تکبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خودبزرگبینی را تکبّر گویند.
کبر یکی از
صفات رذیله میباشد که شخص دارای آن خود را برتر و بزرگتر از دیگران میپندارد و دیگر افراد را
خوار و
حقیر میشمارد.
از این عنوان به مناسبت در بابهای
طهارت،
صلات،
حج و
جهاد سخن رفته است.
تکبر در لغت به معنای تعظم (خود را بزرگ پنداشتن) آمده است.
برخی، کبر و
استکبار و تکبر را برای اشاره به همین معنا به صورت یکسان به کار بردهاند،
ولی برخی میان کبر و تکبر فرق گذاشتهاند؛ کبر را امر باطنی و حالت نفسانی دانستهاند و تکبر را به ثمراتِ آن امرِ باطنی، که به صورت افعال و اقوال ظاهر میشود، اطلاق کردهاند.
کبر از صفات نکوهیدۀ نفسانی است که شخص متّصف به آن- که
متکبّر نامیده میشود- خود را در برابر دیگران بزرگ میبیند و دیگران را خوار و حقیر میشمارد.
در
آیات و
روایات متعدّد از تکبّر به شدّت
نکوهش و جایگاه متکبّر،
دوزخ دانسته شده است. ضمن آنکه روایات، متکبّران را دورترین مردم به
خداوند و بیشترین ساکنان دوزخ برشمردهاند.
در
قرآن کریم تکبر از صفات بسیار نکوهیده بشر شمرده شده است.
در برخی آیات به کلمه متکبر تصریح شده است؛ آیاتی که دوزخ را جایگاه متکبران معرفی میکند،
از این جمله است.
در برخی آیات نیز با کلمات مستکبر
و استکبار
و خرامنده فخرفروش (مُختالٍ فَخور)
به این معنا اشاره شده است.
در آیه ۷۲
سوره زمر ، فرشتگانِ عذاب از میان تمام رذایل انسان بر تکبر دوزخیان تأکید دارند؛ از این نکته میتوان دریافت که سرچشمه اصلی گناهان، تکبر و تسلیم نشدن به
حق است.
در برابر، به قرینه آیه ۵۰
سوره نحل میتوان نشانه نفی استکبار را عمل به اوامر الاهی بدون چون و چرا دانست.
روایات در مذمت تکبر فراوان است و طیف وسیعی از مصادیق را در بر میگیرد.
از جمله، روایاتی که به تکبر
شیطان اشاره دارد
روایاتی که تکبر را از
اخلاق کفار میشمرد
و سبب وجوب
نماز را غلبه عرب جاهلی بر کبر میخواند
روایاتی که به عاقبت متکبران در روز قیامت میپردازد
و روایاتی در بیان
سیره پیامبر و
اهل بیت علیهمالسلام در تقبیح کبر و مدح
تواضع .
آنچه از فحوای این روایات بر میآید، اهمیت دوری از تکبر در امر
ایمان است؛ چنانکه ــ هماهنگ با قرآن کریم ــ تکبر را منافی ایمان و مانع از تسلیم شدن به حق خواندهاند.
در علم اخلاق، تکبر از رذایل اخلاقی و یکی از اسباب
غضب الاهی به شمار میآید.
حتی برخی آن را منشأ سایر رذایل دانسته
و با
شرک در یک مرتبه نهادهاند.
تعریف تکبر در علم اخلاق برتر دانستن خود از دیگران و خوار دیدن و تحقیر آنان است.
بخش اول این تعریف با تعریف
عجب مشترک است و این امر از ارتباط مفهومی کبر و عجب حکایت دارد، چنانکه کبر را از نتایج عجب و در معنا شبیه آن دانستهاند.
تفاوت کبر و عجب در آن است که کبر، بر خلاف عجب، صرفِ برتر دانستن و بزرگ پنداشتن خود نیست و مستلزم خوار دیدن دیگران هم هست.
تکبر خصلتی ذومراتب است: یکی آنکه کبر در
دل باشد و در گفتار و کردار نیز ظاهر شود؛ دیگر آنکه به زبان نیاید اما در کردار معلوم باشد، که این از مرتبه اول خفیفتر است؛ مرتبه سوم وقتی است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از این عیب خالی کند، اما سعی کند تا در رفتار و گفتار تکبر نکند.
در چنین وضعی
گناه فرد بسیار کمتر است و چه بسا همین مجاهده در دفع تکبر منجر به رفع کامل آن به توفیق الاهی شود.
