• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تکلم‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تکلّم به سخن گفتن گویند و از آن در بابهای طهارت، صلات، حج، نکاح و قضاء به مناسبت سخن رفته است.
تکلّم در فقه یا به اعتبار انطباق عنوانی از عناوین خاص، موضوع حکم قرار گرفته است ـ مانند تکلّم به اعتبار انطباق عنوان ارشاد جاهل یا امر به معروف و نهی از منکر بر آن، که با شرایطی واجب می‌شود.
تکلّم به عنوان دعا و ذکر مستحب و به عنوان غیبت و تهمت حرام است ـ و یا به اعتبار خود تکلّم.
احکام قسم نخست در عناوین خاصّ خود مطرح خواهد شد. در این جا به احکام قسم دوم اشاره می‌کنیم.



تکلّم بنفسه امری مباح است؛ لیکن به سبب عروض حالاتی، احکام دیگری می‌یابد.

۱.۱ - تکلّم حرام

سخن گفتن در اثنای خطبه نماز جمعه بنابر مشهور، حرام است.
امام خمینی در این باره معتقد است: احتیاط (واجب) بلکه اوجه این است که واجب است حاضرین به خطبه‌ها گوش کنند، بلکه احتیاط (مستحب) آن است که سکوت کنند و بین خطبه سخن نگویند، اگرچه اقوی آن است که سخن‌گفتن کراهت دارد، اما اگر حرف‌زدن موجب ترک گوش‌کردن و ازبین‌رفتن فایده خطبه شود، ترک آن لازم است. و احتیاط بهتر برای امام (جمعه) آن است که در بین خطبه چیزی که مربوط به خطبه نیست نگوید. و حرف‌زدن بعد از دو خطبه تا واردشدن به نماز اشکال ندارد. و سزاوار است که خطیب «از چیزهایی که موجب بی‌ارزش شدن او و حرف‌هایش می‌شود، حتی از زیاد حرف‌زدن و شوخی‌کردن و حرف‌های بی‌فایده اجتناب نماید.»
برخی تکلّم بین اقامه و بعد از اقامه و نیز در نماز جماعت برای نمازگزاران بعد از شنیدن"قَدْ قامَتِ الصَّلاة "را حرام دانسته‌اند. البتّه تکلّم به کلام مرتبط با نماز مانند تقدیم امام و تسویه صفوف را از حکم یادشده استثنا کرده و آن را جایز دانسته‌اند.

۱.۲ - تکلّم مکروه

سخن گفتن در موارد زیر مکروه است:
هنگام تخلّی، در تشییع جنازه،
[۸] العروة الوثقی، ج۱، ص۴۱۹.
نزد محتضر افزون بر مقدار نیاز،
[۹] العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۶.
در اثنای استخاره،نسبت به امور دنیوی در مسجد،
[۱۱] العروة الوثقی، ج۱، ص۶۰۰.
بین نافله‌های مغرب،در اثنای اذان و بنابر مشهور بین اقامه و بعد از اقامه و نیز برای نمازگزاران در نماز جماعت بعد از شنیدن"قَدْ قامَتِ الصَّلاة"،در اثنای خطبه جمعه بنابر قولی،در حال سعی، در حال شنیدن قرآن،
[۱۶] الأشباه و النظائر، ص۴۴-۴۳.
هنگام طوافو آمیزش،پرگویی،تکلّم با زنان در غیر موارد ضروری،سخن گفتن زن با غیر محارم جز به مقدار نیاز.


اگر کسی به سبب جنایتی قوّه تکلّم دیگری را از بین ببرد، به‌گونه‌ای که نتواند هیچ یک از حروف معجم را ـ که بنابر قول مشهور ۲۸ حرف عربی است ـ تلفظ نماید، دیه کامل بر جانی ثابت می‌شود و اگر تنها توانایی تلفظ بخشی از حروف را نداشته باشد، دیه به نسبت ثابت می‌شود.
[۲۲] مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۲۸۹.
[۲۳] مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۳۶۲-۳۶۱.

