد، خودداری کرد. افزون بر آن، سیستانیها به آنها
حمله کردند و تیمور که بسختی
مجروح شده بود، توانست از مهلکه بگریزد.
ظاهراً از همین تاریخ، به سبب شدت جراحات در دست و پایش، «تیمور لنگ» نامیده شد.
این اقدامات تیمور برای ارضای جاه طلبی یا نوعی چپاول بود.
بعد از چندی، تیمور و امیرحسین، با جلب حمایت بزرگان برلاس، از قبیل تغلق خواجه برلاس و امیرسیف الدین، بر لشکریان الیاس خواجه پیروز شدند و بر
ماوراء
النهر و ترکستان استیلا یافتند. سپس با همسایگان و مدعیان جنگیدند و اقتدارشان را در منطقه تثبیت کردند. تیمور تا ۷۶۵ ادعای
حکومت نکرد و با صلاحدید امیرحسین، کابلشاه اُغلان (یکی از افراد خاندان جغتای) را اسماً بر تخت نشاندند اما
قدرت در دست تیمور و امیرحسین باقی ماند
تا اینکه کابلشاه به دست امیران سُلدوز و ظاهراً برای خوش آمد تیمور کشته شد.
پس از این رویداد، تیمور و امیرحسین به
شراکت، در
ماوراء
النهر حکومت کردند و کامیابیهای آنان موجب شهرتشان گردید، اما اتحاد آنان پس از ده سال از بین رفت
تیمور، به گفته خودش
تا
حد امکان از درگیری با امیرحسین
اجتناب میکرد، زیرا همسرش، اولجای ترکان آغا،
خواهر امیرحسین بود، اما
عاقبت دشمنی آن دو آشکار شد و در جنگی که روی داد، امیرحسین متواری و کشته شد. تیمور نیز با سرای ملک خاتون، از خاتونهای حرمسرای امیرحسین که از دختران قزان سلطان، خان جغتای بود،
ازدواج کرد
و عنوان گورکان (
داماد) یافت. در ۷۷۱
حاکم ماوراء
النهر شد و سمرقند را تختگاه خود قرار داد.
تیمور، طی سه
جنگ، قلمرو وسیعی (از چین تا مدیترانه) را تسخیر کرد؛ نخستین جنگ برای استقرار حکومتش در
ماوراء
النهر، دیگری برای جلوگیری از حمله مغولان و جنگ سوم برای
غارت و دستیابی به کشورهای آباد آسیا، مانند
ایران، ماورای قفقاز، آسیای صغیر و
هند.
تیمور در ۷۷۱ مجمع قوریلتایرا تشکیل داد تا برای مطیع کردن
ماوراء
النهر آماده شود؛ ازینرو، امرای تومانات و هزارجات به فرمان او در بارگاهش گرد آمدند. نخستین اقدام او لشکرکشی به شبورغان (شِبَرغان) و
تصرف آن بود، سپس به تِرْمِذ و بلخ دست یافت.
در ۷۷۲ از سیحون عبور کرد و به مغولستان تاخت و آنجا را
تسخیر کرد و کپِکْ تیمور را به ضبط آنجا برگماشت. چون کپک خان تمرد آغاز کرد، تیمور بار دیگر به آنجا لشکر کشید و مغولان را مغلوب ساخت.
تیمور در ۷۷۳ با
لشکر اولوس جغتای به خوارزم لشکر کشید. تصرف خوارزم در چهار نوبت صورت گرفت که آخرین آن در ۷۸۰ بود. وی پس از تصرف خوارزم، دانشمندان و پیشه وران آنجا را به شهر کش فرستاد.
در اثنای این دهه که تیمور مشغول لشکرکشی به خوارزم و مغولستان بود، در ۷۷۷ به حمایت از توقتمشبر آمد و در ۷۷۸ او را در رسیدن به
قدرت یاری کرد.
سپس تصمیم گرفت به شرق ایران حمله کند. در آن زمان سه
قدرت در آنجا بر سر کار بودند: آل کَرْت (۶۴۳ـ۷۹۱) به رهبری ملک غیاث الدین پیرعلی در هرات، سربدارانبه رهبری خواجه علی مؤید در سبزوار و بخشی از خراسان، و جانی قربانیها به رهبری علی بیک در طوس و کلات.