برای تکبر اقسامی نیز ذکر کردهاند، شامل تکبر در برابر
خدا ؛ تکبر نسبت به پیامبران؛ تکبر در برابر دیگر انسانها.
کبرورزی و
غرور در برابر خداوند، آیات او،
انبیا، جانشینان ایشان، عالمان ربّانی و
مؤمنان،
حرام و از
گناهان بزرگ است.
تکبر در برابر خدا را بدترین قسم تکبر خواندهاند که منشأ آن نادانی و گمراهی است، همچون تکبر
نمرود و
فرعون و دعوی خدایی آنان.
تکبر نسبت به پیامبران مانع از
ایمان آوردن انسانهاست، چنانکه کفار
قریش در برابر
پیامبر اسلام تکبر کردند، گروهی از آنان پیامبری ایشان را قبول داشتند لیکن به سبب غلبه تکبر نمیتوانستند به آن اقرار کنند و گروهی نیز بر اثر تکبر حتی از شناختن پیامبری ایشان بازماندند.
تکبر در برابر دیگر انسانها نیز ناپسند شمرده شده است تا آنجا که حتی تکبر مؤمن بر اهل کفر و شرک را جایز ندانستهاند، زیرا نه ماندن
مؤمن بر سر ایمان خود مسلّم است و نه اصرار
کافر بر کفرش؛ یعنی هیچکس نمیتواند با اتکا به خوبی احوال خود و بدی وضع دیگران از عاقبت خوب خود و سرانجام بد دیگری مطمئن باشد و بر این اساس به دیگری فخر بفروشد.
قبح این قسم تکبر از جهتی بسیار زیاد است، چرا که مانع پذیرش حق از دیگران میشود و به
معصیت میانجامد
و انسان را از طلب کمال باز میدارد.
مهمتر از این، بزرگی، صفتِ خاص خداست و کسی که تکبر و دعوی بزرگی میکند، در صفت خاص خدا با وی منازعه کرده است.
تکبّر در برابر جبّاران و زورگویان،
کافران و بدعتگذاران، عملی
پسندیده است و
فروتنی در برابر آنان
کراهت شدید دارد.
اظهار کبر در
میدان جنگ با دشمن،
جایز و
مطلوب است؛ ازاینرو پوشیدن
لباس فخر، مانند
حریر و
دیباج در
جنگ جایز میباشد.
در واقع آنچه موجب زشتی تکبر انسان میشود، آن است که وی از حد خود تجاوز کرده و وارد محدوده صفات خاص خدا شده است.
به عبارت دیگر، اصل و
علت تکبر،
جهل انسان نسبت به مرتبه حقیقی خویش
و منسوب کردن صفات کمالی به خویش است.
امام خمینی نیز سبب اصلی تکبر را
جهل و نادانی میداند، زیرا شخص متکبر نسبت به حقیقت
نفس خود و نقص آن
غافل است و گاهی شخص به سبب
حب نفس، دیگران را ناقص و پایینتر از خود میبیند.
از اینرو تکبر، مبداش
خودخواهی، غفلت از حق و مظاهر اوست و غایتش خودنمایی و سرکشی و طغیان است،
البته تکبر گاهی ناشی از
حسادت میباشد، زیرا شخص خود را فاقد کمالی میبیند که در دیگران است، لذا تکبر میورزد.
امام خمینی با استناد به روایتی
صورت ملکوتی متکبر را صورتی مورچهای ضعیف میداند که در
روز قیامت زیر دست و پای مردم پایمال میشود و شاید این صورت ملکوتی، ناشی از کوچکی حوصله و ضعف نفس باشد، و از آنجا که صورت غیبی ملکوتی، تابع
ملکات نفسانی است و از طرفی
بدن ظل
روح است، لذا کوچکی و حقارت روح به بدن سرایت میکند و آنرا به صورت حیوانی کوچک و بیمقدار درمیآورد که به صورت ذلتبار محشور میشود.
امام خمینی راه درمان تکبر را چیرگی بر
نفس اماره و
شیطان و عمل بر خلاف میل آنها میداند، لذا لازم است انسان متکبر خود را به صفت متواضعان متصف کند و مطابق روش آنها رفتار کند.
این انتساب از افراط در
حب نفس ناشی میشود
و اسبابی دارد، از جمله مغرور شدن به
علم یا عمل و
عبادت یا نَسَب یا جمال یا توانگری مالی و جسمی یا فراوانی اَتباع.
یکی از بدترین آثار چنین غروری، بازماندن از کمالِ اموری است که فرد به آنها مغرور میشود؛ مثلاً مغرور شدن به علم مانع از کوشش برای کسب علم بیشتر میگردد.