در تحریرالوسیله آمده است: در زایل شدن صدا به طور کامل، دیه کامل است. و اگر نقص بر صدا وارد کند مثل اینکه در بینی حرف بزند یا صدایش خشن شود، ظاهراً ارش ثابت می‌باشد. و منظور از زایل شدن صدا این است که نتواند به جهر (بلند) حرف بزند و این با توانایی او بر اخفات (آهسته حرف‌زدن) منافاتی ندارد.


تکلّم دارای آثاری است از قبیل بطلان نماز در صورت تکلّم عمدی در اثنای آن،و وجوب دو سجده سهو در صورت تکلّم سهوی.
تفصیل مساله به عقیده امام خمینی در تحریرالوسیله این تست که: «حرف‌زدن عمدی، اگرچه با دو حرف‌ بی‌معنی باشد؛ به اینکه لفظ بی‌معنایی را که از دو حرف‌ ترکیب‌یافته در معنایی مانند نوع و یا صنف آن لفظ استعمال کند که بنابر اقوی نماز را باطل می‌کند و اگر آن را در معنایی به کار نبرد، بنابر احتیاط (واجب) چنین است (نماز را باطل می‌کند). و همچنین است یک حرفی که در معنایی استعمال شود، مثل اینکه «ب» بگوید و آن را رمز برای اول بعضی از نام‌ها و وسیله فهماندن آن قرار دهد (که بنابر احتیاط واجب نماز را باطل می‌کند)، بلکه باطل شدن نماز به آن خالی از قوّت نیست. بنابراین به‌طورکلی حرفی که فهماننده مطلبی است، اگرچه اصلاً برای معنایی وضع نشده باشد، اگر آن را به‌قصد حکایت و فهماندن مطلبی ادا نماید، خالی از قوّت نیست که نماز را باطل کند، چنان که اگر لفظی را که برای معنایی وضع نشده است بگوید و قصد حکایت و فهماندن مطلبی را ننماید و یک حرف باشد، بنابر اقوی نماز را باطل نمی‌کند، ولی اگر آن لفظ دو حرف و بیشتر باشد (اگرچه به‌قصد حکایت استعمال نکند) مادامی‌که به حدی نرسد که نام نماز بر آن صدق نکند، بنابر احتیاط (واجب) نماز را باطل می‌کند وگرنه (یعنی اگر به حدّی برسد که دیگر به عملش نماز گفته نمی‌شود) بدون شک، حتی در صورت سهو، نماز را باطل می‌کند. اما حرف‌زدن سهوی که صورت نماز را از بین نبرد، نماز را باطل نمی‌کند.»

۳.۱ - دعا خطاب به خدا در نماز

در هر جای نماز، ذکر گفتن و دعا کردن و قرآن خواندن غیر از آنچه موجب سجده می‌شود اشکالی ندارد.

۳.۲ - دعا خطاب به غیر خدا در نماز

و بنابر اقوی، هرگونه خطاب به غیر خداوند متعال، حتی در ضمن دعا، مثل اینکه بگوید: غَفَرَ اللَّهُ لَکَ (خدا تو را بیامرزد) و صَبّحَکَ اللَّهُ بِالْخَیر (خدا تو را به‌خوبی وارد صبح کند) درصورتی‌که قصد دعا برای او داشته باشد، نماز را باطل‌ می‌کند، تا چه رسد به اینکه با این جملات قصد تحیّت بنماید و همچنین است ابتدا نمودن به سلام (که نماز را باطل می‌کند).

۳.۳ - جواب سلام در نماز

چنان که جواب سلام دادن در نماز اشکالی ندارد، بلکه واجب است و اگر جواب سلام را ندهد و مشغول قرائت و مانند آن شود، نمازش باطل نیست؛ تا چه رسد به آنکه به مقدار جواب سلام سکوت نماید (و سپس نمازش را ادامه دهد)، البته تنها به گردنش گناه ترک واجب است. اگر کسی با عبارت غلط سلام دهد به‌طوری‌که از سلام تحیّت بودن خارج نشود، واجب است به او جواب صحیح بدهد، ولی اگر از سلام تحیّت بودن خارج شود، جواب‌دادنش در نماز جایز نیست.