تیمور در پاییز ۷۸۲، میرانشاه،
فرزند چهارده سالهاش، را به
حکومت خراسان نامزد کرد و عدهای از امیران و لشکریان خویش را ملازم او نمود. چندی بعد خود نیز به آنها پیوست و در
نیشابور بر لشکریان ملک غیاث الدین پیرعلی کرت چیره شد و سپس هرات را گرفت.
در خراسان، امیرعلی مؤید سربدار و امیرولی، که صاحب متصرفات تغا تیمورخان در گرگان و استرآباد شده بودند، به
اطاعت تیمور در آمدند. تیمور در ۷۸۴ علی بیک جانی قربانی را هم مغلوب کرد.
شیوه تیمور در سرکوبی حاکمان مناطق بر
تسلیم و ابقا استوار بود. حاکمی که تسلیم میشد، به عنوان
حاکم دست نشانده در منصب خویش ابقا میگردید و اگر سرکشی میکرد، بشدت سرکوب و تنبیه میشد؛ مثلاً، امیرولی، که بر حکومت گرگان و استرآباد ابقا شده بود، هنگامی که سرکشی کرد تیمور به آن نواحی لشکر کشید و او را سرکوب کرد.
تیمور در طول سه سال (۷۸۷ـ۷۹۰)، که به یورش سه ساله معروف است، آذربایجان، گرجستان، شروان و ارمنستان تا ارزنجان را تسخیر کرد،
اصفهان را
غارت نمود و بسیاری از اهالی آنجا را کشت.
سپس عازم
شیراز شد. زین العابدین، از امرای آل مظفر (ح ۷۱۳ـ۷۹۵)، از
ترس به شوشتر
پناه برد. تیمور در اواخر ۷۸۹ وارد شیراز شد و چندی بعد، با شنیدن
خبر عصیان توقتمش خان، به سمرقند بازگشت.
در ۷۹۳ به دنبال توقتمش خان به دشت قپچاق لشکر کشید و وی را شکست داد
سپس به سمرقند بازگشت و آماده دومین یورش به
ایران شد، که به یورش پنج ساله معروف است (۷۹۴ـ۷۹۹).
تیمور پیش از یورش پنج ساله، حکومت خراسان را به پسرش میرانشاه، و کابل را به نواده خود پیرمحمدِ جهانگیر، واگذار کرد و در
رمضان ۷۹۴ برای خواباندن شورشها عازم ایران شد. او نخست به
مازندران ، قلمرو سلسله مرعشیان، حمله کرد
و پس از غلبه بر آنجا به
شوشتر رفت. سپس در پی شاه منصور مظفری عازم
شیراز شد و در جنگی سخت در نزدیکی شیراز،
حکومت آل مظفر (مظفریان) را بر انداخت و تمامی افراد خاندان آنها را کشت و فارس را در
اختیار فرزندش، عمرشیخ، قرار داد.
سپس در ۷۹۵ به
قصد جنگ با سلطان احمد جلایر و قراقوینلوها راهی
آذربایجان و
عراق شد. قرامحمد قراقوینلو سرکوب گردید و سلطان احمد جلایر به
مصر گریخت. تیمور بغداد و قلعه تکریت و واسط و
بصره را گرفت و در ۷۹۶ برای
فتح ارمنستان و گرجستان به آن نواحی رفت
و از آنجا برای سرکوبی توقتمش خان به دشت قپچاق اردو کشید و بار دیگر توقتمش را در کنار نهر تِرِکدر قفقاز شکست داد و تا
روسیه نفوذ کرد و مسکو را نیز گرفت. تیمور، پس از گرفتن ممالک دشت خزر و مطیع کردن اولوس جوجی، در ۷۹۸ به دربند و آذربایجان رفت، آنجا را به میرانشاه سپرد و خود در
شوال ۷۹۸ به سمرقند بازگشت.
او که ابتدا قصد داشت به
چین حمله کند، حمله به
هند را مقدّم شمرد و در
ذیحجه ۸۰۰ به بهانه
جهاد با
کفار به کابل رفت
و پس از سرکوب کردن افغانان، از تنگه خیبر گذشت و در ۸۰۱ پس از بستن پل بر روی سند، از آن عبور کرد. در این ایام سلاطین تُغْلُقیه (۷۲۰ـ۸۱۵) در هند حکومت میکردند و سلطان محمود دوم در دهلی مستقر بود. تیمور، پس از گذشتن از سند و پنجاب و گرفتن بعضی از قلعهها، سرانجام قلعه بطنیر را در ۲۷
صفر ۸۰۱
تصرف کرد و بسیاری از هندوان را کشت.
لشکریان تیمور در ۷
ربیع الثانی ۸۰۱ در پانی پتدر نزدیکی دهلی با هندیان جنگیدند که در این
جنگ چندین هزار هندو کشته شدند. لشکریان تیمور، پس از پیروزی، وارد دهلی شدند و آنجا را
غارت کردند. سلطان محمود دوم نیز گریخت.
تیمور قلعه میرُت را هم ــ که از قلاع معتبر هند بود ــ گشود
و پس از تاخت وتازهای مکرر در هند و غارت و چپاول اموال هندوان، در ۲۲
شعبان همان
سال به سمرقند بازگشت و در آنجا فرمان بنیان
مسجدجامع را، که به مسجد بی بی خانم
شهرت یافت، صادر کرد.
وی سپس آماده یورش هفت ساله به ایران شد (۸۰۲ ـ۸۰۷) و هم زمان خبر طغیان گرجستان و آذربایجان و
اختلال دماغ پسرش میرانشاه، حاکم آذربایجان، بر اثر سقوط از اسب، به او رسید. تیمور در این یورش، گرجیان را سرکوب نمود، میرانشاه را بر کنار کرد و طرفداران او را کشت و حکومت آنجا را به امیرزاده عمر،
فرزند میرانشاه، داد.
سپس برای سرکوبی سلطان بایزید اول، سلطان عثمانی، به روم
لشکر کشید. نخست شهر سیواس را در ۸۰۳ گشود، سپس در صفر همان سال حَلَب و مَلَطیه را گرفت و پس از غارت حلب، به
دمشق رفت.
با اینکه اردوی ملک ناصر در دمشق مستقر بود، پس از اندکی زدوخورد، ملک ناصر از
شام به مصر گریخت و مردم دمشق ناگزیر تسلیم تیمور شدند، اما تیمور به بهانههایی شهر را
غارت کرد و
آتش زد.
او پس از فتح شام به عراق بازگشت تا کار سلطان احمد جلایر و همدست او، قرایوسف قراقوینلو، را یکسره کند. در ۲۷ ذیقعده ۸۰۳ بغداد را گرفت و فرمان قتل عام مردم آنجا را صادر و شهر را
ویران کرد.
سپس برای گذراندن
زمستان، به قراباغ رفت و آماده جنگ با بایزیداول شد.
جنگ او با سلطان عثمانی در ۱۹ ذیحجه ۸۰۴ در نزدیکی شهر انگوریه/ آنقره (آنکارای کنونی) در گرفت. سپاه تیمور پیروز شد، بایزید تا هنگام
مرگ (شعبان ۸۰۵) در
اسارت تیمور بود.
تیمور، پس از فتح آناطولی، تا کنارههای مدیترانه پیش رفت و ملک ناصر ناگزیر به نام تیمور
خطبه خواند و سکه زد. تیمور پس از این فتوحات به قراباغ بازگشت و پس از گذراندن زمستان به مازندران رفت و شورشهای آنجا را بار دیگر سرکوب کرد و در محرّم ۸۰۷، پس از هفت سال، به سمرقند برگشت.
در اواخر پاییز ۸۰۷، او با لشکریان بسیار آماده حمله به چین شد. زمستان را در اُتْرار گذراند، اما بشدت
بیمار شد و در ۱۷ شعبان همان سال در آنجا درگذشت. جسد او را در سمرقند به
خاک سپردند، گور وی به نام گور امیر
شهرت دارد.
تیمور در اواخر عمر، پیرمحمدِ جهانگیر را به جانشینی انتخاب کرده بود.
تیمور، هسته اصلی لشکریانش را از ترکان جغتایی برگزیده بود. وی در تزوکات
از ۳۱۳ تن از خواصش یاد کرده است که در جنگاوری،
صداقت،
شجاعت و
وفاداری سرآمد بودند. او از میان آنان به صد نفر منصب اون باشی (فرمانده ده تن) و به صد نفر منصب یوزباشی (فرمانده صد تن) و به صد نفر دیگر منصب مین باشی (فرمانده هزار تن) داد
که هر دسته عَلَم و پوششی به رنگِ خاص خود داشت.
ترکیب لشکریان تیمور بر اساس نیاز و
ضرورت منطقه فرق میکرد؛ از مناطق فتح شده سرباز میگرفت و از آنان برای لشکرکشی به مناطق نزدیک شهرهایشان استفاده میکرد.
وی هنرمندان و صنعتگران و
علما را نیز به
ماوراء
النهر میفرستاد. لشکرکشیهایش با وحشیگری و
غارت همراه بود، اما اغلب دستور میداد که زمینهای زراعی را
احیا کنند.
او هیچگاه
مقصد لشکرکشیهایش را از پیش اعلام نمیکرد.
وی در جنگهای بزرگ، مثل جنگ انگوریه/ آنقره، از فیلهایی استفاده میکرد که از هند آورده بود و بر بالای هریک کمانداری مینشست.
برخی از سپاهیان تیمور، زنان بودند و به گفته ابن عربشاه
آنان به سخت ترین کشتارها
دست میزدند.
تیمور به
بازرگانی و دادوستد علاقهمند بود و از هنرمندان
حمایت میکرد.
وی پیش از هر اقدام مهمی با بزرگان قومش
مشورت میکرد.
در
شطرنج،
مهارت داشت و
حکمت و
منطق نیز میدانست. با اینکه سنگدل، نیرنگ باز و خونریز بود، با علما
مصاحبت میکرد، چنانکه در
علم حدیث،
صحیح بخاری را استماع کرده بود، و در بحث و جدل تیزهوشی خاصی داشت.
درباره اعتقادات و گرایش مذهبی تیمور اختلاف نظر وجود دارد؛ هرچند که بر سنن اسلامی پافشاری میکرد،
ابن عربشاه
او را معتقد به یاسای چنگیزی دانسته است. با اینکه در تزوکات تیموریو برخی منابع آن دوره از گرایش تیمور و
اعتقاد او به
تصوف و ملاقاتهای او با عارفان مطالبی نقل شده، چنین مینماید که برخورد تیمور با
مذهب از روی مطامع سیاسی و فرصت طلبانه بوده است تا جایی که برای توجیه جنگهای ویرانگرش، آنها را «غزو» می خواند و خود را در زمره غازیان اسلام به حساب میآورد و بقیه را
کافر مینامید.
تیمور خواندن و نوشتن فارسی را نمیدانست و از
عربی بهره کافی نداشت، وی لغتهای فارسی و ترکی و مغولی را در گفتار به کار میبرد.
در
سفر و حضر به شنیدن
تاریخ و قصص پیامبران و سیرت پادشاهان و اخبار گذشتگان میپرداخت که همه آنها به فارسی بود.
تیمور، از تاریخ نگاری (تاریخ/ تاریخ نگاری، بخش ۶: تاریخ نگاری ایران، در دوره تیموریان و ترکمانان)
حمایت میکرد و یک بار هم با
ابن خلدون ملاقات و مباحثه کرد.
نظام الدین شامی ظفرنامه را به توصیه تیمور نوشت.
تیمور به برپایی جشن همراه با خنیاگری و موسیقی و باده گساری،
علاقه بسیار داشت.
ساختار تشکیلات دیوانی در
زمان تیمور بر اساس دو نظام ترکی ـ مغولی و ایرانی قرار داشت که در واقع وارث نظام تشکیلاتی ایلخانان بود. تیمور، برای حفظ اقتدارش، میکوشید نظامی ایجاد کند که کاملاً به او وابسته باشد و چون ساختار اولوس جغتای،
قدرت او را محدود میکرد، با حفظ آن کارکرد اجزای آن را تغییر داد و از این طریق در قواعد سنّتی اولوس تزلزل ایجاد کرد. وی برای محدود کردن قدرت اشراف قبیله، طبقه جدیدی تشکیل داد که از ملازمان وفادار و افراد خاندانش بودند و مناصب لشکری را به آنان واگذار کرد. دیوان سالاری تیموری بر اساس دو دیوان مرکزی استوار بود: یکی دیوان اعلی، که دیوان سالاران ایرانی در آنجا مشغول بودند و به امور مالی و جمع آوری
مالیات میپرداختند، دیگری دیوان جغتای یا دیوان بزرگ، که امیران جغتایی در آنجا بر امور لشکری و جنگی نظارت میکردند. با اینکه زبان اولیه دیوانی فارسی بود، کارگزاران ایرانی در دیوان اعلی ' قدرتی نداشتند و امیران جغتایی بر کار آنها نظارت و در کار آنها دخالت میکردند. در آن دوره، قدرت جغتاییان بیشتر از سایر گروهها بود. سیاست تیمور این بود که همواره محل حکومت حاکمانش را تغییر دهد.
در واقع، وی مایل به برقراری نظام منسجم دیوان سالاری نبود. او در ۸۰۵ قلمرو خود را به چهار بخش تقسیم کرد و اداره هریک را به یکی از پسران یا نوادگانش سپرد. میرانشاه در غرب، عمرشیخ در
جنوب و ایران مرکزی، شاهرخ در خراسان و مناطق شرقی و شمالی، و پیرمحمد در جنوب شرقی مستقر شدند.
نظامی که تیمور بنا کرد با اینکه در دوران حیات او کارایی داشت، پس از مرگش ادامه نیافت، چون جانشینانش،
اقتدار او را نداشتند و نتوانستند مانند او، حکومتی متمرکز ایجاد کنند.
(۱) ابن خلدون.
(۲) ابن عربشاه، زندگانی شگفت آور تیمور، ترجمه کتاب عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۳) تیمور گورکان، تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی، آکسفورد ۱۷۷۳، چاپ افست تهران ۱۳۴۲ ش.
(۴) اکبر ثبوت، «نگاهی به حرکتهای فکری و اجتماعی گذشته، ۱: حروفیه»، فلق: نشریه دانشجویی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کتاب ۲ (زمستان ۱۳۵۷).
(۵) عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، پنج رساله تاریخی در باره حوادث دوران امیر تیمورکورکان، چاپ فلکس تاور، رساله ۵: «تاریخ انتهای احوال ملوک کرت»، پراگ ۱۹۵۸.
(۶) عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، زبده التواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۷) شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ ش.
(۸) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج ۴، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۹) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۱۰) غیاث الدین علی یزدی، سعادت نامه، یا، روزنامه غزوات هندوستان در سالهای ۸۰۰ ـ۸۰۱ هجری، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۱۱) روی گونثالث د کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۴۴ ش.
(۱۲) بئاتریس فوربز مانتس، برآمدن و فرمانروایی تیمور، ترجمه منصور صفت گل، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۳) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ برنهارد دورن، پترزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۴) معین الدین نطنزی، منتخب التواریخ معینی، چاپ ژان اوبن، تهران ۱۳۳۶ ش.
(۱۵) نظام الدین شامی، ظفرنامه، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۶) هولکم، «تیمور: امیربزرگ»، ترجمه علی محمد عامری، سخن، دوره ۱۰، ش ۹ (آذر ۱۳۳۸).
(۱۷) EI ۲، sv "T ¦âmu ¦r Lang" (by Beatrice F Manz).
(۱۸) H R Roemer، "T ¦âmu ¦r in Iran"، in The Cambridge history of Iran، vol ۶، ed Peter Jackson and Laurence Lockhart، Cambridge ۱۹۸۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تیمور گورکان»، شماره ۴۱۸۴.