سبب آشکار شدن تکبر را عواملی چون
حسد و
کینه و عجب و
ریا ذکر کردهاند.
برای درمان تکبر شیوههایی، هم در مقام علم هم در مقام عمل، ذکر کردهاند.
در مقام علم، راه درمان تکبر شناخت عظمت خدا و وقوف به اختصاص این صفت به اوست.
فرد با چنین شناختی، به دوری خود از عظمت هم پی میبرد.
تفصیلِ این شناخت وقتی است که فرد اسباب تکبر را بررسی میکند تا بی اساس بودن تکبر به چنین اموری معلوم شود، چرا که تمامی این امور یا خارج از ذات
انسان یا فانی و تباه شدنی است.
در مقام عمل، توصیه کردهاند که انسان در گفتار و کردار دقیق شود تا آنچه از او پدید میآید از سر تواضع و به دور از خودپسندی باشد.
در این باره در فقه توصیههای بسیاری در موارد مختلف وجود دارد، مثلاً یکی از علل تحریم ظرف طلا و نقره را اظهار تکبر در استفاده از چنین ظرفهایی دانستهاند یا به
همین سبب بعضی لباسها را برای نمازگزار مکروه شمردهاند.
از دیگر راههای درمان تکبر این است که انسان به آنچه موجب تکبر میشود، توجه نکند؛ یعنی
محاسن و امتیازات خود را در نظر نگیرد و درعوض همواره عیوب خود را در نظر داشته باشد.
همچنین خود را با افراد فرودستتر مقایسه نکند تا کمالات خود را بزرگ نبیند.
==!==
اهانت کنندۀ به
مقدّسات از روی تکبّر، محکوم به
کفر است.
از پوشیدن لباس یا بروز رفتار به شیوۀ متکبّران که انسان را شبیه و همسان با آنان میسازد در روایات متعدّد
نهی شده است.
در ذیل به برخی نمونهها که در کتابهای فقهی ذکر شده است اشاره میشود.
مستحب است
نمازگزار از آنچه منافی با
خشوع است و نیز هر عملی که رنگ و بوی کبر دارد اجتناب ورزد.
توشّح (پوشیدن لباس به شیوهای خاص) در
نماز- از آن جهت که شیوۀ متکبّران است-
منهیّ و
مکروه است.
همچنین پوشیدن لباس متکبّران در نماز کراهت دارد.
دست بر کمر نهادن به روش متکبران در حال
قیام، کراهت دارد.
نهادن پاها بر روی یکدیگر در حال
نشستن- از آن جهت که شیوۀ متکبّران است- و راه رفتن متکبّرانه، کراهت دارد.
(۱) قرآن.
(۲) محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
(۳) ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
(۴) ابن قیّم جوزیّه، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی، چاپ سعید محمدلحام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۵) ابن منظور، لسان العرب.
(۶) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۷) اسماعیل بن موسی جیطالی نفوسی، قناطرالخیرات، چاپ افست عمان ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۸) حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
(۹)
حسین بن عبدالصمد حارثی، نورالحقیقه و نورالحدیقه فی علم الاخلاق، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۱۰) محمدبن محمد حطاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶.
(۱۱) مصطفی خمینی، ثلاث رسائل، العوائد و الفوائد، قم ۱۴۱۸.
(۱۲) محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
(۱۳)
حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
(۱۴)
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ ش.
(۱۵) محمدامین زین الدین، کلمة التقوی، (قم) ۱۴۱۳.
(۱۶) نصربن محمد سمرقندی، تنبیه الغافلین، بیروت: دارالجلیل.
(۱۷)
حسن بن یوسف علامه حلّی، منتهی المطلب، چاپ
حسن پیشنماز، تبریز ۱۳۳۳ ش.
(۱۸) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ شیخ محمد عبده، بیروت.
(۱۹) محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، چاپ
حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۰) محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ
حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۲۱) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی
محاسن الاخلاق، چاپ
محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۲۲) علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۲۳) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۲۴) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، چاپ عبدالزهراء علوی، بیروت: دارالرضا.
(۲۵) احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ
حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
(۲۶) احمدبن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم ۱۳۷۵ ش.
(۲۷) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ عباس قوچانی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۲۸) مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۲۹) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۳۰) مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).
(۳۱) یحیی بن عدی، تهذیب الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکبر»، شماره۳۷۸۵. •
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۸۹-۵۹۰. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.