۳.۴ - سخن گفتن در نماز میت

ترک چیزهایی که مانع نماز می‌باشند در نماز میّت شرط نیست، مگر مثل قهقهه و سخن‌گفتن که احتیاط (واجب) در ترک آن‌ها است، بلکه احتیاط (مستحب) آن است که تمام شرایط نماز در نماز میّت مراعات شود.


وقفی که بین بعضی از طایفه‌ها متداول است که به میش یا ماده گاو روی می‌کنند و به الفاظی که بین آن‌ها متعارف است، تکلم‌ می‌کنند و مقصود آن است که آن حیوان بماند و اولاد ذکورش کشته شوند و اولاد ماده‌اش بمانند و به همین منوال، ظاهراً باطل است؛ زیرا شرایط صحت وقف تحقق نیافته است.


جادو کردن و یاددادن و یادگرفتن و کسب کردن با آن، حرام می‌باشد؛ و منظور از جادوگری آن است که با نوشتن یا سخن‌گفتن یا دود نمودن یا با تصویر یا دمیدن یا گره‌زدن و مانند این‌ها انجام می‌گیرد که در بدن شخص سحر شده یا قلب او یا عقل او اثر می‌کند، پس در احضار او یا خواب کردن یا بیهوش کردن یا به دوستی و یا دشمنی واداشتن او و مانند این‌ها تاثیر می‌نماید.


۱. الحدائق‌الناضرة، ج۱۰، ص۹۶.    
۲. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۹۲.    
۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۲۴۶، کتاب الصلاة، القول فی شرائط صلاة الجمعة، مسالة۱۴.    
۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۲۴۷، کتاب الصلاة، القول فی شرائط صلاة الجمعة، مسالة۱۴.    
۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۳۳، کتاب الدیات، المقصد الثانی فی الجنایة علی المنافع، الثامن.    
۶. جواهر الکلام، ج۹، ص۱۰۰-۹۸.    
۷. جواهر الکلام، ج۲، ص۷۳.    
۸. العروة الوثقی، ج۱، ص۴۱۹.
۹. العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۶.
۱۰. جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۶۲.    
۱۱. العروة الوثقی، ج۱، ص۶۰۰.
۱۲. جواهر الکلام، ج۷، ص۲۴.    
۱۳. الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۲۷.    
۱۴. جواهر الکلام، ج۹، ص۹۹-۹۷.    
۱۵. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۹۵-۲۹۲.    
۱۶. الأشباه و النظائر، ص۴۴-۴۳.
۱۷. جواهرالکلام، ج۱۹، ص۳۶۹.    
۱۸. جواهرالکلام، ج۲۹، ص۶۰.    
۱۹. وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۹۶.    
۲۰. وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۹۷.    
۲۱. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۹۹.    
۲۲. مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۲۸۹.
۲۳. مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۳۶۲-۳۶۱.
۲۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۲۴۶، کتاب الصلاة، القول فی شرائط صلاة الجمعة، مسالة۱۴.    
۲۵. جواهر الکلام، ج۱۲، ص۲۶۵.    
۲۶. جواهر الکلام، ج۱۲، ص۴۳۱.    
۲۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۹۴، کتاب الصلاة، القول فی مبطلات الصلاة، رابعها.    
۲۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۹۴، کتاب الصلاة، القول فی مبطلات الصلاة، رابعها.    
۲۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۹۴، کتاب الصلاة، القول فی مبطلات الصلاة، مسالة۱.    
۳۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۹۵، کتاب الصلاة، القول فی مبطلات الصلاة، مسالة۱.    
۳۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۹۴، کتاب الصلاة، القول فی مبطلات الصلاة، رابعها.    
۳۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۹۵، کتاب الصلاة، القول فی مبطلات الصلاة، مسالة۳.    
۳۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۸۷، کتاب الطهارة، القول فی شرائط صلاة المیت، مسالة۱.    
۳۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۹۴، کتاب الوقف، مسالة۹۹.    
۳۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۵۲۹، کتاب المکاسب و المتاجر، مسالة۱۶.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۰۸.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار